لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
بررسی روشهای کنترل شیمیایی و بیولوژیک بیماری سوختگی گل و شکوفههای درختان میوه هستهدار در استان گلستان
چکیده
در سالهای اخیر بیماری پوسیدگی قهوهای به طور گسترده در شمال ایران مشاهده شده است بنابراین اگر کشاورزان برای کنترل آن اقدام جدی نکنند در آینده نزدیک به یک بیماری محدود کننده تولید هستهداران در استانهای شمالی کشور تبدبل خواهد شد. در این پژوهش اثرات قارچکش شیمیایی محلول بردو و فرآوردههای بیولوژیک سوبتیلین و تریکودرمین هر کدام با چهار غلظت در سه دوره زمانی زمستان، اوایل فصل رشد و بعد از گلدهی در سال 90-1389 در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با ۳ تکرار جهت کنترل بیماری پوسیدگی قهوهای مورد بررسی قرار گرفت. در پایان دوره جهت بررسی عملکرد سموم تعداد شکوفه های آلوده را شمرده و دادههای جمعآوری شده با نرم افزار SAS آنالیز شدند. نتایج دادهها نشان داد که در بین سموم مختلف در سطح 1% تفاوت معناداری وجود داشته ولی بین غلظتهای مختلف تفاوتی وجود ندارد. در این میان محلول بردو با غلظت 2 درصد بهترین و ترکیب بیولوژیک تریکودرمین با غلظت 2 در هزار کمترین تاثیر در کنترل بلایت شکوفه شلیل داشته است. از سوی دیگر بین غلظتهای 4 و 5 در هزار سوبیتلین و 5/0 و 1 درصد محلول بردو تفاوتی وجود نداشته و در یک گروه آماری (ef) قرار گرفتند. این پژوهش نشان داد که ترکیبات بیولوژیک میتوانند جایگزین خوبی برای سموم شیمیایی باشند اما باید در دزهای بالاتری استفاده شوند که این در مقایسه با خطرات احتمالی که سموم شیمیایی برای آلودگی زیست محیطی دارد چیزی محسوب نمیشود. اما این کار نیازمند گذشت زمان و آزمایشات مکرر مخصوصا در زمینه کنترل بیماریهای درختان باغی میباشد.
وازههای کلیدی: بیماری پوسیدگی قهوهای، سموم شسمیایی، شکوفههای آلوده، فرآوردههای بیولوژیک، M.laxa
مقدمه
بیماری پوسیدگی قهوهای میوه، پژمردگی شکوفه و بلایت شاخه درختان میوه هستهدار بیمارگرMonilinia laxa (Aderhold and Ruhland) Honey میباشد (De Cal et al.,1994). که یکی از معمولترین و زیانبارترین بیماریهای است که میوههای هستهدار را تحت تاثیر قرار میدهد (Nasrollanejad and Ghasemnezhad, 2009). خسارتهای ناشی از بیماری پوسیدگی قهوهای مربوط به پوسیدگی میوه در باغ بوده، ولی هنگام انتقال به بازار خسارتهای جدی به میوه وارد میشود و میزان محصول ممکن است در اثر سوختگی گلها در مرحله بلایت شکوفه هم کاهش یابد. در آلودگیهای شدید و در صورت نبود اقدامات مبارزهای مناسب 50 تا 75% از میوهها ممکن است در باغ پوسیده شوند (هاشمیباباحیدری و همکاران، 1386). بسته به شرایط آب و هوایی بلایت شکوفه را میتوان با یک تا سه با بکارگیری قارچکشهای سیستمیک یا حفاطتی در طی دوره شکوفهدهی در باغات میوه هستهدار کنترل کرد (Holb and Schanable, 2005). در طی سالهای 1970 بنومیل و دیگر قارجکشهای بنزیمیدازول معرفی شده که خسارت پوسیدگی قهوهای را محدود میساختند. از سالهای 1970 به بعد ترکیبات قارچکشی جدیدی توسعه یافت که کارایی زیادی علیه جمعیتهای قارچی مقاوم و حساس به بنومیل داشتهاند (Sisler, 1988). این قارچکشها شامل دیکربوکسامیدها (ایپرودین و وینکولوزین) و بازدارندههای متیلاسیون (تریفورین و مایکلوبوتانیل) میباشند. ایپرودین برای کنترل بیماریها روی چمن، سبزی و میوهجات موثر بوده که سمیت بالای علیه قارچهای هدف داشته است. ایپرودین و تیوفانات متیل برای کنترل پوسیدگی قهوهای ایجاد شده بوسیله گونههای Monilini spp و کپک خاکستری ایجاد شده بوسیله Botrytis cinerea pers استفاده شده است (Osorio et al.,1993). قارچکشهای بازدارنده متیلاسیون از مواد موثر برای کنترل بلایت شکوفه و پوسیدگی قهوهای میوههای هستهدار در ایالات متحده و نواحی تولید میوه هستهدار در جهان میباشند که باعث عدم سنتز استرول در دیواره سلولی قارچ میشوند (Schnabel et al., 2004). کنترل بلایت شکوفه و پوسیدگی قهوهای توسط این قارچکشها وابسطه به تعداد دفعات بکارگیری آنها میباشد این قارچ به قارچکشهای گروه بنزیمیدازول و اخیراً قارچکشهای بازدارنده متیلاسیون استرول مقاوم شدهاند. در این میان قارچکشهای که هنوز M.fructicola به آن مقاوم نشده میتوان به بازدارندههای کینونی اشاره کرد که نسبت به بازدارندههای سنتز استرول بیماری پوسیدگی قهوهای را بهتر کنترل میکنند (Scnabel et al., 2004). مقاومت پوسیدگی قهوهای در ارتباط با تعدادی از قارچکشها مشاهده شده است و این زمینه را برای پژوهشهای جهت کنترل تناوبی پوسیدگی قهوهای فراهم ساخته است (Melgarejo et al., 1986). از طرفی نگرانی عمومی در مورد بقای قارچکشی در محصولات غذایی و محیط زمینه را برای مطالعات استراتژیهای تناوبی کنترل بیماریها شدت بخشیده است (Lee et al., 2006). کنترل بیولوژیک با استفاده از میکروارگانیسمهای آنتاگونیست یک روش کنترلی در تناوب با قارچکشها است که یک روش پایهای اکولوژیکی در مدیریت تلفیقی آفات در کشاورزی پایدار در سیستمهای تولید محصولات زراعی را فراهم میآورد (Cook and Granados, 1991). میکروارگانیسمای همچونBacillus, Pseudomonas, Trichoderma اغلب برای کنترل B.cinerea توسعه و به صورت بستههای تجاری درآمدهاند (Paulitz and Belanger, 2001). کنترل بیولوژیک پوسیدگی قهوهای به سالای 1960 بر میگردد. Jenkins ((1968 دریافت که برخی از باکتریها هیفهای گونههای مونیلیا را تجزیه و نابود میسازند این باکتریها همچنین مقدار معینی از آنتیبیوتیکها را تولید میکنند .بعد از این کشف موفقیتآمیز از، باکتریهای B.subtilis, B.cereus آنها با موفقیت جهت ممانعت از پوسیدگی قهوهای میوههای هستهدار در طی انبارداری استفاده شدند (Pusey and Wilson, 1984). بهترین آنتاگونیستهای قارچی همچونAureobasidium pullulans, Epicoccum nigrum ,Trichoderma sp ندرتا روی میوههای آلوده به Monilia یافت میشود (Hong et al., 2000). هدف از این آزمایش بررسی میزان کنترل بلایت شکوفه با عاملM. laxa توسط ترکیبات شیمیایی و بیولوژیک و مقایسه آنها میباشد.
مواد و روشها:
آزمایش در یک باغ تحقیقاتی در روستای حاجی کلاته شهرستان علیآباد انجام شد که در آن از قارچکششیمیایی محلول بردو EC35% با غلظتهای ۵/۰، ۱، ۵/۱، و ۲ درصد از ماده موثره و ترکیبات بیولوژیک تریکودرمین و سوبتیلین با غلظتهای ۲، ۳، ۴، ۵ در هزار در کنترل بلایت شکوفه ایجاد شده بوسیله M.laxa استفاده شد. ترکیبات بیولوژیک از شرکت کشت و صنعت تلفیق دانه تهران تهیه شد.
هر گرم فراورده سوبتیلین حاوی 8+۱۰×۱ واحد اسپور باکتری B.subtilis و هر گرم تریکودرمین حاوی 6+۱۰×۱ (کنیدی در هر گرم وزن خشک ) گونه T.harzianum میباشد. سمپاشی درختان با یک سمپاش پشتی موتوری صورت گرفته و برای هر درخت تقریباً ۵/۳ لیتر محلول سم استفاده شد. درختان مورد پژوهش شلیل ۷ ساله رقم کرست بوده و در فاصله ۳×۶ متری از یکدیگر کشت شده بودند. سمپاشیها در طی سه مرحله زمانی مختلف دی و اسفندماه سال 1389 و فرودین ماه سال 1390 انجام شد. آمار برداری آن نیز ۷ روز بعد از آخرین مرحله سمپاشی در 23 فروردین صورت گرفت و برای تخمین درصد آلودگی شکوفهها از چهار سمت درخت شاخهای به تصادف انتخاب، در مجموع صد شکوفه را شمرده و درصد آلودگی از طریق فرمول زیر تخمین زده شد.
آلودگی%: تعداد شکوفه آلوده / کل شکوفه ها ×۱۰۰(Luo et al., 2005)
آزمایش در قالب طرح فاکتوریل بر پایه بلوک کامل تصادفی با 4 تیمار و سه تکرار (تک درخت) انجام شد. تجزیه واریانس و مقایسه میانگین دادهها در سطح احتمال 5% به روش دانکن و با استفاده از نرمافزار SAS (ver 9.1) انجام شد.
نتایج و بحث
جدول تجزیه واریانس 1 میزان تاثیر سم شیمیایی بردو و فرآورده بیولوژیک تریکودرمین و سوبتیلین در کنترل بلایت شکوفه شلیل را نشان میدهد .بر این اساس اثرات ساده سموم و اثر متقابل سموم و غلظت به ترتیب در سطح احتمال 1% و 5% معنیدار بوده حال آنکه بین غلظت سموم و بلوکهای آزمایشی اختلاف معناداری وجود نداشته است.
جدول 1- تجزیه واریانس تاثیر قارچکش شیمیایی بردو و بیولوژیک تریکودرمین و سوبتیلین در کنترل بیماری بلایت شکوفه شلیل
منابع تغییرات
درجه آزادی
میانگین مربعات
نوع سم
3
**472/651
غلظت سم
3
ns805/23
بلوک
2
*083/30
نوع سم × غلظت سم
9
ns0462/27
خطای آزمایش
30
81/9
ضریب تغییرات(CV)
65/24
ns,*,** به ترتیب معنیدار در سطح 1%و5% و غیر معنیدار
شکل 1 نمودار مقایسه میانگین غلظتهای مختلف سم بردو و ترکیبات بیولوژیک تریکودرمین و سوبتیلین را نشان میدهد
شکل 1- اثر سموم مختلف قارچکش و ترکیبات بیولوژیک در کاهش درصد آلودگی بیماری بلایت
حروف غیرمشابه نشاندهنده اختلاف معنیدار 1% بر اساس آزمومن مقایسه میانگین چنددامنهای دانکن میباشد
1، 2، 3 و 4 به ترتیب افزایش غلظت ترکیبات بیولوژیک و سم بردو میباشد
تحقیق درباره بررسی روش¬های کنترل شیمیایی و بیولوژیک بیماری سوختگی گل و شکوفه¬های درختان میوه هسته¬دار در استان گلستان