تعریف دقیق مفهوم تجربه دینی مشکل است و این به همان اندازه که ناشی از واژه تجربه است ، معلول ارتباط تجربه با دین در این مفهوم است . تجربه بر پدیدههای بسیار متنوعی اطلاق میشود . از تجربه حسی معمولی تا خواب ، تخیلات و حالات فوقالعاده که بیاختیار و یا با تعمد و تدبیر کامل به وجود میآید . اما بر این مطلب اتفاق نظر داریم که هر چیزی که تجربه خوانده شود باید با وصفی ازدیدگاه فاعل آن توصیف شود . رویداد واحد ممکن است به انحای مختلفی تعریف شود . چنانکه توسط تجربه کننده و ناظران مختلف به طرق مختلفی تجربه میشود .
اما در اینجا تجربه دینی مورد نظر ماست . تجربه دینی را غیر از تجربههای متعارف میدانند یعنی شخص ، متعلق این تجربه را موجود یا حضوری مافوق طبیعی میداند(یعنی خداوند یا تجلی خداوند در یک فعل) ، یا آنرا موجودی میانگارد که به نحوی با خداوند مربوط است (مثل تجلی خداوند یا شخصیتی نظیر مریم عذرا) ، و یا آنرا حقیقتی غایی میپندارد ، حقیقتی که توصیف ناپذیر است .
بعضی وقایع در قلمرو تجربههای متعارف ما موجب میشوند که دربارة وجه غیر مادی خودمان یا دربارة نسبت میان خدا وجهان بصیرتهایی پیدا کنیم ، بدون آنکه خداوند را در آن وقایع تجربه نماییم . البته تجربه دینی میتواند منبع ومنشأ بصیرت دینی باشد . شرط تجربه دینی آن است که خداوند یا حقیقت غایی موضوع آن تجربه باشد ، یا موضوع آن تجربه تلقی شود . تجربة دینی را باید از دیدگاه فاعل آن توصیف کرد ؛ تجربه دینی تجربهای است که فاعل ، آنرا دینی میفهمد . این نسبتاً نزدیک به تعریف ویلیام جیمز
است : “ دین چنانکه اینک از شما میخواهم داوطلبانه آن را اختیار کنید برای ما به معنای احساسات ، اعمال و تجارب اشخاص در تنهایی خود است به طوری که آنها خود را در ارتباط با چیزی میفهمند که آنرا مقدس میدانند .
تجربه دینی تجربهای است که فاعل آن ، آن را دینی میشناسد و این شناسایی مبتنی بر موضوع یا مفاد تجربه نیست بلکه مبتنی بر جنبة معرفتی یا اهمیت آن برای صدق عقاید دینی است .”[1]
اُتو (1869-1937) یکی از معیارهای دینی بودن لمحة دینی را این می داند که نتواند با واژههای طبیعی به طور کامل تبیین شود . شلایر ماخر تجربه را اتکای کامل انسان و سلسله علل طبیعی به قدرتی دیگر توصیف میکند . جیمز در توصیف عنصر مشترک در همة تجارب دینی ، آگاهی از ‘چیزی بیشتر’ را مطرح میکند که خارج از نفس و جهان نفس است و در هستی تصرف میکند ؛ به نظر او بهترین درک از آن ، اعتقادی درست به ماوراء طبیعت است .
[1] پراودفوت، وین . تجربة دینی . ص 348
چکیده
مقدمه 1
فصل اول
رابطه روانشناسی و دین 11
تعریف دین 15
بررسی تئوریهای روانشناسانة دین 21
ـ تئوری تحولی پیاژه 22
ـ تئوری اریکسون . 25
ـ آلپورت 27
ـ یونگ 30
ـ هیوم .. 35
ـ فروید 42
علل گرایش به دین 47
پیامدهای گرایش به دین 50
ـ جیمز 51
تجربة دینی 59
تعارض علم و دین 60
کثرتگرایی دینی 68
فصل دوم
تعریف تجربة دینی 76
پیشینة تاریخی تجربة دینی 79
اقسام تجربة دینی 83
دیدگاههای مختلف در مورد انواع تجربههای دینی 86
ـ تجربة دینی نوعی احساس است 86
ـ تجربة دینی نوعی تجربة مبتنی بر ادراک حسی است 95
ـ تجربة دینی ارائه نوعی تبیین مافوق طبیعی است 98
نمونههای تجربة دینی 104
آیا تجربههای دینی هستة مشترکی دارند 118
تجربههای عرفانی 120
ـ آیا تجارب عرفانی معرفتزا است 131
آیا تجربة دینی میتواند اعتقاد دینی را توجیه کند 135
فصل سوم
نگاهی نقادانه به موضوع 149
ـ تقدم شرک بر یکتا پرستی 164
ـ موهوم پنداری باورهای دینی 165
ـ گناه نخستین 166
ـ خدای پدرگونه 167
ـ مفهوم جنسیت 168
ـ تعمیم ناروا 170
فهرست منابع و مآخذ (فارسی) 180
فهرست منابع و مآخذ (انگلیسی) 184
چکیده انگلیسی 185
شامل 190 صفحه فایل word