فرمت فایل : WORD + pdf
تعداد صفحات:209
فهرست مطالب:
مقدمه 1
1-1- بیان مسأله 4
1-2- اهمیت و ضرورت مسأله 7
1-3- انگیزه تحقیق 10
1-4- سابقه تاریخی موضوع و مروری بر ادبیات 10
1-5- تحولات جامعه عشایری 12
1-5-2- عشایر بعد از انقلاب 17
1-5-2-1- برنامههای حمایت از عشایر 17
1-6- سؤالات تحقیق 18
1-7- اهداف تحقیق 19
1-7-1- اهداف عام 19
1-7-2- اهداف خاص 19
مقدمه 22
2-1- مبانی نظری 22
2-1-1- دیدگاه تغییر اجتماعی 22
2-1-1-1- تعریف تغییر اجتماعی 22
2-1-1-2- عوامل تغییر 23
2-1-1-3- شرایط تغییر 24
2-1-1-4- کارگزاران تغییر 24
2-1-1-5- انواع تغییر اجتماعی 25
2-1-1-6- الگوهای تغییر 26
2-1-2- دیدگاه توسعه اجتماعی 27
2-1-2-1- رویکرد نوسازی 27
2-1-2-1-2- متفکرین رویکرد نوسازی 29
2-1-2-1-2-1- هوزلیتز 30
2-1-2-1-2-2- چالمرز جانسون 30
2-1-2-1-2-3- برینگتون مور 31
2-1-2-1-2-4- لوی 31
2-1-2-1-2-5- ساموئل آیزنشتاد 32
2-1-2-1-2-6- نیل . جی .اسملسر 35
2-2- چارچوب نظری 39
2-3- مدل تحقیق 44
مقدمه 95
5-1-1- شیوه زیست اقتصادی 95
5-1-1-1- چادر با وسایل و ابزار 96
5-1-1-2- دام 97
5-1-1-2-1- انواع دام 98
5-1-1-2-2- محصولات دامی 100
5-1-1-2-2-1- فرآوردههای لبنی 100
5-1-1-2-2-2- فرآوردههای گوشتی 101
5-1-1-2-2-3- فرآورده های پشمی 102
5-1-1-3- مرتع 103
5-1-1-3-1- انواع مرتع 103
5-1-1-3-2- مالکیت مرتع 105
5-1-1-4- نیروی انسانی 105
5-1-2- سایر فعالیتهای اقتصادی کوچنشینان 106
5-1-2-1- کوچنشینان و زراعت 106
5-1-2-2- کوچنشینان و باغداری 107
5-1-2-3- کوچنشینان و برنجکاری 107
5-1-2-4- سایر خرده فعالیتهای درآمدزای مکمل 108
5-1-3- کوچ 109
5-1-3-1- دلایل و انگیزههای کوچ 110
6-3-2- زمان و وسیله و چگونگی کوچ (رفت) 110
5-1-3-2- زمان کوچ (برگشت) 111
5-1-4- مساکن کوچنشینان 113
5-1-4-1- مساکن قشلاقی 113
5-1-4-2- مساکن ییلاقی 114
5-2- ساختار اجتماعی کوچنشینان تالش 115
مقدمه 115
5-2-1- ساخت اجتماعی 116
5-2-1-1- ایل (el) 116
5-2-1-2- تیره 116
5-2-1-3- طایفه 116
5-2-1-4- دهدهزوئه (خاندان) 117
5-2-1-5- کوچ (خانواده) 117
5-2-2- نوع و شکل خانواده 118
5-2-3- تفسیم کار در خانواده کوچنشین تالش 119
5-2-3-1- وظایف مردان 119
5-2-3-2- وظایف زنان 120
5-3- ساختار فرهنگی جامعه عشایری تالش 121
مقدمه 121
5-3-1- زبان 121
5-3-2- مذهب 122
5-3-3- پوشاک 122
5-3-4- خوراک 123
5-3-5- صنایع دستی 123
5-3-6- عشایر و دانش بومی 125
5-4- ساختاراقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کوچنشینان تالش بعد از یکجانشینی 126
مقدمه 126
5-4-1- شیوه زیست اقتصادی 127
5-4-1-1- زراعت 128
5-4-1-2- باغداری 130
5-4-1-3- دامداری 130
5-4-2- مساکن یکجانشینان 131
5-4-3- ساختار اجتماعی یکجانشینان تالش 132
5-4-4- ساختار فرهنگی یکجانشینان تالش 134
5-4-4-1- زبان 134
5-4-4-2- مذهب 135
5-4-4-3- پوشاک 135
5-4-4-4- خوراک 135
5-4-4-5- صنایع دستی 136
مقدمه 139
6-1- سال سکونت 139
6-2- سن افراد 140
6-3- سطح سواد 141
6-4- سن ازدواج 143
6-5- نسبت همسر 144
6-6- شغل 145
6-6-1- شغل اول (یکجانشینی) 145
6-6-2- شغل دوم (یکجانشینی) 146
6ـ7ـ فرضیات اقتصادی 148
6ـ7ـ1ـ فرضیه شماره 1: تأثیر عوامل طبیعی 148
6ـ7ـ2ـ فرضیه شماره 2: تأثیر عوامل اقتصادی 149
6ـ7ـ3ـ فرضیه شماره 3: زمین زراعی 150
6ـ7ـ4ـ فرضیه شماره 4: سایر فعالیتهای اعضاء خانواده 152
6ـ8ـ فرضیات اجتماعی 159
6ـ8ـ1ـ فرضیه شماره 1: تأثیر عوامل اجتماعی 159
6ـ8ـ1ـ1ـ تسهیلات رفاهی 160
6ـ8ـ2ـ فرضیه شماره 2: تمایل به ازدواج فرزندان 167
6ـ8ـ3ـ فرضیه شماره 3: شکل خانواده 168
6ـ9ـ مسکن 170
6ـ10ـ امکانات کشاورزی 171
6ـ11ـ دام 172
6ـ11ـ1ـ تعداد دام 173
6ـ12ـ امکانات دامداری 174
6ـ13ـ وسیله نقلیه 177
6ـ14ـ رضایت از زندگی 178
7-1- نتیجهگیری 184
7-2- پیشنهادات 195
`پرسشنامه 198
منابع 202
چکیده
جامعه عشایری در کنار دو جامعه روستایی و شهری، جامعه سومی را تشکیل می دهند. معیشت مبتنی بر دام و رمه گردانی زیر ساختار اقتصادی عشایر ایران را تشکیل می دهد. این جامعه طی سالیان اخیر در معرض تغییرات ساختاری – اجتماعی در زمینه های مختلف قرار گرفته است که اسکان یا یکجانشینی یکی از این تغییرات محسوب می گردد. منشاء و دلایل این تغییرات متعدد است. در برخی مواقع عامل تغییر، بیرونی بوده و دولت در رأس سیاست های اسکان عشایر قرار دارد. اما در میان برخی از جوامع عشایری، گرایش به یکجانشینی برخواسته از تصمیمات درونی افراد جامعه است. جامعه عشایری تالش – موردی که در این پژوهش بررسی شده است – نمونه اسکانِ خود انگیخته آن دسته از دامدارانی است که بیش از سه دهه از اسکان آن ها می گذرد. ما در این مطالعه ابتدا ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دوره کوچ نشینیِ دامداران یکجانشین شده در دو روستای طولارود علیا و طولارود سُفلی، را توضیح داده ایم. سپس تغییرات رخ داده در همان ساختارها را در دوره بعد از یکجانشینی تشریح کرده ایم. با گنجاندن سؤالات موافق اهداف مان در غالب پرسشنامه، پیشرفت و توسعه زیست کنونی آنان را مطالعه نموده ایم که طبق آن، جامعه از وضعیت معیشتی مناسب تر و توسعه یافته تری نسبت به شیوه زیست قبلی برخوردار است. ما یکی از دلایل بهبودی و توسعه جامعه مورد مطالعه را، اسکان در روستاهایی می دانیم که در یکی از بزرگ ترین دهستان های شهرستان تالش (دهستان طولارود) واقع شده اند و همچنین به دلیل موقعیت جغرافیایی مناسب این روستاها که در نزدیکی مرکز شهر تالش قرار دارند.
در این جا ذکر این نکته ضروری است که تالش یک منطقه قومی وسیعی است که گویش های تالشی مناطق متفاوت از هم است، لذا اصطلاحاتی که در این پژوهش آورده شده است، تنها مختصِ جامعه مورد مطالعه می باشد.
مقدمه
جامعه بشری همواره در حال تکاپو و دگرگونی است. انسان در جستجوی رفاه ، نیروهای طبیعی و تصنعی پیرامون خویش را به کار میگیرد. در جایی که انسان قاصر و ناتوان است و دست طبیعت بر زندگی بشر، مستولی میگردد، وی را گریزی از سازگاری نیست. جامعه عشایری نیز اجتنابی از انطباق با طبیعت ندارند. کوچندگی نوعی سازش با محیط تلقی میگردد. مردمی که معاش خود را از راه پرورش چارپایان تأمین میکنند و جهت تغذیه دام (یافتن مرتع)، پیوسته در حال حرکت هستند.
«ایلات و عشایر ایران از نظر وضعیت و چگونگی کوچ و اسکان به سه گروه عمده تقسیم میشوند:
گروه اول، ایلات و عشایر کوچنشین که همواره در میان مناطق مختلف سردسیر و گرمسیر در حال حرکت و کوچ بسر میبرند. این گروه از عشایر فاقد سکونتگاههای ثابت و دایمیهستند. تمام فصول را در سیاه چادرها زندگی میکنند و به گلهداری اشتغال دارند و به کشت و زرع آشنایی ندارند.
گروه دوم، ایلات و عشایر نیمه کوچ نشین که عمدتاً زندگی ییلاق – قشلاقی دارند [این گروه به زراعت نیز میپردازند].
گروه سوم، ایلات و عشایر ساکن. یکجانشین شدن ایلات و عشایر بر اثر تغییر شیوۀ معیشت، ضعف و زوال گلهداری سنتی و اشتغال به فعالیتهای زراعی و امور دیگر است که به تدریج یکجانشین شدهاند. عشایر یکجانشین به زراعت توأم با دامداری اشتغال دارند.» (نیک خلق و عسگری نوری، 1377: 64-60).
مختصات جوامع انسانی، به ویژه خصوصیات اقتصادی – اجتماعی آن در گذر زمان در حال تغییر است. امروزه، عشایر در محیطی بسر میبرند که به سرعت تغییر یافته و گام در توسعه نهاد. بنابراین، متأثر از اثرات محیطی – اجتماعی خود هستند. توسعه مفهومیچند بعدی است که همچون سیلابی، هنگامیکه روانه میگردد، در مسیر حرکت خود، ابعاد دیگر جامعه را نیز همراه خود پیش میبرد. خواه این همراهی به توافق باشد، خواه به اجبار. با گسترش یافتن مسایل توسعهای در جامعه و بر پا نمودن نظریات متعدد در زمینه ریشهیابی علل توسعه یا توسعه نیافتگی جوامع، مطالعات وافری آغاز گردید. یکی از این نظریهها، دیدگاه نوسازی است. این رویکرد از نظریات رایج جامعهشناسان کلاسیک در مورد «گذار» جامعه از سنتی به مدرن، بهره گرفته است.
«مدرنیزاسیون به معنای نوسازی، نوینگری، نوینسازی، امروزینه کردن و ... میباشد. این رویکرد به عنوان آیینی درست در مطالعات توسعه جایگزین نظریه رشد شد و به عنوان زمینه و مفاد مباحث دوران جنگ سرد یعنی دوران رقابت بین ابر قدرتها برای نفوذ در جهان سوم مورد توجه قرار گرفت. به گونهای که مطرح میشود نظریه نوسازی فرزند ایدیولوژیکی جنگ سرد است.» (ازکیا،87:1381 ).
بر اساس مطالعات فیروزان، در نیمه دوم قرن نوزدهم نسبت جمعیت ایلات و عشایر به 39 درصد جمعیت ایران میرسیده است. جمعیت ایلی در آغاز قرن بیستم 1/25 درصد جمعیت کل کشور بوده است، در حالی که این نسبت در دو دهه بعد به 9/6 درصد جمعیت کل کشور کاهش مییابد. اکثر پژوهشگران در مورد افزایش یکجانشینی در میان جمعیت کوچنده اتفاق نظر دارند و این روند تا زمان حاضر ادامه یافته است (ازکیا و غفاری، 247:1383). با توجه به این که کوچنشینان متمایل به یکجانشینی، روستاهای اطراف را به عنوان مکان اسکانِ خود بر میگزینند و مسلم است که مشکلات متعدد اقتصادی – اجتماعی، بهداشتی، رفاهی، آموزشی و غیره را در پی دارد و لزوم توجه به شناسایی و حل این مسایل گامی به سوی توسعه روستایی برای کلیه روستانشینان است.
«توسعه روستایی به نوینسازی جامعه روستایی میپردازد و آن را از یک انزوای سنتی به جامعهای تغییر خواهد داد که با اقتصاد ملی عجین شده است. بنابراین، هدفهای توسعه روستایی در محدودۀ یک بخش خلاصه نمیشود، بلکه مواردی چون بهبود و بهره وری، افزایش اشتغال، تأمین حداقل قابل قبول غذا، مسکن، آموزش و بهداشت را در بر میگیرد» (ازکیا و غفاری، همان منبع، ص 21).
امید است این پژوهش که شمّهای از زندگی عشایر را در دو دوره زمانی کوچنشینی و یکجانشینی در گوشهای از این مرز و بوم به تصویر کشانده است، گامی به سوی بهبود وضعیت آنان و مدّ نظر صاحبنظران قرار گیرد، به گونهای که روستایی که در آن زیست مینمایند، از توسعه بر خوردار باشد.
1-1- بیان مسأله
عشایر، در کنار دو جامعه شهری و روستایی، جامعه سومی را در کشورمان تشکیل میدهند. «منظور از جامعه عشایری در دانش مردمشناسی و جامعهشناسی، گروهی مردم هم خویشاوند است که با بهرهگیری از دو شیوۀ معیشتِ پرورش دام در سطحی گسترده و کشاورزی در سطحی محدود زندگی میکنند. این جامعه ممکن است اسکان یافته باشند یا کوچنده. در هر دو صورت در تقسیم جامعه (از لحاظ زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) به سه نوع نظام شهری – روستایی – عشایری جای ویژهای دارد.» (طبیبی، 111:1374).
اصولا ً تا 12000 سال پیش انسان در تمام نقاط جهان زندگی خود را از راه شکار و گردآوری دانه و ریشه نباتات و همچنین میوه درختان جنگلی تأمین میکردند. در این مرحله از تکامل فرهنگ که در اصطلاح مردم شناسی «دورۀ شکار و گردآوری خوراک» نامیده میشود، انسانها به صورت دستههای کوچک متشکل از چند خانوار زندگی میکردند و در پسِ صید از محلی به محل دیگر کوچ میکردند. از آن جاییکه در این مرحله انسان منبع غذایی خود را کنترل نمیکرد و از آن جایی که غذا به اندازۀ کافی فراهم نمیشد امکان تجمع انسانها در یک محل و برای مدتی طولانی میسر نبود [بنابراین، تا قبل از این مرحله] امکان زندگی به شکل یکجانشین (دهنشین و شهرنشین) وجود نداشته است (امان اللهی بهاروند، 23:1367). پس از گذشت صدها هزار سال انسان برای اولین بار در حدود 12000 سال پیش در بعضی از مناطق دنیا نظیر خاورمیانه، جنوب شرقی آسیا و بعداً در امریکای لاتین به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخت و بدین ترتیب وارد مرحله جدیدی که به اصطلاح «انقلاب نوسنگی» که دوره تولید خوراک نیز نامیده میشود، گردید. اصولا ًانسان تا پیش از این مرحله در تولید غذا چندان دخالتی نداشت و از آن چه طبیعت برای او فراهم میآورد امرار معاش میکرد [انسان وابسته به طبیعت بود]. اما در دوره تولید خوراک، انسان تا حدی استقلال غذایی به دست آورد. همین مرحله به مرور زمان منجر به زندگی دهنشینی، کوچنشینی و شهرنشینی گردید(اماناللهی بهاروند،1367: 24).
زندگی کوچنشینی گونهای زندگی متحرک انسانی است که پرورش دام، اساس فعالیت اقتصادی را تشکیل میدهد. از ویژگیهای زندگی کوچ نشینی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. وابستگی انسان به حیوان
2. استفاده از چراگاههای طبیعی
3. کوچ یا جابهجایی انسان و دام به منظور بهرهگیری از چراگاههای طبیعی (نیک خلق و عسگری نوری، 13:1377).
جوامع ایلی ایران را از لحاظ شیوه زیست و معاش میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
جامعههای کوچنده یا کوچ نشین [این دسته در پی یافتن مرتع پیوسته در حال کوچ هستند. انسان، دام و مرتع سه رکن اصلی زندگی کوچندگی است و اقتصادی یک پایه و مبتنی بر شبانی دارند] و جامعههای ناکوچنده یا یکجانشین [این گروه، زندگی چادرنشینی و کوچندگی را رها کرده و دارای اقتصادی دو وجهی – کشاورزی و دام پروری – میباشند] (بلوکباشی، 33:1382).
جامعه عشایری ایران در سه زمینه اصلی زیر تغییراتی اساسی یافته است:
الف – در زمینه اکولوژیک؛ زندگی عشایر چون گذشته مقهور بی قید و شرط جبر جغرافیایی نیست.
ب – در زمینه اقتصادی؛ منابع تعقیب دام، اهداف تولید، مالکیت ارضی و تکنولوژی زراعی تغییرات عمدهای پیدا کردهاند.
ج – در زمینه نظام اجتماعی؛ تغییراتی چون گسترش کوچروی انفرادی و کوچهای ردههای ایلی کوچک و الگوهای جدید کوچ و رهبری مشاهده میشود (کرم پور ، 66:1371).
در سالهای اخیر، ما شاهد گسترش تمایل کوچنشینان به یکجانشینی و اسکان هستیم. اسکان پدیدهای دائمی است و همواره میزان زیادی از جمعیت عشایری از گردونه زندگی کوچنشینی خارج شده و در روستاها و حاشیه شهرها سکونت میگزینند. اسکان سبب بریدن خانواده عشایری از شیوه زندگی سنتی و گرایش و سازگاری با زندگی مبتنی بر روستانشینی و بعضاً شهرنشینی میگردد. اسکان در درجه اول، تغییرات اقتصادی به ویژه تغییر در شیوه معیشت (از دامداری به کشاورزی و سایر فعالیتها) را در پی دارد و در طی این روند، تغییرات ساختاری متعددی در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و غیره نیز اجتناب ناپذیر است.
تحولاتی که در زندگی عشایر ایجاد شده است، نتیجه عواملی مانند: محدودیت منابع طبیعی، خسارات وارده ناشی از حوادث طبیعی نظیر خشکسالی و کم آبی، تمایل خودِ کوچنشینان به یکجانشینی و تصمیمات سیاسی دولت مرکزی بوده است.
عشایر شهرستان تالش (مناطق مورد مطالعه منظور است) نیز یا یکجانشین شدهاند و یا در حال ترک زندگی کوچنشینی هستند و اغلب در مناطق روستایی- جلگهای، سکنی میگزینند. برخی از خانوارهای جامعه عشایری به دلایلی، زندگی یکجانشینی را برگزیدهاند. علیرغم این که بعضی از خانوادهها، نیمهکوچنشین هستند؛ بدین معنا که ماههای گرم سال را به همراه دام خود به مناطق ییلاقی کوچ میکنند و زمستان را در جلگه به سر میبرند. در بین آن دسته از یکجانشینانی که دارای دام بومی (احشام سیاه) هستند، کوچ تابستانی به سوی مراتع کوهستانی وجود دارد. اما، برخی نیز با گسستن از شیوه زیست کوچنشینی و دامپروری، به فعالیتهای مربوط به روستانشینان نظیر کشاورزی و زراعت و یا فعالیتهای متنوع دیگر پرداختهاند. این افراد که تنها سرمایه اولیه آنها، پول حاصل از فروش دامهای خود بوده، به تدریج، ابتدا با خرید زمین مسکونی و سپس (بعضاً) زمین زراعی، خود را با شرایط زندگی در روستا سازگار نمودهاند. یکجانشین شدن جامعه عشایری مورد مطالعه به بیش از سه دهه قبل میرسد. حال، مسألهای که مطرح میشود این است که چرا چنین رویدادی، اتفاق افتاده است؟ به چه دلایلی جامعه کوچنشین، شیوۀ زیست خود را تغییر دادهاند؟ و از زندگی آبا و اجدادی خود که سالها بدان خو گرفته بودند، دست کشیده و سکونت در محیطی متفاوت با کوچگری را ترجیح دادهاند. تغییرات ساختاری حاصل از این رویداد چیست؟
ما در این بررسی، چگونگی زندگی کوچنشینی، عوامل مداخله کننده در تغییر این نوع زیست و شیوۀ زندگی در بعد از یکجانشینی، چگونگی تطبیق با زندگی یکجانشینی و عوامل مؤثر در آن را مدّنظر قرار دادهایم و با ارائه تصویری از زندگی کوچنشینان عشایر و شبانان تالش – قبل و بعد از یکجانشینی – به مقایسه این دو شیوۀ زیست در امر توسعه اقتصادی – اجتماعی میپردازیم.
1-2- اهمیت و ضرورت مسأله
جمعیت و جامعه عشایری ایران، حضور تاریخی بسیار تأثیرگذار در فرآیند تحولات اجتماعی–اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور عهدهدار بودهاند، تا گذشتهای نه چندان دور، جامعه عشایری نقش بسیار ممتازی در حراست از مرزها و کیان میهن داشته و هنوز هم آنان دارای نقش در خور توجه و چند جانبه، به ویژه در تولید محصولات دامی و لبنی هستند. بر اساس برآورد سازمان ملل درهمایش بین المللی «برنامه جهانی عشایر» (G P P) در ماه می سال 2004 در کنیا، در جهان کنونی بیش از 200 میلیون نفر، شیوه زندگی عشایری مبتنی بر دامداری توأم با کوچ دارند.
جامعه عشایری ایران در طول قرن بیستم دچار تحولات فوق العادهای شده است. تا قبل از سال 1300 هجری شمسی جامعه عشایری ایران از نوعی خود مختاری و استقلال در سطوح محلی و ملی بر خوردار بودهاند. به عنوان مثال، عشایر بختیاری نقش سیاسی عظیمی در حمایت از مشروطه خواهان از طریق فراهم آوردن نیروی نظامی علیه طرفداران سلطنت در طول سالهای 1909 الی 1911 ایفا کردهاند. هرچند که بعد از سال 1300 هجری شمسی رضا شاه پهلوی، تصمیم به خلع سلاح عشایر و مطیع ساختن آنان به حکومت مرکزی گرفت. با توجه به این مطلب که مشاوران توسعهای رضا شاه وجود عشایر را به عنوان نشانهای از عقب افتادگی تلقی میکردند، لذا برنامههای جامعی را برای اسکان عشایر در مناطق روستایی طراحی کردند (ازکیا و غفاری، 246:1383).