86 صفحه در قالب word
مقدمه :
یکی از تحولاتی که از ابتدای شکلگیری علم اقتصاد مورد توجه اقتصاددانان بوده مسئله رشد و توسعه اقتصادی است. رشد و توسعه اقتصادی از جمله اهداف اصلی در سیاستگذاری و تصمیمگیری اقتصادی است شاید به همین جهت به یکی از مهمترین موضوعاتی بدل شده که ذهن اقتصاددانان را به خود معطوف داشته. باید توسعه را جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، نهادهای ملی، طرز تلقی مردم، کاهش نابرابری، ریشه کن کردن فقر مطلق و نیز تسریع رشد اقتصادی است.
در دنیای پیچیده و پر تلاطم کنونی، بسیاری از کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه، برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و افزایش رشد اقتصادی، سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی را در اولویت قرار دادهاند. در حالی که تشکیل سرمایه به عنوان یکی از متغیرهای حیاتی رشد اقتصادی محسوب میشود. این کشورها از نظر مالی فقیرند اما دارای فرهنگ، شرایط اقتصادی، اجتماعی و ساخت سیاسی متفاوتی هستند و با مسائلی مواجهند از جمله بازارهای محدود، کمبود مهارتها، قدرت ضعیف چانه زنی امید کم به خوداتکایی مهم اقتصادی، مخصوصاً کمیابی منابع مالی. اینگونه از کشورها در یک رشته از هدفهای مشترک سهیماند این هدفها شامل : کاهش فقر و نابرابری و بیکاری، تأمین حداقل سطح آموزش و بهداشت. مسکن و غذا برای افراد متبوع کشور و نیز گسترش امکانات اقتصادی، اجتماعی و ایجاد همبستگی ملی میشود.
کشورهای در حال توسعه برای رسیدن به اهداف فوق و قرار گرفتن در مسیر توسعه و رشد اقتصادی تا حدودی نیازمند تشکیل سرمایه هستند. تشکیل و تمرکز سرمایه از منابع داخلی میتواند موجب خودکفایی در تولید کالاهای مصرفی و سرمایهای شده و تشکیل سرمایه عامل مهم و بنیادی در تحقق توسعه است. نیروهای مولد جامعه را از طریق تولید کالاهای سرمایهای افزایش میدهند تا از این طریق بتوانند به تولید کالاهای مصرفی و ضروری مبادرت ورزند. از طرف دیگر عدم تشکیل سرمایه کافی میتواند منجر به کاهش بهرهوری گردد که آن نیز منجر به کاهش سطح درآمدها و رشد اقتصادی که انعکاسی از قدرت تولید پایین است، خواهد شد. کاهش سرمایهگذاری به معنای پایین بودن بهرهوری و ضعف قدرت خرید مردم و در نتیجه پایین بودن مستمر درآمدهاست.
بنابراین برای افزایش سطح بهرهوری باید پس اندازهای داخلی و … برای ایجاد سرمایهگذاری جدید در کالاهای سرمایهای مادی تجهیز شود و نیز از طریق سرمایهگذاری در آموزش و پرورش و تربیت نیروی فنی به تشکیل سرمایه انسانی اقدام شود. تجربه موجود در پیشرفت اقتصادی جهان نشان میدهد که همراه با رشد اقتصادی سیر فزاینده انباشت سرمایه نیز وجود داشته است. از آنجا که سرمایهگذاری شرطی حیاتی برای به جریان انداختن وجوه در دسترس و کسب سود و منفعت بیشتر برای صاحب سرمایه و ایجاد اشتغال، رفاه و … برای جامعه است. متولد سرمایه و چگونگی تجهیز منابع برای رسیدن به این سرمایه به عنوان یکی از مهمترین مباحث اقتصادی مطرح میشود.
سرمایه و سرمایهگذاری :
سرمایه یعنی وجوه قابل سرمایهگذاری و حاصله از پسانداز که به صورت ماشینآلات، ساختمان، ابزار مهارتها و یا وجوه نقد به جریان کار انداخته میشود. مفهوم تشکیل سرمایه این است که جامعه کلید فعالیتهای مولد خود را به خدمت نیازمندیها و مصارف فوری نمیگذارد بلکه قسمتی از آن را صرف تولید کالاهای سرمایهای مانند ماشینآلات، کارگاهها، تجهیزات و تمامی اشکال سرمایه میکند که قادر است تأثیر نیازهای مولد جامعه را به میزان زیادی افزایش دهد. بدین ترتیب میتوان سرمایه را به پنج گروه طبقهبندی کرد :
۱ـ از طریق سرمایهگذاری خارجی (وامهای خارجی)
۲- از محل وجوه حاصل از فروش منابع طبیعی کشور
۳- از طریق پسانداز اجباری نظیر مالیاتها
۴- از طریق پسانداز اختیاری توسط بانکها و بورس اوراق بهادار
۵- از طریق شرکتهای بیمه
که در مورد گروه چهارم و پنجم میتوان گفت که بهترین طریق منبع عرضه سرمایهاند. بدین ترتیب سرمایهگذاری را میتوان تشکیل سرمایه یا به عبارتی نتیجهای از تحصیل، تشکیل یا ایجاد منابع برای استفاده در فرایند تولید تعریف نمود. در واقع هدف از سرمایهگذاری انتقال قدرت خرید فعلی به قدرت خرید بیشتر در آینده است.
نقش سرمایه در رشد و توسعه :
تولید تابعی از عوامل گوناگون است که سرمایه یکی از آنها به شمار میرود البته هر چند عواملی مثل نیروی کار، منابع طبیعی، تکنولوژی و مدیریت نیز دارای نقشهای خاص خود میباشند. ولی همیشه اهمیت تجهیز سرمایه به گونهای بوده که عوامل دیگر را تحت تاثیر خود قرار داده است. این مهم به ویژه در کشورهای در حال توسعه از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است. شکلگیری و تشکیل سرمایه با هزینه اقتصادی ولی با نرخ بازگشت توأم خواهد بود سرمایهگذاری وقتی امکانپذیر است که تخصیص منابع منجر به افزایش ذخایر سرمایهای، چه مادی، چه انسانی شود. تشکیل سرمایه جریانی است مستمر. همراه با اثرپذیری و اثر گذاری متقابل یعنی تشکیل سرمایه و به کارگیری آن درآمد را افزایش میبخشد و افزایش درآمد به نوبه خود تشکیل سرمایه را بیشتر تسهیل میکند.
تراکم سرمایه در صورتی بدست میآید که مقداری از درآمدهای امروز پسانداز و تبدیل به سرمایه شود تا از آن طریق بتوان درآمد و تولید بیشتری در آینده بدست آورد. در مراحل اولیه رشد و توسعه به دلیل فقر شدید امر تشکیل پسانداز و یا سرمایه لازم و ضروری است. زیرا از یک طرف منابع مالی به مقدار کافی در دسترس نیست و از سوی دیگر تجهیز این وجوه محدود به سمت بخش تولیدی، صنعتی به دلیل فقدان بازارهای مالی برای تسهیل این امر به راحتی انجامپذیر نیست به طوریکه در اکثر کشورهای پیشرفته صنعتی توسعه بخش مالی به دنبال آن بازار سرمایه موجباتی را فراهم ساخته تا بخشی قابل توجهی از منابع مالی مورد نیاز بنگاههای تولیدی و اقتصادی از طریق سازکار اوراق بهادار تأمین شود.
در اقتصاد ایران هم به عنوان یک کشور در حال توسعه تشکیل سرمایه مهمترین عامل رشد و توسعه اقتصادی است. میتوان گفت یکی از منابع مهم سرمایه همان سپردههای افراد نزد بانکهاست که به عنوان نماینده پسانداز جامعه محسوب میشود. همانطور که بیان شد در کشورهای در حال توسعه تمرکز سرمایه شکل نگرفت در حالیکه در کشورهای توسعه یافته انباشت سرمایه شکل میگیرد در نتیجه منجر به سرمایهگذاری در زمینههای مختلف خواهد شد. بنابراین باعث افزایش تولید و افزایش درآمد میشود. این افزایش درآمد مقداری پسانداز و تبدیل به سرمایهگذاری مجدد خواهد شد که به صورت یک چرخه ادامه پیدا میکند و سبب رشد و شکوفایی اقتصادی میگردد.
در واقع سرمایهگذاری و تشکیل سرمایه نیاز اولیه هر فعالیت اقتصادی است و بدون وجود حداقل سرمایه یک بنگاه اقتصادی رسمیت نمییابد اما آنچه که سرمایهگذاری را به عنوان یک متغیر اصلی برای تولید و رشد اقتصادی مطرح کرده تنها نیاز ابتدایی به سرمایه برای شروع و ادامه فعالیت نیست بلکه نقشی است که کارایی سرمایه ایفا مینماید. به دنبال سطح بالای کارایی سرمایه، افزایش بهرهوری در نتیجه درآمد واقعی بالا را خواهیم داشت. این درآمد واقعی بالا، افزایش تقاضای کل در طرف تقاضای اقتصاد و افزایش پسانداز در طرف عرضه را به دست میدهد که هر دوی اینها افزایش مجدد سرمایهگذاری را در اقتصاد به دنبال خواهد داشت.
مروری بر ادبیات تئوریک پیرامون نقش سرمایه در رشد اقتصادی :
انباشت سرمایه نقش به سزایی در رشد و توسعه اقتصادی کشورها دارد چرا که سرمایه یکی از عوامل مهم تولید بوده است. در کشورهای توسعه یافته انباشت سرمایه و تمرکز سرمایه شکل گرفته اما در کشورهای در حال توسعه به دلیل عدم تمرکز سرمایه رشد و توسعه حاصل نشده است. به منظور درک بهتر اهمیت تشکیل سرمایه در رشد اقتصادی به نظرات برخی از اقتصاد دانان اشاره خواهیم کرد. در تئوری توسعه اقتصاد دانان کلاسیک سرمایه یک نقش مرکزی را بازی میکرد و انباشت سرمایه تعیین کننده اساسی رشد و پیشرفت اقتصادی بود. بحث سرمایهگذاری نزد آنان یک بحث پسانداز میباشد. و لذا وجود پسانداز از دید آنها شرط کافی برای بوجود آمدن سرمایهگذاری بوده.
تئوری رشد آدام اسمیت :
اسمیت از تمرکز سرمایه به عنوان شرط لازم برای توسعه اقتصادی یاد میکند وی معتقد است حل مشکل توسعه اقتصادی تا حدود زیادی بستگی به تواناییهای مردم برای پسانداز و سرمایهگذاریهای بیشتری در یک کشور دارد بنابراین پسانداز نقش قابل توجهی در روند تمرکز سرمایه دارد. وی انباشت سرمایه را قبل از شروع روند تقسیم کار میداند همچنین تمرکز سرمایه، تقسیم کار و پیشرفت فنی را جدا از یکدیگر نمیداند. از نظر اسمیت نرخ سرمایهگذاری بر اساس پسانداز تعیین میشود. یعنی با افزایش سود، میزان پساندازها و سرمایهگذاری افزایش مییابد و یا کاهش سود هر دو کاهش پیدا میکنند همچنین تقسیم کار موجب میشود تا بهرهوری عامل کار بالا رود و در نتیجه درآمد واقعی افراد از جمله سرمایهداران افزایش یابد.
افزایش درآمد واقعی موجب افزایش پساندازها و سرمایهگذاری میشود و در نتیجه تراکم سرمایه حاصل شده که نتیجه آن کاهش در هزینهها بوده که این خود باعث افزایش مجدد میزان سود شده و پسانداز و سرمایهگذاری بیشتری را ممکن میسازد. وی در کتاب ثروت ملل خود (در سال ۱۷۷۶ میلادی) چنین میگوید : “ هر افزایش و کاهش سرمایه به طور طبیعی تمایل به افزایش یا کاهش ارزش حقیقی صنعت تعداد دستهای تولیدی و در نتیجه ارزش قابل مبادله تولید سالانه زمین و کار کشور، ثروت حقیقی و درآمد تمام ساکنین آن دارد. سرمایه با صرفهجویی افزایش و با ولخرجی و اسراف کاهش مییابد. ” اسمیت عقیده داشت که دست نامریی، گردش طبیعی اقتصاد را که نتیجه آن رفاه عمومی است ایجاد میکند.
در این صورت تقاضای کل تولید هرگز کاهش نخواهد یافت زیرا اگر مقداری از درآمد ملی پساندازها شود خود به خود به سرمایهگذاری تبدیل میشود. بنابراین “ قانون سی ” به این مفهوم که عرضه تقاضای خود را خلق میکند در نظریه اسمیت جلوه میکند زیرا در نظریه پساندازها و سرمایهگذاری وی امکان کتاب ثروت ملل میگوید :“ ولخرجی و اسراف دشمن منافع عمومی و صرفهجویی به سود منافع اجتماعی است.” همانطور که بیان شد از مطلب فوق چنین استنباط میشود که از نظر وی و اقتصاددانان کلاسیک پسانداز به وسیله دست نامریی به سرمایهگذاری بدل شده و لذا بحث سرمایهگذاری در نزد آنها بحث پسانداز میباشد و عاملی که برابری این دو را تضمین میکند همان نرخ بهره است.
سایمون کوزنتس بیان میکند که در نگاهی به رشد یک کشور توسعهیافته در قرون گذشته باید افزایش اساسی در نسبتهای تشکیل سرمایه وجود داشته باشد با عدم حصول به چنین افزایش در تشکیل سرمایه هر شتابی در رشد جمعیت منجر به کاهش تولید سرانه گردیده است. وی از مقایسه با امنیت جاری کشورهای توسعهنیافته استنتاج کرد که در رده افزایش نسبتهای تشکیل سرمایه انتقال از وضعیت ماقبل صنعتی به وضعیت مدرن میباشد.
کوزنتس و کلارک با مطرح کردن دور باطل فقر که در آن سطح پایین زندگی منجر به پایین بردن سطح پسانداز گشته و پایین بردن پسانداز امکان سرمایهگذاری را تضعیف میکند. پایین بودن سرمایهگذاری منجر به افزایش بیکاری و کاهش بهرهوری و نهایتاً کاهش سطح تولید میشود. بر ضرورت سرمایهگذاری و پیدا کردن راهی برای افزایش پسانداز برای رهایی از این دور باطل فقر تأکید داشتند. لوئیس میگوید که پسانداز و سرمایهگذاری لازمة رشد اقتصادی است. الگوی رشد لوئیس یک الگوی دوبخشی بود. وی فرض میکند که آهنگ انتقال نیروی کار ] از روستا به شهر[ و ایجاد اشتغال و بخش شهری متناسب با آهنگ تراکم سرمایه شهری است. تراکم سرمایه به وسیله مازاد سود بخش نوین پس از پرداخت دستمزدها براساس این فرض که سرمایهدار تمام سودش را مجدداً سرمایهگذاری میکند که امکانپذیر میشود. هر قدر آهنگ تراکم سرمایه سریعتر باشد آهنگ رشد بخش نوین بالاتر و آهنگ ایجاد مشاغل جدید سریعتر و در نتیجه به رشد اقتصادی بالاتری میرسد. وی نخستین کسی بود که بیان کرد تشکیل سرمایه در طول انقلاب صنعتی دو برابر شده است.
لوئیس در کتاب « تئوری رشد اقتصادی» میگوید : مشکل و مسأله اصلی که در تئوری توسعه اقتصادی باید فهمیده شود فرایندی است که طی آن جامعه که قبلاً ۴ یا ۵ درصد یا حتی اندکی از درآمد ملی خود را پسانداز و سرمایهگذاری میکرده است خود را به اقتصادی تبدیل کند که پسانداز اختیاری حدود ۱۲ تا ۱۵ درصد درآمد ملی یا حتی بیشتر از آن باشد. این مسأله مشکل اساسی است. زیرا واقعیت اصلی توسعه اقتصادی انباشت سریع سرمایه میباشد. ما نمیتوانیم هیچ انقلاب صنعتی را توضیح دهیم مگر اینکه بتوانیم توضیح دهیم چرا پسانداز نسبت به درآمد ملی افزایش پیدا کرده است.
روستو بعنوان یک اقتصاددان تاریخی معاصر این مطلب لوئیس را که تشکیل سرمایه در طول انقلاب صنعتی دو برابر شده، را مورد تأیید قرار داد. تحت عنوان مرحله خیز در مراحل پنجگانه رشد اقتصادی وی نام گرفت. روستو تحول اقتصادی ـ اجتماعی کشورهای جهان را براساس مطالعات و بررسی وقایع تاریخی به پنج مرحله تقسیم میکند. وی معتقد است برای رسیدن به مرحله کامل پیشرفت اقتصادی و انتقال از عقبماندگی به توسعه تمام کشورها باید از یک رشته از قدمها و یا مراحل بگذرند این مراحل عبارتند از :
مرحله سنتی
مرحله ماقبل خیز
مرحله خیز
مرحله بلوغ اقتصادی
عصر مصرف انبوه
روستو همانند مارکس یک حالت جبری برای وقوع پنج مرحله فوق قائل میشود. مرحله خیز مهمترین مرحله نزد وی است برای وقوع آن، افزایش نسبت تشکیل سرمایه را بسیار ضروری میداند. همچنین در کتاب مراحل رشد اقتصادی خود خیز را به عنوان فاصله زمانی تعریف میکند که در طول آن نرخ سرمایهگذاری افزایش یابد به طوری که تولید سرانه حقیقی افزایش یابد. او معتقد است کشورهای عقبمانده که هنوز در مرحله جامعه سنتی یا پیش شرایط هستند باید به تجهیز پساندازهای داخلی و خارجی به منظور ایجاد سرمایه کافی برای تسریع رشد اقتصادی بپردازند تا به مرحله خیز برسند. روستو برای مرحله حرکت به سوی بلوغ نیز افزایش نسبت تشکیل سرمایه را بیشتر از مرحله خیز مورد تأکید قرار میدهد. وی معتقد است که در مرحله خیز باید میزان پساندازها از درآمد ملی از ۵ درصد بر ۱۰ درصد یا بیشتر افزایش یابد. میزان سرمایهگذاریهای تولیدی نیز به همان اندازه افزایش پیدا کند و برای آنکه رشد اقتصادی مستمر داشته باشیم سازماندهی مالی، سیاسی و اقتصادی ضرورت پیدا میکند که در این صورت زمینههای تأمین سرمایهگذاری داخلی فراهم میشود.
کینز در نظریات خود در کتاب تئوری عمومی چنین بیان میکند : برای این واقعیت اهمیت بسیار اندکی قائل میشویم که سرمایه یک مقوله مستقل نیست که جدا از مصرف وجود داشته باشد. برعکس هرگونه ضعف در میل به مصرف که به منزله عادت همیشگی تلقی گردد باید تقاضای سرمایه را نیز مانند تقاضای مصرف تضعیف نماید. وی در نظریات خود اثر کاهش تمایل به مصرف را که در واقع موجب محدود شدن تقاضای مؤثر میشود را مضر دانست.
در ارتباط با مسأله تشکیل سرمایه به نظریه فشار بزرگ از سوی روزن اشتاین رودان برمیخوریم. آنان معتقدند که کشورهای توسعهنیافته برای رهایی از دام توسعهنیافتگی و به دلیل پایین بودن موجودی سرمایه احتیاج به سرمایهگذاری عظیمی دارد و سرمایهگذاری در مقیاس وسیع را شرط لازم برای توسعه این کشورها میدانند و چون در اینگونه کشورها اغلب دولتها نقش عمدهای را در تشکیل سرمایه برای شروع و هدایت رشد و توسعه دارند لازم است سرمایهگذاری به صورت همزمان در صنایع مختلف و مکمل صورت گیرد تا این صنایع تقاضا برای کالاهای یکدیگر را فراهم کرده و محدودیت بازار را که در این کشورها مانعی در راه رشد این صنایع است از بین ببرد. بنابراین برای رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی وجود منابع مالی ضروری است و هر تبدیل منابع مالی به سرمایهگذاری.
ریکاردو معتقد است سرمایهداران یا طبقه مولد جامعه تا زمانی که نرخ سود مثبت است سود حاصل را به سرمایهگذاری تبدیل کرده و موجب رشد و توسعه اقتصادی میشوند. تا زمانی که نرخ سود به اندازه کافی بالا باشد سرمایهداران قادر خواهند بود پسانداز و سرمایهگذاری کنند. در این صورت عرضه سرمایه بالا میرود و دستمزد زیاد میشود این امر امکان اشتغال نیروی کار را که از طریق رشد جمعیت در حال افزایش است فراهم میآورد اما با رشد مداوم جمعیت یا با فشار جمعیت و در شرایطی که شیوه فنی تولید ثابت است جریان تبدیل سود به سرمایهگذاری به طور مداوم امکانپذیر نیست. بنابراین با افزایش نیروی انسانی جدید که به زمینهای در حال کشت و نامرغوب اضافه میگردد سهم بهره مالکانه از درآمد زمین افزایش یافته و حجم سود را کاهش میدهد. در نتیجه طبقه غیرمولد جامعه غنی و غنیتر شده و درآمد خود را صرف خرید کالاهای لوکس و تجملی میکنند. در حالی که طبقه سرمایهدار کاملاً از بین میرود.
در این وضعیت از یک طرف چون جمعیت غیرفعال زیاد است دستمزد در حداقل معیشت قرار خواهد گرفت و از طرف دیگر با کاهش میزان سود جذب آن بوسیله بهره مالکانه پسانداز کاهش یافته و رشد سرمایه متوقف و اقتصاد در حالت سکون قرار میگیرد. ریکاردو تمرکز سرمایه را نتیجه تجمع سودها میداند و معتقد است چون سود موجب پسانداز ثروت شده و منجر به تمرکز سرمایه میشود. تمرکز سرمایه را به توانایی برای پسانداز وابسته میدانست. توانایی برای پسانداز نقش مؤثرتری در تمرکز سرمایه دارد و بستگی به درآمد خالص جامعه دارد. هرچه درآمد خالص بیشتر باشد توانایی برای پسانداز نیز زیادتر خواهد بود.
به طور کلی پسانداز به منظور انباشت سرمایه مرحله قبل از تبلور مادی سرمایه بره مثابه ابزار تولید است و این عامل یکی از شرایط لازم برای دستیابی به رشد است. از دیدگاهی مهمترین علت کمبود سرمایه در کشورهای در حال توسعه را میباید در ریشه اساسی آن یا پدیده کمی پساندازها جستجو نمود. بنابراین بهترین روش برای مقابله با کمبود سرمایه، افزایش پساندازهای داخلی است از این رو در مباحث مختلف اقتصادی به بحث پسانداز اهمیت ویژهای داده شده است.
اهمیت پسانداز در تشکیل سرمایه :
در اقتصادهای پیشرفته با درک اهمیت پسانداز به منزله نقطه آغاز و زیربنای توسعه اقتصادی به این عامل مهم اقتصادی توجه و عنایت زیادی شده است. بسیاری از تحلیلگران اقتصادی، انقلاب صنعتی و پیشرفت سریع اقتصادی در کشورهای توسعهیافته را نتیجه افزایش سریع حجم پسانداز میدانند. پسانداز را آنچه که از درآمد حاضر مصرف نمیشود میدانند در واقع از محل درآمد افراد حاصل میشود.
در کشورهای در حال توسعه پسانداز حایلی بین یک جریان درآمد نامطمئن و غیرقابل پیشبینی و یک سطح مصرف نزدیک به حداقل معیشت ثابت بویژه در کشورهای با اقتصاد کشاورزی و یا متکی بر مواد اولیه میباشد. پسانداز کمتر به معنی مصرف بیشتر امروز و سرمایهگذاری کمتر و در نتیجه مصرف کمتر آینده است. پسانداز بخش خانوار یا پسانداز فردی دارای اهمیت ویژهای هم برای کشورهای در حال توسعه و هم برای کشورهای توسعهیافته میباشد. پسانداز این بخش معمولاً حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد پسانداز داخلی را به خود اختصاص میدهد.
بدون توجه به روند تاریخی مباحث سرمایهگذاری و با تکیه بر اقتصاد دوبخشی کینز، تعادل در اقتصاد زمانی بوجود میآید که مقدار سرمایهگذاری با پسانداز برابر باشد. پس در هر جامعهای پسانداز بیشتر منجر به سرمایهگذاری بیشتر میشود. پسانداز در هر جامعه از کسر میزان مصرف از درآمد بدست میآید بنابراین هر چقدر درآمد بیشتر باشد پسانداز بیشتر شده در نهایت به سرمایهگذاری بیشتر می انجامد. بخش خانوار تنها بخشی است که پسانداز آن از سرمایهگذاری آن فراتر میرود. لذا رشد سرمایهگذاری بخش دولت و شرکتها که غالباً سرمایهگذاری آنها از پساندازشان بیشتر است به جذب پسانداز بخش خانوار بستگی دارد.
شواهد تجربی نشان میدهد که کشورهایی که پسانداز بالاتری داشتهاند افزایش رشد اقتصادی بیشتری را نیز تجربه نمودهاند. بین کشورهای توسعهیافته طی دهههای گذشته آلمان و فرانسه با نرخ پساندازی دو برابر ایالات متحده، رشد بهرهوری دو برابر آمریکا را تجربه کردهاند. از طرف دیگر ژاپن با نرخ پساندازی بیش از سه برابر آمریکا رشدی سه برابر آن کشور را در بهرهوری خود تجربه نموده است. در واقع پسانداز که از محل درآمد افراد حاصل میشود پایه و اساس سرمایهگذاریهای تولیدی است و بدون سرمایهگذاری اصولاً کالا و خدماتی تولید و عرضه نخواهد شد. رشد اقتصادی لازمهاش پسانداز است که باید تبدیل به سرمایهگذاری شده و به دنبال خود افزایش تولید در رشد اقتصادی بالاتر را به بار آورد. زیرا همیشه سرمایهگذاری دو نقش را ایفا میکند. از یک طرف بخشی از تقاضای جاری کشور محسوب میشود از طرف دیگر سرچشمه پیشرفت اقتصادی فردای هر کشور است.
عوامل مؤثر بر پسانداز :
عوامل زیر از جمله عواملی هستند که میتوانند بر روی پسانداز مؤثر باشند :
بار تکفل، تورم، نرخ واقعی بازده، رفتار شرکتها نسبت به سود انباشته و توزیع سود، کسری بودجه دولت. تأمین اجتماعی، بیمه، رفتار جامعه نسبت به ارثیه، ثبات اقتصادی، قوانین مالیاتی (مستقیم و غیرمستقیم)، قیمت انرژی، توزیع درآمد، سطح حداقل معاش، خصوصیات فرهنگی جامعه و …
۱ـ توزیع درآمد
در جوامع توسعهنیافته که تحول و تحرک اقتصادی و اجتماعی محدود است توزیع نابرابر درآمد نمیتواند موجبات پسانداز را فراهم کند اگر در چنین جوامعی پسانداز تشکیل گردد بعید است که در راههای تولیدی به کار گرفته شود بلکه به صورت خرید فلزات قیمتی، املاک و زمین تجلی پیدا خواهد کرد.
توزیع درآمد نابرابر در کشورهای در حال توسعه سبب میشود خانوارها با درآمد پایین قدرت پسانداز نداشته و تنها در دهکهای بالای درآمدی انتظار پسانداز بیشتر وجود دارد. هر چه توزیع درآمد عادلانهتر شود امکان جمعآوری پسانداز بیشتر، افزایش خواهد یافت. کینز درآمد جاری را عامل اصلی تعیینکننده میزان پسانداز میداند و به رابطه مثبت و معنیدار بین درآمد جاری و مصرف تأکید میکند. اقتصاددانان بعد از وی از قبیل دوزنبری، مادیلیانی، فریدمن هر یک به نوعی در مطالعات تجربی خود تأثیر درآمد بر پسانداز را نشان دادند.
از طرفی تکیه بر مالیات بر درآمد در مقابل مالیات غیرمستقیم میتواند پسانداز را کاهش دهد بنابراین با انتقال بار مالیاتی جامعه به خانوارهای فقیر پسانداز جامعه نخواهد توانست افزایش یابد.
۲ـ رشد درآمد سرانه
در کشورهایی که رشد درآمد سرانه سریعتری دارند باید نرخ پسانداز کل افزایش داشته باشد. طبق مدل سیکل زندگی در شرایط رشد سریع درآمد سرانه، درآمد نیروهای مشاغل که در دوران فعالیت خود به سر میبرند و در این سنین پسانداز بیشتری دارند نسبت به درآمد افراد بازنشسته و سالخورده با شدت بیشتری افزایش مییابند و در واقع سهم نیروهای در دوران فعالیت از درآمد ملی بیشتر و با توجه به نرخ پسانداز زیاد آنها، باید پسانداز کل افزایش یابد. (مودیگلیانی، ۱۹۷۰)
در مورد ساختار سنی جامعه هم همانطور که بیان شد انتظار میرود سنین پایین کمتر و سنین بالاتر جامعه بیشتر پسانداز کنند. گروه جوانتر تمایل به مصرف بسیار بالاتری دارند.
۳ـ تورم
در مورد این عامل و تأثیر آن بر پسانداز نمیتوان پیشاپیش به قضاوت صریح و قاطعانه نشست. افزایش در نرخ تورم از چند جهت روی نرخ پسانداز اثر میگذارد.
از یک طرف نرخ تورم از طریق توزیع درآمد به نفع صاحبان سود قاعدتاً تأثیر مثبت روی پسانداز دارد. همچنین تورم باعث کاهش داراییهای ثابت مانند اوراق قرضه میگردد با کاهش ثروت واقعی پسانداز افزایش مییابد. تورم میتواند موجب افزایش عدم اطمینان در محیط اقتصادی نسبت به آینده گردیده و در نتیجه باعث میل به نقدینگی شده و عرضه حقیقی پول را کاهش میدهد در نتیجه سبب افزایش نرخ بهره میشود و لذا سرمایهگذاری بلند مدت را کاهش میدهد.
با افزایش تورم نرخ واقعی بازدهها منفی گردیده، تمایل به مصرف افزایش و میل به پسانداز کاهش یافته، گاهی ممکن است که نرخ بهره اسمی همراه با تورم افزایش نیابد در این صورت به زیان پساندازکنندگان است و اثر منفی روی پسانداز دارد.
۴ـ نرخ بهره
نرخ بهره هم مانند نرخ تورم از چند جهت روی پسانداز اثر میگذارد. نرخ بهره را میتوان از دو جنبه اثر جانشینی و اثر درآمدی بررسی کرد. از طریق اثر درآمدی، افزایش نرخ بهره، موجب افزایش مصرف جاری و لذا کاهش پسانداز میشود. افزایش نرخ بهره از طریق اثر جانشینی موجب جانشین شدن مصرف آینده به جای مصرف حال میشود زیرا قیمت مصرف حال را افزایش میدهد.
مروری بر تجربه کشورها پیرامون نقش سرمایهگذاری بر رشد و توسعه اقتصادی :
با توجه به اهمیت که سرمایهگذاری در رشد و توسعه اقتصادی داراست به بررسی واقعیات آماری در این زمینه و ارتباط سرمایهگذاری و رشد اقتصادی میپردازیم. در مطالعهای که در سال ۱۹۹۱ توسط صندوق بینالمللی پول برای سرمایهگذاری خصوصی در کشورهای در حال توسعه صورت گرفته است بر تأثیر سرمایهگذاری بر رشد اقتصادی صحه گذاشته است در این مطالعه چنین آمده است که از شروع دهه ۱۹۸۰ کشورهای در حال توسعه کاهش قابل ملاحظهای در رشد اقتصادی را تجربه کردهاند نرخ رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) برای تمامی کشورهای در حال توسعه در طول دوره ۸۹ـ۱۹۸۱ بطور متوسط ۳/۳ درصد در سال بوده است براساس ارقام سرانه رشد متوسط (GDP) حقیقی از ۳ درصد در سال در طول دوره ۸۹ـ۱۹۷۱ کمتر از یک درصد در سال در طول دوره ۸۹ـ۱۹۸۱ کاهش یافته است.یکی از دلایل عمده کاهش نرخ رشد، کاهش در نرخ سرمایهگذاری بوده و در نمونهای شامل تعداد قابل توجهی از کشورهای در حال توسعه نشان داده است که نرخ رشد بطور معنیداری تحت تأثیر سرمایهگذاری قرار میگیرد.
در مطالعهای توسط صندوق بینالمللی پول که برای ۲۳ کشور در حال توسعه برای دوره ۹۰ـ۱۹۸۵ صورت گرفته است نشان داده شده که برای این دوره با استفاده از طبقهبندی این ۲۳ کشور به دو گروه با نرخ سرمایهگذاری بالاتر و کشورهای با نرخ سرمایهگذاری کل پایینتر رابطهای بین نرخ سرمایهگذاری خصوصی و نیز سرمایهگذاری کل و رشد اقتصادی وجود دارد.
کشورهای با نرخ سرمایهگذاری خصوصی پایین بطور متوسط ۱/۹ درصد GDP دارای نرخ رشد GDP سرانه حقیقی ۹% بودند در حالی که کشورهای با نرخ سرمایهگذاری خصوصی بالا به طور متوسط ۴/۱۵ درصد GDP دارای نرخ رشد GDP سرانه حقیقی ۱/۲ درصد بودهاند. در مطالعهای که توسط اقتصاددانان صندوق بینالمللی پول برای ۲۴ کشور در حال توسعه برای دوره ۸۰ـ۱۹۷۰ به منظور بررسی رابطه رشد اقتصادی و نرخ سرمایهگذاری صورت گرفته است با استفاده از تخمینهای اقتصاد نوین تأثیر سرمایهگذاری بالاتر بر رشد تائید شده است.
در یکی از مطالعات انجام شده صندوق بینالمللی پول بیان شده که نسبت پسانداز کل به GDP در کشورهای صنعتی بطور متوسط اوایل دهه ۸۰ـ۱۹۷۰ حدود ۶% کاهش یافته است و در کشورهای در حال توسعه به طور متوسط نرخهای پسانداز کل که در اواخر ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ افزایش قابل ملاحظهای یافته بود حدود ۸ درصد کاهش یافته است و این کاهش در نرخهای پسانداز در سطح جهانی کاهش انباشت سرمایه و رشد اقتصادی را به دنبال داشته است.
در مطالعه دیگری توسط صندوق بینالمللی پول رشد و سرمایهگذاری را برای ۱۲۵ کشور در حال توسعه بررسی کرده است. در این مطالعه ثابت شده که رابطه مثبت و معنیداری برای تمام گروه کشورهای با شاخصهای اقتصادی مختلف وجود داشته است. با ده درصد افزایش در نرخ سرمایهگذاری به GDP نرخ رشد نیز حدود درصد بطور متوسط افزایش یافته است.
جدول شماره ۱ـ۱ـ سهم سرمایهگذاری در GDP برخی کشورهای منتخب (درصد)
سال چین هند اندونزی کره پاکستان فیلیپین ترکیه
۱۹۹۲ ۴/۳۴ ۳/۲۳ ۷/۲۸ ۶/۳۶ ۲/۲۰ ۳/۲۱ ۱/۲۳
۱۹۹۳ ۲/۴۱ ۳/۲۱ ۳/۲۸ ۳/۳۴ ۷/۲۰ ۵/۲۴ ۱/۲۷
۱۹۹۴ ۶/۴۳ ۸/۲۴ ۶/۲۷ ۴/۳۸ ۱/۲۰ ۳/۲۵ ۸/۱۹
Source : Trends in Developing Countries WB 1995
کشورهای جنوب شرقی آسیا جزو معدود کشورهایی هستند که توانستند در ربع قرن گذشته موفقیتهای چشمگیری از نظر رشد اقتصادی، کاهش فقر و افزایش سطح زندگی بدست آورند. رمز موفقیت این کشورها سرمایهگذاری داخلی و خارجی و پارهای از عوامل دیگر بوده است. سرمایهگذاری (بعنوان درصدی از محصول ناخالص داخلی) در شرق آسیا طی ربع قرن گذشته سریعاً افزایش یافته و به بیش از ۵/۱ برابر دیگر کشورهای در حال توسعه رسیده است.
نرخهای بالای پسانداز بطور برجسته در تعبیر و تفسیرهای نئوکلاسیک و ساختارگرایی درباره معجزههای آسیای شرقی مشخص است. در چارچوب نئوکلاسیک نرخهای بالای پسانداز متغیرهای متداخل میان اقتصاد کلان و سیاستهای بخش مالی و نرخهای بالای سرمایهگذاری هستند. در چارچوب ساختارگرایی نرخهای بالای پسانداز و سرمایهگذاری عناصر تشکیلدهندة تلاش کل دولت در بسیج سرمایه و ترویج سرمایهگذاری بطور مستقیم از طریق بنگاههای عمومی یا بطور غیرمستقیم از طریق تشویق سرمایهگذاران بخش خصوصی هستند. تحلیل نرخهای بازده سرمایهگذاری در سطح ملی نشان میدهد که کشورهایی که سریعاً صنعتی شدهاند استفاده مؤثرتری از سرمایه بعمل آوردهاند.
افزایش سریع پساندازها بعنوان سهمی از محصول ناخالص داخلی به عملکرد سرمایهگذاری شرق آسیا کمک کرده است. تجهیز منابع داخلی بوسیله پساندازهای خصوصی و ایجاد پساندازهای عمومی تقویت شده است. سهم پسانداز محصول ناخالص داخلی اکنون ۵۰ درصد بیش از سایر کشورهای در حال توسعه است. تجربه این کشورها به طور کلی نشاندهندة تورم پایینتر و نرخ بهره واقعی بالاتر در مقایسه با کشورهای دیگر است. با توجه به نرخ بالای بهره، تشویق پسانداز در شرق آسیا مشکل نبوده و منجر به یک دور عادلانه پسانداز درآمد شده است. مطالعات تجربی نشان دادهاند که بیشترین میزان رشد آسیای شرقی را میتوان به سرمایهگذاریهای وسیع در سرمایه مادی و انسانی نسبت داده سهم سرمایهگذاری در شرق آسیا بطور متوسط مشابه با سایر کشورها بوده است ولی در واقع کارایی و نه اندازه سرمایهگذاری این کشورهاست که عملکرد سرمایهگذاریها را در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه متمایز میسازد.
در سال ۱۹۹۰ ، پساندازهای آسیای شرقی از معیارهای جهانی بالاتر بوده رشد نرخ درآمد یک عامل مهم تعیینکننده مثبت در پسانداز است. بنابراین نرخ بالای پسانداز نشانه موفقیت آن و همچنین ثبات اقتصاد کلان است. تورم در پساندازها اثرات منفی دارد در حالی که تورم در آسیای شرقی عموماً پایین بود. روشهای جذب پسانداز در کشورهای مختلف متفاوت بوده است. تایوان پساندازهای خصوصی را بوسیله نرخهای بالای بهره و نظام گسترده پسانداز پستی ترغیب و تشویق کرد. در کشورهای شرق آسیا از جمله تایوان، کره در دهه اول توسعه خود به تشکیل سرمایه اقدام کردهاند هنگامی که ماشین رشد به حرکت درآمد میزان پساندازهای داخلی افزایش یافت و فرایند تراکم سرمایه را تأمین نمود. سرمایهگذاری خارجی و چارچوب سیاستی مستحکم اقتصاد کلان هم عامل مهمی در توسعه این کشورها بودند. از ویژگیهای این چارچوب سیاستی ویژگیهای انضباط مالی، انگیزه کافی برای پسانداز و سرمایهگذاری و سیاست تجاری برونگر برخوردار بوده است. ثبات اقتصاد کلان موجب میشود که پساندازکنندگان و سرمایهگذاران پیشبینی تقریباً درستی از قیمتها و بازدهی داشته باشند. هنر اقتصادهای شرق آسیا این بوده که حتی در طول دورههای بحرانی نیز توانستهاند سرمایهگذاری در پروژههای اساسی خود را حفظ کرده و ادامه دهند.
در کره پساندازهای شخصی بطور متوسط در دهه ۱۹۶۰، ۱ تا ۲ درصد محصول ناخالص ملی بود. در دهه ۱۹۷۰ تا متوسط ۷ درصد بالا رفت و در دهه ۱۹۸۰ به ۱۶ درصد محصول ناخالص ملی رسید. زمانی که پسانداز شرکتها را به پساندازهای دولت اضافه کنیم پساندازهای ملی از ۱۰ درصد محصول ناخالص ملی در دهه ۱۹۶۰ به ۲۱ درصد در دهه ۱۹۷۰ و در دهه ۱۹۸۰ به بالاترین حد آن یعنی ۳۸ـ۳۵% رسید. پساندازها به رشد مداوم درآمد و تداوم کاهش نرخهای رشد جمعیت که نسبت تکفل را پایین آورده واکنش نشان داده است.
ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل را می توانید در ادامه دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ولی در فایل دانلودی متن کامل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است
«طراحی و برنامه ریزی منابع و امکانات ساخت و تولید»
طراحی و برنامه ریزی منابع و امکانات ساخت و تولید (MRPII) را می توان بعنوان روشی برای طراحی و برنامه ریزی مدیریتی، اجرا و کنترل فعالیت تولیدی تعریف کرد. MRPII توسط شرکتهای تولید کننده ابداع و اختراع شد اما در اکثر صنایع غیر تولیدی نظیر صنایع خدماتی و توزیع کننده نیز عمومیت یافته است. MRPII در یک حلقه بسته یا حلقه ای دارای فیدبک (پسفورد) بصورت یکپارچه درآمده و در پیش بینی تقاضا، برنامه ریزی تولید و زمانبندی تولید و کنترل فعالیت تولیدی بکار گرفته می شود. MRPII فلسفه ای برای طراحی و برنامه ریزی قانونی و رسمی است که یک چهارچوب کاری برای یکپارچه سازی و بکارگیری جزئیات مدیریتی را در این کتاب ارائه کرده است.
MRPII شامل یکپارچه سازی داده های ورودی زیاد توسط محاسبات طراحی و برنامه ریزی ظرفیت برای خروجیهای مختلف اطلاعاتی است. اکثر شرکتها از نرم افزار MRPII با هدف و کاربرد ویژه استفاده می کنند که می تواند نیازهای اطلاعاتی مربوط به اقدامات و کاربردهایی نظیر خرید، محاسبه و حسابداری، لیست حقوق، توزیع و تجارت و فروش و مهندسی را برآورده کند. بسیاری از کاربران MRPII نیازمند یک سیاست جامع و کامل پیشرفت و تکامل توسط مدیریت هستند. برخی از کاربران دریافته اند که MRP برای ما و مطابق میل ما کار نمی کند و معمولاً وقتی بکار گرفته می شود که شرکت دارای سیستم های مدیریتی پیشرفته و کامل برای سیستم اطلاعات مدیریت کامپیوتری نیست.
طراحی منابع ساخت و تولید که بخشی از طراحی و برنامه ریزی امکانات و تجهیزات است، در اوایل دهه 1960 برای اعمال و بکارگیری تکنولوژی کامپیوتری الکترونیکی در مدیریت ساخت و تولید بکار گرفته شد. برخلاف تجربه در بکارگیری آن در حسابداری و روشهای دستی از آن در مدیریت ساخت و تولید کامپیوتری استفاده می شود و بعنوان روشهای غیر متداول ad hoc در بسیاری از شرکتها بکار گرفته می شود.
MRP در ابتدا «پردازش صورتحساب مواد» نام داشته و نرم افزار BOMP تکمیل شده است. سازندگان تجهیزات ظهور عکس، سازندگان محصولات دارای پیچیدگی بالا بودند. این محصولات دارای هزاران قطعه هستند که برخی اصلی و برخی فرعی هستند. این محصولات دارای چندین مرحله ساخت و تولید هستند که دارای چندین سطح و مرحله تولیدی هستند. تنوع زیاد این قطعات و اجزا سبب شده است که گزینه ها و موارد زیادی را در این فهرست قرار دهند. افرادی که مسئول زمانبندی این محصولات هستند نیاز به ابزار و تجهیزات مدیریتی برای ساده سازی ساختار در فرآیند هستند. یک مثال از این محیط تولیدی صنعت تولید ابزار و تجهیزات کشاورزی نظیر شرکت JI Case است که در سال Joseph orlicky , 1961 برنامه ریزی و طراحی ابزار و امکانات را انجام داد. شرکت JI Case ابزار و تجهیزات سنگین متعدد و متنوعی برای صنعت ساختمان تولید کرده است. از آن جمله می توان به بولدیزر، گرایدر و دیگر تجهیزات پاکسازی زمین اشاره کرد. اقدام اولیه در این رابطه، ابتکار و اختراع یک سیستم منطقی و عقلانی برای تجهیزات و امکانات و مدیریت منابع است. Orlicky کتاب کلاسیک کنونی «now-classic» MRP را در سال 1975 منتشر کرد که مربوط به فرمول نویسی و قاعده مند کردن منطق محاسباتی برای برنامه ریز و طراحی تجهیزات و امکانات مستقل از تقاضا است. Oliver weight کتاب مدیریت و فهرست کالا در عصر کامپیوتر را در سال 1974 منتشر کرد. که در آن نحوه غلبه بر سیستم های غیر متداول و غیرقانونی مطرح شده است. در کتاب wight چگونگی اینکه MRP می تواند طبق مدیریت منابع و امکانات و روشها بسط و گسترش داده شود، تشریح شده است.
چنانکه تصور و درک سیستم های اطلاعاتی مدیریتی تولید و ساخت در کتابهای wight و orlicky توضیح داده شد، بسیاری از اختصارات و اصطلاحات برای توضیح ایده ها و طرحهای جدید مطرح شدند تا بتوان ایده آلهای گذشته را با مفهوم و تعریفی مجدد مطرح کرد. امروزه، اختصارات MRPI , MRP در رابطه با تجهیزات و امکانات پایه ای و اصلی بکار می رود و MRPII ایده و طرح وسیع تری است که توسط wight برای یکپارچه کردن داده ها، محاسبات و سیاستها ارائه شده است. مدیرانی که از منطق و قانون MRP شناخت و آگاهی دارند می دانند که روشی کامل است که محدود به ساخت و تولید است. اصطلاح MRPII نیز بعنوان روشی عمومی برای برنامه ریزی و زمانبندی مبتنی بر زمان در استفاده از منابع و امکانات مطرح است. تلاشهای اولیه در جهت مدیریت ساخت و تولید کامپیوتری صورت گرفته است. ابتدا تعیین شد که روشهای مدیریت شرکت باید منطبق و هماهنگ با MRP باشند. مقاومت اولیه در برابر MRP در شرکت ها متفاوت بود و MRP برای ما «در ابتدا»کاربرد نداشت. ارزیابی و بررسی MRP نشان دادند که شرکتهای معدودی در اصول و قوانین مدیریتی دارای تفاوت و اختلافهای جدی هستند. امروزه یک روش کلی و عمومی برای انتخاب بسته های نرم افزاری تجاری وجود دارد. این بسته ها به گونه ای هستند که به کمترین اصلاح و بازنگری نیار دارند. این امر مربوط به این مزیت است که نرم افزار کامپیوتری MRP با بالاترین سطح طراحی می شود و به گونه ای است که با دانش کاربری (در سطح متوسط) بتوان از آن استفاده کرد. در سطوح بالای مدیریتی اکنون این نگرش ایجاد شده که می توان از MRP بهره گرفت و از مزایای سیستم مدیریتی MRP استفاده کنند. هر فردی در یک شرکت باید دارای دانش و آگاهی از سیستم مدیریتی MRP باشد زیرا به نحوی با آن مرتبط هستند. MRP از مدل پائین به طرف بالا به جای مدل متداول بالا به طرف پائین از نظر سطوح افراد استفاده می کند. این مدل مدیریتی در ایالات متحده بمنظور کنترل داده ها و مدیریت اجرایی بکار گرفته شده است. یک طرح رایج و متداول در دهه های 1980 , 1970 این بود که چگونه سطح بالای مدیریتی را برای حفاظت MRP بکار گرفت؟ بنابراین مدیریت بوسیله درک مستقیم برحسب موقعیت و جایگاه بکار می رود و بعنوان یک روش بازبینی و تجدید نظر مدیریت پائین به بالا مطرح است که بر پایه داده های کامپیوتری ارائه می شود و توسط همه کارمندان در کلیه سطوح شرکتها مورد استفاده قرار می گیرند.
اجزا و مؤلفه های مهم بکارگیری MRPII ، طراحی و برنامه ریزی امکانات (MRP) ، برنامه ریزی تجهیزات و تدارکات (CRP) و برنامه ریزی امکانات توزیع (DRP) هستند. در حال حاضر، یک تفاوت ویژه بین MRP و DRP وجود دارد اگرچه از نظر منطق و اصول می توان آنها را شبیه هم در نظر گرفت. اصطلاحات MRP و DRP می توانند مفاهیم و اصطلاحات جدیدی را مطرح کنند، نظیر DRP که سطح وسیعی از اطلاعات را با خود بهمراه دارد. DRP می تواند بعنوان برنامه ریزی و طراحی بطرف بالا برحسب MRP مطرح شده و سطوح برنامه ریزی اصلی مربوط به مراکز توزیعی به گونه ای طراحی شده اند که مستقل از تقاضای مشتری هستند. بصورت مؤثر، آزمایشات رده بندی APICS CPIM در سال 1992 انجام شده 2 معیار آزمایشی «طراحی و برنامه ریزی ملزومات و امکانات» ، «مدیریت منابع و امکانات» با یکدیگر ترکیب شدند تا «مدیریت منابع و ظرفیتها» را در ادامه با «کنترل فرآیند تولیدی» ترکیب کرده و برنامه ریزی منابع و امکانات را انجام دهند. این توزیع مجدد سبب ایجاد تحول در محاسبات MRP/CRP پایه ای و اصلی شده است.
MRP بمنظور ارائه یک ابزار طراحی و برنامه ریزی سازمان یافته برای شرکتهای تولید کننده، پیشرفت و تکامل یافته است. در اصلی ترین و پایه ای ترین شکل آن MRP ، مجموعه محاسباتی است که زمانبندی و برنامه ریزی تولید اصلی (MSP) را بعنوان داده ورودی پذیرفته و توسط آن طراحی و برنامه ریزی متناسب با تاریخ و مقادیر هر یک از ملزومات و مواد اولیه را محاسبه کرده است. علاوه بر MPS ، داده های مربوط به توازنهای فهرست کالا و موجودی، مدت زمان بین سفارش و دریافت کالای مربوطه و مقادیر هر مورد توسط محاسبات پایه ای و اصولی بدست می آیند. نتیجه بدست آمده از این برنامه ریزی حمایت و پشتیبانی مطلوب از محصولات است. بدین ترتیب فرآیند مونتاژ محصولات تولید شده در زمان محاسبه شده و تعیین شده صورت می گیرد.
و تمامی موارد سفارش داده شده و خریداری شده طبق تاریخ مقرر دریافت و بکار گرفته می شوند. در روش شناسی تکنیکی و فنی، MRP یک مدل طراحی و برنامه ریزی قطعی و جبری است. نتایج هر مرحله در محاسبه بصورت مستقیم توسط مرحله قبلی تعیین می شوند و این امر توسط توزیع احتمالاتی بکار رفته برای هر متغیر انجام می شود. روش به گونه ای است که متغیر در حوزه وسیعی از داده ها، مقداردهی می شود. مدل MRP جبری برای فعالیتهای ساخت و تولید روز به روز مفید و کارآمد است. در روش شناسی فنی، MRP یک مدل طراحی و برنامه ریزی قطعی و جبری است. محاسبه زمانبندی MRP بصورت طبیعی و با استفاده از کامپیوتر الکترونیکی و بسته نرم افزاری MRP صورت می گیرد. علاوه بر نرم افزار، فایلهای خاصی برای کامپیوتر لازم هستند تا عملیات قابل اجرا شود. این فایلها حاوی داده هایی هستند که اکثر شرکتهای تولید کننده از آن بهره می گیرند. ابتدا، فایل زمانبندی و برنامه ریزی تولید اصلی مورد نیاز است. این فایل، عبارتی است که مستقل از همه موارد درخواست محصولات کامل و امکانات اضافی و موارد خدماتی می باشد. مورد دوم یک عامل اصلی یا بخشی از فایل اصلی است. این فایل منبع و منشاء تعادلهای یک طرفه و داده های وضعیت است. همین طور داده های زمانی لازم برای تولید یک محصول در صورت تخمین زمان لازم، ارائه می شوند. در عمل بسیاری از مردم به زمانهای تقریبی مراجعه و استناد می کنند. بسیاری از شرکتهای سازنده داده های مرتبط با این موارد را نگهداری می کنند. با این داده های ارائه شده، می توان محاسبه طراحی و برنامه ریزی مواد خام را انجام دهند. محاسبه MRP پایه ای تنها شامل توابع جبری اولیه است. اما دارای عملیاتهای تکراری است که دارای کاربردهای عملی است. محاسبه دستی توسط دانشجویان MRP ترجیح داده می شود، زیرا بدین وسیله آنها می توانند درک و شناخت کاملی از طراحی و برنامه ریزی پله ای پیدا کنند. این محاسبه بنام فهرست اجزای بکار رفته در مواد «محصولات» شناخته می شود. نتایج بصورت داده های تاریخ دار و دارای مقدار بصورت فایل در کامپیوتر ذخیره می شوند. این فهرست بصورت هفتگی تجدید می شود. برخی از بسته های نرم افزاری MRP بصورت لحظه ای عمل می کنند و عملیات محاسبه بلافاصله پس از ورود داده ها شروع می شود.
MRP برای برنامه ریزی تولید محصولات طراحی شده و به اندازه پیچیده و کامل است که بتواند دو یا چند سطح از فهرست مواد را محاسبه کند. اخیراً تمامی محصولات تولید شده دارای 2 یا چند سطح هستند که MRP را مفید و کارآمد می سازند. یک استثناء در این رابطه مربوط به فرآیند تک مرحله ای و یک سطحی است، که در آن بخشهای فرعی و جانبی دیده نمی شود و همه اجزا مستقیماً برای مونتاژ بکار گرفته می شوند. در این رابطه هیچ سرویس خدمات پس از فروش لازم به طراحی ندارد. تنها تعداد کمی از شرکتها از این تکنیک و شیوه استفاده می کنند که از آن جمله می توان به شرکتهای تولید کننده ظروف پلاستیکی اشاره کرد. در این حالتها، MRP نمی تواند مفید واقع شود زیرا لزوم و نیازی به پیاده سازی ساختارهای تولیدی وجود ندارد و روشهای کامپیوتری مرتبط با این بخش بسیار ساده تر هستند. حتی در این حالات، ویژگیهای برنامه ریزی کوتاه مدت MRP برای مواد خام و کارگران و امکانات ممکن است دارای کارآیی و قابلیت یکسان و ثابت باشند.
محاسبات اصلی و مرکزی MRP برای توضیح و تشریح ساده تر فرآیند برای هم صورت می گیرند و در بین محاسبات انجام شده، آشناتر هستند. تولید برنامه ریزی شده برای محصولات نهایی و قطعات سرویس توسط برنامه ریزی تولید اصلی تعیین و اجرا می شود. برای تعیین ملزومات و امکانات تولیدی، اجزای فرعی MRP دارای فهرست کالای مستقل از تقاضا هستند. با درک و شناخت چگونگی استقلال موارد از تقاضا در رابطه با تولید، MRP می تواند ملزومات مرتبط و متناسب با تاریخ و زمان مشخص را محاسبه کند. با استفاده از فهرست موجودی می توان قطعات و اجزای لازم برای ساده سازی عملیات تعیین کرد. یک فهرست را می توان برای هر محصول تولید شده در شرکت ارائه کرد و در آن تمامی اجزاء و قطعات لازم مطرح می شوند و نحوه ترکیب اجزاء و قطعات تشریح می شود. نتیجه آن است که طراحی مبتنی بر زمان مستقل از میزان تقاضا خواهد بود. طراحی افقی دارای دوره های زمانی متعددی است که محاسبه شده و نمایش داده شده اند. سیستم های کامپیوتری اولیه از منطق MRP تولید مجدد استفاده می کردند، که تمام محاسبات در هر هفته تکرار شده و داده های اطلاعاتی عظیمی بدین وسیله تشکیل می شوند. پیشرفتهای ایجاد شده در سخت افزار و نرم افزار امکان ارائه MRP غیرقابل تغییر را فراهم کرده اند و بدین ترتیب به روزسازی و تکمیل تجهیزات و داده ها بصورت دائمی صورت می گیرد. براساس داده های موجود در برگه های اطلاعاتی، می توان فهرستهایی از امکانات و مواد مورد نیاز را تشکیل داد که در آن کارمندان، ظرفیت و توانمندی و ماشین آلات و تجهیزات، امکانات و ملزومات در نظر گرفته شده اند. از MRP می توان برای محاسبه CRP استفاده کرد و بدین ترتیب می توان منابع و ظرفیتهای لازم و کافی را برای بهره گیری از MRP و CRP ایجاد کرد. روش سعی و خطای بکار رفته در این رابطه طراحی و برنامه ریزی نامحدود نامیده می شود. این فرآیند با در نظر گرفتن تقریب ظرفیتهای موجود صورت می گیرد و بدون احتساب ظرفیت واقعی و موجود است. پیشرفتهای محاسباتی تکنیکهای تحقیقی نظیر برنامه نویسی خطی است که در محاسبات on-line برای برنامه ریزی و طراحی ظرفیت محدود بکار گرفته می شوند. در حالی که برخی از شرکتهای معدود از کامپیوترهای رومیزی و بسته های دارای صفحه های گسترده برای محاسبه MRP استفاده می کنند و دارای صفحه های استاندارد استفاده می کنند، روش مرتبط با تعلیم «pedagogical» برای همه کاربران MRP که اکنون نرم افزار MRP را خریداری می کنند، لازم و ضروری است، تا بتوانند اطلاعات بیشتری را با زحمت کمتر بدست آورند.
منطق طراحی منابع و امکانات (MRP – CRP) را می توان توسط یک مثال ساده توضیح داد که در آن، شرکت XY که تنها 2 محصول بنام Y , X را تولید می کند. اگرچه این طرز بیان بمنظور ساده سازی است اما می تواند بسیاری از ایده ها و طرحهای برنامه ریزی، زمانبندی و کنترل را نشان دهد. این طرز بیان شیوه تفکر طراح را برای هر محاسبه توضیح می دهد و این در حالی است که قالب نرم افزار تجاری برای برنامه ریزی اتوماتیک با در نظر گرفتن متغیرها برای انتقال پیامها و بمنظور حداقل کردن زمان طراحی انتخاب شده است. ورودیهای اصلی در محاسبات طراحی تجهیزات و امکانات بشرح زیر هستند:
با فرض اینکه محصول Y , X دارای ساختارهای یکسان باشند، چنانکه در نمودار درختی مواد در شکل 1-11 نشان داده شده است. برای ایجاد ذهنیت اجازه دهید X را یک یویوی بچه تصور کنیم که از 2 بخش دایره ای تشکیل شده است و دارای یک رشته (ریسمان) است. فرض کنید که محصول Y , X از نظر انتهای آنها دارای تفاوت است. صورتحساب تولیدی مواد، B/M می توانند توسط قواعد و اصول تدوین شده تشکیل شوند. تشکیل ساختار صحیح B/M برای MRP مهم و حیاتی است و این امر نیازمند دارا بودند اطلاعات صحیح است. تغییر در اصول و سیاستها می توانند بصورت فیزیکی انجام شود این تغییرات در مرحله اول باید در فهرست کالای موجودی ایجاد شوند. ساختار نادرست B/M می تواند در پردازش داده ها تأثیرگذار بوده و سبب بدست آورن داده های بعدی نادرست شوند.
بخش اصلی نوعاً شامل تعداد اجزاء و توضیحات موردی، فروشندگان اولیه و ثانویه، قیمتها، فواصل زمانی بین سفارش و تحویل، اندازه ها و مقادیر، امنیت کالاهای انبار شده و اطلاعات ارزشمند دیگر می باشد، که برای هر قطعه قابل ارائه است. تعداد و شماره های قطعه برای تمامی موارد خریداری شده تخصیص می یابد، همین طور برای کالاهای تولید شده نیز در نظر گرفته می شود. برای نمایش شرکت XY ، مؤلفه C5 کسری از قرقره در نظر گرفته می شود.
نحوه زمانبندی اصلی در جدول 2-11 نشان داده شده که رابط بین تقاضای بازار و طرح مدیریت برای پاسخگویی به تقاضا است. در شرکتهای دارای DRP ، زمانبندی و برنامه ریزی اصلی، ارتباط بین MRP و DRP را برقرار می کند. بصورت متداول شرکتهایی از MRP محروم هستند دارای طرح و زمانبندی مطلوب نیستند. آنها براحتی و نسبت به درخواست و تقاضای مشتری واکنش نشان می دهند. این شرکتها اکثراً براساس فلسفه فروش عمل می کنند و فرض را بر آن می گذارند که هر چیزی تولید شود بلافاصله باید به مشتری تحویل شود. در حقیقت زمانبندی و برنامه ریزی متناسب با مشتری صورت می گیرد. در حالت این چنین و با تولید غیر پویا فرآیند تولیدی، پرهزینه خواهد بود و مشتریان از تاریخ تحویل نامناسب و غیردقیق ناراضی هستند.
MRP مؤثر و کارآمد امکان برنامه ریزی هدفمند و کارآمد و کنترل مطلوب مبتنی بر تحلیل هزینه– فایده را در مدیریت فراهم می کند. بدین ترتیب هزینه ها توسط مدیریت بهتر، کاهش می یابند و قابلیت اطمینان نیز افزایش خواهد یافت. همین طور خدمات بیشتر و بهتری را می توان به مشتری ارائه کرد. فهرستهای زمانبندی و برنامه ریزی اصلی برحسب دوره زمانی، تولید و فرآیند مرتبط با هر محصول را در شرکت تعیین می کند. زمانبندی اصلی شامل همه محصولات و همه قطعات است که مستقل از تقاضا هستند نظیر قطعات سرویس و تعمیرات. در یک شرکت تولید برای ذخیره کردن «make-to-stoke»، برنامه ریزی تولیدی اصلی براساس پیش بینی تولیدات و محصولات آینده صورت می گیرد. در شرکت تولید برحسب سفارش، برنامه ریزی تولید اصلی براساس پیش بینی و ذخیره کردن انجام می شود.
صفحه گسترده MRP برای هر مورد و محصول مربوط به زمانبندی اصلی تهیه می شود. اگر هر یک از اجزای محصول X یا Y مستقل از تقاضا باشند، خطوط برنامه ریزی و زمانبندی اصلی باید در رابطه با آنها در نظر گرفته شوند. جدول 3-11 ملزومات و امکانات مربوط به طراحی محصول X را در 1 هفته نشان می دهد. ردیفی که دارای عنوان «ملزومات اصلی و عمده» است واقعاً ردیفی مرتبط با برنامه ریزی اصلی برای تولید است. جدول نشان می دهد که این بخش دارای 20 واحد است. که در آن سفارش فروش و سفارش مشتری برای مدل X برای 1 هفته قبل ارائه شده است. طرح مربوط به موجودی ها، دارای 80 واحد است که برای دوره 2 هفته ای ارائه شده است. تعادلهای دوره ای بعدی، منفی هستند زیرا اگر هیچ سفارشی تحویل نشود آنگاه 85 مورد کمبود در هفته سوم بدست می آید و 150 مورد برای هفته چهارم و … . جدول 4-11 تأثیر آزادی عمل طراح و برنامه ریز را برای هفته جاری نشان می دهد. ایجاد یک سفارش خرید، برای تأکید بر تفاوت بین ترخیص سفارش طراحی شده، وصل سفارش طراحی شده و وصول برنامه ریزی، زمانبندی شده صورت می گیرد. منطق MRP برای ایجاد تصویر و ذهنیت از ملزومات منابع و امکانات در طراحی افقی بکار گرفته می شود اما هیچ عملکرد ویژه ای توسط برنامه ریز براساس لحظه قبلی صورت نمی گیرد. به محض تحویل سفارش، MRP متناسب با طراحی سفارش جدد تغییر می کند. جدول 5-11 طرح مربوط به محصول X را پس از به روزسازی توسط اجرای برنامه ریزی MRP نشان می دهد. سفارشات برنامه ریزی شده برای یک مورد و برای مدت 2 هفته، 8 نیاز و ابزار را ایجاد می کند. سفارش مربوط به 85 واحد تا هفته آینده تحویل نخواهد شد. طراح با استفاده از نرم افزار اقتصادی می بایست شرایط اولیه کامپیوتری را شبیه جدول 5-11 همانند جداول 3-11 و 4-11 تشکیل دهد زیرا MRP فرض می کند که طراح دارای شناخت و آگاهی لازم برای کارکرد با این سیستم است. کاربران ساده از این واقعیت بی خبر هستند که انسان همواره تحت کنترل است و کامپیوتر سیستم را تنها در حالتی اجرا می کند که مبتنی بر استراتژی مطلوب باشد. طراحی ابزار و امکانات در هر برنامه ریزی و برای هر مورد لازم و ضروری است. جدول 5-11 در رابطه با MRP برای محصول Y است که به دنبال برنامه ریزی و زمانبندی اصلی طراحی شده است. جداول 3-11 و 4-11 نشان دادند کدهای سطح پایین برای محصولات Y , X صفر در نظر گرفته می شوند. کد سطح پائین بعنوان یک سطح ساختاری در صورتحساب مواد اولیه محسوب شده و موارد انتهایی دارای سطح صفر و اجزای تشکیل دهنده موارد انتهایی دارای سطح 1 هستند. پس از آنکه نمودارها برای کل موارد سطح 1 آماده شدند، برنامه ریزی مربوط به موارد سطح 1 صورت می گیرد. جدول 10-11 مقدار کسری مربوط به مؤلفه C5 برای هر والد (parent) را نشان می دهد. بعنوان مثال اگر رشته خریداری شده دارای طول 1000m باشد و یک طناب 0.75m برای تولید لازم باشد آنگاه برای C5 می توان نوشت (300+86)×0.75 یا 288.8 m متر.
در جدول 11-11 ، ملزومات مربوط به 760 برای C6 برای هفته 1 را نشان می دهد که برای 160 واحد از C3 بعلاوه 600 واحد از C8 را ارائه می کند. ملزومات سطح 2 برابر با آنچیزی است که برای همه موارد سطح 1 مطرح است. در مثال فرض بر آن است که C6 یک مورد خریداری شده است که در 200 محفظه انتقال یافته است. جدول 12-11 مقدار کسری را برای هر مؤلفه نشان می دهد. این امر در مورد X و مورد نهایی Y در سطح 2 قابل طرح است.
موارد فرعی MRP در فهرست کالا و موجودی مطرح می شوند که دارای گزینه های زمانبندی شده اند و برای محاسبه نیازهای اصلی و مهم، لازم و ضروری هستند. اگر داده های فهرست موجودی نادرست باشند، ملزومات محاسبه شده اشتباه خواهند شد و بدین ترتیب نتایج نهایی مربوط به MRP اشتباه می شوند. مسأله از نظر مدیریت دشوار می شود. زیرا در عمل دستیابی به فهرست کالای صحیح و دقیق دشوار است، دقت فهرست کالا برحسب درصد بیان می شود. بعنوان مثال در این فهرست دقت محاسبه مطرح می شود. قانون شست (Thumb) بدین صورت است که حداقل 95 درصد درستی و دقت برای MRP مؤثر لازم و ضروری است. به این دلیل شرکتهایی که از MRP بهره می گیرند، در دستیابی به این سطح دقت با مشکلات جدی مواجه هستند. بکارگیری MRP توسط اعمال کنترلهای فیزیکی جدی و سخت در فهرست کالا صورت می گیرد. در این رابطه تشخیص خطاها و تغییر عوامل خطا از جمله اقدامات کنترلی است، همین طور اصلاحات کنترلی سبب می شود که عوامل خطا را بتوان تعین کرد.
MRP مدیر را قادر می سازد تا به نیازهای مشتری در آینده بهمراه تثبیت قیمت پاسخ دهد. نمایش ارائه شده چگونگی تجهیزات و امکانات در هر سطح را نشان می دهد. صفحات گسترده می توانند از پائین بطرف بالا دنبال شوند که به آن pegging اطلاق می شود. در هر سطح از MRP ، می توان ملزومات و امکانات مورد نیاز را دنبال کرد، همین طور می توان موارد سطح بالاتر را پیدا کرد و تعیین کرد که هر مورد به چه چیزی ختم می شود. بدون MRP هر اقدامی با تأخیر مواجه می شود این امر بدلیل فقدان بینش مطلوب در رابطه با کل فرآیند رخ می دهد.
در اصل، MRP یک سیستم طراحی و برنامه ریزی جامع و فراگیر است و اگر بدرستی اجرا شود، نتایج و پیامدهای آن حداقل کردن فهرست موجودی خواهد بود. اصول MRP شامل (ZI) , (JIT) هستند که سبب حداقل کردن ذخائر و کالاهای انبار شده می شود. طراحی MRP می تواند توسط سیستم های اجرایی تولیدی نظیر روش kanban ژاپنی اصلاح شود. ارتباطات و وابستگی های هزینه در ژاپن سبب شده است صنایع سیاستگذاری های خود را برای حرکت و تحول در راستای کاهش هزینه مهندسی صنایع تدوین کنند. اقدام عادی و متداول در ایالات متحده برقراری تعادل و تبادل متقابل بین هزینه ها است. در این رابطه فرمولها و روابط زیادی مطرح شده است. در حال حاضر فهرست کالاها مبتنی بر درخواست و تقاضا نیستند و مستقل از این امر هستند. وابستگی آنها به کلیه موارد موجود در فهرست کالا است. وقتی MRP بصورت یکپارچه تدوین شد، سیستم DRP می تواند تأثیر مستقل بر میزان تقاضا و زمانبندی مرتبط با MRP داشته باشد.
استفاده از رابطه Lot Sizing بهمراه نرم افزار MRP بندرت بصورت گزینه ای و موردی صورت می گیرد بلکه آنها باید به میزان کم و با احتیاط زیاد بکار گرفته شوند. بسیاری از افراد در صنعت اعتقاد دارند که MRP برای تولیدات در سطح وسیع و مقیاس بالا لازم و ضروری است. بخش اعظم نرم افزار MRP شامل گزینه تخصیص دوره زمانی برای تعیین و تأمین سفارشات است. این گزینه ها برای ساده سازی فرآیند سفارش دهی ایجاد شده اند. اگر Sizing Lot در محاسبات اعمال نشود، آنگاه MRP از نظر مقیاس و سطح محاسباتی با محدودیت مواجه می شود. اکثر تحقیقات صورت گرفته نشان دهنده ترکیب امکانات است. منطق معمول برای ایجاد توازن بین هزینه های نگهداری و هزینه های برپایی «setup» بکار می رود. این امر توسط بهره گیری از الگوریتم های مختلف انجام می شود. کاربران الگوریتم های Lot Sizing باید آگاه باشند که روابطی نظیر wagner-whiten یا توازن دوره ای هزینه های اصلی یا مورد نظر قرار نمی دهند. با این حال مردم هنوز با روشهای مربوطه برای Lot Sizing چند سطحی که مبتنی بر MRP هستند، درگیر هستند. که از آن جمله می توان به هزینه های بیش از حد ساده سازی شده و هزینه های نگهداری اشاره کرد. مسأله دیگر مربوط به الگوریتم های Lot Sizing در MRP آن است که اندازه بهینه شده برای موارد اصلی و والد نتایجی را شبیه موارد غیر بهینه شده ارائه می دهند. وقتی مسأله تنظیم و تعیین هزینه مطرح است، ایجاد توازن و تعادل در هزینه می تواند بسیار پیچیده شود. نتیجه آن است که باید بصورت ساختاری مقادیر زیاد و اندازه های بزرگ را توسط نرم افزار MRP محاسبه کرد. مدیر باید دلایل محکم و واضح را برای بکارگیری طراحی مواد و تجهیزات داشته باشد. فلسفه مدیریتی تنها بر اساس اقدامات و فعالیتهای زمانی و چگونگی صرف هزینه ها متناسب با زمان استوار است.
امنیت کالاهای انبار شده برای موارد مستقل از سفارش و تقاضا:
بعنوان یک قانون کلی، امنیت کالاهای انبار شده نباید براساس موارد مستقل از تقاضا تعیین و توسط MRP برنامه ریزی شود. در این رابطه موارد استثناء وجود دارد که از آن جمله می توان مسائل کیفی، تلفات و علل مشابه که به در دسترس بودن وابستگی ندارند. در مراجع قبلی وابستگی به تقاضا بصورت جدی در نظر گرفته می شد و باید بین هزینه و تقاضا تعادل برقرار شود. تجربه مربوط به MRP نشان داده که صرفه جویی هزینه و ایجاد فرصتهای جدید می تواند با ایجاد تعادل ایجاد شود. این امر سبب بهبود کنترل کیفی و کاهش پرداختها می شود که توسط روابط تئوری قابل محاسبه نیستند. بدلیل اینکه MRP نگرش و درک را در رابطه با مقدار کالای ذخیره شده ایجاد می کند، در عمل دارای کارآیی و قابلیت مطلوب است و بدین ترتیب برنامه ریزی های MRP وابستگی کمتری به امنیت کالاهای انبار شده دارند. این ایده در رابطه با خطاهای پیش بینی در طراحی و برنامه ریزی مؤثر و کارآمد است.
تعداد صفحه :86
مقدمه
به واسطه تغییر محیط کسب و کار، مدیریت منابع انسانی (HRM) ، نیز لزوماً باید تغییر کند. نظر به ضرورت پاسخگویی به تغییرات، پیش بینی محیط، تغییرات و اتخاذ تصمیمات اثرگذار درخصوص آینده، مدیریت منـــابع انسانی باید تغییر کند. آینده غیرقابل پیش بینی است و مشکل است تعیین کنیم که چه پیش خواهدآمد. از این رو انعطاف پذیری و کسب دانش کافی درجهت پاسخگویی به این عدم قطعیت ها مهم است. درحالی که مدیران منابع انسانی ارتباط خود را با توسعه فناورانه حفظ می کنند، ضروری است موضوعاتی که با نقشهای اصلی پرسنلی آنها مرتبط می شوند را با موضوعات عمومی کاری و اقتصادی ترکیب کنند. لازم به ذکر است که واحدها و مدیران منابع انسانی موفق، تاثیر استراتژیک مهمی بر سازمانهای متبوعشان دارند.
البته، نقشهای اصلی پرسنلی با مهمترین منابع سازمانی، یعنی نیروی کار، مرتبطند. اداره نقشهای مذکور یعنی به کارگماری، انتخاب، انتصاب، آموزش، توسعه و غیره تاثیرات مستقیمی در بــرگشت سرمایه سهامداران و بهره وری دارند. شرکتهای موفق به طور مستمر کارکنان بهره ور را جذب و حفظ می کنند.
موضوعهای پرسنلی در منابع انسانی
اولین نقش پرسنلی مدیران، استخدام کارکنان مناسب است. میزان سهولت این امر به عواملی بستگی دارد. شاید یکی از عوامل عمده، وضعیت بازار کار محلی باشد. در اواخر دهه ۱۹۹۰، نرخ بیکاری درحال تنزل، یک عامل کلیدی محسوب می شد و براین اساس رقابت برای جذب افراد مستعد، بالا بود. مدیران بایستی به سرعت به استخدام افراد مستعد می پرداختند یا درخصوص از دست رفتن نیروی کار مستعد ریسک می کردند. در وضعیت کنونی، این شرایط تغییریافته و یک شرکت ممکن است تعداد زیادی رزومه دریافت کند.
البته، این موضوع مسائل مختلفی را از این حیث که حوزه وسیعتری برای انتخاب به وجود آمده، به همراه خواهد داشت. در این راستا داشتن ساختارها و فرایندهایی مناسب به منظور ارزیابی تجارب و مهارتهای هر متقاضی و حصول اطمینان از انتخاب فرد مناسب از میان جمع کثیری از افراد واجد شرایط، مهم است. (مسمر، ۲۰۰۲). در این مورد فرض می شود که سازمان به فرایندی منظم و ساخت یافته برای شناسایی ویژگیها و مهارتهای موردنیاز مشاغلی متعهد است که درخصوص آنها تصمیم گیری می شود. توجه داشته باشید که در هر دوی این وضعیتها ما به فرایندهای ساخت یافته مراجعه می کنیم.
برخی مدیران تصور می کنند مهارتهای شخصی خاصی دارند که به آنها اجازه می دهد فرد مناسب را برای تصدی شغل موردنظر انتخاب کنند. این افراد تصور می کنند مهارتهای مذکور بر تجربه یا صرفاً احساس درونی آنها مبتنی هستند.
دادن اجازه به چنین مدیرانی درجهت اعمال رفتارهایی با این روشهای ناسالم، غیرعاقلانه یا شاید احمقانه باشد. نقش واحد منابع انسانی تحمیل قوانین در زمینه فرایند انتخاب، هم در ارائه پیشنهاد روشی منصفانه و یکسان برای عموم متقاضیان و هم درجهت حصول اطمینان از انتخاب بهترین فرد برای شغل موردنظر است.
پیش بینی نیازها و برنامه ریزی طبق آن از مقوله های مهم تلقی می گردد. فرایند استخدام می تواند نیازمند زمان قابل ملاحظه ای باشد و تصمیماتی که در وضعیتهای عجولانه اتخاذ شود، نتایج فاجعه آمیزی به همراه خواهد داشت. (مالینگ، ۲۰۰۱)
از آنجایی که در شرایط کنونی جهت گیری و حرکت اقتصاد بیشتر به سوی اقتصادی خدماتی و اطلاعاتی است، رقابت برای اشخاص واقعاً مستعد شدیدتر شده است: به عبارت دیگر، شاید به کارگماری و نگهداری چنین افرادی، مهمترین چالشی است که فراروی تجارت کنونی آمریکا قرار دارد. (ماریوت، ۲۰۰۱)
سازمانها و شرکتهای موفق آنهایی خواهند بود که توانایی جذب و حفظ کارکنان بسیار ماهر را دارند. در انجام چنین موضوع مهمی، این سازمانها باید قادر به مقایسه بین آنچه کارکنان می خواهند با آنچه که کارفرمایان مایل به دادن آن هستند، باشند. این دیدگاه مشارکتی نسبت به منابع انسانی از یک فهم و ادراک مشترک میان مدیران و مجریان منابع انسانی برمی آید. در این زمینه شرکتهای زیادی ازطریق ارائه و پیشنهاد مزایایی منعطف و نوآورانه از کارکنانشان مراقبت می کنند.
انتظارات متغیر کارکنان، چالشهای متفاوت عدیده ای را به حرفه ای های مدیریت منابع انسانی تحمیل می کند. به منظور نگهداری کارکنان خوب و حفظ آنهایی که شاد و بهره ور هستند، ضروری است چالشهایی مذکور به صورت موفقیت آمیزی برآورده شوند (سیمز، ۱۹۹۴). این گام الزاماً ساده نیست. به عنوان مثال، شرکتهای فراملیتی نباید تصور کنند که همه کارکنان در تمامی مکانها نیازهای یکسانی دارند. این موضوع به کار خاصی برای سازمانهای جهانی صدق می کند و این بدین دلیل است که ممکن است نیازهای کارکنان انعکاسی از تاثیرات فرهنگی یا فنی - اقتصادی آنها باشند.
گام بعدی پس از تعیین نیازها، ایجاد یک طرح هزینه - اثربخشی برای نیازهای کارکنان است. در انجام این مهم، حرفه ای های منابع انسانی باید مطلع باشند که نیازهای کارکنان ایستا نیستند و به طور مستمر درحال تکامل و تغییرند. تعداد زیادی از شرکتها متوجه این حقیقت در برنامه های جبران خدمات و مزایای خود شده اند و مزایایی فراهم کرده اند که به طور خاص بهترین تناسب را با کارکنان دارد. به عنوان مثال، در یک موقعیت ممکن است مزایای مراقبت از اطفال را پیشنهاد کنند. درحالی که ممکن است در موقعیت دیگر، ساعات منعطف کاری یا کار در منزل پیشنهاد داده شود. البته همه این موارد ممکن است درقالب موقعیتی مشابه برای برآوردن نیازهای مختلف افراد متفاوت ارائه گردند.
سازمانها باید تلاش مستمری درجهت ایجاد برنامه هایی بهتر برای پاداش و مزایای کارکنان از خود نشان دهند. آنها باید برنامه های پاداش نهایی خود را به عنوان ابزارهای مهمی در جهت جذب، پاداش دهی و حفظ کارکنان ماهر درنظر گیرند و به طور مستمر درجهت اطمینان از این موضوع که آیا این برنامه ها واقعاً ارزشی را به همراه دارند، بر آنها نظارت کنند.
مدیران سازمانها باید دقت داشته باشند که در کجاهای این برنامه کلی می توان از خشکی و عدم انعطاف پذیــری آن جلوگیری کرده و بدین ترتیب برای تک تک افراد مزایایی را فراهم ساخت.
اینکه سازمان کارکنان کنونی را حفظ کند - که اغلب گزینه ارزانتری است - و یا اینکه کارکنان جدیدتری را استخدام و آموزش دهد، موضوع مهمی برای عملکرد و بهره وری سازمان تلقی می شود. درصورت انتخاب گزینه دوم یک سلسله هزینه های عمده ای در زمینه استخدام های جدید به وجود می آید. (علاوه بر هزینه های آشکار حقوق و جانبی):
هزینه های اداره منابع انسانی مرتبط با تبلیغات، حفظ اسناد، اندازه سازی شغل و غیره؛
هزینه های مسافرت و دیگر هزینه های مرتبط با فرایند استخدامی؛
هزینه های جابجایی متقاضیان موفق و غیره.
همچنین ممکن است هزینه های اضافی دیگری در ارتباط با مکان اداره، مبلمان، تسهیلات پشتیبانی و غیره نیز وجود داشته باشد.
هزینه های عمده دیگر با رسانیدن کارکنان جدید به سطح کارکردی و تولیدی قابل قبول یا موردانتظار پیوند می خورد. طی چنین دوره ای ممکن است اختلالات مهمی در فرایندهای تولید، برنامه ریزی و غیره به وجود آید، بویژه جایی که کارمند جدید بخشی از یک تیم مرتبط با هم باشد. در این راستا، اطمینان از تشخیص چنین اختلالی به عنوان یک موضوع سیستمــی که با جابجایی کامل پرسنلی پیوند می خورد، بسیار ضروری است. به عنوان مثال اگر آن (اختلالات) پرداختهای پاداش، کارکنان را متأثر سازد، این مورد باید جبران شود، در غیر این صــورت، ممکن است کارکنان جدیـــد آزرده خاطر شده و این امر به نوبه خود مشکلات عملکردی در یک دوره میان مدت تا بلندمدت زمانی را سبب می شود. این اختلالات همچنین مسبب عدم بهره وری محرکهای عملکرد چابک یک کارمند جدید است که هنوز درحال یادگیری رموز کار است.
کارکنان شاغل به طور واضح مجموعه نیازهای متفاوتی از استخدامهای جدید دارند، اگرچه ممکن است این نیازها همپوشی نیز داشته باشند. کارکنان شاغل نیز به آموزش و توسعه مناسب نیاز دارند، چون اکثر مشاغل همـــواره درنتیجه فناوری های جدید تغییر می کند.
هزینه های دیگر به عنوان بخشی از روابط پیمانی و مقاطعه ای منعقده بین کارمند و کارفرما پرداخت می شود. پرداختهایی که علاوه بر حقوق به کارکنان پرداخت می شود، می تواند برحسب موقعیت کارمند و قدمت فرد در آن جایگاه خاص متفاوت باشد. این مزایا نوعاً شامل مرخصی های استعلاجی، استحقاقی و تعطیلات عمومی است، و همچنین ممکن است شامل برنامه های بازنشستگی و انفصال، بیمه زندگی و دارویی و دیگر مزایای پیمانی باشد.
مراقبتهای بهداشتی عرصه ای است که در سالهای اخیر افکار و نگرشها درخصوص آن تغییریافته است. هزینه درحال افزایش مراقبتهای بهداشتی مسئله بغرنجی برای تمام کارفرمایان است. (ویلموت، ۲۰۰۱). یکی از روشهـــایی که به وسیله آن کارفرمایان تلاش می کنند این هزینه ها را در سطح پایین نگه دارند، تغییر مسیر از طرح بیمه سنتی و کاملاً تامین شده به سوی یک برنــــامه مزیتی سرمایه گذاری از خود (SELF-FUNDED) ( به عنوان مثال به وسیله سازمان) است.
در چنین طــــرحی، کارفرما مستقیماً هزینه های دارویی را به کارکنان پـــرداخت می کند. این طرح به طور عادی از طریق تاسیس یک صندوق عام المنفعه و با حمایت، مساعدت و مشارکت تمامی کارکنان و کارفرمایان پیاده می شود. (ویلموت، ۲۰۰۱). صندوقی که وابستگی به جایی نداشته و متکی به خود اعضا است. معمولاً این طرح با کمک پزشکان و بیمارستانهایی که خدمات دارویی را در یک نرخ تعدیل شده فراهم می کنند، به دقت انجام می شود. درواقع سازمان ازطریق طرح مذکور این ریسک را می پذیرد که قبلاً به یک شرکت خدماتی درمانی یا بیمه واگذار می شد. برخی کارکنان درخصوص آنچه که پس از اتمام بودجه اتفاق خواهدافتاد اظهار نگرانی و دلواپسی می کنند.
با یک طرح سنتی، کارکنان ضمانت پوشش بیمه ای بیشتری دارند.
مهم است به خاطر داشته باشیم کارکنان برای هر دو پاداش مالی و غیرمالی ارزش قائلند و اینکه پاداش غیرمالی نیز هزینه هایی را برای سازمان دربردارند. با وجود این، ضروری است که هزینه ها و مزایا با هم متوازن باشند. اخیراً گروه ماریوت پژوهش پیشگامانه ای را درخصوص کارکنان انجام داده است که آنها را قادر می سازد پیشنهادات و مفروضات ارزشی خود را با اقتصاد جدید بهسازی و اصلاح کنند. آنها سیستمی برای نشان دادن فاکتورهای پولی ومالی و غیرپولی ایجاد کرده اند. برخی از این فاکتورها شامل طرحهای منعطف به همراه برنامه های پاداش متنــاسب و فرصتهای توسعه ای هستند. این سیستم همچنین ارزشی را برای مشتریان آنها خلق می کند. (ماریوت، ۲۰۰۱)
از آنجایی که چنین مزایایی به طور فزاینده گران هستند (نظیر مزایای غیرمالی و حتی با نوآوریهای همانند سرمایه گذاری از خود) ممکن است فهرستی از گزینه ها به کارکنان پیشنهاد شوند که از میان آنها برنامه پاداش و مزایای خود را در قالب یکسری محدودیتهایی انتخاب کنند. بدیهی است که کارکنانی که براین اساس برنامه مزایای خود را انتخاب می کنند، برای آن بار ارزشی بیشتری قائل بوده و احتمالاً آن را جبرانی منصفانه می بینند. همچنین با چنین انتخابی در این فرایند می توان فهمید که انتظارات کارکنان تغییریافته است، زیرا آنها اغلب درجه انتخاب، قدرت چانه زنی و موقعیت خود در بازار شغلی خویش را درک می کنند. درحالی که اجازه تعامل به آنها در این سیستم کم است ولی عاملی توانمندکننده محسوب می شود. این موضوع نشان می دهد که سازمان، آنها را به عنوان افرادی با یک حق رأی و اظهارنظر می شناسد.
اگرچه شاید این روزها کمتر این مقوله وجود داشته باشد، ولی کارکنان همواره به دنبال اطمینان و دلگرمی بیشتر درخصوص امنیت شغلی خود هستند. همچنین اگرچه یک تفکر عمومی وجود دارد مبنی بر اینکه شغل برای زندگی دیگر یک الگوی کاری معمول نیست، با وجود این، امنیت می تواند موضوع بزرگی تلقی شود. به طور طبیعی، این موضوع برای کارکنان در سطوح خاصی از زندگی شان به موضوع مهمی تبدیل می شود.
انتظار خـدمتهای موقت و بیکاریهای آنی به طور نسبی پدیده هایی عادی در اقتصاد امروز به شمار می روند. صرفاً به واسطه سازگاری با تغییرات بازار است که یک سازمان می تواند رشد و بقای بلندمدت خود را تضمین کند. با وجود این، این رشد و بقا به وسیله روشهایی که سازمانها ازطریق آن به کسادی موجودی در اقتصاد پــــاسخ می دهند، تاثیر می پذیرد. (فرانسیس، ۲۰۰۲)
مدیران بایستی قبل از آنکه تصمیمات مربوط به بیکاریهای آنی را اتخاذ کنند، تصمیمات بسیار مهم را به دقت از نقطه نظر هزینه های کلی سازمان ارزیابی کنند. اخذ تصمیمات سریع می تواند به گزینه هایی منتهی شود که به سمت پس اندازهای کوتاه مدت و غیرواقعی جهت گیری داشته باشد.
معمولاً هزینه های تقلیل وکاهش کارکنان طی رکود اقتصادی تا زمانی که اقتصاد بهبود می یابد، احساس نمی شوند (فرانسیس، ۲۰۰۲). این دلیلی است که براساس آن برای مدیران مهم است آنچه که سازمان ممکن است از دست دهد را به دقت ملاحظه کرده و ضرر بالقوه را با همه صرفـــه جوییهای پیش بینی شده از انقطاع های شغلی برنامه ریزی شده مقایسه کنند.
اگرچه کنار گذاشتن برخی از کارکنان غیرقابل اجتناب است ولی درعین حال مزایایی برای عدم استفاده از انتظار خدمت موقت، بیکاری و یا کاهش آنها مترتب است. یکی از موارد مهم حفظ رابطه خوب کارمند و کارفرما است (فرانسیس، ۲۰۰۲). مزیت مهم دیگر حفظ و ارتقای کارایی و روحیه کارکنان است.
یک رویکرد به فرایند تصمیم گیری بدین صورت است که ارزش هر کارمند را بیابیم. به عبارت دیگر، به جای نگریستن به آنان به عنوان هزینه ها/ حقوق ها، سازمان باید این موضوع را مدنظر قرار دهد که کارکنان چه ارزشی را برای کسب و کار فراهم می کنند.
اعتماد، وفاداری و روابط بین شخصی (از هر نوع رسمی وغیررسمی) بخشهای مهمی از ساختار شرکت محسوب می شود. این موارد می توانند به واسطه ترک خدمتهای موقت و کنارگذاری کارکنان مخدوش گردند. انتظار خدمت موقت یک شخص خاص ممکن است نتایج پیش بینی نشده ای را به همراه داشته باشد. براین اساس دیگران نیز متعجب خواهندشد اگر قرار باشد آنها نیز در آینده کنارگذاشته شوند و این ناراحتی، پریشان حالی و عدم قطعیت می تواند تا حد زیادی بر روی بهره وری و کارایی آنها تاثیر داشته باشد. در هر سازمانی تضمین امنیت استخدامی تقریباً غیرممکن است. با وجود این، آنچه یک سازمان می تواند پیشنهاد کند تضمین فرایندهایی است که به وسیله آن ممکن است هر فرایندی از کوچک سازی تضمین و تعهد شود، شامل فرایندهای مشاوره کارکنان و نمایندگی آنها. بنابراین وفاداری (واژه ای که بیشتر در رابطه کارگر و کارفرما استفاده می شود) به یک رابطه اعتماد دوگانه در اینکه چگونه وضعیتهای خاص اداره می گردند تبدیل می شود. زمانی که فرایندی از کوچک سازی مناسب است، کارکنان شاید از انجام چنین فرایندی مأیوس و حتی خشمگین باشند، اما حداقل آنها باید این واقعیت را درک کنند و به بهره وری کار طی این دوره ادامه دهند. مطمئناً در سراسر این دوره پرتنش، کارکنان باید به مشارکت درخصوص مسائل ونگرانیهایشان تشویق شوند (مسمر، ۲۰۰۲).
تعداد صفحه :25
آینده مدیریت منابع انسانی
مقدمه به واسطه تغییر محیط کسب و کار، مدیریت منابع انسانی (HRM) ، نیز لزوماً باید تغییر کند. نظر به ضرورت پاسخگویی به تغییرات، پیش بینی محیط، تغییرات و اتخاذ تصمیمات اثرگذار درخصوص آینده، مدیریت منـــابع انسانی باید تغییر کند. آینده غیرقابل پیش بینی است و مشکل است تعیین کنیم که چه پیش خواهدآمد. از این رو انعطاف پذیری و کسب دانش کافی درجهت پاسخگویی به این عدم قطعیت ها مهم است. درحالی که مدیران منابع انسانی ارتباط خود را با توسعه فناورانه حفظ می کنند، ضروری است موضوعاتی که با نقشهای اصلی پرسنلی آنها مرتبط می شوند را با موضوعات عمومی کاری و اقتصادی ترکیب کنند. لازم به ذکر است که واحدها و مدیران منابع انسانی موفق، تاثیر استراتژیک مهمی بر سازمانهای متبوعشان دارند.
البته، نقشهای اصلی پرسنلی با مهمترین منابع سازمانی، یعنی نیروی کار، مرتبطند. اداره نقشهای مذکور یعنی به کارگماری، انتخاب، انتصاب، آموزش، توسعه و غیره تاثیرات مستقیمی در بــرگشت سرمایه سهامداران و بهره وری دارند. شرکتهای موفق به طور مستمر کارکنان بهره ور را جذب و حفظ می کنند.
موضوعهای پرسنلی در منابع انسانی
اولین نقش پرسنلی مدیران، استخدام کارکنان مناسب است. میزان سهولت این امر به عواملی بستگی دارد. شاید یکی از عوامل عمده، وضعیت بازار کار محلی باشد. در اواخر دهه 1990، نرخ بیکاری درحال تنزل، یک عامل کلیدی محسوب می شد و براین اساس رقابت برای جذب افراد مستعد، بالا بود. مدیران بایستی به سرعت به استخدام افراد مستعد می پرداختند یا درخصوص از دست رفتن نیروی کار مستعد ریسک می کردند. در وضعیت کنونی، این شرایط تغییریافته و یک شرکت ممکن است تعداد زیادی رزومه دریافت کند.
البته، این موضوع مسائل مختلفی را از این حیث که حوزه وسیعتری برای انتخاب به وجود آمده، به همراه خواهد داشت. در این راستا داشتن ساختارها و فرایندهایی مناسب به منظور ارزیابی تجارب و مهارتهای هر متقاضی و حصول اطمینان از انتخاب فرد مناسب از میان جمع کثیری از افراد واجد شرایط، مهم است. (مسمر، 2002). در این مورد فرض می شود که سازمان به فرایندی منظم و ساخت یافته برای شناسایی ویژگیها و مهارتهای موردنیاز مشاغلی متعهد است که درخصوص آنها تصمیم گیری می شود. توجه داشته باشید که در هر دوی این وضعیتها ما به فرایندهای ساخت یافته مراجعه می کنیم.
برخی مدیران تصور می کنند مهارتهای شخصی خاصی دارند که به آنها اجازه می دهد فرد مناسب را برای تصدی شغل موردنظر انتخاب کنند. این افراد تصور می کنند مهارتهای مذکور بر تجربه یا صرفاً احساس درونی آنها مبتنی هستند.
دادن اجازه به چنین مدیرانی درجهت اعمال رفتارهایی با این روشهای ناسالم، غیرعاقلانه یا شاید احمقانه باشد. نقش واحد منابع انسانی تحمیل قوانین در زمینه فرایند انتخاب، هم در ارائه پیشنهاد روشی منصفانه و یکسان برای عموم متقاضیان و هم درجهت حصول اطمینان از انتخاب بهترین فرد برای شغل موردنظر است.
پیش بینی نیازها و برنامه ریزی طبق آن از مقوله های مهم تلقی می گردد. فرایند استخدام می تواند نیازمند زمان قابل ملاحظه ای باشد و تصمیماتی که در وضعیتهای عجولانه اتخاذ شود، نتایج فاجعه آمیزی به همراه خواهد داشت. (مالینگ، 2001)
از آنجایی که در شرایط کنونی جهت گیری و حرکت اقتصاد بیشتر به سوی اقتصادی خدماتی و اطلاعاتی است، رقابت برای اشخاص واقعاً مستعد شدیدتر شده است: به عبارت دیگر، شاید به کارگماری و نگهداری چنین افرادی، مهمترین چالشی است که فراروی تجارت کنونی آمریکا قرار دارد. (ماریوت، 2001)
سازمانها و شرکتهای موفق آنهایی خواهند بود که توانایی جذب و حفظ کارکنان بسیار ماهر را دارند. در انجام چنین موضوع مهمی، این سازمانها باید قادر به مقایسه بین آنچه کارکنان می خواهند با آنچه که کارفرمایان مایل به دادن آن هستند، باشند. این دیدگاه مشارکتی نسبت به منابع انسانی از یک فهم و ادراک مشترک میان مدیران و مجریان منابع انسانی برمی آید. در این زمینه شرکتهای زیادی ازطریق ارائه و پیشنهاد مزایایی منعطف و نوآورانه از کارکنانشان مراقبت می کنند.
انتظارات متغیر کارکنان، چالشهای متفاوت عدیده ای را به حرفه ای های مدیریت منابع انسانی تحمیل می کند. به منظور نگهداری کارکنان خوب و حفظ آنهایی که شاد و بهره ور هستند، ضروری است چالشهایی مذکور به صورت موفقیت آمیزی برآورده شوند (سیمز، 1994). این گام الزاماً ساده نیست. به عنوان مثال، شرکتهای فراملیتی نباید تصور کنند که همه کارکنان در تمامی مکانها نیازهای یکسانی دارند. این موضوع به کار خاصی برای سازمانهای جهانی صدق می کند و این بدین دلیل است که ممکن است نیازهای کارکنان انعکاسی از تاثیرات فرهنگی یا فنی - اقتصادی آنها باشند.
گام بعدی پس از تعیین نیازها، ایجاد یک طرح هزینه - اثربخشی برای نیازهای کارکنان است. در انجام این مهم، حرفه ای های منابع انسانی باید مطلع باشند که نیازهای کارکنان ایستا نیستند و به طور مستمر درحال تکامل و تغییرند. تعداد زیادی از شرکتها متوجه این حقیقت در برنامه های جبران خدمات و مزایای خود شده اند و مزایایی فراهم کرده اند که به طور خاص بهترین تناسب را با کارکنان دارد. به عنوان مثال، در یک موقعیت ممکن است مزایای مراقبت از اطفال را پیشنهاد کنند. درحالی که ممکن است در موقعیت دیگر، ساعات منعطف کاری یا کار در منزل پیشنهاد داده شود. البته همه این موارد ممکن است درقالب موقعیتی مشابه برای برآوردن نیازهای مختلف افراد متفاوت ارائه گردند.
سازمانها باید تلاش مستمری درجهت ایجاد برنامه هایی بهتر برای پاداش و مزایای کارکنان از خود نشان دهند. آنها باید برنامه های پاداش نهایی خود را به عنوان ابزارهای مهمی در جهت جذب، پاداش دهی و حفظ کارکنان ماهر درنظر گیرند و به طور مستمر درجهت اطمینان از این موضوع که آیا این برنامه ها واقعاً ارزشی را به همراه دارند، بر آنها نظارت کنند.
مدیران سازمانها باید دقت داشته باشند که در کجاهای این برنامه کلی می توان از خشکی و عدم انعطاف پذیــری آن جلوگیری کرده و بدین ترتیب برای تک تک افراد مزایایی را فراهم ساخت.
اینکه سازمان کارکنان کنونی را حفظ کند - که اغلب گزینه ارزانتری است - و یا اینکه کارکنان جدیدتری را استخدام و آموزش دهد، موضوع مهمی برای عملکرد و بهره وری سازمان تلقی می شود. درصورت انتخاب گزینه دوم یک سلسله هزینه های عمده ای در زمینه استخدام های جدید به وجود می آید. (علاوه بر هزینه های آشکار حقوق و جانبی):
هزینه های اداره منابع انسانی مرتبط با تبلیغات، حفظ اسناد، اندازه سازی شغل و غیره؛
هزینه های مسافرت و دیگر هزینه های مرتبط با فرایند استخدامی؛
هزینه های جابجایی متقاضیان موفق و غیره.
همچنین ممکن است هزینه های اضافی دیگری در ارتباط با مکان اداره، مبلمان، تسهیلات پشتیبانی و غیره نیز وجود داشته باشد.
هزینه های عمده دیگر با رسانیدن کارکنان جدید به سطح کارکردی و تولیدی قابل قبول یا موردانتظار پیوند می خورد. طی چنین دوره ای ممکن است اختلالات مهمی در فرایندهای تولید، برنامه ریزی و غیره به وجود آید، بویژه جایی که کارمند جدید بخشی از یک تیم مرتبط با هم باشد. در این راستا، اطمینان از تشخیص چنین اختلالی به عنوان یک موضوع سیستمــی که با جابجایی کامل پرسنلی پیوند می خورد، بسیار ضروری است. به عنوان مثال اگر آن (اختلالات) پرداختهای پاداش، کارکنان را متأثر سازد، این مورد باید جبران شود، در غیر این صــورت، ممکن است کارکنان جدیـــد آزرده خاطر شده و این امر به نوبه خود مشکلات عملکردی در یک دوره میان مدت تا بلندمدت زمانی را سبب می شود. این اختلالات همچنین مسبب عدم بهره وری محرکهای عملکرد چابک یک کارمند جدید است که هنوز درحال یادگیری رموز کار است.
کارکنان شاغل به طور واضح مجموعه نیازهای متفاوتی از استخدامهای جدید دارند، اگرچه ممکن است این نیازها همپوشی نیز داشته باشند. کارکنان شاغل نیز به آموزش و توسعه مناسب نیاز دارند، چون اکثر مشاغل همـــواره درنتیجه فناوری های جدید تغییر می کند.
هزینه های دیگر به عنوان بخشی از روابط پیمانی و مقاطعه ای منعقده بین کارمند و کارفرما پرداخت می شود. پرداختهایی که علاوه بر حقوق به کارکنان پرداخت می شود، می تواند برحسب موقعیت کارمند و قدمت فرد در آن جایگاه خاص متفاوت باشد. این مزایا نوعاً شامل مرخصی های استعلاجی، استحقاقی و تعطیلات عمومی است، و همچنین ممکن است شامل برنامه های بازنشستگی و انفصال، بیمه زندگی و دارویی و دیگر مزایای پیمانی باشد.
مراقبتهای بهداشتی عرصه ای است که در سالهای اخیر افکار و نگرشها درخصوص آن تغییریافته است. هزینه درحال افزایش مراقبتهای بهداشتی مسئله بغرنجی برای تمام کارفرمایان است. (ویلموت، 2001). یکی از روشهـــایی که به وسیله آن کارفرمایان تلاش می کنند این هزینه ها را در سطح پایین نگه دارند، تغییر مسیر از طرح بیمه سنتی و کاملاً تامین شده به سوی یک برنــــامه مزیتی سرمایه گذاری از خود (SELF-FUNDED) ( به عنوان مثال به وسیله سازمان) است.
در چنین طــــرحی، کارفرما مستقیماً هزینه های دارویی را به کارکنان پـــرداخت می کند. این طرح به طور عادی از طریق تاسیس یک صندوق عام المنفعه و با حمایت، مساعدت و مشارکت تمامی کارکنان و کارفرمایان پیاده می شود. (ویلموت، 2001). صندوقی که وابستگی به جایی نداشته و متکی به خود اعضا است. معمولاً این طرح با کمک پزشکان و بیمارستانهایی که خدمات دارویی را در یک نرخ تعدیل شده فراهم می کنند، به دقت انجام می شود. درواقع سازمان ازطریق طرح مذکور این ریسک را می پذیرد که قبلاً به یک شرکت خدماتی درمانی یا بیمه واگذار می شد. برخی کارکنان درخصوص آنچه که پس از اتمام بودجه اتفاق خواهدافتاد اظهار نگرانی و دلواپسی می کنند.
با یک طرح سنتی، کارکنان ضمانت پوشش بیمه ای بیشتری دارند.
مهم است به خاطر داشته باشیم کارکنان برای هر دو پاداش مالی و غیرمالی ارزش قائلند و اینکه پاداش غیرمالی نیز هزینه هایی را برای سازمان دربردارند. با وجود این، ضروری است که هزینه ها و مزایا با هم متوازن باشند. اخیراً گروه ماریوت پژوهش پیشگامانه ای را درخصوص کارکنان انجام داده است که آنها را قادر می سازد پیشنهادات و مفروضات ارزشی خود را با اقتصاد جدید بهسازی و اصلاح کنند. آنها سیستمی برای نشان دادن فاکتورهای پولی ومالی و غیرپولی ایجاد کرده اند. برخی از این فاکتورها شامل طرحهای منعطف به همراه برنامه های پاداش متنــاسب و فرصتهای توسعه ای هستند. این سیستم همچنین ارزشی را برای مشتریان آنها خلق می کند. (ماریوت، 2001)
از آنجایی که چنین مزایایی به طور فزاینده گران هستند (نظیر مزایای غیرمالی و حتی با نوآوریهای همانند سرمایه گذاری از خود) ممکن است فهرستی از گزینه ها به کارکنان پیشنهاد شوند که از میان آنها برنامه پاداش و مزایای خود را در قالب یکسری محدودیتهایی انتخاب کنند. بدیهی است که کارکنانی که براین اساس برنامه مزایای خود را انتخاب می کنند، برای آن بار ارزشی بیشتری قائل بوده و احتمالاً آن را جبرانی منصفانه می بینند. همچنین با چنین انتخابی در این فرایند می توان فهمید که انتظارات کارکنان تغییریافته است، زیرا آنها اغلب درجه انتخاب، قدرت چانه زنی و موقعیت خود در بازار شغلی خویش را درک می کنند. درحالی که اجازه تعامل به آنها در این سیستم کم است ولی عاملی توانمندکننده محسوب می شود. این موضوع نشان می دهد که سازمان، آنها را به عنوان افرادی با یک حق رأی و اظهارنظر می شناسد.
اگرچه شاید این روزها کمتر این مقوله وجود داشته باشد، ولی کارکنان همواره به دنبال اطمینان و دلگرمی بیشتر درخصوص امنیت شغلی خود هستند. همچنین اگرچه یک تفکر عمومی وجود دارد مبنی بر اینکه شغل برای زندگی دیگر یک الگوی کاری معمول نیست، با وجود این، امنیت می تواند موضوع بزرگی تلقی شود. به طور طبیعی، این موضوع برای کارکنان در سطوح خاصی از زندگی شان به موضوع مهمی تبدیل می شود.
انتظار خـدمتهای موقت و بیکاریهای آنی به طور نسبی پدیده هایی عادی در اقتصاد امروز به شمار می روند. صرفاً به واسطه سازگاری با تغییرات بازار است که یک سازمان می تواند رشد و بقای بلندمدت خود را تضمین کند. با وجود این، این رشد و بقا به وسیله روشهایی که سازمانها ازطریق آن به کسادی موجودی در اقتصاد پــــاسخ می دهند، تاثیر می پذیرد. (فرانسیس، 2002)
مدیران بایستی قبل از آنکه تصمیمات مربوط به بیکاریهای آنی را اتخاذ کنند، تصمیمات بسیار مهم را به دقت از نقطه نظر هزینه های کلی سازمان ارزیابی کنند. اخذ تصمیمات سریع می تواند به گزینه هایی منتهی شود که به سمت پس اندازهای کوتاه مدت و غیرواقعی جهت گیری داشته باشد.
معمولاً هزینه های تقلیل وکاهش کارکنان طی رکود اقتصادی تا زمانی که اقتصاد بهبود می یابد، احساس نمی شوند (فرانسیس، 2002). این دلیلی است که براساس آن برای مدیران مهم است آنچه که سازمان ممکن است از دست دهد را به دقت ملاحظه کرده و ضرر بالقوه را با همه صرفـــه جوییهای پیش بینی شده از انقطاع های شغلی برنامه ریزی شده مقایسه کنند.
اگرچه کنار گذاشتن برخی از کارکنان غیرقابل اجتناب است ولی درعین حال مزایایی برای عدم استفاده از انتظار خدمت موقت، بیکاری و یا کاهش آنها مترتب است. یکی از موارد مهم حفظ رابطه خوب کارمند و کارفرما است (فرانسیس، 2002). مزیت مهم دیگر حفظ و ارتقای کارایی و روحیه کارکنان است.
یک رویکرد به فرایند تصمیم گیری بدین صورت است که ارزش هر کارمند را بیابیم. به عبارت دیگر، به جای نگریستن به آنان به عنوان هزینه ها/ حقوق ها، سازمان باید این موضوع را مدنظر قرار دهد که کارکنان چه ارزشی را برای کسب و کار فراهم می کنند.
اعتماد، وفاداری و روابط بین شخصی (از هر نوع رسمی وغیررسمی) بخشهای مهمی از ساختار شرکت محسوب می شود. این موارد می توانند به واسطه ترک خدمتهای موقت و کنارگذاری کارکنان مخدوش گردند. انتظار خدمت موقت یک شخص خاص ممکن است نتایج پیش بینی نشده ای را به همراه داشته باشد. براین اساس دیگران نیز متعجب خواهندشد اگر قرار باشد آنها نیز در آینده کنارگذاشته شوند و این ناراحتی، پریشان حالی و عدم قطعیت می تواند تا حد زیادی بر روی بهره وری و کارایی آنها تاثیر داشته باشد. در هر سازمانی تضمین امنیت استخدامی تقریباً غیرممکن است. با وجود این، آنچه یک سازمان می تواند پیشنهاد کند تضمین فرایندهایی است که به وسیله آن ممکن است هر فرایندی از کوچک سازی تضمین و تعهد شود، شامل فرایندهای مشاوره کارکنان و نمایندگی آنها. بنابراین وفاداری (واژه ای که بیشتر در رابطه کارگر و کارفرما استفاده می شود) به یک رابطه اعتماد دوگانه در اینکه چگونه وضعیتهای خاص اداره می گردند تبدیل می شود. زمانی که فرایندی از کوچک سازی مناسب است، کارکنان شاید از انجام چنین فرایندی مأیوس و حتی خشمگین باشند، اما حداقل آنها باید این واقعیت را درک کنند و به بهره وری کار طی این دوره ادامه دهند. مطمئناً در سراسر این دوره پرتنش، کارکنان باید به مشارکت درخصوص مسائل ونگرانیهایشان تشویق شوند (مسمر، 2002).
انتظار خدمتهای موقت برای هر شخصی مخل و مشکل زا است و عموماً سازمانها در صورت امکان از آن اجتناب می کنند. اکثر شرکتهایی که نمی توانند از انتظار خدمتهای موقت بپرهیزند، برنامه های انفصال و خاتمه خدمت را به همراه مزایای مختلفی پیشنهاد و ارائه می کنند.
روش دیگری که ازطریق آن می توان روحیه کارکنان را ارتقا بخشید این است که به کارکنان در زمینه یافتن فرصت استخدامی مناسب کمک کنیم یا اینکه به کارکنان بیاموزیم چگونه زنـــــدگیشان را با درآمدی کمتر برنامه ریزی کنند. برخی سازمانها به انجام چنین تدابیر اخلاقی در زمانهای مختلف پناه برده اند. به عنوان مثال سایت یاهو به ارائه سمینارهای مالی شخصی برای کارکنانی که ذخیره مالی آنها افزایش یافته است، پرداخته و همچنین به منظور ایجاد روحیه مثبت در کارکنـــانش بازدیدها و ملاقاتهایی را از ماشین های بستنی سازی بن و جری (BEN JERRY) ترتیب داده است. ظاهراً اکثر سازمانها یک فـــرصت مهم را از دست می دهند. آنها می توانند و باید تلاش بیشتری درجهت ارتقای روحیه کارکنان اعمال کنند که نتیجه ای در زمینه جلوگیری از جابجایی بیشتر و افزایش بهره وری دارد. (بریملو، 2002)
البته برخورد با کارکنان با دید موجودات انسانی بالغ با یک طرح سرمایه گذاری در شرکتها مزایای تجاری را به همراه دارد. به عنوان مثال: شرکت سیرز، برای کارکنانش آموزشهایی را فراهم ساخته است که مهارتهای آنها را درجهت توانمندسازی و پذیرفتن مسئولیت برای اخذ تصمیمات قابل اطمینان ارتقا می بخشد. این برنامه توانمندسازی و مشاوره کارکنان که در بین عموم به کار گرفته می شود ادراکات مثبت بیشتری برای سازمان به همراه دارد وآن را به عنوان یک شرکت صادق درنظر می گیرند.
به علاوه اگر با کارکنان به عنوان شرکایی در شرکت برخورد شود - برای آینده آن - شاید کارهای بیشتری به روشهایی انجام دهند که درجهت رویایی مطمئن با کسادی اقتصادی آینده و عمل رقابتی به شرکت کمک کنند.
احتمالاً کارکنان توانمندشده کارکنان بسیار نوآورتری هستند. عمل و تفکر نوآورانه آنها موارد زیر را اشاعه می دهد: نوآوران در شرکت می توانند به دیگران بیاموزند که همین گونه باشند (فرانسیس، 2002). این عوامل (نوآوری) می تواند به شرکت کمک کند که پیشاپیش رقبایش گام برداشته و طی دوران رکود و کسادی زنده مانده و همچنین برای مدت زمانی که اقتصاد روبه تنزل حرکت می کند، آماده باشد.
نقش درحال تغییر منابع انسانی
به واسطه تغییرات دنیای تجارت، نقش واحد منابع انسانی باید تغییر کند. زمانی واحدهای منابع انسانی به عنوان عوامل مکانیکی درنظر گرفته می شدند که سازمانها را در زمینه های استخدام، اخراج و احتمالاً آموزش کارکنان یاری می رساندند؛ یعنی واحد منابع انسانی یک الزام اداری یا شاید اندکی فراتر از این مقوله تلقی می شد. در طول 20 سال گذشته، اهمیت نیروی کار منعطف، خوب برانگیخته شده و بسیار ماهر آشکار شده است.
درحـــال حاضر از واحد منابع انسانی انتظار می رود که ارزشی را به سازمان بیفزاید نه اینکه صرفاً هزینه ای را برای سازمان ایجاد کند. الریش (1998) درخصوص موفقیت سازمانی واحد منابع انسانی چهار شیوه را ارائه کرده است:
2) به منظور ایجاد کارایی برای کاهش هزینه و حفظ کیفیت، واحد منابع انسانی باید تخصصی شود و براین اساس کار سازماندهی انجام گیرد؛
تعداد صفحه :42
برنامه ریزی منابع سازمانERP
گاهی کوتاه به تاریخ تجارت و کسب و کار ، پدیدار کنندة این نکته است که بشر از همان زمانی که اقدام به فعالیتهای اقتصادی نمود همواره به دنبال شناسایی و یا ایجاد مسیری بوده است تا بتواند نحوه انجام فعالیتهای خود را تسهیل نموده و سود بیشتری را عاید خود سازد. در این میان یکی از مهم ترین فاکتورهای مورد توجه ، ایجاد امکاناتی در جهت مدیریت صحیح فرآیندهای درون سازمانی و برقراری ارتباط بین طرف های تجاری بود.
برنامه ریزی منابع سازمان
مقدمه
1-1- چکیده نگاهی کوتاه به تاریخ تجارت و کسب و کار ، پدیدار کنندة این نکته است که بشر از همان زمانی که اقدام به فعالیتهای اقتصادی نمود همواره به دنبال شناسایی و یا ایجاد مسیری بوده است تا بتواند نحوه انجام فعالیتهای خود را تسهیل نموده و سود بیشتری را عاید خود سازد. در این میان یکی از مهم ترین فاکتورهای مورد توجه ، ایجاد امکاناتی در جهت مدیریت صحیح فرآیندهای درون سازمانی و برقراری ارتباط بین طرف های تجاری بود.
در هر کسب و کار صنعتی معمولا سه موجودیت تحت عناویت " تامین کنندگان " ، " تولید کننده" و " مشتریان " وجود دارد که به صورت زنجیر به یکدیگر متصل و وابسته میباشند در سالهای اخیر وجود این سه موجودیت منجر به پیدایش واژه ها و مفاهیم جدیدی چون "زنجیره ارزش" ، "زنجیره تامین(Supply Chain)" و "مدیریت زنجیره تامین " و درنهایت سیستمهای زنجیره تامین شده است.
هر سازمان تجاری حداقل بخشی از یک زنجیره تامین میباشد و به طور معمول هر سازمان در این زنجیره از منظر خود نقش تولیدکننده را ایفا مینماید که به تبع این جایگاه از یک طرف با مشتریان و از طرف دیگر با تامین کنندگان خود در ارتباط خواهد بود. اما باید به این نکته نیز توجه نمود که هر سازمان در این زنجیره بیش از یک نقش را ایفا می نماید به عنوان مثال شرکت مگاموتور از دیدگاه خود سازمانی است که به عنوان تولید کننده در این زنجیره تامین قرار دارد که از یک طرف با مشتریان خود ( سایپا ، زامیاد ، پارس خودرو و ...) ارتباط داشته و از طرفی دیگر جهت تهیه مواد اولیه و نیمه ساخته خود با انبوهی از قطعه سازان تحت عنوان تامین کننده در ارتباط میباشد در حالی که این شرکت از دید تامین کنندگان خود در این زنجیره مشتری و از دید مشتریان خود ، تامین کننده محسوب می شود.
مدیریت و ایجاد هماهنگی لازم بین بخشهای مختلف یک زنجیره تامین کاری بس دشوار بوده و نیاز به یک برنامه ریزی دقیق دارد چرا که در عصر امروز ( عصر تجارت جهانی(WTO) ، عصر تجارت الکترونیک (E-Business) ، عصر رقابت ، عصر تکنولوژی ، عصر مدیریت دانش( Knowledge management ) ، عصر فنآوری اطلاعات (IT) و ... ) دیگر شرکتها نمیتوانند بدون سیستمهای اطلاعاتی کارآمد و توانمند از عهده کارها برآیند.
امروزه با تنوع وسیعی از فنآوری و سیستمهای اطلاعاتی مواجه هستیم که هر کدام بر حوزه و بخش خاصی از فرآیند تجاری سازمان متمرکز شده و ابزارهای قدرتمندی را را برای مدیریت نمودن فراهم کرده اند. و در حال جایگزین شدن با سیستمهای سنتی و قدیمی میباشند سیستمهایی که به جهت جزیره ایی و جدا از هم بودن دیگر جوابگوی نیازهای اطلاعاتی دنیای امروز نمی باشند.
1-2- هدف از انجام تحقیقاین تحقیق به منظور دستیابی به دو هدف عمده انجام گرفته است
:هدف اول: شناسائی مفاهیم ، اجزاء و روابط بین عناصر در ERP.
هدف دوم: شناسایی راههای بکار گیریERP در محیطهای تجاری و صنعتی ایران و مورد خاص صنایع خودرو سازی
1-3- انگیزه تحقیق
از آنجائیکه در محیط کسب وکار عصر حاضر یکی از مهمترین ابزارهای رقابتی میزان آگاهی مدیران و برنامه ریزان از نتیجه عملکرد سازمان جهت شناخت دقیق و تاثیر بازخوردهای بدست آمده از این شناخت میباشد لذا وجود یک ابزار مطمئن و قدرتمند که بتواند با ایجاد یکپارچگی در فرآیندهای سازمان اطلاعات سودمندی را در زمان مناسب برای تصمیم گیری استخراج نماید ، ضروری به نظر میرسد.
بسیاری از متخصصان ITبر این عقیده اند که در سیستمهای قدیمی و جزیره ایی تنها بخشی از اطلاعات سازمان جهت شرکت در فرآیند های تصمیم گیری استخراج و مورد استفاده قرار میگیرد و بسیاری از آنها به علت فقدان امکانات و ابزار مناسب ا، نهفته و بی استفاده باقی میماند. بنابر این هر ابزاری از حوزه تکنولوژی اطلاعات که بتواند به سازمانها در جهت ممانعت از به هدر رفتن یکی از ارزشمند ترین منابع آن کمک نماید ، و در عین حال سازمان را در جهت حرکت از حالت وظیفه ایی به سمت فرایند گرائی یاری کند میتواند در بهبود روشها و افزایش بهره وری منابع سازمان موثر واقع شود .
آخرین راهکار فنآوری اطلاعات جهت تامین نیازهای سیستمی و انفورماتیکی سازمانها و برنامه ریزی بهینه منابع آنها با نگرش توام درون و برون سازمانی ERPمیباشد. که مجموعه فرایندهای عملیاتی وجریان اطلاعاتی یکپارچه ای راجهت بهره برداری بهینه از منابع سازمان با نگرش اتکا به تغییرات مداوم ارائه مینماید.
1-4- تعریف ERP (Enterprise Resource Planning) برنامه ریزی منابع سازمان
ERP در اصل مخفف واژگان Enterprise Resource Planning به معنی برنامه ریزی منابع سازمان است که طیف وسیعی از فعالیتهای مختلفی را که به بهبود عملکرد سازمان منتهی می شود را در بر میگیرد.
ERP عبارتست از مجـموعه راه حلهای نـرم افـزاری که کلیه نیازهای یک سازمان را با دیدگاه فرآیندگرا در جهت نیل به اهداف و ایجاد سازگاری در سطوح مختلف عملیاتی پشتیبانی نماید.
ERP عبارتست از یک بسته نرم افزاری که از یک سو با مشتریان و از سوی دیگر با تامین کنندگان خود در ارتباط است و برنامه ریزی منابع داخلی سازمان را با توجه به عرضه و تقاضا به نحو موثر و بهینه میسر می سازد . این سیستم با مدیریت یکپارچه بر کلیه منابع یک سازمان ، ضمن حذف فعالیتهای بدون ارزش ، افزایش بهره وری را به همراه خواهد داشت.
ERP عبارتست از مجموعه ایی از نرمافزارهای کاربردی و یکپارچه که تمامی حوزه ها و عناصر کاربردی سازمان نظیر مالی و حسابداری ، منابع انسانی ، تولید و پشتیبانی تولید ، برنامه ریزی ، بازرگانی و ... را به یکدیگر متصل کرده و یک یکپارچگی جامع در سازمان ایجاد مینماید
ERP یک نرم افزار نیست بلکه یک راه حل Solution است که بوسیله چندین نرم افزار که در زیر مجموعه خود قرار داده است پشتیبانی میشود
1-5- مزایا و کاربردهای ERP
2- تاریخچه و سیر تکاملی سیستم ERP
از دیدگاه ERP تاریخچه سیستمهای اطلاعاتی به پنج دوره مختلف تقسیم میگردد که دراین بخش هر دوره را به طور تفصیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2-1- سیستمهای اطلاعاتی دهه 60 ، ( کنترل موجودی)1
سیستمهای اطلاعاتی این دوره در شاخه صنعت (کارخانه ها و مراکز صنعتی) بیشتر شامل اطلاعات مربوط به کنترل موجودی و انبار (Inventory Control) بوده و وظیفه اصلی این نرم افزارها ارائه اطلاعات دربارة موجودی لحظه ایی مواد اولیه ، قطعات ، محصول نیمه ساخته و نهایی بود تا سازمانها بتوانند با اتکا بر این اطلاعات برنامه تامین نیازمندیهای مواد و قطعات خود را محاسبه نمایند .در این دوره اطلاعات موجودی اقلام از طریق ثبت اطلاعات ورودیها و خروجیها (ایجاد کاردکس انبار) انجام میگرفت
2-2- سیستمهای اطلاعاتی دهه 70 (برنامه ریزی نیازمندیهای مواد2 ) MRP
با توجه به رشد قابل توجه سازمانها در دهه 70 و افزایش رقابت جهت ماندگاری در بازار کسب و کار ، دیگر اطلاعات مربوط به موجودی اقلام به تنهایی جوابگوی نیازهای کسب کار نبود و سازمانها نیاز به سیستمهائی داشتند که بتواند علاوه بر کنترل موجودی اقلامی که تحت عنوان منابع سازمان شمرده میشد ، عمل برنامه ریزی تامین منابع را نیز به صورت مکانیزه و سیستمی انجام دهد. چرا که فقدان برنامه ریزی دقیق جهت تامین منابع مشکلاتی چون توقف خطوط تولید به دلیل عدم تامین به موقع مواد مصرفی و تاخیر در تعهدات سازمان به مشتری را به دنبال داشت.
این موضوع باعث گردید تا در اوایل دهه 1970 (1975 میلادی ) سیستم برنامه ریزی مواد تحت عنوان MRPتوسط جو اریکلی (Joe Orlicky) مطرح گردد که این سیستم عمدتاً به برنامه ریزی مواد بر اساس لیست مواد اولیه و قطعات3 ، درخت محصول ، برنامه تولید ، ظرفیتهای واقعی تولید و موجودی اقلام درون انبار می پرداختاز جمله اطلاعات مفیدی که این سیستم در اختیار سازمان قرار میدهد میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1- ارائه برنامه دقیقی از نیازمندیهای مواد و قطعات جهت تولید بر اساس برنامه تولید در بازه های زمانی مشخص.
2- ارائه اطلاعات دقیقی از کسرس مواد و قطعات در لحظه نسبت به برنامه تولید
3- ارائه برنامه دقیقی جهت ساخت مجموعه و محصولات نیمه ساخته مورد استفاده در خطوط و مراحل دیگر تولید
4- اعلام کسری با استفاده از گزارش مقاومت بر تولید
2-3- سیستمهای اطلاعاتی دهه 80 (برنامه ریزی منابع تولید4) MRPII
تا اوایل دوره 80 سیستمهای حوزه برنامه ریزی مواد تقریبا پویائی لازم را بدست آورده بودند. ولی ضعف عمده این سیستمها این بود که سایر سیستمهای و منابع درون را در نظر نمی گرفتند . اولین گام در رفع مشکلاتMRP ، ایجاد شرایطی بود که جهت انجام محاسبات برنامهریزی مواد بتوان بازخوردهای لازم را از فرآیند اجرایی تولید دریافت نمود. بهاین ترتیب نوع کاملتری از برنامه ریزی مواد به نامMRP حلقه بسته شکل گرفت. سپس با اضافه شدن با افزودن جنبههای مالی بهMRP حلقه بسته، سیستمی پدیدار شد که در حقیقت یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت کلیه منابع تولیدی بود. این سیستم توسعه یافته، برنامهریزی منابع تولید (MRPII) نام گرفت که توسط آقای اولیور وایت (Oliver Wight) مطرح گردید. از دیدگاه این نظریه منابع تولید شامل مواد اولیه ، ماشین آلات و تجهیزات تولیدی و کمک تولیدی ، منابع انسانی و منابع مالی میباشد.
تعریفی از MRPII توسط جامعه کنترل تولید و موجودی امریکا:
برنامهریزی منابع تولید روشی برای برنامه ریزی بهینه و کارآمد تمامی منابعمستقیم و غیر مستقیم تولید است برنامهریزی منابع تولید برنامه ریزی عملیاتی و تولیدی و برنامه ریزی مالی سازمانها را دربر می گیرد و از سیستمهای حوزه تولید آغاز و به تدریج به سایر حوزه های موثر در تولید گسترش می یابداز مشخصات MRPII میتوان موارد زیر را نام برد:
1- رویکرد همه سیستمها در MRPII درون سازمانی میباشد.
2- ایجاد سیستمها با نگرش عملیاتی Functional و بکارگیری سیستم ها در فرایندهای عملیاتی (TPS)5
3- ایجاد همبستگی اطلاعاتی
4- ایجاد سیستمهای گزارشاتی وتصمیم گیری MRS6 و DSS7 و TPS8
به طور خلاصه MRPII یک ماژول توسعه یافته ازMRP میباشد که در آن سیستمها از حوزه مواد به فرایند تولید و تولید گسترش یافته و برنامه ریزی از حوزه مواد به کنترل منابع موثر در فرایند تولید از قبیل مواد اولیه ، قطعات نیمه ساخته ، ماشین آلات و تجهیزات تولیدی و کمک تولیدی ، منابع انسانی با بازتاب مالی و هزینه های حقوق و دستمزد گرایش پیدا کرده است
معرفی برخی محصولات موفق که مبتنی برمفاهیم MRPII ایجاد گردیده اند:
2-4- سیستمهای اطلاعاتی دهه 90 ( برنامه ریزی منابع سازمان9) ERP
سیستمهای اطلاعاتی این دوره در حقیقت تکامل یافته سیستم MRPII بود .
در حقیقت ابتدا برنامه ریزی منابع مالی10MRPIII که توسعه یافته MRPII با پوشش سیستمهای مدیریت منابع مالی سازمان بود جهت پاسخگوئی به شرایط خاص و پیچیده بازار در تولید و اثرات مالی آن جهت تصمیم گیری مطرح گردید سیستمهای برنامهریزی مواد به موضوع موجودی اقلام میپرداختند و بعد از آن سیستمهای برنامه ریزی منابع تولید علاوه بر موجودی اقلام جریانات مالی و حسابداری را نیز در بر گرفتند و در نهایت سیستمهایی که اکنون به نام ERP معروف شده اند کل پهنه سیستمها و فرآیندهای سازمان را از زنجیره تامین تا مشتری در بر گرفته است
تعداد صفحه :27