پاورپوینت با موضوع فرهنگ سازمانی و ارتباطات از نظر اسلام
در 104 اسلاید قابل ویرایش
فرهنگ سازمانی و ارتباطات از نظر اسلام
پاورپوینت با موضوع فرهنگ سازمانی و ارتباطات از نظر اسلام
در 104 اسلاید قابل ویرایش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دولت سبکری نخستین حکومت ترکان در ایران پس از اسلام
مقدمه
رسم معمول مورخان بر این است که دولتهای ایرانی پس از اسلام را از طاهریان شروع کرده، در ادامه به صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و … میپردازند. و در این میان به دولتهای کوچکی نظیر دلفیان، صاحب الزنج و.. نیز اشاره میکنند. اما در این میان چه بسا حکومتهایی نیز باشند که به تمامی از قلم افتاده و ذکری از آن به میان نیاید. حکومت سُبکری یکی از این حکومتهاست که اتفاقا تاثیر بسیاری نیز در سیاست آن روز بر جای نهاده و موجب زوال صفاریان شده است. چه بسا اگر سُبکری ظهور نمیکرد با قدرت گرفتن صفاریان سلسلههای بعدی از جمله غزنویان و سلجوقیان به وجود نمیآمدند و تاریخ به گونهی دیگری رقم میخورد. حکومت سُبکری از دو جهت برای ما مهم است: نخست آنکه به عنوان اولین دولت ترک و نیم قرن قبل از غزنویان ظهور کرده است و دوم آنکه بر عکس سایر حکومتهای ترک که از خراسان و شمال شرقی ایران ظهور کرده اند در جنوب ایران یعنی شیراز ظهور کرده است.
حکومت سُبکری به دلایل چندی در تاریخ معاصر مطرح نشده است و این مسئله دلایل چندی میتواند داشته باشد از آنجمله عمد جریان تاریخ نگاری معاصر ایران در تحریف تاریخ ترکان که به اقتضای سیاستهای دولت پهلوی صورت میگرفت. تاریخ نگاران ترک ترکیه نیز تاریخ دولتهای ترک ایرانی را بیشتر تا آنجا که با تاریخ ترکان خود ترکیه مربوط است دنبال می کنند و اصولا تاریخ سلاجقه برای آنان بسیار مهم است. به هر روی تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد کسی از تاریخ نویسان معاصر به این امر نپرداخته و مقاله حاضر نخستین نوشته در این موضوع به شمار می رود.
سُبکری کیست؟
سُبکری از ترکانی است که در حمله یعقوب لیث ۲۵۶ ه صفاری به رُخد (شهری نزدیک سیستان) به همراه برادر خود به اسارت در می آید. تاریخ سیستان می نویسد:
«به سیستان باز آمد و به راه اندر خلج و ترکان بسیار بکشت و مواشیشان بیاورد و بردهء بسیار آورد و سُبکری یکی از آن بندگان بود»
شرق ایران بخصوص مناطقی چون غزنه، طخارستان، کابل و طخارستان از دیر باز سرزمین ترکان بوده و مورخان بسیاری به این امر اشاره کرده اند. از جمله مقدسی می نویسد:
«سیستان به دست آل عمر و بن لیث و غرجستان به دست شار غرجستان و جوزجان به دست آل فریغون و غزنین و بست به دست اتراک میباشد»
خوارزمی در مفاتیح العلوم که آن را در بین سالهای ۳۶۳ و ۳۸۱ نوشته است، مینویسد: «هیاطله نام گروهی از مردم قدرتمند است که مالک سرزمینهای تخارستان بودهاند و ترک های خلج و کنجاک باقیمانده آنهاست.»
اصطخری می نویسد: «خلج نوعی از ترکانند و در قدیم به این زمین افتادند و میان هندوستان و نواحی سیستان اقامتگاه ساختند مردمی اند به شکل و زی و جامه ترکان و به زبان ترکی سخن میگویند.»
ابن خلکان از مورخین قرن هفتم هجری می نویسد: «در حدود سیستان قبیلهای از اتراک سکونت داشتند که پادشاهان آن رتبیل بود»
عبدالله البکری الاندلسی از نویسندگان قرن پنجم هجری نیز کابل را شهر ترکان می داند: « کابل مدینه معروفه فی بلاد الاتراک.» (: کابل شهر معروفی در سرزمین ترکان است).
نویسندگان بسیار دیگری نیز از جمله خلیل بن احمد (قرن دوم هجری) عبدالحی گردیزی، ابن اثیر و غیره به ترک بودن نواحی شرقی سیستان اشاره کرده اند که نقل قول آنها در این مقال مختصر نمی گنجد.
باری سُبکری یکی از این ترکان بود که به تاریخ شوال ۲۵۶ در حمله یعقوب لیث اسیر صفاریان شد. در این که آیا سُبکری از ترکان خلج بوده است یانه چیز روشنی در دست نیست. ملک الشعرای بهار او را از ترکان خلج میداند اما میدانیم که قبایل بسیاری از ترکان از جمله قرلق، کنجاک، لاچین، خلخ و … در شرق ایران ساکن بودهاند و تعیین این که سُبکری از کدام طایفه بوده مشکل است. در مورد سپری شدن ایام اسارت سُبکری در نخستین سالها نیز چیزی نمی دانیم، اما میدانیم که وی شخصی بسیار خردمند و بادرایت و نیز زیباروی بوده است. اینها صفاتی است که نویسنده گمنام تاریخ سیستان وی را بدانها متصف می کند و علاوه بر آن از علاقه ویژه یعقوب صفاری بر سُبکری نیز سخن می راند. نه تنها یعقوب بلکه تمام دولتمردان صفاری شیفته شخصیت و منش سُبکری بودهاند. زمانی که منشور خلیفه عباسی برای امارت شیراز به یعقوب می رسد برای تعیین والی شیراز با دولتمردان خود به شور و مشورت می پردازد و دولتمردان همه بالاتفاق بر صلاحیت سُبکری در این مورد تایید می کنند. «گفتند سُبکری که مرد باخرد است»
یعقوب نیز حرف دولتمردان خود را پذیرفته و ولایت شیراز را به همراه خلعت های فاخری به سُبکری می دهد. جالب اینکه خود سُبکری در این جلسه مشورتی حضور نداشته است.
می دانیم که یعقوب در سال ۲۶۵ هجری از دنیا رفته است. بنابراین سُبکری مراحل پیشرفت را در دستگاه صفاری بسیار سریع طی کرده است. چرا که در کمتر از ۶ سال از اسارت به ولایت رسیده است. به همین جهت این احتمال وجود دارد که او قبل از اسارت به دست یعقوب لیث در دستگاه رتبیل شاهان یعنی شاهان ترک شرق سیستان با مسائل دیوانی و کشورداری آشنا بوده باشد. توضیحی در مورد کلمه رتبیل در اینجا ضروری به نظر می رسد. ملک الشعرای بهار مصحح تاریخ سیستان آن را به زنبیل تصحیح کرده است چرا که به عقیده وی «رتبیل با تحقیقاتی که نگارنده به عمل آورده نه به فارسی و نه هندی و نه به هیچ کدام
حسین علی یزدانی نویسنده افغان در پاسخ همفکران افغانی بهار می نویسد: «مورخین اسلامی عموما رتبیلان را ترک خوانده اند» و سپس شواهدی را از طبری، ابن اثیر، ابن خلکان، هیوان تسانگ و … برای مدعای خود ارائه می کند و نتیجه می گیرد که «عده ای از مورخین برای یافتن معنی و ریشه کلمه رتبیل در زبان فارسی و پشتو و هندی به جستجو پرداخته اند و زحمات بیهودهای متحمل شده اند و آنرا به خیال خودشان به ربتیل، ژنتپیل، زنده پیل، رسل، نزیل، ریزبل، زنبل، انتبل، رتن پال، رتنه پاله، رنه پاله، پاله، رتهه پیل و صور دیگر تصحیح و ریشه یابی! کرده اند که تمام این تلاشها رجما بالغیب بوده و راه به جایی نبردهاند. چون رتبیلان ترک بوده اند و ریشه و معنای این کلمه را در زبان ترکی یا مغولی باید جستجو کرد نه در زبانهای هند و اروپائی»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام
مقدّمه
«بهنجارى و نابهنجارى» از بنیادى ترین موضوعات دانش روان شناسى است که قلمرو وسیعى از این علم را تحت تأثیر خویش دارد. فلسفه روان شناسى پایهاى ترین و روان درمانى کاربردى ترین موضوعى است که متأثّر از رویکردهاى خاص در بهنجارى و نابهنجارى و ملاک هاى این دو مى باشد. آنچه معمولا در نوشته ها و آثار آکادمیک مورد بحث قرار گرفته، بیشتر سازوکار و چگونگى بهنجارى و نابهنجارى، آن هم در سطح شخصیت است.
از این رو، جاى بحث درباره تعریف بهنجارى و نابهنجارى، ملاک هاى شخصیت سالم و ناسالم و ملاک هاى رفتار بهنجار همچنان باقى است و البته دیدگاه روان شناسان در زمینه هاى مذکور، هرچند کاملا مورد تصریح نمى باشد، اما نگرش هایشان از منابع و آثار علمى آنان قابل استنباط است و طبیعتاً همگى آن ها نیز داراى وحدت نظر نیستند; زیرا در نهایت درباره انسان دیدگاه یکسانى ندارند و در حقیقت، تغییرات حاصل در طرز فکر روان شناسانه از تغییرات وسیع تر در نگرش نسبت به انسان و جهان متأثّر مى گردد.2
در این میان، نگرش متمایز و متفاوت اسلام نسبت به جهان و انسان، سبب شده تا تعریف بهنجارى و نیز ملاک هاى رفتار بهنجار از نظر اسلام متمایز از دیدگاه هاى روان شناسان باشد. البته ناگفته نماند که در میان روان شناسان نیز اتفاق نظر بر مفهوم بهنجارى و یا ملاک رفتار بهنجار وجود ندارد; مثلا، در حالى که به نظر رفتارگرایان، رفتار کاملا سازگارانه ارگانیسم با محیط به سبب دریافت تقویت بیشتر، رفتارى کاملا بهنجار است، اما این ملاک از سوى انسان گرایان مورد حمله قرار مى گیرد. یا به عنوان نمونه اى دیگر، زمانى که رعایت هنجارها و آداب اجتماعى توسط بسیارى از روان شناسان به عنوان ملاکى براى رفتار بهنجار به حساب مى آید، به نظر پرلز (نظریه پرداز گشتالت درمانى)، رعایت هرگونه «نُرم» و یا آداب و قوانین اجتماعى که ارضاى امیال طبیعى را با تعویق و تعطیل مواجه سازد، خود رفتار نابهنجار و غلط است. (شولتز، 1977) در هر صورت، آنچه در این مقاله مورد نظر است فقط بیان ملاک هاى رفتار بهنجار از نظر دین مبین اسلام مى باشد.
به عنوان درآمدى بر بحث مناسب است تعریف «بهنجارى و نابهنجارى» و نیز تعریف رفتار بهنجار از نظر اسلام را به گونه اى گذرا مورد اشاره قرار دهیم و همان گونه که گفته شد، تعریف «بهنجارى» از این منظر، کاملا مرتبط و متأثّر از تعریف انسان مى باشد و بر این اساس، با توجه به شناخت صحیح و عمیق اسلام از انسان و ابعاد وجودى و فطرى او و گستره زندگى و نیز کمال و سعادت انسانى اش باید گفت:
بهنجارى عبارت است از: «دریافت درست از ابعاد وجودى خویشتن و واقعیت هاى هستى و حداکثر بهره بردارى از استعدادها و ظرفیت هاى خود و محیط در جهت کسب کمال و شکوفایى فطرت و نیل به سعادت انسان که در واقع، همان دست یابى به لذت هاى برتر و پایدار اخروى است.» بر این اساس، شخصیتى بهنجار است که حقایق و واقعیت هاى هستى و جهان و خویشتن را بشناسد و نسبت به گستره وجودى خود و مقصد و هدف از آفرینش خویش آگاهى یافته و با ظرفیت ها و محدودیت هاى خود و جهان در جهت نیل به پایدارترین و حقیقى ترین لذت ها، که همان سعادت ابدى است، سازگارى ایجاد کرده، پیوسته فطرت و سرشت خود را شکوفاتر سازد. به موازات این تعریف باید گفت: «رفتار بهنجار عبارت است از: هر رفتارى (درونى و بیرونى) که ما را در رسیدن به مفهوم مزبور از بهنجارى نزدیک نماید.» اما سؤال اساسى این است که به واسطه چه معیار و ملاک هایى مى توان رفتار بهنجار را از نابهنجار متمایز ساخت؟ این مقاله پاسخى است به این سؤال اساسى.
فطرت
در درون انسان، نسبت به رفتار بهنجار و نابهنجار هدایتى سرشتى وجود دارد. این هدایت در فطرت انسان قرار دارد. فطرت نیز عبارت است از: «مجموعه کمالات و استعدادهاى خاصى که در سرشت انسان نهاده شده و نوع و مرتبه او را از سایر موجودات متمایز مى سازد.»3
استاد مطهّرى در کتاب فطرت خود،دربحث از ویژگى هاى فطرى انسان، آن ها را به دو دسته کلى تقسیم کرده است:
1. ویژگى هاى شناختى;
2. ویژگى هاى عاطفى.4
تمامى شناخت هاى غیر اکتسابى انسان در عنصر شناختى فطرت یعنى «عقل» جاى مى گیرند. عقل ابزار بسیارى از تشخیص هاى انسانى در مقوله بهنجارى و نابهنجارى است (که در ملاک بعدى مورد بررسى قرار مى گیرد.) در باره عنصر گرایش ها و ویژگى هاى عاطفى باید گفت: انسان در درون خود، نسبت به این گرایش هاى فطرى نوعى قداست قایل است. این گرایش هاى متعالى مافوق عواطف حیوانى اند. این گرایش ها بنابر نظر استاد مطهّرى، در پنج مقوله جاى مى گیرند.5
1. مقوله حقیقت جویى;
2. مقوله خیر اخلاقى;
3. مقوله زیبایى;
4. مقوله خلّاقیت و ابداع;
5. مقوله عشق و پرستش.
این گرایش ها به دو صورت با رفتارهاى بهنجار مرتبط مى گردند:
1. بین این گرایش ها6 و انتخاب رفتارى خاص نوعى جاذبه معنوى وجود دارد; یعنى آن رفتار تجلّى چنین گرایش هایى است و مصداق این گرایش ها قرار مى گیرد; مثلا، در مورد گرایش حقیقت جویى، مى توان گفت: بر اساس این تمایل، برخى رفتارها بهنجار و برخى دیگر نابهنجارند.
2. این گرایش هاى عاطفى مى توانند انسان را به سوى انتخاب یک رفتار کلى هدایت کنند. لازمه پذیرش این رفتار کلى پذیرش رفتارهاى دیگرى است که بر اساس آن موضوع کلى، بهنجار شناخته مى شوند; مثلا، انسان بر اثر گرایش به پرستش خدا، به انبیا نیز ایمان مى آورد. آن گاه فرد مؤمن دستوراتى را که بر اساس دین بهنجار شناخته شده اند، مى پذیرد.
در قرآن و روایات نیز به وجود چنین استعدادى در سرشت و فطرت انسان اشاره شده است. از مشهورترین آیات در این مورد، آیه 8 سوره شمس مى باشد. خداوند متعال در این آیه مى فرماید: (فَأَلهَمَها فُجُورَها و تَقویها); خداوند پس از تنظیم قوا و جسم و جان آدمى، فجور و تقوا (خیر و شر) را به او الهام کرد.
این آیه به یکى از مهم ترین مسائل مربوط به آفرینش انسان اشاره دارد و مى فرماید: هنگامى که خلقت انسان تکمیل شد و هستى او تحقق یافت، خداوند «بایدها و نبایدها» را به او تعلیم داد. «الهام به معناى القاى مطلبى از سوى پروردگار در روح و جان آدمى است.»7
منظور از «فجور» و «تقوا» هم عواملى است که انسان را به آلودگى و یا خیرات و نیکى ها مى کشانند. به عبارت دیگر، خداوند مسیر سعادت و بهنجارى و گرایش به رفتار درست و نادرست را در وجود انسان قرار داده است.مى توان گفت: این آیه هم بر بعد شناختى و هم بر گرایش و بعد عاطفى فطرت اشاره دارد. در مقوله عاطفى نیز مى توان گفت: فطرت انسانى علاوه بر آنکه عاشق کمال است، از نقص و بدى نیز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
ساختارهای مدنی اسلام ،ضامن حفظ حقوق و آزادی بشر
ین ساختارها در قرنهای اولیه اسلام شکل گرفته و تاکنون در تمامی گوشه و کنار جهانی اسلام فعال است و در عین حال تا حدودی قدرت فعال کردن و بسیج نیروها را در رویارویی با سوءاستفادههای هیأت حاکمه خود دارند
علما و مجتهدان اسلام
شالوده حقیقی – سیاسی و اجتماعی – اقتصادی کل تمدن اسلامی از جنبه علمی ، فکر و فنآورانه خود به دست گروه عظیمی از علمای بزرگ آماده شده است . کل سازمان اجتماعی یک دولت بزرگ اسلامی در تمامی سطوح خود به صورتی مستحکم و با عناصری مطمئن ،با کوشش جوامع پرتعداد علما یکپارچگی یافته است.
این قاعده در سایه احکام قرآن حاصل شده است که مسلمانان را مکلف میکند تمامی عملکردهای خود را صرفا با احکام و اصول اسامی هم سوکنند . و علمای دینی که طبق سنت اسلامی از \" وراث پیامبر \" محسوب میشوند ،از دید عموم مردم از مفسران احکام اسلامی و اصول مربوط به هر یک از عرصههای مشخص زندگی بشری بودند.
اینجا باید به اصولیترین تفاوتهای علمای دینی – مفسران احکام اسلامی – با علمای سایر فرقهها و یا ادیان ، از جمله مسیحیت ، اشاهر نماییم. اول ،اسلام با طبقه بندی روحانیون یا سلسله مراتب دینی – اداری کلیساهای مسیحی بیگانه است.
دوم ،علمای اسلامی در طول کل تاریخ از هر طریقی از حکام و کاخ خلفا فاصله میگرفتند . از این جنبه ،اظهارات حسن البصری – عالم برجسته اسلام – شایان توجه است:\" به دعوت حاکم بی اعتنا باش ،حتی اگر تو را برای قرائت سورههایی از قرآن دعوت کرده باشد . زیرا تو به طور حتم به وقت بازگشت بدتر از آنچه خواهی شد که پیش از آن بودی\".
به این ترتیب ،علمای اسلامی از سلسله مراتب خاص کلیساها و آن سلسله مراتب اداری حکام وقت به دور قرار گرفته بودند. این گروه توانمند ،که در تمامی قرون و در تمامی مناطق جهان اسلام حضور یافته بوند،یک نیروی بسیار منسجم را به وجود میآوردند که به واسطه ایدئولوژی سیاسی یگانه و وفاداری به یگانه ابراز حقوقی در دفاع از حقوق و آزادی بشر با هم متحد شده بودند.
قرآن مشارکت فعال یک مسلمان در زندگی اجتماعی ،اشاعه نیکوکاری و رویارویی با فساد ،دوری از گناه و جرم و جنایت و سوءاستفاده از اطرافیان از جمله توسط حکومتها را از وظایف اصلی او اعلام میکند . در قرآن در این خصوص چنین آمده است: شما نیکوترین امتی هستید که بر آن قیام کردهاید که مردم را به نیکوکاری وادار کنند و از بدکاری باز دارند و ایمان به خدا آورند. \"
در حدیث مشهور نبوی نیز آمده که شایستهترین جهاد گفتن حقایق مستقیما به شخص حاکم غیر عادی است\". و همچنین\" اگر مدرم شاهد اعمال ظالمانه حاکم بوده و مانع از کار وی نشوند،خداوند همه آنان را در یک چشم بر همز زدن کیفر خواد داد\".
به این ترتیب، یک مسلمان و به ویژه مسلمان دانشمند که احتمال دارد در خصوص مسایل اجتماعی – سیاسی و غیره مرتبط با رشد امت اسلامی ، رعایت و دفاع از حقوق و آزادی بشر نظریات مشخصی داشته باشد که اغلب مغیر با نظر حاکمان ،نه فقط حق دارد بلکه موظف است حاکم را از آن آگاه کند. علمای برجسته ضمن تکیه بر آیات قرآن و احادیث ،در طول تمامی قرون از مقاصد حکام برای غصب حکومت یا نقض حقوق و آزادی اقشار یا افراد مختلف اجتماعی ممانعت به عمل می آوردند و به خاطر آن ، اغلب از نظر حکام ، از ناخوشایندترین قشر بوده و تحت تعقیب قرار میگرفتند.
در واقع ،تمامی علمای برجسته اسلام مخالف سوءاستفادههای حکام از موقعیتشان بودند و به خاطر آن بسیاری از آنان محکوم به تحمل شکنجه ،زندان و تبعید میشدند و یا رهبری جنبشهای مخالف و اصلاح طلب را در جهان اسلم برعهده میگرفتند امام شافعی ، احمد بن حنبل ، مالک نووی – ابوحنیفه و سایر بزرگان دین اسلام به علاوه شمار قابل توجهی از علمای منطقهای ،هر یک در عصر خود کانون جنبشهای مدنی و انسجام در رویارویی با طبقه عظیم دستگاه دولتی به شمار میآمدند.
افزون بر آن که عملای دینی ،جدا از وابستگیهای خاص سلسله مراتب کلیساها از مفسران احکام دینی و ،به عبارتی ،تنها گروه در کشورهای اسلامی به شمار میآمدند که راهنمای زندگی اجتماعی و نیز کشورداری برای دولت بودند، مجتهد لقب یک عالم اسلامی یا فقیه بود که حقوق اسلامی را بر شالوده احکام بنیادی قرآن تدوین میکرد.
به این ترتیب ،نمونه دیگری از وجه تمایزهای اصولی نظام سیاسی – حقوقی اسلامی از نظام تاریخی و معاصر غربی این است که قوانین اسلامی ، برخلاف الگوی غربی که دولت را مبتکر وضع قوانین اعلام میکند (که اغلب به قصد حفظ مصالح خود و به زیان مصالح مردم انجام میدهند)،توسط کارشناسان – مجتهدان توسعه پیدا میکرد و میکند ،نه توسط دولت . این شرایط استثنایی از نظر بسیاری از حقوق شناسان نیز آشکار شده بود که اشاره داشتند\" در اسلام ، علم حقوق ایفاگر نقش قوه مقننه است ،نه دلت \"و \" در اسلام تعالیم دینی به معنای قانون هستند. \"
تردیدی نیست که در برخس از مراحل تاریخی دستهای از علما به مقامات رسمی نیز دست مییافتند و دولت وقت از آنان دعوت کرده و برای مشاورههایشان پول پرداخت میکرد. به موازات شدت یافتن تعهدهای علما در قبال حکام و انسجام آنان پیرامون خاندان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تحقیق درباره بررسی و ارزیابی جایگاه غم وشادی در اسلام
فرمت فایل : word ( قابل ویرایش) تعداد صفحات: 21 صفحه
کلمات کلیدی: تحقیق درباره بررسی و ارزیابی جایگاه غم وشادی در اسلام , بررسی و ارزیابی جایگاه غم وشادی در اسلام , ارزیابی جایگاه غم وشادی , تحقیق درباره جایگاه غم وشادی در اسلام ,
شرح کوتاه دو خطی: این تحقیق درباره بررسی و ارزیابی جایگاه غم وشادی در اسلام می باشد.
قیمت : 3300
اسلام دینی است که به روابط اجتماعی و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسیله شادابی وخندان بودن تأکید بسیاری کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخی کردن وغمگین بودن دوری کنند چرا که هم در زندگی خود آنها وهم بر اطرافیان آنها اثر منفی می گذارد.
شادی وغم درفرهنگ اسلامی :
فرهنگ اسلامی یک فرهنگ غنی وبسیار کهن است وفرهنگی کامل که در تمام ابعاد آن سخن به میان آمده است ودین اسلام کاملترین دین است که به تمام امور در زندگی توجه کرده است واینکه اگر بگوییم دین اسلام و فرهنگ اسلامی مساوی است با نشاط ، امید،شادی سخنی به گزاف نگفته ایم .
تمام سخنان و سفارشاتی که در قرآن و دین اسلام برای انسانها گفته شده است منطبق بر خواسته های فطر ی آنهاست وبرای درست زندگی کردن و سعادتمند شدن هم دراین دنیا و هم درجهان آخرت است .دین منظمی که برای تمام امور زندگی برنامه و راه کار به ما نشان داده است.1
شادی کردن ودوری ازغم منفی واحساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های این فرهنگ غنی و دین کامل است . دقت در سخنان ائمه و پیامبرصلی الله علیه واله اهمیت فوق العاده شادی و تبسم و خوشرویی را نشان می دهد و در جمله ای پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: اگر دو روز شما با هم مساوی باشد ضرر کرده اید.2
منظوراینکه زندگی باید همیشه در حال تازه ونوشدن باشد.
البته در این فرهنگ غنی جایی برای غم و اندوه نیز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و همچنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در دنیاست.
شادی وغم در عرفان اسلامی:
سؤالی برایم پیش آمد و آن اینکه اگر اسلام دین شادی است و در آن شادمانی و شادمانگی یک ارزش و باعث سعادت دنیا وعقبی است پس چرا عرفاء واهل سیر سلوک غم را یک فضیلت شمرده اند؟ و برای زندگی تعبیرهایی سوزناک و وصفهایی غم انگیز بکار برده اند؟
چرا غم را گوهرگرانبها نامیده اند؟
جواب سؤالم را جستجو کردم درمجلات وکتابهای بسیار وحتی از افرادی نیز پرسیدم تا اینکه یک روزمقداری مطلب در رابطه با سؤالم