لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
تاریخچه اقتصاد نئوکلاسیکمحقق نشدن پیش بینی اقتصاددانان کلاسیک با واقعیت و انتقادهای شدیدی که سوسیالیست ها و پیروان مکتب تاریخی به اصول مکتب کلاسیک وارد آوردند، باعث شد که تجدیدنظر در اصول اقتصاد کلاسیک سرعت بیشتری به خود گیرد. اقتصاددان انگلیسی »ویلیام استنلی جونز« چند سال بعد از اینکه کارل مارکس کتاب سرمایه اش را با عنوان نظریه اقتصاد سیاسی منتشر کرد و در آن اصول اقتصاد سرمایه داری را بر پایه مطلوبیت مورد ارزیابی قرار داد، نظریاتش را منتشر کرد. در همین زمان مکتب اتریش نیز با ارائه نظریات »کارل منگر« شکل گرفت که براساس آن ارزش یک کالابه وسیله مطلوبیت نهایی سنجیده می شود و ارزش کالابا برآورد ذهنی مصرف کننده مشخص می شود. یعنی اینکه مصرف کننده فکر می کند یک کالاتا چقدر برایش سودمند و باارزش است و قیمت کالانیز در میان دو مرز مطلوبیت مصرف کننده از آن کالاو مطلوبیت تولیدکننده قرار می گیرد. مرز بالای قیمت مطلوبیت کالااز نظر خریدار و مرز پایین قیمت مطلوبیت کالااز نظر فروشنده تعیین می شود. یعنی یک خریدار تا چه میزان حاضر است بابت یک کالابپردازد و یک فروشنده پایین ترین قیمتی را که با آن حاضر است کالارا به فروش برساند چقدر است. »لئون والراس« بنیانگذار مکتب لوزان در سال 1874 در فرانسه نیز بر پایه نظریه مطلوبیت نهایی، نزولی بودن منحنی تقاضا را ثابت کرد. به این شکل مکتب »مارژینالیسم« به وجود آمد. در حقیقت مارژینالیستها همان نظریات کلاسیک ها و طرفداران سرمایه داری در مورد آزادی، رقابت و اصل بودن نفع شخصی را قبول دارند، اما اصل مطلوبیت را جایگزین نظریه ارزش کار کردند و به جای اینکه تعیین قیمت را در طرف عرضه ببینند آن را در طرف تقاضا جست وجو می کنند. برهمین اساس اقتصاددانانی که به بازسازی افکار کلاسیک همراه با حفظ اصول و مبانی آن خواه بااستفاده از نظریه مطلوبیت نهایی یا بدون آن پرداختند به نئوکلاسیک ها معروف شدند. با پیدایش این مکتب اصول سرمایه داری دچار تغییر نشد، و اصول اصلی آن مانند لیبرالیسم اقتصادی، رقابت و تعادل اقتصادی خودکار همچنان باقی ماند. روش مطلوبیت برای تشریح تقاضای مصرف کننده که توسط سه اقتصاددان پایه گذار مکتب نئوکلاسیک، مورد بررسی قرار گرفته بود به طرز دیگری مورد استفاده آلفرد مارشال واقع می شود، مارشال برای استفاده از این روش »نظریه مطلوبیت اصلی« نئوکلاسیک را قبول می کند. مارشال با انتشار کتاب اصول علم اقتصاد در سال 1890 میلادی به عنوان یک اقتصاددان برجسته عضو مکتب نئوکلاسیک توانست »اصول نهائیون« را جانشین اندیشه های کلاسیک کند. انقلاب مارژینالیستی علم اقتصاد از دیدگاه بنیانگذاران آن بر اصل »لذت و رنج« تعبیر می شود. از نگاه آنها، علم اقتصاد، مطالعه منطق محاسبه عقلایی است که با حداقل هزینه، حداکثر رضایت خاطر را فراهم آورد. فرض نئوکلاسیک ها در این حالت براساس »منافع شخصی، محرک فعالیت های انسانی« بنا شده است. بنیانگذاران این مکتب تمایل دارند با استفاده از مفاهیم »حد نهایی« و »مطلوبیت نهایی« که در قالب »نظریه مطلوبیت اصلی« قرار دارد، یک نظریه کامل محاسبه به وجود آورند. »جونز«، »منگر« و »والراس«، »نظریه مطلوبیت« را با استفاده از مطلوبیت نهایی سرمایه و »فیلیپ ویکستید« و »کلارک«، »اصل حد نهایی« را در مورد توزیع درآمد مورد استفاده قرار دادند. نئوکلاسیک ها قیمت، تولید کالاو توزیع درآمد را ذیل جریان عرضه و تقاضا در بازار تعریف می کنند. این عناصر بر این فرض بنیادی استوار شده است که انسانها با قدرت عقل و حسابگری خود می توانند به انتخابهای عقلایی دست بزنند و برای تهیه هر کالایا خدماتی مطابق فایدهای که برای آنها دارد خرج کنند. افراد در پی بیشترین فایده و بنگاهها به دنبال بیشترین سود می روند. از نظر اقتصاددانان نئوکلاسیک، افراد به صورت مستقل و براساس اطلاعات کامل و مرتبط، انتخاب می کنند و این انتخاب توسط تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، در قالب تخصیص بهینه منابع رخ می دهد. به نئوکلاسیک ها، مارژینالیست هم می گفتند. منظور از تفکر مارژینالیستی، نوعی نگاه اقتصادی است که می گوید هر واحد کالادر وهله نخست برای مصرف کننده، مطلوبیت بسیار بالایی دارد و هرچه نیازها برآورده می شود، از سطح مطلوبیت کاسته می شود. نظریه نئوکلاسیک ها و مارژینالیستها در آرای اقتصاددانان کلاسیک سده های 18 و 19 ریشه دارد. »اقتصاد کلاسیک« عنوانی است که کارل مارکس برای اقتصاددانان پیش از خود به ویژه آدام اسمیت و دیوید ریکاردو برگزید. واژه مارژین (margin) که مبنای نام گذاری این شاخه تفکر اقتصادی قرار گرفته به معنای »حاشیه« یا »مابه التفاوت« است. اما معنایی که مارژینالیست ها از آن در نظر دارند، این است که در هنگام نیاز شدید به کالایی، خریدار انگیزه پرداخت پول تا سرحد توان را دارد اما با مصرف اولین واحد کالاو کاهش نیاز به آن، برای خرید واحد بعدی، می ل و انگیزه خرید کمتر می شود. اقتصاددانان برجسته ای که مبدع این بحث بودند یعنی ویلیانم استنلی، کارل منگر و لئون والراس پیشگامان انقلاب مارژینالیستی شمرده می شوند. اما انقلاب این سه در اواخر قرن نوزدهم توسط آلفرد مارشال تکمیل شد و به همی ن علت بین نامه ای مارژینالیسم و مارشال نوعی پیوستگی ایجاد شده که هر یک، دیگری را به یاد می آورد. اهمیت کار مارشال در این بود که بین آرای کلاسیک ها و منتقدان مارژینالیست آنها به دنبال یک نقطه تعادل گشت و آن را یافت. مارشال می گفت کلاسیک ها بر طرف عرضه تاکید کرده و طرف تقاضا را نادیده گرفته اند و مارژینالیست ها برعکس آنها عمل کرده و بر نقش فایده، تاکید افراطی کردهاند. او برای روشنتر کردن بحث خود از تمثیل قیچی استفاده کرد و گفت اینکه گفته می شود طرف عرضه و قیمت تولید تعیین کننده است یا می ل مصرف کننده به خرید، مثل این می ماند که کسی بپرسد کدام تیغه قیچی مهم تر است. مارشال از این بحث نتیجه می گیرد، تعیین کننده نهایی قیمت، نسبت بین عرضه و تقاضاست که می توان آن را با مدل ریاضی یا نمودار عرضه و تقاضا نشان داد. ویژگی اصلی نظریه های نئوکلاسیک، باز بودن راه تحول در آنهاست. به همین علت شاید نتوان برای آن نقطه شروع و پایان روشنی را نشان داد. بحث های نئوکلاسیک ها که از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده بود در قرن بیستم نیز ادامه یافت. از درون آرای کارل منگر، مکتب اتریش سربرآورد و آرای مارشال، الهام بخش شمار دیگری از اقتصاددانان از جمله جون رابینسون و ادوارد چمبرلن شد. تاکید اقتصاددانان نئوکلاسیک در سالهای پس از جنگ جهانی اول، به رقابت کامل و موانع آن متمرکز شده بود. نواندیشی اقتصادی بعد از کلاسیک ها و پیش از تحلیل های همه جانبه والراس و مارشال، اقتصاددانان زیادی با به کارگیری تحلیل های منطق قیاسی، به مطالعه رفتار فرد و سازمان اقتصادی بازار پرداخته، نظریات علمی ارزندهای ارائه می دهند که اندیشه آنها پایه گذار سیستم اقتصاد نئوکلاسیک می شود. درمیان این گروه از دانشمندان میتوان از »کورنو«، »دیوئی« در فرانسه، »منگر«، »ویزر« و »بوهم باورک« در اتریش »وان- ثونن« و »گوسن« در آلمان و »ویلیام جوانس« در انگلستان نام برد. این محققان بزرگ به رغم عکس ا لعمل های فلاسفه، سوسیالیست ها و تاریخ گرایان، و در سال های اوج مخالفت های مکتب تاریخی با اقتصاد کلاسیک (ربع آخر قرن 19) با تحقیقات تحلیلی خود به دفاع از علم اقتصاد به عنوان دانش تحققی (POSITIVE) برخاسته و می کوشند تا مبانی علمی اقتصاد کلاسیک را اصلاح کنند و در واقع این مبانی اصلاح شده عنوان نئوکلاسیک پیدا می کند. سیاست های اقتصادی کلاسیک در عمل با تناقضاتی همراه بود. به طوری که از یک طرف توجیه کننده نفع شخصی در بازار آزاد بوده و از طرف دیگر به یک اصل غیر اقتصادی با عنوان »فایده اجتماعی«
دانلوذ تحقیق تاریخچه اقتصاد نئوکلاسیک