تمدِن و فرهنگ ایران باستان
خلاصه:
گوشهای از روایات و افسانههای تاریخی ایرانیان ، یکتاپرستی ایرانیان در طی قرون ، جمعآوری اوستا در روزگار اشکانی و ساسانی ، مقام اجتماعی زنومرد و ازدواج درعهد باستان ، تعلیموتربیت ، مقام پیشوایانه مذهبی ، نظموترتیب درسپاه ، اهمیت کشاورزی ، آلات و ابزار جنگی درعهد باستان ، اساس مذهب و قوانین مذهبی و اجتماعی دین زرتشت ، تعلیموتربیت و صفات مورد پسند در آن روزگار ، مالیات و خراج ، عدالت و دادگستری درعهد هخامنشیان ، گوشهای ازتاریخ اجتماعی اشکانیان و ساسانیان.
تمدنوفرهنگ هر کشوری همزمان با تاریخ آن کشور است. به کمک آثار کتبی ، باقیماندة آثار باستانشناسی ، آزمایشهای نوین ، سنگنبشتهها ، آثار باقیماندة کتبی بر روی ظروف گلی و نیز به کمک تحقیقات علمی جدید ، میتوان درباره گذشته کشوری و نیز تاریخ و سوابق تاریخی ملتی و همچنین اهمیت و نفوذ تمدنوفرهنگ آن کشور به گفتگو و بحث پرداخت.
تمدن با خوشبختی و پیشرفت هر کشور و ملتی ارتباط مستقیم دارد ، در صورتیکه فرهنگ هر کشور مربوط است به پیشرفت هر کشور و ملتی ارتباط مستقیم دارد ، در صورتیکه فرهنگ هر کشور مربوط است به پیشرفت اخلاق مردم هر کشور یا به عبارت دیگر تمدنوفرهنگ همانند دانههای زنجیر به هم پیوستهاند.
در تاریخ تمدنهای کهن جهان ، ایران برجستهترین و مهمترین سهم در بخشیدن زندگی و درخشش ، به دیگر مردم جهان داشته است.
در حالیکه از بسیاری از اقوام کهن جهان اثری برجای نمانده است ، ایران و فرهنگ و تمدن آن در برابر حوادث گوناگون روزگار برای هزاران سال ، پایداری نموده و برجای مانده است. تنها همین یک نکته برای عظمت و بزرگی ایران و تمدن و فرهنگ گذشتهاش کافی است.
در روزگار پادشاهی هوشنگ شاه پیشدادی بود که ایران ، انواع و اقسام اسباب و ابزار آهنی ساخت و نیز به کندن قنات موفق شد. معروف است که جانشین هوشنگشاه یعنی تهمورس هنر خط و نوشتن را از دیوان آموخت. اما درخشندهترین دوران ، زمان پادشاهی شاهجمشید بود که سرزمین ایران بنام « ایران ویج بزرگ » و با تمدنی درخشان اداره میشد.
شاهجمشید ، مردم را به چهار گروه تقسیم کرد. این چهار گروه عبارت بودند از طبقة روحانیون ، جنگآوران ، کشاورزان و هنرمندان. شاهجمشید دستور داد تا راهها را بسازند و نیز کشتی جهت بحرپیمائی ، در روزگار وی ساخته شد.
در روزگار او بود که به مردم هنر بافندگی آموخته شد و توجه مخصوص نسبت به بهتر زیستن مردم داشت. دوران سلطنت شاهجمشید را همانند دوران پریکلس ، دورة طلائی تاریخ گفتهاند.
همانطور که در اوستا آمدهاست:
« در روزگار جمشید ، نه سرمای شدید بود و نه گرمای زیاد ، نه مرگ زودرس بود و نه رشگ و حسد و خودخواهی ، هنگامیکه پسر و پدر با هم میرفتند هر دو چون جوان پانزده سالة مینمودند و شناخت پدر از پسر مشکل مینمود ».
آنطور که در کتاب وندیداد آمدهاست:
در روزگار جمشید ، به سبب ازدیاد جمعیت ، سهبار جهان گسترش یافت. اهورامزدا ، از شاه جمشید خواست که مقام پیامبری و راهنمائی مردم آن روز را بپذیرد ، اما او با کمال فروتنی ، از این امر پوزش خواست.
ولی در عوض ، پذیرفت که مردم را به تقوی و پاکدامنی و راستی و درستی رهنمون شود و آنها را به یک زندگانی شادیبخش راهنما باشد.
اهورامزدا جمشید را به آمدن سیلی وحشتناک آگاه ساخت ، بنابراین شاه جمشید همت به بنای باغی گذاشت تا مردم و حیوانات را از خطر نابودی برهاند و آن باغ به نام « ورجمکرد » مشهور است.
این مطلب که از فرگرد دوم وندیداد آمدهاست ، میرساند که شاه جمشید در دوران یخبندان و در حدود یازدههزار سال پیش میزیسته است.
جمشید به افتخار جاودانی نائل شد. هزاران سال از زمان وی میگذرد اما هنوز مردم ایران نوروز را جشن میگیرند این روز همان روز بر تخت نشستن شاه جمشید است که نهتنها مردم ایران آنرا گرامی میدارند و جشن میگیرند ، بلکه مردمان برخی کشور دیگر نیز همانند پارسیان در هندوستان و پاکستان و سایر نقاط جهان ، آنرا جشن میگیرند و بزرگ میدارند.
تعداد صفحات: 10