مقدمه
جنگ بی تردید شگفتانگیزترین پدیده اجتماعی است. اگر جامعه شناسی آنگونه که دورکیم گفته است بیان تاریخ به صورتی دیگر باشد، میتوان گفت که جنگ آفریننده تاریخ است. در واقع تاریخ صرفا با شرح کشمکشهای مسلحانه آغاز شده و بعید است که این پدیده زمانی کاملا از میان برود؛ زیرا جنگها به هر حال مشخصترین مبادی تاریخ و در عین حال مرزهایی هستند که مراحل مهم حوادث را از یکدیگر متمایز میکنند. تقریبا تمام تمدنهای معروف در اثر جنگ از بین رفتهاند. تمام تمدنهای جدید نیز با جنگ پا به عرصه وجود نهادهاند. سیادتهایی که هر از چندگاه یک بار نوعی جامعه خاصی را در صدر جوامع بشری قرار میدهند، زاده جنگند و مشروعیت خود را از آن میگیرند.
بحث از پدیده انقلاب مسلما بحث تازهای نیست. افلاطون و به ویژه ارسطو که بنیانگذار علم سیاسیت خوانده شده است موضوع علیت در انقلاب را بررسی کردهاند. اما پس از آن در طی تاریخ اندیشه سیاسی در غرب تا قرن نوزدهم کوشش جامعی برای توضیح پدیده انقلاب صورت نگرفت. تا پیش از قرن نوزدهم بحث اصلی درباره انقلاب بحثی اخلاقی و هنجاری بود. پلیپ از جمله نخستین اندیشمندانی بود که مفهوم انقلاب را به معنی بازگشت امور به وضع متعدل و درست گذشته تعبیر کردهاند. تا پیش از قرن نوزدهم، مبحث حق طغیان مردم بر ضد حکام یکی از مباحث عمده مربوط به انقلاب به شمار میرفت. برخی اندیشمندان هوادار حقوق طبیعی، حق شورش مردم را تایید میکردند. در مقابل برخی اندیشمندان محافظ کار چون آدموند برک و توماس هابز با احتیاط بیشتری در این باره سخن میگفتند. هابز حتی ستمگرترین حکومتها را بهتر از هرج و مرج انقلاب میدانست و انقلاب را به هر حال ناموجه میشمرد. در قرن نوزدهم کارل مارکس برای نخستینبار اندیشه تبیین علمی پدیده انقلاب را پیش کشید و انقلاب را وسیله اصلی دگرگونی بنیادی در تاریخ خواند. از آن پس مبحث انقلاب یکی از مباحث عمده علم سیاست شد. البته پیچیدگی پدیده انقلاب موجب گردیده است که درباره معنا و مفهوم انقلاب در بین نویسندگان اختلف نظر پدید آید. علت اصلی این اختلاف نظر را میباید در تاکید نویسندگان بر ابعاد مختلف پدیده انقلاب جست.
جنگ
تعیین حدود و تعریف پدیده جنگ
مقصودمان در اینجا بیتردید، تنها ارائه تعریفی موقتی از جنگ است. این تعریف فقط باید تعیین حدود عرصه تحقیقات را میسر کند و در عین حال جامع و دقیق باشد. تعریف جنگ شناخت کامل پدیده جنگ را ایجاب میکند. ما این پدیده را درست نمیشناسیم پس به تشخیص نشانههای خاص آن بسنده میکنیم.
عموما گرایش دارند جنگ را به مجموعههای متضاد در حال مبارزه ادغام کرده و آن را حالت خاصی از مبارزه جهان شمول تلقی کنند. اما کلیت این مفهوم مساله را به جای آنکه روشن کند مبهم میکند. اگر مفهوم مبارزه را مدام تعمیم بدهیم، سرانجام بر اعمال بسیار متنوعی اطلاق خواه شد. مثلا میشود گفت که عمل گوارش مبارزه معده است با خوردنیها، شخم زدن مبارزه کشاورز است با زمین و تحقیق عملی مبارزهای است بین دانشجو و دانش. همچنین واژه مبارزه در بسیاری از مواقع با واژه تلاش یکسان پنداشته شده و مانع با دشمن همردیف میشود. نخستین تمایزی که میتوان بین جنگ و سایر شکلهای مبارزه قائل شد این است که شکلهای دیگر مبارزه علیه چیزهای بیحرکت یا ربای فاقد شعور بروز میکنند. جنگ بر عکس مستلزم بودن دشمنی فعال و سازمان یافته و متضمن اقدام متقابل و ارادی است. این ابهام تا حد زیادی ناشی از نظریات داروین و لامارک درباره تکامل انواع است، چرا که آنان کلا مجموعه موانعی را در نظر میگیرند که یک نوع جاندار برای بقاء نوع خود باید از آنها عبور کند.
اما شکلهای مبارزه و تضاد بیشمارند و به همین جهت مفهوم جنگ باید از سایر شکلهای مشخص یا قابل تصور مخاصمه به وضوح متمایز شود. برای اجتناب از هر گونه ابهام لازم است به روش معقولی متوسل شویم که شامل تعیین حدود و تقسیم پدیده جنگ به اجزای قابل مطالعه باشد.
جالبترین خصیصه پدیده جنگ ظاهرا ویژگی جمعی آن است. با توجه به این همین مفهوم است که جنگ را باید به وضوح از اعمال خشونت بار فردی متمایز کرد. اما برای اینکه تعارضی از صورت فردی خارج و به جمعی در آید، افزودن یک، دو، هزار، یا ده هزار نفر به فرد نخستین کافی است؟ همه چیز به شرایط و ارزیابی اجبارا دلخواه بستگی دارد. بعضی از نویسندگان فکر میکنند که این ابهام نشان می-دهد که مقایسه جنگ و جنایت فردی چقدر آسان است، زیرا یک سلسله مراحل انتقالی بین آن دو وجود دارد. بنابراین در مورد وسعت گروههای درگیر در یک برخورد جنگی بهتر است که معیار بسیار قابل انعطافی داشته باشیم. این گروهها میتوانند بسیار بزرگ باشند، مانند حالتی که در امپراتوری رم، چین باستان یا دولتهای بزرگ امروزی ملاحظه میکنیم، اما این گروهها همچنین میتوانند– بدون آنکه مبارزات مسلحانهشان به دلیل کوچک بودن، ویژگی جنگ را از دست بدهد– بسیار کوچک نیز باشند. زیرا دو نشانه مهم دیگر جنگ را از مبارزه عمومی و جنایتهای فردی متمایز میکند: عنصر ذهنی، عنصر نیت و عنصر سیاسی یعنی سازمان.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.