فایل بصورت ورد (قابل ویرایش) و در 14 صفحه می باشد.
مقدمه
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد و هنجارهای اجتماعی است. اگر ما از قواعدی که انواع رفتار را در زمینههای معینی به عنوان رفتارهای مناسب و رفتارهای دیگری را به عنوان رفتارهای نامناسب تعریف میکنند، پیروی نمیکردیم، فعالیتهایمان دستخوش هرج و مرج میگردید.
از سوی دیگر زندگی اجتماعی انسان با پدیدههای اجتماعی نمود مییابد. پدیدههای اجتماعی در واقع واقعیتهایی هستند که جزء ذاتی زندگی اجتماعی بشر میباشند. حال اگر برخی از این پدیدهها در وضعیتی قرار گیرند که از سوی جامعه، منفی تلقی شوند، ممکن است که در حیات مطلوب اجتماعی اثر نامناسب گذارده و یا آن را تهدید نمایند. اما باید دانست که تلقی منفی از یک پدیده اجتماعی در همه جوامع یکسان نیست و شاید معدودی از این پدیدهها را بتوان یافت که وجود آنها در تمام یا اغلب جوامع همراه با تلقی منفی باشد. همچنین در یک جامعه خاص نیز تشخیص مثبت یا منفی بودن یک پدیده در میان گروهها یا افراد مختلف، لزوماً یکسان نمیباشد. در این میان تلقی رهبران سیاسی جامعه، فراتر از یک تلقی فردی بوده و به مقدار زیادی در روند حیات جامعه تأثیر دارد.
بخشی از متن اصلی :
فهرست مطالب
مقدمه
مبحث اول- بررسی مفاهیم
الف. پیشرفت و توسعه
ب. پیشرفت و توسعه صنعتی
ج. جرم
1- تعریف جرم شناختی
2- تعریف قانونی
3- تعریف فقهی
4- تعریف روانشناختی
انسان و جرم
مبحث دوم- پیشرفت صنعت و تاثیرات آن بر افزایش جرایم
1- انفعال انسان ها در برابر تکنولوژی و گرایش به بزهکاری
2- تنزل اخلاق و تاثر آن از پیشرفتهای صنعتی جوامع
3- گسترش فقر به موازات توسعه ی صنعتی و اثرات آن به جرم
4- بوجود آوردن نیازهای مصنوعی برای افراد جامعه
مبحث سوم- پیشرفت صنعت و تاثیرات آن بر کاهش جرایم
1- بالا رفتن سطح رفاه ، بهداشت و آموزش عمومی
2- پیشرفت های صنعتی و تکنولوژیک و کمک به افزایش امنیت در مقابل جرم
نتیجه گیری
مقدمه :
بشریت در طول تاریخ زندگی خود بر این سیاره ادوار مختلف و متفاوتی را پشت سر گذارده است و همواره در گمان خود رو به سوی فردایی بهتر داشته است که شاید این روند، ریشه ی در گرایش کمال گرای انسان داشته باشد که او را وادار به جنبش و حرکت برای ترقی و تعالی جسم و جان و دنیا و عقبای خود کرده است. طبیعت ارزشمدار انسان در تمام دوران ثابت بوده است اما مصادیق عینی این ارزش ها در بسیاری از عصرها برایش مشتبه شده است و موجب طریق در بیراهه ها گشته است همچنان که در دوران ما و در عصر تجدد و با پیشگیری اصول متجدد (Modernism) بشر راه دیگری نسبت به راه اسلاف خود در پیش گرفت که انقلابات عظیمی در این راستا شکل گرفت (نظیر انقلا بهای فرهنگی ، علمی، صنعتی، اجتماعی و ...) و بشر این بار با چنگ زدن در دامان علم، بر این شد که مشکلاتش را به کمک اکسیر علم رفع کند از این رو این دوره را ، دوره رواج علم گرایی (Scientism) می توان نامید. در زمان اوج و جوانی این جریانات بود که اگوست کنت فیلسوف پوزیتیوسیت فرانسوی ادوار زیستی بشر را به سه دسته ی اصلی تقسیم نمود:
1- دوره ی اسطوره 2- دوره ی مذهب 3- دوره علم و خرد
اکنون که سرعت پیشرفت های علمی و صنعتی شتابی خیره کننده گرفته است دیده می شود که پدیده های منفی انسانی و اجتماعی مانند تنهایی (Loneliness) و جرم (crime) نیز در همین راستا هر روزه رشد داشته اند به طوری که این فکر را به ذهن بیننده القا می کنند که شاید ارتباط عمیقی بین این پدیده های هم سو وجود داشته باشد منظور اصلی این تحقیق نیز بررسی این ارتباط می باشد.
این فایل به همراه فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت "word " در اختیار شما قرار میگیرد.
تعداد صفحات : 30
تعداد اسلاید : 56 اسلاید
زبان : فارسی
فرمت : PPTX
قابل اجرا در آفیس 2007 و بالاتر
منبع : پاورپوینت طلایی
فهرست:
1- تعریف فرهنگ
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 77 صفحه
مدرنیته چیست :
مُدرنیته شاخصۀ فرهنگ غربی است که در اصل از اروپا سر برآورد، و سرایت دادن آن به فرهنگهای دیگر اشتباهی مضحک و نابخشودنی است. نکته مهم دربارۀ مدرنیته این مسأله است که مدرنیته شاخصۀ کل فرهنگ اروپایی هم نیست، بلکه شاخصۀ دورۀ خاصی از این فرهنگ است. به عبارت دیگر مُدرنیته قطعهای از تاریخ غرب را اشغال کرده دورهای که با دورههای پیشین فرهنگ غربی قیاسپذیر نیست. یعنی نه سدۀ کهن و یونان و روم باستان؛ و نه سدۀ میانه و قرون وسطی شباهتی با مدرنیته آنچنانچه در دنیای نو زاییده شده، ندارند. هرکدام از این دورهها با هم تفاوتهای بنیادین دارند، اگرچه نمیتوان از این نکته نیز چشمپوشی کرد که مدرنیته در درون دروههای پیشین زاده شده است و برآمده از همین فرهنگهاست.
در حقیقت تاریخ و فرهنگ غرب؛ فرهنگ و تاریخی به هم پیوسته است، که در این پیوستگی در دورههای گسست در آن ایجاد شده است، اگر بخواهیم به زبان هگلی یا مشابۀ هگلی سخن بگوییم، هر دوره سنتز دورۀ گذشته است گه از درون دورۀ پیشین زاییده شده است. سدۀ میانه برآمده و نفی دورۀ گذشتۀ خود است، در عین حال که فرهنگی غیردینی و یونایمآبی را نفی میکند، اما کاملاً مرتبط و برآمده از آن است. مدرنیته نیز این دو وجه را دارد. در ریشۀ رنسانسش نفی و نقد قرون میانه است و بازگشت به نوعی یونانیمآبی. اما در ریشه روشنگری آن؛ طرحی نو درانداخته است.
اما در واقع مدرنیته چیست؟ تعریفی واضح و مشخص از مدرنیته نمیتوان ارائه داد، تعریفی که همگی بر آن اتفاق داشته باشند، و همین امر بر گنگی آن میافزاید. اما اجمالا میتوان فهمید که مدرنیته دید، و نگرش خاصی است که در آن؛ اصل انسان زمینی میشود، انسانی که از خدا و دین بریده است و میخواهد با عقل جزئی خود، به سعادت برسد، آن هم سعادت زمینی و اینجهانی. اگر خوب ملاحظه شود، این دید و نگرش تازه در درون خود نفی دورههای گذشته را به یدک میکشد، اما در عین حال بیرون آمده از همان فرهنگهاست.
این دید و نگرش دو مبدأ دارد. اول؛ نوزایی و رنسانس؛ دوم؛ دورۀ روشنگری؛ اما آیا میتوان زمان مشخصی را زمان آغازین مدرنیته دانست؟ به نظر میرسد که جدایش زمانی مدرنیته از دو مبدأ مذکور امکان نداشته باشد، مدرنیته چنان در این دو مبدأ ریشه دوانده است که نمیتوان آن را از آنها جدا کرد. فرانسیس بیکن، یا گالیله پدران معنوی مدرنیته هستند.
اما آیا پایان دورۀ مدرنیته فرارسیده است؟ به نظر میرسد که از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دورۀ مدرنیته به پایان خط رسیده است، اگرچه نمیتوان به صورت اطلاق پایان آن را اعلام کرد. تلاشهای بسیاری برای زنده نگهداشتن آن شده و میشود، اما باید گفت که این دوره نیز به سرآمد خود رسیده است.
نگاهی به تاملات دکتر نصر در باب سنت و سنت گرایی:
چکیده:
شناخت و سنجش جریان های معرفتی، یکی از دغدغه های اندیشمندان معاصر است و گام نهادن در مسیر این سنجش، بدون تأمل نظری و کوشش در فهم آن، تمنایی محال است. یکی از جریان های معرفتی در عصر حاضر، بحث سنت (Tradition) و سنت گرایی (Traditionalism) است. نبرد میان مدرنیته و سنت در عصر جهانی شدن، پروژه ای است که استیلای هریک از این دو، سرنوشت جهانی را رقم می زند. اما اگر ملاحظه نشود که سنت چیست و در زندگی ما چه معنایی دارد و در این زمانه بر سر آن چه می آید و هواداران پروژه احیای سنت چه در سر می پرورانند، فهم تجربه مدرنیته با مشکل مواجه می شود، چراکه تا پیش از آغاز عصر مدرنیته، پیدایش انقلاب صنعتی، تکنولوژی، مفاهیم پیشرفت، اصالت یافتن زمان، نفی سکون و ثبات و همچنین اصالت انسان و اهمیت منِ دکارتی، انسان در وضعیتی زندگی می کرد که امروزه آن را سنت و یا به تعبیری موقعیتی که انسان در گذشته در آن زیست می نمود می نامند. بنابراین، برای ورود به بحث سنت باید، طبق گفته سنت گرایان، به مجموعه حقایقی که شمول تاریخی، جغرافیایی و فلسفی دارد، توجه کرد. مقاله ذیل در نظر دارد ضمن بررسی موارد مطرح شده، سنت و سنت گرایی را از نظر یکی از داعیه داران سنت، یعنی دکتر سید حسین نصر مورد سنجش و بازخوانی قرار دهد.
سنت گرایان، به اعتباری، سابقه تأملات شان را به گستره تاریخ بشری مرتبط می سازند، لذا ما با نوعی اهل معرفت مواجه هستیم که تفکرشان سیطره همه جایی و همیشگی دارد. پرسش از چیستی سنت زمانی آغاز می شود که به مواجهه با دنیای مدرن، خصوصاً تفکرات دنیای مدرن، برویم. هنگامی که عقل و آگاهی از دامن متافیزیک و اسطوره ها خارج و به قلمرو عقل فردی - استدلالی که قابلیت نقد جدی را داراست وارد شد، مواجهه وکشمکش سنت و مدرنیته نیز آغاز گردید. در دنیای امروز انسان ها دارای سنت ها، گروه های سنتی و تفکرات سنتی مختلفی هستند و تکثرگرایی سنت ها از ویژگی های دنیای امروز است. اما سنت های بسیاری در جهت های مخالف یکدیگر حرکت می کنند و گاه با هم نیز برخورد می کنند. در چنین پروسه ای این پرسش به ذهن می آید که انسان چگونه می تواند به سنت خاصی تکیه کند؟ در این سنت ها، چه رشته ای با رشتة دیگر پیوند می خورَد به نحوی که از پیوند این رشته ها نسجی به وجود آیدکه انسان بتواند آن را از آن خویش کند؟ در دنیایی که با چنین سرعت سرسام آوری دگرگون می شود، نقش زمان چگونه توجیه می شود؟ و یا به عبارتی اگر مقصود از سنت، گذشته است درباره حال و آینده چگونه باید اندیشید؟
برای تبیین بحث و پاسخ به چنین پرسش هایی باید تعریف روشن و جامعی از سنت ارائه نمود تا بتوان گونه های تأثیرگذاری بنیان گذاران این نحله فکری و تأثیر آن را بر اندیشه های سیدحسین نصر جست وجو کرد. سابقه تاریخی سنت گرایی، به عنوان رویکردی آگاهانه در مقابل عقاید انسان متجدد، با تلاش های گنون، کوماراسوامی، شووان، لینگز، بورکهارت و... موجودیت مستقلی یافت. این گرایش فکری از دهه های1920 و1910 با تلاش های این سنت گرایان گسترش یافت و اینک جریان سنت گرایی، بالغ بر پنجاه اندیشمندسنت گرا را در سطوح مختلف در بردارد. سیدحسین نصر نیز از جمله کسانی است که با علاقه به آرای این افراد، سعی در گسترش جهان بینی سنتی دارد. بدین منظور، سنت در منظومه فکری نصر تنها یک اصطلاح نیست، بلکه اهتمام قلبی و ایمان عقلانی است. نصر، خود را فیلسوف سنتی ای که زندگی معنوی را در پیش گرفته (پل فیروزه: ش،۵ ص۹۸) می داند. وی بر این باور است که سنت هدیه ای از بارگاه الهی است. معنایی که نصر از سنت ارائه می کند با آنچه متعارف است، کاملاً تفاوت دارد. برخی از محافل فکری، سنت را به عادت، الگوهای موروثی و امور منسوخ و متروک تعبیر می کنند. آنچه از نحوه تفکر این افراد نسبت به سنت به نظر می رسد، مرکب از مجموعه باورهای مذهبی، فرهنگی، تاریخی، رسوم و آداب و نگرش های خاصی است که شیوه زندگی حاضر را تشکیل می دهند و حداقل از قواعد روایی واحدی پیروی می کنند. این شیوه، به اعتقاد غیر سنت گرایان، نااندیشیده و ناآگاهانه است. به این معنی که ساختار و اجزای سنت به عنوان وضعیتی از پیش فرض شده پذیرفته می شوند. اما، نصر کندوکاوی دیگر در این اصطلاح دارد. سنتی که در پروژه فکری نصر قرار دارد، سنت جاویدان و پایدار و آگاهانه است و چیزی جز سنت خداوندی و یا به تعبیر قرآن سُنَّة الاولین (سوره بقره: 135) نیست، همان سنتی که تبدیل و صیرورت در آن راه ندارد و هرگز دورانش به سر نمی رسد و در همه دوران ها حضوری زنده و پویا دارد. (سوره فتح: 23) توصیفی که نصر از سنت ارائه می دهد: به معنای حقایقی یا اصولی است دارای منشأای الهی که از طریق شخصیت های مختلفی معروف به رسولان، پیامبران، اوتاد ، لوگوس یا دیگر عوامل انتقال، برای ابنای بشر و در واقع، برای یک بخش کامل کیهانی آشکار شده و نقاب از چهره آن ها برگرفته شده است. (معرفت به باور نصر، سنت حقایقی را آشکار می کندکه دارای ماهیتی فراشخصی است که ریشه در ذات حقیقت دارد.
به عبارت دیگر، سنت در آن واحد هم حقیقت است و هم حضور. نصر معتقد است سنت علمی است که بیش از. در نظر سنت گرایان، این دانشِ بیش از اندازه واقعی معطوف به علم قدسی است که در گوهره سنت قرار دارد. آنچه سنت گرایان سخت بدان می اندیشند، فواید و ثمرات سنت است، به ویژه که در دنیای مدرن مورد تهدید قرار گرفته اند، لذا به این معنا سنت گرایی، آرمانی است که با سنتی زیستن متفاوت است و موضعی بیرونی نسبت به خود سنت محسوب می شود. سنت گرایان معتقدند که انسان ها، از حیث انسان بودن، ذاتاً از ویژگی های منحصر به فردی برخوردارند که راه وصول به حقیقت مطلق را می توانند دریافت کنند. سنت ها، خصوصاً سنت های مذهبی، از نوعی همگنی تجربه متافیزیک برخوردارند که ساخت های عظیم نظام معرفتی سنت را سامان و شکل می دهند. کار ویژه سنت، در نظرسنت گرایان ، خاطر ه ای مثالی است که ازآن به عنوان امری مقدس و پاک یاد می کنند. این مورد نیز قابل توجه است که سنت گرایان سنت را درگیر با شکل هایی از مراسم و آیین های رفتاری و اسطوره ای نمی دانند. بلکه اینان، سنت را [امری] پویا تصور می کنند که سمت دهنده رفتار جمعی بشر استنگاه نصر به کارکرد سنت، چندان اجتماعی و فرهنگی نیست ، بلکه نگاه او فلسفی و توأم با بُن مایه های دینی- اسطوره ای است.