لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:87
فهرست مطالب :
فصل اول : چارچوب پژوهش
1. 1- چکیده
1. 2- مقدمه
1. 3- بیان مسأله
1. 4- اهمیت موضوع
1. 5- هدف پژوهش
1. 6- فرضیههای پژوهش
1. 7- تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش
فصل دوم : پیشینهی تحقیق
2. 1- مقدمه
2. 2- تعریف خلق و خوی
2. 3- پیشینهی نظری
2. 4- مؤلفههای خلق و خوی
2. 5- انواع خلق و خو
2. 6- ارزیابی خصوصیات خلقی در کودکان نوپا
2. 7- عوامل مؤثر در خلق و خو
2. 7. 1- عوامل ژنتیکی
2. 7. 2- عوامل محیطی
2. 7. 2. 1- خانواده
2. 7. 2. 2- مراحل دلبستگی از دیدگاه بولبی
2. 7. 2. 3- انواع دلبستگی
2. 7. 3- شیوههای فرزند پروری
2. 7. 3. 1- انواع شیوههای فرزند پروری
2. 7. 4- اصول انضباطی
2. 8- اختلالات و مشکلات خلقی در کودکان نوپا
2. 9- محرومیت عاطفی و اثرات نگهداری کودکان در مؤسسات شبانهروزی
فصل سوم : روش تحقیق
3. 1- مقدمه
3. 2- جامعهی آماری
3. 3- نمونه و روش نمونهگیری
3. 4- ابزار پژوهش
3. 5- روش گردآوری دادهها
3. 6- نوع پژوهش
3. 7- روش آماری
فصل چهارم: یافتههای پژوهش
4. 1- مقدمه
تجزیه و تحلی نمرات میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای
خلق و خو در دو گروه عادی و بهزیستی
تجزیه و تحلیل نمرات متغیر خلق و خوی منفی در دو گروه
تجزیه و تحلیل نمرات متغیر شدت ابراز احساسات
تجزیه و تحلیل نمرات متغیر غریبگی کردن
فصل پنجم :بحث و نتیجهگیری
بحث و نتیجهگیری فرضیهی دوم پژوهش
بحث و نتیجهگیری فرضیهی سوم پژوهش
بحث و نتیجهگیری فرضیهی چهارم پژوهش
بحث و نتیجهگیری فرضیهی پنجم پژوهش
5. 7- محدودیتهای پژوهش
5. 8- پیشنهادهای پژوهشی
5. 9- پیشنهادهای اجرایی
منابع فارسی
منابع انگلیسی
چکیده :
هدف از انجام این پژوهش مقایسهی خلق و خوی کودکان نوپا در شیرخوارگاههای مراکز بهزیستی با کودکان نوپای همسال در شرایط عادی بوده است. در این پژوهش سعی کردیم خلق و خوی کودکان نوپا در گروه را از لحاظ چهار مؤلفهی خلق و خو شامل: خلق و خوی منفی، کندی سازگاری با تغییرات، شدت ابزار احساسات و غریبگی کردن را با هم مقایسه کنیم.
جامعهی آماری در این پژوهش، شامل 30 کودک نوپا در شیرخوارگاههای مراکز بهزیستی و 30 کودک نوپای همسال که در شرایط عادی رشد و پرورش می یابند، میباشد. که ما برای دسترسی به آنها، این کودکان را به صورت تصادفی از سه مهد کودک در شمال، جنوب غرب و شرق تهران انتخاب کردیم.
وسیلهی اندازهگیری، آزمون ارزیابی تصویری خلق و خوی، کلارک استورات، فتیز پاتریک و گلدبرگ میباشد. این آزمون که برای اندازهگیری دشواری خلق و خوی کودکان نوپا در سال 2000 میلادی ساخته شده است، خلق و خوی کودکان نوپا را از لحاظ، منفی بودن، کندی سازگاری با تغییرات، شدت ابراز احساسات و غریبگی کردن مورد ارزیابی قرار میدهد. که برای ارزیابی میزان پایایی و اعتبار آزمون در ایران، ابتدا آن را بر روی نمونهای 50 نفری از کودکان نوپای عادی که از سه مهد کودک در شمال، جنوب غرب و شرق تهران به طور تصادفی انتخاب شده بودند اجرا کردیم که میزان اعتبار آزمون 93% درصد بدست آمد که نشان میدهد، آزمون از اعتبار بالایی برخوردار است.
برای گردآوری دادهها، پرسشنامهی ارزیابی تصویری خلق و خو را بین مادران 30 کودک نوپا در شرایط عادی رشد و پرورش مییابند توزیع کردیم و از آنها خواستیم با دیدن هر موقعیت، گزینهی پاسخ را که به صورت تصویری طراحی شده است را علامت بزنند. سپس پرسشنامه بین مربیان 30 کودک نوپا در شیرخوارگاههای مراکز بهزیستی توزیع و اطلاعات لازم گردآوری شد. اطلاعات بدست آمده با استفاده از شیوههای آمار توصیفی دستهبندی و خلاصه شد و میانگین و انحراف استاندارد آنها محاسبه گردید و در قسمت آمار استنباطی برای بررسی تفاوت گروهها از لحاظ چند متغیر به طور همزمان از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) استفاده شد.
یافتههای پژوهش نشان داد که دو گروه کودکان نوپا در شیرخوارگاههای مراکز بهزیستی و کودکان نوپا در شرایط عادی از لحاظ سر مؤلفهی خلق و خوی منفی، شدت ابراز احساسات و غریبگی کردن با هم تفاوت معناداری دارند ولی از لحاظ کندی سازگاری با تغییرات تفاوت معناداری بدست نیامد. در خلق و خوی منفی کودکان نوپا در شیرخوارگاهها در مقایسه با گروه همسالانشان خلق و خوی منفی بیشتری داشتند. در زمینهی شدت ابراز احساسات نیز نسبت به گروه کودکان نوپا در شرایط عادی احساساتشان و با شدت بیشتری ابراز میکردند ولی در متغیر غریبگی کردن نتایج نشان داد که کودکان نوپا در شرایط عادی نسبت به گروه کودکان نوپا در شیرخوارگاهها در حضور افراد ناآشنا بیشتر غریبگی میکنند.
1 .2- مقدمه
از لحظهی انعقاد نطفه و در طول زندگی که میتواند 60، 70، 80 یا 100 سال طول بکشد، انسان به تدریج دورههای مختلفی از شبه جنینی، نوزادی، نوبادگی، کودکی، نوجوانی، بزرگسالی، میانسالی و پیری را طی میکند و در طی این دوران تغییرات زیادی در انسان به وجود میآید . این تغییرات زمینههای زیادی را در بر میگیرد مانند تغییرات جسمی، شناختی و روانی – اجتماعی (وندرزندن[1]،ترجمه گنجی،1385) .
برای بررسی و درک متغیرهای فردی مختلف موجود میان افراد در دوران نوجوانی و بزرگسالی، تاکنون تحقیقات زیادی صورت گرفته است هدف از انجام این تحقیقات، شناخت و درک اثرات خلق و خو، خودباوری، خویشتنداری، عزت نفس و ... در ارتباط با شماری از رویدادهای اجتماعی نظیر رفتارهای پر خطر، سوءاستفادهها و بدرفتاری، افسردگی، خود کشی، خشونت و بزهکاری میباشد . شواهد متعددی نشان میدهد که خصوصیات فردی باشد در طی دوران نوجوانی و بزرگسالی تغییر میکنند . از آنجاییکه، اساس و پایه ی تواناییهای اجتماعی و فردی و خصوصیات فردی در دوره ی نوزادی و نوپایی شکل میگیرد، بنابراین محققان بهترین زمان را برای بررسی و مطالعه خصوصیات فردی و اجتماعی، اوایل دوره ی رشد مخصوصاً دوران نوباوگی میدانند (هوک[2]، کلویر - ماوس[3]،2002) . نوباوگی و نوپایی به دو سال اول زندگی گفته میشود که یکی از پرجنب و جوش ترین دوران رشد است . قد کودکان نوپا در پایان سال اول 50 درصد و در دو سالگی 75 درصد بیشتر از زمان تولد است .
وزن نیز افزایش قابل ملاحظه ای نشان میدهد . در 5 ماهگی وزن نسبت به زمان تولد، 2 برابر، در یک سالگی، سه برابر و در دو سالگی، سه برابر و در دو سالگی، چهار برابر شده است . کودکان نوپا به جای افزایش منظم به صورت جهشهای کوچک رشد میکنند . در سر تاسر دوره ی نوبادگی مغز با سرعت حیرت انگیزی به رشد خود ادامه میدهد. تولید انبوه سیناپسها در مغز میتواند علت جهشهای رشد مغز در 2 سال اول زندگی باشد . شواهد تأکید میکنند که، چند سال اول زندگی، دورانی است که مغز خیلی شبیه اسفنج است، زیرا یادگیری مهارتهای جدید، سریع و چشمگیر است (برک[4]،2001).
از لحاظ شناختی نوباوگان در طول سال اول به رویدادهای تازه وگیرا، توجه میکنند . آنها با انتقال به دوره ی نوپایی برای رفتار عمدی آماده تر میشوند و با پیچیده تر شدن برنامهها و فعالیتها مدت توجه در کودکان نوپا افزایش مییابد . همچنین از لحاظ حافظه در نیمه ی سال اول زندگی، میتوانند موضوعات را به یاد بیاورند . طبقه بندی نیز در کودکان نوپا در ابتدا جنبه ادراکی دارد که بر اساس شباهت ظاهری صورت میگیرد . اما در پایان سال اول ف طبقه بندیها، مفهومی میشود و بالاخره در حدود 11 ماهگی، کودکان نوپا میتوانند اشیاء را در دو طبقه دسته بندی کنند(کوپنیک[5]،1987 به نقل از برک 2001) .
از لحاظ رشد عاطفی و هیجانی، چون اندازه گیری جداگانه تغییرات درونی و فیزیولوژیکی در کودکان غیر ممکن است و از آنجائیکه تغییر در حالات چهره در واکنش به پدیدههایی که ایجاد هیجان میکند، همگانی است و با تغییر در دستگاه عصبی خود مختار همراه است، برخی از محققان از حالات چهره ی کودک عواطف خاصی را استنباط میکنند که مهمترین آنها عبارتند از خنده، ترس، خشم و غریبی کردن (ماسن[6]،ترجمه یاسایی).
کودکان نوپا در ابراز عواطف و خلق و خو با یکدیگر متفاوتند . منظور از خلق و خو، تمایلات و ویژگیهای ذاتی است که اساس رفتار مشخص را تشکیل میدهد . برای مثال کاگان و همکارانش مشاهده کردند که برخی از کودکان از هنگام تولد، وقتی در مقابل یک شخص یا یک موقعیت ناآشنا قرار میگیرند، بیش از اندازه کمرویی نشان میدهند . این تفاوتها همچنان باقی میمانند و پیامدهای اجتماعی عمیقی به همراه میآورد (و ندرزندن،ترجمه ی گنجی، 1385).
خلق و خو کانون اصلی رشد شخصیت، تعهد و خود گردانی میباشد . خلق وخو شیوه ی منحصر به فردی است که شخص با افراد و موقعیتها ارتباط برقرار میکند . از هنگام تولد، تفاوتهای مشخصی از نظر ویژگیهای خلق و خویی در کودکان نمایان است (هوک، کلویر – ماوس، 2002) .
به طور کلی میتوان گفت خلق و خو و شخصیت افراد تحت تأثیر دو دسته عوامل موروثی و عوامل محیطی شکل میگیرد . عوامل موروثی شامل ویژگیهای جسمی و آن دسته از آمادگیهایی است که احتمالاً از طریق وراثت از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود . مثلاً بیماری اسکیزوفرن که تعداد بستری شدگان آن از بزرگترین ارقام بیماریهای دنیاست، در بین دوقلوهای یکسان که حتی در دو محیط کاملاً مختلف پرورش یافته باشند، به مراتب بیشتر از خواهران و برادران عادی است (احدی، بنی جمالی، 1380).
اگرچه تأثیرات ژنتیکی برخلق و خو مشخص است ولی در عوض هیچ تحقیقی نشان نداده است که نوباوگان سبکهای هیجانی خود را بدون حمایت محیط حفظ میکنند . در عوض وراثت و محیط معمولاً به کمک هم به ثبات سرشت یا خلق وخو را تقویت میکنند . از مهمترین عوامل محیطی که در خلق و خوی کودک تأثیر مهم دارد رفتار متقابل پدر و مادر با کودک میباشد که به آن اصل دو سویه میگویند . رشد کودکان محصول نقش متقابل بین خصوصیات خودشان و افرادی است که با آنها سروکار دارند و نتیجه ی عمده این کنش متقابل بین مادر و کودک، نوعی وابستگی عاطفی است که ایجاد امنیت روانی میکند ( ماسن، ترجمه ی یاسایی، 1380) در تحقیقی که توسط هوک و کلویر ماوس، (2002)، انجام گرفت نتایج تحقیق نشان داد که حساسیت و پاسخدهی مادران به عکس العملهای کودک موجب ایجاد احساس امنیت در سالهای اولیه ی زندگی کودک میشود و غالباً با افزایش حرف شنوی، همکاری و خود مختاری کودک نوپا همراه است . منظور از حساسیت در اینجا به رفتارهایی اطلاق میشود که به موجب آن مادر بر اساس سطح رشد و وضعیت فعلی کودک، به هر گونه اشاره و حرکت کودک نظیر نیات،اهداف و اقدامات توجه دارد و پاسخدهی به واکنشها یا رفتارهای مادرانه ایی اطلاق میشود که از اقدامات و رفتارهای کودک قابل پیش بینی بوده و یا بر آنها موثر هستند .
با توجه به این موضوع و اهمیت این رابطه، ما در این پژوهش، به بررسی خلق و خوی کودکان نوپایی که در مراکز شبانه روزی، نگهداری میشوند و از داشتن این رابطه و وابستگی عاطفی محروم هستند با کودکان نوپای همسال که در محیطهای عادی رشد و پرورش مییابند، میپردازیم تا مشخص شود آیا قرار گرفتن در شرایط محیطهای شبانه روزی، بر خلق و خوی آنان تأثیر میگذارد یا خیر؟
1 .3- بیان مسأله
هر پدر و مادر و یا هر پرستار بخش نوزادان، میداند که در میان کودکان تفاوتهای آشکاری وجود دارد که از همان سنین روزهای زندگی دیده میشود . بعضی بسیار میگریند، بعضی ساکت اند، بعضی طبق برنامه ی منظمی میخوابند و بعضی دیگر بی موقع از خواب بیدار میشوند، بعضی مدام میجنبند و بعضی دیگر دیگر در جای خود مدتها آرام میمانند. البته میتوان کاری کرد که کودکان تحریک پذیر و فعال تر شوند ولی باید قبول کنیم که بعضی از کودکان به خلق و خوی خاص و واکنشهای خاصی گرایش دارند . این گرایشها که اساس سرشتی دارند، خلق و خو نامیده میشود (ماسن، ترجمه یاسایی، 1380). پژوهشگران به طور روز افزونی به تفاوتهای سرشتی در نوبادگان و کودکان علاقمند شده اند زیرا تصور میشود که صفات روانی که خلق و خو را به وجود میآورد، شالوده ی شخصیت بزرگسالان را میسازد. در تحقیقی که توسط توماس[7] وچس[8]،1965 به نقل از برک، 2001) انجام شده است نشان میدهد که خلق و خو مهمترین عاملی است که احتمال دچار شدن کودک به مشکلات روانی یا مصون ماندن از عوارض بسیار استرس زای زندگی را افزایش میدهد با این حال آنان دریافتند که خلق و خو ثابت نیست و روشهای تربیت میتواند سبکهای هیجانی کودکان را به مقدار زیادی تغییر دهد .
روان شناسان نیز به دو دلیل به خصوصیات خلقی علاقمند هستند، اول اینکه بعضی از خصوصیات خلقی اساس سرشتی داشته و مربوط به عوامل پیش از تولد هستند، برای مثال تفاوتهای موجود در فیزیولوژی با گرایشهای نسبتاً پایدار (صفات شخصیت) مطابقت دارند و تفاوتهای موجود در شخصیت موجب پیدایی انگیزههای متفاوتی در بین افراد میشود مثلاً کودکان از طریق تظاهرات رفتاری، زودرنجی، لبخند زدن، فعالیتهای حرکتی و سازگاری با موقعیتهای جدید، خلق و خوی متفاوتی را نشان میدهند (کاگان، 1989 به نقل از ریو[9]، 2000).
دوم اینکه همان طوریکه والدین در کودک تأثیر میگذارند کودک نیز در والدین تأثیر میگذارد، بنابراین کودکان باخلق و خوهای متفاوت، واکنشهای متفاوتی از طرف والدینشان بر میانگیزند و با وجود روشهای تربیتی مشابه به شیوههای مختلفی رفتار میکنند .
در تحقیقی که توسط کلارک[10]، کوچکانسکا[11]وردی[12](2000) در مورد ویژگیهای شخصیتی مادران و خلق و خوی کودکان انجام شد، نتایج نشان داد که ویژگیهای شخصیتی مادران که پیش بینی کننده ی رفتارهای والدینی هستند، با احساسات منفی کودکان رابطه ی نزدیکی دارد و این ویژگیها در وابستگی اولیه ی بین پدر و مادر با کودک تأثیر میگذارد .
در تحقیق دیگری که توسط بورکس [13]،مارشال[14]، رابین[15]و فاکس[16](2003) انجام گرفت، نتایج نشان داد که نوزادانی که در این دوران از دلبستگی اولیه با مادرانشان محروم شده اند، در4 سالگی رفتارهای پر خاشگرانه ی بیشتری داشته اند و اجتناب از رابطه ی بین مادر و کودک در نوزادی میتواند بر عدم برانگیختگی دستگاه عصبی خود مختار در دوران اولیه ی کودکی تأثیر بگذارد .
وضعیت بسیاری از موسسات که کودکان را نگهداری میکنند برای برقراری پیوندهای انسانی نامناسب به نظر میرسد . در بسیاری از موسسات از کودکان توسط پرستاران گوناگونی مراقبت میشود که نیازهای جسمی آنان را بر میآورند، اما فرصت کمی برای برقراری روابط دو سویه دارند . عموماً زمانی که کودکان میگریند، کسی نیست که به آنان اعتنا کند، یا کسی نیست که به لبخند آنان پاسخ گوید و هنگامی که اصوات کودکانه ای بر میآورند با آنان گفتگو کند و یا زمانی که کودکان مشتاقند، آنان را بلند کند و در بر گیرد و در نتیجه برای کودکان برقراری یک پیوند نیرومند نسبت به هر فرد خاص مشکل است این افراد که بولبی[17] آنان را «شخصیتهای بی عاطفه» مینامد، افرادی هستند که صرفاً مردم را برای مقاصد خود مورد استفاده قرار میدهند و به نظر میرسد که از برقراری ارتباط صمیمانه و دیرپا با فردی دیگر ناتوان هستند (بولبی، 1953 به نقل از سرگین، 1998) .
پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه ی خلق و خوی این کودکان که در شیر خوارگاههای مراکز بهزیستی نگهداری میشوند با کودکان همسال آنان که در شرایط عادی رشد و پرورش مییابند میپردازد .
از آنجائیکه تأثیر متقابل رفتار پدر و مادر در خلق و خوی کودک، اصل مهمی در رشد است که نتیجه ی اصلی این تبادلات، بین کودک و والدین، رشد وابستگی عاطفی کودک به مادر یا پدر است و از آنجائیکه بسیاری از کوکانی که در مراکز شبانه روزی نگهداری میشوند، از برقراری روابط و وابستگی عاطفی پایدار که پایه و اساس امنیت عاطفی کودک را فراهم میکند، محروم هستند، این پژوهش سعی دارد خلق و خوی این کودکان را از لحاظ: کندی سازگاری با تغییرات [18]،نزدیکی به غریبه[19]، خلق و خوی منفی[20] و شدت ابزار احساسات[21]مورد بررسی قرار داده و به مقایسه ی آنان با کودکان همسال در شرایط عادی بپردازد .
با استفاده از یافتههای این تحقیق میتوان زمینههایی را که کودکان در این مراکز، بیشترین مشکل را در آنها دارند شناسایی کرد و رهنمودهایی را برای مربیان و مسئولین شیرخوارگاهها ارائه داد، تا کودکانی را پرورش دهند که صاحب مهارتهای شناختی و اجتماعی و هیجانی لازم مثل خویشتنداری، مدیریت استرس و ارتباط موثر با دیگران برقرار کردن باشند .
هدف پژوهش، مقایسه ی خلق و خوی کودکان نوپا در شیرخوارگاههای مراکز بهزیستی با همسالان در شرایط عادی میباشد .
1- میان خلق و خوی کودکان نوپا در شیر خوارگاههای مراکز بهزیستی با همسالان در شرایط عادی تفاوت وجود دارد .
1-1- میان خلق و خوی در کودکان نوپا در شیر خوارگاههای مراکز بهزیستی با همسالان در شرایط عادی تفاوت وجود دارد .
2-1- میان نزدیک شدن به غریبه در کودکان نوپا در شیر خوارگاههای مراکز بهزیستی با همسالان در شرایط عادی تفاوت وجود دارد .
3-1- میان شدت ابراز احساسات، در کودکان نوپا در شیر خوارگاههای مراکز بهزیستی با همسالان در شرایط عادی تفاوت وجود دارد .
4-1- میان کندی سازگاری با تغییرات در کودکان نوپا در شیر خوارگاههای مراکز بهزیستی با همسالان در شرایط عادی تفاوت وجود دارد .
و...