کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

دانلود پاورپوینت تأثیر فرهنگی انقلاب اسلامی ایران برجهان- 22 اسلاید

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پاورپوینت تأثیر فرهنگی انقلاب اسلامی ایران برجهان- 22 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت تأثیر فرهنگی انقلاب اسلامی ایران برجهان- 22 اسلاید


دانلود پاورپوینت تأثیر فرهنگی انقلاب اسلامی ایران برجهان- 22 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

 

درس نظام های اداری تطبیقی پیشرفته

 

ایران سرزمینی پهناور با فرهنگ و تمدنی بسیارکهن است.اما این کشور به دو دلیل اساسی یعنی دخالت قدرت های استعماری واستبداد حاکمان داخلی ؛در قرون اخیردچار انحطاط وعقب ماندگی شد. برای رهایی از این وضعیت جنبش ها وحرکت های اعتراضی شکل گرفت. ازجمله جنبش تنباکو (1890 میلادی ) ؛ انقلاب مشروطه (1905 میلادی ) ؛ نهضت ملی شدن نفت ( 1951میلادی) ؛ قیام 15 خرداد1342(1963میلادی) وانقلاب اسلامی ایراندر سال 1357 شمسی      ( 1979میلادی) .

 انقلاب اسلامی سال1357(1979) به رهبری امام خمینی (ره) بزرگترین وفراگیرترین واکنش به این   وضعیت نابسامان تاریخی بود که با هدف تجدید حیات فرهنگ اسلامی وایرانی شکل گرفت . ملت ایران با سرنگون ساختن استبداد2500 ساله شاهنشاهی و پایان دادن به سلطه قدرت های جهانی؛ موفق شدند استقلال وآزادی را در سایه نظام مبتنی بر مردمسالاری دینی تجربه کنند.

در حوزه تفکر واندیشه فیلسوفان وتحلیلگران صاحب‌‌نامی مانند تدا اسکاچپول  teda skocpol؛ میشل فوکو Michel Foucault ؛ جان فورن John Foran ؛ نیکی کدی Nikki Keddie  و.. مجبور به بازنگری درنظریه های  سیاسی رایج در ارتباط با انقلاب ها شدند ونقش دین؛ فرهنگ وارزش های معنوی در شکل گیری انقلاب را مورد توجه قرار دادند.

در عرصه بین المللی نیز، نهضت‌ها و حرکت‌های زیادی با الهام‌ از آرمان های انقلاب اسلامی ایران شکل گرفتند و یا اینکه به حرکت آزادی خواهانه وعدالت طلبانه خود سرعت بخشیدند. 

معنویت گرایی ؛ رواج فرهنگ عدالت طلبی ؛ تجربه مردم سالاری دینی در عصر ناباوری کارکرد سیاسی واجتماعی دین و اعتماد به نفس درملتهای تحت ستم؛ از مهمترین رهاوردها وتاثیرات انقلاب در عرصه بین المللی هستند.

 

اکنون که فرصتی برای تحلیل وتبیین موضوع انقلاب اسلامی ایران فراهم آمده است مهمترین نظریه هایی که در غرب ؛پیرامون انقلاب اسلامی مطرح گردیده است ، به اختصار مورد بررسی قرار می گیرد زیرا انقلاب اسلامی ایران، تحولات قابل ملاحظه ای در عرصه نظریه پردازی انقلاب به وجود آمد وهم اکنون که سی وپنج سال از آخرین انقلاب بزرگ در عصر حاضر می گذرد ، هنوزنیاز فراوانی به تحلیل  دوباره  ریشه ها وعناصر سازنده این رویداد مهم وجود دارد .بویژه آنکه حقایق زیادی در پس پرده تبلیغات بین المللی از دیدگان پنهان می شود. حقایقی که می تواند در ارزیابی وتحلیل منصفانه  نسبت به انقلاب اسلامی ومیراث آن موثر باشد. 

بسیاری از نظریه پردازی ها در باب انقلاب در تبعیت از رهیافت علم گرایانه سعی می کنند با انتزاع وجوه مشترک انقلابها و تعمیم آنها به یک تئوری عام و جهانشمول در تبیین انقلابها دست پیدا کنند تا بر اساس آن بتوانند هر انقلابی را در جهان تبیین و حتی بر اساس آنها وقوع انقلاب را پیش بینی نمایند. مشکل اصلی نظریه پردازی غربی دربارة انقلاب اسلامی از همین جا آغاز می شود .آیا اصولاً چنین تبیین عامی از پدیده های اجتماعی و یکی از پیچیده ترین آنها یعنی انقلابهای اجتماعی ممکن است؟ برخی معتقدنددرباره انقلاب ها هیچ نظریه تعمیمی وجود ندارد،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت تأثیر فرهنگی انقلاب اسلامی ایران برجهان- 22 اسلاید

تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون

اختصاصی از کوشا فایل تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون

مقدمه :

آنچه مسلّم است و از کتاب های موجود پیداست حجاب در قبل از اسلام در بین ملّت های یهود ، ایران باستان و هند وجود داشته است.

و این قانون حجاب از قانون حجاب اسلامی بسی سخت تر بوده است.

ویل دورانت می گوید : 1 ( اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت مثلا بدون آنکه چیزی بر سر داشته باشد به میان مردم می رفت و یا در خانه آنقدر بلند صحبت می کرد که همسایگانش صدایش را می شنیدند شوهر حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.)

و همچنین در جای دیگر می گوید : 2 (در زمان زرتشت زنان با منزلتی عالی به میان مردم می رفتند.)

و بعد از آن می گوید : (مقام زن در زمان داریوش تنزّل پیدا کرد و در زمان وی زنان پادشاهان حق نداشتند از حرمسرا ها خارج شوند و در مواقعی زنان از محارم خویش نیز محروم بوده اند. و زنان حائض در اتاق هایی محبوس می شده اند و این امر خود مبنای پرده پوشی میان مسلمانان به شمار می رود.)

آیا این جمله ویل دورانت که می گوید : ( و این امر خود مبنای پرده پوشی میان مسلمانان به شمار می رود ) درست است ؟

طبیعتا خیر. زیرا در اسلام زنان حائض از برخی عبادات مانند: نماز و روزه معاف می باشند ولی آنها می توانند در هر موقعی با دیگران معاشرت کنند و در رابطه با اینکه به عقیده ویل دورانت حجاب از ایرانیان قبل از اسلام به مسلمانان بعد از اسلام سرایت کرده صحیح نمی باشد ، چون قرآن قبل از اسلام آوردن ایرانیان ، آیات حجاب را تبیین کرده بود .

ویل دورانت در قسمت دیگری می گوید : 3 ( بعد از هجرت ، پیامبرزنان را از پوشیدن جامه گشاد نهی می کرد امّا بعضی از عرب ها با وضع بسیار زیبا و دلربایی از خانه هایشان خارج می شده اند.)

این سخن ویل دورانت غلط است زیرا عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می کرد:

( مرحبا بر زنان انصار که بعد از نزول آیات سوره ی نور4 دیگر دیده نشد که مانند سابق بیرون بیایند و سر خود را با روسری های سیاه پوشاندند.)

تاریخچه حجاب :

حجاب یا پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادت‌بخش دین مبین اسلام است که از هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو قرن نخست هجری به گونه‌ای همیشگی و مستمر توسط اهالی این سرزمین مورد پذیرش واقع شده و بدان عمل می‌شده است. در واقع رعایت حجاب اسلامی در بین مسلمانان ایرانی و کلیت این جامعه از جمله عوامل مهم پاسداری از شأن و کرامت انسانی زنان و رعایت سالم حقوق و حدود در روابط میان مردان و زنان بوده است.

امواج مهاجم استعمار بورژوایی و شکل تقلیدی آن در ایران یعنی غرب‌زدگی شبه مدرن دلایل متعددی برای مخالفت با حجاب اسلامی خانم‌ها داشت: اولاً حجاب زن مسلمان هویت‌بخش و عزت‌آفرین بود و موجب می‌شد زن مسلمان ایرانی در برابر هجوم افکار و مدل‌های رفتاری بیگانه، گرفتار از خودبیگانگی و ضعف و بی‌هویتی و یا آلودگی نگردد. از این رو از عوامل حفظ استقلال هویتی مردم ما بود و شبه‌مدرنیست‌ها که سودای وابستگی ایران را در سر داشتند، دل‌خوشی از آن نداشته و ندارند. ثانیاً حجاب زن ایرانی به عنوان لباس عفت و پاکدامنی و ساده‌زیستی او موجب مصونیت زنان و حتی مردان مسلمان در مقابل هجوم مصرف‌زدگی و فرهنگ کالای می‌گردید. ازاین رو خود به خود راه را بر سیطره‌ی نظام سرمایه‌سالاری و تبعات آن می‌بست .

استعمار غربی برای فتح بازار خرید مردم ایران نیازمند نابودی ساختار تولید سنتی و همچنین ساختار ساده و خودکفا و مستقل زندگی مردم ما بود. حجاب اسلامی، زن ایرانی مسلمان و به تبع آن حتی مرد مسلمان ایرانی را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفی و کالازدگی و سرمایه‌سالاری محافظت می‌کرد. ثانیاً در جوامع مسلمان تحت سلطه‌ی امپریالیزم هر نوع تأکید بر عناصر فرهنگ بومی و ملی مردمان چونان شمشیر برنده‌ای علیه سیاست‌ها و امیال استعمار مدرن غربی عمل کرده و می‌کند. زیرا استعمارگران به دنبال تهی کردن و بیگانه ساختن مردم از هویت کلاسیک خود بوده‌اند تا آنان را اسیر هویت تقلبی غرب‌زدگی شبه‌مدرن نموده و از کانال آن این ملت‌ها را برای همیشه به خود وابسته نمایند. حجاب زن مسلمان در چنین وضعیتی حکم یک اسلحه‌ی نیرومندی برای جریان انقلابی و ضداستعمار را پیدا می‌کرده است .

اساساً غربی‌ها به منظور برقراری سیطره‌ی تام و تمام و فراگیر خود بر مقدرات تاریخی جوامع غیرغربی می‌بایست که نظام منسجم ارزش‌های دینی آنها را در هم شکسته و فرهنگ قلابی ظاهرگرا و دنیازده و به تعبیری شیطانی خود را جانشین آن نمایند و یکی از منفذها و روزنه‌های مقاومت اصیل فرهنگ خودی در جوامع اسلامی همانا حجاب زنان مسلمان بوده است که آنان را از مدزدگی و شیئی شدگی و تبدیل شدن به موجودی کالایی باز می‌داشته است. از این رو بود که از آغاز برقراری سیطره‌ی فرهنگی ـ سیاسی غرب‌زدگی شبه مدرن در ایران [پس از سقوط استبداد صغیر و کسب قدرت توسط اعضای لژ بیداری در سال 1327 ق] زمزمه‌ای شیطانی برای نفی و انکار حجاب و تخریب و تخطئه‌ی آن آغاز گردید. به گونه‌ای که تاریخ برای ما روایت می‌کند از حدود سال 1329 ق مطبوعات منورالفکری جسته و گریخته اما به طور تقریباً مستمر حملات خود علیه حجاب اسلامی را آغاز کردند .

آن گونه که از بررسی اسناد و مدارک تاریخی به دست می‌آید در سال 1303 ش در تهران سخن از «انجمن ضدحجاب» بوده است و به ویژه با اعلام کشف حجاب در افغانستان، در ایران نیز فعالیت‌ها و تهاجمات منورالفکران علیه حکم الهی حجاب بیشتر گردید. البته این امری کاملاً بدیهی بود که امپریالیزم غربی برای برقراری سیطره‌ی خود در ایران که از مجرای حاکمیت فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن عملی می‌گردید، هدفی جز نابودی حجاب اسلامی و به تبع آن در هم شکستن هویت زن مسلمان ایرانی را دنبال نمی‌کرد. باز هم طبیعی بود که به میزانی که غرب‌زده‌ها و عوامل استکبار در ایران قدرت می‌گرفتند و هم‌زمان با افزایش تهاجم آنها علیه دین و آئین هویت و اعتقادات و استقلال این مردم، هجوم تبلیغاتی و اعمال زور فیزیکی و سیاسی علیه حجاب نیز بیشتر می‌گردیده است.

در این بین روشنفکران شبه‌مدرنیست ایرانی به عنوان کارگزاران اصلی بسط سیطره‌ی فرماسیون غرب‌زدگی و عمله‌ی دانسته یا نادانسته تحقق وابستگی ایران به نظام سرمایه‌داری جهانی، بیشترین نقش را در مبارزه علیه هویت دینی مردم و حکم اسلامی حجاب زنان بر عهده گرفته و می‌گیرند .

در این ایام در روزنامه‌ها و نشریات منفورالفکری شاهد هجوم تبلیغاتی نسبتاً مداوم روشنفکران لائیک و ناسیونالیست علیه حجاب اسلامی هستیم.

در این هجمه‌ی ناجوانمردانه که حتی قبل از مسلط شدن رضاخان و برقراری رژیم پهلوی در ایران، آغاز گردید از همه‌ی صور فعالیت‌های ژورنالیستی [اعم از درج مقاله یا انتشار سالانه و یا نشر هجویات و فکاهیات و به سخره گرفتن حکم الهی] استفاده می‌گردید.

از این گونه اشعار می‌توان به چند نمونه اشاره کرد. مثلاً عارف قزوینی شاعر و تصنیف‌سرای متجددمآب و ناسیونالیست آن دوره در قطعه‌ای که به سال 1336 ق(برابر با 1297


دانلود با لینک مستقیم


تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون

دانلود پروژه نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پروژه نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی

مفهوم‌ فرهنگ‌مفهوم‌ فرهنگ‌ در کاربرد معمول‌ این‌ واژه‌ بسیار مبهم‌ است. در بیشتر موارد فرهنگ‌ مجموع‌ کل‌ فعالیت‌هایی‌ تلقی‌ می‌شود که‌ به‌ نوعی‌ با کار فکری‌ یا معنوی‌ سر و کار دارند، یعنی‌ هنر و علم. اما این‌ واژه‌ بخصوص‌ در علوم‌ اجتماعی‌ کاربرد مهم‌ دیگری‌ دارد و تعریف‌ دیگری‌ از آن‌ ارایه‌ می‌شود. دست‌ اندرکاران‌ علوم‌ اجتماعی‌ فرهنگ‌ را مجموعه‌ی‌ همگنی‌ از سنت‌ها، معنی‌ها، ارزش‌ها، نهادها، آداب‌ و رسوم‌ و فعالیت‌های‌ نوعی‌ دانسته‌اند که‌ در مقطع‌ زمانی‌ و مکانی‌ بخصوصی‌ ویژگی‌ خاص‌ و مشخص‌کننده‌ی‌یک‌ جامعه‌ است. مکتب‌ فرانکفورت‌ حتی‌ اگر در برخورد انتقادی‌ خود، فرهنگ‌ به‌ معنی‌ اول‌ را در کانون‌ توجه‌ قرار نمی‌دادند، باز هم‌ متوجه‌ ابهام‌ موجود می‌شدند. این‌ دو برداشت‌ از فرهنگ‌ در حقیقت‌ ممکن‌ است‌ به‌ نوعی‌ با هم‌ مرتبط‌ باشند. در تاریخ‌ جامعه‌ شناسی‌ و نظریه‌ی‌ اجتماعی، هیچ‌ کس‌ بیش‌ از جرج‌ زیمل، متفکر آلمانی‌ در آستانه‌ی‌ قرن‌ بیستم، در جهت‌ ارایه‌ی‌ تعریفی‌ پویا و فراگیر از فرهنگ‌ نکوشیده‌ است. او که‌ بسیار متکی‌ بر آموزه‌های‌ هگل‌ و مارکس‌ است، فرهنگ‌ را در خودآفرینی‌ انسان‌ در متن‌ پرورش‌ چیزهای‌ دیگر، یا خود پروری‌ در جریان‌ معنی‌ و کارکرد بخشیدن‌ به‌ چیزهای‌ طبیعت‌ می‌داند. در هر حال، از دید زیمل، خود پروری‌ (فرهنگ‌ ذهنی‌ سوبژکتیو.) افراد و پرورش‌ چیزهای‌ دیگر (فرهنگ‌ عینی‌ ابژکتیو ) توسط‌ مجموعه‌های‌ همگن‌ افراد نه‌ موازی‌اند و نه‌ هماهنگ.او افزایش‌ تدریجی‌ و خطی‌ میزان‌ تقسیم‌ کار را زنجیره‌ی‌ سرخ‌ تاریخ‌ تلقی‌ کرد که‌ نه‌ فقط‌ به‌ رشد قدرتمندانه‌ی‌ فرهنگ‌ عینی‌ منجر شده‌ است‌ بلکه‌ به‌ همان‌ نسبت، یک‌ سویه‌ شدن، تغییر شکل‌ و فراتخصصی‌ شدن‌ افراد را، یعنی‌ بحران‌ فرهنگ‌ ذهنی‌ را، به‌ دنبال‌ داشته‌ است. از دید زیمل، فرهنگ‌ ذهنی پرورش‌ کل‌ شخصیت‌ است، و اگرچه‌ در آثار او این‌ نکته‌ مبهم‌ است، این‌ که‌ زیمل‌ دستیابی‌ به‌ کلیت‌ را به‌ صورت‌های‌ سترگ‌ فرهنگی‌ یعنی‌ هنر، فلسفه، الهیات، تاریخ‌ نگاری‌ و علم‌ محدود می‌کند، به‌ طور ضمنی‌ نشانگر ماهیت‌ بسیار برتر و به‌ لحاظ‌ فلسفی‌ متمایز برخی‌ فعالیت‌های‌ انسانی‌ است، یعنی‌ آن‌ چه‌ مارکس‌ پنجاه‌ سال‌ قبل‌ از آن‌ کار فکری نامیده‌ بود. بنابراین، زیمل‌ به‌ گونه‌ای‌ نظام‌ یافته‌ فرهنگ‌ را در مفهوم‌ محدود خود پروری‌ فکری‌ با فرهنگ‌ به‌ مفهوم‌ کلی‌ آن‌ یعنی‌ عینی‌ شدن‌ و بیرونی‌ شدن‌ کلیه‌ی‌ فعالیت‌های‌ انسان، مرتبط‌ می‌کند. او رابطه‌ی‌ بین‌ این‌ دو را بر اساس‌ افزایش‌ شکافی‌ که‌ او تراژدی‌ فرهنگ نامیده‌ است، تعریف‌ می‌کند.مارکس‌ هیچ‌ گاه‌ درباره‌ی‌ فرهنگ به‌ این‌ مفهوم‌ چیزی‌ ننوشت. البته‌ مارکسیست‌ها اشارات‌ روش‌ شناختی‌ او در مورد وابستگی‌ روبنا به‌ زیر بنا (و بخصوص‌ صورت‌های‌ آگاهی‌ به‌ ساختارهای‌ متعارض‌ شیوه‌ی‌ تولید) را عموما به‌ مثابه‌ی‌ دلیلی‌ کافی‌ برای‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ پدیده‌ی‌ ثانویه‌ی فرهنگ‌ تعبیر کرده‌اند. با این‌ وجود، بخش‌ عمده‌ی‌ نظریه‌ی‌ فرهنگی‌ فرانکفورت‌ بر تمایز منحصر به‌ فرد و کارآمدی‌ است‌ که‌ مارکس‌ بین‌ کار فکری‌ و کار یدی‌ قایل‌ شده‌ است. بر خلاف‌ همه‌ی‌ نظریه‌های‌ بورژوایی‌ تقسیم‌ کار (از جمله‌ نظریه‌ی‌ زیمل)، از دید مارکس‌ تقسیم‌ واقعی‌ کار با جدایی‌ کار فکری‌ از کار یدی‌ شروع‌ می‌شود، به‌ علاوه‌ پیش‌ فرض‌ این‌ تقسیم‌ کار مالکیت‌ خصوصی‌ است‌ و بنابراین‌ آغاز تعارض‌ بین‌ منافع‌ فردی‌ (یا خانوادگی) و منافع‌ جمعی‌ کل‌ افراد است‌ که‌ اکنون‌ شکل‌ بیگانه‌ی‌ (الینه‌ی) دولت‌ را پیدا کرده‌ است. در این‌ کار پیچیده‌ی‌ فکری، مالکیت‌ خصوصی‌ و دولت‌ در یک‌ سو قرار دارند. به‌ نظر مارکس‌ از این‌ مقطع‌ به‌ بعد، آگاهی‌ (یعنی‌ کار فکری) می‌تواند به‌ خودی‌ خود به‌ مثابه‌ی‌ چیزی‌ مستقل‌ از فرایند زندگی‌ اجتماعی‌ ببالد، اگرچه‌ شکل‌های‌ آگاهی‌ کماکان‌ به‌ مجموعه‌ی‌ تقسیم‌ کار وابسته‌اند، و لذا نه‌ حیات‌ مستقل‌ دارند و نه‌ تاریخ‌ مستقل. آگاهی‌ یا کار فکری‌ گذشته‌ از خودنمود واهی‌اش، کشمکش‌ واقعی‌ جهان‌ را نیز کماکان‌ به‌ شیوه‌ای‌ واهی‌ (و معمولا در جانبداری‌ از قدرت‌های‌ واقعی) باز می‌نمایاند. حتی‌ رویاهای‌ پسامسیحی‌(post-Christian) وحدت‌ جهان، آزادی‌ و برابری‌ هم‌ بیانگر توانایی‌های‌ بالقوه‌ی‌ تاریخی‌ جهان‌ است‌ که‌ ناشی‌ از رشد یک‌ نظام‌ اجتماعی‌ مدنی‌ بسیار مولد و مبتنی‌ بر وابستگی‌ متقابل‌ جهانی‌ است، و هم‌ توهم‌های‌ فرهنگی‌ - ایدیولوژیکی‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ فقدان‌ آزادی‌ و نابرابری‌ را در حاکمیت‌ طبقاتی‌ پنهان‌ می‌کند و بر آن‌ها پوشش‌ می‌نهد. بنابراین، مارکس‌ فرهنگ‌ را در مفهوم‌ محدود آن‌ یعنی‌ کار فکری‌ در نظر گرفت‌ و ادعاهای‌ آن‌ را نقد کرد. او هم‌ چنین‌ به‌ مفهومی‌ اشاره‌ می‌کند که‌ با مفهوم‌ کلی‌ و عام‌ فرهنگ‌ متناظر است. مارکس‌ آن‌ را شیوه‌ی‌ تولید یا فرماسیون‌ اجتماعی نامیده‌ است. ما یکی‌ از مفاهیم‌ مطرح‌ شده‌ توسط‌ او را دنبال‌ می‌کنیم‌ و فرهنگ را به‌ طور عام‌ همان‌ فرماسیون‌ اجتماعی‌ تلقی‌ خواهیم‌ کرد.مفهوم‌ کار فکری‌ حدود مفهوم‌ فرهنگ‌ از دید اندیشمندان‌ مکتب‌ فرانکفورت‌ را هم‌ در معنای‌ محدود آن، یعنی‌ فرهنگ‌ متعالی و هم‌ در جایگزین‌های‌ عامه‌ پسند و انبوه‌ آن‌ مشخص‌ می‌کند. گاه‌ نقد فرهنگی‌ در تنفر از آن‌ چه‌ مارکوزه‌ فرهنگ‌ ایجابی (یعنی‌ آن‌ منش‌ فرهنگ‌ متعالی که‌ با وجود پیش‌ بینی‌های‌ اتوپیاپی‌اش‌ رابطه‌اش‌ را با روند زندگی‌ اجتماعی‌ پنهان‌ می‌کند) نامیده‌ است، پا را از مارکس‌ هم‌ فراتر می‌گذارد:فرآورده‌های‌ هنر و علم‌ وجود خود را نه‌ فقط‌ مدیون‌ تلاش‌ نوابغ‌ بزرگی‌ هستند که‌ آنها را آفریدند، بلکه‌ مدیون‌ کار سخت‌ و تلاش‌ طاقت‌ فرسای‌ معاصرانشان‌ نیز هستند. هیچ‌ سند فرهنگی‌ وجود ندارد که‌ در عین‌ حال‌ سند بربریت‌ نیز نباشد.والتر بنیامین‌ در متنی‌ در سال‌ ۱۹۳۷ این‌ گونه‌ نوشته‌ است. اما ما بحثمان‌ را کمتر به‌ موضع‌ خاص‌ و منحصر به‌ فرد او در مکتب‌ فرانکفورت‌ مبتنی‌ می‌کنیم. پس‌ اجازه‌ بدهید از آدورنو (۱۹۶۶) نقل‌ قولی‌ بیاوریم:کل‌ فرهنگ‌ پس‌ از آشویتس، از جمله‌ نقد شتابزده‌ی‌ آن، آشغال‌ و مبتذل‌ است. فرهنگ، در بازیابی‌ خود، پس‌ از آن‌ چه‌ بدون‌ مقاومت‌ در قلمرو خود او اتفاق‌ افتاده‌ بود، به‌ کلی‌ به‌ ایدیولوژی‌ای‌ تبدیل‌ شد که‌ بالقوه‌ در تقابل‌ با وجود مادی‌ بوده‌ است، تا آن‌ وجود را با جدا کردن‌ … .این‌ نقل‌ قول‌ها معرف‌ آن‌ شیوه‌ایی‌ هستند که‌ آدورنو خود نقد متعالی‌ (فرارونده‌ی) فرهنگ‌ نامیده‌ است، حمله‌ از موضعی‌ خیالی‌ که‌ بیرون‌ از فرهنگ‌ قرار دارد. از آن‌جا که‌ از دید بیشتر مارکسیست‌ها و حتی‌ از دید جامعه‌شناسی‌ دانش‌ کلید نظری‌ پدیده‌های‌ فرهنگی‌ یا روبنایی در کاوش‌ کشمکش‌ها/ تعارض‌های‌ زیر بنای اقتصادی‌ اجتماعی‌ نهفته‌ است‌ که‌ گمان‌ می‌رود فرهنگ‌ را مطیع‌ و پیرو منافع‌ طبقه‌ی‌ حاکم‌ کرده‌اند، این‌ شیوه‌های‌ تحلیل‌ فرهنگی‌ (از جمله‌ شیوه‌ی‌ خود مارکس‌ در ایدیولوژی‌ آلمانی) در حوزه‌ی‌ نقد متعالی‌ (فرارونده) یا نقد بیرونی‌ قرار می‌گیرند. خطر موجود - که‌ در نقل‌ قول‌های‌ فوق‌ نیز دیده‌ می‌شود - آن‌ است‌ که‌ منتقدان‌ فرارونده، که‌ می‌خواهند همه‌ چیز را پاک‌ کنند گویی‌ با استفاده‌ از یک‌ تکه‌ اسفنج‌ … نوعی‌ پیوند با بربریت‌ را نشان‌ می‌دهند. از سوی‌ دیگر، روش‌ متقابل، یعنی‌ شیوه‌ای‌ که‌ آدورنو معمولا به‌ آن‌ عمل‌ می‌کند، یعنی‌ نقد درونگرا(immanent critique) ، با خطر عشق‌ به‌ غرق‌ شدن‌ در آن‌ چه‌ (ابژه‌ای‌ که) نقد می‌شود روبروست. بنابراین‌ حتی‌ نقل‌ قول‌ فوق‌ از دیالکتیک‌ منفی‌ درباره‌ی‌ آشویتس‌ و انتهای‌ فرهنگ‌ دارای‌ صورت‌ بندی‌ مبهمی‌ است:هرکس‌ بخواهد این‌ فرهنگ‌ به‌ شدت‌ گناهکار و پست‌ را حفظ‌ کند به‌ شریک‌ جرم‌ آن‌ بدل‌ می‌شود، در حالی‌ که‌ آن‌ کس‌ که‌ به‌ فرهنگ‌ نه‌ می‌گوید به‌ طور مستقیم‌ بربریتی‌ را تقویت‌ می‌کند که‌ فرهنگ‌ ما وابستگی‌ خود را به‌ آن‌ نشان‌ داده‌ است.نقد دیالکتیکی‌ فرهنگ‌ ممنوع‌ است‌ چه‌ برای‌ ستایش، ذهن‌ قایم‌ به‌ ذات‌ و مستقل‌ باشد و چه‌ برای‌ تنفر از آن؛ نقد باید هم‌ در فرهنگ‌ شرکت‌ بکند و هم‌ در آن‌ شرکت‌ نکند . در حالی‌ که‌ نظریه‌پردازان‌ اصلی‌ فرهنگ‌ در مکتب‌ فرانکفورت، آدورنو، بنیامین، هورکهایمر، مارکوزه‌ و لوونتال‌ بی‌تردید در بین‌ این‌ دو قطب‌ در نوسان‌ بوده‌اند - یا بهتر است‌ بگوییم‌ کماکان‌ می‌کوشیدند جایی‌ بینابینی‌ را با نقد دو قطب‌ اشغال‌ کنند - هیچ‌ معنای‌ قانع‌ کننده‌ی‌ واحدی‌ برای‌ نقد دیالکتیکی‌ از آثار آن‌ها شکل‌ نگرفته‌ است.پاسخ‌های‌ متفاوتی‌ که‌ از مواجهه‌ی‌ نظریه‌ی‌ انتقادی‌ با فرهنگ‌ و درگیری‌ با آن‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ نه‌ تنها چاره‌ای‌ نداشته‌ است‌ جز آن‌ که‌ بین‌ دو قطب‌ نقد فرارونده‌ (بیرونی) و نقد درونگرا در گذر باشد، بلکه‌ دوگانه‌ها یا تقابل‌های دیگر (به‌ مفهوم‌ کانتی: مواضع‌ متقابل‌ که‌ با بحث‌ منطقی‌ کم‌ و بیش‌ به‌ یک‌ اندازه‌ قابل‌ دفاعند) نیز به‌ سرعت‌ پدیدار شدند. آیا فرهنگ‌ (به‌ مفهوم‌ محدود کلمه) را باید به‌ مثابه‌ی‌ حوزه‌ای‌ از قطب‌های‌ مستقل‌ و قایم‌ به‌ ذات مورد توجه‌ قرار داد یا به‌ مثابه‌ی‌ زیر حوزه‌ای‌ اجتماعی‌ سیاسی‌ اقتصادی‌ که‌ در آن‌ حتی‌ چیزهای‌ بی‌فایده، مفید می‌شوند؟ آیا در ایدیولوژی‌های‌ فرهنگ‌ متعالی حقیقت‌ بیشتری‌ پنهان‌ است‌ یا در ایدیوژی‌های‌ فرهنگ‌ انبوه‌ عامه ؟ آیا منتقد باید توجه‌ خود را به‌ آثار معطوف‌ کند یا به‌ تولید و دریافت‌ فرآورده‌ها ؟ آیا آثار تندروی‌ سیاسی‌ بیشتر منتقد جهان‌ امروزند یا آثار مستقل‌ قایم‌ به‌ ذات؟ آثار متعلق‌ به‌ گذشته‌ گنجینه‌ی‌ آرمانشهر (اتوپیا) هستند یا آثار امروزی؟ آیا تلفیق‌ دوباره‌ی‌ کار یدی‌ و فکری، زندگی‌ و هنر، محتوای‌ آرمانشهر ایجابی‌ (مثبت) آزادی‌ است‌ یا آرمانشهری‌ که‌ سلبی‌ (منفی) اداره‌ می‌شود؟ مولفان‌ متفاوت‌ در مقالات‌ متفاوت‌ و گاهی‌ حتی‌ در یک‌ مقاله‌ پاسخ‌های‌ مختلفی‌ به‌ این‌ سوالات‌ داده‌اند. در ۱۹۳۶، ماکس‌ هورکهایمر توجه‌ خود را به‌ نقش‌ فرهنگ‌ (از جمله‌ فرهنگ‌ متعالی) در تولید باورهای‌ مشروعیت‌ بخش‌ به‌ حاکمیت‌ سیاسی‌ معطوف‌ کرد. در ۱۹۴۱، او در پیروی‌ از کانت، به‌ نقد خرد ابزاری‌ که‌ در بی‌هدفی‌ آثار اصیل‌ نهفته‌ است‌ تاکید کرد. در مقاله‌ای‌ در سال‌ ۱۹۳۷، هربرت‌ مارکوزه‌ بقای‌ فرهنگ‌ ایجابی‌ را به‌ شدت‌ مورد نقد قرار داد (و امید به‌ نابودی‌ انقلابی‌ آن‌ را مطرح‌ کرد). در مقاله‌ای‌ دیگر، او توجه‌ خود را به‌ مضمون‌های‌ اتوپیایی‌ فرهنگ‌ گذشته‌ معطوف‌ کرد. و بعدها، در مقاله‌ای‌ در باب‌ آزادی‌ (۱۹۶۹) یک‌ بار دیگر ندای‌ تلفیق‌ دوباره‌ی‌ فرهنگ‌ و زندگی‌ از طریق‌ از میان‌ بردن‌ هنر و زیبا کردن‌ زندگی‌ و کار روزمره‌ را سر داد، فقط‌ برای‌ آن‌ که‌ چند سال‌ بعد در ضد انقلاب‌ و شورش‌ (۱۹۷۲) نیاز به‌ حفظ‌ آثار مستقل‌ و قایم‌ به‌ ذات‌ را حتی‌ در آینده‌ مطرح‌ کند. و مهم‌تر از همه، والتر بنیامین‌ و تیودور آدورنو، دو دوست‌ صمیمی، در دهه‌ی‌ ۱۹۳۰ گرفتار مجموعه‌ای‌ از بحث‌ها و گفتگوها درباره‌ی‌ هنر، فرهنگ‌ انبوه‌ (عامه) و سیاست‌ شدند که‌ طی‌ آن‌ها آدورنو از بنیامین‌ علیه‌ بنیامین‌ بهره‌ گرفت‌ و بنیامین‌ نیز همان‌ طور که‌ خواهیم‌ دید، می‌توانست‌ از آدورنوی‌ جامعه‌شناس‌ علیه‌ آدورنوی‌ فیلسوف‌ هنر استفاده‌ کند.در متن‌ چنین‌ تنوع‌ نظرات، چه‌ توجیهی‌ داریم‌ برای‌ ارایه‌ی‌ نظریه‌ی‌ زیباشناختی‌ مکتب‌ فرانکفورت‌ تحت‌ یک‌ عنوان‌ ساده‌ و واحد؟ نخست، همه‌ی‌ نظریه‌ پردازان‌ ما کم‌ و بیش‌ در


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی

مقاله درباره نسخه فرهنگی امنیت ملی

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره نسخه فرهنگی امنیت ملی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نسخه فرهنگی امنیت ملی


مقاله درباره نسخه فرهنگی امنیت ملی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:9

بررسی چالش‌های گذشته ، حال و آینده ، در هنگام مطالعه مقوله امنیت ملی جمهوی اسلامی همواره حائز اهمیت بسیار بوده است. مقاله پیش رو سعی دارد با روشی استراتژیک زاویه جدیدی از امنیت ملی کشور را مورد بازخوانی قرار دهد. از دیدگاه مؤلف ، مواجهه با تهدیدات فرهنگی مستلزم تغییر ساختار نظام امنیت ملی و نگاهی مجدد به جایگاه فرهنگ در این ساختار می باشد.توجه شما را به مطالعه این رویکرد نوین جلب می کنیم .

امنیت، در لغت به حالت فراغت از هرگونه تهدید یا حمله و آمادگی جهت رویارویی با آنها اطلاق می‌شود.[1] معمولاً در علوم سیاسی و حقوق، امنیت به پنج بخش: امنیت فردی، اجتماعی، ملی، بین‌المللی و امنیت جمعی (
Colective Security) تقسیم می‌شود.

امنیت ملی، که در این گفتار به آن خواهیم پرداخت به حالتی اطلاق می‌شود که در آن هر ملتی فارغ از تهدیدٍ تعرض به تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی، یا خاک خود به سر می‌برد. [2]

از این منظر، بررسی ساختار امنیت ملی یکی از موضوعات بین‌رشته‌ای[3] به شمار می‌رود که تاکنون در کشورمان تحقیقات قابل توجه‌ای درباره آن صورت نگرفته است. بدون تردید، ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مستمراً با چالشها و تهدیدات مخاطره‌آمیز مواجه بوده و از این لحاظ، همواره تعریف و تامین امنیت ملی، موضوعی حائز اهمیت در نظر گرفته شده است.

واقعیت تلخ آن است که، تاکنون در مجامع داخلی هیچ تعریفی از امنیت ملی که مورد توافق همگان باشد، ارائه نشده و طی این سالها، عمدتاً این مقوله در چارچوب ملاحظات نظامی و انتظامی مورد توجه بوده است. این در حالی است که مطمئناً می‌توان تعریفهای دقیقی با در نظر گرفتن ابعاد امنیت ملی از آن ارائه کرد به نحوی که تمرکز مسئولیت حراست از امنیت کشور، صرفاً بر روی نیروهای نظامی و امنیتی قرار نگیرد.

به عبارت دیگر، باید تعریفی از امنیت ملی ارائه کرد که سهم اندیشه و فرهنگ در آن به صورت دقیق مشخص شده باشد. البته تلاشهایی از این دست در برخی کشورهای توسعه یافته جهت ارائه تعریفی جامع از امنیت انجام پذیرفته است. برای مثال، دانشکده دفاع ملی کانادا امنیت ملی را چنین تعریف می‌کند: «امنیت ملی، حفاظت از شیوه پذیرفته شده زندگی مردم است که با نیازها و آرمانهای مشروع دیگران نیز سازگار می‌باشد. امنیت، شامل فارغ‌بودن از حمله نظامی یا فشار، آزادی از انهدام داخلی و رهایی از زوال ارزشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای نحوه زندگی، اساسی است.» [4]

اما درخصوص انقلاب اسلامی باید گفت این حرکت که تحقیقاً بیشتر یک انقلاب فرهنگی است، همواره از همین زاویه فکری ـ فرهنگی نیز مورد تهدید واقع شده است. این تهدید به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی روند فزاینده‌ای به خود گرفته است. همچنین شواهد گویای این مهم است که انقلاب اسلامی در دهه آینده و به ویژه با ظهور نسلهای جدید، با چالش‌های فکری ـ فرهنگی جـّدی‌تری مواجه خواهد بود که این وضعیت صرف‌نظر از تأثیر پروسه ارتباطات و اطلاعات جهانی بر آن، عمدتاً با مقاصد شیطنت‌آمیز، از سوی شبکه‌های مخالف خارجی و داخلی طرح‌ریزی گردیده است.

بنابراین می‌توان تعریف تازه‌ای از طرح امنیت ملی ارائه کرد که شامل موقعیت خاص کشورمان نیز باشد: طرحی که منابع و امکانات مادی و معنوی کشور را به منظور حفظ، حراست و ترویج منافع ملی، ارزشهای انقلاب اسلامی و فرهنگ ملی و دینی، بسیج و سازماندهی می‌کند. طبعاً این طرح باید مبتنی بر اصولی روشن و مجاب‌کننده باشد تا بتواند به مثابه نیرویی هدایت‌کننده در بخشهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشور، عمل کند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نسخه فرهنگی امنیت ملی

دانلود پروژه تهاجم فرهنگی یا شبیخون 14 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پروژه تهاجم فرهنگی یا شبیخون 14 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی؟

کاری که از لحاظ فرهنگی دشمن می کند نه تنها یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی و یک قتل عام فرهنگی است.

« مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... خامنه ای »

مقدمه

نوجوانان و جوانان به مثابه آینه های تأثیرپذیری می مانند که هر آنچه را ببینند و بشنوند صریحا بخاطرخواهند سپرد و چون به مقتضای سنشان بدنبال نو آوری، الگوهای بکر و جذاب و مطرح نبودن هر چه بیشتر خود در بین دیگران هستند، متاسفانه الگوهای القاء شده از سوی بیگانگان را چشم بسته و بدون هر گونه آگاهی می پزیرند و در تقلید کورکورانه از این الگوها غربی و مبتذل حتی سعی در سبقت جستن از یکدیگر دارند و انواع دستجات، اجتماعات، گروههای مبتذل را با عناوین مختلف تشکیل داده و می دهند.

دشمنان انقلاب اسلامی بعد از اینکه انواع راههای مبارزه، از قبیل تحریم اقتصاد، جنگ و...را آزمودند و نتوانستند نتیجه مطلوب را برای به زانو درآوردن نظام اسلامی پیدا نمایند به سلاح مبارزه فرهنگی روی آورده و راه مبارزه با انقلاب را بدین سان در پیش گرفتند.

استکبار جهانی در این مبارزه عظیم جوانان این مرز بوم را نشانه رفته و به انحراف کشاندن نسل جوان را که آینده سازان واقعی کشور هستند، سرلوحه اهداف خود قرار دارد.

بر اساس مطالعات و تحقیقات انجام شده درباره انواع گروههای مبتذل موجود در جامعه و افراد تشکیل دهنده این گروهها مشخص شده است که اکثر این جوانان نسبت به مسایل عام فرهنگی و اجتماعی ایران و جهان و فقدان کانال های ارتباطی بین انها دچار سردرگمی شده و خود را به مرور زمان در گردابی از مشکلات می بینند. این جوانان در گفتگوها و محافل خود وقت خود را صرف مسائلی می کنند که کمترین اطلاعاتی و یا حتی هیچ اطلاعاتی از آنها ندارند.

د بیانات آنها کلماتی همچون حقیقت، خدا، صلح و ... به چشم می خورد اما غافل از اینکه بیان هر کدم از این کلمات مستلزم کار و تحقیق و مطالعه فراوان است که این افراد در فضای بسته افکارشان، اجازه چنین کاری را پیدا نخواهند کرد و تنها با مطالعه کتبی در مورد ماوراءالطبیعه، ارواح و ... بحث های خرافی و غیرعملی را در پاسخ به سئوالات ذهنشان گزینش می کنند و هرچه این پاسخ ها خرافی و عجیب و غریب تر باشد برای آنها جذابیت بیشتری دارد.

ما در این مقوله نگاهی گذرا به تعدادی از گروه های مبتذل موجود در جامعه انداخته و با نحوه تشکیل افکار، مرام و هدف آنها آشنا می شویم.

الف – گروه رپ (Rap)

رپ (Rap) در لغت به معنای زخم زبان، ضربت سریع و تند زدن، آدم لات و حقه باز می باشد.

Rap شبیه صدای مرتعشه از دستگاه جاز است وقتی که روی پوستی دستگاه ضربه ای انداخته می شود و بالاخره Rap و تشکیل دهنده این گروه سیاهپوستانی در منطقه هارلم نیویورک بوده اند که برای رسیدن به صلح و آزادی و مبارزه با نژادپرستی دست به قیام زدند و تظاهراتی را به راه انداختند که همراه با نوعی رقص و پایکوبی بود. اما بعدها به این رقص و موسیقی توسط افراد مغرض تنوع داده شد و موسیقی رپ بصورت ابزاری در دست استعمارگران افتاد تا جوانان را به انحراف اخلاقی بکشانند.

جوانان عضو در این گروه پسرانی با موهای بلند، موهای سر را آلمانی زده ( یک طرف موها را کوتاه تراشیده و طرف دیگر مو بلند است)، شلوارهایی با پچه گشاد که روی زمین کشیده می شود، خط ریش پایین تر از گوش، عینک های دودی با قاب فلزی، موهای روغنی و ... و دخترانی با منتوهای آستین بلند و کوتاه، موهای روغن زده و چسبیده به سر و شلوار های پاچه گشاد، کفش های سگک دار و ... می باشد.

دختر جوانی که دل به آنچه از خارج برایش سوغات آورده می شود، بسته و تمام ذهنیات و تفکرات خود را مطابق با آنچه دیگران می خواهند همراه کرده اظهار می دارند که «ادبیات ما کهنه شده و چیزی که به درد بخورد در آن نیست دیگر زمان حافظ، سعدی، مولوی گذشته و باید مطابق زمان پیش رفت ».

اندیشه گوتاه یک پسر جوان عضو در این گونه گروه ها در تعریف از آزادی اینست که : «آزادی یعنی هر لباسی دلم خواست بپوشم، بتوانم با دوست دخترم بدون دردسر به میهمانی بروم، مشروب هم به اندازه بخورم »

اعضای گروه Rap آرم خود را از صلح جهانی PEACE گرفته اند، آنها خود را فارغ از تمامی مسایل زندگی دانسته و در پی آسایش مفرط و بی حد و اندازه اند و به همین جهت دوستی و سازش را که اشعار صلح جهانی است به اشتباه تعبیر کرده و خود را متصل و پیرو آن می دانند.

ب- گروه هوی متال (HEAVY METTAL )

هوی متال به معنای فلز سنگین است و به نوعی از موسیقی نسبتا جدید غربی (آمریکایی) اطلاق می شود که در آن اصوات مرتعشه از سازهای نزدیک به صدای برخود فلزات است. در این نوع موسیقی (اوج و فرود) قطعات بسیار شدید بوده و ضرب آهنگ ها فوق العاده تند است استفاده از آلات موسیقی الکترونیکی و سازهای کوبه ای چنان فضای تند موسیقیایی را پدید می آورند که کمتر کسی قادر به گوش دادن است.

پسری که خود را عضو گروه هوی معرفی می کند درباره صلح اظهار می کند :


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه تهاجم فرهنگی یا شبیخون 14 ص