پیش از انفجار بزرگ
جهان چگونه آغاز شد؟ چنین رویدادی را چگونه می توان تصور کرد؟ امروز بیشتر دانشمندان بر این عقیده اند که قراین خوبی وجود دارد که نشان می دهد گذشتة جهان بسیار متفاوت بوده است و همة مادة جهان از انفجاری عظیم نشأت کرده و جهان از آن پس پیوسته انبساط یافته است.
در خیال ، زمان را تا انفجار بزرگ به عقب می بریم و چون به اندازة کافی به عقب باز گردیم ـ یعنی به زمانی پیش از پیدایش کهکشانها که جهان بسی کوچکتر از حال بود ـ آنچه می بینیم گاز سوزانی از اتمها و فوقونها یعنی ذرات نور است . چون باز هم به عقب رویم، جهان همچنان انقباض می یابد، ذرات گاز به یکدیگر نزدیکتر و در نتیجه برانگیخته تر می شوند و دمایشان افزایش پیدا می کند. هر چه بیشتر به عقب رویم، گاز داغتر و سوزانتر می شود[1]. با افزایش دمای گاز، هر چیز به ذرات تشکیل دهنده اش « ذوب » می شود. اتمها به الکترونها و هسته ها «ذوب[2]» می شوند ؛ هسته ها به پروتونها و نوترونهای سازندة خود تجزیه می شوند و چون دما باز هم افزایش یابد پروتونها و نوترونها به کوارکها و گلوئونهایی تجزیه می شوند که آنها را تشکیل داده اند . جهان در بیشترین دمای ممکن متشکل است از آتشگوی آغازینی از همة ذرات بنیادی. امروزه مطالعة جهان آغازین عبارتست از ساختن مدلهایی ریاضی برای این آتشگوی بر اساس نظریه های جدید ذرات کوانتومی ( ذرات بنیادی ). وقتی که در سال 1964 آرنو پنزیاس و رابرت ویلسن در آزمایشگاههای بل در نیوجرزی، اشعة میکروموجی باقیمانده از انفجار بزرگ را کشف کردند ، این نظریه سخت تقویت شد. به دنبال این تأیید تجربی، فیزیکدانان و اختر فیزیکدانان نظری با اطمینان به انجام محاسبات پیچیدة خواص انفجار آغازین پرداختند. آنان با استفاده از قوانین شناخته شدة فیزیک هسته ای محاسبه کردند که چگونه ممکن است عنصرهای شیمیایی ـ هسته های اتمی ـ از آتشگوی آغازینی متشکل از پروتونها و نوترونها بوجود آمده باشد؛ و از روی این محاسبات، فراوانی نسبی عناصر سبک نظیر ئیدروژن، هلیوم و دوتریوم را پیش بینی کردند . این پیش بینی ها دقیقاً با فراوانیهائی که امروزه مشاهده می شود, وفق می دهد . فکر انفجار بزرگ از برکت این پیش بینیهای موفقیت بار اعتبار زیادی کسب کرد بطوری که در اوایل دهة 1970 بر نظریه های دیگر مربوط به پیدایش جهان چیره شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات36
امام غایب
علامة مجلسی ره در جلاء العیون فرموده اشهر در تاریخ ولادیت شریف آن حضرت آن است که در سال ۲۵۵ هجرت واقع شد و بعضی ۵۶ و بعضی ۵۸ نیز گفتهاند و مشهور آن است که روز ولادت شب جمع پانزدهم ماه شعبان بود و بعضی هشتم شعبان هم گفته اند و باتفاق ولادت آن جناب در سر من رای واقع شد، و باسم و کیفیت با حضرت رسالت صلی الله علیه و آله موافق است و در زمان غیبت اسم آن جناب را مذکور ساختن جائز نیست و حکم آن مخفی است و القاب شریف آن جناب مهدی و خاتم و منتظر و حجه و صاحب است.
این بابویه وشیخ طوسی بسندهای معتبر روایت کردهاند که بشر بن سلیمان برده فروش که از فرزندان ابوایوب انصاری بود و از شیعیان خاص امام علی نقی (ع) و امام حسن عسکری (ع) و همسایةایشان بود در شهر سر من رأی، گفت که روزی کافور خادم امام علی نقی به نزد من آمد و مرا طلب نمود، چون به خدمت آن حضرت رفتم و نشستم فرمود که تو از فرزندان انصاری، ولایت و محب ما اهلبیت همیشه در میان شما بوده است از زمان حضرت رسول تا حال و پیوست محل اعتماد ما بودهاید و من تو را انتخاب میکنم و مشرف میگردانم به تفصیلی که به سبب آن بر شیعیان سبقت گیری در ولایت ما و تو را به رازهای دیگر مطلع می گردانم و به خریدن کنیزی میفرستم پس نامة پاکیزه نوشتند به خط فرنگی و لغت فرنگی و مهر شریف خود بر آن زدند و کینه زری بیرون آوردند که در آن دویست و بیست اشرقی بود،
فرمودند بگیر این نامه وزرا و متوجه بغداد شو و در چاشت فلان روز بر سر جسد حاضر شد چون کشتیهای اسیران به ساحل رسد جمعی از کنیزان در آن کشتیها خواهی دید و جمعی از مشتریان از و کیلان امراء بنی عبا و قلیلی از جوانان عرب خواهی دید که بر سر اسیران جمع خواهند شد پس از دور نظر به برده فروشی که عمر و بن یزید نام دارد در تمام روز تا هنگامیکه از برای مشترین ظاهر سازد کنیزکی را که فلان و فلان صفت دارد و تمام اوصاف او را بین فرمود و جامةحریر آکنده پوشیده است و ابا و امنتاع خواهد نمود آن کنیز از نظر کردن مشتریان و دست گذاشتن به او خواهی شنید که از پس پرده صدای روی از او ظاهر می شود، پس بدانکه به زبان رومی میگوید وای که پردة عفتم دریده شد، پس یکی از مشتریان خواهد گفت که من سیصد اشرفی میدهم به قیمت این کنیز، عفت او در خریدن مرا راغبتر گردانید، پس آن کنیز بلغت عربی خواهند گفت به آن شخص که اگر به زی حضرت سلیمان بن داود ظاهر شوی و پادشاهی او را بیابی من به تو رغبت نخواهم کدر مال خود را ضایع مکن و به قیمت من مده. پس آن برده فروش گوید که من برای تو چه پاره کنم که به هیچ مشتری راضی نمیشود و آخر از فروختن تو چارهای نیست،
پس آن کنیزک گوید که چه تعجیل میکنی البته باید مشتری به هم رسد که دل من با و میل کند و اعتماد بر وفا و دیانت او داشته باسم. پس در این وقت تو برو به نزد صاحب کنی و بگو که نامهای با من هست که یکی از اشراف و بزگواران از روی ملاطفت نوشتهای به لغت فرنگی و خط فرنگی و در آن نامه کرم و سخاوت و وفاداری و بزرگواری خود را وصف کرده است، این نامه را به آن کنیز بدن که بخوابند اگر به صاحب این نامه راضی شود من از جانب آن بزرگ وکیلم که این کنیز را از برای او خریداری نمایم. بشر بن سلیمان گفت که آنچه حضرت فرموده بود واقع شد و آنچه فرموده بود همه را به عمل آوردم.
چون کنیز در نامه نظر کرد بسیار گریست و گفت به عمر بن یزید که مرا به صاحب این نامه بفروش و سوگند های عظیم یاد کردند که اگر مرا به او نفروشی خود را هلاک میکنم پس با او در باب قیمت گفتگوی بسیار کردم تا آنکه به همان قیمت راضی شد که حضرت امام علی نقی (ع) به من داده بودند پس زر را دادم و کنیز را گرفتم و کنیز شاد و خندان شد و با من آمد به حجرهای که در بغداد گرفته بودم و تا بحجره رسید نامة امام را بیرون آورد و میبوسید و بر دیدهها میچسبانید و بر روی زمین میگذاشت و به بدن میمالید،
پس من از روی تعجب گفتم نامهای را میبوسی که صاحبش را نمیشناسی، کنیز گفت ای عاجر کم معرفت ببزرگی فرزندان و اوصیای پیغمبران گوش خود به من بسپارد و دل برای شنیدن سخن من فارغ بدار تا احوال خود را برای توشرح دهم. من ملیکه دختر شیوهای فرزند قیصر پادشاه رومم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن الصفا وصی حضرت عیسی (ع) است ترا خبر دهم بامر عجیب: بدانکه جدم قیصر خواست که مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد و در هنگامیکه سیزده ساله بودم پس جمع کرد در قصر خود از نسل حواریون عیسی و از علمای نصاری و عباد و ایشان سیصد نفر و از صاحبان قدر و منزلت هفتصد کسی و از امرای لشکر و سرداران عسکر و بزرگان سپاه و سرکردهای قبائل چهار هزار نفر، فرمود تختی حاضر ساختند که در ایام پادشاهی خود بانواع جواهر مرصع گردانیده بود و آن تخت را بر روی چهل پایه تعبیه کردند و بتها و تعبیه کردند و تبها و چلیپاهای خود را بر بلندیها قرار دادند و پسر برادر خود را در بالای تخت فرستاد، چون کشیشان انجیلیها را بر دست گرفتند که بخوانند بتنها و چلیپاها سرنگون همگی افتادند بر زمین و پاهای تخت خراب شد بر زمین افتاد و پسر برادر ملکه از تخت افتاد و بیهوش شد،
پس در آن حال رنگهای کشیشان متغیر شد و اعضایشان بلرزید. پس بزرگ ایشان به جدم گفت ای پادشاه ما را معاف دار از چنین امری که به سبب آن نحوستها روی نمود که دلالت میکند بر اینکه دین مسیحی به زودی زائل گردد. پس جدم این امر را به فال بد دانست و گفت به علماء و کشیشان که این تخت را بار دیگر بر پا کنید و چلیپاها را به جای خود قرار دهید. و حاضر گردانید برادر این برگشته روزگار بدبخت را که این دختر را به او ترویج نمائیم تا معاونت آن برادر دفع خوست این برادر بکند.
چون چنین کردند و آن برادر دیگر را بر بالا تخت بردند، و چون کشیشان شروع به خواندن انجیل کردند باز همان حالت اول روی نمود و نحوست این برادر و آن برادر برابر بود و سر این کار را نداشتند که این از سعادت سروری است نه نحوست آن دو برادر، پس مردم متفرق شدند و جرم غمناک به حرم سرای بازگشت و پردههای خجالت در آویخت، چون شب شد بخواب رفتم و در خواب دیدم که حضرت مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در قصر جدم جمع شدند و منبری از نور نصب کردند که از رفعت بر آسمان سربلندی می کرد و در همان موضع تعبیه کردند که جرم تخت را گذاشته بود.
پس حضرت رسالت پناه محمد (ص) با وصی و دامادش علی (ع) و جمعی از امامان و فرزندان بزرگواران ایشان قصد را به قدوم خویش منور ساختند پس حضرت مسیح به قدوم ادب از روی تعظیم و اجلال به استقبال حضرت خاتم الانبیاء (ص) شتافت و دست در گردن مبارک آن جماب در آورد، پس حضرت رسالت پناه (ص) فرمود که یا روح الله آمدهایم که ملیکه فرزند وصی تو شمعون را برای این فرزند سعادتمند خود خواستگاری نمائیم و اشاره فرمود به ماه برج امامت و خلافت حضرت امام حسن عسکری (ع) فرزند آن کسی که تو نامهاش را به من دادی پس حضرت نظر افکند به سوی حضرت شمعول و فرمود شرف دو جهانی به تو روی آورده، پیوند کن رحم خود را برحم آل محمد. پس شمعون گفت که کردم، پس همگی بر آن منبر برآمدند و حضرت رسول (ص) خطبه ای انشاء فرمودند و با حضرت مسیح مرا به حسن عسکری (ع) عقد بستند و حضرت رسول (ص) با حواریون گواه شدند،
چون از آن خواب سعادت مآب بیدار شدم از بیم کشتن آن خواب را برای جدم نقل نکردنم و این گنج را یگان را در سینه پنهان داشتم و آتش محبت آن خورشید فلک امامت روز بروز در کانون سینه ام مشعل میشد و سرمایة صبر و قرار ما به باد فنا میداد تا به حدی که خوردن و آشانیدن بر من حرام شد و هر روز چهره کافی میشد و بدن میکاهید و آثار عشق نهانی در بیرون ظاهر میگردید، پس در شهرهای روم طبیبی نماند مگر آنکه جدم برای معالجة من حاضر کرد و از دوای درد من از او سئوال کرد و هیچ سودی نمیداد. چون از علاج درد من مأیوس ماند روزی به من گفت ای نور چشم من آیا در خاطرت چیزی و آرزوئی در دنیا هست که برای تو به عمل آورم؟ گفتم ای جد من درهای فرج بر روی خود بسته میبینیم اگر شکنجه و آزار از اسیران مسلمانان که در زندان توند دفع نمائی و بندها و زنجیرها از ایشان بگشائی و ایشان را آزاد کنی امیدوارم که حضرت مسیح و مادرش عایتی به من بخشند، چون چنین کرد اندک صحتی از خود ظاهر ساختم و اندک طعامی تناول نمودم پس خوشحال و شاد شد و دیگر اسیران مسلمان را عزیز و گرامی داشت. پس بعد از چهارده شب در خواب دیدم که بهترین زنان عالمیان فاطمة زهرا (س) بدیدن من آمد و حضرت مریم با هزار کنیز از حوریان بهشت در خدمت آن حضرت بودند، پس مریم به من گفت این خاتون بهترین زنان و مادر شوهر تو امام حسن عسکری (ع) است. پس به دامنش درآویختم و گریستم و شکایت کردم که امام حسن (ع) به من جفا میکند و از دیدن من ابا می نماید،
پس آن حضرت فرمود که چگونه فرزند من به دیدن تو بیاید و حال آنکه به خدا شرک میآوری و بر مذهب ترسائی و اینک خواهرم مریم و دختر عمران بیزاری میجوید به سوی خدا از دین تو اگر میل داری که حق تعالی و مرم از تو خشنود گردند و امام حسن عسگری (ع) به دیدن تو بیاید پس بگو: اشهدان لا اله الا الله و آن محمد رسولالله چون به این دو کلمة طیبه تلفظ نمودم حضرت سیده النساء مرا به سینة خود چسبانید و دلداری فرمود و گفت اکنون منتظر آمدن فرزندم باشد که من او را به سوی تو میفرستم. پس بیدار شدم و آن دو کلمه طیبه را بر زبان میراندم و انتظار ملاقات گرامی آن حضرت میبردم، چون شب آینه در آمد به خواب رفتم خورشید جمال آن حضرت طالع گردید گفتم ای دوست من بعد از آنکه دلم را اسیر محبت خود گردانیدی چرا از مفارقت جمال خود مرا چنین جفا دادی؟ فرمود که دیر آمدن به نزد تو نبود مگر برای آنکه مشرک بودی اکنون که مسلمان شدی هر شب به نزد تو خواهم بود تا آنکه حق تعالی ما و تو را در ظاهر یکدیگر برساند و این هجران را به وصال مبدل گرداند،
پس از آن شب تا حال یک شب نگذشته است که درد هجران مرا به شدت وصال دوا نفرماید. بشر بن سلیمان گفت چگونه در میان اسیران افتادی؟ گفت مرا خبر داد امام حسن عسکری (ع) در شبی از شبها که در فلان روز جدت لشکری به جنگ مسلمانان خواهد فرستاد، پس از عقب ایشان خواهد رفت، تو خود را در میان کنیزان و خدمتکاران بینداز به هیئتی که تو را نشناسند و از پی جد خود روانه شو و از فلان راه برو چنان کردم طلایه لشکر مسلمانان به ما برخوردند و ما را اسیر کردند و آخر کار من آن بود که دیدی و تا حال کسی به غیر از تو ندانسته است که من دختر پادشاه رومم و مردی پیر که در غنیمت من بحصة او افتادم از نام من سوال کردن و گفتم نرجس نام دارم، گفت این نام کنیزان است. بشر گفت این عجیب است که تو از اهل فرنگی و زبان عربی را نیک میدانی؟ گفت از بسیاری محبتی که جدم نسبت به من داشت می خواست مرا به یاد گرفتن آداب حسنه بدارند،
زن مترجمی را که زبان فرنگی و زبان عربی هر دو میدانست مقرر کرده بود که هر صبح و شام می آمد و لغت عربی به من آموخت تا آنکه زبانم به این لغت جاری شد. کلینی و این بابویه و شیخ طوسی و سید مرتضی و غیرایشان از محمد بین عالی شأن سندهای معتبر روایت کردهاند از حکیمه خاتون که روزی حرت امام حسن عسکری (ع) به خانة من تشریف آوردند و نگاه تندی به نرجس خاتون کردند، پس عرض کردم که اگر شما را خواهش او هست به خدمت شما بفرستم، فرمود که ای عمه این نگاه تند از روی تعجب بود زیرا که در این زودی حق تعالی از او فرزند بزرگواری بیرون آورد که عدل را پر از عدالت کند بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور، گفتم او را بفرستم به نزد شما؟ فرمود که از پدر بزرگوارم رخصت بطلب در این باب حکیمه خاتون گوید که جامه های خود را پوشیدم و به خانة برادرم امام علی نقی (ع) رفتم، چون سلام کردم و نشستم بیآنکه من سخنی بگویم حضرت از ابتدا فرمود که ای حکیم نرجس را بفرست برای فرزندم، گفتم ای سید من، من از همین مطلب به خدمت تو آمدن که در این امر رخصت بگیریم فرمود: که ای بزرگوار صاحب برگت خدا میخواهد که تو را در چنین ثوابی شریک گردند و بهرة عظیمی از خیر و سعادت به تو کدامست فرماید که تو را واسطةچنین امری کرد. حکیمه گفت: بزودی به خانه خود برگشتیم و زفاف آن معدن فتوت و سعادت را در خانة خود واقع ساختم.
بعد از چند روزی آن سعد اکبر را با آنزهره منظر به خانة خورشید انور یعنی والد مطهر او بردم و بعد از چند روز آن آفتاب مطلع امامت در مغرب عالم بقاء غروب نمود و ماه برج خلافت امام حسن عسکری (ع) در امامت جانشین او گردید، و من پیوسته به عادت مقرر زمان پدر به خدمت آن امام البشر میرسیدم. پس روزی نرجس خاتون آمد و گفت ای خاتون پا دراز کن که کفش از پایت بیرون کنم، گفتم توئی خاتون و صاحب من بلکه هرگز نگذارم که تو کفش از پای من بیرون کنی و مرا خدمت کنی بلکه من تو را خدمت میکنم و منت برد دیده می نهم، چون امام حسن عسگری (ع) این سخن را از من شیند گفت خدا تو را جزای خیز دهد ای عمه: پس در خدمت آن جناب نشستم تا وقت غروب آفتاب پس صدا زدم به کنیز خود که بیاور جامع های مرا تا بروم، حضرت فرمود ای عمه امشب نزد ما باش که در این شب متولد می شود فرزند گرامی که حق تعالی به او زنه میگرداند زمین را به علم و ایمان و هدایت بعد از آن که مرده باشد به شیوع کفر و ضلالت، گفت کی به هم میرسد ای سید من و من در نرجس هیچ اثر حملی نمییابم، فرمود که از نرجس به هم میرساند از دیگری .
پس چیستم پشت و شکم نرجس را و ملاحظه کردم هیچگونه اثری نیافتم، پس برگشتم و عرض کردم حضرت تبسم فرمود و گفت چون صبح شود اثر حمل بر او ظاهر خواهد شد و مثل او مثل مادر موسی است که تا هنگام ولادت هیچ تغییری بر او ظاهر نشد واحدی بر حال او مطلع نگردید زیرا که فرعون شکم زنان حامله را می شکافت برای طلب حضرت موسی و حال این فرزند نیز در این امر شبیه است به حضرت موسی و در روایت وارد شده که حکمیه خاتون گفت که بعد از سه روز از ولادت حضرت صاحبت الامر (ع) مشتان لقای او شدم رفتم به خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) پرسیدم که مولای من کجا است؟ فرمود که سپردم او را به آن کسی که از ما و تو به او احق و اولی بوده چون روز هشتم شود بیا به نزد ما و چون روز هفتم رفتم گهوارهای دیدم بر سر گهواره دویدم مولای خود را دیدم چون ماه شب چهارده بر روی من می خندید و تبسم میفرمود، پس حضرت آواز داد که فرزند مرا بیاور چون به خدمت آن حضرت بردم زبان در دهان مبارکش گردانید و فرمود که سخن بگو ای فرزند ، حضرت صاحبت الامر (ع) شهادتین فرمود و صلوات بر حضرت رسالت پناه و سایر ائمه صلوات الله علیهم فرستاد و بسمالله گفت و آیه ای که گذشت تلاوت فرمود.
پس حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود که بخوان ای فرزند آنچه حق سبحانه و تعالی بر پیغمبران فرستاده است پس ابتدا نمود از صحف آدم و به زبان سرمایی خواند و کتاب ادریس و کتاب نوح و کتاب هود و کتاب صالح و صحف ابراهیم و توریه موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قران جدم محمد (ص) را خواند پس قصههای پیغمبران را یاد کرد. پس حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود که چون حق تعالی مهدی این است را به من عطا فرمود و ملک فرستاد که او را به سرا پردةعرض رحمانی برند پس حق تعالی به او خطاب نمود که مرحبا به تو ای بندةمن ه تو را خلق کردهام برای یاری دین خود و اظهر امر شریعت خود و توئی هدایت یافتةبندگان من قسم به ذات خودم می خورم که با طاعت تو ثواب میدهم و بنا فرمانی تو عقاب می کنم مردم را و به سبب شفاعت و هدایت تو بندگان را میآموزم و به مخالفت تو ایشان را عقاب میکنم مردم را و به سبب شفاعت و هدایت تو بندگان را میآمرزم و به مخالفت تو ایشان را عقاب میکنم، ای دو ملکه برگردانید او را به سوی پدرش و از جانب من او را سلام برسانید و بگوئید که او در پناه حفظ و حمایت من است او را از شر دشمنان حراست می نمایم تا هنگامی که او را ظاهر نمایم و حق را با او بر پا دارم و باطل را با او سرنگون سازم و دین حق برای من خالص باشد. نسیم و ماریه کنیزان حضرت عسگری (ع) روایت کرده اند که چون حضرت قائم (ع) متولد شد بدو زانو نشست و انگشتان شهادت را به سوی آسمان نود و عطسه کرد و گفت الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله پس گفت گمان کردند ظالمان که حجت خدا برطرف خواهد شد اگر مرا رخصت گفتن بدهد خدا، شکی نخواهد ماند.
و ایضاً نسیم روایت کرد که که یک شب بعد از ولادت آن حضرت به خدمت او رفتم و عطسه کردم فرمود که یر حمکه الله- من بسیار خوشحال شدم پس فرمود میخواهی بشارت دهم تو را در عطسه گفتم بلی، فرمو امان است از مرگ تا سه روز.
اسماء و القاب شریفه آن حضرت (ع):
بقیةالله – حجه – خل و خلف صالح- شدید – عزیزم- قائم- م ح م د – صلی الله و علی آبائه و اهل بیته ( اسم اصلی و نام اولی الهی آن حضرت است) – مهدی – مآء معین یعنی آب ظاهر جاری بر روی زمین –
ذکر حملهای از خصائص حضرت صاحب الزمان (ع):
اول- امتیاز نور ظل و شبح آن جناب است در عالم اظله بین انوار ائمه علیهم السلام چنانکه در جملة اخبار معراجیه و غیره است که نور آن جناب در میان انوار ائمه علیهم السلام مانند ستارةدرخشان بود در میان سائر کواکب.
در این تحقیق در ابتدای امر سعی بر آن شده تا معنی و مفهوم محراب در فرهنگهای لغت و همچنین جایگاه آن در ادبیات عرفانی ارائه شود . در مرحله بعد تقسیم بندی های مختلف و نظریاتی که در مورد ریشه محراب و منشا پیدایش این نقش می باشد مورد بررسی قرار گرفته و در مورد هر کدام توضیحات لازم ارائه شده است ؛ به عنوان مثال در مورد محرابی در اسلام پس از عنوان نظریه ، به موضوعاتی از قبیل محرابهای اولیه ، نقش محراب در مساجد ، مشهورترین محرابهای جهان اسلام ، محراب در معماری اسلامی و ... اشاره شده است ؛ و یا در مورد نظریه محراب و مهرابه پس از توضیح ارتباط محراب با مهرابه های آئین مهری ، به توضیح در مورد شکل مهرابه ها ، تمثیل کشتن گاو ، مهرابه های ایران و ... پرداخته شده است .
پس از بررسی ارتباط نمکدانهای عشایری ایران با نقش محراب ؛ طرحهای مختلف محرابی را به همراه عکسهای مربوط به آن شرح داده ایم ؛ و در انتها نیز علاه بر بررسی نماد در قالیهای محرابی و جانمازی ، به بررسی چند نمونه از قالیهای محرابی موجود در موزه فرش پرداختیم .
با امید به اینکه تحقیق حاضر مورد توجه قرار بگیرد .
امروزه استفاده از ترمزهای ضد بلوکه ABS به صورت استاندارد در اکثر اتومبیلها دیده می شود و کمپانی بوش از ابتدای سال 1987 تاکنون بیش از ده ملیون دستگاه ترمز ضد بلوکه ABS تولید و روانه بازار کرده است برای آگاهی از سیر تکامل ترمز اتومبیلها ، تاریخچه ساخت و چگونگی بهینه سازی و پیشرفت آنها را با هم مرور می کنیم در گذشته برای بیشتر رانندگان ، راندن و بحرکت درآوردن و یا ادامه حرکت اتومبیلها جالبتر از ترمز کردن به نظر می رسید و شاید کمتر کسی به ترمز اتومبیل و نقش حیاتی آن توجه نشان می داد .
با ورق زدن برگهای تاریخ صنعت اتومبیل سازی و توقف در سال 1885 به زمانی می رسیم که کارل بنز برای نخستین بار از لنتهای ترمز چوبی و دیسکها یا صفحه های تسمه ای برای متوقف کردن اتومبیل های ساخت خود ، استفاده کرد کارل بنز این ایده را دقیقا ً از روی قطارها یا لوکوموتیوهای آن زمان کپی کرده بود بتدریج راه حلهای دیگری برای توقف اتومبیل توسط مبتکرین در این زمینه بکار بسته شد مثلا ً ترمزهای دایملر که شامل یک کابل فولادی بود و به دور یک صفحه فلزی در قسمت درونی چرخ پیچیده شده بود و در زمانی که این کابل کشیده می شد پس از مدتی وسیله نقلیه را مجبور به توقف می کرد ولی یکی از بزرگترین معایب اینگونه ترمزها این بود که در زمانی که راننده اتومبیل خود را در سر بالایی متوقف می کرد درست پس از توقف ، از فشار این کابل کاسته و خودرو به طرف عقب کشیده می شد بعدها راه حلی برای این مشکل پیدا شد و آن راه حل این بود که به وسیله یک اهرم بلند نیزه مانند که با بازوهای کششی در قسمت پشت اتومبیل در ارتباط بود درست در لحظه پس زدن خودرو این اهرم نیزه مانند به درون زمین فرو می رفت و اتومبیل را در سر بالایی متوقف می کرد .
پیش از پایان قرن هجدهم فکر ساختن ترمزهای مؤثرتر وارد فازهای جدی تری شد و در سال 1895 " فردریک لانکستر " انگلیسی نوعی ترمز کلاچ مانند را برای متوقف کردن اتومبیل بکار برد ساختار این ترمز بدینگونه بود که یک کلاچ مخروطی شکل که دارای یک صفحه سایشی (اصطکاکی ) در پشت بود وظیفه برقراری ارتباط بین موتور و جعبه دنده را بعهده داشت در زمانی که این کلاچ بطرف عقب کشیده می شد ارتباط موتور وجعبه دنده با یکدیگر قطع می شد و هنگامی که بیشتر به طرف عقب کشیده می شد از طریق صفحه سایشی خود با یک دیسک مرتبط شده و اتومبیل را بحالت ایست وا می داشت بدین ترتیب می توان گفت که ترمز گیری در تمام خودروها از طریق دستگاه انتقال قدرت صورت
می گرفت و این شروعی بود برای ترمزهای دیسکی .
بکارگیری سیستمهای انتقال قدرت ترمز به شیوه هیدرولیکی در گذشته تنها در دوچرخه ها کاربرد داشت و در سال 1897 دو نفر بنامهای Bayley و Brigg نخستین سیستم هیدرولیکی را برای وسائط نقلیه چهار چرخ ساخته و مورد بهره برداری قرار دادند در این سیستم فعالیت ترمزها با استفاده از نیروی فنر و عقب نشینی آنها بطریق هیدرولیک انجام می گرفت در سال 1897 آقای Herbert frood فعالیتهای خود را بیشتر بر روی مواد تشکیل دهنده آن چیزی که ما امروز آنرا لنتهای ترمز می نامیم قرار داد .
وی در سال 1902 موفق به گشایش شرکتی به نام Frodo گردید و در سال 1908 نخستین نمونه از لنت ترمزهای خود را که از ماده ای مقاوم به نام آزبست ساخته شده بود آماده فروش به خریداران نمود اینگونه لنتها تا سال 1921 مورد بهینه سازی قرار گرفتند و در این سال با استفاده از فن آوری ریخته گری از قیمتی ارزانتر از گذشته برخوردار گردیدند شاید ساخت لنتهای ترمز از Asbest که ماده ای مقاوم در برابر گرما است یک تحول اساسی در ساخت لنتهای ترمز باشد چرا که تا پیش از این زمان تنها از فلز در مقابل فلز ( دیسک و لنت ) استفاده می شد و شرکت بوگاتی نیز استفاده از فلز در برابر فلز را تا اواسط قرن بیستم همچنان مورد استفاده قرار می داد .
پیستون برای ترمزها
1-3-2
دریچه کاهنده فشار لوله ترمز :
1-3-6
سیلندرهای اصلی با قطر پله ای قابل تنظیم :
1-5-3
اتصال پدال ترمز
1-5-8
سیستم های تقویت هیدرولیک
مقدمه :
مروری بر سیر تکامل ترمز اتومبیل ها از ابتدا تا امروز
1-1- ترمزهای هیدرولیکی بدون تقویت کننده :
1-2- تجزیه سیستم تقویت کننده
1-2-1- نگاهی کلی
1-2-2- ترمز بوستردار( ترمزهای تقویت شده با خلاء) :
1-2-2-a- تجزیه تقویت کننده خلائی مدل Mastervac :
1-2-2-b- تجزیه و تحلیل تقویت کننده خلائی مدل Hydrovac :
1-2-3- تقویت کننده های روغنی ترمز :
1-2-4- ترمزهای هیدرولیک ( روغنی ) پر قدرت :
1-2-5- مقایسه ای بین سیستم های تقویت کننده ترمزها :
1-3-وسایل تنظیم فشار لوله ترمز :
1-3-1 دریچه های محدود کننده فشار لوله ترمز :
1-3-3- سوپاپهای ترکیبی :
1-3-4- سوپاپهای کاهنده حساس به کاهش سرعت :
1-3-5 سیلندر اصلی با قطر پله ای :
1-3-7- مقایسه بین سوپاپهای لوله ترمز :
1-4- تجزیه مقدار روغن موتور :
1-4-1- نظریات اولیه :
1-4-2- تجزیه حجم روغن ترمز :
1-4-3 تجزیه جزء به جزء حجم روغن موتور :
1-4-3-a- تجزیه اندازه و حجم سیلندر اصلی :
1-4-3-b- مقدار نیاز هر یک از اجزاء به روغن موتور
1-4-3-c- محاسبه میزان حرکت پدال
جواب مسئله
1-5-واکنش دینامیکی سیستم های ترمز هیدرولیک
1-5-1- مسائل اصلی
1-5-2- ویسکوزیته روغن ترمز ( مایع ترمز )
1-5-4- بوستر مکش
1-5-5- سیلندر اصلی
1-5-6- لوله ترمز
1-5-7- ترمز چرخ
شامل 86 صفحه فایل word
شهرهای جدید در نظامهای اجتماعی – اقتصادی جهان و با توجه به تحولات نظریه ای بسیار دگرگون شده اند هنوز تعریف جامعی برای شهرهای جدید ارائه نشده است اما می توان تعاریف زیر را برای آنها پذیرفت :
شهرهای جدید ، اجتماعهای برنامه ریزی شده ای است که در پاسخ به اهداف از پیش تعیین شده ایجاد می شود
ایجاد شهر جدید عملی ارادی است که فرض را بر وجود یک منبع قدرت یا سازمانی می گذارد که تأمین کننده مکان ومنابع برای توسعه شهر و اعمال کنترل مداوم بر آن است تا شهر به اندازه با دوامی برسد .
شهر جدید، اجتماعی خود اتکاست باجمعیت و مساحت مشخص ، فاصله ای معین از مادرشهر ، برنامه ریزی از پیش تعین شده ، اهداف معین و همچنین برخوردار از تمام تسهیلات لازم برای یک محیط مستقل
معمولاًشهرهای جدید برای تمرکز زدایی کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی در ناحیه شهری شهرهای بزرگ طراحی می شوند تا با وجود جاذبة نزدیکی به شهرهای بزرگ ، جمعیت تشویق به خروج از مادرشهر شوند تا اسکان به همراه اجرای برنامه های توسعه اقتصادی – اجتماعی فراهم آید ، بدین ترتیب جذب سرریزهای جمعیتی ، ساماندهی فضایی مادر شهر و ناحیه شهری ، بهبود وضعیت محیط کار ، زندگی سالم و اجتماعی کامل میسر می شود . در واقع مفهوم شهر جدید مفهوم اجزای یک شهر در یک ارتباط ارگانیک با یکدیگر است .
بنابر تعاریف قبلی شهرهای جدید دارای تاریخ تولد مشخصی هستند و در زمان کوتاه و معینی ساخته می شوند اینگونه شهرها در تضاد کامل با پیدایش و تحول شهرهای متراکم هستند . و براساس یک هسته ، پیش از آنکه به وجود آیند تشکیل می شوند و به کندی رشد می کنند معمولاًبرنامه ریزی شهر جدید مبتنی بر پیش بینی جمعیت است تا این جمعیت پایه ای برای پیش بینی نیازهای کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی آینده باشد .
طراحی و ساخت شهرهای جدید بیشتر در زمینهای بکر وغیر قابل کشت و بدون هسته اولیه صورت می گیرد شهرهای جدید درالگوهای متعددی طبقه بندی می شوند و در مباحث آینده به طور مفصل درباره آن بحث خواهد شد .
شهر جدید با حومه اختلاف اساسی دارد حومه یک ناحیه مجزای مسکونی است که ساکنان آن برای کار به شهر دورتر رفت و آمد می کنند اما شهر جدید باید همه عملکردهای شهری را به اندازةمعین داشته باشد .
تعاریف و مفاهیم
سابقه ایجاد شهرهای جدید در ایران
دوره اول در فاصله دو جنگ جهانی
دوره دوم : پس از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه 1340:
دوره سوم : از نیمه دوم دهه 1340 تا پیروزی انقلاب اسلامی ( 1357)
دوره چهارم : سالهای پس از انقلاب اسلامی (1357 تاکنون ):
دلایل ایجاد شهرهای جدید پس از انقلاب اسلامی
بررسی مسائل مربوط به شهرهای جدید پس از انقلاب اسلامی
برنامه ریزی شهر های جدید
کلیات مراحل برنامه ریزی
مطالعات آمایش سرزمین
طرح ریزی کالبدی
مطالعات ناحیه شهری
مطالعات مکان یابی
مطالعات محدوده راهبردی
مطالعات طرح توسعه عمران ( جامع )
مطالعه و تهیه طرح تفصیلی
شرکت عمران شهر جدید
چهار چوب مکان یابی شهر های جدید
شاخصهای فیزیکی
شاخصهای محیط زیست
شاخصهای سیاسی
شاخصهای تهیه نقشه مبنا
چهارچوب برنامه ریزی شهرهای جدید
پیش بینی جمعیت و اشتغال
برنامه ریزی اجتماعی و الگوی همجواری
برنامه ریزی مسکن
برنامه ریزی تقسیمات کالبدی
برنامه ریزی حمل و نقل و تاسیسات زیر بنایی
برنامه ریزی پدافند
نیروی انتظامی
مطالعات طراحی
شامل 133 صفحه فایل word