مجلس شوراى اسلامى
اصل شصت و دوم
مجلس شوراى اسلامى از نمایندگان ملت که بهطور مستقیم و با رأى مخفى انتخاب مىشوند تشکیل مىگردد.
شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و کیفیت انتخابات را قانون معین خواهد کرد. اصل شصت و سوم
دورهٔ نمایندگى مجلس شوراى اسلامى چهار سال است. انتخابات هر دوره باید پیش از پایان دورهٔ قبل برگزار شود بهطورى که کشور در هیچ زمان بدون مجلس نباشد.
اصل شصت و چهارم
عدهٔ نمایندگان مجلس شوراى اسلامى دویست و هفتاد نفر است و از تاریخ همهپرسى سال یکهزار و سیصد و شصت و هشت هجرى شمسى پس از هر ده سال، با در نظر گرفتن عوامل انسانی، سیاسی، جغرافیائى و نظایر آنها حداکثر بیست نفر نماینده مىتواند اضافه شود.
زرتشتیان و کلیمیان هر کدام یک نماینده و مسیحیان آشورى و کلدانى مجموعاً یک نماینده و مسیحیان ارمنى جنوب و شمال هر کدام یک نماینده انتخاب مىکنند.
محدودهٔ حوزههاى انتخابیه و تعداد نمایندگان را قانون معین مىکند (۱).
حرکت به سوى دستیابى به همگرایى کشورهاى جهان اسلام
پیام نوروزى رهبر معظم انقلاب و دستور ایشان مبنى بر نامگذارى سال 1386 به سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى در برگیرنده ى نکات مهم و قابل توجهى است که پرداختن به آن امر بسیار مهم و ضرورى جلوه مى نماید. اتحاد ملى و انسجام اسلامى همانقدر که در بین توده ها و آحاد مردم و دولتمردان جمهورى اسلامى ایران اهمیت دارد در عرصه ى بین المللى و بر طبق معیارهاى تعریف شده سیاست خارجى داراى اهمیت فوق العاده اى مى باشد. انسجام اسلامى و اتحاد بین ملتها و دولتهاى مسلمان در حال حاضر و با شرایط کنونى جهان بسیار مهم مى باشد و راهبرد انسجام اسلامى و وفاق ملى و همگرایى با دولتها و ملتهاى مسلمان در عرصه ى روابط خارجى باید هر چه محکمتر و جدى تر در دستور کار سیاستگزاران خارجى کشور قرار گیرد.
بنیانگذار کبیر جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى (ره) نیز در طول عمر با برکت خویش و خصوصا بعد از پیروزى انقلاب اسلامى بر انسجام و اتحاد هر چه بیشتر کشورهاى جهان اسلام تاکید زیادى مى نمودند. ایشان مکرر به دولتهاى مسلمان این هشدار را مى دادند که مبادا با بى فکرى و توجه نکردن به موازین اسلامى و دستورات اسلام از آرمانها و انسجامى که بین دولتهاى مسلمان باید وجود داشته باشد دور شوند. رهبر فقید جمهورى اسلامى ایران ملتهاى مسلمان را نسبت به این مسئله هشدار مى دهد که مبادا فریب سیاستها و جریانهاى نادرست دولتهایشان را بخورند. ایشان متذکر مى شوند که دولتها غالبا مسائل را به صورت وارونه و برخلاف واقع جلوه مى دهند و همین باعث مى شود تا ملت ها منحرف شوند در صورتیکه قطعا منطق ملت ها با دولتها متفاوت است.
امام (ره) در جایى پیرامون انسجام و وحدت هر چه بیشتر تصریح مى کنند:
« مادامى که با هم اختلاف داریم قدرتهاى بزرگ از ما استفاده خواهند کرد. مسلمین اگر با هم مجتمع شوند، حکومتها با هم تفاهم کنند، ملتها هم تفاهم خواهند کرد. ملتها مخالف با هم نیستند. حکومتها نمى گذارند ملت ها با هم تفاهم کنند. اگر این مشکله ى حکومتها برداشته بشود، از ممالک اسلامى هیچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام و مسلمین نخواهد بود. زیرا که مسلمانان بیش از یک میلیارد جمعیت دارند و خزائن فراوان. »
امام خمینى (ره) تاکید مى کنند مرزها را نباید اسباب جدایى قلب ها دانست ، درست است که مرزها جدا است ولیکن قلب ها باید با هم باشند ایشان به عناوین مختلف بر قدرت انسانى و نیروهاى طبیعى مسلمانان اشاره مى کند و آنها را تشویق مى کند تا در عرصه هاى مختلف دست در دست یکدیگر از منافع جهان اسلام که دیگر در قالب یک مرز جغرافیایى محدود نمى گنجد صیانت کنند.(1)
مقام معظم رهبرى نیز در طول سالهاى گذشته به تناسب مناسبت ها و رخدادهاى پیش آمده مختلف بر محکم تر شدن رشته هاى اتحاد میان اجزاى مختلف جهان اسلام و نزدیک شدن ملت هاى مسلمان تاکید کرده اند. ایشان در این مورد متذکر مى شوند:
« امروزه بیشتر از همیشه باید به وحدت کلمه مسلمین اهمیت داد زیرا اختلاف راه همیشگى نفوذ دشمنان در جوامع اسلامى بوده است. راههاى بلند مدت اختلاف و شکاف که صد و یا دویست و یا پانصد سال به طول مى انجامیده، آیینى استعمارى بوجود مى آورده تا زخمى در پیکر و مجموعه ى عالم اسلامى ایجاد کند که درمانش به سادگى میسر نباشد ................. اگر بنا باشد تاریخچه ى استفاده هایى که استعمار از این شکاف و زخم کرده است بیان شود، یک کتاب خواهد شد.2»
اما در عرصه سیاست خارجى اینکه چگونه مى توان با راهبرد و استراتژیهاى مناسب زمینه هاى وحدت و همگرایى هر چه بیشتر ملت مسلمان را فراهم کرد خود بحث مهمى است که نیاز به تحقیق و تفضیل فراوان دارد.
پـیـش از امـام خـمـیـنى درباره حکومت اسلامى بحثهاى نظرى صورت گرفته و برخى از مراحل شکل گیرى حکومت اسلامى جـنـبـشـهـاى شیعى براى تحقق آن انجام یافته بود, ولى در عمل از آن خبرى نبود.
امـام خـمـیـنـى با تلاش بى مانند خود, ضمن روشنگرى مشروعیت حکومت اسلامى و ثابت کـردن ایـن کـه حـقیقت دین, جز با اجراى حکومت دینى غیر قابل نمود و ظهور است, حـکـومت دینى را از جهان آرمانى به عینیت جامعه آورد و بار دیگر, مدینه آرمانى اسـلام, در بـرگـیرنده شهر عقل و شهر عدل و شهر عشق, امکان ظهور و نمود یافت. و تـوجـه مـسلمانان از الگوهاى مهلک غرب و شرق و زندگیهاى ماشینى و مصرفى به سمت اسلام و نظام اسلامى مصروف شد.
ایـنـک هـمت بلند همتان باید, دیگر ما وجهاتى از صورتهاى ذهنى و اندیشه ها صرف نـیستیم, انقلاب اسلامى همه را دگرگون کرده است. اکنون در پهنه هاى بى کرانه عمل قـرار داریـم و فـاصله علم و عین در ما از میان رفته است و این نخستین گام گاه شـمـار واقـع بـیـنـى و واقع نگرى است. ما در واقع, در حکومت اسلامى, خود را به تـمـاشـا نـشسته ایم. دیگران هم این طور بهتر مى توانند ما را ببینند. کاستى و کـمـال مـا بـراى هـمـه ملتها درخور فهم شده است و همگان متوجه کنش اجتماعى ما هـسـتند و این از آثار حیات و حضور ما در صحنه هاى سیاسى است. خیلى از متفکران در سـراسـر جهان, چشم به این نظام دوخته اند و آن را به عنوان یک تجربه بزرگ و بـى مـانـنـد انـسـان شـیـعـى و ایرانى تلقى مى کنند. حرکتى هوشمندانه و همراه حـسابگریهاى خیره کننده و حیرت آور در آمیختگى دیانت و سیاست و ملیت و اسلامیت.
بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشیده نیست که مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، یکى از مسایل بسیار حیاتى اسلام، و از اعتقادات قطعى عموم مسلمانان است، که شیعه و سنّى در طى قرون و اعصار متمادى همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقاید قطعى خود مى دانند.
گرچه وجود این عقیده در اسلام به خصوص در میان شیعیان، از مسایل بسیار حایز اهمیّت، و از اعتقادات بنیادى محسوب مى شود، و از این رهگذر در میان همه مذاهب اسلامى، شیعیان بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، لذا برخى از افراد نا آگاه و بى اطّلاع، یا لجوج و معاند پیوسته کوشیده و مى کوشند تا این عقیده را در مذهب شیعه محصور کنند، ولى هرگز عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام اختصاص به شیعه ندارد. بلکه عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتّفاق و اجماع همه مسلمین بوده، و کلیّه فِرَق اسلامى در این عقیده باهم اتّفاق نظر دارند، و حتّى فرقه ساخته شده «وهّابیت» نیز آن را جزء عقاید قطعى و مسلّم خود مى دانند و به طور جدّى از آن دفاع مى نمایند، و معتقدند که: اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) بر هر مسلمانى واجب است، و جز افراد نادان و بى اطّلاع و بدعت گزار، منکر آن نخواهند بود.( )
به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حدیثى و تاریخى شیعه و سنّى استفاده مى شود این است که: مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)یکى از ضروریات دین مقدّس اسلام است که منکر آن از آیین اسلام بیرون است. از این رو، کلیّه مسلمانان از شیعه و سنّى ـ و به طور کلّى عموم اُمّت اسلامى ـ عقیده دارند، که بر اساس روایات وارده، ناچار باید در آخر الزمان (و تاریک ترین دوران تاریخ بشر) مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور کرده، بر همه کشورها مسلّط شود، و دین را تأیید بخشد، و سراسر روى زمین را پر از عدل و داد کند، و او از دودمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و از نسل حضرت فاطمه(علیها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدویّت» و عقیده به ظهور مهدى موعود(علیه السلام)یک اعتقاد عمیق دینى و مذهبى، و یکى از مهمترین و حسّاس ترین فرازهاى عقیدتى اسلامى است.
این عقیده در اسلام و به خصوص در میان شیعیان، از اعتقادات بنیادى و تردید ناپذیرى است که هیچ گونه شک و تردید در آن وجود ندارد.
عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان عقیده دارند که اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)از ضروریات مذهب است، و اخبار و روایات مربوط به آن حضرت، از طریق شیعه و سنّى به حد «تواتر» رسیده است.(
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک مهدى موعود(علیه السلام)که در روایات متواتر اسلامى با اوصاف: «قُرشى، هاشمى، فاطمى، علوى، حسنى، و حسینى» معرّفى گردیده، و نویدهاى ظهور مبارک آن حضرت سالها پیش از ولادت با سعادتش از زبان مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و خاندان پاکش(علیهم السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو شده، یک امر قطعى و مسلّم است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعى خداوند است، و نویدهاى ظهور آن موعود جهانى در قرآن کریم و روایات اسلامى به صورتى گسترده در نهایت وضوح و روشنى بیان شده است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که طبق وعده هاى قرآن کریم و روایات اسلامى، در آینده تاریخ و در آخر الزمان، مردى از اهل بیت به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور خواهد کرد که دین را تأیید، و عدل و داد را آشکار خواهد نمود، و دشمنان دین و انسانیّت چه بخواهند و چه نخواهند، سرانجام او ظاهر مى شود، و بر همه کشورها و ممالک اسلامى مسلّط مى گردد.
در زمان او اسلام جهانگیر مى شود، سراسر روى زمین پر از عدل و داد مى شود، پرچم توحید و یکتاپرستى در همه جهان به اهتزاز در مى آید، دینى جز دین مبین اسلام باقى نمى ماند، نظام جهانى بر اساس ایمان به خدا و احکام اسلام استوار مى گردد، بر تمام جهان دین واحد، قانون واحد، نظام واحد، و رهبر واحد حکومت مى کند، و در همه جا صلح و صفا ایجاد مى شود، و حقّ و عدالت پیروز، و ظلم و ستم یکسره از بین مى رود.
عموم مسلمانان عقیده دارند که با جهانى شدن ظلم و ستم، فساد و تبهکارى و وجود حکومت هاى ظالمانه با معیارهاى غیر عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهى، ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که طبق وعده هاى صریح اسلامى آنچنان که در قرآن کریم واخبار اهل بیت(علیهم السلام) آمده است، سرانجام باید ظاهر شود; کاخهاى ستمگران را برسرشان فرو ریزد، پرچم حقّ و عدالت را بر فراز گیتى به اهتزاز درآورد، ریشه ظلم و بیداد را از بیخ و بن برکند، و بر ویرانه هاى کاخ جبّاران و ستمکاران، جهانى آباد و آزاد بنیان نهد، و انسانها را از زیر یوغ استعباد، استثمار و استعمار رهایى بخشد.
آرى خواننده گرامى! عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان، عقیده دارند که ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) یک امر محتوم و مسلّم است که بدون تردید واقع خواهد شد، و کفر کافران، لجاجت منکران و سرسختى معاندان، در تحقّق اراده و مشیّت الهى، و ظهور منجى آسمانى، کمترین اثرى نخواهد داشت، و از این رو همه منتظر و چشم به راهند، و همه انتظار روزى را مى کشند که نداى نوید ظهور «منجى موعود» در سرتاسر جهان طنین انداز شده، همه ساکنان روى زمین، طنین آن نداى آسمانى را با گوش خود بشنوند، و از جان و دل اجابت کنند، و سر از پا نشناخته شتابان به سویش روان گردند.
اینک براى این که مهدى موعود اسلام را بشناسیم، و بدانیم که اسلام در زمینه ظهور آن یکتا بازمانده حجج الهى چه نویدهایى را به مسلمانان و مردم جهان داده است، فشرده مطالبى را که در دریاى ژرف و ناپیدا کرانه متون اصیل اسلامى آمده است در اینجا مى آوریم.
آنچه در مقام معرّفى مهدى موعود(علیه السلام)، در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده، بدین قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایى بخش اُمّت، مهدى، منتظر، قائم آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقیّة اللّه، صاحب شمشیر، ظاهر کننده دین، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار ( صاحب خانه ) مأمول، مؤمَّل، ( امید آینده ) نایب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابى)، منتقم، سیّد، جابر (ترمیم کننده دین)، خازن (خزینه دار علوم الهى)، امیر امیران، قاتل تبهکاران، آقاى دو جهان، و امام منتظر براى تأسیس حکومت عدل الهى است».( )
پدرش گنج دانش ایزدى، امام حسن عسکرى(علیه السلام)، و مادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوى کنیزان جهان از بیتى رفیع و خاندانى جلیل است که از امام حسن عسکرى(علیه السلام)فرزندى جز آن آخرین حجّت خدا از این بانوى بزرگوار نمانده است.( )
در سال 255 هجرى قمرى، در سپیده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پایتخت عبّاسیان چشم به جهان گشود.( ) نامش، نام پیامبر ـ محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و کنیه اش کنیه پیامبر ـ ابوالقاسم ـ است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، و نام و نشانش از بدخواهان در نهان; زیرا حکومت خون آشام وقت و دستگاه ستمگر خلافت، سخت در پى او و مشتاق یافتن و نابود ساختنش بود، و تمام نیروى خود را در اطراف خانه امام حسن عسکرى(علیه السلام)متمرکز کرده و دهها جاسوس به کار گرفته بود، و بر هر جاسوسى، جاسوسى دیگر گمارده بود تا از ولادت ولىّ خدا حضرت بقیّة اللّه(علیه السلام)آگاه شده، نور خدا را خاموش کند، ولى مشیّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود که حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ کند».( )
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى(علیه السلام) در شب هشتم ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى، بار دشوار و توان فرساى امامت بر دوش او نهاده شد، و به فرمان حکمت آمیز پروردگار، از مردم «غیبت» اختیار فرمود.( )
دوران غیبت آن حضرت دو بخش متمایز دارد:
1 ـ غیبت صغرى یا کوتاه مدّت ـ سال 255 تا 329 هجرى ـ که در این دوره شیعیان مى توانستند توسط سفیران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگیرند و با وى ارتباط برقرار کنند.
این چهار تن نایب خاص، که شیعیان مى توانستند در دوران غیبت صغرى توسط آنها با حضرت مهدى(علیه السلام) تماس بگیرند و مشکلات خود را به ناحیه مقدّسه برسانند و پاسخ هاى لازم را دریافت نمایند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعید عمروى، محمّد بن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى، که با رحلت او باب «نیابت خاص» بسته شد.
2 ـ غیبت کبرى یا بلند مدّت که تا امروز ادامه یافته است. در این دوره سفیر و نایب خاصّى براى آن حضرت نیست، و راه تماس رسمى و آشکار براى مردم وجود ندارد. و بر آنهاست که از نوّاب عام امام(علیه السلام)ـ یعنى از فقهاى پارسا وخویشتن دار ـ پیروى کنند.( )
غیبت صغرى از همان لحظه ولادت حضرت ولى عصر(علیه السلام) آغاز مى شود( ) و تا روز وفات چهارمین سفیر حضرتش ادامه مى یابد( )ولى دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام) آغاز شده و تا وفات على بن محمّد سمرى، امتداد مى یابد.( )
بنابراین، طول غیبت صغرى 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفیران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.
به هر حال، نهان زیستى آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولى زیر همین آسمان کبود بسر مى برد. اگر برخوردى هم برایش پیشامد کند، اغلب ناشناخته مى ماند و دیدارهایش با شیعیان تنها به اذن خداست.
هم اکنون ـ سال 1414هجرى قمرى ـ نزدیک به 1159 سال از عمر شریفش مى گذرد و بنا به اراده و مشیّت حکیمانه الهى، هنوز شاداب، جوان و نیرومند است.( ) و این حالت کهنسالى و نافرسودگى او، بهترین محک براى رسوایى و سیه رویى دروغگویان و دروغ پردازان «مهدى نما» و مدّعیان مهدویّت است.
مهدى قائم(علیه السلام) وارث نهایى فضایل و کمالات انبیاء و اولیاء خداست. در خرد و دانش از همه پیشتر است، و در طاعت و عبادت و بندگى از همه پیشروتر، و در کرم و بخشش از همه پیشگام تر، و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پیشتازتر است.( )
از کنار خانه کعبه ـ مکّه مکرّمه ـ قیام شکوهمند خود را آغاز مى کند، نخبه ترین پارسایان دلیر، و برگزیده ترین جنگاوران پرهیزکار آن زمان که 313 نفرند ـ هم شمار یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر ـ به دورش حلقه مى زنند، و چون دژى محکم و استوار او را در میان مى گیرند.
خبر ظهور او به سرتاسر جهان مى رسد، و چون ده هزار نفر از مردمان دیندار و یکدل و نیرومند ـ هم شمار یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در فتح عظیم مکّه ـ به یاریش بشتابند و فرمانش را گردن نهند از مکّه بیرون مى آید( ) و با نبردى آزادى بخش و سخت خونین، ملّت هاى اسیر و به دام افتاده را رهایى مى بخشد.
سپاه پیروزمند آن یگانه منجى عالم که در هیچ برخوردى شکست نمى خورد( ) سراسر گیتى را تسخیر مى کند، تمامى دولت هاى ستمگر و باطل را از روى صفحه زمین، بر مى اندازد، و حکومت واحد جهانى را بر اساس موازین عدالت اسلامى تشکیل مى دهد( )، فرمانروایى زمین به بندگان صالح، شایسته و نیک کردار خدا مى رسد، و ستمدیدگان و مستضعفان، وارث ثروتها، نعمت ها و قدرت ها در پهنه گیتى مى شوند چنان که خداوند متعال مى فرماید:
شامل 85 صفحه فایل word
بخشی از متن اصلی :
ماهیت جرم در فقه اسلامى
جرم: اصل الجرم قطع الثمره عن الشجر... و استعیر ذلک لکل اکتساب مکروه. جرم در اصل معناى لغوى به معناى جدا کردن میوه از درخت است و این واژه براى اکتساب هر کار ناپسند استعاره گرفته شده است.1اثم: الاثم و الاثام اسم للافعال المبطئة عن الثواب و جمعه آثام و لتضمنه لمعنى البُطء و قوله تعالى: فیهما اثم کبیر. (بقره: 219) اى فى تناولهما ابطاء عن الخیرات. إثم و أثام اسم براى کارهایى است که دورکننده از ثواب مى باشد و جمع آن آثام است که متضمن معناى بُطء (کندى و دورساختن) است و کلام خداوند که مى فرماید: «شراب و قمار إثم بزرگ است» بدین معناست که استفاده از آن دو موجب دورى از نیکى ها مى گردد.
خطا: الخطا العدول عن الجهة. الخطیئة و السیئة یتقاربان لکن الخطیئة اکثر ما تقال فیما لایکون مقصوداً الیه فى نفسه... کمن رمى صیداً فاصاب انساناً، او شرب مسکراً فجنى جنایة فى سکره. خطا به معناى دورى از مسیر مستقیم است. خطا و سیئه در معنا به یکدیگر نزدیک است و خطا بیش تر در جایى به کار برده مى شود که فى نفسه مقصود نمى باشد مانند کسى که تیر به صیدى رها مى سازد ولى به یک انسان برخورد مى کند; یا فردى که چیز مست کننده مى نوشد پس در حالت مستى جنایتى را مرتکب مى شود.
این فایل به همراه متن اصلی تحقیق با فرمت "word " در اختیار شما قرار میگیرد.
تعداد صفحات : 14