1-فقر (تهیدستی روحانی ) = فنا= ساده زیستن و بی نفس بودن (درروح فقیر بودن )
2-ذکر (یادآوری)= پژواک خداوند
یادآوردن و ذکر خدا این است که تو خدا را دردرختان ، پرندگان و مردم و حیوانات بینی . هرکجا زندگی جاری است خدا را آنجا بجو ، هرکجا که هستی هست خدا را درآنجا بیاب ، زیرا تنها خدا وجود دارد و نه هیچ چیز دیگر .
3-معرفت
تو درنفاق زندگی میکنی و بردگی تو همین است و هرچیز واقعی با چیزی مصنوعی جایگزین شده (شخصیت جایگزین معرفت با آگاهی گشته است ). شخصیت ساخته انسان است و معرفت امری الهی است . انسان آگاه با معرفت خویش زندگی می کند و معرفت او ، شخصیت اوست . اگر شخصی به تو توهین کرد ، انسان با شخصیت پاسخی آماده دارد . انسان با معرفت پاسخ های آماده و ازپیش تعیین شده ندارد . او معرفت دارد و کیفیتی آینه گون درخود دارد . رفتار او بر اساس هشیاری آن لحظه او خواهد بود . رفتار او براساس گذشته ، حافظه اش و از ذهنش نمی آید . رفتار او درلحظه حال است و تازه خواهد بود . رفتار او زیبایی دارد و موقرانه است (نیاز لحظه هر چیز که باشد تو آن را درخودت خواهی داشت ). ولی انسان با شخصیت زشت است . درگذشته و درعادات خود زندگی می کند .
بود آیا که درمیکده ها بگشایند
اگر ازبهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
عشق یعنی تو باز باشی ، آسیب پذیر باشی ، حصار ها و زره پوش ها را بیاندازی ، درآمدن ازحالت دفاعی ، خطرناک زندگی کنی و ازخود شیفتگی و ازدنیای بسته خویش بیرون بیائی (یعنی شخص وجود ندارد ) و دیگر آنکه عشق یعنی دیگران می توانند تو را انکار کنند . می توانند تو را آزرده کنند و توباید این چالش ها را بپذیری تا رشدی کامل داشته باشی . نخستین گام عشق یعنی هماهنگ بودن با تمام انسانها ، حیوانات ، پرندگان ، درختان ، اشیاء… و انتهای آن پروردگار .