مدیریت استراتژیک
این مقاله به بحث مدیریت استراتژیک میپردازد؛ ابتدا بحث با تعریفی پیرامون مدیریت و استراتژی آغاز و فرایند مدیریت استراتژیک در پنج مرحله، تجزیه و تحلیل محیطی، پایهگذاری جهتگیری سازمانی، هدفگذاری، تعیین و تدوین استراتژیها، بسترسازی و اجرای استراتژیها و کنترل استراتژیها توضیح داده شده است.
مهارتهای بنیادین شامل مهارت تعامل، تخصیص، نظارت و سازماندهی میشود.پژوهشهای انجام گرفته ، مزایایی را برای تفکر استراتژیک و تعهد عمیق به فرایند مدیریت استراتژیک قایل است،
از جمله تفکر و تعهد استراتژیک :
۱- سطوح مختلف مدیریت سازمان را در تعیین اهداف ، هدایت و راهنمایی می کند.
2- شناسایی و پاسخگویی به موج تغییرات، فرصتهای جدید و تهدیدات در حال ظهور را تسهیل می کند.
3- منطق مدیریت را در ارزیابی نیاز به سرمایه و نیروی کار تقویت می سازد.
۴-کلیه تصمیم گیریهای مدیران در زمینه استراتژی را در کل سازمان هماهنگ می نماید.
تعریف مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.
مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل.
بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
فرهنگ و مدیریت استراتژیک
علم مدیریت استراتژیک گرچه به لحاظ متاثربودن از شخصیت فردی مدیران به عنوان یک فن نیز مورد بررسی قرار میگیرد، اما با اینحال پرورش، شناخت و به کارگیری آن نیازمند شاخهٔ بسیار کارآمدی از علم مدیریت است که تحت عنوان مدیریت استراتژیک در سازمان شناخته میگردد.
در این مقاله با ایدههای نویسنده پیرامون ضرورت و چگونگی استراتژیکنمودن مدیریت فرهنگی کشور آشنا میشوید.
علم مدیریت استراتژیک گرچه به لحاظ متاثربودن از شخصیت فردی مدیران به عنوان یک فن نیز مورد بررسی قرار میگیرد، اما با اینحال پرورش، شناخت و به کارگیری آن نیازمند شاخهٔ بسیار کارآمدی از علم مدیریت است که تحت عنوان مدیریت استراتژیک در سازمان شناخته میگردد.
یک تفاوت اساسی میان نظام فرهنگی کشور ما با سایر کشورها وجود دارد که کار ساماندهی فرهنگ را مقولهای سهل و ممتنع مینماید و آن این است که در بسیاری از کشورها فرهنگ (عمومی، تاریخی و دینی) در خدمت موفقیتهای سیاسی و اقتصادی قرار میگیرد، در حالیکه در نظام اسلامی ما همهٔ سازمانها و امکانات و توانمندیها در راستای یک هدف ایدئولوژیک و فرهنگی تعریف شدهاند.
تعداد صفحات: 64
«یک مدل تصادفی مربوط به تصمیمات استراتژیک»
مقدمه:
دراین فصل مطالب ارائه شده در فصول گذشته را برای ارائه و تهیه مدل تصادفی مورد تحلیل قرار میدهیم. در این رابطه متغیرهای تأثیرگذار و مهم را در مدل بررسی کرده و میتوان میزان خطرپذیری را با توجه به متغیرهای اطلاعاتی و نحوه بر هم کنش و اثر متقابل آنها تحلیل میکنیم.
ـ مدل تصادفی: تصمیمات استراتژیک
ما تلاش میکنیم عوامل تأثیرگذار در تصمیمگیری را برحسب متغیرها تهیه کرده و ارتباطات بین آنها را تعیین کنیم. تلاشها در جهت ارائه و تکمیل مدل یکپارچه و پیشرفته است. این امر با درنظر گرفتن متغیرهای مهم و تأثیرگذار در چهار فهرست قابل ارائه است که این موارد دارای ویژگیهای مشترکی هستند. این موارد بشرح زیر هستند.
ـ ویژگیها و خصوصیات محیطی: این متغیرها مربوط به ماهیت ساختار هستند و بر چهارچوب سازمانی آن میتوانند تأثیر داشته باشند.
ویژگیهای واحد «بخش» تصمیمگیری: متغیرهای زیادی در ارتباط با این موضوع وجود دارند که میتوانند در فرآیند تصمیمگیری تأثیرگذار باشند.
ـ ویژگیهای اطلاعاتی: این متغیرها با ابعاد و مقادیر کمی ارتباط دارند که در این رابطه اطلاعات و سیستم اطلاعاتی مرتبط با آنان بهگونهای طراحی شدهاند که بتوانند از فرآیند تصمیمگیری استراتژیک حمایت و پشتیبانی کنند.
90101 ویژگیهای محیط کاری «کاربردی»:
فرآیند انجام هر تصمیمگیری نمیتواند بدون وجود فضای کاربردی قابل پیادهسازی نیست. این فرآیند به منظور تحقق علاوه بر محیط پیادهسازی به عواملی نیز نیازمند است. مهمترین این موارد بشرح زیر هستند.
ـ محیط و فضای خارجی: تقاضا و درخواستها برای دریافت هر نوع خدمات میتواند سبب اعمال فشار و تنش بر محیط شود و بدنبال آن فضای بازار و شرایط حاکم برآن و میزان تقاضای مشتری تأثیر میپذیرند. در این رابطه برخی آژانسها و نمایندگیها میتوانند سبب تشویق و ترغیب فعالیتهای سازمانی و تحولات درون آن شوند.
ـ محیط سازمانی: درحین فرآیند سازماندهی، چهارچوب کاری از جمله عوامل مهم و کلیدی در این رابطه هستند. میزان ارتباطات و بر هم کنشهای داخلی میتوانند عملکرد حفاظتی و پشتیبانی از فعالیتهای مدیریتی را انجام دهد. اهداف و سیاستها برپایه محیط کاربردی و عملیاتی تعیین میشوند.
90102 ویژگیها و خصوصیات یک تصمیم ویژه
هر فرآیند تصمیمگیری استراتژیک برحسب ویژگیهای سازمانی تعیین میشود. این خصوصیت واحد و منحصر بفرد را میتوان بصورت زیر طبقهبندی کرد:
1ـ ماهیت مشکل استراتژیک، این امر دارای 2 بخش است،
ـ مقیاس و وسعت مسأله بستگی به تصمیمات استراتژیک و ابعاد سازمانی دارد. این امر را میتوان معمولاً برحسب میزان تأثیرگذاری منابع تعیین کرد. در این رابطه متغیر زمان و میزان در دسترس آن در تصمیمگیری از جایگاه ویژهای برخوردار است.
ـ میزان پیچیدگی و تفاوتهای برپایه تعریفی که از یک مسأله استراتژیک ویژه صورت میگیرد تعیین میشود. در این رابطه خصوصیات و ویژگیهای محیط و شرایط کاری میتوانند سریعاً ماهیت و محتوای تصمیم را تغییر دهند. نظر و عقیده مرتبط با آن میتواند از یک هفته تا هفته دیگر دچار تغییر شود. بازار میتواند در عرصه رقابت بین ارائه کنندگان محصولات میتواند در نرخ سرعت تغییرات اثرات قابل توجهی داشته باشند.
2ـ عوامل مربوط به تصمیمگیری میتوانند در رابطه با هر نوع تصمیم استراتژیک تغییر کنند، باتوجه به تعداد متغیرها حالات و روشهای گوناگون قابل استفاده هستند و میتوان در رابطه با هر موضوع چندین راه حل را ارائه داد. مثالهایی از این عوامل مهم بشرح زیر هستند.
ـ کیفیت تصمیمگیری در رابطه با سازمان.
ـ میزان قابلیت انحراف و اشتباه در هر بار تصمیمگیری
ـ گسترش و توسعه واحد تصمیمگیری از نظر تعداد اعضاء که میتواند نتایج قابل توجهی بدنبال داشته باشد.
ـ زمان و منابع مربوط که در یک فرآیند برای حل کردن یک مسأله بکار گرفته میشوند.
90103 ویژگیهای واحد تصمیمگیری:
ویژگیهای متنوع و گوناگونی در رابطه با واحد تصمیمگیری وجود دارند. این عوامل میتوانند در سطوح مدیریتی گوناگون تأثیرگذار باشند، ورودی و خروجی فرآیند بشرح زیر است:
ـ مهارتها و کارآیی میتواند در مرحله اول انتخاب و فرآیند تصمیمگیری، تأثیرگذار باشند.
ـ مهارتهای فردی میتواند سبب شود که بهرهبرداری از امکانات بصورت بهینه انجام شود این منابع و امکانات میتوانند در روش شناسیهای بکار گرفته شده بصورت مناسب بکار گرفته شوند.
ـ مسیر ثبت اطلاعات مربوط به موفقیتهای قبلی و آسیب مربوط به آن میتواند در ارائه راه حل مؤثر و کارآمد واقع شوند.
ـ دو گروه مهم مربوط به این عوامل بشرح زیر است:
1ـ گروه یا فرد: تصمیمات استراتژیک شباهت زیادی به تلاش گروهی دارد، در این تصمیمات هدف نهایی بر نائل شدن به موفقیت در سازمانهای خاصی است. در این موارد فرآیند تصمیمگیری و قاعدهمند کردن اطلاعات از ارزش قابل توجهی برخوردار است.
2ـ ویژگیها و خصوصیات فردی: دانش، مهارتها، تجربه و توانمندیها میتوانند در تصمیمگیری نقش تعیینکنندهای داشته باشند. این متغیرها بسیار ت؟أثیرگذار هستند. در بسیاری از حالات ویژگیها و حالات میتوان گروهی از حالات را در نظر گرفت. به این شیوه میتوان اثرگذاری ویژگیها بصورت مطلوب شکل داد.
ـ ویژگیهای اطلاعاتی:
اطلاعات میتوانند ارتباط معقول و منطقی بین عوامل مختلف برقرار کنند و در واحد تصمیمگیری نقش مهمی داشته باشند. برخی از ویژگیهای مهم و تأثیرگذار بشرح زیر هستند.
ـ انواع و کیفیت اطلاعات مربوط به اطلاعات و نتایج موجود.
ـ کیفیت این اطلاعات.
ـ هزینههای افزایشی که میتوانند سبب بهبود کیفیت و کمیت اطلاعات شوند.
اطلاعات میتوانند در اطمینان به تصمیمات و نتایج آنها از نظر تفکرات داخلی و خارجی مهم و ارزشمند باشند. این عوامل در سیستمهای اطلاعاتی از جایگاه ویژهای برخوردارند و میتوان به کمک آنها مکانیسمهای مربوط به ابزار و امکانات را تعدیل کرد.
ـ اثر متقابل ویژگیها و خصوصیات
چهار عنصر مهم و اصلی در رابطه با پیشرفت و تکامل چهارچوب کاری در مورد تصمیمات استراتژیک وجود دارد، باید بر اهمیت این عوامل تأکید کرد و بیان کرد آنها نباید بصورت مستقل بکار گرفته شوند بدین ترتیب با بهبود فرآیند، اقدامات مرتبط با آن دچار پیچیدگی بیشتری میشوند. در زمان تصمیمگیری باید بر اثر این عوامل در چهارچوب کاری و محیط تصمیمگیری توجه ویژهای داشت. متغیرهای بسیار متنوعی وجود دارند که متأسفانه امکان دخالت آنها بصورت تمام و کمال وجود ندارد. همینطور برخی از آنها بدلیل پیچیدگیهایی که به همراه دارند برخی اوقات نادیده گرفته میشوند. در فرآیند تصمیمگیری، علاوه بر وضعیت فعلی باید وضعیت آینده و بعدی در نظر گرفته شود. این امر میتواند در مسیر پیشرفت و تکامل طرح و تغییرات بعدی بسیاری کارآمد ظاهر شود. در این زمینه انطباق و هماهنگی این متغیرها از جایگاه ویژهای برخوردار است. نکته نهایی و مهم در این مدل مربوط به جهتگیری یکسان همه متغیرها و عوامل است. بکارگیری این دیدگاه میتواند توسط فرد تصمیمگیرنده، سبب کارآمدی تصمیم و تغییرات اعمال شده شود. استراتژی سازمانی که در همه موارد نقش کلیدی دارد، بوسیله برخی عوامل همواره محدود میشود. این امر سبب میشود تا تغییرات با روند و سرعت کمتری اعمال وند. تمایل در ایجاد تغییرات در جهت همگرایی عوامل مؤثر و افزایش ارتباطات بین آنها میباشد. مهمترین تاثیری که این عوامل میتواند بدنبال داشته باشند مربوط به دستیابی به کنترل کارآمد سیستم است. با اعمال اثر این متغیرها کارآمد میتوان تاثیر تصمیمات اخذ شده را در محیط کاری خارجی بیشتر کرد.
ـ ارتباطات خطرپذیری با مدل
تعریف و توضیح خطرپذیری بصورت عمومی در یک مدل سبب بهبود مدل در همه ابعاد کاربردی آن میشود. مراحل نهایی مربوط به فرآیند تصمیمگیری و میزان تاثیر آن بر فرآیند مربوط در شکل 2ـ9 نشان داده شده است. در مواجه شدن با محیط کاری و سازمانی و در حالت تصمیمگیری، عدم قطعیت و خطرپذیری نقش تعیینکنندهای دارد. برخی از نتایج حاصله میتوانند ناشی از تغییرات در شرایط محیطی باشند. بعنوان مثال تغییرات بعدی از نقطهنظر برخورد با مشتری و مصرفکننده و میزان استقبال او، به سختی قابل پیشبینی است. ویژگیهای یک تصمیم ویژه نظیر میزان پیچیدگی آن میتواند بر خطرپذیری طرح و تصمیم صورت گرفته اثرگذار باشد. ورودیها میتوانند بصورت گروهی در فرآیند و نتایج حاصل تز آن اثر داشته باشند. سیستمهای اطلاعاتی در فراهم کردن سطح آگاهی و اطلاع قابل قبول برای تصمیمگیرنده از جایگاه ویژهای برخوردارند. میزان اثر بخشی و کارآمدی هر فرایند تصمیمگیری با توجه به میزان خطر طرح ارائه شده تعیین میشوند. سه نتیجه نهایی را میتوان در این حالت بدست آورد.
تعداد صفحه :21
ارزش مدیریت استراتژیک
مقدمه
جاذبه هر رویکرد مدیریتی، انتظار رهنمون شدن به سود بیشتر برای مؤسسه است. این، به ویژه درباره نظام مدیریت استراتژی با تأثیر عمدهای که بر تدوین و اجرای برنامهها دارد، صادق است.
مجموعهای از مطالعات انجام شده درباره سازمانهای کسب و کار ، تأثیر فرآیندهای مدیریت استراتژیک را بر نتیجه نهایی اندازهگیری کردهاند.
یکی از نخستین مطالعات عمده توسط آنسوف و همکاران در سال 1970 اجرا گردید.
در بررسی 93 مؤسسه تولیدی آمریکایی، پژوهشگران دریافتند که برنامه ریزان رسمی که از رویکرد مدیریت استراتژیک استفاده میکردهاند، بر حسب معیارهای مالی که فروش، داراییها، قیمت فروش، درآمد هر سهم و رشد درآمد را اندازه میگرفت، نسبت به مؤسسات بدون برنامهریزی، موفقیت بیشتری کسب نموده بودند.
برنامهریزان همچنین در پیشبینی نتیجه فعالیتهای عمده استراتژیک دقت بیشتری داشتند.دومین پژوهش پیشاهنگ توسط تیون و هاوس در سال 1970 چاپ شد که 36 مؤسسه در شش صنعت مختلف را مطالعه کرده بودند.
انها دریافتند که برنامهریزان رسمی در صنایع نفت، غذایی، دارویی،فولاد، شیمیایی و ماشینآلات بطور قابل ملاحظهای از مؤسسات بدون برنامه در همان صنایع پیشی گرفته بودند. به علاوه، برنامهریزان، عملکرد خودشان را به میزان معتنابهی بعد از پیادهکردن فرآیند رسمی در مقایسه با عملکرد مالی در سالهای بدون برنامهریزی، بالا برده بودند.
بعداً ( 1972) هارولد از تکرار بخشی از پژوهش تیون و هاوس درباره شرکتهای دارویی و شیمیایی گزارش داد. یافتههای او مطالعه پیشین را تأیید کرد و در واقع نشان داد که تفاوت میان عملکرد مالی مؤسسات با برنامهریزی مؤسسات بدون برنامهریزی در طول زمان افزایش یافته بود.
در 1974 فولمر و رو ، مطالعهای از تجربه مدیریت استراتژیک 386 شرکت طی 2 سال منتشر کردند.نویسندگان دریافتند که مؤسسات تولیدکننده کالاهای بادوام، با مدیریت استراتژیک از مؤسسات بدون مدیریت استراتژیک از مؤسسات بدون مدیریت استراتژیک مؤفقتر بودند.
مطالعه شرکتهای تولیدکننده کالاهای مصرفی و خدمات را شامل نمیشدـ احتمالاً به این دلیل که پژوهشگران، فکر میکردند که مدیریتی استراتژیک در این موسسات پدیده جدیدی است و نتیجه آن کاملاً روشن نشده است.
در 1974 شوفلر و همکاران نتیجه مطالعهای طراحی شده برای اندازهگیری تأثیر مطالعات بازار بر سود را منتشر ساختند. این پروژ اثرات برنامهریزی استراتژیک را بازده سرمایه در برمیگرفت.
پژوهش به این نتیجه میرسد که بازده سرمایه بیش از اینکه تحت تأثیر سهم بازار، تراکم سرمایه وتنوع فعالیت بود. پروژه کامل که 37 متغیر عملکرد را شامل میشد، نشان داد که تا 80 درصد پیشرفت ممکن در سودآوری مؤسسه از طریق تغییر در جهت استراتژیک شرکت حاصل شده بود.
مطالعه دیگری درباره تأثیر گسترده توسط کارگر و مالیک در 1975 گزارش شد. پژوهش ایشان که 90 شرکت آمریکایی را در پنج صنعت در برمیگرفت، نشان داد که عملکرد شرکتهایی که از برنامهریزی استراتژیک بلندمدت استفاده میکردند برحسب معیارهای معمول مالی به میزان قابل توجهی بهتر از شرکتهایی بود که برنامهریزی رسمی داشتند.
سرانجامدر حالی که بیشتر مطالعات، مدیریت استراتژیک را در شرکتهای بزرگ آزمون کردند، گزارشی در سال 1982 نشان داد که برنامهریزی استراتژیک تأثیر مطلوبی عملکرد کسب و کارهای کوچک داشته است.
رابینسون پس از مطالعه 101 مؤسسه چک خردهفروشی خدماتی و تولیدی ظرف مدت 3 سال ، دریافت شرکتهایی که از برنامهریزی استراتژیک استفاده میکردند، بهبود قابل توجهی از نظر فروش، سودآوری بهرهوری نسبت به مؤسساتی که فعالیت سیستماتیک برنامهریزی نداشتند به دست آورده بودند.
الگوی کلی نتیجههای حاصل از هفت مطالعه،ارزش مدیریت استراتژیک را بر اساس معیارهای مختلف مالی به روشنی نشان میدهد.
بر پایه شواهدی که در دست است،سازمانهایی که رویکرد مدیریت استراتژیک را به کار میبرند، بطور منطقی و جدی انتظار دارند که سیستم جدید، عملکرد مالی آنها را بهبود بخشد.
تعداد صفحات: 52
برنامه ریزی استراتژیک و مدل برایسون
برنامه ریزی استراتژیک
بیشتر برنامه ریزیها براساس دیدگاه عقلایی، دارای شکل «آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نیاز» میباشند. در این مدلها، ابتدا آرمانها و اهداف سازمان تبیین شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع مورد نیاز برای انجام برآورد میگردند. تغییر در شرایط محیط، سیاستها، نگرشها، دیدگاهها، ساختارها، نظامها و . . . عواملی هستند که بر آرمانها و اهداف برنامه ریزی تأثیر گذاشته و در نهایت باعث تغییر برنامه میگردند. برنامه ریزی در شکل عقلایی فوق، ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر به شکست میگردد. این شرایط موجب رشد این تفکر شد که در برنامه ریزی باید بتوان مطابق با تغییرات، جهت حرکت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدی را در پیش گرفت. این نگرش زمینهساز ابداع برنامه ریزی استراتژیک شد. برخلاف برنامه ریزی سنتی که در آن آرمانها و اهداف تعیین میشوند هدف برنامه ریزی استراتژیک، تبیین و تدوین استراتژی است. بسته به نوع، تنوع و ماهیت تغییرات موجود در محیط میتوان ترکیبی از برنامه ریزی سنتی و برنامه ریزی استراتژیک را بکار برد.
تعاریف مختلف و متفاوتی از استراتژی ارائه شده است. در اینجا تعریفی ارائه میشود که بتواند مفهوم آن را در برنامه ریزی استراتژیک مشخص نماید. استراتژی برنامه، موضع، الگوی رفتاری، پرسپکتیو، سیاست یا تصمیمی است که سمت و سوی دیدگاهها و جهت حرکت سازمان را نشان میدهد. استراتژی میتواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوت تعریف شود.
برنامه ریزی استراتژیک گونهای از برنامه ریزی است که در آن هدف، تعریف و تدوین استراتژیهاست. از آنجایی که استراتژی میتواند دارای عمر کوتاه یا بلند باشد برنامه ریزی استراتژیک میتواند برنامه ریزی بلندمدت یا کوتاهمدت باشد اما متفاوت از آنهاست.
واژه «استراتژیک» معنی هر آنچه را به استراتژی مربوط باشد در بردارد. واژه «استراتژی» از کلمه یونانی «استراتگوس» گرفته شده است که به معنای رهبری است. برنامه ریزی استراتژیک کوششی است ساختیافته برای اتخاذ تصمیمهای اساسی و انجام اعمالی که ماهیت سازمان، نوع فعالیتها و دلیل انجام آن فعالیتها توسط سازمان را شکل داده و مسیر میبخشد. همانطور که استراتژی نظامی پیروزی در جنگ است، برنامه ریزی استراتژیک نیز طرق انجام مأموریتهای سازمان را دنبال میکند.
مدل برایسون
نمودار آمده در آخر این بخش مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در قالب مدل برایسون را نمایش میدهد. همانطور که اشاره شد این مدل نتیجه بررسی خصوصیات مدلهای قبلی و رفع نقاط ضعف آنها برای کاربرد در سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی میباشد. همانطور که ملاحظه میشود این مدل شامل یک فرایند پیوسته (مطابق با تعریف برنامه ریزی) و تکرارپذیر میباشد که پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه مییابد. در این جا این فرایند در قالب ده مرحله شرح داده میشود. از خصوصیات این فرایند این است که نتایج حاصل از هر مرحله میتواند در بازنگری یا تکمیل مراحل پیش از آن مورد استفاده قرار گیرند.
تعداد صفحه :7