کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها

اختصاصی از کوشا فایل مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها


مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها

مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها

مقدمه:

مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها با توجه به شرح وظایف قانونی از پیچیدگی‌ها و اهمیت خاص خود برخوردار می باشد.

لذا مرکز آموزشی و پژوهشی با وقوف کامل به این مطلب برنامه‌های متعددی را برای افزایش و ارتقاء سطح دانش و آگاهی مدیران و سرپرستان سازمان اجراء نموده است که از‌آن جمله برگزاری دوره های آموزشی متعدد و متنوع می باشد.

در کنار این فعالیت‌های‌آموزشی در سال 1377 از سوی این مرکز طرحی به نام «طرح کمیته ارزیابی علمی کارکنان» بر اساس مصوبات شورای برنامه‌ ریزی تهیه شد و پس از تصویب ریاست محترم سازمان در سال 1378 برای اجراء به ادارات کل ابلاغ گردید.

بر اساس این طرح می بایست قبل از واگذاری پست های مدیریتی و سرپرستی به کارکنان نسبت به تعیین مراتب علمی آن از سوی کمیته مذکور اظهار نظر شود.

اجرای این طرح به سازمان یاری می رساند تا کارکنانی که واجد شرایط مدیریتی و سرپرستی و رهبری اداره زندانها و انجام فعالیت های اصلاحی و تربیتی هستند را شناسایی و به کار گمارد

 

 

 

تعداد صفحات: 9


دانلود با لینک مستقیم

پرورش مهارتهای سرپرستی

اختصاصی از کوشا فایل پرورش مهارتهای سرپرستی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پرورش مهارتهای سرپرستی


پرورش مهارتهای سرپرستی

پودمانی مدیریت روابط عمومی

اصول سرپرستی روابط عمومی

پرورش مهارتهای سرپرستی

 

مقدمه

مدیران در تمامی سطوح سازمانی و در کلیة سازمانها وظیفة بنیادی طراحی و پویا نگهداشتن محیطی را بر عهده دارند که در آن ، افراد با همکاری همدیگر ، بتوانند مأموریت ها و هدفهای معنی را به اجرا درآورند .

اجرای این مهم ، نیاز به توانایی ها ، مهارتها و دانشهایی دارد . هدف از تهیه این جزوه تلاش به منظور اشنایی هر چه بیشتر اینجانب با اصول سرپرستی می باشد لذا با راهنمایی استاد ارجمند جناب آقای افشار تلاش گردیده تا با مفهوم رشد و رهبری از دیدگاه اسلام آشنا شده و بر اهمیت جلب همکاری روانها و حرکت درآوردن آنها به سوی هدفی مقدس و عالی تأکید گردد

 

 

 

تعداد صفحات: 25


دانلود با لینک مستقیم

دانلود پایان نامه پرورش مهارتهای سرپرستی

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پایان نامه پرورش مهارتهای سرپرستی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود پایان نامه پرورش مهارتهای سرپرستی


دانلود پایان نامه پرورش مهارتهای سرپرستی

 

 

 

 

 

مقدمه

مدیران در تمامی سطوح سازمانی و در کلیة سازمانها وظیفة بنیادی طراحی و پویا نگهداشتن محیطی را بر عهده دارند که در آن ، افراد با همکاری همدیگر ، بتوانند مأموریت ها و هدفهای معنی را به اجرا درآورند .

اجرای این مهم ، نیاز به توانایی ها ، مهارتها و دانشهایی دارد . هدف از تهیه این جزوه تلاش به منظور اشنایی هر چه بیشتر اینجانب با اصول سرپرستی می باشد لذا با راهنمایی استاد ارجمند جناب آقای افشار تلاش گردیده تا با مفهوم رشد و رهبری از دیدگاه اسلام آشنا شده و بر اهمیت جلب همکاری روانها و حرکت درآوردن آنها به سوی هدفی مقدس و عالی تأکید گردد .


رشد و رهبری در اسلام

 

هنگامی که صحبت از جامعه است و اجتماع انسانی ، به دلیل ماهیت موجوی انسان که مخلوقی است جامعه زی ، مباحثی به میان می آید که به چگونگی ادارة اجتماع انسانی مربوط می شود . اسلام دینی است جاودانی و فراگیر و برای همة شئون زندگی مردم ، در مورد رهبری و مسئولیت هایش سرشار از ایات و احادیث است و سیره زندگی پیامبر (ص) و معصومین (ع) نیز خود ،‌نمونه هایی (الگوهایی) در این زمینه خواهند بود . اسلام همة توجه خود را به رهبران معطوف ننموده ، بلکه فرد فرد مسلمانان را نیز مسئول می داند و با این نگرش وسیع و عمیق ، نه گرفتار اصالت فرد شده ونه اصالت اجتماع ، بلکه به هر دو وجه امعان نظر داشته است ولی مسئولیت رهبران را بیش از شهروندان می داند . روایتی از پیامبران (ص) نقل شده که فرمودند : « دو گروه هستند که هر گاه صالح باشند ، امت نیز صالح خواهد بود و اگر فاسد شوند ، امت فاسد خواهد شد و آن دو گروه علما و امیران جامعه اند . » از این روایط چنین استنباط می شود که مسئولیت کسانی که رهبری فکری مردم را به عهده دارند (علما و دانشمندان ) و نیز افرادی که مسئولیت های نظام ، اعم از اجرایی و غیر آن را پذیرا شده اند ، بسیار سنگین و در چگونگی ادارة جامعه و حتی روش زندگی مردم تعیین کننده است .

شاید این سوال پیش بیاید که در اسلام چرا ، هم «افراد» مسئول هستند و هم «گردانندگاه حکومت»؟ در پاسخ باید خلقت انسان را یاد آور شد که گونه ای است که «اختیار و اراده» از خصوصیات بارز او و یکی از شاخه های تعیین کنندة تفاوت این مخلوق برتر عالم خلقت و حیوانات خواهد بود . بنابراین خداوند آفریننده ، با افزایش چنین موجودی هرگز او را عبث نیافریده و او را رها نکرده تا از این خصلت خود ، یعن اختیار اراده ، هر طور که مایل است استفاده کند . در مقابل از او مسئولیت خواسته است ، مسئولیت در قبال خود و مسئولیت در قبال جامعه که در آن زندگی می کند و حتی جامعه جهانی . در اسلام هیچ کس حق ندارد حتی به خودش ضرر بزند . مسئولیت تا به این حد است و اینچنین ، اختیار او مهار و در مسیر بهبود ، رشد و تکامل جهت دار شده است . خداوند برای این صیرورت و این شدن و به سوی تعالی رفتن ، مجموعه دستورهایی را در کتابی جاودانی به نام قرآن بر مردم عرضه نموده و خود می فرماید : «ولیکن افرادی ربانی باشید به واسطه آنکه کتاب خدا را پیوسته آموزش می دهید و به واسطه آنکه پیوسته انس و رجوع دایمی به قرآن دارید . » (آیه 79 ، سوره آل عمران) خداوند با بیان این آیه به مسلمانان می فرماید که به این کتاب باید همچون یک کتاب درسی نگاه کرد . باید از آن چیز یاد گرفت و آن را آموزش داد و از طریق انس دایمی با ان ، به انسانهایی ربانی کمال یافته در روح و روان شخصیت تبدیل شد .

اسلام با وجود همة تأکیدها برفرد و مسئولیت های او ، مدیران نظام اسلامی را نیز مسئول ایجاد جامعه ای می داند که در آن زمینه های رشد شعور و آگاهی مردم فراهم باشد . در چنین فضایی مردم بصیرت و بهره گیری از خرد ، اختیار و اراده خویش ، در جهت بهبود و رفاه مادی و معنوی خود استفاده خواهند برد . در قرآن کریم چنین آمده :

  • خداوند آگاه و بصیر است . (آیه 1 ، سوره مجادله)
  • نظام طبیعت بر اساس آگاهی خلق شده و بر همین اساس نیز اداره می گردد (آیه 41،سوره نور)
  • قرآن و سایر کتابهای آسمانی بر اساس تنظیم شده اند که بصیرت آور و آگاه کننده اند . (آیه 104 ، سوره انعام )
  • بصیرت و آگاهی ، از صفات بارز انسانی و جدا کنندة او از حیوان است .

تأمل در ایم واقعیات ، مسئولیت افراد را در جهت رشد و تکامل فردی و همچنین مسئولیتهای رهبری و مدیریت ، در ایجاد جامعه ای آگاه و بصیر مشخص می سازد .

با ذکر این مقدمه تلخیصی از گفتار استاد شهید مطهری با عنوان «رشد و رهبری در اسلام» ارائه گردد .


رشد و رهبری

استاد شهید مطهری

الف- رشد (قدرت میریت)

رشد ، کلمه ای است که از قرآن مجید گرفته شده است . قرآن مجید در مورد کودکان بی سرپرست که دارای ثروت هستند این اصزلاح را به کار برده است . در مورد یتیمان می فرماید : یتیمانی که سرپرست خود را از دست داده اند و مملوک و ثروتی دارند تا زمانی بلوغ بر آنها قیمومت کنید و ثروتشان را در اختیارشان قرار ندهید . البته بلوغ ، شرط لازم لازم است ولی کافی نیست زیرا علاوه بر بلوغ ، «رشد» لازم است . به تغییر قرآن : برای آنکه ثروتشان را در اختیارشان قرار دهید ، رسیدن به حد بلوف طبیعی یعنی بلوغ جنسی کافی نیست ، زمانی که رشد در آنها احساس شد ، می توان ثروت را در اختیارشان قرار دارد . در فقه و سنت اسلامی نظیر همین مطلب در مورد ازدواج آمده است . در فقه اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج ، تنها عقل و بلوغ ، کافی نیست یعنی یک پسر به صرف اینکه عاقل و بالغ است نمی تواند با دختری ازدواج کند. چنانکه برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست ، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل ، رشد لازم است . عقل غیر از رشد است و مسئله دیگری است . افراد یا عاقل اند یا مجنون . عاقل ها به دو دسته تقسیم می شوند : یا رشیدنده یا غیر رشیدنده . یعنی انسان عاقل و بالغ ممکن است رشید باشد و ممکن است غیر رشید باشد .

قبل از توضیح این اصطلاح لازم است برای رفع اشتباه به یک اصطلاح شایع امروز خودمان در زبان فارسی اشاره کنم .

در اصطلاح متداول فارسی امروز به کسی رشید می گوییم که اندام خیلی موزون و برازنده ای داشته باشد . عرب این را رشیق می گویند نه رشید . رشد در اصطلاح فقهی مربوط به اندام نیست ، یک نوع کمال روحی است . مثلاً‌در مورد پسری که می خواهد ازدواج کند باید معنی و هدف و ارزش نتایج ازدواج را درک نموده ، قدرت تشخیص ، انتخاب و اراده داشته باشد . به صرف تلقین این و آن ، شخصی را به عنوان همسر انتخاب نکرده باشد چنانکه دختر نیز برای انتخاب همسر باید رشد داشته باشد .

به یاد دارم که در قباله های ازدواج ، در مقابل اسم زوج می نوشتند : العاقل و البالغ الرشید و در باره زوجه می نوشتند : العاقله البالغه الرشیده . یعنی این مرد که ازدواج کرده مرد عاقل ، بالغ و رشید است و این زن هم زنی عاقله ، بالغه و رشید است . یعنی علاوه بر عقل و بلوغ ، دارای رشد است . اینها که در قباله های قدیمی نوشته می شد به معنی این بود که عاقدهای می خواستند مدعی شوند که ما رعایت همه جوانب فقهی را کرده ایم ، اما آیا واقعاً و عملاً این امر مهم رعایت می شده است ؟ اینکه آیا واقعاً به رشد پسران و دختران بر طبق فقه اسلامی عمل می شد یا خیر مطلب دیگری است و تا حدی شرم آور است .

 

تعریف رشد

اگر بخواهیم کل‚ه رشد را به مفهوم عام آن که شامل عنواع رشدها در همه موارد بشود ، تعریف کنیم ، باید بگوییم : «رشد یعنی اینکخ انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره برداری از سرمایه ها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده می شود ، داشته باشد » ، یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن وسیله ای را دارد ، شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از ان را داشته باشد ، چنین شخصی در آن کار و آن موضوع رشید است . حال آن چیز هر چه می خواهد باشد . همه آن چیزها و اشیاء ، وسایل و سرمایه های زندگی هستند . سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد . مردی که ازدواج می کند خود ازدواج و زن و فرزند و و کانون خانوادگی ، وسایل و به تعبیر  دیگر ، سرمایه های زندگی او هستند و یا شوهر و برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد .

 

رشد ملی

رشد فقط منحصر به فرد نیست و در مورد ملت ها نیز سرمایه های طبیعی ، فرهنگی و انسانی و امثال آن سرمایه هایی است که در اختیار ملتها قرار دارد و رشد ملی عبارت است از لیاقت و شایستگی یک ملت برای نگداری و بهره برداری و سود بردن از سرمایه ها و امکانات طبیعی و انسانی خود . به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهره برداری از آنها را دارد ، به همان اندازه رشید است . 

رهبری و مدیریت که مضوع اصلی بحث است خود مستلزم نوعی رشد ارزش شده است ، زیرا رهبری در حقیقت عبارت است از بسیج کردن نیروی انسانی و بهرا برداری صحیح از نیروهای انسانی .

من برای توضیح بیشتر مقدمتاً دو مثال از رشد فردی و شخصی می آورم ، سپس وارد مسئله رهبری می شوم . عرض کردم رشد یعنی قدرت اداره و قدرت بهره برداری از امکانات‌و سرمایه‌ها.

رشد فردی و اخلاقی

اولین رشدی که انسان باید از آن بهره مند باشد ، رشد فردی ، شخصی و اخلاقی است . این سوال پیش می آیدکه ایا بیشتر افراد می توانند این سرمایه را اداره و از آن بهره برداری کنند ؟ باور کنید کمتر کسی است که چنانکه باید ؤ از سرمایه های فردی و شخصی خود بهره برداری کند . به مناسبت اینکه مجمع نا مجمع علمی است و همانطوری که در آغاز سخن عرض کردم مجمع ما دو بعدی است ، یکی از دو مثال ، متناسب است با بعد علمی مجمع ما و دیگری با بعد دینی آن . مثال اول متناسب با  بعد علمی مجمع ماست ، مربوط است به قوای هوشی و قوای ادراکی انسان .

 

مدیریت حافظه

افراد از نظر هوش ، فهم ، استعداد و حافظه ، با یکدیگر اختلاف دارند . انسانهای رشید از حافظة خود بهره برداری صحیح می کنند ولی افراد غیر رشید ممکن است حافظه بسیار نیرومندی نیز داشته باشند ، اما نتوانند از آن استفاده کنند . انسان غیر رشید ، تصور کند حافظه یک انبار است . انباری که باید مدام آن را پر کند . هر چخ پیدا کند ، آنجا پرت کند . عیناً مانند انبار یک خانه که وقتی احیاناً وارد می شوی می بینی یک تکه حلبی ، یک قطعه فلز ، یک میز شکسته ، یک صندلی شکسته در آنجا افتاه است ، اما انسانی که رشید باشد ، در بهره برداری از حافظه خود را مقدس می شمارد و حاضر نیست هر چه شد ، در آن سرازیر کند . حساب می کند که دانستن چه چیزهایی برای او مفید و چه جیزهایی برای او بی فایده است . مفیدها را درجه بندی می کند و مفیدتر ها را انتخاب می کند سپس آنها را به حافظه خویش می سپارد . چنانچه که امانتی را به امینی می سپارد ، در خود «سپردن» دقت می کند ، یعنی واقعاً و به طور دقیق و روشن آن را وارد ذهن می کند و سپس تحویل حافظه می دهد .

مثلاً کتابس را مطالعه می کنند ، یک بار می خواند . انسان کتاب را بار اول به قصد لذت می خواند در این صورت نمی تواند در مورد کتاب ، حساب و قضاوت کند ، دور دوم می خواند . حتی قوی ترین حافظه های نیازمند است که یک کتاب مفید را لااقل دوبار پشت سر هم بخواند ، پس از آن مطالب را تجزیه و تحلیل و دسته بندی می کند و هر مطلبی را با توجهه به اینکه از چه دسته مطالبی است به حافظه می سپارد ، به جد کوشش می کند و کتاب دیگری را در دستور مطالعه قرار دهد که در موضوع کتاب پیشین است و تا حد امکان تا از موضوعی فارغ نشده و در حافظه به صورت روشن و منظم نسپرده است ، وارد موضوع دیگری نشود . اشتباه است اگر انسان یک کتاب را مانند سرگرمی مطالعه کند و قبل از آنکه مطالب کتاب ، درست جذب ذهن شده باشد و ذهن فرصت تجزیه و تحلیل پیدا کرده باشد به کتاب دیگر و موضوع دیگر بپردازد . امروز کتب  تاریخی ، فردا روانشناسی و پس فردا مثلاً کتب مذهبی مطالعه کند ، همه مخلوط می شود و حکم انباری بی نظم را پیدا می کند .

انسان رشید کتابها و مطالبی را که برای خود لازم می داند ، جمع آوری می کند ، انها را مکرراً مطالعه و دسته بندی و سپس خلاصه می نماید ، خلاصه را یاد داشت می کند و به حافظه خود می سپارد و بعد به موضوع دیگر می پردازد . چنین فردی اگر حافظه اش ضعیف هم باشد ، از آن حداکثر استفاده را می کند و مثل کسی می شود که کتابخانه منظمی با قفسه های مرتب دارد ، کتابخانه ای که هر قفسه اش به کتابهای معینی در رشته خاص مربوط می شود ، به طوری که هر کتابی را که بخواهد فوراً دست می گذارد روی آن و آن را می یابد . اما اگر غیر از این باشد همانند فردی است که کتابخانه ای  با هزار کتاب داشته باشد اما کتابها روی یکدیگر ریخته است . هر وقت کتابی را بخواهد ، دو ساعت باید دنبالش بگرددد تا پیدا کند . این بود مثالی از مدیریت صحیح و نا صحیح در مورد بهره برداری از یکی از قوای هوشی و عقلانی انسان .


رشد در عبادت

مثال دوم از مدیریت فردی که با بعد دینی و مذهبی مجمع ما مناسبت دارد ، مسئله عبادت است . باید اعتراف کنیم که ما راه عبادت را نیز نمی دانیم . یعنی ما از نظر عبادت نیز قادر به ادارة خود به نحو صحیح نیستیم . غالباً خیال می کنند که چون عبادت خوب است پس هر چه بیشتر بهتر . فکر نمی که عبادت انگاه اثر خود را می بخشد که جذب روح شود و روح از ان به طور صحیح تغذیه نماید . همانطور که معنی استفاده از غذای خوب این نیست که هر چه بیشتر بهتر ، معنی استفاده از عبادت نیز ان نیست . عبادت باید با نشاط روح توأم باشد . مقصودم این نیست که قبلاً باید نشاطی وجود داشته باشد تا عبادت شروع شود . بسا افرادی که هیچ وقت نشاط پیدا نکنند ، خود نشاط تدریجاً با عبادت و انس ذکر خا اگر روی اصول صورت گیرد ، پیدا می شود . انس و علاقه و نشاط پیددا می شود . مقصود این است که ظرفیت انسان برای عبادت ، یک ظرفیت محدود است . فرضاً انسان عبادت را با نشاط آغاز کند پس از مدتی که بدن خسته شد ، نشاط هم از بین می رود و و عبادت جنبه تحمیلی پیدا می کند و در حکم خوردنی نا مطبوع و مهوعی می‌گردد که عکس العمل بدن این است که آن را بوسیلة استفراغ یا وسیلة دیگر دفع نماید ، نه حکم غذای مطبوع را که عکس العمل بدن این است که آن را جذب نماید .

پیغمبر اکرم (ص) خطاب به جابربن عبدالله انصاری فرمود : «دین اسلام دینی است متین و محکم و منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی ، علی هذا با مدارا و عبادت ، خود را منقوض و منفور نفس خود قرار مده .» یعنی طوری عمل نکن که نفست عبادت را دشمن بدارد بلکه طوریعمل کن که نفس ، عبادت را دوست بدارد و به آن با میل و رغبت اقبال نماید و در خود جذب کند . بعد اضافه فر مود « فان المنبت لا ارضاقطع و لا ظهرا ابقی » یعنی اینکه چند منزل را یکی می راند نه مسافت را طی می کند و نه پشت سالم برای مرکب خود باقی می گذارد . سوره ای که میزان توانایی مرکب را در نظرر نمی گیرد و تنها شلاق را می شناسد و شلاقکش دو منزل یکی و سه منزل یکی می تازد ، یک وقت می بیند که حیوان در حالی که پشتش ذخم شده زانو بر زمین زد و خوابید و قدم از قدم بر نمی دارد زیرا نمی تواند قدم بردارد .

پیغمبر اکرم در حدیث دیگر فرمود : «خوشا به حال افرادی که به عبادت عشق می ورزند و آن را در آغوش می گیرند . » در این حدیث ، رسول اکرم می خواهد بفرمایدد تنها کسانی از ثمرات و نتایج عالی عبادت بهره مند می گردند که عبادت را طوری انجام دهند که قلب آنها عاشقانه عبادت را انتخاب کند و بپذیرد .

«خوب عبادت کردن» و ار مواهب ان بهره مند شدن ، حساب و قاعده و به اصطلاح ، مکانیسمی دارد و مربوط به حسن مدیریت خود ، یعنی خود را ، احساسات خود را ، غرایز خود را و بالاخره قلب و دل خود را خوب اداره کند . دل و احساس و عاطفه از هر چیز دیگر بیشتر نیازمند به مدیریت صحیح است . اکنون بر می گردیم به مدیریت اجتماعی .


ب)امامت و رهبری امت

گفتم رشد یعنی مدیریت . وقتی که انسان می خواهد انسانهای دیگر را اداره کند ، یعنی وقتی که موضوع رشد ، اداره انسانهای دیگر باشد آن را هدایت و رهبری می نامیم . این نوع از رشد در اصطلاح اسلاممی «هدایت» و به تعبیر رساتر «امامت» نامیده می شود .

دقیق ترین کلمه ای که بر کلمه امامت منطبق می شود ، همین کلمه رهبری است . فرق نبوت و امامت در این است که نبوت ، راهنمایی و امات ، رهبری است . نبوت ، «ابلاغ» اخبار ، اطلاع دادن ، اتمام حجت و راهنمایی است . راهنمایی چه می کند ؟ راه را نشان می دهد . وظیفه اش بیش از این نیست که راه را نشان دهد . ولی بشر علاوه بر راهنمایی ، به رهبری نیاز دارد ، یعنی نیازمند به افراد یا گروه و یا دستگاهی است که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند ، حرکت دهند ، سامان و سازمان بخشند ، نبوت راهنمایی است و یک منصب است اما امات ، رهبری است و منصب دیگری است . پیغمبران بزرگ ، هم نبی و هم اما هستند . امامت ، رهبری است و منصب دیگری است . پیغمبران بزرگ ، هم نبی و هم امام هستند ، پیغمبران کوچک نبی بودند و امام نبودند ، راهنما بودند ولی رهبر نبودند . اما پیغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شأن را داشته اند . هم شأن راهنمایی و هم شأن رهبری . ابراهیم ، موسی ، عیسی هر کدام راهنما و رهبرند . خاتم الانبیا رهنمای رهبر است . قرآن مجید بر این اصل بسیار تکیه می کند و در معارف شیعه این اصل قرآنی جای شایستة خود را دارد .

این نکته را باید یاداوری کنم که انچه قرآن تحت عنوان رهبری از آن بحث می کند ، مافوق رهبری است که بشریت می شناسد . رهبری که بشریت می شناسد ، از حدود رهبری در مسائل اجتماعی تجاوز نمی کند ولی منظور قرآن از رهبری ، علاوه بر رهبری اجتماعی ، رهبری معنوی یعنی رهبری به سوی خداست و این خود حساب دقیق و حساسی دارد و رهبریهای اجتماعی بسی بسی دقیق تر و حساس تر است . قعلاً مجال درباره این جهت نیست .

تعداد صفحه :39


دانلود با لینک مستقیم

دانلود پایان نامه اصول سرپرستی (فـروش )

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پایان نامه اصول سرپرستی (فـروش ) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود پایان نامه اصول سرپرستی (فـروش )


دانلود پایان نامه اصول سرپرستی (فـروش )

 

 

 

 

اصول سرپرستی (فـروش )

    هر سازمانی برای رسیدن به اهدافی فعالیت می کند. مهمترین هدف یک سازمان یا شرکت ارائه کار یا خدمات است. و باید کالاها، تولید یا خدمات را طوری ارائه دهد که برای مصرف کنندگان مقبول افتد. فروش با فنون متاقعد کردن طرف مقابل یا به اصطلاح عام با مشتری مرتبط است. مسلماً با خواندن کتاب درباره روشهای فورش می توان آنها را آموخت و به کار گرفت. ما به بررسی مسایل خواضی که مبتلا به فروشندگی ایرانی است پرداخته ایم. شاهد مثالهای زیر نمایانگر این دو نکته اساسی است که اولاً (فروش مثل هر مهارت دیگر یک تخصص است و باید با آموزش و تمرین آموخته شود، باوری که در یارن ضعیف است. دوم اینکه مواردی پیش می آید که در آنها روشهای گفته شده در کتابها کارائی ندارند و مستلزم ابتکار و نو آوری هستند. تجربیات ما نشانگر انعطاف پذیری شرایط فروش و حضور مشکلات خاص در موقعیت اجتماعی ما می باشد.

 احترام به مشتری از نکات کلیدی فروش است

    یکی از فعالیتهای عمده شرکت ما، تولید یکنوع وسیله الکتریکی است. از آنجا که این وسیله بطور سفارشی برای مشتریان ما تولید می شود، لذا ضروری است که اکثر خریداران، قبل از خرید، یکبار از محل کارخانه ما بازدیدد کنند و امکانات و توانائیهای شرکت ما را بررسی نمایند.

    از جمله مشکلات ما برای فروش اینگونه محصولات، وجود شرکتی رقیب بود. این شرکت 15 سال بیشتر از ما سابقه فعالیت داشت و با امکانات خاص آنموقع، موفق به دریافت مقادیر زیادی ارز، با نرخ بسیار ارزان جهت خرید ماشین آلات و تجهیزات خود شده بود و با سرماه ای اندک امکانات فوق العاده زیادی فراهم آورده بود.

    اگر ما تصمیم می گرفتیم ماشین آلات و ابزار مورد نیاز خود را ، معادل کارخانه آنها تهیه کنیم علاوه بر اینکه چنین سرمایه ای در اختیار نداشتیم، تهیه آن میزان سرمایه گذاری، عملاً امکان رقابت را از ما می گرفت؛ زیرا باید ارز به نرخ حدوداً یکصد برابر آنها تهیه می کردیم و در نتیجه، قیمت تمام شده محصولات ما حداقل 20 تا 50 برابر قیمت تمام شده آنها می گشت. بنابر این امکان رسیدن به آنها برای ما به هیچ وجه نه وجود نداشت و نه به فرض وجود، توجیه اقتصادی داشت. اما ما معتقد بودیم و ایمان داشتیم که توان فنی و تخصصی ما، اگر از آها بیشتر نباشد، حداقل کمتر از آنها نیست.

    مدتها در این فکر بودم که چگونه بر این مشکل فائق آیم و مشتریان را متقاعد به خرید از شرکت خودمان بکنم. در همین خلال، ظرف مدت یکماه، دو مشتری بزرگ دولتی که هم از کارخانه آنها و هم از کارخانه ما بازدید کرده بودند شرکت ما را بعنوان تامین کننده کالا تایید نمودند. فرصت خوبی بود که از دیدگاه مشترین توانمندیهای خودمان را بفهمم و همچنین، ضعفهای موجود را تا نسبت به رفع نقایص و تقویت توانمندیها اقدام نمایم. هر دو مشتری بر روی دو نکته تاکید داشتند که شاید از نظر من در نگاه اول مهم جلوه نمی کرد، اما بعدها تاکید فراوان بر روی همین دو نکته باعث گردید که تعداد بسیار زیاد و غیر قابل تصوری از مشتریان را به خود جذب کنیم. آن دو نکته به قول مشتریان به شرح ذیل بود:

الف: در مواردی که نقصی بر روی دستگاه شما مشاهده می کنیم و آن را متذکر می شویم شما ضمن احترام به نظرات ما آن را یادداشت می کنید. در صورتی که در شرکت رقیب نه تنها تذکر ما را نمی پذیرند بلکه با ما بحث هم می کنند تا شاید ما را متقاعد سازند که در اشتباهیم.

ب: مدیرعامل شرکت شما را براحتی ملاقات می کنیم و با او مستقیما وارد مذاکره می شویم و با او غذا می خوریم، در صورتی که در شرکت دیگر به دلیل بزرگی از ابتدا تا انتها تنها با یکی از فروشندگان در تماس هستیم و اگر قرار باشد غذایی بخوریم تنها با همان فروشنده یا حداکثر با مدیرفروش غذا می خوریم.

بعد از آن قرار بر این گذاشتیم که اگر بنابر بازدید مشتری از کارخانه و صرف غذا در محل کارخانه باشد حتما غذا را با آنها بخورم و در ضمن متوجه شدم که مشتری بر روی یک نکته اساسی تاکید دارد و آن احترام و اهمیت به نظراتشان است.

2-2- دادن اطلاعات تخصصی به مشتری الزامی نیست

همزمان با تصدی شغل مدیرعاملی برخی از فروشهای شرکت را نیز خودم اداره می کردم تمامی مراحل فروش را از ابتدا تا انتها انجام می دادم و معتقد بودم با این کار علاوه بر اطلاع از موانع و مشکلات فروش و کسب نقطه نظرهای مشتریان باعث ایجاد انگیزه در دیگر فروشندگان نیز می‌شوم هیچگاه فروشندگان نمی توانستند در مقابل من بگویند، فروش دستگاه مشکل دارد یا قیمت دستگاه گران است؛ جملاتی که همواره فروشندگان و یا مدیرفروش به مدیرعامل تحویل می دهند.

در یکی از این پروژه های فروش که مبلغ فروش بسیار قابل توجه نیز بود دستگاه بسیار خوبی را با کیفیت عالی به مشتری عرضه کردم علی رغم تشکیل جلسات متعدد با مشتری و توضیحات فراوان در مورد دستگاه متاسفانه مشتری نه تنها به اطلاعات ذیقیمت و پیشنهاد عالی و استثنایی من توجهی نکرد بلکه با کمال شگفتی در نهایت تعداد زیادی دستگاه با کیفیت و مشخصات فنی بسیار ضعیف، از شرکت دیگری خریداری نمود. این مطلب مدتها ذهن من را به خود مشغول کرده بود. پس از اتمام خرید مشتری از شرکتی دیگر موضوع را تعقیب کردم تا علت را بیابم و بتوانم نقصیه را جبران کنم. سرانجام پاسخ سوال  خود را دریافتم. پس از مدتها خریدار علت را برایم چنین توصیف کرد:

«توضیحات فنی زیادی دادی و من واقعا متوجه شدم که اطلاعاتم در این زمینه ضعیف است. نگران شدم که نکند در خرید کلاه به سرم برود لذا از شرکت دیگری خرید کردم.»

بعدها این تجربه برایم مفید واقع شد و متوجه شدم که برای فروش نیازی به این نیست که مشتری را متوجه کنم سواد من از او بیشتر است و اطلاعات بیشتری دارم تنها کافی است در حد دانش مشتری اطلاعات فنی در اختیارش قرار دهم به طوری که مشتری همواره احساس کند معلوماتش از من بیشتر است. با دادن اطلاعات زیاد فنی ممکمن است به مشتری احساس حقارت دست دهد و این امر خود باعث انصراف خریدار شود.

3-2- باید ریشه داشت، ساقه قطور کافی نیست

پنجره پشت اتاقم مشرف به خیابانی است که در آن چند درخت چنار بسیار تنومند، با شاخ و برگهای فراوان، همیشه توجه مرا به خود جلب می کند. هر زمان که به آنها نگاه می کنیم جملات یکی از دوستانم را به خاطر می آروم که «درختان عظیم و تنومند، به منزله شرکتهای بزرگ و قوی هستند آنچه که آنها را برافراشته نگاه می دارد، ریشه هایشان است که هر کدام از آنها تنها ملکول آب جذب می کنند و همین ملکول هایند که درخت را زنده نگه می دارند.

    مشتریان کوچک نیز، همانند ریشه های درخت، مولکول به مولکول، برای شرکت سود آوری دارند و نهایتاً شرکت را زنده نگه می دارند. دی نیمه دوم سال 1376 بحران اقتصادی شدیدی بر شرکت حاکم گردید و دلیل آن نیز ، بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری و به روی کار آمدن رئیس جمهور و وزرای جدید بود. در نتیجه، تغییرات فراوانی در سطوح مدیریتی سازمانهای دولتی به وجود آمد.

    مدیران جدید از تصمیم گیری احتراز می نمودند و مدیران قبلی، چون در خطر تغییر بودند، از تصمیم گیریهای اساسی و از جمله، خرید نیز، خودداری می کردند. در این تنگنا، آنچه که ما را نجات داد، خریدهای مشتریان قدیمی و کوچک بخش خصوصی بود که فارغ از قیل و قال سازمانهای دولتی، به خرید از ما ادامه می دادند و یکبار دیگر نقش ارزنده آنها را بطور جدی تجربه نمودم.در تاکید این مطلب، به یاد دارم که یکی از شرکهایی که در صنف ما فعالیت چندانی نداشت، یکباره شروع به سرمایه گذاری و راه اندازی خط تولید محصولاتی مشابه تولیدات ما را نمود. علت را از مدیر مربوط سئوال کردم. گفت، «یکی از سزمانهای دولتی، سفارش تولید بیش از هزار دستگاه را به ما داده است»(کل تولید این دستگاه توسط سایر شرکتها در سال قبل حدوداً 5000 دستگاه بود) از او سئوال کردم آیا مشتری دیگری دارد، گفت تا این مشتریان بزرگ هستند نیاز به تک فروشی نیست. بعد از دو سال متوجه شدم که این شرکت در حال فروش تجهیزات خط تولید خود می باشد؛ زیرا مشتری بزرگ دولتی خرید خود را انجام داده بود و دیگر نیازی به دستگاه نداشت. ایشان در طول یکسال، هیچگونه بازاریابی برای فروش محصول خود نکرده بود و به امید مشترین بزرگ دیگری بود و نهایتاً موفق به چنین فروشی نگریده بود. اکنون تمامی ریشه هایی که می توانست ایجاد کند، تبدیل به ساقه قطوری کرده بود که آن هم به یکباره قطع شده، و حیات شرکت خود را از دست داده بود. بیاد داشته باشید که در فروش باید ریشه ایجاد نمایید و ریشه ها هستند که درخت تنومند شما را زنده نگه می دارند.

4-2- شکستن قولی که به مشتری داده بودیم.

    همه تجربیات ما الزاماً مثبت نبوده اند، چه بسا تجربیات تلخی هم داشته ایم. باید اضافه کنم که از این تجربیات هم، در سها آموخته ایم. اینک یکی از تجربیات آموزنده خود را شرح می دهم:

    در شرکت ­یک دستگاه مارک A داشتیم و یک مشتری، قول خرید این دستگاه را، با پرداخت چک بیست روزه به ما داده بود. یک روز قبل از اینکه دستگاه را به مشتری تحویل دهیم، مشتری دیگری پیدا شد و فروشنده ای آنرا به قیمتی بالاتر و نقدی فروخت. نمی دانستیم به مشتری قبلی چه جوابی بدهیم. جلسه ای تشکیل دادم.

پس از بحثها، همه به این نتیجه رسیدیم که کار خوبی نکرده ایم، به هر حال در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بودیم و می بایست تصمیم گرفت که چه کار کنیم. روشی اتخاذ کردیم که فکر می کردیم موثر خواهد افتاد؛ اما مدیر فروش ما که فردی بسیار با هوش و با تجربه است، گفت محال است این مشتری از ما خرید کند چون که ما بدقولی کرده ایم. روز بعد تصمیم خود را به آزمایش گذاشتیم.

یکی از اعضاء هیات مدیره  همراه فروشنده ای پیش مشتری رفتند و واقعیت را بدینصورت به او گفتند:

«فروشنده ای در شرکت، بدون اطلاع ما دستگاه مورد نظر شما را فروخته است. ما از این بابت متاسفیم و حاضریم آنرا جبران کنیم، ما یک دستگاه مارک با همان ظرفیت، به مدت 4 ماه پیش شما به امانت می گذاریم. اگر پس از این مدت از دستگاه راضی بودید، آن را بخرید و اگرنه، آنرا برگردانید و اگر در این مدت تونستیم دستگاه مورد نظر شما را وارد کنیم، یک دستگاه را به شما می دهیم، و اگر نتوانستیم، شما می توانید از جای دیگر خرید بفرمایید. مشتری از پیمان شکنی ما آنقدر عصبانی بود که حتی حاضر نبود هیچ دستگاهی را از ما به هر مدتی به طور امانی و مجانی بپذیرد، تا چه رسد به این که از ما خرید بکند. تجربه تلخی بود، اعتماد مشتری را نسبت به خودمان از دست دادیم، و ضررهای ناشی از آن را شاید نتوانیم به این زودیها جبران کنیم. به فروشندگان یاد آور شدم که (اعتبار بیش از پول ارزش دارد و هیچ کس حق ندارد در تحت هیچ شرایطی، دروغ بگوید یا زیر قولش بزند.)

5-2 فروش چه زمانی تمام و کامل می شود؟

    در یکی از کلاسهای فروش که برای فروشندگان شرکت ترتیب داده بودیم، روزی این سئوال را مطرح کردیم:

    چه موقعی احساس می کنید که فروش تمام و کامل شده است و یا به اصطلاح فروش بسته شده است. جوابهای گوناون با دلایل خاص داده شد که قابل توجه است.

  • موقعی که مشتری راجه به مسائل خصوصی خودش با من صحبت می کند، احساس می کنم که فروش حتمی است؛ زیرا مشترین فقط موقعی راجع به مسائل خصوصی خودش صحبت می کند که بمن اعتماد پیدا کرده باشد. اگر اعتماد پیدا کرد، حتماً می خرد.
  • من نمی توانم درست حدس بزنم که مشتری بمن اعتماد کرده است یا نه لذا وقتی که قرار داد را امضا کرد فروش را حتمی و تمام شده می دانم.
  • برای من امضای مشتری کافی نیست. باید چک خرید را بدهد چون ممکن است امضا کند و باز هم خرید نکند.
  • دریافت چک از مشرتی اگر چه بسته شدن فور شتلقی می شود، اما من تا پورسانت خدم را از شرکت نگیرم و پول دست خودم نیاید، فروش را تمام شده نمی دانم.

فروشنده ای که قویترین فروشنده شرکت و با تجربه ترین آنها بود جوابی داد که پس از تجزیه و تحلیل، مورد قبول همه واقع شد. او گفت : وقتی که دستاگه را فروختم؛ چک را گرفتم، دستگاه را تحویل دادم، دستگاه نصب شد و سه یا چهار ماه، دستگاه بدون اشکال کار کرد و موقعی که به مشتری سرزدم و او گفت که ازدستگاه راضی است، آنوقت احساس می کنم که آن فروش تمام شده است (حتی اگر دیان مدت شرکت پور سانت مرا هم پرداخت نکرده باشد) زیرا فروش، فقط دادن جنس و گرفتن پول نیست، بلکه جلب رضایت کسی است که به جنس نیاز داشته است».

همه حضار در جلسه قبول کردند که این مهم ترین معیاری است که فروش را تمام شده و کامل می سازد. پس فروش موقعی تمام می شود که مشتری از ما راضی شده باشد.

6-2 جلب رضایت مشتریان موجود سهل تر است

    زمانی که یک کالا یا یک محصول بفروش می رسد، اکثراً تصور می کنند که فروش پایان یافته است و بعد از مدتی، بدون اعتنا به مشتری او را رها می سازند. غافل از اینکه مشتری زنجیره ای بی انتها است. اگر شما بهترین کالا را فروختید و برای مدتها بعد هم مطمئن شدید که آن سازمان، دیگر نیازی نارد، به هیچوجه نباید مشتری را رها کنید. دلایل متعددی برای این منظور می توان ذکر کرد.

یکی از آنها این است که با توجه به فرهنگ خاص کشور ما ، اگر محصولی توسط شخص ثالثی مورد تایید قرار گیرد در صد بسیاری از کار فروش انجام گرفته است کافی است یکی از آشنایان شما تعمیر گاهی را به شما معرفی کند که کار تعمیر اتومبیل را خوب انجام می دهد. دیگر ضرورتی به فکر کردن برای تصمیم گرفتن ندارید و بی درنگ، سراغ آن تعمیر گاه می روید. این قاعده در مورد کالا ، محصول یا سرویس سازمان شما نیز صدق می کند. باید به روشی عمل کنید که حتماً مشتری ، شما را به دیگران معرفی کند. علت دیگر این است که حفظ رابطه، مانع از نفوذ رقیب در آن خریدار می گردد و در صورت نیاز مجدد، شما با اطلاعات بهنگام براحتی فروش را انجام می دهید فروش مجدد بمراتب سهل تر از اولین فروش است. علت دیگر، که به نظر من نیز در درجه بالایی از اهمیت قرار دارد، وجود تغییرات سریع سطوح مدیریت در کشور ما است. فردی که در سازمانی، بعنوان مدیر فنی یا مدیر خرید یا مدیر کل، سرویس یا محصول و کالای شما را تایید می کند (بستگی به وسعت سازمان، هر چه سازمان بزرگتر باشد امکان تغییر آن فرد سریعتر است) پس از مدتی به سازمان دیگری منتقل می شود و اگر این ارتباط حفظ شود، فروش به سازمان دوم نیز بسیار ساده تر انجام می گیرد. ما در شرکت خود از ، تکنیکهای متعددی برای حفظ رابطه پس از فروش با مشتری استفاده می کنیم که برخی از آنها را بعنوان تجربه مجزا ذکر می کنم.

آنچه که در اینجا ذکر می شود یکی از این موارد است.

تصمیم گرفتیم که از مشتریان شرکت، برای صرف غذا دعوت کنیم. پس از مدتی بررسی ماه مبارک رمضان را فرصتی مناسب تشخیص دادیم هم به جهت اینکه زمان صرف غذا (افطاری) کاملاً مشخص است و هم باین جهت که افراد روزه دار، با درصد زیادی این دعوت را می پذیرند. در مورد محل دعوت نیز ، هتل آزادی را انتخاب کردیم که مککانی دولتی است و حضور مدیران ارشد دولتی در آن راحت تر است.

به هر کدام از فروشندها، بر اساس میزان فروش ریالی سال قبل، سهمیه ای اختصاص داده شد تا مشتریان خود را دعوت کنند. کد هر فروشنده در پشت کارت دعوت نوشته شد و در انتها نیز کارت های دعوت را کنترل کردیم تا میزان دعوت و حضور میهمانان برای هر فروشنده را رتبه بندی کنیم. ضمناً هدایایی نیز تهیه شد و در دعوت نامه ها ذکر کردیم که از بین حاضرین غرقه کشی بعمل خواهد آمد و بر اساس شماره، به قرعه هدایایی توزیع می شود. استقبال تقریباً بی نظیر بود. 98 درصد دعوت شدگان حضور پیدا کرده بودند و طی صحبت بسیار کوتاهی توسط رئیس هیئت مدیره از مشتریان تشکر بعمل آمد و گفته شد که بخاطر خرید آنهاست که شرکت ما اکنون پا بر جاست و رشد کرده است و تعداد زیادی هنوز مشغول به کار هستند. همچنین شرح بسیار مختصری از فعالیتهای شرکت داده شد و مراسم قرعه کشی بعمل آمد.

در انتهای مراسم و در زمان خداحافظی ، تمامی مدعوین، بلا استثنا، از من تشکر کردند.

سال بعد از آن بنا به دلایلی امکان برگزاری مراسم فوق برای شرکت فراهم نبود. با کمال تعجب، فروشندگان دائماً بمن مراجعه مر کردند و می گفتند مشتریان از ما سئوال می کنند که مراسم امسال شما چه زمانی است. تازه متوجه شده بودیم که این مراسم چه اثر عمیقی در ذهن مشتریان گذاشته است. به یاد داشته باشید که صرف غذا با مشتری یک خاطره بیاد ماندنی است. شاید بی علت نیست که قدما گفته اند «قلمه نانی از سفره ما بخور تا نمک گیر شوی و مرا فراموش نکنی». از آن پس این مراسم همه ساله و بطور ثابت جزء برنامه‌های شرکت قرار گرفته است.

7-2 راز موفقیت در کمیسیون.

    برای اخذ یکی از مجوزهای خاص، ناگزیر بودم د رکمیسیونی مرکب از نمایندگان وزارت صنایع، بازرگانی، گمرک ایران، بانک مرکزی و ریاست جمهوری حضور یابم و برای کسب موافقت اعضای کمیسیون، از طرح خود دفاع کنم.

در روز موعود، به اتفاق رئیس هیئت مدیره شرکت، به محل کمیسیون مراجعه کردیم. در اتاق انتظار، نمایندگان چندن شرکت دیگر نیز حاضر بودندو پس از اندکی صحبت، متوجه شدیم که نمایندگان وزارت خانه  های مذکور در جلسه حاضر، در سطح مدیر کل هستند و اکثراً با درخواستهای افراد، پس از بحثهای طولانی، بطور صد در صد موافقت نمی کنند.رئیس هیئت مدیره شرکت بمن پیشنهاد کرد تا در خواستهای خودو را در یک فضای غیر اداری و غیر رسمی مطرح کنیم.بدین دلیل که اولاً ترکیب کاملاً اداری است و ثانیاً زمان حضور ما در جلسه بعنوان آخرین شرکت می باشد و در آن ساعت اعضا بسیار خسته هستند و هر چه از باب فنی و اداری وارد گفتگو شویم، آنها با آن مخالفت می کنند و چون ترکیب اعضا و رویه کاری آنها بر این مبنا قرار گرفته است. در ساعت مقرر ما را به جلسه دعوت نمودند، رئیس هیئت مدیره، بعد از معرفی خود از حاضرین اجازه گرفت که بدلیل خستگی جلسه صبح تا کنون دو لطیفه را مطرح کند و پس از آن صحبت در مورد طرح خودمان شروع گردد. عکس العمل حضار بسیار تعجب بر انگیز بود. همگی با اشتیاق و علاقه به این پیشنهاد موافقت کردند (که ناشی از خستگی آان از چند ساعت جلسه متوالی بود.) بعد از مطرح کردن دو لطیفه، جو خشک و اداری جلسه کاملاً بر طرف شد و چهره‌های گرفته و خشک و خشن، تبدیل به چهر های بشاش و شادمان گردید.

تعداد صفحه :58


دانلود با لینک مستقیم

اصول سرپرستی روابط عمومی (پرورش مهارتهای سرپرستی)

اختصاصی از کوشا فایل اصول سرپرستی روابط عمومی (پرورش مهارتهای سرپرستی) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

اصول سرپرستی روابط عمومی (پرورش مهارتهای سرپرستی)


اصول سرپرستی روابط عمومی (پرورش مهارتهای سرپرستی)

پرورش مهارتهای سرپرستی

مدیران در تمامی سطوح سازمانی و در کلیة سازمانها وظیفة بنیادی طراحی و پویا نگهداشتن محیطی را بر عهده دارند که در آن ، افراد با همکاری همدیگر ، بتوانند مأموریت ها و هدفهای معنی را به اجرا درآورند .

اجرای این مهم ، نیاز به توانایی ها ، مهارتها و دانشهایی دارد . هدف از تهیه این جزوه تلاش به منظور اشنایی هر چه بیشتر اینجانب با اصول سرپرستی می باشد لذا با راهنمایی استاد ارجمند جناب آقای افشار تلاش گردیده تا با مفهوم رشد و رهبری از دیدگاه اسلام آشنا شده و بر اهمیت جلب همکاری روانها و حرکت درآوردن آنها به سوی هدفی مقدس و عالی تأکید گردد .

رشد و رهبری در اسلام

هنگامی که صحبت از جامعه است و اجتماع انسانی ، به دلیل ماهیت موجوی انسان که مخلوقی است جامعه زی ، مباحثی به میان می آید که به چگونگی ادارة اجتماع انسانی مربوط می شود .

اسلام دینی است جاودانی و فراگیر و برای همة شئون زندگی مردم ، در مورد رهبری و مسئولیت هایش سرشار از ایات و احادیث است و سیره زندگی پیامبر (ص) و معصومین (ع) نیز خود ،‌نمونه هایی (الگوهایی) در این زمینه خواهند بود .

اسلام همة توجه خود را به رهبران معطوف ننموده ، بلکه فرد فرد مسلمانان را نیز مسئول می داند و با این نگرش وسیع و عمیق ، نه گرفتار اصالت فرد شده ونه اصالت اجتماع ، بلکه به هر دو وجه امعان نظر داشته است ولی مسئولیت رهبران را بیش از شهروندان می داند .

روایتی از پیامبران (ص) نقل شده که فرمودند : « دو گروه هستند که هر گاه صالح باشند ، امت نیز صالح خواهد بود و اگر فاسد شوند ، امت فاسد خواهد شد و آن دو گروه علما و امیران جامعه اند . »

از این روایط چنین استنباط می شود که مسئولیت کسانی که رهبری فکری مردم را به عهده دارند (علما و دانشمندان ) و نیز افرادی که مسئولیت های نظام ، اعم از اجرایی و غیر آن را پذیرا شده اند ، بسیار سنگین و در چگونگی ادارة جامعه و حتی روش زندگی مردم تعیین کننده است .

شاید این سوال پیش بیاید که در اسلام چرا ، هم «افراد» مسئول هستند و هم «گردانندگاه حکومت»؟

در پاسخ باید خلقت انسان را یاد آور شد که گونه ای است که «اختیار و اراده» از خصوصیات بارز او و یکی از شاخه های تعیین کنندة تفاوت این مخلوق برتر عالم خلقت و حیوانات خواهد بود .

بنابراین خداوند آفریننده ، با افزایش چنین موجودی هرگز او را عبث نیافریده و او را رها نکرده تا از این خصلت خود ، یعن اختیار اراده ، هر طور که مایل است استفاده کند . در مقابل از او مسئولیت خواسته است ، مسئولیت در قبال خود و مسئولیت در قبال جامعه که در آن زندگی می کند و حتی جامعه جهانی .

در اسلام هیچ کس حق ندارد حتی به خودش ضرر بزند . مسئولیت تا به این حد است و اینچنین ، اختیار او مهار و در مسیر بهبود ، رشد و تکامل جهت دار شده است . خداوند برای این صیرورت و این شدن و به سوی تعالی رفتن ، مجموعه دستورهایی را در کتابی جاودانی به نام قرآن بر مردم عرضه نموده و خود می فرماید :

«ولیکن افرادی ربانی باشید به واسطه آنکه کتاب خدا را پیوسته آموزش می دهید و به واسطه آنکه پیوسته انس و رجوع دایمی به قرآن دارید . » (آیه 79 ، سوره آل عمران)

خداوند با بیان این آیه به مسلمانان می فرماید که به این کتاب باید همچون یک کتاب درسی نگاه کرد . باید از آن چیز یاد گرفت و آن را آموزش داد و از طریق انس دایمی با ان ، به انسانهایی ربانی – کمال یافته در روح و روان شخصیت – تبدیل شد .

اسلام با وجود همة تأکیدها برفرد و مسئولیت های او ، مدیران نظام اسلامی را نیز مسئول ایجاد جامعه ای می داند که در آن زمینه های رشد شعور و آگاهی مردم فراهم باشد . در چنین فضایی مردم بصیرت و بهره گیری از خرد ، اختیار و اراده خویش ، در جهت بهبود و رفاه مادی و معنوی خود استفاده خواهند برد .

 

 

 

تعداد صفحات: 22


دانلود با لینک مستقیم