کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

دانلود تحقیق کامل درباره از خود بیگانگی 13 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق کامل درباره از خود بیگانگی 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

از خودبیگانگی

از خود بیگانگی، یکی از مهم ترین مسائل انسان شناختی است که در رشته های گوناگون علوم انسانی از جمله جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی مورد توجه قرار گرفته است.

 

از خود بیگانگی، یکی از مهم ترین مسائل انسان شناختی است که در رشته های گوناگون علوم انسانی از جمله جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی مورد توجه قرار گرفته است. مفهوم «alienation» که دز زبان فارسی به «از خودبیگانگی» ترجمه شده است، عنوانی است کلی برای بسیاری از دردهای فردی و اجتماعی انسان; و به دلیل همین کلیت، مفهومی است بسیار مبهم. به عبارت دیگر، وقتی همه مشکلات را زیر یک عنوان کلی خلاصه می کنیم، در واقع روشن نیست که درباره چه مشکلی بحث می کنیم. برای مثال، وقتی می گویم: «فلانی بیمار است» چیزی که از این تعبیر دستگیرمان می شود، این است که حال این شخص خوب نیست; یعنی آن گونه که باید باشد نیست. اما اینکه چه مشکلی برای او پیش آمده، یا چه اختلالی در مزاج او رخ داده، که موجب این وضع شده است و چگونه می توان با ایجاد تغییراتی در مزاج او زمینه بهبودی او را فراهم نمود، مشخص نیست. بر همین اساس است اگر فردی دچار از خودبیگانگی شده باشد. سؤال می شود چگونه این مشکل یا بیماری به وجود آمده، راه حل و یا درمان آن چیست؟ چرا بسیاری از انسان ها به این درد مزمن مبتلا هستند؟ راه های پیشگیری از آن کدام است؟ چه اقداماتی باید در زندگی انسان صورت گیرد تا به رفع آن منجر شود؟ مجموعه سؤالاتی از این دست و پاسخ به این پرسش ها، مستلزم بررسی مفهوم از خودبیگانگی، تبیین دیدگاه های مختلف درباره آن و در نهایت، ارائه راه کارهایی برای پیشگیری یا درمان آن می باشد. ابتدا به بررسی مفهوم از خودبیگانگی می پردازیم:

● بررسی مفهوم از خودبیگانگی

واژه «alienation» که در زبان فارسی غالباً به «از خودبیگانگی» ترجمه شده است، در فلسفه غرب سابقه طولانی دارد. ریشه این اصطلاح کلمه لاتینی «alius» به معنای «دیگر» است. پسوندen در زبان لاتینی صفت ساز است. بنابراین، «alien» به معنای منسوب به دیگری است. از صفت alienفعل alienate ساخته شده است، به معنای «از آنِ شخص دیگر کردن» یا به عبارت واضح تر، «انتقال به غیر». سپس از این کلمه، اسم فعل alienationبه معنای «انتقال به غیر» (الیناسیون) ساخته شده است. مورد استعمال اصلی آن مناسبات حقوقی است به معنای سلب حقی از یک شخص و انتقال آن به شخصی دیگر. اما با گذشت زمان، این مفهوم آن قدر توسعه پیدا کرده، که در جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی کاربرد دارد. در روان شناسی و روان پزشکی، الیناسیون عبارت است از حالت ناشی از اختلال روانی یا به اصطلاح، «روانی» بودن.۱ البته این معنا نیز با مفهوم حقوقی کلمه ارتباط دارد; زیرا از یک سو بیمار روانی، شخصی است که سلامت عقل خود را از دست داده است (عقل از او سلب شده است)، و از سوی دیگر، قانون پاره ای از حقوق چنین شخصی را سلب می کند و به ولی یا وارث او انتقال می دهد. این همان مفهوم قضایی «حجر» است. بنابراین، «فرد الینه» از جهت قضایی معادل «محجور» خواهد بود.۲ پس از بررسی مفهوم «الیناسیون»، نگاهی کوتاه به سیر تاریخی آن، به ویژه در فلسفه غرب، می اندازیم.

● دورنمای تاریخی از خودبیگانگی

واژه از خودبیگانگی در طول تاریخ گاهی مفهومی با بار ارزشی مثبت و گاهی نیز بار ارزشی منفی و ضد ارزش داشته است. آنچه در محافل علمی و فرهنگی مطرح و در اینجا مدّنظر است، کاربرد منفی آن است. اما به دلیل اینکه در گذشته این واژه بیشتر با بار ارزشی مثبت مورد استفاده قرار گرفته است، اشاره ای کوتاه به معنای مثبت آن می کنیم.

الیناسیون یا از خودبیگانگی به معنای مثبت یعنی وارستن از خود یا از خود بی خود شدن است. از این رو، به معنای خَلْسه یا وجد و حال عرفانی است.۳ اگر الیناسیون را به این معنا در نظر بگیریم، در واقع یک روش عرفانی (mystic) است برای رسیدن به دانش حقیقی. در این صورت، در مقابل روش عقلانی قرار می گیرد. در روش عقلانی انسان می کوشد با تحلیل و ترکیب مفاهیم به حقایق جهان دست یابد، ولی در روش عرفانی، عارف برای رسیدن به حقیقت سعی می کند از خویشتن خویش بیرون آید و حقیقت را در خود حقیقت درک کند. بنابراین، تجربه عرفانی به معنای توضیح (explanation) رازهای نهفته هستی نیست، بلکه به معنای رفتن در دل این رازها و پذیرفتن آن ها به همان صورت سر بسته است. به همین دلیل است که در عرفان ایرانی، در ستایش بیخودی و بیهوشی و نکوهش عقل و هوش مطالب فراوانی بیان شده است.

تاریخ این نحوه تفکّر در غرب نیز از دیر زمان وجود داشته است; هم در ادیان بسیار کهن و هم در نظرات برخی از قدیمی ترین فلاسفه غرب (یونان). در اینجا به عنوان شاهد، نمونه هایی را به اختصار ذکر می کنیم:

فیلون اسکندرانی (حدود ۴۰ م) این رگه عرفانی و شهودی را داخل در فلسفه و دیانت یهودی می کند. در «سفر خروج» چنین آمده: «موسی به خدا گفت: اینکه چون نزد بنی اسرائیل برسم و بدیشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه بگویم که خدا به موسی گفت: هستم آنکه هستم و گفت به بنی اسرائیل چنین بگو: اهیه (هستم) مرا نزد شما فرستاد.»۴تعبیر فیلون از این عبارت آن است که خدا می گوید: ماهیت من هستی است و هستی قابل توصیف و بیان نیست; یعنی ذات خداوند را نه با اندیشه تحلیلی، بلکه با مراقبت عرفانی جذبه، با بیرون آمدن از خویشتن می توان دریافت، و کسانی را که نمی توانند این حال بی خویشتنی را درک کنند، «ساکنان همیشگی تاریکی اند» و سخنان کسانی که «در روشنایی زندگی می کنند» باور ندارند.۵

در فلسفه نوافلاطونی قرن سوم نیز در آثار فلوطین (۲۰۵ـ۲۷۰ م) این تعبیر به کار برده شده است. او نیز راه دستیابی به دانش حقیقی را بیرون شدن از خود و جذب شدن به سوی مطلوب می داند.۶ چنانکه می بینیم در فلسفه اشراقی و در یهودیت و مسحیت قرون وسطایی و در عرفان ایران و به طور کلی در تفکر شهودی، بی خویشتنی یا از خود بیگانگی ارزش مثبتی است. اما در عصر جدید، بخصوص از زمان هگل (۱۷۷۰ـ۱۸۳۱) به این سو، مفهوم از خودبیگانگی یا بی خویشتنی معنای منفی پیدا می کند و تقریباً در همه حوزه های علوم انسانی، اعم از جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی به عنوان یک آسیب و بحران که هویت انسانی را هدف قرار داده و او را نه تنها از مسیر کمال دور می کند، بلکه سلامتی انسان را نیز تهدید می نماید به کار رفته است. در اینجا برای آشنایی بیشتر با این مفهوم، به بیان فشرده برخی دیدگاه ها درباره از خودبیگانگی می پردازیم.

● هگل و از خودبیگانگی

در فلسفه هگل دست یافتن به دانش حقیقی (دانش مطلق) به معنای بازیافتن خویشتن است. هگل نیز مانند فلوطین معتقد است که دانش به معنای یگانگی داننده و دانسته است، اما به اعتقاد او این یگانگی با پیوستن انسان به خویشتن خویش حاصل می شود، نه با بیرون آمدن از خویشتن. هگل بر این بارو است که اندیشه باید بر پای خود بایستند و متعلق خود (دانسته عین) و در نتیجه، دانش مطلق، حاصل شود. اما جذب دانسته در داننده به این معناست که داننده ساختگار دانسته را بشناسد و از آنچه در درون آن می گذرد سر در آورد. یعنی داننده دَرِ صندوقچه اسرار را باز کند و محتوای آن را بیرون ریزد. بدین ترتیب، اسراری باقی نمی ماند; نتیجه روش فلسفی یا تحلیلی توضیح اسرار است، و در نتیجه، نفی اسرار. این محور مرکزی اختلاف فلسفه هگل با تفکر شهودی است و گردش مفهوم بی خویشتنی از قدیم به جدید و از مثبت به منفی بر این محور صورت می گیرد.

بنابراین، مفهوم بی خویشتنی در عصر جدید و به ویژه در دست هگل وارونه می شود. هگل مفهوم از خودبیگانگی را در حوزه های مختلف از جمله در حوزه دین به کار می برد و از مجموعه سخنان وی بر می آید که وی دین را یکی از عوامل از خودبیگانگی انسان به معنای منفی آن می داند. هگل می گوید: دو نوع قانون داریم: ۱. قانون طبیعی; ۲. قانون وضع شده. وی دین را مجموعه ای از قضایا می داند که از ناحیه مرجعی وضع شده و ما ملزم به تبعیت از آن هستیم و مبنای چنین دینی را اعتبار و اقتدار آن مرجع می داند نه تشخیص عقل. به نظر هگل، یهودیت یک چنین دینی است. هگل می گوید: پذیرفتن دین یعنی پذیرفتن قوانین وضعی و مقهور اراده غیر شدن و بیرون آمدن از امتداد وجودی خود. هگل این وضع را «بریدن» یا «فصل شدن» انسان از طبیعت خود می داند; زیرا در این حالت دیانت انسان که تعیین کننده رفتار اوست از طبیعت او نمی جوشد، بلکه از بیرون بر او تحمیل می شود.۷ هگل جوهر از خودبیگانگی را در این نکته نهفته می بیند که فرد انسان احساس می کند حیات شخصیت فردی او خارج از ذات او، یعنی در جامعه و دولت وجود دارد. وی پایان از خودبیگانگی را عصر روشنگری می داند که حقایق تقویت کننده بیگانگی کاهش می یابد. انگیزه خارجی امری عینی و صددرصد محسوس و ملموس می شود و دولت و سازمان دینی دیگر حقایقی هراس انگیز و اضطراب آفرین نیستند، بلکه بخشی از عالم مادی هستند که در معرض بررسی و تحقیق علمی قرار می گیرند.۸

هگل به از خودبیگانگی در حوزه اقتصاد نیز عنایت داشته و معتقد است تقسیم کار و تنوع آن انسان را از اینکه نیازهای خود را تأمین کند و به آنچه تولید می کند نیازمند باشد، دور می سازد و سبب اعتماد انسان به غیر خود (انسان های دیگر و صنعت و فن) و پیدایش نیرویی برتر از انسان و حاکم بر او می شود که از حیطه قدرت او خارج است و آن موجود بیگانه بر او مسلّط می شود.۹

● فوئرباخ و از خودبیگانگی

فوئرباخ، که در حقیقت واسطه فکری میان هگل و مارکس است، از خودبیگانگی هگل را در دین مطرح کرده است. فوئر باخ، که یک فیلسوف ماتریالیست است، دین را عامل بزرگ از خودبیگانگی انسان می شمارد.۱۰ وی معتقد بود که آدمی حق، محبّت و خیر را می خواهد و چون نمی تواند آن ها را تحقق بخشد، آن ها را به موجودی برتر، یعنی نوع انسان که آن را «اللّه» می نامد، نسبت می دهد و در وجود خدایی با این صفات مجسّم می سازد و به این طریق از خود بیگانه می شود. به همین دلیل، وی دین را مانعی در راه پیشرفت مادی، معنوی و اجتماعی انسان تلقّی می کند. وی معتقد است که انسان در سیر خود برای رهایی از دین و به تعبیری از خودبیگانگی، سه مرحله را گذرانده یا باید بگذراند: در مرحله نخست، خدا و انسان در دامن دین به هم آمیخته بودند; در مرحله دوم، انسان از خدا کناره می گیرد تا روی پای خود بایستد و مرحله سوم، که فوئرباخ همه را به سوی تحقق بخشیدن به آن فرا می خواند، مرحله علم انسانی است که انسان ماهیت خود را باز می یابد، مالک جوهر خویش می شود، نوع انسانی خدای انسان می گردد و به جای رابطه خدا و انسان، رابطه نوع انسانی و انسان مطرح می شود.۱۱

● مارکس و از خودبیگانگی

کارل مارکس برای «کار» بالاترین ارزش را قایل است و می گوید: «انسان در روند کار، خود را می سازد و سرشت نوعی خود را به جا می آورد. بنابراین، زیستن یعنی کار کردن. به همین دلیل، مارکس کار را «تجلّی زندگی» می نامد.۱۲ این تجلّی از زندگی ممکن است موجب «بیگانگی از زندگی» شود. این مشکل زمانی پیش می آید که انگیزه کار نه «نیاز درونی»، بلکه «نیاز بیرونی» و «اتفاقی» باشد;۱۳ یعنی وقتی که انسان ناچار باشد برای ادامه حیات خود، کار خود را و در واقع، خویشتن خود را مانند کالا بفروشد. کارل مارکس می گوید: «انسان از طریق الوهیت و ایدئولوژی "خود حقیقی اش" را تحقق نمی بخشد، بلکه از طریق اتحاد با جهان به وسیله کار خلّاق، فعالیّت سازنده، و روابط اجتماعی عینی و هماهنگش، ذات خود را محقق می سازد.»

مارکس بر این باور است که دین و آموزه های دینی یکی از موانعی است که در مسیر خود شکوفایی کامل انسان قرار دارد و عامل از خودبیگانگی او می شود; به این بیان که دین با دادن وعده و وعیدهای اخروی جلوی حرکت توده های مردمی را می گیرد و نمی گذارد انسان ها در مقابل حکومت های استبدادی قیام کنند و از انسان یک موجود خیالی می سازد و هیچ گاه انسان به هویت حقیقی خودش دست نمی یابد و به این صورت از حقیقت خود فاصله می گیرد و از خود بیگانه می شود. مارکس راه نجات انسان ها را از خودبیگانگی، مقابله با دین و از بین بردن دین می داند.

علاوه بر سه متفکر مذکور، توماس هابز (Tomashabbes)، بندیک اسپینوزا (Bendict spinozsa)، جان لاک (John Locke)، ژان ژاک روسو (jean jacuessRousseau)، ماکس شلر (Max scheler)، یوهان فیخته (Johann Fichte)، ولفونگ گوته (Wolfganggoethe)، ویلهلم ون هامبولت (Wilhelm vonhumboldt)، سورن کی یر که گورد (Soern kierkegoard) و پل تیلیخ (Paul Tilhich) از اندیشمندانی هستند که به مسئله از خودبیگانگی پرداخته اند.۱۴

● بررسی و ارزیابی

تأمّلی کوتاه درباره سیر تاریخی مفهوم از خودبیگانگی در فلسفه غرب و بدون تردید، پرداختن به مسئله «از خودبیگانگی» توسط اندیشمندان غربی به ویژه در سده هجدهم و نوزدهم میلادی نشان می دهد که این مسئله یکی از مهم ترین مسائل انسان شناختی است. در واقع، یکی از دردهای مزمن و خطرناکی است که انسانیت انسان را تهدید می کند و حداقل فایده آن هشداری است به همه انسان ها و رهبران فکری و فرهنگی جامعه بشری. اما تبیینی که اندیشمندان غربی از این مسئله ارائه نموده اند، از نظر متفکّران ما به جدّ مورد نقد و بررسی است; زیرا ما دین را مانع از خودبیگانگی می دانیم، در حالی که آن ها دین را عامل از خودبیگانگی انسان می دانند. وجه مشترک بیشتر این متفکران، به ویژه هگل، فوئرباخ و مارکس در زمینه رابطه دین و از خودبیگانگی، آن است که هر سه دین را به عنوان یکی از مهم ترین علل از خودبیگانگی بشر می دانند و بر این باورند که تا بشر دین را کنار نگذارد، نمی تواند خویشتن خویش را بازیابد; زیرا آن ها دین را حاکم بر اندیشه بشری می دانند و معتقدند پذیرش دین یعنی مقهور اراده غیر شدن و بیرون آمدن از امتداد وجودی خود.

نقد و بررسی این دیدگاه ها به صورت تفصیلی از حوصله این نوشتار خارج است، اما به برخی از اشکالات اساسی آن ها اشاره می کنیم:

▪ تقریباً در همه این دیدگاه ها به ویژه در سه دیدگاهی که بیان شد، این مطلب به چشم می خورد که انسان را تنها در زندگی مادی این جهانی خلاصه می کنند و دیگر ساحت های وجودی انسان را نادیده می گیرند. حال آنکه، انسان موجودی است چند ساحتی که در جای خود این مسئله به صورت مستدل به اثبات رسیده است.۱۵

▪ بیشتر این دیدگاه ها، خدا را موجودی ساخته ذهن خودآگاه یا ناخودآگاه بشر می دانند. این ادعا فاقد پشتوانه استدلالی و برهانی است و در جای خود به اثبات رسیده که خدا یک موجود خیالی ساخته ذهن بشر نیست، بلکه موجودی واقعی و حقیقی است که همه عالم هستی مخلوق، نیازمند و عین ربط به او هستند. به نظر می رسد، با فرو ریختن این دو مبنا کلیه تحلیل های مبتنی بر آن از بین می رود. به اعتقاد ما ریشه ها و عوامل پیدایش مسئله «از خودبیگانگی» به عنوان یک مشکل را باید در تعالیم و ادیان آسمانی جستوجو کرد و ادیان الهی پیش از هر متفکری به این مسئله پرداخته اند و همواره با بیان های گوناگون به انسان ها هشدار داده اند که از این بیماری خطرناکی که انسانیت آن ها را تهدید می کند، غفلت نورزند. بنابراین، ما در ادامه بحث مسئله از خودبیگانگی را از دیدگاه اسلام و روان شناسی مورد بررسی قرار می دهیم، سپس راه کارهایی برای پیش گیری و درمان آن ارائه می نماییم.

● اسلام و مسئله از خود بیگانگی

بی تردید همه ادیان آسمانی، به ویژه اسلام، برای هدایت انسان در مسیر کمال و دگرگون کردن و تعالی بخشیدن به هویت انسان آمده اند. در میان همه موجودات جهان هستی فقط انسان است که قابلیت این دگرگونی را دارد. انسان می تواند با اراده و اختیار خود راه تعالی بخشیدن به هویت خویش را برگزیند و یا اینکه هویت واقعی خویش را با علم و آگاهی بیابد یا از خود غافل شود و خود را فراموش کند و تا سرحد از خودبیگانگی پیش رود. با این فرض، همه ادیان الهی برای انسان هویتی در نظر گرفته اند۱۶ که هم امکان رشد و تعالی دارد و هم امکان سقوط و انحطاط. از این رو، می توان گفت: ادیان آسمانی پیش از هر متفکری مسئله خودفراموشی یا از خودبیگانگی را به عنوان خطری بزرگ که انسانیت انسان را تهدید می کند، مورد توجه قرار داده اند، و به بیان های مختلف نسبت به آن هشدار داده، مصادیق از خودبیگانگی و راه های پیشگیری و درمان آن را نیز ارائه نموده اند. اکنون این سؤال مطرح می شود که از منظر دین، هویت واقعی انسان چیست و چگونه انسان از هویت خود بیگانه می شود؟

● هویت واقعی انسان از دیدگاه اسلام


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره از خود بیگانگی 13 ص

دانلود تحقیق کامل درباره آرامش 13 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق کامل درباره آرامش 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

الطمانینه الی کل احد قبل الاختیار من فصور العقل .

آرام گرفتن بهر کس پیش از آزمایش کردن از کوتاهی عقل است ممکن است مراد آرامش گرفتن و صداقت و دوستی باشد پیش از آزمایش کردن کسی و ظاهر شدن صلاح و خوبی او یا اعتماد کردن بر هر کس باشد پیش از آزمایش کردن او و ظاهر شدن اینکه محل اعتماد است.

معنای لغوی الطمانیه : اطمینان ـ آرامش دل ـ آسودگی

طما ـ طمو الماء : آب بالا آمد و رودخانه را پر کرد.

البحر : دریا پر شد و موج زد

النبت : گیاه دراز شد

ت همته : بلند همت شد

به الخوف : سخت تر شد

1ـ از کتاب غرر الحکم و دور الکلم

فرهنگ لاروس : ترجمه عربی به فارسی ، تالیف : دکتر خلیل جر ، جلد اول ، ترجمه سید حمید طبیبیان

آرامش به عنوان شرایط باطنی نماز

نماز باید با حالت سکون و آرامش برگزار شود قلب و روح باید با عبادت متحد و همراه شوند این زمانی است که قلب هم در صحنه نماز باشد الفاظ و حرکات با قلب یکی شوند اگر نماز از حد ظاهر و بدن به باطن روح انسان سرایت کرد قلباً از حقیقت نماز لذت می برد و در نتیجه طمانینه هم حاصل می شود صاحبان نفس مطمئنه کسانی هستند که حقیقت ایمان در روحشان رسوخ کرده باشد آنجا که عبادت جامع شرایط و به دور از شائبه و همراه با اخلاص باشد اهمیت وجود حاصل می شود و امنیت وجود طمانینه و آرامش به بار می آورد . خداوند می فرماید : والذین آمنوا و لم یلبثوا ایمانهم بظلم اولیک لهم الامن ، یعنی آنها که ایمان دارند و ایمانشان از ظلم و ستم پاک است برای آنها امنیت و آرامش است. و نیز می فرماید : الذین امنوا تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب ، یعنی کسانی که ایمان آوردند و قلوبشان به یاد خدا آرام گرفت آگاه باشید که تنها با نام خداست که دلها آرام و قرار می گیرد.

امام صادق (ع) می فرماید : فاجعل قلبک قبله للسانک ، لا تحرکه الا باشاره القلب و موافقه العقل و رضی الایمان . یعنی قلب خود را قبله زبانت قرار ده جز با اشاره دل و موافقت عقل و رضایت ایمان زبان را به حرکت در نیاور.

وقتی که انسان به نماز می ایستد و تکبیر می گوید باید قلب و دل و فکر و روح و زبان همه با هم بگویند الله اکبر البته معنای الله اکبر این نیست که خدا بزرگ یا بزرگتر است چون ما چیزی نداریم که در برابرش بگوییم خدا بزرگتر است معنای الله اکبر این است که خدا بزرگتر از ان است که بتوان او را توصیف نمود همه وجود ما اگر با زبان ما هماهنگ شود ، طمانینه حاصل می شود در مورد آیت الله سید محمود جزایری (ره) نقل می کنند که در مسافرتی در بیابانی مشغول نماز می شود خادم ایشان که از آقا فاصله گرفته بود ناگهان متوجه می شود شیری به آقا نزدیک شده است و با دیدن این صحنه مضطرب و ناراحت می شود اما کاری از دستش بر نمی آید بعد که نمازش را می خواند آن حیوان هم می رود . آقا ، خادم را مضطرب می بیند. سئوال می کند چه شده ! می گوید : مگر شیر را ندیدید نزدیک بود شما را از بین ببرد . می فرماید ! من اصلاً او را ندیدم و توجهی هم به آن نداشتم ! این همان طمانینه است که در نماز لااقل مرتبه ضعیفش ـ لازم است وباید باشد .

1ـ آداب و الصلوهْْ ، امام خمینی ، چاپ نشر آثار امام ، ص 25 .

2 ـ کتاب تربیت اسلامی ، تالیف : استاد نبی صادقی ـ جلد4 ، ص 40 .

یک روش برای رسیدن به آرامش

خلوت با خویشتن

خلوت با خویشتن شما را از مشغله های زندگی دور می کند! این زمان را شما برای خود و تنها برای خود در نظر می گیرید. باید این تمرین را همه روزه روزی دو بار و هر بار به مدت 20دقیقه انجام دهید.

راهنمایی برای تمرین «خلوت با خویشتن»

1ـ تنها باشید

2ـ محل مناسبی را تدارک ببینید

3ـ صحنه دلپذیری را در ذهن خود تصویر کنید

4ـ افکار خود را آزاد بگذارید

5ـ بعد از زمان خلوت با خویشتن ذهن خود را ارزیابی کنید.

روشهای رسیدن به آرامش

1ـ انبساط جسم: این مرحله، از مراحل جسمانی می باشد که در جریان آن با تمرکز کردن روی عضلات مختلف بدن خود را از استرس ناشی از فعالیتهای روزانه بدن خلاص می کنیم.

2ـ آرامش جسم با راهنمایی عمومی: این مرحله از ساختار بدنی کمتری برخوردار است زیرا درحالی که در این مرحله نیز برخی از عضلات خود را سخت و آنگاه شل کنید می توانید راه انجام این کار را خود انتخاب کنید.

3ـ آرامش ذهن: این مرحله را می توان مرحله ذهنی خواند چون در موقعیتی قرار می گیریم

که به سرعت مراحل سخت و شل کردن عضلات را پشت سر می گذارید و به آگاهی خود می پردازید و در این مرحله حوادث به شدت تنش زای فعالیتهای روزانه را می آموزید.

4ـ آرامش خلاق: مرحله خلاقیت است در این مرحله می آموزید که چگونه اجزا هریک از سه مرحله قبلی را با هم ترکیب کنید که به بهترین شکل نیازهای شما را برآورده سازد. عناصر مختلف زمان «خلوت خویشتن» را با توجه به روحیه خود تمرین می کنید و سرانجام به مرحله ای می رسید که بتوانید از آرامش خلاق در لحظاتی از روز که آن را تنش زا می دانید استفاده کنید.

5ـ مرحله پیشرفته «آرامش خلاق» ـ مرحله پیشرفت است. در این مرحله در طول زمان به موقعیتی می رسید که بتوانید به سهولت و به سرعت بدن خود را در حالت آرام قرار دهید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره آرامش 13 ص

دانلود مقاله کامل درباره جاذبه های توریستی جزیره کیش 13 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله کامل درباره جاذبه های توریستی جزیره کیش 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

جاذبه های توریستی جزیره کیش

 

موقعیت جغرافیایی

 

جزیره کیش با 90 کیلومتر مربع مساحت یکی از زیبا ترین جزایر خلیج فارس است که در 18 کیلومتری کرانه جنوبی ایران بین مختصات جغرافیایی 53 درجه و   53 دقیقه تا54 درجه و 4 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ و 26 درجه و 29دقیقه تا 26 درجه و 35 دقیقه   عرض شمالی واقع شده است.

طول جزیره کیش 15 کیلومتر در محور شرقی-غربی و پهنای آن 7 کیلومتر در محور شمالی جنوبی و تقریبابیضی شکل است.

فاصله کیش از راه دریا تا جزیره هندورابی 28 کیلومتر ،تا جزیره فارور 55 کیلومتر ،تا جزیره سیری 87 کیلومتر ، تا جزیره ابوموسی 177 کیلومتر ،تا قشم 225 کیلومتر ، تا بندر عباس 300 کیلومتر، تا چابهار 675 تا بوشهر740   کیلومتر و تا دبی 200 کیلومتر فاصله کیش تا تهران از راه هوائی  1052 کیلومتر و از راه زمینی 1600 کیلومتر  فاصله کیش تا اصفهان نیز از راه زمینی 1200 کیلومتر است.

کیش از طبیعتی زیبا و منحصر به فرد بر خوردار است . سواحل آرام با ماسه های   مرجانی آب زلال دریا که شفافیت کم نظیر آن امکان مشاهده انواع آبزیان را در عمق چند متری مقدور می سازد پوشش گیاهی مناسب و سر سبزی و طراوت آن به ویژه در هفت ماه از سال چشم اندازی زیبا و تماشائی به آن بخشیده است که سالانه حدود یک میلیون نفر از دوستداران طبیعت و دریا را به سوی خود جلب می کند.

 

آب و هوا

 

بیشتر ماههای سال، دارای آب و هوای معتدل است. دی و بهمن خنکترین و تیر و مرداد گرمترین ماههای سال هستند. آمار ثبت شده در طی یک دوره 17 ساله نشان می دهد که پایین ترین دما 8 درجه و بالاترین دمای کیش 45 درجه سانتیگراد می باشد

 

جاذبه های توریستی کیش

 

بسیاری از مسافرانی که به جزیره کیش سفر می کنند، نمی توانند باور کنند که جزیره در روزگارانی بسیار دور منطقه آبادی بوده و یکی از قطب های تجارت میان چین و اروپا و شمال آفریقا بوده است. گرچه هنوز بررسی های باستان شناسی وسیعی در نقاط مختلف جزیره به عمل نیامده، اما در هر گوشه جزیره می توان آثاری از گذشتگان را مشاهده کرد که هر کدام یادآور دوران مجد وعظمت این جزیره بوده است. در جریان فعالیت های عمرانی جزیره کیش و در برخی از پژوهش های باستان شناسی محدود گذشته آثاری در سطح جزیره پیدا شده است که ارزش فراوانی دارد و مجموعه جذابی را تشکیل می دهد که هم اکنون بخشی از آن در ساختمان کانون هنر در معرض بازدید عموم قرار دارد

سکه های ایرانی و خارجی مربوط به دوره های مختلف تاریخی، ظروف مسی، مفرغی و سفالین، سنگ نوشته های اوایل دوره اسلامی (به خط کوفی)، سنگ قبر و یک عراده توپ از جمله آثاری هستند که در معرض دید قرار دارند .

بیشتر دیدنیهای کیش شگفتیهای است که طبیعت درطی سالهای متمادی بوجود آورده وبا دست بشر تغییراتی درآنها ایجاد شده‌است.

یکی از شگقتیهای کیش ، سواحل آن است که واقعا زیبا است و کمتر نقاطی در دنیا می‌توان یافت که از لحاظ طبیعی این قدر دیدنی باشند ، عمق کم آب ، به دلیل شفافیت و زلالی آب کف دریا تا عمق چند متری قابل مشاهده است و به صورت اکواریوم طبیعی است.

 سواحل ماسه‌ای ، اسکله تفریحی ، جاده کرانه که دور تا دور جزیره کشیده شده است ، پیست دوچرخه سواری به طول حدود 70 کیلومتر که تاپاسی از شب دوچرخه سواران در آن به ورزش مفرح دوچرخه سواری می‌پردازند ،ایستگاههای اجاره دوچرخه ، مجموعه ورزشی المپیک با انواع زمینهای ورزشی ، فوتبال ، تنیس ، استخر، والیبال ، بسکتبال ، شطرنج ، اسکواش ، و مجموعه ورزشی با انواع بازیهای بیلیارد و بولینگ از جمله مکانهایی است که مسافران از آنها لذت می‌برند.

پارک ساحلی ، پارک پرندگان ، پارک آهوان که تعداد زیادی آهو وپرندگان در فضای طببعی زندگی می‌کنند و پارک وحش کیش ، پارک دلفینهاو بازیهای زیبای آنها از جمله دیدنیها در کیش است که مسافران حاضر به چشم پوشی و ندیدن آنها نیستند.

بازارهای کیش نیز جذابیتی خاص دارند و معمولا مسافران در طول روز دراین بازارها وقت خود را صرف می‌کنند و شب هنگام در کنار ساحل به دیدن مناظر طیبعی و زیباییهای دریا و ورزشهای دریایی و دوچرخه سواری می- پردازند.

محیط آرام و بدون ترافیک کیش یک ویژگی دیگر این جزیره است که هوای بدون آلودگی و پاک را به ریه مردم می‌فرستد.

در جزیره کیش هیچ توقفی وجود ندارد ، میادین وچهارراه‌ها فاقد چراغ قرمز توقف است ، به همین دلیل سیستم حمل و نقل در کیش روان و با آرامش توام است ، در حداقل زمان ممکن می‌توان از این طرف جزیره به آن طرف دیگر رفت.

استفاده از کمربند ایمنی ، رعایت سرعت مجاز و علایم رانندگی در کیش لازم و اجباری است و با متخلفان بشدت برخورد می‌شود.

خیابانها وبولوارهای کیش نیز به طرز زبیایی ساخته شده‌اند وبانخل‌های زینتی وگلهای رنگارنگ جذابیتی خاص به این جزیره بخشیده‌اند.

 

ساحل کیش

زمین در ساحل ماسه ای کیش ، از جنس مرجان بوده و در زیر نور خورشید ، درخششی نقره فام دارد. پدیده ای که در سطح جهان بی همتاست. کیش دریای آبی رنگ شفاف و روشنی دارد که باعث می شود کف آن از سطح دریا هم پیدا باشد. کارشناس محیط زیست این خاصیت را به وجود مرجان ها در پیرامون جزیره نسبت می دهند و معتقدند که مرجان ها به صورت طبیعی موجب تصفیه آب و شفافیت و زیبایی سواحل جزیره هستند. کیش به نسبت وسعت خود دارای یکی از وسیع ترین


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره جاذبه های توریستی جزیره کیش 13 ص

هفت خوان رستم 13 ص

اختصاصی از کوشا فایل هفت خوان رستم 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

هفت خوان رستم

خوان اوّل: بیشه شیر

 رستم برای رها کردن کی کاوس از بند دیوان بر رخش نشست و بشتاب رو براه گذاشت. رخش شب و روز می تاخت و رستم دو روزه راه را به یک روز می برید، تا آنکه رستم گرسنه شد و تنش جویان خورش گردید. دشتی برگور پدیدار شد. رستم پی بر رخش فشرد و کمند انداخت و گوری را به بند در آورد. با پیکان تیر آتشی برافروخت و گور را بریان کرد و بخورد. آنگاه لگام از سر رخش باز کرد و او را بچرا رها ساخت و خود به نیستانی که نزدیک بود درآمد و آنرا بستر خواب ساخت و جای بیم را ایمن گمان برد و بخفت و برآسود.

 اما آن نیستان بیشه شیر بود. چون پاسی از شب گذشت شیر درنده به کنام خود باز آمد. پیلتن را بر بستر نی خفته و رخش را در کنار او چمان دید. با خود گفت نخست باید اسب را بشکنم و آنگاه سوار را بدرم. پس دمان بسوی رخش حمله برد. رخش چون آتش بجوشید و دودست را برآورد و بر سر شیر زد و دندان بر پشت او فرو برد. چندان شیر را برخاک زد تا وی را ناتوان کرد و از هم درید.

 رستم بیدار شد، دید شیر دمان را رخش از پای درآورده. گفت «ای رخش ناهوشیار، که گفت که تو با شیر کارزار کنی؟ اگر بدست شیر کشته می شدی من این خود و کمند و کمان وگرز و تیغ و ببر بیان را چگونه پیاده به مازندران می کشیدم؟»

 این بگفت و دوباره بخفت و تا بامداد برآسود.

 خوان دوم: بیابان بی آب

 چون خورشید سر از کوه برزد تهمتن برخاست و تن رخش را تیمار کرد و زین بروی گذاشت و روی براه آورد. چون زمانی راه سپرد بیابانی بی آب و سوزان پیش آمد. گرمای راه چنان بود که اگر مرغ برآن می گذشت بریان می شد. زبان رستم چاک چاک شد و تن رخش از تاب رفت. رستم پیاده شد و ژوبین در دست چون مستان راه می پیمود. بیابان دراز و گرما زورمند و چاره ناپیدا بود. رستم بستوه آمد و روی به آسمان کرد و گفت «ای داور دادگر، رنج و آسایش همه از توست. اگر از رنج من خشنودی رنج من بسیار شد. من این رنج را برخود خریدم مگر کردگار، شاه کاوس را زنهار دهد و ایرانیان را از چنگال دیو برهاند که همه پرستندگان و بندگان یزدان اند. من جان و تن در راه رهائی آنان گذاشتم. تو که دادگری و ستم دیدگان را در سختی یاوری کار مرا مگردان و رنج مرا بباد مده. مرا دستگیری کن و دل زال پیر را بر من مسوزان.»

هم چنان می رفت و با جهان آفرین در نیایش بود، اما روزنه امیدی پدیدار نبود و هردم توانش کاسته تر می شد. مرگ را در نظر آورد و بدریغ با خود گفت «اگر کارم با لشکری می افتاد شیروار به پیکار آنان می رفتم و به یک حمله آنان را نابود می ساختم. اگر کوه پیش می آمد بگرز گران کوه را فرو می کوفتم و پست می کردم و اگر رود جیحون برمن  می غرید به نیروی خداداد در خاکش فرو می بردم. ولی با راه دراز و بی آب و گرمای سوزان دلیری و مردی چه سود دارد و مرگی را که چنین روی آرد چه چاره می توان کرد؟» درین سخن بود که تن پیلوارش از رنج راه و تشنگی سست و نزار شد و ناتوان برخاک گرم افتاد. ناگاه دید میشی از کنار او گذشت. از دیدن میش امیدی در دل رستم پدید آمد و اندیشید که میش باید آبشخوری نزدیک داشته باشد. نیرو کرد و از جای برخاست و در پی میش براه افتاد. میش وی را بکنار چشمه ای رهنمون شد. رستم دانست که این یاوری از جهان آفرین به وی رسیده است. بر میش آفرین خواند و از آب پاک نوشید و سیراب شد. آنگاه زین از رخش جدا کرد و ویرا در آب چشمه شست و تیمار کرد و سپس در پی خورش بشکار گور رفت. گوری را بریان ساخت و بخورد و آهنگ خواب کرد. پیش از خواب رو به رخش کرد و گفت «مبادا تا من خفته ام با کسی بستیزی و با شیر و دیو پیکار کنی. اگر دشمنی پیش آمد نزد من بتاز و مرا آگاه کن.»

خوان سوم: جنگ با اژدها

رخش تا نیمه شب در چرا بود. اما دشتی که رستم برآن خفته بود آرامگاه اژدهائی بود که از بیمش شیر و پیل و دیو یارای گذشتن برآن دشت نداشتند. چون اژدها به آرامگاه خود باز آمد رستم را خفته و رخش را در چرا دید. درشگفت ماند که چگونه کسی بخود دل داده و برآن دشت گذشته. دمان رو بسوی رخش گذاشت.

 رخش بی درنگ ببالین رستم تاخت و رسم روئین برخاک کوفت و دم افشاند و شیهه زد. رستم از خواب جست و اندیشه پیکار در سرش دوید. اما اژدها ناگهان به افسون ناپدید شد. رستم گرد خود به بیابان نظر کرد و چیزی ندید. با رخش تند شد که چرا وی را از خواب باز داشته است و دوباره سر ببالین گذاشت و بخواب رفت. اژدها باز از تاریکی بیرون آمد. رخش باز بسوی رستم تاخت و سم برزمین کوفت و خاک برافشاند. رستم بیدار شد و بر بیابان نگه کرد و باز چیزی ندید. دژم شد و به رخش گفت «درین شب تیره اندیشه خواب نداری و مرا نیز بیدار می خواهی. اگر این بار مرا از خواب باز داری سرت را بشمشیر تیز از تن جدا می کنم و خود پیاده به مازندران می روم. گفتم اگر دشمنی پیش آمد با وی مستیز و کار را بمن واگذار. نگفتم مرا بی خواب کن. زنهار تا دیگر مرا از خواب برنیانگیزی.»

 سوم بار اژدهای غرّال پدیدار شد و از دم آتش فرو ریخت. رخش از چراگاه بیرون دوید اما از بیم رستم و اژدها نمی دانست چه کند که اژدها زورمند و رستم تیز خشم بود.

 سرانجام مهر رستم او را ببالین تهمتن کشید. چون باد پیش رستم تاخت و خروشید و جوشید و زمین را بسم خود چاک کرد. رستم از خواب خوش برجست و با رخش برآشفت. اما جهان آفرین چنان کرد که این بار زمین از پنهان ساختن اژدها سرباز زد. در تیرگی شب چشم رستم به اژدها افتاد. تیغ از نیام کشید و چون ابر بهار غرید و بسوی اژدها تاخت و گفت «نامت چیست، که جهان برتو سرآمد. می خواهم که بی نام بدست من کشته نشوی.»

 اژدها غرّید و گفت «عقاب را یارای پریدن براین دشت نیست و ستاره این زمین را بخواب نمی بیند. تو جان بدست مرگ سپردی که پا درین دشت گذاشتی. نامت چیست؟ جای آن است که مادر برتو بگرید.» تهمتن گفت «من رستم دستان از خاندان نیرمم و بتنهائی لشکری کینه ورم. باش تا دستبرد مردان را ببینی.» این بگفت و به اژدها حمله برد. اژدها زورمند بود و چنان با تهمتن درآویخت که گوئی پیروز خواهد شد. رخش چون چنین دید ناگاه برجست و دندان در تن اژدها فرو برد و پوست او را چون شیر از هم بردرید. رستم از رخش خیره ماند. تیغ برکشید و سر از تن اژدها جدا کرد. رودی از خون بر زمین فرو ریخت و تن اژدها چون لخت کوهی بی جان برزمین افتاد. رستم جهان آفرین را یاد کرد و سپاس گفت و در آب رفت و سرو تن بشست و بر رخش نشست و باز رو براه نهاد.

 خوان چهارم: زن جادو

 رستم پویان در راه دراز می راند تا آنکه به چشمه ساری رسید پرگل و گیاه و فرح بخش. خوانی آراسته درکنار چشمه گسترده بود و بره ای بریان با دیگر خوردنی ها درآن جای داشت. جامی


دانلود با لینک مستقیم


هفت خوان رستم 13 ص

دانلود مقاله درباره درباره خواص پزشکی گیاه کنگر 13 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله درباره درباره خواص پزشکی گیاه کنگر 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

درباره خواص پزشکی گیاه کنگر

نام دیگر این گیاه آرکیشو است و از گیاهان مغذی است و ریشه آن مورد استفاده قرار می گیرد. در زمان گل دادن، دانه های آن نیز قابل استفاده است. از دانه های آن برای هضم غذا استفاده می شود و بسیار نیروزا است و برای ناراحتی های کبد و طحال مؤثر است.

نام علمی کنگر CYNARA SCOLYMUS است. این گیاه اولین بار در اتیوپی کشت شد و بعد در نقاط مختلف دنیا گسترش پیدا کرده است. محل اصلی رویش این سبزی مدیترانه، جزایر قناری و آمریکای جنوبی است. زمان به گل نشستن این گیاه از بهار تا نیمه ی تابستان است که به عواملی چون شرایط اقلیمی و گرمای هوا وابسته است. دم برگ داخلی سفید رنگ ، راس ساقه و هاگدان قسمت های خوراکی این گیاه را تشکیل می دهد که در سوپ ، خورش و سالاد مورد استفاده قرار می گیرد. در یونان و مصر باستان، این گیاه به دلیل نقش کمکی در هضم مواد غذایی مورد توجه قرار گرفت و در قرن 16 میلادی در اروپا یکی از سبزیجات معروفی بود که توسط اشراف مصرف می شد.

در طب سنتی اروپا ، برگ های کنگر به عنوان ماده افزایش دهنده ادرار ( دیورتیک ) و محرک کلیه ها ، محرک ترشح صفرا از کبد و انقباض کیسه صفرا مورد استفاده قرار می گرفت. این گیاه غنی از پتاسیم بوده، ولی از لحاظ انرژی محدود است.

مواد مغذی اصلی موجودد در 100 گرم کنگر خام

انرژی 18 کیلو کالری

پتاسیم 360 میلی گرم

آهن 1 میلی گرم

فولات 21 میکروگرم

کلسیم 41 میلی گرم

پتنوتنیک اسید 3/0 میلی گرم

ویتامین B1 1/0 میلی گرم

سدیم 27 میلی گرم

بتاکاروتن 39 میکروگرم

فیبر 4 گرم

خواص درمانی کنگر در سلامت بدن

سرگل های این گیاه به عنوان سبزی مصرف می شود که برای دستگاه گوارش مقوی بوده و به هضم مواد غذایی کمک می کند. عصاره ی برگ و ریشه ی کنگر برای جلوگیری از رسوب چربی در جدار رگ ها مفید بوده و در درمان یرقان ، سوء هاضمه ، احساس ناراحتی در معده ، نفخ ، بی اشتهایی ، تهوع ، اسهال خفیف یا یبوست ، نارسایی کبد ، دفع مزمن آلبومین و کم خونی بعد از جراحی موثر بوده و از کبد در برابر سموم شیمیایی محافظت می کند. در بعضی از کشورها به عنوان محرک تمایلات جنسی مصرف می شود.

ماده سینارین که در عصاره برگ کنگر وجود دارد، باعث کاهش کلسترول خون می شود. تحقیقات نشان داده است که سینارین باعث کاهش سطح تری گلیسیرید خون نیز می شود.

سینارین و ماده دیگری که به عنوان اسید کافئیک شناخته شده است، کبد را در برابر عفونت حفظ می کند و به کبد کمک می کند تا بعد از تخریب قسمتی از آن دوباره خود را از نو بسازد. از آنجایی که کنگر محتوی کربوهیدرات پیچیده غیر قابل هضم به نان اینولین است، خاصیت مسهلی دارد. از طرفی اینولین موجود در کنگر باعث افزایش باکتری های مفید و کاهش باکتری های مضر در مدفوع می شود. در حقیقت باعث حفظ سلامتی روده شده و احتمالاً می تواند خطر سرطان روده باریک را کاهش دهد. آنتی اکسیدان موجود در کنگر، پوست را در برابر سرطان محافظت می کند.

مقدار مصرف

بزرگسالان برای بهره گیری از اثرات درمانی کنگر می توانند ،4-1 گرم برگ خشک یا خام آن را سه بار در روز مصرف کنند.

کسانی که نباید کنگر مصرف کنند

- بهتر است زنان باردار، کودکان، بیماران مبتلا به بیماری شدید کبدی یا کلیوی از مصرف برگ کنگر پرهیز کنند.

- از آنجایی که برگ های کنگر محرک انقباض کیسه ی صفراست، افرادی که سنگ کیسه ی صفرا دارند نباید آن را مصرف کنند، چرا که افزایش انقباض کیسه ی صفرا منجر به انسداد مجاری و حتی پارگی کیسه صفرا می شود.

- هم چنین اشخاصی که نسبت به کنگر و یا خواص سینارین حساسیت دارند، باید از مصرف این گیاه پرهیز کنند.

خواص غذایی کنگر

 

نام علمی کنگر CYNARA SCOLYMUS است. این گیاه اولین بار در اتیوپی کشت شد و بعد در نقاط مختلف دنیا گسترش پیدا کرده است. محل اصلی رویش این سبزی مدیترانه، جزایر قناری و آمریکای جنوبی است. زمان به گل نشستن این گیاه از بهار تا نیمه


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره درباره خواص پزشکی گیاه کنگر 13 ص