کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

دانلود مقاله کامل درباره واقعه 16 آذر 1332

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله کامل درباره واقعه 16 آذر 1332 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

شرح واقعه 16 آذر 1332

بعد از کودتای 28 مرداد، رژیم شاه که توانسته بود با کمک اربابان بر اریکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه های حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مردم در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهند داد. " آیزنهاور" طی نطقی در کنگره آمریکا، کودتای 28 مرداد را چنین توصیف کرده بود:" پیروزی سیاسی امید بخشی نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است"!

نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در سال 1332، راهی ایران گردید تا نتیجه سرمایه گذاری بیست و یک میلیون دلاری"سیا" را که در راه کودتا و سرنگونی دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند.

ملت ایران در حالت افسردگی به سر می برد و از نفاق و تفرقه ای که استبداد توانسته بود در میان ملت ایجاد کند، ناراحت بود. رهبری نهضت مقاومت، قصد رساندن صدای اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که می خواستند با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست آورند، خنثی کند. اجرای این برنامه به عهده کمیته هماهنگی دانشگاه واگذار شد.

دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود، تظاهرات پرشوری علیه رژیم کودتا برپا کردند. رژیم با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.

روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأموران انتظامی، در زد وخورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند.

صبح روز 16 آذر 1332، گارد برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند. در یکی از کلاسهای درس دانشکده فنی، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور مأموران گارد، آنها را به مسخره می گیرند و مأموران گارد با حمله به دانشجویان بی پناه، سه تن از آنان را به شهادت می رسانند. فردای آن روز در جو خفقان و وحشت، نیکسون به دانشگاه تهران می آید و از دست قاتلان " دکترای حقوق " دریافت می کند.

شهید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر می گوید:" وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم . دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم... نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یک ملیون دلار خرج کودتا را ببیند. "

« اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان‌جایی که بیست و دو سال پیش، « آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران - کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید، بیاموزند، هرکه را می‌رود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» که بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم که می وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم.» دکتر شریعتی‏

16 آذر سال 32 بود؛ نه! دو ماه قبل از آن، تاریخ 16 مهر 32.

بیشتر از 50 روز از کودتای آمریکایی ارتشبد زاهدی نگذشته بود. مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکان‏های آنان را به وسیله مزدوران خود غارت کردند.

16 آبان سال 32 بود؛ کابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند.

در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‏آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می‏نمود.

دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت.

رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‏رسد که باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه گردد و جنبنده‏ای نجنبد...

صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏ای را پیش بینی می‏کردند.

دانشجویان حتی الامکان سعی می‏کردند که به هیچ وجه بهانه‏ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‏ای کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‏ای به دست آنان نیامد به داخل دانشکده‏ها هجوم می‏آوردند؛ از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر کردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده می‏شد که به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل کامیون کشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیم‏تری می‏رفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشکده را تعطیل کردند و به آنها دستور دادند به خانه‏های خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند.

دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشکده، محوطه دانشگاه را ترک می‏کردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند که ناگاه سربازان به دانشکده فنی حمله کردند. بهانه حمله آنان به دانشکده ظاهرا این بود که در این گیر و دار دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض می‏کنند. ارتشی‏ها برای دست‏گیری آنان وارد دانشکده فنی وارد کلاس درس مهندس شمس می‏شوند تا دانشجویان معترض را دست گیر کنند؛ وقتی مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در کلاس درس خود اعتراض می‏کند او را با مسلسل به جای خود می‏نشانند و حتی با شکنجه مستخدم دانشکده سعی می‏کنند که آن دو دانشجو را بیابند.

رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینکه جلوی ناآرامی‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده‏ای از سربازان، دانشکده فنی را به کافی محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. آنگاه دسته‏ای از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشکده وارد شدند.

اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشکده خارج شوند. در این میان بغض یکی از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم می‏دید و خود را کشته می‏دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعاری کوتاه بیرون ریخت:«دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!». هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمت‏های جنوبی، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی پله‏ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین می‏خزید و ناله می‏کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکی از جانیان «دسته حاجیباز» با رگبار مسلسل سینه او را شکافت.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره واقعه 16 آذر 1332
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.