مبانی توجیهی - اخلاقی حقوق بشر معاصر - قسمت اول چکیده در بخش اول این نگارنده نظریات حقوق طبیعی و اخلاق کانتی را به عنوان دو جریان اصلی مدافع حقوق بشر معاصر مورد بررسی قرار داده است. بهویژه در مباحث مربوط به حقوق طبیعی سیسرو بهعنوان اولین کسی که حقوق طبیعی را به گونهای منسجم و روشمند معرفی نموده مورد اشاره قرار گرفته است. همچنین آکویناس به دلیل قرائت دینیاش از حقوق طبیعی، گروسیوس بخاطر تفسیر سکولار از این نظریه، فینیز بهعنوان احیاگر معاصر حقوق طبیعی سنتی و فولر بهعنوان نمایندهی بارز حقوق طبیعی مدرن مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین ضمن معرفی اجمالی نظریه اخلاقی کانتی، این تئوری بهعنوان نظریه قرارداد محورانه مورد اشاره قرار گرفته است. اصل غایت بودن انسان در این نظریه مبنای اخلاقی مستحکمی برای حقوق بشر معاصر فراهم خواهد کرد. بهویژه تئوری عدالت جان رولز بهعنوان نظریهای جدید در سنت کانتی با ابتنای برد و اصل آزادی و تفاوت میتواند توجیهگر هر دو نسل اول و دوم حقوق بشر معاصر باشد. در بخش دوم این نوشته نظریههای سودانگاران، مارکسیستها و محافظهکاران و رویکردهای پستمدرن بهعنوان رقبای ناهمدل حقوق بشر معاصر مورد بررسی قرار گرفتهاند. با این وجود این نکته مورد توجه قرار گرفته که حتی اینان تحت تأثیر عمق و اقتدار گفتمان حقوق بشر معاصر حداقل به لحاظ علمی، به ضرورت تأمین حقوق و آزادیهای بنیادین در شکوفایی انسان معترف هستند. در بخش سوم این نوشتار نگارنده توجیهات اخلاقیای را به نفع مداخله حمایتی بشردوستانه در جهت ارتقای حقوق جهانشمول بشر ارائه داده است. در این بخش افزون بر استدلال رولز در کتاب حقوق ملتها خواهیم دید که این مداخله حمایتی برمبنای نظریات فضیلتمدارانه و حتی سودانگاری جدید قابل توجیه است، چه رسد به نظریه اخلاقی کانت. پیشدرآمد 1- آیا با وجود حجم عظیم اسناد حقوق بشری اعم از بینالمللی، منطقهای و حتی داخلی که دربردارندهی هنجارهای مشخص در این حوزه هستند، بحث از مبانی نظری حقوق بشر بحثی بیحاصل و صرفاً آکادمیک نیست؟ نگارنده بر این باور است که هنوز هم بحث از مبانی نظری حقوق بشر بهویژه مبانی اخلاقی آن بحثی زنده و پرثمر خواهد بود. با این توضیح که حقوق بشر معاصر _ به لحاظ تاریخی _ خاستگاهی غربی دارد. هنجارهای مدرن حقوق بشری در گفتمان انسان مدارانه پس از عصر روشنگری متولد شده و رشد نموده است. سؤال این است که آیا یک ایده و دستاورد انسانی به فرهنگ و خاستگاه تاریخی خود اختصاص دارد؟ به دیگر سخن آیا مبانی اخلاقی که هنجارهای حقوق بشر از آن متولد شده است، صرفاً صبغهای غربی داشته و مختص به همان فرهنگ هستند؟ ادعای وجود هنجارهای جهانشمول حقوق بشری جز با اثبات هنجارهای اخلاقی جهانشمول ممکن نیست. 2- حقوق در تعاملی تنگاتنگ با ضرورتها و مقتضیات اجتماعی است. ضرورتها و مقتضیات اجتماعی ضرورتاً پدیدههایی فراگیر و جهانشمول نیستند. حتی میتوان ادعا کرد که این ضرورتها در اکثر موارد زمانی و مکانی هستند. به همین دلیل است که سیستمهای حقوقی باید خود را با شرایط و اوضاع و احوال در زمانها و مکانهای گوناگون هماهنگ سازند. آیا هنجارهای بنیادین حقوق بشری نیز چنین ویژگیای دارند؟ یعنی محصول ضرورتها و مقتضیات ویژهای هستند؟ در سیر تحول این بحث، مشخص خواهد شد که هنجارهای حقوق بشری ماهیتی متفاوت از سایر هنجارهای حقوقی دارند. این تفاوتها همانا در اخلاقمداری هنجارهای حقوق بشری است. در حالی که هنجارهای دیگر محصول مقتضیات و نیازهای خاص اجتماعی هستند، هنجارهای حقوق بشری ریشه در وجدان اخلاقی انسان دارند. حقوق انسان پیش از آنکه حقهای قانونی باشند حقهایی اخلاقی هستند. 3- همین ویژگی اخلاقمداری هنجارهای حقوق بشری است که به نظریهپردازان جرأت ادعای جهانشمولی آنها را داده است. در حقیقت نزاع در مورد جهانشمولی هنجارهای حقوق بشری، نزاع بر سر وجود یا فقدان هنجارهای جهانشمولی اخلاقی است. اگر حقهای جهانشمولی اخلاقی وجود داشته باشند _ که وجود دارند _ پس ناگزیر حقهای جهانشمولی حقوقی نیز بایستی به رسمیت شناخته شوند و مورد حمایت نظامهای حقوقی قرار گیرند. 4- بنابراین بحث ما در مورد مبانی اخلاقی حقوق بشر، در حقیقت مبناسازی نظری در اثبات جهانشمولی هنجارهای بنیادین حقوق بشر است. از این گذشته، رشد و تعمیق گفتمان حقوق بشر عرصه را بر نظریات فلسفی نسبتگرای اخلاقی تنگ کرده است، چرا که انعکاس مستقیم نظریات اخلاقی در ساحت حقوق بشر، بهدرستی و قابل دفاع بودن نظریات نسبیگرایانه در عرصهی اخلاق بهشدت لطمه زده است. بهعبارت دیگر، قلمرو حقوق بشر آزمایشگاه نظریات اخلاقی است. نظریهای که از نسبیت اخلاقی دفاع میکند منطقاً بایستی ملتزم به این باشد که ملاک و معیاری اخلاقی برای محکوم کردن نقض بنیادینترین حقوق انسان وجود ندارد، چرا که ممکن است چنین نقضی براساس عرف، عادت و یا معیارهای فرهنگی موجه جلوه کنند. 5- حقوق بشر حقهایی جهانشمولی، ذاتی و غیرقابل سلب هستند که انسانها بهخاطر انسان بودنشان بهصورت برابر بایستی از آنها بهرهمند گردند. حقوق بشر نظامی است هنجاری، که وظایف متقابل افراد در انجام و یا خودداری از عملی و همچنین روابط آنها با اشیاء و یا موقعیتها را در چارچوبی هنجاری و «بایدمدار» تنظیم میکند. جهانشمولی، ذاتی و غیرقابل سلب بودن، ویژگی حقهایی هستند که انسان بهدلیل حیثیت و کرامت (Dignity) خود باید بهطور یکسان از آنها برخوردار گردد. جهانشمولی (Universality) بهمعنای فرافرهنگی، ذاتی (Intrinsic) بهمعنای پیوند یا حیثیت و کرامت انسانی و غیرقابل سلب بودن (Inalienable) بدین معنی است که این حقها ریشه در قانونگذاری و یا ارادهی حکومت ندارد. روشن است که غیرقابل سلب بودن به این معنی نیست که تحت هیچ شرایطی نتوان از برخی افراد بهدلایل موجه، پارهای از این حقوق را سلب و یا اعمال آن را محدود کرد. 6- از بررسی مبانی حقوق بشر، بهطور منطقی به سؤال اخلاقی توجیه حقها (Justification of Eights) منتقل میشویم. در حقیقت سؤال این است که چرا و کدام مبانی اخلاقی توجیهگر وجود حقهای جهانشمولی، ذاتی و غیرقابل سلب برای انسان است. در مباحث آتی نظریاتی که میتوانند توجیهی اخلاقی بر بهرهمندی انسان از چنین حقوقی را ارائه دهند، مورد بررسی قرار خواهند گرفت. دو مکتب حقوق طبیعی و اخلاقی کانتی با تأکید بیشتری در این زمینه مورد اشاره قرار میگیرد، چه اینکه این دو رویکرد به خوبی میتوانند چارچوبی تئوریک در توجیه اخلاقی حقهای جهانشمولی، ذاتی و غیرقابل سلب برای انسان بهعنوان انسان ارائه دهند. 7- البته باید توجه داشت که مکتبهای «حقمدار» فوق، تنها چارچوبهای نظری مطرح در زمینهی حقوق بشر نیستند. در این راستا دو رویکرد رقیب مورد توجه است؛ رویکردهایی اخلاقی که به لحاظ مبنایی قادر به توجیه وجود حقهای جهانشمولی، ذاتی و غیرقابل سلب نیستند. شامل مارکسیسم (Marxism)، اخلاق فضیلتمدار (Virtue Ethics)، مکتب سودانگار (Utilitarianism)، رویکردهای محافظهکارانه (Conservatism) و نیز رویکردهای موسوم به پست مدرنیسم (Post- Modernism). از سوی دیگر افرادی که بهرغم تأکید بر ضرورت بهرهمندی انسان از حقوق بنیادین در جهان معاصر، توجیه اخلاقی آن را لازم نمیدانند. در این مقاله، پس از بررسی نظریات حق _ مدار، اشارهای هم به اینگونه رویکردها خواهیم داشت. بخش اول موافقان مبناساز نظریه حقوق طبیعی طرح موضوع 8- نظریه حقوق طبیعی نظریهای است که به دورهی یونان باستان باز میگردد. در حقیقت رگههای اولیه این نظریه در آثار فیلسوفان یونانی و بهویژه رواقیات قابل جستجو است. نظریههای حقوق طبیعی را میتوان به دو گروه نظریات سنتی و مدرن تفکیک کرد؛ دغدغهی اصلی نظریات سنتی وجود قانون برتر و انطباق هنجارهای حقوقی با قواعد برتر است حال آنکه دغدغهی اصلی گروه مدرن ارائه تفسیری از ماهیت حقوق است. از بین نظریهپردازان قدیم سیسرو فیلسوف رومی به عنوان نمایندهی بارز سنت باستانی حقوق طبیعی و آکویناس متکلم معروف مسیحی در قرون وسطی، نظریهپردازانی همچون گروسیوس، جانلاک و روسو در دورهی پس از رنساس و بالاخره جان فینیز از فیلسوفان معاصر _ که میتوان او را احیاگر حقوق طبیعی سنتی در دورهی معاصر نامید _ مورد توجه قرار میگیرند. نظریات حقوق طبیعی در حقیقت تئوریهایی دربارهی حقوق بهویژه رابطهی اخلاق حقوق هستند. البته بحث از حقها (Rights) مؤلفهای الزامی در همهی نظریات حقوق طبیعی نیست. بهعبارت دیگر، گرچه حقهای طبیعی (Natural Rights) ریشه در نظریات حقوق طبیعی (Natural law theories) دارند، لیکن الزاماً بخش عمدهای از این نظریات را تشکیل نمیدهند.(2) بههر روی ایدهی حقهای طبیعی که محصول نظریات حقوق طبیعی است، مهمترین تأثیر نظری را در تعمیق گفتمان حقوق بشر مدرن داشته است. در مباحث آتی به معرفی اجمالی دیدگاههای نظریهپردازان فوق و ارتباط آنها به حقوق بشر خواهیم پرداخت. سیسرو (Cicero) و اولین گامهای منسجم در زمینهی حقوق طبیعی 9- سیسرو (3) نظریهپرداز و سخنران مشهور رومی قرن اول قبل از میلاد همانند بسیاری از دیگر نویسندگان حقوقی یونان و روم شدیداً تحت تأثیر فلاسفه رواقی قرار داشت. گرچه در آثار افلاطون، ارسطو و سایر فلاسفه یونان قدیم نیز میتوان رگههایی را یافت که دلالت بر گرایش آنان به گونهای حقوق طبیعی دارد، لیکن سیسرو به کاملترین وجه، آنچه را که هستهی محوری دیدگاه حقوق طبیعی سنتی است، اظهار داشته است. سیسرو حقوق طبیعی را چنین توصیف میکند: «قانون طبیعی همانا عقل سلیمی است که در مطابقت با طبیعت باشد؛ قانونی که جهانشمول، تغییرناپذیر و جاوید است؛ قانونی که از طریق فرامینش تعهدآفرین است و از طریق نواهیش از انجام عمل نادرست باز میدارد. فرامین و نواهی این قانون، بر انسانهای خوب فرامین بیهودهای نیستند، گرچه این فرامین تأثیری بر افراد فاسد نداشته باشند. تغییر این قانون گناه است و تلاش بر بیاعتبار نمودن آن مجاز نیست و حذف تمام آن غیرممکن است. اراده و تصویب مجلس سنا و یا ارادهی مردم نمیتواند ما را از تعهد نسبت به این قانون رها سازد. نیازی به مراجعه به خارج از خود، برای تفسیر و تبیین آن نداریم. قوانین متفاوتی برای روم، آتن و یا برای حال و آینده وجود ندارد، بلکه تنها یک قانون جاوید و غیرقابل تغییر برای تمام ملتها و تمام زمانها معتبر است. ارباب و حکمرانی بر تمام ما جز خداوند وجود ندارد، چرا که او نویسنده، قانونگذار و قاضی نسبت به این قانون است. هر آنکس از این قانون اطاعت نکند از خود میگریزد و طبیعت خود را انکار میکند و بهدلیل همین واقعیت چنین کسی از بدترین مجازاتها رنج خواهد کشید، حتی اگرچه چنین شخصی بتواند از مجازاتهای متداول بگریزد.»(4) 10- این بیان سیسرو که درواقع میتوان آن را وجه مشترک دیدگاههای سنتی نسبت به حقوق طبیعی دانست، ویژگیهای ذیل را برای حقوق طبیعی معرفی میکند: الف. عقلانی بودن این حقوق و توان دستگاه اداراکی انسان در تفسیر و تبیین آن، این حقوق گرچه ریشهای الهی دارد لیکن در عمل، عقل آدمی است که آنها را مشخص، تفسیر و تبیین میکند. ب. جهانشمولی این حقوق نسبت به تمام زمانها و مکانها. ج. تغییرناپذیری این حقوق و نادرستی تصویب هر گونه مقرراتی که کلاً و یا جزئاً در تعارض با این حقوق باشند. د. انطباق این حقوق با طبیعت بهطور عام و طبیعت انسانی بهطور خاص. ه. اخلاقی بودن این حقوق، به گونهای است که بهدلیل ریشه وجدانی و عقلانی، ضمانت اجرای آن در مرحلهی اول وجدان اخلاقی _ عقلانی انسان است. و. بهدلیل اخلاقی _ عقلانی بودن این حقوق و ریشهی آن در طبیعت انسانی، وضع و رفع آن نمیتواند به دست قانونگذار بشری باشد، بهعبارت دیگر ریشهای فراقراردادی و فراوضعی دارند. رویکرد سیسرو را میتوان گامی در جهت پیوند دادن اخلاق و حقوق بهشمار آورد. در چنین نگاهی حقوق بایستی انعکاس اخلاق باشد. نظام حقوقی غیراخلاقی، نظامی است غیرموجه. 11- گرچه نمیتوان از این تحلیل سیسرو فهرستی از حقوق بنیادین بشر ارائه داد، لیکن براساس این تحلیل میتوان ادعا کرد که حقوقی فراتر از ارادهی قانونگذار بشری و فراتر از توافق قراردادی وجود دارند. حقوقی که مرز زمانی و مکانی نمیشناسد و ریشهی آن، نه در ارادهی قانونگذار و یا توافق جمعی، بلکه در طبیعت انسانی است. باور به وجود هنجارهای برتری که ریشه در وجدان اخلاقی انسان دارند، بعدها الهامبخش حرکتهای آزادیخواهانه در تحدید قدرت حاکمیت دولتها و توسعه گفتمان حقوق بشری شد. در بررسی دیدگاه نویسندگان پس از عصر روشنگری خواهیم دید که گرچه آنان تلقی نسبتاً متفاوتی از سیسرو داشتهاند، لیکن تحلیل آنها بر باوری محورمدارانه از حقوق طبیعی که میراث رویکرد یونان قدیم و بهویژه سیسرو میباشد، استوار است. مفاهیمی همچون حقوق غیرقابل سلب و جهانشمول که در اسناد حقوق بشری قرن هجدهم و حتی اسناد معاصر دیده میشود، بیتردید ریشه در همین نگاه باستانی به حقوق طبیعی دارد. در حقیقت سیسرو با طرح مفهوم حقوقی جهانشمول، فرازمان و فراقانون، از هنجارهایی سخن میگوید که بهعنوان اصول برتر، عقل انسانی فارغ از شرایط و مقتضیات اجتماعی قادر به شناسایی آنها است. این اصول جهانشمول اخلاقی و عقلمدار هدایتگر هنجارهای حقوقی است. به هر روی ایدهی وجود چنین هنجارهایی به وضوح میتواند الهامبخش حقوق بنیادین انسانی باشد. حقوقی که با حیثیت انسانی در پیوند مستقیم است. 12- گرچه سیسرو واضع اصلی حقوق طبیعی را خداوند میداند، اما نمیتوان وی را در کنار آکویناس (5) متکلم مسیحی قرن سیزدهم میلادی نشاند. آکویناس بیتردید از فلسفهی یونان (عموماً) و رویکرد سنتی حقوق طبیعی (خصوصاً) عمیقاً تأثیر پذیرفته است، لیکن دغدغه او دغدغهای متفاوت از سیسرو و فلاسفه رواقی و یا افلاطون و ارسطو است. آکویناس درواقع دغدغه کتاب مقدس را داشته و میخواهد تئوری خاصی، مبتنی بر جمع بین وحی و عقل ارائه دهد. برای متکلم هوشمندی همچون آکویناس بسی روشن است که نگاه و تحلیل رایج کلیسا بهدلیل بستن راه عقل و بزودی در تقابل با وجدان عقلانی _ اخلاقی جامعه قرار خواهد گرفت. تحولات آتی جامعه انسانی برای فرهیختهای همچون او چندان غیرقابل پیشبینی نبود، بنابراین رسالت خود میدید که با ارائه تئوری تفسیر وحی، جایگاه ویژهای برای عقل تعریف کند. آکویناس و قرائت دینی از حقوق طبیعی 13- آکویناس متکلم و فیلسوف شهیر مسیحی، بیتردید مهمترین احیاگر حقوق طبیعی در قرون وسطی است. حقوق طبیعی آکویناس در فضایی کلامی و الهیاتی مطرح میشود، درواقع چنانکه بیان شد دغدغه اصلی او نه حقوق طبیعی که ارائه تفسیر و چارچوبی نظری برای جایگاه وحی و قوانین الهی در نظام هنجاری جوامع انسانی است. آکویناس قانون را به چهار گروه طبقهبندی میکند: (6) الف_ قانون جاوید (Lex aeterna) را که تجلی حکمت الهی است تنها خداوند میداند و آنانکه به حریم قدسی او راهی دارند. اینگونه قوانین درواقع طرح خداوند برای جهان هستی است که نه تنها انسان که تمام هستی محکوم و مشمول آن هستند. ب_ قانون الهی (Lex divina)، قانونی است که توسط وحی ارسال و در کتب مقدس منعکس شده است. ج_ قانون طبیعی (Lex naturalis) که قانون جاوید، ابدی و جهانشمول است و شامل همهی انسانها خواهد بود. قانونی که نتیجه شهود عقلانی انسانها بهعنوان موجوداتی عاقل بوده و قابل درک و فهم برای عقل بشری است، البته این قانون برای همهی انسانها به گونهای یکسان قابل فهم و قابل اعمال است. د_ قانون بشری (Lex humana) و یا قانون وضعی (positive law) که اعتبار آن در قانون طبیعی ریشه دارد، کپی صرف از این قانون نیست، بلکه بیان جزئیات و موارد، به اقتضای شرایط و اوضاع و احوال در پرتو قواعد کلی قانون طبیعی است. قانون انسانی در صورتی عادلانه و قابل قبول است که مفید، ضروری، روشن و خیرخواهانه باشد. 14_ آکویناس بحث قابل توجهی، راجع به قوانین عادلانه و غیرعادلانه و رابطهی آنها با قانون الهی و قانون طبیعی دارد. نگاه او به طبقهبندی قوانین و ایدهی قانون طبیعی وی، پیامدهای قابل توجهی بهویژه در عرصهی احترام به مالکیت خصوصی داشته است. همچنان که در ابتدای این بحث اشاره شد، دغدغه اصلی آکویناس ارائه نظریهای تمام عیار دربارهی نقش وحی و رابطهی وحی و عقل بوده است. پیامد این طرح، ارائه جایگاه قابل توجهی برای عقل بشری، در دو حوزهی بسیار مهم هنجارسازی در روابط اجتماعی است. پذیرش شهود عقلانی در درک و فهم حقوق طبیعی و به رسمیت شناختن نقش انسان در تبیین جزئیات ضروری در پرتو حقوق طبیعی، راه در جهان مسیحیت بر عقلانی شدن رویکردهای حقوقی و یا بهعبارت دقیقتر عرفی شدن (Secularization) نظام حقوقی باز کرد. در مباحث آتی خواهیم دید که چگونه نظریهپردازان بعدی بهرغم وفاداری به مسیحیت، قرائتی عرفی (Secular) و غیردینی از حقوق مسیحیت ارائه دادند. آکویناس خود در پی عرفی کردن حقوق در جهان مسیحیت نبود، لیکن راهی که او آغاز کرد، سرانجامی جز این نمیتوانست داشته باشد. همچنین ایدهی حقوق یکسان و جهانشمول که مشخصهی حقوق طبیعی آکویناس است به وضوح متأثر از ایدههای یونانیان قدیم و بهویژه رواقیان است. ایدهای که سیسرو نظریهپرداز رم قدیم بهروشنی از آن دفاع کرده بود.
تعداد صفحه :34
فهرست :
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیه های تحقیق
مدل تحقیق
قلمرو زمانی تحقیق
قلمرو مکانی تحقیق
تعاریف عملیاتی
تعریف اخلاق از دیدگاه بعضی از بزرگان
اخلاق کاری
اخلاق در اسلام
رفتار متقابل مشتریان با کارگران جایگاه
رفتار مدیریت با کارکنان
امکانات رفاهی
ایمنی ، بهداشت و محیط زیست کارکنان
انواع رفتار اخلاقی
اصول اخلاقی درکار
تعهد و تخصص
حس مسئولیت پذیری
حفظ حقوق دیگران
به دنبال کار حلال بودن
تاثیر متغیرهای موثر بر اخلاق کار به صورت مجزا
روش تحقیق
و...
شرح مختصر : چرا ما ایرانیان چنین خصوصیات اخلاقی یعنی چنین رفتار و گفتار و کرداری را داریم؟ آیا اینها ارثی است؟ اکتسابی است؟ بیماری است؟ اگر بیماری است، چگونه بیماری است؟ آیا علاج دارد؟ ابتدا لازم است در مورد شخصیت انسان به طور اعم صحبت کنیم و سپس به طور خاص به شخصیت ایرانیان بپردازیم درطول تاریخ، موضوعی که برای شناخت انسان همیشه مورد بحث بوده، چند شخصیتی،چندچهره ای و یا چندخلقی بودن انسان ها بوده است. اکثر اقوام به وجود دو شخصیت در هر فرد، اعتقاد کامل داشته و هر کدام برای آن علتی تعیین کرده و آن را به نامی میخواندند. آنها اعتقاد داشتند که این دو شخصیت مظهر زشتی و زیبایی، خوبی و بدی در انسان هستند که همیشه در درون او به جدال می پردازند تا یکی بر دیگری فایق آید و وجود شخص را تحت سیطره و کنترل خود درآورد. اریک برن می گوید وقتی شما مردم را تماشا می کنید و به حرفهایشان گوش می دهید، چه بسا جلوی چشمانتان حالت شخصیتشان عوض می شود. تغییرات ناگهانی در قیافه شان، در کلماتی که ادا می کنند، در ژست و حالات بدنشان دیده می شود. گاه رنگ صورتشان تغییر می کند، قلبشان به تپش می افتد، و نفسشان سریع می گردد. شخصی که بدین ترتیب تغییرمی کند، هنوز همان شخص است، یعنی با همان استخوان بندی، همان پوست و همان لباس، چه چیز او را از داخل تغییر می دهد؟ او از چه چیز به چه چیز تغییر می کند؟ این سوالی بود که برن را به تفکر واداشت و بعد از سال ها به این نتیجه رسید که در هر انسانی سه حالت مختلف شخصیت موجود است. برن آنها را Parent (والد یا والدین)، child (کودک) و Adult (بالغ) نام گذاری کرد.
پایان نامه بررسی رابطه بین سن و تحول قضاوت اخلاقی دانشجویان 103 ص - فایل بصورت word میباشد
فصل اول: طرح تحقیق
۱- مقدمه
۲- اهمیت و ضرورت
۳- پیشینه ی تحقیق
۴- اهداف تحقیق
۵- روش تحقیق
۶- محدودیت های تحقیق و پیشنهادات
۷- معانی لغوی واژه ها
فصل دوم: یافته های تحقیق
بخش اول: اخلاق فردی
مقدمه
۱- عبادت
۲- سخاوت
۳- زهد و پرهیزگاری
۴- ادب
۵- صبر و استقامت
بخش دوم: اخلاق سیاسی
مقدمه
۱- مسئولیت پذیری
۲- رعایت امانت
۳- التزام به تعهدات
۴- برخوردهای مودبانه با دستگاه حاکم
الف- عمل به سیره ی پیامبر اکرم
ب- موعظه
۱- رهنمودهای اخلاقی امام به مامون
۲- رهنمودهای اخلاقی امام به شیعیان
۳- احقاق حقانیت امور در حوزه ی سیاسی
بخش سوم: اخلاق خانوادگی
مقدمه
۱- محبت و مهرورزی با اعضای خانواده
۲- محبت به خدمتکاران و غلامان
۳- تامین مخارج زندگی
بخش چهارم: اخلاق مردمی
مقدمه
۱- حسن خلق نسبت به دیگران
۲- همدلی امام (ع) با توده ی مردم
الف- ناکامی مامون در سیاست های عوام فریبانه
ب- تلاش امام (ع) در جهت اعتلای اسلام
فصل سوم:
جمع بندی و نتیجه گیری
فهرست منابع و مآخذ
از مهمترین مسائلی که در علومی چون علم جامعه شناسی ،روان شناسی، و… به آن پرداخته می شود این است که انسان از منظر شخصیتی و بعد اخلاق فردی او مورد بررسی قرار گیرد. ویژگی های متعدد اخلاقی که در یک فرد مشاهده می شود اعم از طرز خوردن و خوابیدن، شیوه ی گفتار و کردار او و اعمال او… در جنبه های مختلف زندگی اش از دیدگاه دیگران مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. حال مشاهده ی اینگونه رفتارها در اشخاص بزرگ، تاثیرگذاری بزرگتری را به دنبال خواهد داشت. پس قاعدتاً در انسانهای بزرگ همیشه رفتارهایی سر می زند که مورد تایید اطرافیان و آیندگان باشد.از جمله انسانهای بزرگ تاریخ اسلام که اخلاق و کردار فردی او همیشه مورد تحسین همگان بوده است امام رضا (ع) است. ایشان در بعد اخلاقیات فردی خویش در ابعاد مختلفی چون عبادت، سخاوت، زهد وپرهیزگاری ،ادب و صبر و استقامت و.. نمونه سرلوحه ی تمام شیعیان جهان اسلام هستند که در این بخش به شرح عناوین ذکر شده پرداخته خواهد شد.
«عبادت از ریشه ی عَبَدَ یعنی اظهار فروتنی و طاعت و فرمانبرداری. واژه ی عباده از عبودیّه بلیغ تر است زیرا عبادت نهایت فروتنی و طاعت است.»[۱]
حال این نوع ستایش و خضوع در برابر هر فردی که موقعیت بالاتر از انسان را دارد چه خضوع برده در برابر مولایش چه خضوع محتاج در برابر فرد غنی و بی نیاز و چه خضوع بنده در برابر خدا همه و همه نوعی عبادت است.
عبادت در اسلام نوعی از خضوع و خشوع و نهایت اطمینان قلبی نسبت به معبود ازلی است این نوع عبادت ریشه در فطرت آدمی دارد و مسئله ای انکار ناشدنی است.
«عبادت خداوند به ۳ وجه صورت می گیرد:
۱- خوف ۲- رجاء ۳- حب
۱- خوف: بعضی از مردم به خاطر ترس از عذاب الهی ،تهدید و وعیدهای الهی است که به عبادت خدا می پردازند.
۲- رجاء: عده ای هم به خاطر رسیدن به نعمت ها و کرامات و دریافت ثواب و درجاتی که خداوند نوید آن را داده است به تقوا و التزام اعمال صالح می پردازند.
۳- حب: اما بهترین نوع عبادت که بیشتر مخصوص طبقه ی علمای اسلام است خداوند را نه از ترس از عبادت و از روی طمع به ثواب بلکه او را عبادت می کنند چون خداوند است که تنها سزاوار عبادت است و اوست که مالک سود و اراده ی انسان و بلکه لایق تمامی صفات و اسماء حسنی است لذا محبت خدا چنان در دلهایشان جای گیر شده است که فقط او را غایت و نتیجه ی همه ی امور می دانند و رضای او را مد نظر قرار می دهند»[۲]. این بهترین و شایسته ترین نوع عبادت است که همان طور که گفته شد ائمه ی معصومین و علمای اسلام بیش از دیگران متصف به این صفت هستند.
امام رضا(ع) نیز همان طور که ازنام مبارک ایشان پیدا است که تنها رضای الهی را در تمامی کارهایشان مدنظر قرار داشتند در مسئله ی عبادات خویش نیز از ویژگی ها و مزایای منحصر به فردی برخوردار بودند. «ابراهیم بن عباس می گوید: حضرت رضا (ع) شب ها کمتر به خواب می رفت و بسیاری از شب ها را بیدار بود. بعضی از شب ها را که از اول شب تا صبح بیدار می ماند و روزه زیادی می گرفت و روزه داشتن ۳ روز در هر ماهی را هرگز ترک نمی کرد و می فرمود: هرکس ۳ روز از هر ماه را روزه بگیرد مثل این است که همه ی عمرش را روزه گرفته باشد».[۳] فلسفه ی وجودی اقامه ی نماز در اوقات خویش و سربه بالین تراب گذاشتن در چنین انسانهایی به این دلیل بوده است که آن را وسیله ی تقرب به سوی خداوند متعال و عامل پاک شدن از تکبر و خود بزرگ بینی است. به همین دلیل امام رضا (ع) «بسیار کم خواب و شب زنده دار[۴] بود» تا از این طریق زمینه های عبودیت حقیقی را با تهجدهای شبانه ی خویش به دست آورد.
عشق به عبادت و پرستش خداوند متعال از جمله اموری است که در نهاد و قلب همه ی انسانهای عاشق وجود دارد و از طریق این عشق الهی است که آنها را به آرامش و طمانینه نائل می شوند. اصولاً اولیاء الهی نه تنها در عصر نبوت و امامت خود به این فضیلت بزرگ اخلاقی آراسته بودند بلکه قبل از رسیدن به این مقام بزرگ الهی تشنه ی چنین حقیقتی بودند. البته در مورد برخی از امامان شیعه مثل امام رضا (ع) نقل شده است که حتی در شکم مادر خود نیز به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول بوده و در هنگام تولد نیز با بلند کردن دستهای کوچک خود به سمت معبود خویش به راز و نیاز مشغول شد. آن چنان که این حقیقت بزرگ نیز از ناحیه ی مادر ایشان نیز اینگونه روایت شده است که فرمودند: «هنگامی که فرزند بزرگوار خود رضا(ع) را حامله شدم هیچ بار سنگینی در خود احساس نکردم و هنگامی که به خواب رفتم صدای تسبیح و تمجید حق تعالی از شکم خود می شنیدم و هنگامی که فرزند بزرگوار خود را به دنیا آوردم دیدم که او دستهای خود را بر زمین گذاشت و سر مطهرش را روبه سوی آسمان بلند کرده و لب های مطهرش حرکت می کرد و سخنی می گفت که نفهمیدم و در آن ساعت امام موسی (ع) نزد من آمد و مرا گفت: گوارا باد تو را ای نجمه بر این فرزند و او را در جامه ای سپید پیچید و امام موسی (ع) در گوش راستش نماز خواند و در گوش چپش اقامت و آب رات طلبید و کامش را با آن برداشت و او را به من داد و فرمود که او حجت خدا بعد از من است».[۵]
به راستی این چنین خضوع در برابر یکتا معبود آفرینش و سر تسلیم در برابر او فرود آوردن، شایسته ی چنین انسانهای والامقام است.
آن چنان که این امام همام در عین دارا بودن از صفات نیک و بارزی که دارد اما در برابر معبود خویش سر به سجده می گذارد و اقرار به ناتوانی خود در برابر قدرت بی همتای او می کند و تنها او را شایسته ی تمجید و برتری از همه ی کائنات می داند. این اطمینان قلبی که از این طریق با یاد و نام خداوند حاصل می شود نکته ی بسیار با اهمیتی است که ائمه ی معصومین بالاخص امام رضا (ع) با مد نظر قرار دادن این مهم در زندگی شان آن را سرلوحه ی زندگی همه ی مسلمین قرار داده اند خداوند متعال می فرماید: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر اله تطمئن القلوب»[۶].
آنها کسانی هستند که ایمان آورده و دل هایشان به یاد خدا آرامش می گیرد. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا می کند.
(همان کسانی که که پس از بازگشت از بیراهه و گناه به یکتایی خدا و صفات ویژه ی او ایمان آورده و رسالت و دعوت پروردگارش را با جان و دل می پذیرند و به کتاب خدا ایمان آورده دل هایشان به یاد خدا به ساحل آرامش می رسد و آرامش می یابد)[۷].
اطمینان و سکینه ای که خداوند از آن یاد می کند به هیچ وجه قابل مقایسه با آرامش های کاذب مادی دیگر نیست بلکه آرامش حقیقی است که سعادت اخروی را به دنبال دارد. و کسانی را که خداوند به عنوان الگو برای ما برگزیده است تا منش اخلاقی و رفتاری آنها را سرلوحه ی زندگی مان قرار دهیم برگزیدگان الهی هستند که همواره خط و مشی آنها در حیات مسلمین موثر بوده است. آن چنان که امام علی (ع) در فضیلت طاعت و بندگی فرموده اند: «ان اولی الناس بالانبیاء اعملمهم بما جاوا به»[۸]. شایسته تر و نزدیکترین مردم به پیغمبران داناترین ایشانند به آنچه را که آنان از جانب حق تعالی آورده اند. زیرا شایستگی و نزدیکی به پیغمبران به اثر طاعت و بندگی است و طاعت و بندگی به اثر دانستن احکام است که ایشان از جانب خدا آورده اند.
بنابراین بهترین عبادت و پرستش ،تسبیح و تقدیس تنها معبود یگانه است که از این ره آورد می توان به آرامش حقیقی و ابدی دست یافت. از این رو پیامبر گرامی اسلام بهترین یاور و مونس انسان را در تمامی مراحل زندگی او خداوند و ذکر او می دانند و می فرمایند: «اذکر اله فانه عون لک علی ما تطلب».[۹] همواره خدا را یاد کن که او در آنچه می جویی یار و یاورت خواهد بود.
امید است که روزی انسانهایی که غوطه ور در عشق های کاذب و ستایش معشوقه های دنیایی اند به این درجه از باور و یقین برسند که تنها کسی شایسته ی تقدیس و پرستش است که برتر و نزدیکتر از هرکس به آدمی است و اوست که ذات پاک خویش را در فطرت انسان نهاد تا او قادر باشد در تمامی لحظات عمرش حتی زمانی که به اوج ناباوری از بی مهری روزگار پی می برد تنها و تنها به او بیندیشد و رو به سوی او کند و به ریسمان محبت الهی چنگ زند.
«سخاوت از سخا گرفته شده و سخا النار و یسخوها یعنی اینکه اگر خاکستر آتش را از آتش پاک کنیم بهتر می سوزد و روشنائی اش بیشتر می شود. بنابراین تعریف سخاوت که از همین ریشه است موجب روشنایی و گرم کردن خانواده های بینوایان می شود»[۱۰].
حضرت علی (ع) در بیان سخاوت می فرماید: «الجود الذی یستطاع ان یتناول به کل احد هو ان ینوی الخیر لکل احد»[۱۱]. جود و بخشش آن است که همه ی مردم بتوانند از آن بهره مند شوند و آن بدین معنی است که: بخشنده و جوانمرد برای همگان نیت خیر داشته باشد.
بنابراین سخاوت یعنی اینکه انسان از تمامی امکاناتی که دارد به تنهایی استفاده نکند بلکه دیگران را نیز در آن سهیم بدارد. این صفت نیک و حسنه در بسیاری از آیات و روایات دینی آمده است و به آن تاکید بسیار شده است و از جمله ی آثار نیکویی این فضیلت حسنه این است که خداوند به هر سخاوت نیک مومنی، پاداشی مضاعف به او می دهد.
«من ذاالذی یقرض اله قرضا حسنا فیا ضعفه له و له اجر کریم».[۱۲]
کیست که از طریق انفاق به دیگران به خداوند وام نیکو دهد و خداوند در عوض مال او را چند برابر افزونی بخشد و نیز برای او پاداش الهی سخاوتمندانه ای خواهد بود.
(خداوند به هیچ یک از بندگان خود نیازمند نیست و ما اگر مالک چیزی هم هستیم این همه از فضل اوست که به ما رسیده و دعوت او از ما برای انفاق به نفع خود ماست که با انفاق در راه او نفس های خود را پاکیزه می سازیم و در آخرت مزد و پاداش بزرگ می بریم. هم چنین او از ما نمی خواهد که تمام اموال خود را در راه او هزینه کنیم بلکه فقط پاره ای از آن را می خواهد واژه ی قرض به معنی جدا کردن و بریدن (جزئی از کل) است)[۱۳].
پس انسان سخاوتمند می داند که در ازای انفاقات خویش به دیگران چه مادی و چه معنوی نه تنها چیزی از او و یا دارایی او کم نشده است بلکه خداوند متعال طبق پاداشی که برای این دسته از مردم قرار می دهد افزون تر از مقدار بخشش آنها خواهد بود. سخاوت را می توان از دو دیدگاه بررسی نمود:
الف: سخاوت مادی ب: سخاوت معنوی
این سنت بزرگ و پسندیده در سیره ی معصومین و از جمله آنها امام رضا (ع) بسیار دیده می شود. مزین بودن ایشان به این صفت ارزنده و نیک برگرفته از ایمان و مبدا خیر بر مبنای فضل خداوند درباره ی ایشان سرچشمه می گیرد.
ملتزم شدن به این امر نیکو نه تنها برای ایشان بلکه برای اطرافیانشان نیز مهم بوده است و آنها را سفارش به بذل و بخشش به دیگران کرده اند. آن چنان که امام جواد (ع) به فرزند بزرگوار ایشان به این امر مهم سفارش شده اند تا مردم از وجود مبارک ایشان ر جهت سخاوت های مالی و غیر مالی بهره مند شوند.« بزنطی نامه ای را روایت می کند که امام علی (ع) برای فرزندش جواد (ع) فرستاده و از آن روح سخا و بخشش و نیکوکاری که در نفوس اهل بیت (ع) راسخ و ریشه دار است را برای ما مجسم می سازد. او می گوید: نام ابوالحسن الرضا (ع) را به ابی جعفر جواد (ع) که بدین شرح بود خواندم .ای ابا جعفر به من رسید که هنگامی که سوار می شوی غلامان تو را از باب صغیر بیرون می برند و این از بخل آنهاست تا خیری از تو به کسی نرسد. به حقی که به تو دارم از تو می خواهم که ورود و خروج تو جز از باب کبیر نباشد و زمانی که سوار می شوی با خود دینار و درهمی بردار باید هرکسی از تو طلب کند به او بدهی و اگر کسی از عموهایت درخواست احسان کند به او کمتر از ۵۰ دینار مده و بیش از آن را مختاری. خواستار آنم که خدا مرتبه ی تو را بلند گرداند پس بخشش کن و به یاری خود ازر تنگدستی بیمناک مباش».[۱۴]
از نکات اخلاقی مهم در سیره ی اخلاقی امام رضا (ع) این بوده است که همیشه از باب احسان و سخاوت خویش بهترین و مطلوبترین امر نیک و پسندیده را برای دیگران ترجیح می داند. بنابراین هیچ انسان نیازمندی نبوده که به ایشان مراجعه کند و از دریای بیکران رحمت و بخشش این امام عالی مقام بهره مند شود. چراکه در مراجعه به امام (ع) نه تنها نیازش مرتفع می شد بلکه مازاد بر نیازش به او کمک و احسان می نمودند تا بتوانند در بقیه ی اموراتش نیز استفاده کند.«غفاری گفته مردی به نام و نشان از خانواده ی ابورافع مولای رسول خدا طلبی از من داشت و اصرار زیاد می کرد به زودی بدهی او را بپردازم و از آن جا که خود را در دست او ناتوان دیدم نماز صبح را در مسجد رسول خدا به جای آورده بلادرنگ حضور امام رضا (ع) شرفیاب شدم و تصادفاً آن روز هم ماه رمضان بود نزد حضرت رفتم و به ایشان عرض کردم فدای شما. فلان مولای شما طلبی از من داد و مرا رسوا ساخته است تا بدهی اش را بدهم ولی در وسع مالی من نیست خدمت جنابعالی رسیدم تا مرا از آسیب او حفظ نمائید و کمک مالی ام نمایید. حضرت دستور دادند تا در عریض بمانم تا زمانیکه حضرت خود مراجعت نموده و نیازم را مرتفع سازند. به هنگام افطار مرا فرا خواند و به من فرمودند که گمان دارم هنوز افطار نکرده . گفتم آری. سپس مرا امر کردند که برایم غذا آوردند. پس از افطار فرمودند که فرش را بالا بزن و هرچه قدر که می خواهی بردار در آن جا دینارهای چندی دیدم. برداشتم و رفتم. البته حضرت امر کرده بودند که چند تن از غلامانشان مرا تا خانه ام مشایعت کنند تا کسی قصد سرقت و دستبرد به من را نداشته باشد. هنگامی که به منزل رسیدم دینارها را شمردم. آنها ۴۸ دینار بود در حالی که نیاز من فقط ۲۸ دینار بود. در بین دینارها ،دینار درخشنده ای بود که بر روی آن نوشته بود فلانی از تو ۲۸ دینار طلب داشت و اینکه طلب او را بپردازد و مابقی را صرف امورات دیگر خویش کن. سوگند به خدا که من مقدار بدهکاری خویش را با آن حضرت به طور قطع نگفته و معلوم نکرده بودم».[۱۵]
این چنین بذل و انفاق به یک فرد مستمند به طوری که او را شرمنده ی مولایش نسازد و برآورده ساختن نیاز یک فرد تا حد بیش از نیاز او و به دست آوردن آبرو و اعتبار اجتماعی اش درس اخلاقی بزرگ دیگری را به همراه دارد و اینکه هرچقدر این لطف و احسان پنهانی تر صورت گیرد مزایای اخلاقی و اخروی بسیاری را نیز برای فرد بخشنده به همراه خواهد داشت. زیرا که در سایه ی چنین صفاتی است که صفات رذیله ی عجب و غرور و تکبر در داشتن اموال و دارائی های آدمی از بین می رود و انسان باحس بذل و بخشش امکانات خویش به هم نوعش بالاخص انسان نیازمند از شادی و فرح خاصی برخوردار می شود که قاعدتاً این احسان درونی دست مایه ی لطف و احسان و بلکه بالاتر اطمینان و باور قلبی نسبت به کاری است که منشا از ذات یگانه ی خداوند است.
«از طرف دیگر باید جنبه های روحی انفاق و سخاوت رعایت شود و در غیر این صورت زیان یک عمل از فایده اش بیشتر است. جنبه های روحی در فرد انفاق کننده که باید رعایت شود این است که کمک و دستگیری او نباید به صورتی درآید که شخصیت روحی طرف مقابل را خرد کند».[۱۶]
بنابراین سخاوت های مالی انسان هرچه قدر که پنهانی تر صورت گیرد آثار فردی و اجتماعی زیادتری را در پی خواهد داشت. زیرا که اولاً برای شخص بخشنده کبر و غرور نمی آورد. ثانیاً فرد نیازمند نیز شرمنده ی این بذل و بخشش نخواهد بود. قرآن کریم نیز در همین رابطه می فرماید:«ان تبدوا الصدقات فنعماهی و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خیر لکم و یکفر عنکم من سیاتکم و الله بما تعملون خبیر»[۱۷]. اگر به مستحقان انفاق صدقات آشکار کنید کاری نیکوست ولی اگر در پنهانی به فقیران (آبرومند) رسانید نیکوتر است و خدا به پاداش آن گناهان شما را مستور دارد و خدا از آشکار و نهان شما آگاه است.
در نتیجه ی این تقابل دوستانه حس مودت و انسان دوستی در جامعه نیز زیاد خواهد شد.