تعریف سلامت روان
یک فرد زمانی دارای سلامت روان است که با شناخت و حفظ ویژگیهای شخصیتی، خود را با محیط تطبیق دهد. شناخت خود مجموعه ادراکات، ارزشها، افکار و عواطف را تشکیل می دهد که سبب و آگاهی فرد از موجودیت خود می شود. بدین معنی او می فهمد کیست و چیست. در تامین سلامت روان علاوه بر عوامل ژنتیکی عوامل محیطی نیز تاثیر فراوان خواهند داشت. اگرچه شناخت کامل ویژگیهای مربوط به سلامت روان در یک فرد بسیار مشکل است ولی زمانی افراد از نظر روانی سالم می باشند که دارای خصوصیات شاخصی گردند
. اعتماد به نفس دارند. از خصوصیات مثبت و برجسته خود استفاده می کنند در عین اینکه به محدودیتها و نواقص خود آشنایی دارند توانائیهای خود را می شناسند و حداکثر استفاده از آن را می کنند این افراد واقعیت وجودی خود را انکار نمی نمایند بجای عذرتراشی و دلیل تراشی شکستها را براحتی پذیرفته و نگرانی به خود راه نمی دهند.
2. احتیاجات اولیه را براحتی برطرف می نمایند. برآوردن نیازهای اولیه زندگی بخصوص نیازهای جسمانی باعث تلاش دائمی در این افراد می گردد. و با شناخت واقعیتها واقع بینانه تر با مشکلات زندگی مقابله می نمایند.
3. به دیگران به دیده خوب می نگرند. ضمن دوست داشتن دیگران به آنها اعتماد می کنند و در حفظ روابط با دیگران کوشا هستند محبت خویش را مستقیماً ابراز می نمایند و برای آن شواهدی مناسب ابراز می دارند.
4. مسئولیت پذیرند ضمن پذیرش مسئولیت مناسب با سن خود مسئولیت کارهایی که خود انجام می دهند را می پذیرند از کسب تجربه لذت برده و همیشه برای بهترین نتیجه در تلاش خواهند بود.
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
خلاصه
مقدمه
تعریف علمی و عملیاتی «منبع کنترل»
:
فهرست منابع فارسی
بیان مساله
اهمیت و ضرورت پژوهش
مبنای تئوریکی برنامه آموزش مهارتهای زندگی
اهداف آموزش مهارتهای زندگی
اهمیت مهارتهای زندگی در سلامت روانی
ابعاد مهارتهای زندگی
پیشینه تحقیقاتی پژوهش
جمع بندی و نتیجهگیری از پیشینة تحقیقاتی پژوهش
فرضیات پژوهش
روش بررسی
شامل 90 صفحه فایل word
خلاصه ۴
مقدمه ۷
بیان مساله ۱۰
اهمیت و ضرورت پژوهش ۱۴
متغیرهای پژوهش ۱۵
تعریف علمی و عملیاتی «مهارتهای زندگی»: ۱۶
تعریف علمی و عملیاتی «سلامت روان» ۱۷
تعریف علمی و عملیاتی «منبع کنترل» ۱۸
مبنای تئوریکی برنامه آموزش مهارتهای زندگی ۱۹
اهداف آموزش مهارتهای زندگی ۲۴
اهمیت مهارتهای زندگی در سلامت روانی ۲۶
ابعاد مهارتهای زندگی ۲۸
پیشینه تحقیقاتی پژوهش ۲۹
جمع بندی و نتیجهگیری از پیشینة تحقیقاتی پژوهش ۴۲
فرضیات پژوهش ۴۳
روش بررسی ۴۵
۱- پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ) 46
2- پرسشنامه منبع کنترل لونسون ۴۷
۳- ابزار آموزش مهارتهای زندگی ۴۸
روشهای آماری پژوهش ۵۰
تجزیه و تحلیل علمی ۵۰
منابع تغییر ۶۱
مقیاسها ۶۱
منابع تغییر ۶۳
مقیاسها ۶۳
منابع تغییر ۶۵
مقیاسها ۶۵
بحث و نتیجهگیری ۶۹
فهرست منابع فارسی ۸۱
۱- احمدی زاده، محمد جواد (۱۳۷۳)، «بررسی اثر بخشی آموزش مهارت حل مسأله بر برخی از ویژگیهای شخصیتی نوجوانان تحت پوشش مراکز شبانهروزی بهزیستی» پایان نامه ارشد: روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی.
۲- استورا، اچ. ب (۱۹۹۱). تنیدگی یا استرس. ترجمه: دادستان، پریرخ (۱۳۷۷). چاپ اول تهران. انتشارات رشد.
۳- اسماعیلی ، محمد (۱۳۸۰) . «بررسی اثر آموزش درس مهارتهای زندگی در تعامل با شیوههای فرزند پروری بر عزت نفس دانشآموزان استان اردبیل». فصلنامه پیام مشاور. سال سوم. شماره ۶٫ انتشارات ورای دانش.
۴- امین یزدی، امیر؛ صالحی فدردی، جواد (۱۳۷۸). «بررسی رابطه سبک اسنادی با استرس ادراک شده.» مجله علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد. سال اول. شماره ۲٫
۵- بیابانگرد ، اسماعیل (۱۳۷۸). روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. چاپ پنجم ، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
۶- بیان زاده ، سید اکبر؛ زمانی منفرد، افشین؛ حیدری پهلویان، احمد و همکاران (۱۳۷۸). «بررسی وضعیت سلامت روانی کارکنان یک مجتمع صنعتی»، فصلنامه اندیشه و رفتار . سال چهارم. شماره ۴٫
۷- پاپیری، امید علی (۱۳۷۶). «بررسی اثربخشی روش آموزش مهارتهای گروهی حل مسأله در درمان نوجوانان اقدام کنتده به خودکشی در ایلام .» پایان نامه ارشد: روانشناسی بالینی. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران. انیستیتو روانپزشکی تهران.
۸- حسینی، سید ابوالقاسم (۱۳۷۸). «مفاهیم و اهداف بهداشت روانی». فصلنامه علمی – پژوهشی اصول بهداشت روانی. سال اول . شماره اول.
۹- سازمان بهداشت جهانی، برنامه آموزش مهارتهای زندگی. ترجمه: نوری قاسم آبادی، ربابه؛ محمدخانی، پروانه (۱۳۷۷). تهران، واحد بهداشت روان و پیشگیری از سوء مصرف مواد سازمان بهداشت جهانی.
۱۰- شریفی، غلامرضا (۱۳۷۲). «بررسی اثر بخشی روش آموزش مهارت حل مسأله در درمان علائم افسردگی نوجوانان شاهد.» پایان نامه ارشد: روانشناسی. دانشگاه علوم پزشکی ایران، انیستیتو روانپزشکی تهران
۱۱- طارمیان، فرهاد؛ ماهجویی، ماهیار؛ فتحی، طاهر (۱۳۷۸). مهارتهای زندگی. چاپ دوم. تهران. انتشارات تربیت.
۱۲- فراهانی، محمد تقی؛ کوپر، ام. جین، پی (۱۳۷۴). «مکان کنترل یک بعدی است یا چند بعدی، دادههایی بر اساس ترجمههای فارسی مقیاسL-E راتر و مقیاسهای P,I و C لونسون». پژوهشهای روانشناختی. دوره ۳، شماره ۳ و ۴٫
۱۳- قاسمی، طاهره (۱۳۷۵)، «بررسی ارتباط بین منبع کنترل و شیوههای مقابله و نیمرخهای روانی دختران در نظام جدید آموزش و پرورش در شهر تهران». پایان نامه ارشد: روانشناسی، دانشگاه الزهرا (س).
۱۴- کلینکه، ال. کریس. مهارتهای زندگی . ترجمه: محمد خانی، شهرام (۱۳۸۰) چاپ اول، جلد ۱ تهران. انتشارات سپند هنر.
۱۵- گنجی، حمزه (۱۳۷۹). بهداشت روانی. چاپ سوم، تهران. انتشارات ارسباران.
۱۶- میرهاشمیان، حمیرا (۱۳۷۷). «تأثیر اعتقادات مذهبی در شکلگیری منبع کنترل و نیمرخ روانی دانشجویان دانشگاههای تهران». پایان نامه ارشد: روانشناسی. دانشگاه الزهرا (س).
۱۷- نجفی، فرحناز (۱۳۷۹). «بررسی و مقایسه میزان عزت بدنی و اضطراب دانشجویان دانشگاه الزهرا(س) به عنوان یک دانشگاه تک جنسیتی با دانشجویان دختر دانشگاههای مختلط دولتی». پایان نامه ارشد: روان شناسی. دانشگاه الزهرا (س).
۱۸- هارجی، اون؛ ساندرز، کریستین؛ دیکسون، دیوید. مهارتهای ارتباطی در ارتباطات میان فردی. ترجمه بیگی، خشایار؛ فیروز بخت، مهرداد (۱۳۷۷). چاپ اول تهران. انتشارات رشد.
۱۹- هانتر- گبوی، کارول، راهنمای آموزش زندگی. بازنویسی و تنظیم: قاسم زاده، فاطمه . ترجمه: عبدالله زاده، نگین (۱۳۷۸). صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف).
References
1. Albertyn. R.M. ;Kapp. C.A’ Gr0enewald. C.J.(2001). “Patterns of empowerment in individuals through the course of a Life Skills programme in … “Journal of studies in the education of adults. 33 (2). 21 – ۱۸۰٫
۲٫ Benard. B; Fafoglia. B. (1991). “Effective substance abuse prevention school social workers as catalysts for change”. Journal of social work in education. 13 (2). 15-20.
3. Botvin. G.J. ; Mihalie. S.F; Grotpeter. J.K. (1998). “History and description of life skills training”. Blue prints for violence prevention, Book five: Life Skills training. Boulder, co: center for the study and prevention of drug abuse.
4. Botvin. G.J.:Kantor. L.W.(2000).”Preventing alcohol and tabacco use through life skills training”. Jouranal of Alcohol research & health, 24 (4), 8-250.
5. Botvin. G.J. (2001). www. Google. Com.
6. Breton. J.J.(1999). “Complementary development of prevention and mental health promotion programs for canadian children based on contemporary scientific paradigms”. Canadian. Journal of psychiatry. 44(3), 7 227.
7. Cassidy. T. (2000). “Stress, Healthiness and health behaviors: an exploration of the role of life events, daily hassles, cognitive appraisal and the coping process”. Journal of counseling psychology Quarterly. 13 (3). 19-293.
8. Collins. M.E.; Mowbray. C.T. (1999). “Measuring coping strategies in an educational intervention for individuals with psychiatric… “Journal Health & social Work. 24 (4). 12-279.
9. Darden. C. A.; “Ginter. E. J. (1996). “life skills development scale-adolescence form”Journal of mental health counseling 18 (2). 22- 142.
10. Ginter. E.J. (1999).” David K. Brooks” contribution to the developmentally based life skills approach”. Journal of Mental health counseling. 21 (3). 12-191.
11. Heaven. P. C. L. (1996). Adolecent Health, Routledge: International Thomoson Publishing.
12. Highland. P. (1998). “How does AIDS affect you?” Journal of current health. 25 (4). 11.
13. Kadish. T. E.; Glaser. B. A.; Calhoun. G. B.; Ginter. E. J. (2001) “identifying the developmental strengths of juvenile offenders: Assessing four life skills. . . “. Journal of Addictions & offender counseling. 21 (2), 11- 85.
14. Kelley. T. M. (1993). “Neo- cognitive learning theory: implications for prevention and early intervention strategies with . . . “ Journal of Adolescence. 28 (110). 22-439.
15. kelley. T. M. (2000). “Thought recognition, Locus of control and adolescent well- Being”. Journal of Adolescence.
16. Klingman. A. (1998). “ psychological education: studying adolescents interests from their own perspective”. Journal of Adolescence. 33 (130). 12- 435.
17. Kress. J. S. Elias. K. J. (1993). “Substance abuse prevention in special education populatings: Review and recommendations”. Journal of special education. 27 (1). 110- 137.
18. Mc whirter. B. T. (1999).”Effects of anger management and goal setting”. Journal of current psychology. 18 (2): 15-223.
19. Moote. Jr. G; smyth. N.J; wodarski. J. (1999). “Social skills traniing with youth in school settings: A review”. Research on social work practice. 9 (4). 39-427.
20. Nastasia. B. (1998). “A model For mental Health programming in school communities: introduction to the mini- series”. Journal of school psychology review. 27 (2). 10 – ۱۶۵٫
۲۱٫ Nelson- Jones- R. (1992). Life skills helping, USA: Books/ cole publishing company.
22. Nicol. M. M; Robertson, L; Connaughton J. A. (2000). “ Life skills programs for chronic mental illnesses. (cochrane Review)” The cochrane Library. Lssue 2. Oxford: update software. (ISSN 1464- 780 X).
23. Piccinin. S.; Mccarrey. M. (1998). “impact of situational ligitimacy and assertiveness- related anxiey/ discomforten motivation and . . . “ Journal of current psychology. 17(1). 18 –۷۵ .
۲۴٫ Reeh. H. E. ; Hiebert. B. : et.al. (1998). “Adolscence health: the relationship between health locus of control, beliefs and behaviors”. Journal of Guidance & counseling. 13 (23). 7-23.
25. Shope. J. T; Copeland. L. A. (1993). “ Assessment of adolescent refusal skills in an alcohol misuse prevention study”. Journal of Health education Quarterly. 20 (3), 18 –۳۷۳٫
۲۶٫ Spangenberg. J. J.; Theron. J. C. (1999). “Stress and coping strategies in spouses of depressed patients”. Journal of psychology. 133 (3). 10- 253.
27. Stanard., R. P. (2000). “ Assessment and treatment of adolescent depression and suicidality”. Jouranl of mantal health counseling. 22 (3). 14-204.
28. Steptoe. A.; Wardle. J (2001).” A Locus of control and health behavior revised: Amulti- variate analysis of young adults from 18 countries”. British Journal of Psychology, 22 (4), 14-659.
29. Unger. J. B.; Kipk. M.D.; et. al. (1998). “stress, coping and social support among homeless younth” journal of Adolescence reseach . 13 (2). 24-134.
30. Vuchinich. S. (1998). Problem solving in families, India. Pvt. Itd Sage publications.
31. White. J. (2001). “ Mental health concepts and skills. Sk online”. Salem- keizer public schools.
32. Whitfield. G. W. (1999). “Validatijng school social work: An evaluation of a cognitive – behavioral approach to reduce school violence”. Research on social work practice. 9(4). 28-399.
33. Wichroski. M. A. (2000). “ Facilitating self- esteem and social supports in a family life skills program”. Journal of women & social work, 15 (2),. 17-277.
34. World health organization (WHO). (1997). “ The life skills education project. Geneva”. WHO Technical report series. No 870. Vi + 93 Pages.
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین ۱۹۱ دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، ۳۰ دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل ۱۵ دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنیهایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
پیشرفتهای علمی و تکنولوژی در سالهای اخیر، انسانها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارتهای مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کنندهای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.
همه انسانها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارتهای کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسیهای انجام شده تواناییها و مهارتهای عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمیکند. بنابراین آموزش مهارتهای زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی»[۱]. جای آن در برنامههای تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری میباشد.
آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر یادگیری مشارکتی و عملی میباشد. این گونه فعالیتها در افزایش سلامتی و پیشگیری اولیه از بروز مشکلات و همچنین کمک به نوجوان جهت یادگیری رفتارهای مثبت و حفظ سلامت روانی خویش بسیار اثر بخش است. بنابراین برنامههای بهداشت مدارس و مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه میتوانند در جهت ایجاد رفتارهای سالم و افزایش آگاهی دانش آموزان در جهت تمرینات حمایت کننده از سلامتی جسمانی، روانی و اجتماعی و به طور کلی مهارتهای زندگی به کار گرفته شوند. بنابراین از طریق اینگونه برنامهها، نوجوانان نسبت به سلامتیشان مسؤولیت پذیر میشوند، تصمیمات بهداشتی مناسبی را اتخاذ مینمایند و به طور کلی سبک زندگی سالمی در طول نوجوانی آغاز می کنند و در طول زندگی تداوم میبخشند. این امر نوجوانان را قادر میسازد که طبق استعدادهای بالقوه خویش عمل نمایند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.
روان شناسان در دهههای اخیر، در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از اختلالات و آسیبها و ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگیهای روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی، آماده سازی افراد بخصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار، امری ضروری به نظر می رسد، در همین راستا، روانشناسان با حمایت سازمانهای ملی و بینالمللی، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و نابهنجاری اجتماعی، آموزش مهارتهای زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نمودهاند.[۲]
آنچه که امروزه تحت عنوان مهارتهای زندگی مشهور است، تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلکه بسیاری از این مهارتها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین (ع) بیان شده است، بطوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزشها که از فصول اساسی درس مهارتهای زندگی است، به کرات در قرآن، نهج البلاغه و صحیفة سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین (ع) مورد تأکید قرار گرفته است.[۳]
دوره نوجوانی، دورهای بحرانی است که تغییرات عمدهای در فرد (از لحاظ فیزیولوژیکی ، شناختی و روانی) و محیط بیرونی فرد (فشار همسالان، انتقال از محیط کوچک درس به محیطی بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود میآید. چنین تغییراتی اغلب با مشکلاتی همراه است که بسیار استرسزا میباشد. به همین دلیل اکثر نوجوانان در یک دوره بحرانی به سر میبرند. با توجه به این مسائل، جهت پیشگیری از اختلالات روانی و یا تداوم سلامت روانی، نوجوانان باید راهبردهای مقابلهای مؤثر را یاد بگیرند.[۴]
با توجه به گسترس خدمات بهداشت روانی مبتنی بر مدرسه در کشورهای مختلف، «سازمان بهداشت جهانی» طرح تحقیقی مهارتهای زندگی را به عنوان بخشی از برنامه بهداشت روانی این سازمان بنا نهاد. هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارتهای زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی که متمرکز بر رشد تواناییهای روانی اساسی (مانند حل مسأله، مقابله با هیجانات، خود آگاهی، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس) بین کودکان و نوجوانان است، اقدام نمایند.[۵]
تغییرات ناگهانی و گستردهای که در جنبههای جسمانی، روانی و اجتماعی زندگی نوجوان ایجاد میشود، مرحلهای بحرانی را ایجاد میکند که طبعاً مشکلات و ناسازگاریهایی را به همراه خواهد داشت. بنابراین با توجه به اهمیت دوران نوجوانی، شناخت اصولی و علمی این مرحله، جهت پیشگیری از نابهنجاریها و مشکلات ناشی از این بحران از طریق ارائه اطلاعات و آگاهی لازم به نوجوانان و کسب مهارتهای مورد نیاز جهت مقابله با مشکلات ناشی از این تغییرات توسط آنان، امری بسیار مهم و حساس تلقی میشود. یکی از برنامه های پیشگیرانه در این زمینه، که در سطح جهان مورد توجه است، آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان میباشد. تأثیر این آموزش در زمینههای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است که به نتایج مثبتی نیز دست یافتهاند. از همین رو با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان می پردازد، تا بدین ترتیب، گامی دیگر در جهت تحقق اهداف پیشگیرانه پیرامون دوره بسیار مهم و حساس نوجوانی برداشته شود. کاملاً واضح است که اگر اهداف فوق میسر شوند، راهی روشن و هموار جهت انتقال از دوره نوجوانی به دوره جوانی و بزرگسالی که مرحله شکوفایی تواناییها، استعدادها و اندیشههای نو می باشد، فراهم میگردد. این امر موجبات تکامل فردی و اجتماعی تک تک افراد جامعه را فراهم میسازد که در نهایت به پیشرفت جامعه در ابعاد گوناگون منتج میشود.
سازمان بهداشت جهانی (WHO) [6] به منظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی، برنامهای تحت عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارک دیده و در سال ۱۹۹۳ در «یونیسف»[۷] (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) مطرح نمود. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از کشورها مورد آزمایش و اجرا قرار گرفته است.[۸]
بر اساس پژوهشهای انجام شده، عواملی نظیر عزت نفس، مهارتهای بین فردی برقراری ارتباط مطلوب ، تعیین هدف، تصمیمگیری، حل مسأله، تعیین و شناسایی ارزشهای فردی در پیشگیری و یا کاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاریهای رفتاری و اختلالات روانی و افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. بنابراین با توجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان این مهارتها موجب می شود که فرد در برابر فشارها و استرس ها به رفتارهای غیر مؤثر و ناسازگارانه روی آورد. آموزش چنین مهارتهایی در کودکان و نوجوانان، احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکل، توانایی برنامه ریزی، و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را به وجود می آورد.[۹]
همچنین مطالعات متعدد حاکی از آن است که منبع کنترل درونی با سلامت روانی و احساس رضایت از زندگی ارتباط مثبت دارد و افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند از فشار روانی کمتری در زندگی خود رنج میبرند.[۱۰]
«تلادو»[۱۱] و همکاران (۱۹۷۴) دریافتند که توانایی بیشتر در حل مسأله به عنوان یک مهارت زندگی با افزایش عزت نفس و منبع کنترل درونی ارتباط مثبت دارد.[۱۲]
«لازاروس و فولکمن»[۱۳] (۱۹۸۴) دو شکل کلی مقابله را مشخص کردند. مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان،. راهبرد متمرکز بر مشکل میتواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد. راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر موقعیت یا رفتارهای دیگران است، در صورتی که راهبردهای مقابلهای معطوف به درون شامل تلاشهایی است که برای بررسی مجدد نگرشها و نیازهای خود و کسب مهارتها و پاسخهای تازه صورت میگیرد. مقابله متمرکز بر هیجان، معطوف به کنترل و مهار ناراحتی هیجانی است. پژوهش های به عمل آمده در زمینه شیوههای مقابلهای نشان داده اند که سازگارانهترین روش برای مقابله با چالشها و مشکلات زندگی، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل طرح ریزی و مسأله گشایی است. بطوری که پژوهشگران پس از تجزیه و تحلیل رابطه بین پاسخهای مقابله ای و هیجانات ایجاد شده در افراد، به این نتیجه دست یافتند که حل مسأله با برنامهریزی، مفیدترین و مؤثرترین پاسخ مقابلهای بوده است، چرا که با بیشترین هیجان مثبت همراه است.[۱۴]
برخی از مطالعات رابطه بین منبع کنترل و شیوههای مقابله ای را بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که منبع کنترل درونی به طور معنا داری با سازگاری عاطفی ارتباط دارد و یک عامل حفاظت کننده در مقابل استرس میباشد. به عنوان مثال «کاک، هانن، و سارجنت»[۱۵] به نقل از «هیون»[۱۶] (۱۹۹۶) ، در مورد استرس زندگی بین دانشآموزان مقطع دبیرستان در آمریکا مطالعهای انجام دادند و دریافتند که دانشآموزان دارای منبع کنترل درونی، سازگاری بهتری در مقابل اضطراب دارند و از تواناییهای جسمانی بیشتری برخوردارند. یافته مشابهی نیز توسط «کلیور»[۱۷] (۱۹۹۱)، ارتباط منبع کنترل درونی را با افزایش مهارتهای مقابله ای گزارش نموده است. همچنین «بارون و دیگران»[۱۸] (۱۹۹۴) به نقل از «یونگر و دیگران» [۱۹] (۱۹۹۸) گزارش کردهاند که استفاده از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر هیجان احتمال افسردگی و ضعف سلامت جسمانی را افزایش می دهد، در حالی که راهبردهای متمرکز بر مشکل عامل حفاظت کننده در مقابل افسردگی و ضعف سلامت جسمانی میباشد.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که افراد دارای منبع کنترل درونی به توانایی خویش در کنترل وقایع زندگی معتقدند و در مقابله با مشکل از شیوه مقابلهای متمرکز بر حل مسأله استفاده میکنند، بدین معنا که از طریق تصمیمگیری و طرح ریزی جهت حل مشکل اقدام به حل مسأله می نمایند. در حالی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که توانایی کنترل وقایع زندگی خویش را ندارند و عوامل دیگری غیر از توانایی شخصی ایشان موثرند. به همین جهت از شیوه مقابله ای متمرکز بر هیجان در مقابله با مشکلات استفاده می کنند. بدین معنا که به جای تمرکز بر مشکل، بر هیجانات و احساسات خویش متمرکز میشوند. و دست به تلاشهایی جهت تنظیم عکسالعملهای هیجانی خویش می زنند. بنابراین با توجه به ارتباط مثبت بین منبع کنترل درونی و شیوه مقابله ای مسأله مدار با سلامت روان افراد ، پژوهش حاضر به بررسی این سؤال می پردازد که : آیا آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابلهای دانش آموزان تأثیر دارد، و آیا آموزش مهارتهای زندگی می تواند موجب افزایش سطح سلامت روان، درونیتر شدن منبع کنترل و شیوه مقابلهای مسأله مدار شود؟
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید میشود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر میگردد. بطوریکه سال ۲۰۰۱ میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار «غفلت بس است، مراقبت کنیم.» را جهت آشکارتر ساختن اهمیت موضوع، مطرح نمود.[۲۰]
این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماریهای روانی است. در واقع میتوان گفت، عمدهترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح میشود، پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت میگیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی میباشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی میباشد.
حسینی (۱۳۷۸) معتقد است، آموزش، اساسیترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه، دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهشها نشان میدهند که آموزش مهارتهای زندگی به ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند و از اساسیترین برنامههای پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار میرود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 62 صفحه می باشد.
مقدمه. ۳
جلسه چیست؟. ۳
بررسی هزینه ها : ۳
آگاهی از اهداف.. ۳
جلسات رسمی.. ۴
عوامل مؤثر بر برگزاری جلسه. ۵
مقدمات تشکیل جلسه. ۵
انتخاب شرکت کنندگان.. ۵
اطلاع دادن به شرکت کنندگان.. ۶
تهیه و دستور جلسه. ۶
تعیین محل جلسه. ۶
محل نشستن شرکت کنندگان.. ۷
فراهم کردن تمهیدات لازم. ۷
حضور در جلسه. ۸
تنظیم صورت جلسه. ۸
۱-هدف و دامنه کاربرد : ۸
۲- تعاریف : ۹
۳- مستندات و سوابق : ۹
۴- روش اجرا : ۹
چکیده. ۱۴
مقدمه. ۱۴
مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری.. ۱۴
تفاوت خلاقیت و نوآوری.. ۱۵
شرایط ایجاد خلاقیت و نوآوری.. ۱۸
راههای عمده ای که می تواند محرک خلاقیت باشد، عبارتند از : ۱۸
ویژگیهای افراد خلاق و نوآور. ۱۹
نتیجه گیری.. ۲۰
منابع و مآخذ. ۲۱
دستورالعمل نظام پیشنهادات.. ۲۳
هدف و دامنه کاربرد: ۲۳
مستندات و سوابق.. ۲۳
۳- دستورالعمل : ۲۳
مقدمه. ۲۶
به کار گیری راهکارهای مذاکراتی : ۲۶
اقدام به حمله. ۲۶
راهکارهای متقابل در برابر پیشی جستن در حمله به قرار زیر است: ۲۷
حمله غافلگیرانه. ۲۹
استفاده از انسان خوب و بد (فرد مثبت و فرد منفی). ۲۹
بازی تکراری آدم خوب / آدم بد. ۳۱
در دست داشتن اختیار جلسه. ۳۱
به کارگیری راهکار فایت اکامپلی (معامله انجام می شود). ۳۳
ایجاد تأخیر برای به دست آوردن زمان.. ۳۳
ایجاد وقفه در مذاکره. ۳۴
پاره ای از راهکارهای خدعه آمیز رایج : ۳۶
اختیارات مشکوک و مبهم. ۳۷
شناختن ترفندهای مذاکراتی.. ۳۷
خنثی کردن ترفندهای مذاکراتی.. ۳۸
مقابله با رفتارهای بیهوده. ۳۸
اگر طرف مذاکره دست به نیرنگ و ترفندهای ناشایست بزند چه باید کرد؟. ۳۹
حفظ برتری.. ۴۱
نتیجه گیری.. ۴۱
منابع و مأخذ. ۴۳
نمونه ای برای روش اجرایی مدیریت مذاکرات.. ۴۴
هدف و دامنة کاربرد : ۴۴
تعاریف : ۴۴
۳- مستندات و سوابق : ۴۵
۴-روش اجرایی : ۴۵
مقدمه. ۴۹
فراگرد پنج مرحله ای مدیریت زمان.. ۵۰
هر فعالیت را برحسب موارد ذیل درجه بندی کنید: ۵۰
الف) اهمیت.. ۵۰
ب) فوریت.. ۵۰
برای مدیریت بهینه زمان، تأمل در نکات ذیل سودمند است : ۵۱
موانع و مشکلات اجرایی شدن این مهارت.. ۵۶
ارتباط سازنده با زمان.. ۵۶
نسلهای مدیریت زمان.. ۵۶
زمان کیفی.. ۵۷
مدیریت زمان و بهره وری.. ۵۸
منحنی کارآیی شخصی.. ۵۸
مدیریت زمان و مدیریت انرژی فردی.. ۵۹
رمز همواره آماده بودن.. ۵۹
بهینه سازی زمان استراحت.. ۵۹
عدم گسترش بیش از حد دامنه فعالیتها ۶۰
ترمز کردن.. ۶۰
سلامت.. ۶۰
موعد مقرر. ۶۰
اجتناب از خطاها ۶۱
منابع : ۶۲
۱- Managemeht of Negotiation
Northern Insthtute Of Technology (Hamburg ; December 2002)
2- مهارت گفتگو نویسنده : دون گابور ترجمه: مهدی قراچه داغی انتشارات پیک بهار
۳- فنون مذاکرات تجاری، مؤلف : چارلز ادیسون هاریس، مترجم : محمد ابراغهیم گوهریان ، مؤسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی
۴- اصول و فنون مذاکره ، تألیف : ایراج فیشر و ویلیام یوری ، ترجمه : دکتر مسعود حیدری ، سازمان مدیریت صنعتی
۵- فنون مذاکره ، نویسنده : تیم هیندل ، ترجمه : شفیع الهی ، کیلا «انتشارات سارگل»
۶- فن مذاکره موفق (در یک هفته) نویسنده : پیتر رونالد فلمینگ ، ترجمه و تدوین: گروه کارشناسان ایران ، انتشارات یساولی
۷- اطلاعات اخذ شده از اینترنت
۸- راهکارها و ترفندهای مذاکرات، مقاله، نشریه توسعه مدیریت، شماره هفتاد و دو ، مهر ۱۳۸۵٫
جلسه یکی از مؤلفه های اصلی و مهم در کسب و کار است. اما برگزاری جلسه مستلزم صرف زمان و هزینه است. که صد البته هر دو بسیار ارزشمند هستند. بنابراین بهتر است فقط زمانی تشکیل جلسه بدهیم که ضرورت داشته باشد و باید همیشه جلسات مختصر و مفید باشند.
یک جلسه کاری عبارت است از گروههای عده ای از افراد که با هدف مشکلات یا اخذ تصمیمات کاری انجام می شود. اکثر جلسات کاری جنبه رسمی دارند و بایستی زمان و مکان آنها از قبل مشخص شده باشد. تعداد افراد شرکت کننده معمولاً بیشتر از دو نفر است ولی میتواند بین دو نفر هم باشد. جلسه دارای هدف مشخصی است که در دستور جلسه ذکر می شود و قبل از تشکیل جلسه بین شرکت کنندگان توزیع می شود.
بهترین جلسات آنهایی هستند که فقط با حضور افراد مرتبط با موضوع، تشکیل می شوند و ضمن صرفه جویی در وقت و هزینه ها دانش ایشان برای دست یابی به یک هدف مشخص مورد استفاده بهینه قرار میگیرد:
معمولاً هدف از برگزاری نشست های کاری در یکی از مقوله های زیر است
انتقال اطلاعات یا ارائه توصیه ها و رهنمودهای کاری؛
صدور دستورات ؛
رسیدگی به گلایه ها و شکایات یا انجام قضاوت؛
اتخاذ یا اجرای تصمیمات کاری؛
دستیابی به ایده های نو؛
ارائه یک طرح پیشنهادی جهت بررسی و به تصویب رساندن آن.
تنظیم وقت
پس از اتخاذ تصمیم در مورد هدف اصلی تشکیل جلسه، تاریخ و زمان برگزاری جلسه متناسب با وقت کلیه افرادی که حضورشان ضروری است تنظیم می گردد/
تأکید بر اهداف
اهداف را بایستی بصورت کلی و جزئی خلاصه کرد تا کلیه شرکت کنندگان آنها را بخاطر داشته باشند تا چنانچه از مسیر اصلی بحث دور شدند آنها را متوجه دستور جلسه کرد.
نکته : اگر بدون تشکیل جلسه میتوان موضوعی را حل و فصل کرد، حتماً همین کار را انجام دهید.
قوانین مربوط به برگزاری نشستهای رسمی ممکن است بسیار پیچیده و از کشوری به کشور دیگر، یا سازمانی به سازمان دیگر متفاوت باشد. از جلسات رسمی عبارتند از : جلسات هیئت مدیره، جلسات عمومی، کنفرانسها ، جلسات خارجی، مجامع عمومی سالیانه، جلسات کمیته های دائمی.
نکته : استفاده از ارتباطات مجاری مثل کنفرانسهای تلفنی، ویدیویی، اینترنت، پست الکترونیک و پیام های اینترنتی در برگزاری جلسات بسیار مفید است.
۱) انتخاب نوع جلسه : رسمی یا غیر رسمی باشد.
۲) تعداد شرکت کنندگان : معمولاً جلسات شش تا نه نفره با کارایی بیشتری همراه است.
۳) با گذاشتن یک ساعت مچی روی میز : تنظیم وقت جلسه
۴) دستور جلسه : از قبل آماده و کاملاً مطابق آن جلسه را پیش برود.
بایستی فرصتی را به فراهم کردن مقدمات تشکیل جلسه اختصاص دهیم، با اینکار به هیچ وجه اتلاف وقت نیست. نتیجه فعالیتها و هماهنگی های قبل از نشست باید به گونه ای باشد که افراد کلیدی حتماً در زمان و مکان مناسب در جلسه حضور یابند و در نهایت تصمیمات منطقی و درستی را اتخاذ کنند.
- کسانی را بایستی انتخاب کرد که حضور آنها ضروری و بتوانند با استفاده از مهارت یا پیشنهادات خود نقش مفیدی ایفا کنند.
- نقش شرکت کنندگان ارزیابی شود و نام آنها در دستور جلسه کنار مورد مربوطه یادداشت شود.
تاریخ، زمان، مکان و هدف از تشکیل جلسه را دقیقاً به اطلاع شرکت کنندگان برسانید و گاهی اوقات راحت ترین کار این است که از شرکت کنندگان بخواهید در همین جلسه زمان تشکیل جلسه بعدی را مشخص و قطعی کنید.
گرد آوری مفاد دستور جلسه فهرستی از موارد و موضوعاتی است که قرار است در طول جلسه مطرح شوند و مورد بحث و بررسی قرار گیرند.
دستور جلسه بایستی کوتاه، ساده، و واضح و روشن باشد. (نمونه دستور جلسه ص ۲۲)
تنظیم – دستور جلسه باید حاوی عناوین مورد بحث و جزئیات مربوط به تاریخ، زمان، مکان و هدف باشد.
توزیع – پس از تهیه پیش نویس باید آنرا به تأیید شرکت کنندگان رسانده و در صورت تغییر در آن دیگران بایستی مطلع شوند.
مکان بایستی از نظر شرکت کنندگان راحت و مناسب باشد (حداقل سر و صدا و نور و دما و تهویه مطلوب باشد) و نیز با اهداف جلسات سازگاری داشته باشد مثلاً اگر هدف آشنایی دو گروه با هم می باشد بهتر است در فضایی آرام در خارج از شهر باشد.
انواع محل های برگزاری جلسه: دفتر شما – دفتر یکی از دبیرستان – اتاق جلسات شرکت – اتاق جلسه خارج از شرکت مرکز کنفرانس – محل های خارج از شهر
از قبل در مورد محل نشستن افراد تصمیم بگیرید. در جلسات تک به تک سه روش حمایتی (نسبت به طرف مقابل با یک زاویه قائمه بنشینید) مشارکتی (در کنار او بنشینید) رودر رو( در طرف دیگر میز روبروی او بنشینید)
در جلسات گروهی سه روش مخالفت رودر رو (افراد دارای نقطه نظرات مخالف در دو طرف یک میز مستطیلی می نشینند) رعایت سلسله مراتب (رئیس جلسه سر یک میز مستطیل و بقیه به ترتیب ارشدیت در کناره های میز مستطیل شکل می نشینند ) بحث آزاد ( از میر گرد استفاده می شود)
_ آماده سازی محل تشکیل جلسه مثل مرتب کردن میز و صندلی ها و چک کردن وسایل سمعی بصری یا توزیع دستور جلسه ، تهیه نوشت افزار، تنظیم اوقات استراحت.
تلاش در جهت دست یابی به اهداف یک جلسه مسئولیت تک تک شرکت کنندگان در آن است. لذا لازم است حتماً از قبل خود را آماده کنید و فعالانه مشارکت داشته باشید. به وضعیت ظاهری و شیوه سخن گفتن و نیز گوش دادن به صحبتهای دیگران توجه خاصی کنید.
توسط منشی جلسه تهیه می شود و شامل خلاصه مذاکرات و تصمیم گیریی هایی است که به صورت مکتوب جزو سوابق نگهداری شوند. در متن صورتجلسه باید زمان و مکان، اسامی شرکت کنندگان، مفاد دستور جلسه، تصمیمات اخذ شده توافقات، انتصابات نوشته شده و پس از تکمیل هرچه سریعتر در بین افراد ذیربط توزیع گردد.
هدف از این روش تشریح نحوه برگزار نمودن جلسات بازنگری مدیریت به منظور اطمینان از تداوم و اثربخشی سیستم مدیریت کیفیت شرکت در برآورده نمودن نیازمندیهای خواهشی، نظام نامه و اهداف شرکت و همچنین اطمینان از بهبود مستمر این سیستم می باشد و محدوده این فعالیت در داخل شرکت و در تمامی واحدهای مؤثر بر کیفیت نافذ می باشد.
کلیه واژه های به کار رفته در این سند کاملاً گویا بوده و نیازی به تعریف ندارند.
۳-۱- فرم صورت جلسات (MAN/F/01)
۴-۱ – مسئولیتها :
۴-۱-۱- قائم مقام مدیر عامل : مدیریت جلسات و ارزیابی سیستم ممیزی داخلی، شکایات و اقدامات اصلاحی و نیز مسئول تأیید زمان و پیش نویس دستور جلسه می باشد.
۴-۱-۲- نمایندة مدیریت : ارائه گزارشات اقدامات اصلاحی، پیشگیرانه و ممیزی داخلی و نیز مسئول ارائه پیشنها زمان تشکیل جلسه و تهیه پیش نویس دستور جلسه می باشد.
۴-۱-۳- تضمین کیفیت : مسئول تهیه فرمهای اقدام اصلاحی از جلسات می باشد. توزیع صورتجلسه و پیگیری مصوبات جلسات و گزارش قائم مقام مدیر عامل
۴-۱-۴- دیگر سرپرستان با مدیران : ارائه گزارشات عدم تطابق
۴-۱-۵- منشی مدیر عامل : مسئول انجام و هماهنگی لازم در جهت برگزاری جلسه می باشد.
گلیفورد (GUILFORD) خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسائل) در مقابل تفکر همگرا (دست یافتن به پاسخ صحیح) متراداف می دانست . (شهرآرای – مدنی پور، ۱۳۷۵، ص ۳۹).
لوتانز (۱۹۹۲) : استاد رفتار سازمانی، خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رهیافتهای افراد و یا گروهها در یک روش جدید، تعریف کرده است. بارزمن خلاقیت را فرآیند شناختی از به وجود آمدن یک ایده، مفهوم، کالا یا کشفی بدیع می داند. (همان منبع، ص ۳۹).
هالت (۱۹۹۸) : اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع به عنوان فرآیندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید به کار برد، وارکینگ (VARKING) نیز توضیح می دهد که ، نوآوری هر چیز تجدیدنظر شده است که طراحی و به حقیقت درآمده باشد و موقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلند مدت را میسر سازد. به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال و به اجرا رساند.
بنابراین، در یک تعریف کلی می توان نوآوری را به عنوان هر ایده ای جدید نسبت به یک سازمان و یا یک صنعت و یا یک ملت و یا در جهان تعریف کرد. (خداداد حسینی، ۱۳۷۸ ، ص۴۸).
خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد، در حالی که نوآوری دلالت برآوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد. (دیویس ، ۱۹۶۹) همچنین (رزنفلند و سروو ۱۹۹۰) ماهیت خلاقیت یا اختراع را از نوآوری به وسیله معادله زیر تفکیک کردند:
- خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست. (رابینز، ۱۹۹۱) .
- خلاقیت عبارت است از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید ( رضائیان، ۱۳۷۳)
- نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. (رابینز، ۱۹۹۱).
- نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی از خلاقیت، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست می آید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه می شود. (رابینز ۱۹۹۱) تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوری اتخاذ ایده هایی است که برای سازمان جدید است. بنابراین، تمام نوآوریها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها، نوآوری نیستند. (ریچارد، ال، داف، ۱۹۹۲).
فرآیند خلاقیت به ترتیب در برگیرنده مراحل روبرو شدن باایده یا مشکل، شدت روبرو شدن و رابطه روبرو شدن با محیط است که فرد خلاق را احاطه کرده است.
(اتریک، ۱۹۷۴) از صاحب نظران مدیریت، فرآیند خلاقیت را از اندیشه تا عمل به سه مرحله : به وجود آوردن اندیشه، پرورش اندیشه و به کارگیری اندیشه تقسیم کرده است.
مراحل خلاقیت عملی و قابل اجراتری را که ازپنج مرحله تشکیل شده است، پیشنهاد می کند این مراحل به ترتیب عبارتند از : جذب اطلاعات ، الهام، آزمون، پالایش و عرضه.
آلبرشت معتقد است که از شخص خلاق، اطلاعات پیرامون خود را جذب می کند و برای بررسی مسائل، رهیافتهای مختلفی را مورد بررسی قرار می دهد. زمانی که ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد، به طور غیر قابل محسوس شروع به کار می کند و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات، رهیافتی برای مسئله ارائه می کند. (شهرآرای، مدنی پور، ۱۳۷۵، ص ۴۱).
۱- یورش فکری (BRAIN STORMING) یا طوفان مغزی : این تکنیک را نخستین بار دکتر الکس، اس، اسبورن مطرح کرد، یورش فکری در واژه نامه بین المللی و بستر چنین تعریف شده است :
اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله بخصوص با انباشتن تمام ایده هایی که در جا به وسیله اعضا ارائه می گردد بیابند. (آقایی، ۱۳۷۷، ص ۱۱۹) یعنی هیچ انتقادی از هیچ ایده ای جایز نیست. به هر ایده ای هرچند نامربوط خوش آمد گفته می شود.
۲- الگوبرداری از طبیعت (BIONICS) : ابداعاتی که در زمینه علم ارتباطات و کنترل در دهه های اخیر شکل گرفته اند. برنامه ریزی های رایانه و موضوع هوش مصنوعی همه با الگوبرداری و تقلید از فعالیتهای مغز آدمی انجام شده اند و روند فعالیتها به گونه ای است که در آینده با ادامه این کار فنون و ابزارهای بدیع و جدیدی ساخته خواهند شد.
۳- تکنیک گروه اسمی (NOMINAL GROUPING) : فرآیند تصمیم گیری متشکل از پنج مرحله است:
اعضاء گروه در یک میز جمع می شوند و موضوع تصمیم گیری به صورت کتبی به هریک از اعضا داده می شود و آنها چگونگی حل مسئله را می نویسند:
هریک از اعضاء به نوبه، یک عقیده را به گروه ارائه می دهد، عقاید ثبت شده در گروه به بحث گذارده می شود تا مفاهیم برای ارزیابی روشن تر و کامل تر شود:
هریک از اعضاء مستقلاً و مخفیانه عقاید را درجه بندی می کنند، تصمیم گروه آن تصمیمی خواهد بود که در مجموع بیشترین امتیاز را بدست آورده باشد. (دالکی، ۱۹۸۶، ص ۱۴۳).
۱- فضای حلاق : بدین معنی که مدیریت باید همیشه آماده شنیدن ایده های جدید از هرکس در سازمان باشد. در واقع سازمان باید در جستجوی این گونه فکرها باشد و تنها منتظر ارائه اندیشه جدید نمایند.
۲- دادن وقت برای خلاقیت : مؤسسات برای این منظور می توانند دفتر مخصوصی را به هریک از کارکنانی که شایستگی لازم را دارند اختصاص دهند.
۳- برقراری سیستم پیشنهادات : بدین ترتیب روشی برای ارائه پیشنهادات فراهم می شود.
۴- ایجاد واحد مخصوص خلاقیت : گاهی گروه خاصی از کارکنان برای نوآوری و خلاقیت استخدام می شوند و در بعضی از سازمانها این گروه را واحد تحقیق و توسعه می نامند. این گونه واحد وقتشان را صرف یافتن ایده های جدید برای ارائه خدمات یا ساختن محصول، فناوری می کنند و گاهی تحقیق محض انجام می دهند. (رضائیان، ۱۳۷۳، ص ۵۱-۲۹)
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 155 صفحه می باشد.
مقدمه:
بازی و ورزش یکی از ارکان اصلی تعلیم و تربیت هر جامعه می باشد و بطوریکه آقای هارولد، ام باور (( در کتاب انسان و حرکت )) می نویسد: افرادیکه پرورش یافته در امر تربیت و ورزش هستند چون این افراد سالم، آماده و فعالند بهتر می توانند از قوای ذهنی خود با هوشیاری و آگاهی بهره ببرند.بازیهای پرورشی و مهارتی نه تنها در سنین کودکی مفید هستند بلکه در تمام لحظات زندگی در حال رشد وتغییر است و حرکات طبیعی بدن در سلامت روح و روان نقش اساسی دارد. انسان با فکر و تدبیر خود به بازی شکل می دهد . نحوه اجرای آن را ارزشیابی کرده و برای ارزشیابی نیز ضوابطی تعیین می کند.همچنین سلیقه و ذوق و استعداد انسان در انتخاب بازی نقش اساسی دارد. با نگاهی به جایگاه بازی و ورزش در طول زندگی بشر و با مروری بر نوشته ها و گفته ها مشاهده می کنیم که در این زمینه گسترده یعنی ارتباط بین بازیها و تکامل اخلاقی – اجتماعی و عاطفی نظریات متفاوتی وجود دارد که یکی از این نظریه ها معتقد است که شرکت در فعالیتهای ورزشی و بازی مخصوصا رشته ها و بازی های گروهی از نظر تربیتی اجتماعی مفید است.بر طبق این نظریه بازی به توانایی و قابلیتی منتهی خواهد شد که تعاون و همکاری با دیگران را بر پایه درک و ارتباط متقابل تقویت خواهد کرد.چرا که کسب یکی، توانایی حاصل حداکثر کوشش است که فرد بدون توسل به غرضهای شخصی می تواند از خود نشان دهد خصوصیاتی مانند سخاوت، بزرگواری، جوانمردی، شجاعت، ثبات قدم می تواند از طریق بازی و ورزش ترویج و گسترش یابد.
در این پژوهش که به بررسی نقش بازی در رشد عاطفی و اجتماعی کودکان پرداخته شده در چنج فصل تنظیم گردیده که در فصل اول پژوهش به طرح مساله و ضرورت و اهمیت اهداف و فزضیات مورد بررسی قرار داده شده جهت تسلط بر موضوع در فصل دوم پژوهش نظریات و دیدگاههای مختلف در خصوص بازی و نقش آن در تکوین شخصیت مورد بررسی قرار گرفته و به نتایج مثبت این رفتار اجتماعی پرداخته شده است.در فصل سوم پژوهش به چگونگی انجام پژوهش که مبتنی بر بررسی اسناد و مدارک و از طرفی مطالعات میدانی است پرداخته شده.در فصل چهارم تجزیه و تحلیل اطلاعات و فرضیه آزمایی شده است.در فصل پنجم که نتیجه گیری و همچنین پیشنهادات ومحدودیت ها قید گردیده است.
بیان مسئله:
بسیاری از روان شناسان عقیده دارند که فعالیتهای بدنی مخصوصا بازی و تمرینات رشته های ورزشی محیط مناسبی را جهت کسب ارزشهای فرهنگی، گرایشهای مثبت فردی – عاطفی و رفتاری سنجیده فراهم می آورد و آنچه که از راه فعالیتهای بدنی و ورزشی آموخته می شود به سایر جنبه های زندگی نیز قابل انتقال است.زیگموند فروید بر پایه تحقیقات خود تاکید می کند که کودکان در بازی با ابزار احساسات ناخوداگاه و تکرار موقعیتهای اجتماعی تلاش حیرت آوری را به منظور تسلط بر این موقعیتهای هیجانی، شرایط و محیط را تحت تسلط خود قرار دهند و یک قربانی منفعل نباشند.
در حین بازی کودک یاد می گیرد که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کند واز این طریق انواع مختلف ومتنوع مهارتهای عاطفی – اجتماعی را می آموزد.بازی در دوران کودکی یکی از ابزارهای موفقیت در قضاوت اجتماعی است ابزاری که بعدها به عنوان یک عامل بنیادی در برابر رفتار و عمل در دوران بزرگسالی در جوامع مختلف به خدمت گرفته می شود.از آنجائیکه بازی جزء وجود کودکان است و نقش بسیار سازنده ای در تکوین شخصیت کودکان دارد، می تواند یک نقطه شروع جامعه پذیری تلقی گردد.
گرچه بسیاری از اولیاءو مربیان به اهمیت نمادین وسمبولیک این پدیده رفتاری آشنایی ندارند.هر روزه مشاهده می گردد که بچه ها در جنبه هایی از رشد عاطفی دچار کمبود می باشند و این خلاء عاطفی به علل و عوامل زیادی مربوط می شود که یکی از این عوامل بازی به عنوان ابزار پذیری و روح جمعی و گروهی و اجتماعی است.
لذا پیرامون موضوع مورد بحث سوالات مقدماتی بشرح زیر قابل طرح و بررسی است:
اهمیت یا ضرورت پژوهش:
اهمیت بازی در زندگی کودک آن چنان آشکار است که نیاز چندانی به استدلال ندارد.بازی نه تنها برای حرکت اندامهای گوناگون بدن، پرورش عضلات و صرف انرژی اضافی، که عدم مصرف آن حساسیت و عصبانیت را در پی دارد، ضروری است، بلکه یاری دهنده کودک در شناخت محیط و تسلط بر آن است.بازی، شیوه همکاری و تبادلات با دیگران و رعایت حقوق آنان را به کودک می آموزد. آن گونه رفتار اجتماعی که کودک از طریق بازی آزاد و بدون تکلف در خارج از محیط مدرسه می آموزد، بسیار فراتر از آموزشی است که از طریق تماس و بازی با کودکان دیگر در محیط مدرسه حاصل می شود.محیط خانواده بدلیل تعداد اندک کودکان همسن ومحیط مدرسه، بدلیل محدودیتهای فراوان، نمی توانند این تمایل را در کودک ارضا کنند.این تحقیق رهنمودی است در جهت توجه بیشتر به بازی کودکان هم درخانه و هم در کودکستان وهم در مدرسه بازی با فرصتی که برای بروز بیان عواطف فراهم می کند نقش پالاینده روانی را برای کودکان دارد.
اهداف یا هدف پژوهش:
با توجه به آنچه که طرح مسئله مبنی بر اهمیت بازی در جامعه پذیری و رشد تکوین شخصیت کودکان بخصوص در بعد عاطفی و اجتماعی پرداخته شده است و از طرفی بعلت خلاء های ایجاد شده در کودکان عصر حاضر و عدم آگاهی والدین، مربیان، از منشا سازنده بازی در این پژوهش اهدافی به شرح زیر مدنظر است.
الف) اهداف کلی تحقیق:
بررسی نقش بازی در رشد عاطفی واجتماعی کودکان.
ب) اهداف جزئی تحقیق:
فهرست مطالب
فصل اول
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت پژوهش
فرضیات/ سوالات پژوهش
تعیین متغیرهای پژوهش و تعریف آن
تعریف مفاهیم، تعریف عملیاتی واژه ها
فصل دوم:ادبیات تحقیق
تعاریف و دیدگاههای مختلف در مورد بازی
فصل سوم:چگونگی انجام پژوهش
تعریف جامعه آماری
روش نمونه گیری
ابزار گردآوری اطلاعات
شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات
فصل چهارم:تجزیه وتحلیل آماری
فصل پنجم:نتایج
پیشنهادات
محدودیت های پژوهش
منابع و مآخذ
پیوست
چکیدۀ پژوهش:
این پژوهش، تحقیقی تجربی ست که به منظور بررسی تاثیر بازی درمانی، بر تکامل اجتماعی کودکان 6-4 ساله شیرخوارگاه آمنه و 9-7 ساله دبستان فائض بودند که حداقل یکسال از مدت اقامت آنها در شیرخوارگاه گذشته و فاقد هر گونه مشکل وبیماری جسمی وذهنی(تالاسمی ، فلج اندامها، نقص عضو وعقب ماندگی ذهنی) بودند.
ابزار گردآوری اطلاعات، مقیاس بلوغ اجتماعی واینلند بوده است که شامل هشت زمینه مختلف سوالات مرتبط با تکامل اجتماعی کودکان می باشد وبر اساس آن، سن اجتماعی کودکان قابل سنجش واندازه گیری می گردد.
کوکانی که سن اجتماعی آنها – که بر اساس مقیاس بلوغ اجتماعی و اینلند و توسط مربیان مربوطه محاسبه گردید – حداقل به میزان 2/1 سال از سن تقویمی آنها کمتر بود، به عنوان کودکان دجار تاخیر در تکامل اجتماعی شناخته شدند که تعداد آنها کمتر بود، به عنوان کودکان دچار تاخیر در تکامل اجتماعی شناخته شدند که تعداد آنها 26 نفر بود(2 پسر و4 دختر) و این کودکان ، براساس روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از جدول اعداد تصادفی؛ دو گروه آزمون و شاهد تقسیم گردیدند.
کودکان گروه آزمون به مدت پنج هفته و هر هفته در سه جلسه دو ساعته در اتاق بازی بخش و با حضور و نظارت پژوهشگر، با انواع بازیهای خاص گروه سنی 6-4 سال مورد تحقیق قرار گرفتند که حضور پژوهشگر در جلسات، به منظور ساختار بخشیدن به بازیها و هدفدار نمودن آنها در جهت ارتقای سطح تکامل اجتماعی کودکان مذکور بوده است.
پس از پایان مدت زمان تعیین شده ، کودکان هر دو گروه آزمون و شاهد مجددا با استفاده از مقیاس بلوغ اجتماعی و اینلند مورد بررسی قرار گرفتند.نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات که توسط آزمون تی صورت گرفت، نشان داد که اختلاف میانگین سن اجتماعی کودکان گروه شاهد(94/3 با انحراف معیار45/0) با گروه آزمون(7/3 با انحراف معیار41/0) پیش از بازی درمانی معنی دار نبوده است(17/0= p) در صورتیکه این اختلاف میانگین در دو گروه شاهد(01/4 =qو 45/0=SD) و آزمون (58/4=Q و 4/0= SD) بعد از بازی درمانی معنی دار می باشد(003/0>P) یعنی بازی درمانی سبب افزایش سن اجتماعی کودکان گروه آزمون گردیده است.
به منظور بررسی تاثیر بازی درمانی بر سن اجتماعی بعد از بازی درمانی و با در نظر گرفتن متغیرهای دیگری چون جنس و طول دوره اقامت از آنالیزرگرسیون چند متغیره استفاده شد که به روش گام به گام متغیرهای نهایی در مدل مشخص گردیدند.بر این اساس مشخص گردید که جنس کودک و طول مدت اقامت در شیرخوارگاه، تاثیری در وضعیت تکامل اجتماعی کودک نداشته است.