مقدمه
آنچه تحت عنوان جامعه شناسی دین شناخته و در زمره ادبیات انحصاری آن پذیرفته شده است، چیزی نیست جز بحثهایی در اصراف چهار محور اصلی موضوع-شناسی، روششناسی، نظریه پردازی و بررسی مسائل ناشی از مواجهات میان دین و جامعه. جامعه با تعریف خاصی که از موضوع میدهد و روشهای کشف و ارزیابی ویژه و مساله شناسی خاص خود، از دیگر رشتههای دین پژوهی متمایز میگردد و جایگاه مستقلی را میان آنها احراز مینماید. به همین نحو جامعه شناسی دین با مسائلی که دین برای آن رقم میزند قلمرو خاصی را ذیل جامعهشناسی و در کنار دیگر شاخه های دیگر شاخههای آن پدید میآورد.
تحولات جامعه شناسی دین در اطراف موضوع خویش آن را به جانب بحثهای مطرح درباره منشا دین و ریشه دینداری میکشاند و به سوی مجادلات از پیش موجود بر سر تعریف دین جلب می-کند و برای تعمیق بحث ناگزیر به سراغ دیگر رشته ای دین پژوهی میبرد و با ادبیات و مکتوبات غیرجامعه شناسانه قرین میسازد. گونهشناسی به مصابه سنت رایج در علم و به عنوان راهکاری برای غلبه بر تکثر و تنوع موجود در مصادیق شناخته شده دین، جامعهشناسی دین را همچون دیگر شاخه های هم عرض، به تامل در انواع دین فرا میخواند. با این وجود آنچه برای جامعه شناسی موضوعیت دارد، صورت تجلی یافته دین است در حیات اجتماعی انسانها. لذا به تعبیر برخی، گام نخست آن نه با دین که با تامل در اطراف دینداری است که برداشته میشود. در هر صورت چه بدین سبب و از این طریق و چه از پس مباحث مطرح در اطراف دین به مثابه موضوع، سر فصل تعملات بعدی جامعه شناسان دین، دینداری است.
بحثهای پیشین اگر جامعه شناسی دین را به فلسفه دین، مردمشناسی دین و تاریخ ادیان نزدیک میساخت، تامل در دینداری به مثابه متغییری فردی آن را با روانشناسی دین قرین میسازد. با این وجود جامعه شناسی دین در هیچ یک از فصول مشترک، در همان سطح مالوف باقی نمیماند. مطالعه پیرامون میزان، انواع و تغییرات دینداری و مدلها و چارچوبهای سنجش آن، از عناوین مشترک و موضوعات مورد علاقه جامعه شناسان و روانشناسان دین است.
با حصول کیفیات نسبی در موضوع شناسی و به انجام رسیدن بحثهای فوق، نوبت به روششناسی و آشنایی با انواع روش تحقیق در جامعه شناسی دین میرسد. اگرچه مرزبندیهای مشخصی از این حیث میان جامعه شناسی و دیگر رشتههای دین پژوهی وجود دارد؛ لیکن نه چندان قاطع که هیچ اخذ و اقتباسی میانشان برقرار نگردد؛ خصوصا در ادوار اخیر که از نقار و جداییها کاسته و بر اعتماد و همکاریهای میان رشته ای افزوده گشته است.
دین
رهیافتهای نظری به دین در تمام مباحث پیش گفته حضور و آثار خود را داشته اند و رویکردهای متفاوتی را در هر یک از فصول جامعهشناسی دین پدید آوردهاند؛ با این حال بررسی دستگاهمند و جامع آنها در یک نگاه مقایسهای، جامعه شناسی دین را ملزم می سازد تا فصل مستقل و مشبعی را به آن اختصاص دهد. مرور نظریهها و تبیینهای مختلف از دین، مهمترین و شاخصترین بحثی است که جامعه شناسی دین را با تمام تحولاتش مجددا با عقبه آن در جامعهشناسی کلاسیک مرتبط میسازد و مایه های نظری آن را تقویت مینماید.
جامعه شناسی دین پس از عبور از فرازهای بلندی چون موضوع شناسی و روش شناسی و مرور تفصیلی بر ادبیات نظری جامعهشناسان درباره دین، آمادگی آن را پیدا میکند تا به دل مسائل برخاسته از تعامل میان دین و جامعه در سطح ساختاری، نهادی، گروه ها و کنشگران اجتماعی بزند. آن تعملات سه گانه در واقع راهی است به سوی جامعهشناس دین شدن؛ در حالی که ورود به عرصه مسائل بابی را می گاشد درباره جامعه شناسی کردن درباره دین که لابد غرض نهایی تمامی این تلاشها است. دامنه مسائل مورد توجه جامعه شناسی دین بسیار وسیع است و متنوع و با پدیدههایی در سطح خرد و کلان و میانه و موقعیتهای متحول و ایستا در گسترههای محلی و ملی و جهانی درگیر میشود. (شجاعی زند، 1388، 7- 9)
تعاریف دین
کارل مارکس
دین، خودآگاهی و خوداحساسی انسانی است که هنوز خود را نیافته است یا مجددا گم کرده است.
دین، خورشید موهومی است که تا زمانی انسان، گرد خویش نمیچرخد، گرد آن میچرخد.
انسان موجودی انتزاعی بنشسته در خارج از جهان نیست؛ انسان، جهان انسان، دولت و جامعه است و همین دولت و جامعه دین را پدید آوردهاند؛ یک آگاهی وارونه جهانی را در یک جهان وارونه. دین نظریه عمومی چنین جهانی است.
انسان دین را میسازد؛ دین انسان را نمیسازد.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.