
دانلود پاورپوینت نظریه اریک اریکسون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
آرزوی استقلال یا شکاف نسلها
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
آرزوی استقلال
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
بسیاری از مسائل و مشکلات از آنجا ناشی میشود که نوجوانان نیاز به استقلال و گسستن از خانه را دارند، در صورتی که این موضوع برای والدینی که قادر به رهاسازی نیستند و میخواهند کنترل خود را روی نوجوانان ادامه دهند بسیار تهدیدکننده است. پس نکته اساسی در تفاوت بین نسلها دیدگاه متفاوت این دو نسل در برخورد با مسایل است.
هر کدام دریچهای خاص برای دیدن دارند و این باعث میشود که از یک پدیده دو برداشت متفاوت داشته باشند. شکاف بین نسلها ناشی از دو عامل عمده: اختلاف و تفاوت بین عصرها و رشد ناشی از تفاوت فناوری. این شکاف بازتاب تغییری است که جامعه بر یک نسل تحمیل میکند.
استقلال روانی انسان در یک فرایند از تولد تا جوانی شکل میگیرد. در این مسیر تکوینی شکاف نسلها را میتوان از دریچه بلوغ نگریست. این مقاله تمرکز خود را روی تحول روانی نگه خواهد داشت تا شاید بتواند زوایای بیشتری از موضوع را روشن کند.
اصولاً میتوان سه مرحله انتقالی در راه استقلال یک فرد برشمرد:
الف) تولد: در رحم، نوزاد صددرصد به مادر وابسته است. با تولد نوزاد و بریدن بند ناف، وی پا به جهانی تازه میگذارد. به نظر اتو رنک، در کتاب «ضربه تولد»، جدایی از رحم باعث شکلگیری اضطراب نخستین میشود. در این مرحله تغذیه درست احساس امنیت ایجاد میکند، به بیان دیگر شیر دادن توسط مادر به کودک لذت میدهد و احساس ایمنی را القا میکند.
ب) از شیر گرفتن: طول این دوره به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد. لذا میتوان بعداز دو سالگی را ذکر کرد. کودک مجبور است استقلال تغذیهای از مادر را تجربه کند. غذای راحت و آبکی مادر جایش را با غذای سفت که نیاز به جویدن دارد عوض میکند.
ج) نوجوانی: دوره رها شدن از وابستگیها و ورود به صحنه اجتماعی است. اصولاً مفهوم شکاف نسلها بین والدین و فرزندان در این دوره پدید میآید و این دوره در شکلگیری شخصیت آینده فرد نقش حیاتی ایفا میکند. نوجوان برای ورود به اجتماع نیازمند به سه صفت است: همپایگی با بزرگسالان، اندیشیدن به آینده و داشتن برنامه.
نوجوان میخواهد خود را همپایه بزرگسالان بداند و بر این اساس قضاوت کند. او برای آینده خود نگران است و مهمترین صفت داشتن برنامه است. چون در این دوره دچار تضاد میشود و برای حل این کشمکش احتیاج به نقشه برای اصلاحات اجتماعی دارد. گاهی نیازهای نوجوان با هنجارهای اجتماعی در تضاد و تقابل مستقیم قرار میگیرد.
«کارزون» در تحقیقی با نام «خشونت و عقاید پسامدرن» به نوعی استحاله در رویکرد جوانان نسبت به روابط بین فردی اشاره میکند. وی میگوید: «خشونت در رفتار اجتماعی یک جنبه ویژه استحاله است». پس نسل جدید خشنتر از نسل قبلی است. صنعتی شدن جوامع شکلگیری هویت را در نوجوانان طولانی کرده و عقاید آنان در برخورد با فناوری دگرگون شده است.
نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر میگذارد و به سمت استقلال و ثبات و استحکام روانی پیش میرود. این دوره نیازمند آموزش و پرورش یعنی نفیسترین هدیه جامعه است. آموزش و پرورش امکانات و ابزار مناسبی برای حرکت به سوی استقلال است.
بلوئر مینویسد: «... نسل قبلی رشد اقتصادی سریع و فرصتهای وسیعی را در برابر خود میدید... نسل جدید خود را در برابر کسادی و تنزل آن و فرصتها و موقعیتهای شغلی محدود میبیند با جامعهای آشفته، جوانان به دنبال شغل به هر دری میزنند تا آینده شغلی خود را تامین کنند. در نظام جدید نوجوانانی تربیت میشوند که مدتها درس میخوانند تا وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و...» نسل قبلی زودتر بحران نوجوانی را پشتسر میگذاشت، زودتر سرکار میرفت، ازدواج میکرد و خانواده تشکیل میداد.
اگر نسل قبل بخواهد با همان دید قبلی به مسائل بنگرد مثلاً بیکاری جوانان را بیانگر بیعرضه بودن آنها بداند تا شرایط خاص اجتماعی، آنگاه این تضاد و عدم درک متقابل، انعکاسی از شکاف بین نسلهاست.
با شکاف نسلها چگونه برخورد کنیم؟
برخورد با این پدیده در سه حیطه میسر است:
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:11
بررسی مفهوم روان:
در متون اسلامی، روان به عنوان یک واقعیت غیر مادی پذیرفته شده، ولی از تفکر و تعمق در چیستی آن نهی شده است. پیدایش روان، به خدا نسبت داده شده است و حیات آن ابدی است. مرگ به عنوان قطع ارتباط بین عناصر شیمیایی سازنده بدن و روان تلقی می گردد. روان، حیات خود را پس از مرگ همچنان حفظ کند.
از دیدگاه قرآن، انسان ترکیبی از عناصر مادی و روان می باشد و شرافت انسان، مربوط به روان او است.
علامه طباطبایی درتفسیر آیه 58 سوره اسراء که در آن به کلمه «روح» اشاره شده است چنین بیان می نماید: «کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده است به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می شود و گاه به صورت مجاز استعمال شده است چنانچه خداوند علم را که احیای نفوس می کند به این صورت به کار برده است».
ابعاد روان:
علی (علیه السلام) برای روان ابعاد و نیروهایی ذکر می کند که درحالت سلامت و تعادل همه آنها وجود دارند و تا رسیدن به کهولت و مرگ به تدریج دچار کاستی می شوند.
ابعاد روان از دیدگاه علی (علیه السلام) به صورت زیر می باشند:
روح البدن که در تمام مرحله های حیات تا هنگام مرگ وجود دارد و فعل و انفعال های نباتی انسان را تنظیم می کند.
روح القوه یا قدرت نیرودهنده که کوشش وفعالیت به آن وابسته است ودر نتیجه آن، اموری عادی زندگی انجام می شوند. این نیرو کارهای خشن مانند جنگ با دشمن را تمشیت می دهد و دراثر کاهش آن، فرد از کارهای که نیاز به قدرت بدنی دارند عاجز می ماند.
روح الشهوه که تمایلهائی مانند میل به غذا و میل جنسی را تنظیم می نماید و با افزایش سن به تدریج، کاهش می یابد. میزان کاهش ممکن است به حدی برسد که اگر فرد، با پر جاذبه ترین زنان ارتباط برقرار نماید تحریک نشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
نظریه اسلام در مدیریت منابع انسانى
نظریه رشد و مدیریت رحمانىمدیریت منابع انسانى، که شرح آن رفت، جایگاه مهمى در مکاتب مدیریتى کسب کرده است. در این مدیریت، آنچه باید اداره شود، انسانها هستند که رکن اصلى هر سازمان به شمار مى روند. نظریه اسلام در این باره، «نظریه رشد» است که شامل انسان و مواد، هر دو مىشود؛ یعنى رشد انسانى و سازمانى را با هم در نظر مىگیرد. این نظریه را نخستین بار، استاد شهید مطهرى در بیش از یک دهه پیش از انقلاب، در دو سخنرانى و مقاله «مدیریت و رهبرى» و «رشد» عرضه کرد و با این کار، پیشقراول بحث مدیریت اسلامى و عرضه کننده نظریه اسلامى براى آن شد.
نخست خلاصهاى از نظریه «رشد» استاد شهید را مىآوریم و سپس به استحصال نتایج و قواعدى از آن مىپردازیم.
نظریه دوم، که از قرآن کریم و معارف توحیدى استنباط مىشود،«مدیریت رحمانى» یا «مدیریت رحیمانه» است که شرح مدیریت خداوند تبارک و تعالى بر انسان و جهان است که مدیریتپژوهان اسلامى در روند تکاملى مباحث ادارى اسلام، به آن رسیدهاند و ما با تعریف و تعمیق و گسترش آن، شاهد کشف یک مکتب مدیریتى وحیانى و فطرى خواهیم بود. این دو نظریه، به کمک هم، مدیریت اسلامى را معرفى مىکنند. هر دو نظریه، به اجمال در این تحقیق بررسى خواهند شد.
- نظریه رشد در مدیریت اسلامىاگر بخواهیم براى رهبرى و مدیریت، با همه گسترش و شمولى که یافته است، مرادفى در مصطلحات اسلامى پیدا کنیم، باید بگوییم که ارشاد و رشد یا هدایت و رشد، قدرت رهبرى، همانا قدرت بر هدایت و ارشاد است. در اصطلاحات اسلامى، قدرت مدیریت، همان است که در اصطلاح فقه اسلامى، «رشد» نامیده شده است.
«رشد» در اصطلاحات عرفى و معمولى، کیفیتى جسمى و صفتى براى اندام است. قامتها و اندامها در اصطلاح و زبان فارسى امروزى، متصف به صفت رشد مىشوند؛ ولى در اصطلاح فقه اسلامى، کیفیتى روحى، یعنى نوعى بلوغ است، در مقابل بلوغ جنسى. از این رو، گفته مىشود که کودک پس از بلوغ جسمى، باید بلوغ روحى نیز پیدا کند تا بتوان اموال او را در اختیارش گذاشت. یا گفته مىشود که تنها بلوغ جنسى براى ازدواج کافى نیست، بلکه رشد و بلوغ روحى نیز لازم است. مقصود از رشد و بلوغ روحى، شایستگى و توانایى تشخیص، درک سود و زیان و لیاقت اداره و رهبرى است. به بیان دیگر، رشد عبارت است از شایستگى و لیاقت براى نگهدارى و استفاده و بهرهبردارى درست از وسایل و سرمایههاى زندگى. تعبیر درست درباره اندام زیبا، «رشاقت» است نه «رشادت».(1)
اگر انسان در یک موضوع بهخصوص، این لیاقت و شایستگى را داشت، رشد مخصوص به آن موضوع را دارد و براین اساس، مدیریت، یکى از فروع مسأله رشد است.(2)
- انواع رشدرشد به چهار دسته تقسیم مىشود: رشد ملى، رشد فردى و اخلاقى، رشد اسلامى و رشد اجتماعى.
1. رشد ملى، لیاقت و شایستگى یک ملت براى نگهدارى، بهرهبردارى و سود بردن از سرمایهها و امکانات طبیعى و انسانى خویش است.
2. رشد فردى و اخلاقى، استفاده درست از سرمایههاى فردى و اخلاقى درون یک شخص است. به بیان دیگر، یعنى خود، احساسات و عواطف، غرایز و سرانجام، قلب و دل خود را خوب اداره کردن؛ مانند رشد در عبادت و رشد در مدیریت حافظه، که هر کدام چگونگى بهرهبردارى بهتر از این دو امتیاز را بیان مىکند.
3. رشد اسلامى، احساس مسؤولیت کردن در برابر اسلام، به عنوان یک سرمایه و ثروت معنوى و یک امکان فوقالعاده است.
4. رشد اجتماعى، توان مجهز کردن، تحریک و آزاد کردن نیروها و در عین حال، کنترل و در مجراى درست انداختن آنها و سامان و سازمان بخشیدن به آنها است.(3)
یکى از سرمایهها و بلکه مهمترین آنها، سرمایه انسانى است و اداره این سرمایه و نگهدارى آن و هدر ندادن آن و استفاده و بهرهبردارى صحیح از آن. رشد است بهرهبردارى از سرمایه هاى انسانى، به کار گرفتن آنها، پرورش دادن آنها و بهرهبردارى از آنها و سامان دادن به آنها، آزاد کردن، حرارت بخشیدن و از سردى و خمودى خارج کردن آنها و باز کردن آنها، یعنى پاره کردن زنجیرهاى معنوى و روحى آنها، یعنى «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم» .(4) این چنین رشدى همان است که امروز به نام «مدیریت» و یا رهبرى نامیده مىشود.(5)
قرآن مجید تعبیر عجیبى درباره پیامبر اکرم(ص) دارد، آنجا که مىفرماید: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم».
این پیامبر، که در تورات و انجیل از او یاد شده است، چیزهاى خوب را بر آنان حلال مىکند و پلیدىها را حرام مىسازد و بار سنگینى را از دوش آنان برمىدارد و غلها را از مردم باز مىکند. پیغمبر این نیروهاى بسته را باز کرده و از ضعیفترین ملتها قوىترین ملتها را مىپروراند و این معجزه رهبرى است. سیره عملى رسول اکرم(ص) در رهبرى و دستورهایى که در این زمینه مىدهد، او بسیار عجیب است. روش اداره کردن انسانها را به ما نشان مىدهد.(6) این توجه و اهتمام به مدیریت منابع انسانى، مبتنى بر چند امر است:
الف. سرمایههاى انسانى هر اجتماع، بزرگترین سرمایه آن است. اهمیت وجود انسان، به ذخایر و نیروهایى است که در او نهفته است.
ب. این سرمایههاى انسانى، یعنى انسانها نیازمند مدیریت و رهبرى و اکتشاف و استخراج هستند؛ همچنان که مثلا نفت نیازمند اکتشاف، استخراج، تصفیه و بهرهبردارى است. بشر برعکس حیوانات، که مجهز به نیروى خودکار غریزهاند، فاقد غریزه است و در
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات;11
بررسی مفهوم روان:
در متون اسلامی، روان به عنوان یک واقعیت غیر مادی پذیرفته شده، ولی از تفکر و تعمق در چیستی آن نهی شده است. پیدایش روان، به خدا نسبت داده شده است و حیات آن ابدی است. مرگ به عنوان قطع ارتباط بین عناصر شیمیایی سازنده بدن و روان تلقی می گردد. روان، حیات خود را پس از مرگ همچنان حفظ کند.
از دیدگاه قرآن، انسان ترکیبی از عناصر مادی و روان می باشد و شرافت انسان، مربوط به روان او است.