فرمت:word
تعداد صفحات:103
فهرست مطالب:
1- پاک بودن محیط
2- نقش معاشران و دوستان
نقش معاشران در روایات اسلامى
تاثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى
3- تاثیر تربیتخانوادگى و وراثت در اخلاق
رابطه اخلاق و تربیتخانوادگى در احادیث اسلامى
4- تاثیر علم و آگاهى در تربیت
نتیجه
رابطه <علم» و <اخلاق» در احادیث اسلامى
5- تاثیر فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل
رابطه آداب و سنن با اخلاق در روایات اسلامى
چگونگى تاثیر <عمل» در <اخلاق» در روایات اسلامى
7- رابطه <اخلاق» و <تغذیه»
رابطه تغذیه و اخلاق در روایات اسلامى
صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى
بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بکلى دگرگون شده، و مسیر زندگانى آنها تغییر یافته است; و این امر دلائل مختلفى از نظر روانى دارد:
1- از جمله مسائلى که روانکاوان در مطالعات خود به آن رسیدهاند وجود روح محاکات در انسانها است; یعنى، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیکان خود مىبینند، حکایت مىکنند; افراد شاد بطور ناآگاه شادى در اطرافیان خود مىپاشند و <افسرده دل افسرده کند انجمنى را».
افراد مایوس، دوستان خود را مایوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار مىآورند، و همین امر سبب مىشود که دوستان با سرعت در یکدیگر تاثیر بگذارند.
2- مشاهده بدى و زشتى و تکرار آن، از قبح آن مىکاهد و کم کم به صورت یک امر عادى در مىآید; و مىدانیم یکى از عواملمؤثر در ترک گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.
3- تاثیر تلقین در انسانها غیر قابل انکار است; و دوستان بد همنشینان خود را معمولا زیر بمباران تلقینات مىگیرند و همین امر سبب مىشود که گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حس تشخیص را بکلى دگرگون سازد.
4- معاشرت با بدان، حس بدبینى را در انسان، تشدید مىکند و سبب مىشود که نسبتبه همه کس بدبین باشد، و این بدبینى یکى از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: <مجالسه الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار; همنشینى با بدان موجب بدبینى به نیکان مىشود.» (20)
حتى در حدیثى، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در این حدیث مىفرماید: <اربع یمتن القلب… ومجالسه الموتى; فقیل له یارسولالله وما الموتى؟ قال صلى الله علیه و آله: کل غنى مسرف; چهار چیز است که قلب انسان را مىمیراند… از جمله همنشینى مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان کیست اى رسولخدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافکارى است.» (21)
روشنى این موضوع، یعنى سرایتحسن و قبح اخلاقى از دوستان به یکدیگر سبب شده که شعرا و ادبا، نیز در اشعار خود هر کدام به نوعى درباره این مطلب داد سخن بدهند.
در یک جا مىخوانیم:
کم نشین با بدان که صحبتبد گر چه پاکى، تو را پلید کند آفتاب ار چه روشن است آن را پارهاى ابر ناپدید کند
در جاى دیگر آمده است:
با بدان کم نشین که بدمانى خو پذیر است نفس انسانى
و نیز گفتهاند:
صحبت نیک را زدست مده که و مه به شود زصحبتبه
اشعار در این زمینه بسیار فراوان است و این بحث را با شعر معروفى از سعدى که با تکرار هرگز کهنه نشده است پایان مىدهیم:
گلى خوشبوى در حمام روزى رسید از دست محبوبى به دستم بدو گفتم که مشکى یا عبیرى که از بوى دل آویز تو مستم بگفتا من گلى ناچیز بودم ولیکن مدتى با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم
3- تاثیر تربیتخانوادگى و وراثت در اخلاق
همه مىدانیم که اولین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینههاى اخلاقى در آنجا رشد و نمو مىکند; محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد; و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمیت این موضوع، زمانى آشکار مىشود که توجه داشته باشیم که اولا کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیا آثارى که در آن سن و سال در روح او نفوذ مىکند، ماندنى و پا برجا است!
این حدیث را غالبا شنیدهایم که امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: <العلم (فى) الص-غر کالنقش فىالحجر; تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مىشود!» (که سالیان دراز باقى و برقرار مىماند.) (22)
کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مىگیرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مىکنند; و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بىعفتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مىنمایند.
افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم و بیش به فرزندان منتقل مىشود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مىشود، هرچند بعدا قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤولیت را از فرزندان بطور کلى سلب کند.
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مىگذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مىشود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مىگیرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مىشود.
درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینهساز صفات و روحیات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیدهایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بودهاند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیدهایم. بىشک این مساله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مىدهد تاثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تاثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز مىگردیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسى قرار مىدهیم.
1- انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا (سوره نوح، آیه27)
2- فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا (سوره آل عمران، آیه37)
3- ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم (سوره آل عمران، آیه33 و 34)
4- یا ای-ها الذین آمنوا قوا ان-فسکم واهلیکم نارا و قوده-ا الناس و الحجاره (سوره تحریم، آیه6)
5- یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا (سوره مریم، آیه28)
ترجمه:
1- چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمىآورند!
2- خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و بطور شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به <زکریا» سپرد.
3- خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد.
آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند; و خداوند شنوا و دانا است (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالتخود، آگاه مىباشد).
4- اى کسانى که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
5- اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد کارهاى!
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیهمورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مىکند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مىسازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مىکنند،و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولد نمىشود (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا ).
این سخن ضمن اینکه نشان مىدهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیتخانوادگى، و حتى عامل وراثت مىتواند در اخلاق و عقیده مؤثر باشد.
قابل توجه این که نوح علیه السلام بطور قاطع مىگوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود; نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بىاختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفتهاند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: <انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن; جز آنها که (تاکنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه36)
ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمىشود، بنابراین بعید نیست که نسبتبه نسل آینده بر اساس امور سه گانهاى که گفته شد (محیط، تربیتخانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حد تمیز مىرسید، او را نزد نوح علیه السلام مىبردند، و به کودک مىگفتند این پیرمرد را مىبینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)!
و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مىآمدند و مىرفتند. (23)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنى که از مهمترین و با شخصیتترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مىدهد مساله وراثت و تربیتخانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تاثیر این امور توجه داشت.
از جمله روحیات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسههاى شیطان به خدا مىسپرد، و آرزو مىکرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتى براى این کار نذر کرده بود.
آیه فوق مىگوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایستهاى گیاه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا).
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنیناند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربیتخانوادگى و هم محیط.
و قابل توجه این که در ذیل این جمله مىافزاید و کفلها زکریا; و خداوند زکریا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید (24) پیدا استحال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیمالشانى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است.
و جاى تعجب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده:
<کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب;
هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آنجا مىدید; از او پرسید اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟ گفت: این از سوى خداست; خداوند به هر کس بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.»
آرى آن تربیتبهشتى نتیجهاش این اخلاق و غذاى بهشتى است!
در سومین آیهمورد بحث که در واقع مقدمهاى براى آیهمربوط به مریم و کفالت زکریا محسوب مىشود، باز سخن از تاثیر عامل وراثت و تربیت در پاکى و تقوا و فضیلت است; مىفرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد; آنها دودمانى بودند که (از نظر پاکى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفى آدم و نوحا وآلابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم).
گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیتخانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مساله مورد بحث، یعنى تاثیر وراثت و تربیت در شخصیت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتى که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده (25) و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتى یک انسان و مساله وراثت، تاثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمىتوان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائى برخوردارند، با افراد دیگرى که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرستبرخوردار بودهاند، مقایسه کرد.
اضافه بر آنچه تاکنون براى پیشرفتبرنامه تهذیب اخلاق گفتهایم، امور دیگرى وجود دارد که تاثیر بسزائى در مبارزه با رذائل اخلاقى و تقویت اصول فضائل در وجود آدمى دارد که از جمله امور زیر را مىتوان برشمرد: 1- پاک بودن محیط بىشک وضع محیط اجتماعى زندگى انسان اثر فوقالعادهاى در روحیات و اعمال او دارد چرا که انسان بسیارى از صفات خود را از محیط کسب مىکند. محیطهاى پاک غالبا افراد پاک پرورش مىدهد و محیطهاى آلوده غالبا افراد آلوده. درست است که انسان مىتواند در محیط ناپاک، پاک زندگى کند و بعکس در محیطهاى پاک سیر ناپاکى را طى کند و به تعبیر دیگر، شرایط محیط علت تامه در خوبى و بدى افراد نیست ولى تاثیر آن را به عنوان یک عامل مهم زمینه ساز نمىتوان انکار کرد. ممکن است کسانى قائل به جبر محیط باشند - همانگونه که هستند - ولى ما هر چند جبر را در تمام اشکالش نفى مىکنیم اما تاثیر قوى عوامل زمینه ساز را هرگز انکار نخواهیم کرد. با این اشاره کوتاه به قرآن باز مىگردیم و آیاتى را که درباره تاثیر محیط در شخصیت انسان به دلالت مطابقى یا به اصطلاح التزامى سخن مىگوید، مورد بحث قرار مىدهیم: 1- والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الانکدا کذلک نصرف الآیات لقوم یشکرون (سوره اعراب، آیه58) 2- وجاوزنا ببنى اسرائیل البحر فاتوا على قوم یعکفون على اصنام لهم قالوا یا موسى اجعل لنا الها کما لهم آلهة قال انکم قوم تجهلون (سوره اعراف، آیه138) 3- وقال نوح رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا - انک ان تذرهم یضلوا عبادک ولایلدوا الافاجرا کفارا (سوره نوح، آیات26 و27) 4- یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعة فایاى فاعبدون (سوره عنکبوت، آیه56) 5- ان الذین توفیهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیهم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماویهم جهنم وساءت مصیرا (سوره نساء، آیه97) ترجمه: 1- سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار مىروید; اما سرزمینهاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بىارزش از آن نمىروید; این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکر گزارند، بیان مىکنیم. 2- و بنىاسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در این هنگام بنىاسرائیل) به موسى گفتند: <تو هم براى ما معبودى قرار ده همانگونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند!» گفت: <شما جمعیتى جاهل و نادان هستید!» 3- نوح گفت: <پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار! چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمىآوردند!» 4- اى بندگان من که ایمان آوردهاید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهاى دشمنان تسلیم نشوید!) 5- کسانى که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: <شما در چه حالى بودید؟(و چرا با این که مسلمان بودید، در صف کفار جاى داشتید؟!)» گفتند: <ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [ فرشتگان] گفتند: <مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دار
فرمت ورد تعداد صفحات 102
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 100 صفحه می باشد.
فهرست مطالب:
1- پاک بودن محیط
2- نقش معاشران و دوستان
نقش معاشران در روایات اسلامى
تاثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى
3- تاثیر تربیت خانوادگى و وراثت در اخلاق
رابطه اخلاق و تربیت خانوادگى در احادیث اسلامى
4- تاثیر علم و آگاهى در تربیت
نتیجه
رابطه <علم» و <اخلاق» در احادیث اسلامى
5- تاثیر فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل
رابطه آداب و سنن با اخلاق در روایات اسلامى
چگونگى تاثیر <عمل» در <اخلاق» در روایات اسلامى
7- رابطه <اخلاق» و <تغذیه»
رابطه تغذیه و اخلاق در روایات اسلامى
صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى
بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بکلى دگرگون شده، و مسیر زندگانى آنها تغییر یافته است; و این امر دلائل مختلفى از نظر روانى دارد:
1- از جمله مسائلى که روانکاوان در مطالعات خود به آن رسیدهاند وجود روح محاکات در انسانها است; یعنى، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیکان خود مىبینند، حکایت مىکنند; افراد شاد بطور ناآگاه شادى در اطرافیان خود مىپاشند و <افسرده دل افسرده کند انجمنى را».
افراد مایوس، دوستان خود را مایوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار مىآورند، و همین امر سبب مىشود که دوستان با سرعت در یکدیگر تاثیر بگذارند.
2- مشاهده بدى و زشتى و تکرار آن، از قبح آن مىکاهد و کم کم به صورت یک امر عادى در مىآید; و مىدانیم یکى از عواملمؤثر در ترک گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.
3- تاثیر تلقین در انسانها غیر قابل انکار است; و دوستان بد همنشینان خود را معمولا زیر بمباران تلقینات مىگیرند و همین امر سبب مىشود که گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حس تشخیص را بکلى دگرگون سازد.
4- معاشرت با بدان، حس بدبینى را در انسان، تشدید مىکند و سبب مىشود که نسبتبه همه کس بدبین باشد، و این بدبینى یکى از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: <مجالسه الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار; همنشینى با بدان موجب بدبینى به نیکان مىشود.» (20)
حتى در حدیثى، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در این حدیث مىفرماید: <اربع یمتن القلب… ومجالسه الموتى; فقیل له یارسولالله وما الموتى؟ قال صلى الله علیه و آله: کل غنى مسرف; چهار چیز است که قلب انسان را مىمیراند… از جمله همنشینى مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان کیست اى رسولخدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافکارى است.» (21)
روشنى این موضوع، یعنى سرایتحسن و قبح اخلاقى از دوستان به یکدیگر سبب شده که شعرا و ادبا، نیز در اشعار خود هر کدام به نوعى درباره این مطلب داد سخن بدهند.
در یک جا مىخوانیم:
کم نشین با بدان که صحبتبد گر چه پاکى، تو را پلید کند آفتاب ار چه روشن است آن را پارهاى ابر ناپدید کند
در جاى دیگر آمده است:
با بدان کم نشین که بدمانى خو پذیر است نفس انسانى
و نیز گفتهاند:
صحبت نیک را زدست مده که و مه به شود زصحبتبه
اشعار در این زمینه بسیار فراوان است و این بحث را با شعر معروفى از سعدى که با تکرار هرگز کهنه نشده است پایان مىدهیم:
گلى خوشبوى در حمام روزى رسید از دست محبوبى به دستم بدو گفتم که مشکى یا عبیرى که از بوى دل آویز تو مستم بگفتا من گلى ناچیز بودم ولیکن مدتى با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم
3- تاثیر تربیتخانوادگى و وراثت در اخلاق
همه مىدانیم که اولین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینههاى اخلاقى در آنجا رشد و نمو مىکند; محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد; و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمیت این موضوع، زمانى آشکار مىشود که توجه داشته باشیم که اولا کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیا آثارى که در آن سن و سال در روح او نفوذ مىکند، ماندنى و پا برجا است!
این حدیث را غالبا شنیدهایم که امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: <العلم (فى) الص-غر کالنقش فىالحجر; تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مىشود!» (که سالیان دراز باقى و برقرار مىماند.) (22)
کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مىگیرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مىکنند; و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بىعفتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مىنمایند.
افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم و بیش به فرزندان منتقل مىشود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مىشود، هرچند بعدا قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤولیت را از فرزندان بطور کلى سلب کند.
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مىگذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مىشود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مىگیرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مىشود.
درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینهساز صفات و روحیات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیدهایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بودهاند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیدهایم. بىشک این مساله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مىدهد تاثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تاثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز مىگردیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسى قرار مىدهیم.
1- انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا (سوره نوح، آیه27)
2- فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا (سوره آل عمران، آیه37)
3- ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم (سوره آل عمران، آیه33 و 34)
4- یا ای-ها الذین آمنوا قوا ان-فسکم واهلیکم نارا و قوده-ا الناس و الحجاره (سوره تحریم، آیه6)
5- یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا (سوره مریم، آیه28)
ترجمه:
1- چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمىآورند!
2- خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و بطور شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به <زکریا» سپرد.
3- خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد.
آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند; و خداوند شنوا و دانا است (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالتخود، آگاه مىباشد).
4- اى کسانى که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
5- اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد کارهاى!
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیهمورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مىکند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مىسازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مىکنند،و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولد نمىشود (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا ).
این سخن ضمن اینکه نشان مىدهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیتخانوادگى، و حتى عامل وراثت مىتواند در اخلاق و عقیده مؤثر باشد.
قابل توجه این که نوح علیه السلام بطور قاطع مىگوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود; نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بىاختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفتهاند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: <انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن; جز آنها که (تاکنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه36)
ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمىشود، بنابراین بعید نیست که نسبتبه نسل آینده بر اساس امور سه گانهاى که گفته شد (محیط، تربیتخانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حد تمیز مىرسید، او را نزد نوح علیه السلام مىبردند، و به کودک مىگفتند این پیرمرد را مىبینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)!
و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مىآمدند و مىرفتند. (23)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنى که از مهمترین و با شخصیتترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مىدهد مساله وراثت و تربیتخانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تاثیر این امور توجه داشت.
از جمله روحیات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسههاى شیطان به خدا مىسپرد، و آرزو مىکرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتى براى این کار نذر کرده بود.
آیه فوق مىگوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایستهاى گیاه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا).
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنیناند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربیتخانوادگى و هم محیط.
و قابل توجه این که در ذیل این جمله مىافزاید و کفلها زکریا; و خداوند زکریا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید (24) پیدا استحال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیمالشانى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است.
و جاى تعجب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده:
<کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب;
هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آنجا مىدید; از او پرسید اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟ گفت: این از سوى خداست; خداوند به هر کس بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.»
آرى آن تربیتبهشتى نتیجهاش این اخلاق و غذاى بهشتى است!
در سومین آیهمورد بحث که در واقع مقدمهاى براى آیهمربوط به مریم و کفالت زکریا محسوب مىشود، باز سخن از تاثیر عامل وراثت و تربیت در پاکى و تقوا و فضیلت است; مىفرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد; آنها دودمانى بودند که (از نظر پاکى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفى آدم و نوحا وآلابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم).
گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیتخانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مساله مورد بحث، یعنى تاثیر وراثت و تربیت در شخصیت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتى که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده (25) و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتى یک انسان و مساله وراثت، تاثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمىتوان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائى برخوردارند، با افراد دیگرى که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرستبرخوردار بودهاند، مقایسه کرد.
فرمت فایل : WORD ( قابل ویرایش ) تعداد صفحات:103
تاثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى
3- تاثیر تربیتخانوادگى و وراثت در اخلاق
رابطه اخلاق و تربیتخانوادگى در احادیث اسلامى
رابطه <علم» و <اخلاق» در احادیث اسلامى
5- تاثیر فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل
رابطه آداب و سنن با اخلاق در روایات اسلامى
چگونگى تاثیر <عمل» در <اخلاق» در روایات اسلامى
رابطه تغذیه و اخلاق در روایات اسلامى
اضافه بر آنچه تاکنون براى پیشرفتبرنامه تهذیب اخلاق گفتهایم، امور دیگرى وجود دارد که تاثیر بسزائى در مبارزه با رذائل اخلاقى و تقویت اصول فضائل در وجود آدمى دارد که از جمله امور زیر را مىتوان برشمرد:
بىشک وضع محیط اجتماعى زندگى انسان اثر فوقالعادهاى در روحیات و اعمال او دارد چرا که انسان بسیارى از صفات خود را از محیط کسب مىکند. محیطهاى پاک غالبا افراد پاک پرورش مىدهد و محیطهاى آلوده غالبا افراد آلوده.
درست است که انسان مىتواند در محیط ناپاک، پاک زندگى کند و بعکس در محیطهاى پاک سیر ناپاکى را طى کند و به تعبیر دیگر، شرایط محیط علت تامه در خوبى و بدى افراد نیست ولى تاثیر آن را به عنوان یک عامل مهم زمینه ساز نمىتوان انکار کرد.
ممکن است کسانى قائل به جبر محیط باشند - همانگونه که هستند - ولى ما هر چند جبر را در تمام اشکالش نفى مىکنیم اما تاثیر قوى عوامل زمینه ساز را هرگز انکار نخواهیم کرد.
با این اشاره کوتاه به قرآن باز مىگردیم و آیاتى را که درباره تاثیر محیط در شخصیت انسان به دلالت مطابقى یا به اصطلاح التزامى سخن مىگوید، مورد بحث قرار مىدهیم:
1- والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الانکدا کذلک نصرف الآیات لقوم یشکرون (سوره اعراب، آیه58)
2- وجاوزنا ببنى اسرائیل البحر فاتوا على قوم یعکفون على اصنام لهم قالوا یا موسى اجعل لنا الها کما لهم آلهة قال انکم قوم تجهلون (سوره اعراف، آیه138)
3- وقال نوح رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا - انک ان تذرهم یضلوا عبادک ولایلدوا الافاجرا کفارا (سوره نوح، آیات26 و27)
4- یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعة فایاى فاعبدون (سوره عنکبوت، آیه56)
5- ان الذین توفیهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیهم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماویهم جهنم وساءت مصیرا (سوره نساء، آیه97)
ترجمه:
1- سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار مىروید; اما سرزمینهاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بىارزش از آن نمىروید; این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکر گزارند، بیان مىکنیم.
2- و بنىاسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در این هنگام بنىاسرائیل) به موسى گفتند: <تو هم براى ما معبودى قرار ده همانگونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند!» گفت: <شما جمعیتى جاهل و نادان هستید!»
3- نوح گفت: <پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار! چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمىآوردند!»
4- اى بندگان من که ایمان آوردهاید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهاى دشمنان تسلیم نشوید!)
5- کسانى که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: <شما در چه حالى بودید؟(و چرا با این که مسلمان بودید، در صف کفار جاى داشتید؟!)» گفتند: <ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [ فرشتگان] گفتند: <مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند.
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیه تاثیر محیط در اعمال و افعال انسان به صورت لطیفى بیان شده است.
توضیح این که: مفسران بزرگ در تفسیر این آیه بیانات گوناگونى دارند.
بعضى گفتهاند منظور این است که آب زلال و حى همچون قطرات باران بر سرزمین دلها فرو مىریزد; دلهاى پاک آن را مىپذیرد و گلهاى زیباى معرفت و میوههاى لذتبخش تقوا و طاعت از آن مىروید در حالى که دلهاى ناپاک و آلوده واکنش مناسبى نشان نمىدهند; پس اگر مىبینیم عکسالعمل همه در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات اسلام یکسان نیست، این به خاطر نقص در فاعلیت فاعل، نمىباشد بلکه اشکال در قابلیت قابل است. (1)
دیگر این که، هدف از بیان این مثال این است که همیشه نیکیها و خوبیها را از محل مناسبش طلب کنید چرا که تلاش و کوشش در محلهاى نامناسب چیزى جز هدر دادن نیروها محسوب نمىشود. (2)
احتمال سومى که در تفسیر این آیه وجود دارد و مىتواند براى بحث ما مورد استفاده قرار گیرد این است که: در این مثال انسانها به گیاهان تشبیه شدهاند و محیط زندگى آنها به زمینهاى شور و شیرین; در یک محیط آلوده، پرورش انسانهاى پاک مشکل است هر چند تعلیمات قوى و مؤثر باشد، همانگونه که قطرات حیاتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمىرویاند. به همین دلیل، براى تهذیب نفوس و تحکیم اخلاق صالح باید به اصلاح محیط اهمیت فراوان داد.
البته تفسیرهاى سه گانه بالا هیچ گونه منافات با هم ندارد; ممکن است تمثیل فوق ناظر به همه این تفسیرها باشد.
آرى! محیط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است; در حالى که محیطهاى پاک بهترین و مناسبترین فرصت را براى تهذیب نفوس دارد.
در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم مىخوانیم که روزى یاران خود را مخاطب ساخته و فرمود: <ایاکم وخضراء الدمن، قیل یارسول الله ومن خضراء الدمن قال صلى الله علیه و آله: المرئة الحسناء فى منبت السوء; از گیاهان (زیبایى که) بر مزبلهها مىروید بپرهیزید! عرض کردند اى رسولخدا! گیاهان زیبایى که بر مزبلهها مىروید اشاره به چه کسى است; فرمود: زن زیبایى که در خانواده (و محیط) بد پرورش یافته!» (3)
این تشبیه بسیار گویا مىتواند اشاره به تاثیر محیط خوب و بد در شخصیت انسان باشد و یا اشاره به مساله وراثتبه عنوان یک وسیله زمینهساز و یا هر دو.
در آیهدوم سخن از قوم بنىاسرائیل است که سالها تحت تعلیمات روحانى و معنوى موسى علیه السلام در زمینه توحید و سایر اصول دین قرار داشتند و معجزات مهم الهى را همچون شکافته شدن دریا و نجات از چنگال فرعونیان، بطور خارقالعاده با چشم خود دیدند; اما همین که در مسیر خود به سوى شام و سرزمینهاى مقدس، با گروهى بتپرستبرخورد کردند، چنان تحت تاثیر این محیط ناسالم قرار گرفتند که صدا زدند: <یا موسى اجعل لنا الها کما لهم آلهة; اى موسى براى ما بتى قرار بده همانگونه که آنها داراى معبودان و بتها هستند! »
موسى از این سخن بسیار متعجب و خشمگین شد و گفت: <به یقین شما جمعیتى جاهل و نادان هستید! (قال انکم قوم تجهلون)
سپس بخشى از مفاسد بتپرستى را براى آنها شرح داد.
و عجب آن که بنىاسرائیل بعد از توضیحات صریح موسى علیه السلام نیز اثر منفى آن محیط مسموم در آنها باقى بود، بطورى که سامرى توانست از غیبت چند روزه موسى علیه السلام استفاده کند و بت طلائى خود را بسازد و اکثریت آن گروه نادان را به دنبال خود بکشاند و از توحید به شرک و بتپرستى ببرد.
این موضوع بخوبى نشان مىدهد که محیطهاى ناسالم تا چه حد مىتواند در مسائل اخلاقى و حتى عقیدتى اثر بگذارد; شک نیست که بنىاسرائیل پیش از مشاهده این گروه بتپرست، زمینه فکرى مساعدى در اثر زندگى مداوم در میان مصریان بتپرست، براى این موضوع داشتند ولى مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقهاى بود که زمینههاى قبلى را فعال کرد; و به هر حال، همه اینها دلیل بر تاثیر محیط در افکار و عقائد انسان است.
1- پاک بودن محیط
2- نقش معاشران و دوستان
نقش معاشران در روایات اسلامى
تاثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى
3- تاثیر تربیتخانوادگى و وراثت در اخلاق
رابطه اخلاق و تربیتخانوادگى در احادیث اسلامى
4- تاثیر علم و آگاهى در تربیت
نتیجه
رابطه <علم» و <اخلاق» در احادیث اسلامى
5- تاثیر فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل
رابطه آداب و سنن با اخلاق در روایات اسلامى
چگونگى تاثیر <عمل» در <اخلاق» در روایات اسلامى
7- رابطه <اخلاق» و <تغذیه»
رابطه تغذیه و اخلاق در روایات اسلامى
صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى
اضافه بر آنچه تاکنون براى پیشرفتبرنامه تهذیب اخلاق گفتهایم، امور دیگرى وجود دارد که تاثیر بسزائى در مبارزه با رذائل اخلاقى و تقویت اصول فضائل در وجود آدمى دارد که از جمله امور زیر را مىتوان برشمرد:
1- پاک بودن محیط
بىشک وضع محیط اجتماعى زندگى انسان اثر فوقالعادهاى در روحیات و اعمال او دارد چرا که انسان بسیارى از صفات خود را از محیط کسب مىکند. محیطهاى پاک غالبا افراد پاک پرورش مىدهد و محیطهاى آلوده غالبا افراد آلوده.
درست است که انسان مىتواند در محیط ناپاک، پاک زندگى کند و بعکس در محیطهاى پاک سیر ناپاکى را طى کند و به تعبیر دیگر، شرایط محیط علت تامه در خوبى و بدى افراد نیست ولى تاثیر آن را به عنوان یک عامل مهم زمینه ساز نمىتوان انکار کرد.
ممکن است کسانى قائل به جبر محیط باشند - همانگونه که هستند - ولى ما هر چند جبر را در تمام اشکالش نفى مىکنیم اما تاثیر قوى عوامل زمینه ساز را هرگز انکار نخواهیم کرد.
با این اشاره کوتاه به قرآن باز مىگردیم و آیاتى را که درباره تاثیر محیط در شخصیت انسان به دلالت مطابقى یا به اصطلاح التزامى سخن مىگوید، مورد بحث قرار مىدهیم:
1- والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الانکدا کذلک نصرف الآیات لقوم یشکرون (سوره اعراب، آیه58)
2- وجاوزنا ببنى اسرائیل البحر فاتوا على قوم یعکفون على اصنام لهم قالوا یا موسى اجعل لنا الها کما لهم آلهة قال انکم قوم تجهلون (سوره اعراف، آیه138)
3- وقال نوح رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا - انک ان تذرهم یضلوا عبادک ولایلدوا الافاجرا کفارا (سوره نوح، آیات26 و27)
4- یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعة فایاى فاعبدون (سوره عنکبوت، آیه56)
5- ان الذین توفیهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیهم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماویهم جهنم وساءت مصیرا (سوره نساء، آیه97)