فایل بصورت ورد (قابل ویرایش) و در 15 صفحه می باشد.
چکیده:
پژوهش انجام گرفته، اجرای مهارت سنج موئد بر روی یکی از دانش جویان رشته روانشناسی بالینی به عنوان آزمودنی می باشد.
هدف از انجام این آزمایش بررسی تأثیر تکرار و تمرین بر روی عملکرد است. ابزار مهارت سنج موئد شامل یک سیم مفتولی به طول ۷۸/۱ متر و ۵۵ حلقه است که آزمودنی باید در دو مرحله رفت و برگشت و در هر مرحله ۵ نوبت: از پایه اول به پایه دوم این حلقه ها را منتقل کند، بعد از ده حلقه که رد شد آزمودنی فرصت استراحتی کوتاه داشته و آزمایشگر نیز زمان را ثبت می کند
.
پس از بررسی نتایج و تجزیه و تحلیل، به این نتیجه می رسیم که با توجه به کاهش زمان اجرای مراحل آزمایش فرضیه های ما در مورد افزایش کارآیی و خستگی بر اثر تکرار عمل یکنواخت به ترتیب، تأیید عددی گردند.
ضمناً این آزمایش از نوع مطالعات مورد پژوهشی (Case study) بوده، در نتیجه نتایج حاصل از آن در مورد فرد مورد نظر و در زمان آزمایش صدق می کند و نمی توان بدون پژوهش های بیشتر آن را به تمام جامعه انسانی تعمیم داد.
مقدمه:
در طول تاریخ طولانی تکاملی ما انسانها بدنهایمان این توانایی را کسب کرده اند که به پارهای از نیازها به طور خودکار پاسخ دهند. برای مثال ما به طور خودکار نفس می کشیم، و اگر حرارت بدنمان بیش از اندازه زیاد یا کم شود، مکانیسم هایی به راه می افتند که منجر به عرق کردن و به دنبال آن خنک شدن بدن یا لرزیدن و بالا رفتن درجه حرارت بدن می شوند.
به همین منوال اگر قند خون کم شود کبد قند وارد خون می کند و این کا را تا بدانجا ادامه می دهد تا مقدار قند خون به حد طبیعی برسد. این فرایندهای سازگاری خودکار «مکانیسم های تعادل حیاتی» (homeostutic Mechanisms) نام دارند، زیرا نقش آنها حفظ تعادل فیزیولوژیکی است. علاوه بر مکانیسم های تعادل حیاتی، ما هم چنین با باز تا بهایی زاده می شویم که بقای ما را آسان می سازند.
برای مثال، اکثریت ارگانیسمهای زنده به طور بازتابی از محرک های دردآور، دوری میگزینند. هر چند که هم مکانیسم های تعادل حیاتی، و هم بازتابها به قصد بقای ما کار می کنند. اگر قرار بود که برای ارضای همه نیازها صرفاً به آنان متکی باشیم مدت زیادی زنده نمی ماندیم. برای اینکه یکنوع جاندار به حیات خود ادامه دهد باید نیازهای مختلف خود مانند نیاز به آب، غذا، و فعالیت جنسی را برطرف کند، و برای این منظور باید با محیط خود به کنش متقابل یا تعامل (interaetion) بپردازد.
هیچ موجود زنده ای، اگر، یاد نمی گرفت، که کدام اشیای محیطی را برای ارضای نیازهای اساسی اش به کاربرد برای مدت زیادی زنده نمی ماند. فرآیند یادگیری به جانداران امکان می دهد به آن دسته از نیازهایشان که از طریق مکانیسم های تعادل حیاتی و بازتابها ارضا نمی شوند، از راه کنش متقابل با محیط برطرف کنند
. هم چنین فرآیند یادگیری به ارگانیسم کمک می کند تا خود را با محیط در حال تغییر سازگار نماید. منابع ارضا و منابع خطر همواره در حال تغییرند، و بنابراین اگر سازگاریهای ارگانیسم با محیط نیز پویا نباشد، نخواهد توانست به زندگی خود ادامه دهد. فرآیند یادگیری انعطاف پذیری لازم را برای ارگانیسم فراهم می آورد تا بتواند در شرایط محیطی گوناگون به زندگی خو ادامه دهد.
ادبیات تحقیق:
یادگیری: یادگیری را می توان به راه های گوناگون تعریف کرد:
کسب اطلاعات و اندیشه های تازه، عادت های مختلف، مهارت های متنوع، و راههای گوناگون حل کردن مسایل. هم چنین یادگیری را می توان به صورت کسب رفتار و اعمال پسندیده، یا حتی کسب رفتار و اعمال ناپسند نیز تعریف کرد، پس یادگیری حوزه بسیار گسترده ای را شامل می شود.
هرگنهان و السون (۱۹۹۷، ترجمه سیف، ۱۳۷۷) گفته اند «یادگیری یکی از مهم ترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است، (ص ۱۸) . به سبب اهمیت و پیچیدگی مفهوم یادگیری ، از آن تعریف های مختلفی بدست داده اند . با این حال، معروف ترین تعریف برای یادگیری عبارت است از:
یادگیری به فرآیند ایجاد نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری (behavioral potentiality) که حاصل تجربه (experience) است گفته می شود و نمی توان آن را به حالت های موقت بدن مانند آنچه بر اثر بیماری خستگی، یا داروها پدید می آید، نسبت داد. این تعریف یادگیری از تعریف کیمبل اقتباس شده است.
تعریف گانیه (Gagne ، ۱۹۸۵ ترجمه نجفی زند،۱۳۷۳) از یادگیری به تعریف بالا بسیار شبیه است: «یادگیری تغییری است، در توانایی انسان ایجاد می شود و برای مدتی باقی می ماند و نمی توان آن را به سادگی به فرآیندهای رشد و نمود نسبت داد» (ص ۲۱)
یادگیرنده، از راه یادگیری، توانایی انجام اعمال مختلف را کسب می کند، و بعضی اوقات این توانایی برای مدت ها در او به طور نهانی باقی می ماند و تظاهر آثار آن به صورت تغییر رفتار تا مدتی به تأخیر می افتد.
عملکرد: ما برای کسب اطلاع از میزان یادگیری فرد به رفتار قابل مشاهده یا به اصطلاح دقیق تر به عملکرد (Performance) او مراجعه می کنیم، عملکرد نیز مانند رفتار آشکار به جنبه های قابل مشاهدة یادگیری اشاره می کند، اما تفاوت رفتار با عملکرد در آن است که رفتار به هر گونه عمل شخص گفته می شود، در حالیکه عملکرد به نتیجه عمل فرد اشاره دارد که در ارزشیابی از میزان یادگیری او مورد استفاده قرار می گیرد.
به نظر گانیه (۱۹۸۵)، عملکردها رفتارهایی هستند که بر حسب تأثیراتشان دسته بندی می شوند و نامگذاری می گردند. « برای مثال یک پاسخ [رفتار] ممکن است حرکت موزون انگشت بر روی ناحیه کوچکی از پوست سر باشد اما غالباً مفیدتر است که آن را عملکرد «سرخاراندن» بنامیم. (ص۲۳).