کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

دانلود پاورپوینت نظریه های جامعه شناسی- 39 اسلاید

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پاورپوینت نظریه های جامعه شناسی- 39 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت نظریه های جامعه شناسی- 39 اسلاید


دانلود پاورپوینت نظریه های جامعه شناسی- 39 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

 

•فهم درست نظریه جامعه شناسی مستلزم آشنایی با تاریخ نظریه ها و جامعه شناسی است.
•تعریف  نظریه  : یک رشته قضایای مرتبط که زمینه را برای تنظیم دانش و تبیین و پیش بینی زندگی اجتماعی  و ایجاد فرضیه های تحقیقی نوین فراهم می کند.
ü
جامعه شناسی به عنوان یک رشته علمی و منتظم کی و از کجا می آید؟ چه شرایطی فراهم بوده که جامعه شناسی در اروپا به وجود بیاید؟

زمینه تاریخی نظریه جامعه شناسی؛


در یونان باستان عمده نظرات بر دیدگاه های حکمای سه گانه یعنی سقراط ، ارسطو و افلاطون استوار بود و تاثیر تفکراتشان تا رنسانس و انقلاب صنعتی براروپا سایه افکنده بود
 ویژگی ها و خصوصیات تفکر فلسفی این دوره را می توان با صفات زیرمشخص نمود:
    -1-تصور جامعه ایده آل و مدینه فاضله آنگونه که خود فیلسوف میخواهد و میپسندد .
   2-مفاهیم و معارف در مرحله تعقلی و فلسفی است و و مباحث بر اساس شیوه تعقل و استدلال عقلی مطرح و تبیین می شوند و از تجربه و آزمایش در تشریح موضوعات استفاده نمی شود
   تقسیم فلسفه به دو شعبه عملی و نظری و تقسیم شعبه مدن 3-عملی به سه شاخه فرعی تدبیر منزل، اخلاق و سیاست

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت نظریه های جامعه شناسی- 39 اسلاید

پاستور و نظریه خلق الساعه

اختصاصی از کوشا فایل پاستور و نظریه خلق الساعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

پاستور و نظریه خلق الساعه

رد شدن نظریه خلق الساعه (پیدایش خودبخودی ماده زنده از ماده ی غیر زنده)توسط لویی پاستور

 مختصری در رابطه با پاستور :

لویی پاستور دانشمند ، پزشک ، شیمیدان ، زیست شناس و باکتری شناس بزرگ فرانسوی در دهکده ی دل (Dole) ناحیه ی ژورا زاده شد .

 

او در دوران کودکی هیچگونه هوش زیادی از خود نشان نمی داد ولی بسیار کوشا و بردبار بود. به خاطر اینکه از استادان خود پرسش های شگفت آوری می کرد ، از گروه شاگردان نخبه و ارزنده به شمار می رفت .

 

پاستور در جهان به پدر میکروبیولوژی (میکروب شناسی) مشهور است . نام او در میان اندیشمندان و نیکوکاران جهان ،‌همیشه به یادگار خواهد ماند .

 

آزمایشهای مشهور پاستور که منجر به باطل شدن نظریه خلق الساعه شدند :

 

آزمایش اول :

 

پاستور لوله ای شیشه ای برگزید و درون آن مقداری پنبه قرار داد . سپس با کمک تلمبه ای ، مقداری هوا به درون لوله کشید . سطحی از پنبه که هوا از آنجا وارد لوله می شد ، رفته رفته رو به تیرگی گذاشت تا اینکه به کلی سیاه شد .

  

 

پاستور این پنبه را در مخلوطی از اتر و الکل وارد ساخت و آنچه را که در ته محلول رسوب کرده بود زیر میکروسکوپ ساده ی خود بررسی کرد .

 در این بررسی مشاهده کرد که ذره های گوناگون گرد و غبار ،‌گرده های گل ها ،‌ باکتری ها ی فراوان ، هاگهای گوناگون و حتی تارهای پشم در رسوب وجود دارد .

 

پاستور از نخستین آزمایش خود نتیجه گرفت :

هوا میکروب های فراوان دارد .

 

 آزمایش دوم :

 

پاستور مقداری آبگوشت که در آن گوشت بدون چربی پخته و آب وجود داشت و محیط غذایی مناسبی برای میکروب ها به شمار می رفت را در شیشه ی دهانه بازی ریخت و آن را در مجاورت هوا قرار داد .

 

پس از چند روز آبگوشت گندیده شد . او آبگوشت گندیده را زیر میکروسکوپ ساده ی خود نگاه کرد و آن را پر از میکروب یافت .

 

پاستور برای اینکه اطمینان حاصل کند که میکروب های هوا سبب گندیدگی آبگوشت شده اند ، مقداری از آبگوشت تازه را در شیشه ی دهانه باریکی ریخت و پس از جوشاندن ، دهانه ی شیشه را گرما داد تا گداخته شد و با این کار دهانه ی آن را بست .

 

این آبگوشت مدت ها بدون آنکه گندیده شود ، همچنان سالم باقی ماند . پاستور از این آزمایش نتیجه گرفت :

جوشاندن آبگوشت ، میکروبهای هوا را که عامل گندیدن آبگوشت هستند ،

از بین می برد .

 

 

 

آزمایش سوم :

 

پاستور برای یافتن اطمینان بیشتر از اینکه میکروب های هوا سبب آلوده شدن آبگوشت شده اند ، یک بالون انتخاب کرد و در آن آبگوشت ریخت و جوشاند . سپس ظرف و آبگوشت جوشیده ی درون آن را توسط یک لوله ی خمیده ، در


دانلود با لینک مستقیم


پاستور و نظریه خلق الساعه

دانلود تحقیق درمورد برخی نظریه های افلاطون

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق درمورد برخی نظریه های افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

برخی نظریه های افلاطون

محققان: ایلناز آل سفر، ساجد پالیزدار، بهنوش اسلامی

مهنوش زارع رفیع، شیما رشیدیان، هانیه هادی

منابع تحقیق:

حکمت یونان

سقراط و افلاطون

از افلاطون تا ناتو

چکیده ای از زندگی نامه:

افلاطون (427-347 ق.م) فرزند یکی از خانواده های سرآمد آتن بود و توقع می رفت سیاستمدار شود. اما او مسحور سقراط شد و حکم مرگ او سخت بر دلش اثر نهاد. پس دنیای سیاست را واگذاشت تا رسالت اصلاحگری سقراط را پی گیرد.

در حدود 40 سالگی آکادمی را در آتن بنیان نهاد تا جوانانی که می بایست در آینده زمام امور شهر های یونان را در دست گیرند. از تحصیلات عالی بهره مند شوند. در تقدیر افلاطون می توان گفت بسیاری از فلاسفه او را به بزرگترین فلیسوف می دانستند و می دانند و حکیم سهروردی بنیان گذار حکمت اشراق برای او احترام خاصی قائل بوده و او را امام الحکمه و پیشوای حکمای اشراق می دانسته است.

آثار افلاطون

لاخس، خارمیدس- لوسیس، کریتون- ائوتوفرون، دفاعیه

پروتاگوراس، گورگیاس، منون

ضیافت و فایدون

جمهوری و فایدروس

تئایتتوس (حدود 367 ق.م )، پارمنیدس، تیمایوس

سوفسطایی و و سیاسی

فیلبوس و قوانین.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد برخی نظریه های افلاطون

دانلود پروژه نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پروژه نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی

مفهوم‌ فرهنگ‌مفهوم‌ فرهنگ‌ در کاربرد معمول‌ این‌ واژه‌ بسیار مبهم‌ است. در بیشتر موارد فرهنگ‌ مجموع‌ کل‌ فعالیت‌هایی‌ تلقی‌ می‌شود که‌ به‌ نوعی‌ با کار فکری‌ یا معنوی‌ سر و کار دارند، یعنی‌ هنر و علم. اما این‌ واژه‌ بخصوص‌ در علوم‌ اجتماعی‌ کاربرد مهم‌ دیگری‌ دارد و تعریف‌ دیگری‌ از آن‌ ارایه‌ می‌شود. دست‌ اندرکاران‌ علوم‌ اجتماعی‌ فرهنگ‌ را مجموعه‌ی‌ همگنی‌ از سنت‌ها، معنی‌ها، ارزش‌ها، نهادها، آداب‌ و رسوم‌ و فعالیت‌های‌ نوعی‌ دانسته‌اند که‌ در مقطع‌ زمانی‌ و مکانی‌ بخصوصی‌ ویژگی‌ خاص‌ و مشخص‌کننده‌ی‌یک‌ جامعه‌ است. مکتب‌ فرانکفورت‌ حتی‌ اگر در برخورد انتقادی‌ خود، فرهنگ‌ به‌ معنی‌ اول‌ را در کانون‌ توجه‌ قرار نمی‌دادند، باز هم‌ متوجه‌ ابهام‌ موجود می‌شدند. این‌ دو برداشت‌ از فرهنگ‌ در حقیقت‌ ممکن‌ است‌ به‌ نوعی‌ با هم‌ مرتبط‌ باشند. در تاریخ‌ جامعه‌ شناسی‌ و نظریه‌ی‌ اجتماعی، هیچ‌ کس‌ بیش‌ از جرج‌ زیمل، متفکر آلمانی‌ در آستانه‌ی‌ قرن‌ بیستم، در جهت‌ ارایه‌ی‌ تعریفی‌ پویا و فراگیر از فرهنگ‌ نکوشیده‌ است. او که‌ بسیار متکی‌ بر آموزه‌های‌ هگل‌ و مارکس‌ است، فرهنگ‌ را در خودآفرینی‌ انسان‌ در متن‌ پرورش‌ چیزهای‌ دیگر، یا خود پروری‌ در جریان‌ معنی‌ و کارکرد بخشیدن‌ به‌ چیزهای‌ طبیعت‌ می‌داند. در هر حال، از دید زیمل، خود پروری‌ (فرهنگ‌ ذهنی‌ سوبژکتیو.) افراد و پرورش‌ چیزهای‌ دیگر (فرهنگ‌ عینی‌ ابژکتیو ) توسط‌ مجموعه‌های‌ همگن‌ افراد نه‌ موازی‌اند و نه‌ هماهنگ.او افزایش‌ تدریجی‌ و خطی‌ میزان‌ تقسیم‌ کار را زنجیره‌ی‌ سرخ‌ تاریخ‌ تلقی‌ کرد که‌ نه‌ فقط‌ به‌ رشد قدرتمندانه‌ی‌ فرهنگ‌ عینی‌ منجر شده‌ است‌ بلکه‌ به‌ همان‌ نسبت، یک‌ سویه‌ شدن، تغییر شکل‌ و فراتخصصی‌ شدن‌ افراد را، یعنی‌ بحران‌ فرهنگ‌ ذهنی‌ را، به‌ دنبال‌ داشته‌ است. از دید زیمل، فرهنگ‌ ذهنی پرورش‌ کل‌ شخصیت‌ است، و اگرچه‌ در آثار او این‌ نکته‌ مبهم‌ است، این‌ که‌ زیمل‌ دستیابی‌ به‌ کلیت‌ را به‌ صورت‌های‌ سترگ‌ فرهنگی‌ یعنی‌ هنر، فلسفه، الهیات، تاریخ‌ نگاری‌ و علم‌ محدود می‌کند، به‌ طور ضمنی‌ نشانگر ماهیت‌ بسیار برتر و به‌ لحاظ‌ فلسفی‌ متمایز برخی‌ فعالیت‌های‌ انسانی‌ است، یعنی‌ آن‌ چه‌ مارکس‌ پنجاه‌ سال‌ قبل‌ از آن‌ کار فکری نامیده‌ بود. بنابراین، زیمل‌ به‌ گونه‌ای‌ نظام‌ یافته‌ فرهنگ‌ را در مفهوم‌ محدود خود پروری‌ فکری‌ با فرهنگ‌ به‌ مفهوم‌ کلی‌ آن‌ یعنی‌ عینی‌ شدن‌ و بیرونی‌ شدن‌ کلیه‌ی‌ فعالیت‌های‌ انسان، مرتبط‌ می‌کند. او رابطه‌ی‌ بین‌ این‌ دو را بر اساس‌ افزایش‌ شکافی‌ که‌ او تراژدی‌ فرهنگ نامیده‌ است، تعریف‌ می‌کند.مارکس‌ هیچ‌ گاه‌ درباره‌ی‌ فرهنگ به‌ این‌ مفهوم‌ چیزی‌ ننوشت. البته‌ مارکسیست‌ها اشارات‌ روش‌ شناختی‌ او در مورد وابستگی‌ روبنا به‌ زیر بنا (و بخصوص‌ صورت‌های‌ آگاهی‌ به‌ ساختارهای‌ متعارض‌ شیوه‌ی‌ تولید) را عموما به‌ مثابه‌ی‌ دلیلی‌ کافی‌ برای‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ پدیده‌ی‌ ثانویه‌ی فرهنگ‌ تعبیر کرده‌اند. با این‌ وجود، بخش‌ عمده‌ی‌ نظریه‌ی‌ فرهنگی‌ فرانکفورت‌ بر تمایز منحصر به‌ فرد و کارآمدی‌ است‌ که‌ مارکس‌ بین‌ کار فکری‌ و کار یدی‌ قایل‌ شده‌ است. بر خلاف‌ همه‌ی‌ نظریه‌های‌ بورژوایی‌ تقسیم‌ کار (از جمله‌ نظریه‌ی‌ زیمل)، از دید مارکس‌ تقسیم‌ واقعی‌ کار با جدایی‌ کار فکری‌ از کار یدی‌ شروع‌ می‌شود، به‌ علاوه‌ پیش‌ فرض‌ این‌ تقسیم‌ کار مالکیت‌ خصوصی‌ است‌ و بنابراین‌ آغاز تعارض‌ بین‌ منافع‌ فردی‌ (یا خانوادگی) و منافع‌ جمعی‌ کل‌ افراد است‌ که‌ اکنون‌ شکل‌ بیگانه‌ی‌ (الینه‌ی) دولت‌ را پیدا کرده‌ است. در این‌ کار پیچیده‌ی‌ فکری، مالکیت‌ خصوصی‌ و دولت‌ در یک‌ سو قرار دارند. به‌ نظر مارکس‌ از این‌ مقطع‌ به‌ بعد، آگاهی‌ (یعنی‌ کار فکری) می‌تواند به‌ خودی‌ خود به‌ مثابه‌ی‌ چیزی‌ مستقل‌ از فرایند زندگی‌ اجتماعی‌ ببالد، اگرچه‌ شکل‌های‌ آگاهی‌ کماکان‌ به‌ مجموعه‌ی‌ تقسیم‌ کار وابسته‌اند، و لذا نه‌ حیات‌ مستقل‌ دارند و نه‌ تاریخ‌ مستقل. آگاهی‌ یا کار فکری‌ گذشته‌ از خودنمود واهی‌اش، کشمکش‌ واقعی‌ جهان‌ را نیز کماکان‌ به‌ شیوه‌ای‌ واهی‌ (و معمولا در جانبداری‌ از قدرت‌های‌ واقعی) باز می‌نمایاند. حتی‌ رویاهای‌ پسامسیحی‌(post-Christian) وحدت‌ جهان، آزادی‌ و برابری‌ هم‌ بیانگر توانایی‌های‌ بالقوه‌ی‌ تاریخی‌ جهان‌ است‌ که‌ ناشی‌ از رشد یک‌ نظام‌ اجتماعی‌ مدنی‌ بسیار مولد و مبتنی‌ بر وابستگی‌ متقابل‌ جهانی‌ است، و هم‌ توهم‌های‌ فرهنگی‌ - ایدیولوژیکی‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ فقدان‌ آزادی‌ و نابرابری‌ را در حاکمیت‌ طبقاتی‌ پنهان‌ می‌کند و بر آن‌ها پوشش‌ می‌نهد. بنابراین، مارکس‌ فرهنگ‌ را در مفهوم‌ محدود آن‌ یعنی‌ کار فکری‌ در نظر گرفت‌ و ادعاهای‌ آن‌ را نقد کرد. او هم‌ چنین‌ به‌ مفهومی‌ اشاره‌ می‌کند که‌ با مفهوم‌ کلی‌ و عام‌ فرهنگ‌ متناظر است. مارکس‌ آن‌ را شیوه‌ی‌ تولید یا فرماسیون‌ اجتماعی نامیده‌ است. ما یکی‌ از مفاهیم‌ مطرح‌ شده‌ توسط‌ او را دنبال‌ می‌کنیم‌ و فرهنگ را به‌ طور عام‌ همان‌ فرماسیون‌ اجتماعی‌ تلقی‌ خواهیم‌ کرد.مفهوم‌ کار فکری‌ حدود مفهوم‌ فرهنگ‌ از دید اندیشمندان‌ مکتب‌ فرانکفورت‌ را هم‌ در معنای‌ محدود آن، یعنی‌ فرهنگ‌ متعالی و هم‌ در جایگزین‌های‌ عامه‌ پسند و انبوه‌ آن‌ مشخص‌ می‌کند. گاه‌ نقد فرهنگی‌ در تنفر از آن‌ چه‌ مارکوزه‌ فرهنگ‌ ایجابی (یعنی‌ آن‌ منش‌ فرهنگ‌ متعالی که‌ با وجود پیش‌ بینی‌های‌ اتوپیاپی‌اش‌ رابطه‌اش‌ را با روند زندگی‌ اجتماعی‌ پنهان‌ می‌کند) نامیده‌ است، پا را از مارکس‌ هم‌ فراتر می‌گذارد:فرآورده‌های‌ هنر و علم‌ وجود خود را نه‌ فقط‌ مدیون‌ تلاش‌ نوابغ‌ بزرگی‌ هستند که‌ آنها را آفریدند، بلکه‌ مدیون‌ کار سخت‌ و تلاش‌ طاقت‌ فرسای‌ معاصرانشان‌ نیز هستند. هیچ‌ سند فرهنگی‌ وجود ندارد که‌ در عین‌ حال‌ سند بربریت‌ نیز نباشد.والتر بنیامین‌ در متنی‌ در سال‌ ۱۹۳۷ این‌ گونه‌ نوشته‌ است. اما ما بحثمان‌ را کمتر به‌ موضع‌ خاص‌ و منحصر به‌ فرد او در مکتب‌ فرانکفورت‌ مبتنی‌ می‌کنیم. پس‌ اجازه‌ بدهید از آدورنو (۱۹۶۶) نقل‌ قولی‌ بیاوریم:کل‌ فرهنگ‌ پس‌ از آشویتس، از جمله‌ نقد شتابزده‌ی‌ آن، آشغال‌ و مبتذل‌ است. فرهنگ، در بازیابی‌ خود، پس‌ از آن‌ چه‌ بدون‌ مقاومت‌ در قلمرو خود او اتفاق‌ افتاده‌ بود، به‌ کلی‌ به‌ ایدیولوژی‌ای‌ تبدیل‌ شد که‌ بالقوه‌ در تقابل‌ با وجود مادی‌ بوده‌ است، تا آن‌ وجود را با جدا کردن‌ … .این‌ نقل‌ قول‌ها معرف‌ آن‌ شیوه‌ایی‌ هستند که‌ آدورنو خود نقد متعالی‌ (فرارونده‌ی) فرهنگ‌ نامیده‌ است، حمله‌ از موضعی‌ خیالی‌ که‌ بیرون‌ از فرهنگ‌ قرار دارد. از آن‌جا که‌ از دید بیشتر مارکسیست‌ها و حتی‌ از دید جامعه‌شناسی‌ دانش‌ کلید نظری‌ پدیده‌های‌ فرهنگی‌ یا روبنایی در کاوش‌ کشمکش‌ها/ تعارض‌های‌ زیر بنای اقتصادی‌ اجتماعی‌ نهفته‌ است‌ که‌ گمان‌ می‌رود فرهنگ‌ را مطیع‌ و پیرو منافع‌ طبقه‌ی‌ حاکم‌ کرده‌اند، این‌ شیوه‌های‌ تحلیل‌ فرهنگی‌ (از جمله‌ شیوه‌ی‌ خود مارکس‌ در ایدیولوژی‌ آلمانی) در حوزه‌ی‌ نقد متعالی‌ (فرارونده) یا نقد بیرونی‌ قرار می‌گیرند. خطر موجود - که‌ در نقل‌ قول‌های‌ فوق‌ نیز دیده‌ می‌شود - آن‌ است‌ که‌ منتقدان‌ فرارونده، که‌ می‌خواهند همه‌ چیز را پاک‌ کنند گویی‌ با استفاده‌ از یک‌ تکه‌ اسفنج‌ … نوعی‌ پیوند با بربریت‌ را نشان‌ می‌دهند. از سوی‌ دیگر، روش‌ متقابل، یعنی‌ شیوه‌ای‌ که‌ آدورنو معمولا به‌ آن‌ عمل‌ می‌کند، یعنی‌ نقد درونگرا(immanent critique) ، با خطر عشق‌ به‌ غرق‌ شدن‌ در آن‌ چه‌ (ابژه‌ای‌ که) نقد می‌شود روبروست. بنابراین‌ حتی‌ نقل‌ قول‌ فوق‌ از دیالکتیک‌ منفی‌ درباره‌ی‌ آشویتس‌ و انتهای‌ فرهنگ‌ دارای‌ صورت‌ بندی‌ مبهمی‌ است:هرکس‌ بخواهد این‌ فرهنگ‌ به‌ شدت‌ گناهکار و پست‌ را حفظ‌ کند به‌ شریک‌ جرم‌ آن‌ بدل‌ می‌شود، در حالی‌ که‌ آن‌ کس‌ که‌ به‌ فرهنگ‌ نه‌ می‌گوید به‌ طور مستقیم‌ بربریتی‌ را تقویت‌ می‌کند که‌ فرهنگ‌ ما وابستگی‌ خود را به‌ آن‌ نشان‌ داده‌ است.نقد دیالکتیکی‌ فرهنگ‌ ممنوع‌ است‌ چه‌ برای‌ ستایش، ذهن‌ قایم‌ به‌ ذات‌ و مستقل‌ باشد و چه‌ برای‌ تنفر از آن؛ نقد باید هم‌ در فرهنگ‌ شرکت‌ بکند و هم‌ در آن‌ شرکت‌ نکند . در حالی‌ که‌ نظریه‌پردازان‌ اصلی‌ فرهنگ‌ در مکتب‌ فرانکفورت، آدورنو، بنیامین، هورکهایمر، مارکوزه‌ و لوونتال‌ بی‌تردید در بین‌ این‌ دو قطب‌ در نوسان‌ بوده‌اند - یا بهتر است‌ بگوییم‌ کماکان‌ می‌کوشیدند جایی‌ بینابینی‌ را با نقد دو قطب‌ اشغال‌ کنند - هیچ‌ معنای‌ قانع‌ کننده‌ی‌ واحدی‌ برای‌ نقد دیالکتیکی‌ از آثار آن‌ها شکل‌ نگرفته‌ است.پاسخ‌های‌ متفاوتی‌ که‌ از مواجهه‌ی‌ نظریه‌ی‌ انتقادی‌ با فرهنگ‌ و درگیری‌ با آن‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ نه‌ تنها چاره‌ای‌ نداشته‌ است‌ جز آن‌ که‌ بین‌ دو قطب‌ نقد فرارونده‌ (بیرونی) و نقد درونگرا در گذر باشد، بلکه‌ دوگانه‌ها یا تقابل‌های دیگر (به‌ مفهوم‌ کانتی: مواضع‌ متقابل‌ که‌ با بحث‌ منطقی‌ کم‌ و بیش‌ به‌ یک‌ اندازه‌ قابل‌ دفاعند) نیز به‌ سرعت‌ پدیدار شدند. آیا فرهنگ‌ (به‌ مفهوم‌ محدود کلمه) را باید به‌ مثابه‌ی‌ حوزه‌ای‌ از قطب‌های‌ مستقل‌ و قایم‌ به‌ ذات مورد توجه‌ قرار داد یا به‌ مثابه‌ی‌ زیر حوزه‌ای‌ اجتماعی‌ سیاسی‌ اقتصادی‌ که‌ در آن‌ حتی‌ چیزهای‌ بی‌فایده، مفید می‌شوند؟ آیا در ایدیولوژی‌های‌ فرهنگ‌ متعالی حقیقت‌ بیشتری‌ پنهان‌ است‌ یا در ایدیوژی‌های‌ فرهنگ‌ انبوه‌ عامه ؟ آیا منتقد باید توجه‌ خود را به‌ آثار معطوف‌ کند یا به‌ تولید و دریافت‌ فرآورده‌ها ؟ آیا آثار تندروی‌ سیاسی‌ بیشتر منتقد جهان‌ امروزند یا آثار مستقل‌ قایم‌ به‌ ذات؟ آثار متعلق‌ به‌ گذشته‌ گنجینه‌ی‌ آرمانشهر (اتوپیا) هستند یا آثار امروزی؟ آیا تلفیق‌ دوباره‌ی‌ کار یدی‌ و فکری، زندگی‌ و هنر، محتوای‌ آرمانشهر ایجابی‌ (مثبت) آزادی‌ است‌ یا آرمانشهری‌ که‌ سلبی‌ (منفی) اداره‌ می‌شود؟ مولفان‌ متفاوت‌ در مقالات‌ متفاوت‌ و گاهی‌ حتی‌ در یک‌ مقاله‌ پاسخ‌های‌ مختلفی‌ به‌ این‌ سوالات‌ داده‌اند. در ۱۹۳۶، ماکس‌ هورکهایمر توجه‌ خود را به‌ نقش‌ فرهنگ‌ (از جمله‌ فرهنگ‌ متعالی) در تولید باورهای‌ مشروعیت‌ بخش‌ به‌ حاکمیت‌ سیاسی‌ معطوف‌ کرد. در ۱۹۴۱، او در پیروی‌ از کانت، به‌ نقد خرد ابزاری‌ که‌ در بی‌هدفی‌ آثار اصیل‌ نهفته‌ است‌ تاکید کرد. در مقاله‌ای‌ در سال‌ ۱۹۳۷، هربرت‌ مارکوزه‌ بقای‌ فرهنگ‌ ایجابی‌ را به‌ شدت‌ مورد نقد قرار داد (و امید به‌ نابودی‌ انقلابی‌ آن‌ را مطرح‌ کرد). در مقاله‌ای‌ دیگر، او توجه‌ خود را به‌ مضمون‌های‌ اتوپیایی‌ فرهنگ‌ گذشته‌ معطوف‌ کرد. و بعدها، در مقاله‌ای‌ در باب‌ آزادی‌ (۱۹۶۹) یک‌ بار دیگر ندای‌ تلفیق‌ دوباره‌ی‌ فرهنگ‌ و زندگی‌ از طریق‌ از میان‌ بردن‌ هنر و زیبا کردن‌ زندگی‌ و کار روزمره‌ را سر داد، فقط‌ برای‌ آن‌ که‌ چند سال‌ بعد در ضد انقلاب‌ و شورش‌ (۱۹۷۲) نیاز به‌ حفظ‌ آثار مستقل‌ و قایم‌ به‌ ذات‌ را حتی‌ در آینده‌ مطرح‌ کند. و مهم‌تر از همه، والتر بنیامین‌ و تیودور آدورنو، دو دوست‌ صمیمی، در دهه‌ی‌ ۱۹۳۰ گرفتار مجموعه‌ای‌ از بحث‌ها و گفتگوها درباره‌ی‌ هنر، فرهنگ‌ انبوه‌ (عامه) و سیاست‌ شدند که‌ طی‌ آن‌ها آدورنو از بنیامین‌ علیه‌ بنیامین‌ بهره‌ گرفت‌ و بنیامین‌ نیز همان‌ طور که‌ خواهیم‌ دید، می‌توانست‌ از آدورنوی‌ جامعه‌شناس‌ علیه‌ آدورنوی‌ فیلسوف‌ هنر استفاده‌ کند.در متن‌ چنین‌ تنوع‌ نظرات، چه‌ توجیهی‌ داریم‌ برای‌ ارایه‌ی‌ نظریه‌ی‌ زیباشناختی‌ مکتب‌ فرانکفورت‌ تحت‌ یک‌ عنوان‌ ساده‌ و واحد؟ نخست، همه‌ی‌ نظریه‌ پردازان‌ ما کم‌ و بیش‌ در


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه نظریه زیبایی شناسی و نقد فرهنگی

پایه های منطقی نظریه سی پی اچ

اختصاصی از کوشا فایل پایه های منطقی نظریه سی پی اچ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

پایه های منطقی نظریه سی.پی.اچ

مقدمه

جهان بینی علمی در فیزیک نظری با کارهای گالیله آغاز شد. هرچند که تلاشهای گالیله زیربنای فیزیک کلاسیک را تشکیل داد، اما این تلاشها  ریشه در نگرشهای جدید به پدیده های فیزیکی داشت که مهمترین آنها را می توان در آثار برونو و کپلر مشاهده کرد. برونو به طرز ماهرانه ای در آثار خود تشریح کرد که همه ی ستارگان جهان نظیر خورشید هستند. کپلر با ارائه سه قانون خود نشان داد که حرکت سیارات قانونمند است و یک نظم منطقی در حرکت، دوره تناوب و مسیر آنها وجود دارد.

گالیله آزمایشهای زیادی انجام داد تا بتواند حرکت اجسام را در یک سری قوانین کلی خلاصه کند. در این میان آزمایش سطح شیبدار گالیله از همه مشهورتر است. اما نمی توان تاثیر نگرش گالیله را در پیشرفت علم به این آزمایشها خلاصه کرد. در حقیقت گالیله نوعی نگرش منطقی به پدیده های فیزیکی داشت که تا آن زمان بی سابقه بود. این نگرش زیربنای روش استقرایی را در فیزیک تشکیل داد و بتدریج به سایر علوم گسترش یافت.

هرچند آزمایشهای گالیله از نظر کمی و کیفی با آزمایشهای امروزی قابل مقایسه نیست، اما آزمایشهای بسیار پیچیده و پیشرفته امروزی نیز از همان قاعده ی نگرش استقرایی گالیله پیروی می کنند. به این ترتیب گالیله زیر ساخت فیزیک را ایجاد کرد و نحوه ی برخورد علمی با طبیعت را نشان داد. اما نتیجه ی این تلاشها به صورت تشریحی بیان می شد.

سالها بعد نیوتن نتایج به دست آمده توسط گالیله را فرمول بندی و در قالب یک سری معادلات ریاضی ارائه کرد و ساختار فیزیک کلاسیک را مدون ساخت. قانون جهانی گرانش نیوتن دست آورد بزرگی بود. نیوتن برای توجیه پدیده های فیزیکی " نگرش دیفرانسیلی" را جایگزین روش انتگرالی  کرد. در روش انتگرالی همواره نتایج مورد نظر است. در حالیکه در نگرش دیفرانسیلی تحلیل روند رسیدن به نتایج مورد بحث قرار می گیرد و جواب های خاص را می توان از آن به دست آورد. به عنوان مثال قوانین کپلر را با قانون جهانی گرانش نیوتن مقایسه کنید. در قوانین کپلر نمی توان دوره ی گردش یک سیاره را از روی دوره ی گردش سیاره ی دیگر استخراج کرد. علاوه بر آن هر سه قانون کپلر مستقل از هم هستند. در حالیکه در قانون نیوتن می توان دوره گردش همه ی سیارات به دور خورشید را به دست آورد.  

بنابراین می توان گفت گالیله روش استقرایی را به وجود آورد و نیوتن روش دیفرانسیلی را ابداع کرد. لذا تاثیر تلاشهای گالیله و نیوتن در پیشرفت علوم ممتاز و غیر قابل انکار و در عین حال بی نظیر است.

مشکلات قوانین نیوتن

هنگامیکه نیوتن قوانین حرکت و قانون جهانی جاذبه را ارائه کرد، این قوانین از نظر منطقی با اشکالات جدی همراه بود. قانون دوم نیوتن بصورت

F=ma

تا سرعتهای نامتناهی را پیشگویی می کرد که با تجربه سازگار نیست. و قانون سوم وی بیان کننده ی کنش از راه دور یا همزمانی عمل و عکس العمل است که این نیز با ابهام و اشکات خود روبرو بود.

     یعنی اثر نیروی جاذبه با سرعت نامتناهی منتقل می شد. تاثیر از راه دور همواره مورد انتقاد قرار داشت.

اما مهمترین مشکل قوانین نیوتن در قانون جهانی گرانش وی بود و خود نیوتن نیز متوجه آن شده بود. 

نیوتن دریافت که بر اثر قانون جاذبه او، ستارگان باید یکدیگر را جذب کنند و بنابراین اصلاً به نظر نمی رسد که ساکن باشند. نیوتن در سال 1692 طی نامه ای به ریچارد بنتلی نوشت "که اگر تعداد ستارگان جهان بینهایت نباشد، و این ستارگان در ناحیه ای از فضا پراکنده باشند، همگی به یکدیگر برخورد خواهند کرد. اما اکر تعداد نامحدودی ستاره در فضای بیکران به طور کمابش یکسان پراکنده باشند، نقطه مرکزی در کار نخواهد بود تا همه بسوی آن کشیده شوند و بنابراین جهان در هم نخواهد ریخت."

 این برداشت نیز با یک اشکال اساسی مواجه شد. بنظر سیلیجر طبق نظریه نیوتن تعداد خطوط نیرو که از بینهایت آمده و به یک جسم می رسد با جرم آن جسم متناسب است. حال اگر جهان نامتناهی باشد و همه ی اجسام با جسم مزبور در کنش متقابل باشند، شدت جاذبه وارد بر آن بینهایت خواهد شد.

 مشکل بعدی قانون جاذبه نیوتن این است که طبق این قانون یک جسم به طور نامحدود می تواند سایر اجسام را جذب کرده و رشد کند، یعنی جرم یک جسم می تواند تا بینهایت افزایش یابد. این نیز با تجربه تطبیق نمی کند، زیرا وجود جسمی با جرم بینهایت مشاهده نشده است.

مشکل بعدی قوانین نیوتن در مورد دستگاه مرجع مطلق بود. همچنان که می دانیم حرکت یک جسم نسبی است، وقتی سخن از جسم در حال حرکت است، نخست باید دید نسبت به چه جسمی یا در واقع در کدام چارچوب در حرکت است. دستگاه های مقایسه ای در فیزیک دارای اهمیت بسیاری هستند. قوانین نیوتن نسبت به دستگاه مطلق مطرح شده بود. یعنی در جهان یک چارچوب مرجع مطلق وجود داشت که حرکت همه اجسام نسبت به آن قابل سنجش بود. در واقع همه ی اجسام در این چارچوب مطلق که آن را "اتر" می نامیدند در حرکت بودند. یعنی ناظر می توانست از حرکت نسبی دو جسم صحبت کند یا  می توانست حرکت مطلق آن را مورد توجه قرار دهد.

 براین اساس مایکلسون تصمیم داشت سرعت زمین را نسبت به دستگاه مطلق "اتر" به دست آورد. مایکلسون یک دستگاه تداخل سنج اختراع کرد و در سال 1880 تلاش  کرد طی یک آزمایش سرعت مطلق زمین را نسبت به دستگاه مطلق "اتر" به دست آورد. نتیجه آزمایش منفی بود. (برای بحث کامل در این مورد به کتابهای فیزیک بنیادی مراجعه کنید.) با آنکه آزمایش بارها و بارها تکرار شد، اما نتیجه منفی بود. هرچند مایکلسون از این آزمایش نتیجه ی مورد نظرش را به دست نیاورد، اما به خاطر اختراع دستگاه تداخل سنج خود، بعدها برنده جایزه نوبل شد.

نسبیت خاص

برای توجیه علت شکست آزمایش مایکلسون نظریه های بسیاری ارائه شد تا سرانجام اینشتین در سال 1905 نسبیت خاص را مطرح کرد. نسبیت خاص شامل دو اصل زیر است:

1- قوانین فیزیک در تمام دستگاه های لخت یکسان است و هیچ دستگاه مرجع مطلقی در جهان وجود ندارد.

2- سرعت نور در فضای تهی و در تمام دستگاه های لخت ثابت است.

در نسبیت سرعت نور، حد سرعت ها است، یعنی هیچ جسمی نمی تواند با سرعت نور حرکت کند یا به آن برسد.

نتیجه این بود که قانون دوم نیوتن باید تصحیح می شد. طبق نسبیت جرم جسم تابع سرعت آن است، یعنی با افزایش سرعت، جرم نیز افزایش می یابد و هر جسمی که بخواهد با سرعت نور حرکت کند باید دارای جرم بینهایت باشد. لذا قانون دوم نیوتن بصورت زیر تصحیح شد.

 

 

 

بنابر این جرم  تابع سرعت است و با افزایش سرعت، جرم نیز افزایش می یابد. هنگامیکه سرعت جسم به سمت سرعت نور میل کند، جرم به سمت بینهایت میل خواهد کرد و عملاً هیچ نیرویی نمی تواند به آن شتاب دهد.

از طرف دیگر طبق نسبیت جرم و انرژی هم ارز هستند، یعنی جرم جسم را می توان بصورت محتوای انرژی آن مورد ارزیابی قرار داد.

E=mc2


دانلود با لینک مستقیم


پایه های منطقی نظریه سی پی اچ