بخشی از متن اصلی :
فیلسوف اعظم اسلام سیدجمالالدین قدسالله سرهالعزیز محقق است که جد کبارش از سنة 673 هجری در اسدآبادتوطن و سکنا داشتهاند. از بعضی نوشتجات و بخصوص از الواح قبور نیاکان و اجدادش که در جنب امام زاده احمد و « محلة سیدان» که قرب خانة پدری و اجدادی سیدجمالالدین واقع است از سنة هشتصد و شصت و و دو الی یومنا هذا، که چهارصد و هفتاد و هفت سال میشود، اسامی آباء و اجداد او خلفاً بعد سلف و نسلاً بعد نسل معلوم میگردد و جد اعلای او را درهمان سنه (862) چون اجداد عظام و خودش شهید نمودهاند. غرض ایشان، اباً عن جدٍ اسدآبادی و آن آفتاب از برج اسدطالع و لامع گشته و از سادات جلیلالقدر و عظیمالشأن بودهاند و هریک علی حسب مراتبهم از علوم و کمالات صاحبمایهو بلندپایه بودهاند و در این ولایت ببزرگی و عظمت مشهور و بعضی را در الواح قبورشان با رفعت تام نام بردهاند ــ مثلاً:نخبةالاکابر و نقبةالاخیار جلالالدوله و الدین سیدالصالح السعید الشهید منقوش ــ ملقب بهشیخالاسلام و منسوب بقاضی ـ ودر اسدآباد معروف بطایفة شیخالاسلامی هستند. گذشته از مراتب علمی بعضی بحسن خط نیز موصوف بودهاند چونمیرذکی که عموی سیدجمالالدین و میرزاجلال و میرزاجواد خالویان آن مرحوم که اگر بشرح احوال آن بپردازد این مختصرمطول خواهد شد ــ از طرف پدر و مادر متفرع از یک اصل و منشعب از یک شعبهاند.
خواص و عوام این ولایت را اعتقاد و اعتماد تام به شرافت و کرامت خانوادة جلیلة آنها بوده و هست و از قدیمالایام خانوادة ایشان مرجع و ملجأ عموم اهالی ولایت بوده و در نزد حکام وقت و اعیان و اشراف نهایت احترام را داشتند و اکنونهم همان طریقه را مرعی میدارند. از صغیر و کبیر و غنی و فقیر آن خانواده را محترم میدارند و بعضی کرامات و خوارقعادات را به آن سلسلة جلیله نسبت میدهند که نقل و ورد زبانهاست.
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 74
صائب تبریزی و مکتب جمال در عرفان اسلامی
ء نگاهی دقیق درباره شعر صائب، چهره دیگری از او مینمایاند، چهره شاعری که به مدد شعر در حریم عرفان پا میگذارد و مسیر بزرگانی مانند سنایی و عطار و مولوی و حافظ و سعدی و جامی را پی میگیرد.
ء صائب میگوید خدا در تتق غیب نیست، بلکه «از در و دیوار در تجلی» است، اما هیهات از «اولیالابصار». شاعر میگوید: حسن معشوق حقیقی نیست در بند نقاب/ دست مژگان ترا خوان گران پیچیده است.
راههای رسیدن به خدا به عدد انسانهاست.»(1) هر انسانی براساس فطرت خداجوییش، راهی را برای رسیدن به خدا برمیگزیند، یکی راه دین، یکی راه اخلاق، یکی از راه عبادت، یکی از راه تعقل؛ اما به شهادت دل، کوتاهترین راه برای رسیدن به خدا، راه عشق است.(2)
عشق از انگیزههای بسیاری حاصل میشود، اما باز به گواهی دل، مهمترین محرک و برانگیزاننده عشق، جمال است؛ تا آنجا که جمال را، مادر عشق نامیدهاند.
تسری عشق از طریق حسن در رگهای عالم و عالمیان، در میان دیربازترین آراء فلسفی غرب و شرق دیده میشود. نگاهی به آثار افلاطون و فلوطین(3)، یا بررسی آیینهای کهن دینی در ایران باستان (چون آیین مهر یا میتراییسم و دین زردتشتی)(4) و بالاخره اصول عقاید مکتب جمال در عرفان اسلامی(5) به روشنی این مطلب را برای ما بازگو خواهد کرد.
مقدمه
ء صائب را بیشتر به عنوان یک شاعر میشناسند تا عارف؛ شهرت او بیشتر به خاطر سبک شعریش (هندی) و به خاطر «طرزنو»ش است و از او بیشتر انتظار تازهگویی و خیالبندی و نکتهپردازی و مفردات نغز میرود تا عرفان.
اما نگاهی دوباره به شعر صائب، چهره دیگری هم از او مینماید؛ چهره شاعری که به مدد شعر در حریم عرفان پا میگذارد و مسیر بزرگانی چون سنایی و عطار و مولوی و حافظ و سعدی و جامی را پیمیگیرد؛ او نهتنها از معتقدان این مکتب عرفانی، بلکه یکی از مفسران و داعیان و مبلغان بزرگ آن است.(6)
سعی ما در این مقاله، بررسی اصول عقاید مکتب جمال عرفان در شعر صائب است.
ء در یک نگاه کلی، رئوس عقاید مکتب جمال را میتوان در سه عنوان خلاصه کرد:
وحدت وجود- زیبایی- عشق
این سه عنوان با هم، تشکیل یک چرخه را میدهند و چرخه از هرکجا که آغاز شود و به هر جهت که حرکت کند، به وحدت وجود خواهد انجامید.
ء در فلسفه «وحدت وجود» وجودی جز معشوق ازلی نیست، هرچه هست از من و تو، ما و شما از اوست و به او بازمیگردد.
صائب، مسأله وحدت وجود را بارها در شعر خود با زبانی هنرمندانه مطرح کرده است:(7)
«نیست به جز یک شراب در خم و مینا و جام/ دیده غفلت بمال، باده وحدت بنوش.» ج5 ص 2459
و این اویی که اول و آخر است(8) و ظاهر و باطن (9) و خالق مایشاء(10)، بس زیباست (11)؛ همه اسماء او زیباست(12)؛ و همه اوصافش زیباست؛ و هرآنچه آفریده زیباست.(13)
براساس داستان زیبای آفرینش، خداوند منشأ زیبایی، حسن خود را میدید اما چون تنها بود، مثلث عشق را کامل نمییافت(14)؛ پس خداوند جهان را آفرید و جن و انس را و جمال خود و عشق را به آنان عرضه کرد (15) و همه میدانند تنها موجود ظلوم جهولی که زیر بار امانت سنگین عشق (که گردون هم آن را نیارد کشیدن) رفت، آدم بود.(16) صائب در این مورد طنز ظریفی به کار برده است و میگوید عشق از «بیآدمی» هم صحبتی ما را پذیرفت.(17)
به هر جهت، آدم با و جود خردیش در قیاس با افلاک و سماوات و ارض و جبار، چیزی در وجودش داشت که او را مستعد پذیرش عشق ساخت و این عشق نهتنها در وجود آدم، بلکه در وجود «ملک»(18) همچنان شوری انگیخت، که رشک ابلیس را برانگیخت:
«عشق اول به دل سوخته آدم زد/ مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد
در دل و جان ملک شور قیامت افتاد/ زان نمک کز دل خود بر جگر آدم زد
تن خاکی که همان دید ز انسان ابلیس/ مشت خاکی است که بر دیده نامحرم زد
صائب از عشق چه سان قامت خود راست کند/ که فلک از ته این بار گران پس خم زد» ج4 ص 1636
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
بخشی از متن اصلی :
سید محمد علی جمال زاده در سال 1309 هـ . ق. برابر با سال 1270 هـ . ش. در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدر او سید جمال الدین واعظ همدانی معروف به (اصفهانی) از خاندان بزرگ صدر در لبنان و مادر او مریم فرزند میرزا حسن باقرخان از اعیان شهر اصفهان بود.
پدر جمال زاده روحانی ای مبارز و از خطیبان و بزرگان مشروطه خواه و موسسان آزادی سیاسی در عهد مشروطه به شمار می رفت و چون همیشه در حال سخنرانی علیه شاه بود، از طرف ظل السلطان (پسر ناصرالدین شاه) حاکم وقت اصفهان، مورد آزار و اذیت قرار می گرفت و او مجبور بود در شهرهای دیگری غیر از اصفهان، به سخنرانی و بیداری مردم بپردازد و همین آوارگی ها زندگی را برای خانواده ی او دشوار کرده بود.
خانه ی جمال زاده در آن وقت ها در اصفهان در محله ی بیدآباد و نزدیک به چهار سوی علیقلی آقا بود. جمال زاده در چهار سالگی نزد زن دایی اش (آمنه بیگم) که زن باسواید بود، البا را یاد می گرفت و پس از آن به چند مکتب از جمله مکتب پسر (ملا علی اصغر) که به گفته ی خودش از حیث صورت و سیرت به (ازرق شامی) می مانست، می رود و چون از همام جلسه اول فلکه می شود خیلی زود آن جا را ترک می کند.
او دوباره به چند مکتب دیگر جهت تحصیل مراجعت می کند، اما هیچد کدام با طبع لطیف و مذاق وی خوش نمی آید. تا این که مادرش او را در (راستا بازار) بیدآباد نزد میرزاحسن صحاف می گذارد تا هم شاگردی کند و هم از او درس بیاموزد. جمال زاده بعدها در خاطرات خود می گوید: «تازه آن جا معنی خواندن و نوشتن را فهمیدم و کم و بیش دستگیرم شد که منظور از یاد گرفتن این علامت های مج معوج که به نام حروف و حرکات چون کرم های زیان کاری از اولین دوره ی کودکی به مغز و ریشه ی عمر اطفال معصوم می افتد و تا دم مرگ شیره ی جان شان را می مکند، چیست.»
دهنه ی همان بازار بیدآباد در کنتار نهر معروف به (ماری بابا حسن) واقع بود، رفتم. عمامه به سرم گذاشتند و با همه ی صغر سن به صورت طلاب علوم دینیه درآمدم. در آن زمان بیش تر از ده سال نداشتم و با وجود این اسمم را (رُجیل) که مُصَغّر رَجُل (مرد کوچک) است، گذاشته بودند.»
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 15
سید جمال الدین اسد آبادی شخصیت بزرگی بود که در دورة ناصر الدین شاه در بیداری مردم ایران و حتی مسلمان جهان سهمی زیاد داشت. سید جمال الدین در
قریه ی اسد آباد همدان متولد شد. او پس از آموختن مقدمات علوم دینی در ایران عازم نجف گردید و پس از بهره گیری از محضر عالمان بزرگی چون شیخ مرتضی انصاری به هندوستان رفت.
در آن زمان فقر و عقب ماندگی مسلمانان، سید جمال الدین را سخت رنج می داد. وی ابتدا کوشید مسلمانان هند را علیه استعمارگران انگلیسی بشوراند، اما به دلیل سلطه ی همه جانبه ی انگلیسی ها مجبور به ترک آن جا شد و به عثمانی و مصر مسافرت هایی کرد. سپس به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد. وی در آغاز می پنداشت که به کمک شاه می تواند اندیشه های اصلاح طلبانة خود را به مرحلة اجرا بگذارد، اما متوجه شد که مانع بزرگی که در راه اصلاحات وجود دارد، خود شاه است. از آن پس انتقاد از حکومت شاه را آغاز کرد و همین کار سبب تبعید وی از ایران شد. او تا اواخر عمر در عثمانی زندگی کرد و سرانجام مسموم شد.
تولد سید جمال الدین:
بزرگترین افتخارات اسد آباد این است که محل تولد یک نفر از بزرگان نمره اول ایران و فیلسوف بزرگ مشرق زمین یعنی تولد مرحوم سید جمال الدین کبیر است.
محقق است که جد کبارش از سنه (673 ﻫ) در اسد آباد توطن و سکنا داشته و از بعضی از نوشتها بخصوص از الواح قبور نیکان و اجدادشکه در قرب امامزاده احمد در محله سیدان مدفونند و نزدیک به خانه پدری سید واقع است تا سنه (862 ﻫ) اسامی آباء و اجداد او خلفاء بعد سلف و نسلاً بعد نسل محقق و پیداست و بعضی را در الواح قبورشان با رفعت تمام نام برده اند که از آن جمله است: (نخبه الاکابر و نقبه الاخیار جلا الدوله و الدین سید الصالح السعید الشهید حک شده ملقب بشیخ الاسلام و منسوب بقاضی) و این فامیل در اسد آباد معروف به طایفه شیخ
الاسلامی اند.
شامل 36 صفحه فایل word
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه
زن از نظر قرآن
زوج و زوجه در قرآن
اهتمام قرآن به شخصیت زن
یوسف و مریم دو مظهر عفت
اثر استعاذه مادر مریم
نقش زنان در تثبیت ادیان الهی
زنان الگو در قرآن
عظمت زن در فرهنگ وحی
زنان و رسیدن به مقام خلیفه اللهی
راه نداشتن عنوان زن و مرد، ذکورت و انونث در معاد
ظرافت گویش قلبی زن
زن مظهر رأفت حق
عنایات خاصه خداوند نسبت به زن
تفاوت عقلی در زن و مرد
رفع مغالطه
عنوان صفحه
سرّ اختلاف دیه زن و مرد در اسلام
حجاب حق الهی
فلسفه حجاب در قرآن
نتیجه و بحث
قال امیر المومنین علی (ع) :
عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم
(امالی صدوق مجلس چهلم)
هر موجودی مظهر نامی از نامهای الهی است، زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست نه از اوصاف ذاتی وی، عبارت است از تجلی خالق در چهره مخلوقهای گوناگون چنانکه حضرت امیرالمومنین (ع) فرموده است : الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه. عنوان تجلی از لطیف ترین تعبیر های عرفانی است که قرآن و عترت از آن یاد کرده اند و سالکان دور اندیش و درون بین را به خود جذب نموده است، چون سالک محب بیش از باحث متفکر از نشانه مقصود آگاه بوده و از آن لذت میبرد و هرگز با شنیدن بانک جرس کاروان کوی حق بسنده نمی کند بلکه میکوشد تا از علم به عین آرد و از گوش به آغوش.
جلال و جمال که از اسماء الهی اند مظاهر گوناگون دارد ولی چون جلال حق در جمال وی نهفته و جمال وی در جلال او مستور است، چیزی که مظهر جلال الهی است به نوبه ی خود واجد جمال حق بوده و چیزی که مظهر جمال خداست به نوبه خویش دارای جلال الهی خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در کسوت جلال را میتوان از آیات قصاص و دفاع استنباط نمود. یعنی حکم قصاص، اعدام، اماته، خونریزی، قهر، انتقام، غضب سلطه، استیلا، چیرگی و مانند آن از مظهر جلال و جنود ویژه آن به شمار میروند، احیا، صیانت دم، مهر، تشفی، خشنودی و نظائر آن را که از مظاهر جمال و سپاهیان خاص آن شمرده میشوند به همراه دارد چنانکه خداوند صاحب جمال و جلال چنین میفرماید : و لکم فی القصاص حیوه با اولیالالبالب.
زن از نظر قرآن
قرآن هدایت گر انسان – مسئله اینکه، زن در قرآن از چه جایگاه عظیمی برخوردار است مبتنی بر اینست که : انسان در قرآن چه پایگاهی دارد. چون قرآن کریم هرگز برای هدایت مرد نیامده است بلکه برای هدایت انسان آمده است لذا وقتی هدایت رسالت و هدف رسالت را تشریح میکند و غرض از نزول وحی را بازگو مینماید میفرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس» کلمة ناس که به عنوان هدایت انسان در قرآن مطرح است صنف مخصوص یا گروه خاصی را نظر ندارد بلکه شامل زن و مرد بطور یکسان میشود. قرآن کریم گاه تعبیر به ناس و گاه تعبیر به انسان میکند و میفرماید ما برای انسان قرآن فرستادیم. «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان» در آیه اول سخن از تعلیم قرآن است بعد سخن از خلقت انسان و بعد سخن از تعلیم بیان. با اینکه نظم طبیعی آن است که اول انسان خلق بشود، بعد بیان یاد بگیرد و بعد قرآن را بفهمد. رحمن معلم است و رحمتش هم فراگیر است رحمتی وسعت کل شیء.
یعنی یک استاد کل دارد تدریس میکند اگر گفتند مهندسی درس میگوید یعنی درس هندسه میدهد و اگر گفتند الرحمن تدریس میکند یعنی رحمت بی منتها درس خواهد شد که این مدرس رحمت به انسانها چه درسی میدهد و چگونه نبی اکرم(ص) رحمه للعالمین است او خود درس معلم است که آن معلم رحمان است. اگر کسی از رحمت حق مدد نگرفت انسان نیست و اگر کسی انسان نبود بهیمه است و وقتی بهیمه شد حرفش مبهم است وقتی حرفش مبهم شد گفتار او بیان نیست. پس وقتی سخن از هدایت است منظور تمام انسانها است و اگر تعبیراتی نظیر «فمن تبعنی فانه منی و مانند آن آمده است منظور هر کس که پیرو وحی باشد مدد میگیرد و مراد از ناس صنف مخصوصی نیست.