مقدمه
رنگ آمیزی در میان مردم فلات ایران سابقه ای دراز دارد. اگر اینک زمان شروع آن را (در گذشتهی دور) ندانیم و نتوانیم نخستین جماعتی از این فلات را که بکار رنگ آمیزی پرداخته اند بشناسیم. باری به این می توانیم توجه داشته باشیم که «گل اخرا»ی سرخ و زردی که در باستان که در باستان بکار تهیهی ظروف سفالین می رفته، و یا گل تیرهای که از آن ظرف سفالی یکپارچه سیاه می ساخته اند چشم جماعات اولیه را با ظروف یکپارچه رنگین طبیعی آشنا کرده بوده است.
خاصه که با استفاده از آتش، ظروف گلی پخته به صورت سفال در می آمده و در مجاورت درجات مختلف حرارت آفتاب و آتش، کم رنگ و پررنگ می شده است و رنگ آمیزی نویی در برابر چشمان مردم قرار می گرفته و الهام بخش سلیقه ها می گردیده است.
شاید برخورد به گیاهانی که دارای مواد و مایعات رنگین بوده اند، یکی از وسائل رنگ آمیزی پاره ای از لوازم زندگانی (چون رنگین کردن بافته های اولیه) بوده باشد.
برخورد به خاک های معدنی «گچ و آهک» و همچنین گل اخرا قرمز که با آنها دیوار کومه ها را می آلودند، و آنها را سفید یا قرمز مینمودند، شاید که شروع رنگ آمیزی ای بوده باشد که دیرتر زمینهی وسیعی یافته است.
چند زمان طول کشیده تا توفیقی در این راه حاصل شده معلوم نیست زیرا برخورد تصادفی به مادهی رنگین گیاهی یا معدنی و دانستن اینکه عصارهی گیاه «اوسکوتی» زرد لیمویی خوشرنگ به دست می دهد یا از برگ درخت «کول» رنگ مشکی روشن و از پوست تنهی درخت گردو، رنگ مشکلی خوشرنگ به دست می آید، یا گیاهانی که بر سر خود قرمز دانه دارند و رنگ قرمز آنها در مجاورت هوا و آفتاب تیره می شود، و یا برخورد به سنگ منگنز و دریافت خاصیت رنگین آن که مخلوطش با آب و رسیدن گرما به آن، رنگ تیره ای به دست می دهد، قاعدتاً با دنیای آنروز وقت زیادی برای تجربه اندوختن لازم داشته است.
در فلات ایران، همهی ظروف سفالین مکشوفه از نقاط باستانی (که دارای نقوش تیره هستند) با کمک سنگ منگنز منقش و مزین شده اند.
نقش بندی بر روی ظروف سفالین هنوز در بلوچستان معمول است و کوزه گران روستای «کلپورکان» از همین سنگ منگنز استفاده میکنند. تماس دائم با طبیعت اطراف و مدافعه بر روی مواد و امکاناتی که در حوالی محل سکنای جماعات بدوی وجود داشته، آدمی را برای توجه به خاصیت مواد، کنجکاو می کرده است.
برخورد آنان به براده های فلزات (که احیاناً در دسترس آنان بوده) چون مس، قلع و سرب، یا «کوبالت» (سنگ لاجورد) و سنگ چخماق و گوگرد، و اندیشمندی در اینکه براده ها را می توان با سنگ به صورت نرمی سائید و آنها را خمیر مایه کرده بکار برد، شاید برداشتهایی اولیه برای تهیه رنگ های لعابی باشد که در هزارهی سوم پیش از میلاد در ایران زمین به ثمر رسیده است.
زنگار مس، رنگ سبز فیروزه ای میداده، سنگ چخماق و سرب، رنگی در زمینهی زرد ایجاد می کرده، سرب و منگنز و سنگ چخماق، رنگی قهوه ای ساخته است. این گیاه «اوشنان» که گیاه سرزمین های شورهزار و کویری است و به «زاج سیاه» یا سود معروف است از چه زمانی در کار لعاب سازی برای ظروف سفالی بکار گرفته شده است، معلوم نیست.
ظروف لعابی رنگین
در شروع به لعابکاری، و در مراحل ابتدائی گرچه قشری از لعاب روی سفال ها را می پوشانده است ولی بدیهی است که آشنایی به مراتب کم رنگی و پر رنگی رنگ های لعابی یا نتیجهی ترکیب آنها (به کمک رنگ های معدنی) به تدریج و در طی زمانهها دست داده است و بعلاوه، توجه به میزان حرارت لازم، خود عملی است که در گذشته معیاری نداشت و لعابکاری روی تجزیهی شخصی به آن توجه یافته و چه بسا که حرارت اندکی بیش از حد لزوم، سبب پر رنگ شدن، یا حرارت کمتری باعث خامی رنگ می شده است. بنابراین، رنگ های لعابی در آن زمان برحسب میزان تابش آتشی که اغلب، اختیار آن از عهده خارج می شد به دست می آمد و فقط توجه و مهارت لعابکار میتوانست تا حدی از روی پیشبینیهای به دست آمده از تجربه، رنگهای لعابی نزدیک به دلخوه را باعث شود.
بنابراین، می توان دریافت چه بسا که با در نظر داشتن نسبت اختلاط رنگ ها، بر اثر غفلت از میزان تابش آتش و توجه نداشتن به افزایش و یا کاهش هیمههای کوره، نتیجهی کار، رضایت بخش نمیشده و چه بسا که بر حسب تصادف، رنگ های لعابی از کار، خوب در می آمده است.
علاوه بر پاره سفال هایی که در کشور ما یافت شده است می توان به پاره سفال های یافت شده در چین که توسط کوره ی Qionglai پخت شده اند اشاره کرد. (3)
مطالعة لعاب مات فاز جدای چین باستان از کورهQionglai
1-3 ترکیبات شیمیایی و ویژگی های پاره سفال ها . همانطور که در جدول 1 پیداست لعاب ها منتسب به لعاب های سیلیکات – اکسید منیزیم – کلسیا هستند که حجم اکسید منیزیم و کلسیای آنها بطور غیرمعمولی بالاست .
تنوع رنگ بدنه و رنگ لعاب به شرایط افت و غیر اشتعال (مثلاً دمای اشتعال، زمان و اتمسفر موجود در کوره های اژدهایی با چوب بعنوان سوخت )مرتبط می شود. بطور کلی برای یون های آهن Labile یک تعادل کاهش – اکسیداسیون وجود دارد که توسط موقعیت ذوب لعاب و اتمسفر یا جو کوره تعیین شده است.
2-3- ویژگی های فیزیکی اجسام : این اجسام یا بدنه ها کاملاً نفوذپذیر هستند، ذرات کوراتز سفید در آنها بدام افتاده و سطوح شکستگی آن زبر است و سفال های سنگی کدر مانند نمایانگر اشتعال با مقادیر مختلف می باشد. جذب آب ،نفوذپذیری و چگالی تودةآنها در جدول 2 آمده است.
3-3- زیر ساختار لعاب ها و دلیل جدایی فاز یا مرحلةمایع – مایع: الگوی XRD ی لعاب Q6 (شکل 1) بیانگر حضور کریستال کوارتز حل نشده (به میزان اندک در لعاب می باشد و بخش اعظم لعاب یک فاز ناریخت یا غیرمتبلور است .
هر دو (شکل 3 و 1)بیانگر آنند که لعاب ها از یک ساختار مرحله جدای قطره ای بسیار ریز متفرق می باشند که در آن قطر معادل قطرات بین 0.1-0.4mm میباشد در ساختار غیرآمیختنی مایع – مایع قطرات مجزا از SiO2 غنی هستند و سرچشمه یا ماتریکس آن از Ca,Mg, P, Ti, Fe غنی میباشد (شکل 3)نمودارهای SAD این قطرات و ماتریکس ها بیانگر رنگها متفرق منتسب با مرحله های ناریخت یا نامتبلور می باشند (شکل 3) بر اساس ایده های کریستالو شیمی غیر آمیختنی مایع – مایع از رقابت میان کاتیون هایی سرچشمه می گیرد که سعی دارند یکدیگر را احاطه کنند بطوریکه کمترین ساختار اکسیژه انرژی وجود داشته باشد / منوط به محدودیت های مربوط به تمایل سیلیکا برای شبکه سازی)هر چقدر تفاوت نیروی یون میان یون سیلیکون با یک یون اکسیژن و یون متعادل کننده با یک یون اکسیژن بیشتر باشد، تمایل برای عدم آمیزش بیشتر می شود.
سیستم SiO2-CaO شامل یک فضای ثابت غیر آمیختنی میان مایع ها می باشد که در دمای 1700 درجه دارای حدود 70, 97 mol./SiO2 می باشد. اضافه کردن Al2O3 برای جداسازی مرحلةمایع مایع دمای عدم آمیزش و مخلوط را کاهش می دهد، چرا که بخش مربوطه به عدم آمیزش به زمینة ternay گسترش می یابد.
که می تواند اهمیت قابل توجهی داشته باشد. بنابراین جداسازی فاز یا مرحله در لعاب های این کار، ابتدا باید با تمایل قوی برای عدم آمیزش میان SiO2, RO (CaO-MgO) مورد بررسی قرار گیرد. با در نظر گرفتن پولاریزش یا دوگانگی اتم های اکسیژن غیرمتصل در مقایسه با اتم های متصل تغییر دهنده های دیگری چون یون های آهن و تیتانیوم و فسفری موجود در فاز، از اکسیدهای CaO, MgO با مقادیر قابل توجهی اتم های اکسیژن غیرمتصل غنی هستند که در نتیجه جداسازی فاز یا مرحله ارضاءمی شود . Al2O3 بعنوان عامل متجانس کننده در چنین سیستم هایی (که خاصیت قلیایی کمی دارند) عمل می کند که می تواند دمای عدم آمیزش را به کمتر از دمای مایع کاهش دهد و در نتیجه از ایجاد ساختار ریز فاز جدایی که در معرض تخریب مشخصه های لعاب قرار دارد ، جلوگیری کند. پس از ملحق کردن R2O به K2O و RO به CaO و نادیده گرفتن مقادیر اندک Fe2O3, TiO2, P2O5 ترکیبات لعاب با سیستم کواتر ناری K2O-CaO-Al2O3-SiO2 (که دارای میزان جداسازی قابل توجهی ست [3] و در آن جداسازی فاز مایع – مایع با اضافه کردن آلومینا و قلیا به حداکثر می رسد) مرتبط می باشد . همانطور که در شکل 4 پیداست ، شش ترکیب لعاب به سمت چپ مرز عدم آمیزش 1200 درجةسانتیگراد کاملاً نزدیک هستند. بخش عدم آمیزش مایع – مایع باید در کمتر از 1200 درجه گسترش یابد. بنابراین ما می توانیم اینطور نتیجه گیری کنید که لعاب ها برای ساختار فاز جدا ویژگی ترمودینامیک به بار می آورند. ترکیب شیمیایی و تاریخ گرمایی هر دو فاکتورهای کلیدی شکل گیری جداسازی فاز درچرخة cooling می باشند. کورةاژدهای هیل کلایمینگ دراز (که به کرات مورد استفاده قرار می گیرد در جنوب چین) نیازهای میزان خنک کنندگی اندک که برای جداسازی فاز ضروری ست را ارضاء می کند.