فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:51
فهرست مطالب:
فهرست صفحه
تعریف رشد اخلاقی 1
چشم انداز و رشد اخلاقی 1
دیدگاها و جنبه خاص از رشد اخلاقی 2
جنبه عاطفی رشد اخلاقی 4
پرورش هوش اخلاقی در کودکان 4
رشد اخلاقی از دیدگاه اسلام 15
ویژگیهای افعال اخلاقی 15
رشد اخلاقی 18
نظریه پیاژه و گلبرک 19
نگرش اسلام به رشد اخلاقی 21
رشد اخلاقی (نگرشها و رفتار اخلاقی) 23
کژی های اخلاقی کودک در این دوره ها 28
بروز هیجانات مختلف در کودکان 30
چند پند و اندرز 34
اهمیت پرورش اخلاقی 35
از تجربه های تلخ دیگران درس بیاموزیم 36
تربیت اخلاقی فرزندانمان را جدی بگیریم 36
آموزش عملی 37
شکاف بین گفتار و کردار 39
تکرار ممارست 39
از پیدایش نگرش انتفاعی کودکان جلوگیری کنیم 40
خودخواهی های کودکان را تعدیل کنیم 41
از شکل گیری عادتهای ناپسند جلوگیری کنیم 43
در استفاده از رقابت زیاده روی نکنیم 44
نزاع و درگیری بین کودکان 45
روشهای ایجاد عادتهای پسندیده 46
هم نشینی و معاشرت 47
اعتقادات دینی 48
نتیجه گیری 49
منابع و ماخذ 51
مقدمه
آشنایی با مراحل رشد و مشخصات کودکان در سنین مختلف، ابزار بسیار مهمی در مراقبت و تعلیم و تربیت کودکان است. زیرا والدین را آگاه می سازد تا در چه محدوده سنی، منتظر چه نوع تغییراتی در کودک باشند و انتظارات خود را با موقعیت سنی و مراحل رشد تنظیم کنند و در تربیت کودک، روشهایشان را با میزان ادراک و توانایی های کودک هماهنگ سازند. بدیهی است اطلاع از خصوصیات کودک در هر سن به معنی آن نیست که هر رفتاری را از کودک قبول کنیم. بلکه اطلاع از این خصوصیات ما را در مواجهه صحیح با موضوع یاری خواهد کرد.
روانشناسان کودک و عنوان واکنشی به این تغییرات اجتماعی همچنان سرگرم تلاش در جهت نفوذ در سیاستهای اجتماعی ای هستند، که به نحوی کودکان و خانواده شان از آنها متاثرند. آنان همچنین در جهت تشریک مساعی در حل مسائل اجتماعی تلاش میکنند.
انسان به طور فطری موجودی اخلاقی است و بسیاری از کمالات او از راه تحصیل ارزشهای اخلاقی حاصل می شود. بدون اخلاق زندگی انسان بویژه در بعد اجتماعی با مشکلات جدی روبرو می شود و آدمی از زندگی سعادتمندانه محروم می گردد. انسان زمانی به معنای واقعی «انسان» خواهد بود که مرزهای اخلاق را محترم به شمارد و تجاوز از آن را بر خود ممنوع سازد؛ از این رو:
اخلاق مرزی است که زندگی انسانها را از زندگی حیوانات جدا می سازد و به آن رنگ انسانی و معنوی می بخشد.
اما انسان علاوه بر تمایلات اخلاقی امیال دیگری نیز دارد. این امیال به جنبه های مادی زندگی انسان از قبیل خوردن، خوابیدن، میل جنسی، و... مربوط است. این امیال ریشه هایی محکم در وجود انسان دارند. علاوه بر این، چون آدمی در عالم مادی زندگی می کند و برای حفظ حیات ناگزیر از تامین خواسته های مادی خویش است، انس او با مادیات بیشتر و لذا تمایل طبیعی او به امیال و خواسته های مادی افزونتر است و لذا آن گاه که بین تمایلات مادی و خواسته های اخلاقی و معنوی تعارض پیش می آید، به گونه ای که باید از آن دو یکی را برگزیند، انتخاب یک ارزش اخلاقی همیشه کاری آسان نیست؛ از این رو، اگر تربیت اخلاقی انسان جدی گرفته نشود، به نتیجه نمی رسد یعنی در این کشمکش دائمی بین «ارزشهای اخلاقی» (جنبه های متعالی وجود انسان) غالباً تمایلات حیوانی بر جنبه های اخلاقی می چرخد و آنها را از میدان خارج می سازد. به همین علت است که پرورش اخلاقی را نباید کاری ساده و آسان قلمداد کرد و گمان برد که با چند نصیحت و سفارش یا با اقداماتی سطحی، بی آن که از زیربنایی محکم بهره مند باشد، می توان در تربیت اخلاقی کسی توفیق یافت.
این روانشناسان بسیاری از تلاشهای تحقیقاتی خود را در جهت مطالعه مسائل عملی و ارزیابی برنامه های کرده اند که برای چاره جویی این گونه مسائل طرح ریزی شده اند که ما در این تحقیق یکی از این تغییرات یعنی (رشد اخلاقی کودک) را مورد بحث قرار می دهیم.
رشد اخلاقی از دیدگاه اسلام
نخست باید پرسید که معنای اخلاقی بودن یک عمل چیست فرق کار اخلاقی با کارهای دیگر این است که کار اخلاقی قابل ستایش و تحسین است و انسان برای آن ، ارزش خاصی قائل است ؛ این ارزش با مقیاسهای مادی قابل سنجش نیست و در آنها نوعی قداست و ارزش وجود دارد و بر خلاف افعال غریزی و طبیعی ، از روی طبع و غریزه انجام نمیگیرد . می توان گفت که فعل اخلاقی دارای شرایط زیر است :
1. جزو کارهای طبیعی و عادی نیست ؛
2. با اختیار و انتخاب برگزیده می شود ؛
3. متبنی بر غریزه است و انسان عاقل آن را انجام می دهد.
امام سجاد (ع) در دعای مکارم الاخلاق خود، نمونه ای از کارهای اخلاقی را چنین معرفی می کند:
خدایا مرا به زینت صالحان بیارای و لباس پرهیزکاران بر من بپوشان با گستردن عدل و داد ، فرونشاندن خشم ، خاموش کردن آتش دشمنی ، به هم پیوستن پراکندگان (الفت دادن دلهای از هم رنجیده )، اصلاح فسادی که بین مردم است ، فاش کردن خیر و نیکی ، پنهان کردن عیب و زشتی، نرم خویی، فروتنی ، رفتار نیک ،وقار و سنگینی ، خوشخویی با مردم ، پیشی گرفتن در نیکی ها ، برگزیدن احسان و نیکی بدون انتظار پاداش ، سرزنش نکردن دیگران ، نیکی کردن به کسی که مستحق نیست و ... .
ویژگیهای افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام در اعمال و افعال اخلاقی ، عوامل و عناصر مشخصی نقش دارد که مهمترین آنها به شرح زیر است :
1. نیت در کارهای اخلاقی . اساس افعال اخلاقی و عبادی در اسلام نیت است و کار با ارزش آن است که از روی نیت ، قصد و توجه و آگاهی انجام شود.
پیغمبر اکرم (ص) می فرماید : هیچ عملی جز با نیت (ارزشمند) نیست .
از دیدگاه اسلام ، نیت در هر عملی دو رکن دارد : اول اینکه کار باید از روی توجه و التفات انجام گیرد ، نه از روی عادت؛ دوم اینکه انگیزه عمل از روی اخلاق باشد ؛ یعنی انسان در هر عملی ، بداند چه کار می کند و این کار را برای چه هدفی انجام می دهد؛ به همین دلیل اهمیت نیت حتی از خود عمل بیشتر است ؛ یعنی نیت خیر بر عمل خیر و نیت شر بر عمل شر مقدم است.
پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: نیت مؤمن بهتر از عمل اوست و نیت کافر از عمل او بدتر است؛ چرا که هر کس بر طبق نیت خود عمل می کند.
2. نقش خود کنترلی در افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام ، چون هر انسانی توانایی اختیار و تصمیم گیری دارد و مبنای رفتار وی نیز اراده و اختیار اوست و با توجه به اینکه در درون هر کس وسیله شناخت درست از غلط قرار داده شده است ، هر فرد باید مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرد؛ بنابراین هرکس در مقابل اعمال خوب و بد خویش مسئول است . انسان در حفظ و کنترل خویش چنان مسئولیتی دارد که خطا و گمراهی دیگران نیز نمی تواند دلیلی بر خطا و نادرستیعمل او به شمار آید.
قرآن می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید ، بر شما باد به (مواظبت) خودتان که (گمراهی) گمراهان به شما زیان نمی زند ، هر گاه هدایت یافته باشید.
بنابراین ، اسلام در برنامه رشد و تربیت اخلاقی به اینکه فرد خود را کنترل کند اهمیت زیادی می دهد و برای مرافبت از خویش سفارشها و تأکید های بسیاری می کند. اسلام معتقد است تا ویژگی مراقلت از نفس و خود کنترلی در انسان تقویت نشود و مورد توجه قرار نگیرد، تربیتها و سفارشهای محیط نیز نمی تواند مؤثر باشد.
امام صادق (ع) می فرماید: کسی که از خود ، برای خویش واعضی قرار نداده باشد (خود واعظ خویش نباشد ) موعظه های دیگران برای او فایده ای نخواهد داشت .
در اینجا دو نکته قابل ذکر است ؛ اول آنکه از دیدگاه اسلام امکان بروز خود کنترلیو مسئولیت پذیری به طور مستقیم ، از دوران بلوغ و سن تکلیف به وجود می آید . بدیهی است تا قبل از این مرحله ، عئامل محیطی و تربیتی نقش حساستری بر عهده دارند؛ ولی باید اساس و محور تربیت محیط نیز همین اصب باشد و محیط باید مقدمات این ویژگی پسندیده را در انسان فراهم آورد؛ دوم آنکه مسئولیت پذیری و برعهده گرفتن مسئولیت امر نامحدود و نامعینی نیست ، بلکه هر کس به اندازه توانایی و استعدادی که دارد، عهده دار تکلیف و مسئولیت است .
مقاله مدیریت با عنوان نظریه اسلام در مدیریت منابع انسانى در فرمت ورد در 21 صفحه و حاوی مطالب زیر می باشد:
نظریه رشد و مدیریت رحمانى
نظریه رشد در مدیریت اسلامى
انواع رشد
مدیریت مبتنى بر رشد از دیدگاه قرآن
مدیریت رحمانى یا رحیمانه
مبانى مدیریت رحمانى
نظام مدیریتى خداوند
پردازش مدیریت رحمانى
چگونگى کشف و تبیین اصول مدیریت رحمانى
ویژگى هاى قواعد ادارى مدیریت رحمانى
ارتباط مدیریت رحمانى و نظریه رشد
مدیریت رحمانى رسول خدا(ص)
پى نوشت ها
آیات قرآن و شرط اسلام در ذبح کننده
براى این که روشن شود آیا در آیات قرآن مجید یادى از لزوم مسلمان بودن ذبح کننده به میان آمده است یا نه, باید آیاتى را که در مورد گوشتهاى حرام و حلال بحث کرده اند یاد کنیم و مقدار دلالت آنها را بررسى کنیم.
به طور اجمال باید دانست که این آیات, بعضى در مکّه نازل شده اند و بعضى در مدینه, بعضى در آغاز بعثت و بعضى در اواخر عمر نبى اکرم(ص) ولى با این حال, لحن آیات و انواع حرامها در این آیات ثابت است و نشان مى دهد که حکم گوشتهاى خوردنى در طول دوره رسالت پیامبر اکرم(ص) تغییر نکرده است.
سوره هایى که در آنها درباره حرام و حلال بودن گوشتها بحث شده است عبارتند از:
* سوره نحل که در مکه مکرمه نازل شده است.
* سوره انعام که در مکه نازل شده و از لحاظ زمانى پس از سوره نحل نازل شده است.
* سوره بقره که در مدینه و در آغاز هجرت نازل شده است.
* سوره مائده که در مدینه و در اواخر عمر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است.
ما هم به ترتیبى که این سوره ها نازل شده اند راجع به آیات مربوط به گونه هاى گوشت و ذبح بحث مى کنیم:
بررسى آیات سوره هاى مکى
* ( فکلوا مما رزقکم اللّه حلالاً طیبا و اشکروا نعمت اللّه ان کنتم ایاه تعبدون * انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر اللّه به فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فان اللّه غفور رحیم)57
از آنچه خدا روزیتان کرده است, حلال و پاکیزه, بخورید و شکر نعمت خدا را به جاى آورید, اگر او را مى پرستید .خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریده اید بر شما تحریم کرده است, اما کسانى که ناگزیر شوند در حالى که تجاوز و تعدى از حد ننمایند ….
این آیات, حرامها را در چهار چیز محصور کرده است و فرموده اند غیر از اینها چیزى حرام نیست. اکنون ما کارى نداریم که فلسفه تحریم این چیزها چیست و آیا حرامها در این چهار چیز منحصرند یا حرامهاى دیگرى هم در روایات ذکر شده اند بلکه نکته ٌ مورد نظر ما, شرایط ذبح است که آیه مى گوید از آنچه نام غیر خدا بر آن برده شده است, نخورید; امّا ذبح کننده مسلمان باشد یا کافر, بحثى نکرده همان گونه که درباره واجب بودن بردن نام خدا واجب نبودن آن هم بحثى نکرده است.
* ( ان ربک هو اعلم من یضلّ عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین* فکلوا مما ذکر اسم اللّه علیه ان کنتم بایاته مومنین* و ما لکم الا تاکلوا مما ذکر اسم اللّه علیه و قد فصّل لکم ما حرم علیکم الا ما اضطررتم الیه … و لا تاکلوا مما لم یذکر اسم اللّه علیه و انه لفسق …) 58
پروردگار تو به کسانى که از راه او گمراه گشته اند آگاه تر است و همچنین به کسانى که هدایت یافته اند و از آنچه نام خدا بر آن گفته شده است, بخورید, اگر به آیات او ایمان دارید. چرا از چیزهایى نمى خورید که اسم خدا بر آنها برده شده است در حالى که[خداوند] آنچه را بر شما حرام بوده بیان کرده است, مگر این که ناچار باشید … و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید و این کار گناه است …
نکته ها:
بررسى کلام طبرسى در مجمع البیان
از آنچه گفته شد روشن مى شود که کلام طبرسى مخدوش است. ایشان در ذیل آیه(فکلوا مما ذکر اسم اللّه) مى نویسد:
(این آیه دلالت دارد بر این که یاد نام خدا هنگام ذبح واجب است و همچنین دلالت دارد بر این که خوردن ذبیحه هاى کفار جایز نیست, چون کفار بر ذبیحه خود اسم خدا را نمى برند و اگر بعضى نام خدا بگویند, یاد نام خدا را در حقیقت واجب نمى دانند و همچنین اعتقاد به خدایى دارند که دین عیسى و موسى را ابدى قرار داده است و چنین خدایى خداى حقیقى نیست.) 59
چند اشکال بر کلام ایشان:
به بیان دیگر, واجب بودن یاد خدا, مربوط به مقام ثبوت است و نشان مى دهد که هر جا نام خدا آمد, شرط حلال بودن ذبیحه محقق شده است, ولى اعتقاد به وجوب یاد نام خدا مربوط به مقام اثبات است. یعنى هنگامى که ذبیحه اى را در دست انسانى دیدیم و شک کردیم آیا شرط حلال بودن را عمل کرده است یا نه؟ در این هنگام, اگر ذبح کننده به واجب بودن یاد نام خدا اعتقاد داشته باشد فعل او را حمل بر صحت مى کنیم و مى گوییم مسلماً نام خدا گفته است, ولى اگر اعتقادى به واجب بودن آن نداشت, نمى توان گفتن نام خدا را احراز کرد و حمل فعل او درستى وجهى ندارد, زیرا درستى از دیدگاه او حلال بودن بى یاد نام خداست, اگر چه از دیدگاه غیر او درستى عبارت از حلال بودن با یاد خدا است.
خلاصه, واجب بودن یاد نام خدا در حلال بودن, مربوط به مقام ثبوت است, ولى اعتقاد به واجب بودن یاد خدا مربوط به مقام اثبات است.
نتیجه:از این آیه ها برداشت شد که لازم نیست ذابح مسلمان باشد و از این جهت دلیلى بر حرام بودن ذبایح اهل کتاب و سایر کفار ندارد. امّا واجب بودن یاد خدا شرط دیگرى است و اعتقاد به واجب بودن یاد خدا در اصل ربطى به شرایط ذبح ندارد, بلکه هنگام احراز شرط یاد نام خدا به کار مى آید.
اوّلاً, آیه اول تشویق به خوردن گوشتى مى کند که نام خدا بر آن برده شده است و دلالت دارد که این نوع از ذبیحة حلال است و دلالتى بر حرام بودن سایر اقسام ندارد و به اصطلاح حلال بودن مقیّد, نفى حلال بودن مطلق را نمى کند و قید, براى بیان فرد کامل تر و معلوم الحلیة آمده است. آیه دوم هم از این لحاظ مثل آیه اول است.
ثانیا, جمله (وقد فصّل لکم ما حرم علیکم) دلالت دارد که حرامها پیش از این, بیان شده اند,در حالى که غیر از آیات سوره نحل آیات دیگرى که حرامها را پیش از این بیان کرده باشند وجود ندارد و آیات سوره نحل هم ذکرى از یاد نام خدا به میان نیاوردند و تنها ذبح شده به نام غیر خدا را حرام دانستند.
ثالثاً ,آیه سوم یعنى (ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم اللّه علیه و انه لفسق) افزون بر این که پیش از آیه دوم نازل نشده , دلالت واضحى هم بر حرام بودن آنچه نام خدا بر آن برده نشده است, ندارد, چون اگر جمله(و انه لفسق) عطف باشد آن گاه دلالت آیه, بر حرام بودن ذبح بدون نام خدا, تمام است, ولى احتمال دارد که (وانه لفسق) جمله حالّیهّ باشد, آن گاه معنى این مى شود: از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است در حالى که آن چیز فسق هم باشد آن را نخورید. آن گاه آیه دیگرى در سوره انعام (فسق) را معنى مى کند آن جا که مى فرماید:
(قل لا اجد فى ما اوحى الى محرما على طاعم یطعمه الاّ ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس اوفسقا اهل لغیر اللّه به ….) 60
بگو در آنچه بر من وحى شده, چیزى که خوردن آن حرام باشد, نمى یابم, جز اینکه مردار, یا خون ریخته, یا گوشت خوک, که پلید است, یا حیوانى که در کشتن آن نافرمانى کنند و جز با گفتن نام خدا ذبحش کنند.
در این آیه محرماتى را یاد مى کند که در سوره نحل هم همین ها را یاد کرده بود. فقط بعضى از آنها را توضیح مى دهد. مثلا خون را توضیح داده که خون بیرون ریخته شده حرام است و گوشت خوک را توضیح داده که پلید است سپس حرام بودن فسق را بیان کرده و آن گاه فسق را به نحو عطف بیان توضیح داده است: فسق آن چیزى است که با نام غیر خدا ذبح شود.
در نتیجه از این آیه معناى فسق در خوردنیها را مى فهمیم و همین معنى را در جمله (و انه لفسق) قرار مى دهیم, نتیجه این مى شود: از آن گوشتهایى که هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده است, بلکه نام غیر خدا برده شده نخورید, یعنى آنچه سبب حرام بودن مى شود ترک ذکر خدا و گفتن اسم غیر خداست.
در نتیجه این آیات با آیات سوره نحل هماهنگ مى شوند.
رابعاً یاد نام خدا در سورهاى بقره و مائده که هر دو پس از سوره انعام نازل شده اند, ذکرى از یاد نام خدا به میان نمى آید و فقط همان حیوان ذبح شده به نام غیر خدا را حرام مى دانند که برابر با سوره نحل است.
از این روى از مجموع آیات راجع به حرام بودن بعضى از گوشتها بر مى آید که این حکم از اول بعثت تا آخر عمر پیامبر اکرم(ص) تغییرى نکرده است و آیات سوره انعام چیزى غیر از مفهوم آیات سه سوره دیگر نیست.
خامساً, باز از امورى که حرام بودن ذبح شده مذبوح به غیر یاد نام را را تضعیف مى کند و به عبارت دیگر شرط بودن یاد نام خدا را سست مى کند این است که جمله (و انه لفسق) خبرى و جمله (و لاتاکلوا مما لم یذکر اسم اللّه علیه) انشایى است و عطف خبر بر انشا نزد علماى بیان ممنوع61. بنا بر این, جمله (و انه لفسق) حال واقع مى شود و مى گوید هر چه که نام خدا بر آن برده نشد در حالى که فسق است خورده نشود, ولى اگر برده نشدن نام خدا, جهت دیگرى داشته باشد, دلیلى بر حرام بودن ذبیحه یافت نمى شود.
ولى با این همه, ما این برداشت را نمى پذیریم, چون روایاتى که پس از این یاد مى کنیم به روشنى مى گویند:(انما الذبیحة بالاسم) پس برداشتى از آیات که روایات بر خلاف آن دلالت داشته باشد درست نیست, چون ما ائمه اطهار (ع) را مفسر حقیقى قرآن مى دانیم و معتقدیم که قرآن و عترت پیوسته با هم و در کنار هم هستند. ولى تا این حد را مى توان گفت که اگر کسى بعضى از انواع ذبایح را بدون یاد نام خدا حلال دانست, سخنى خلاف نص قرآن یا خلاف ظاهر قرآن نگفته است و شاید به همین جهت مسلمانى که از روى فراموشى نام خدا را نگوید ذبیحه اش حلال است;زیرا اگر یاد نام خدا شرط واقعى بود, فرقى بین عالم,جاهل و عامد و فراموشکار وجود نداشت.
بررسى آیات سوره هاى مدنى
سوره بقره از سوره هایى است که در مدینه و در آغاز هجرت پیامبر اکرم(ص) نازل شد. آیاتى از آن سوره که مربوط به گوشتهاى خوردنى و غیر خوردنى است عبارتند از:
* (یاایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا للّه ان کنتم ایاه تعبدون* انما حرّم علیکم المیتة والدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر اللّه فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلااثم علیه, ان اللّه غفور رحیم) 62
این آیات, با آیات سوره نحل مشابهت کامل داردو هیچ نکته اضافى که ما را ملزم به ذکر آن کند وجود ندارد و از این روى از ترجمه و توضیح آن خوددارى مى شود. نتیجه این که حکم گوشتهاى خوردنى از اوایل بعثت تا اوایل هجرت ثابت مانده است.
* (یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلى علیکم … * حرمت علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر وما اهل لغیر اللّه به والمنخنقة و الموقوذة و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح على النصب و ان تستقسموا بالأزلام ذلکم فسق, الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون … * الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتواالکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم …) 63
اى کسانى که ایمان آورده اید به پیمانها و قراردادها وفا کنید, چهار پایان براى شما حلال شده اند, مگر آنچه بر شما خوانده مى شود.… گوشت مردار, خون, گوشت خوک, حیواناتى که به غیر نام خدا ذبح شوند, حیوانات خفه شده و به زجر کشته شده, آنها که بر اثر پرت شدن از بلندى بمیرند, آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگرى مرده باشند, باقیمانده صید حیوان درنده, مگر آنکه [به موقع به آن حیوان برسید و ] آن را سر ببرید و حیواناتى که روى بتها [یا در برابر آنها] ذبح شوند [همگى] بر شما حرام است و [همچنین] قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبهاى تیر مخصوص بخت آزمایى, تمام این اعمال فسق و گناه است. امروز کافران از [زوال] آیین شما مأیوس شدند, بنا بر این از آنان نترسید و از [مخالفت] من بترسید …. امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شد و[همچنین]غذاى اهل کتاب براى شما حلال و غذاى شما براى آنان حلال است…
تا حال سه دسته از آیات ذکر شد ( که دو دسته آنها در سوره نحل و بقره مثل هم بود ) و بررسى شد و معلوم شد:
اولاً,اسلام در ذبح کننده شرط نیست.
ثانیاً, آنچه با نام غیر خدا ذبح شود مسلماً حرام است.
ثالثاً, آنچه نام خدا بر آن برده نشود حرام بودن آن مسلم و نص نیست.
بررسى آیات سوره مائده: اجمالا آنچه مسلم است این که آیات سوره مائده بر حرامهاى قبلى چیزى نیفزوده , بلکه ممکن است از آیه(الیوم احل لکم الطیبات … ) استفاده کنیم که حتى مقدارى از حرامهاى پیشین را هم این آیه حلال کرده است.
توضیح: آیات سوره مائده همان حرامهاى پیشین را آورده , ولى در این جا براى بعضى از آنها مصداقهایى نیز ذکر کرده است. مثلا براى مردار, مصداقهاى خفه شده, به زجر کشته شده, پرت شده از بلندى, باشاخ حیوان دیگر مرده و دریده شده به واسطه حیوانات درنده را ذکر کرده است و همچنین براى حیوان ذبح شده به نام غیر خدا مصادیقى از قبیل, ذبح روى بت یا برابر بت و تقسیم شده به وسیله تیرهاى بخت آزمایى را ذکر کرده است. ولى از مصادیق آن, حیوانِ ذبح شده بدون یاد نام خدا, یا حیوان ذبح شده به وسیله غیر مسلمان را نام نبرده است و اگر این نوع ذبیحه ها حرام بود لازم بود که ذکر شود, چون هم آیه قرآن در مقام بیان مصادیق بوده و هم ذبح به واسطه غیر مسلمان شیوع داشته است, چون زمان نزول آیات سوره مائده , اواخر عمر پیامبر اکرم(ص)بوده است و مسلم ذبحهاى بدون یاد نام خدا, یا ذبحهاى غیر مسلمانان, کمتر از ذبحهاى مقابل بتها و تقسیم شده هاى به واسطه تیرهاى قمار نبوده است. پس این ترک ذکر از مولاى حکیمِ در مقام بیان, درامورى که شیوع داشته است,جواز آنها را مى رساند.
اشکال:
اگر گفته شود, این حرامها در سوره مائده بالفظ (حُرِّمَتْ) به صیغه مجهول بیان شد, به خلاف سوره نحل و بقره و این نشان مى دهد که مردم حرامها را شنیده بودند و حرام بودن آنها برایشان معلوم بود و احتیاجى به یاد نام خدا به عنوان پشتوانه این حکم نبود و با این حال, مصادیقى از حرامها را یاد مى کند که در آیات پیش مطرح نبود. پس معلوم مى شود که مردم, حکم این مصادیق را از حکم کلى سابق مى فهمیدند. بنا بر این, ذکر نکردن ذبح شده به غیر یاد نام خدا, در بین حرامها دلالت حلال بودن آن نمى کند.
جواب:
ییاد بعضى از مصادیق و ترک بعضى دیگر, دلیل مى خواهد اگر دلیل یاد بعضى از مصادیق شیوع آنها باشد, مى گوییم شیوع ذبح بدون یاد نام خدا و ذبح غیر مسلمان, کمتر از شیوع آن اقسام نبوده است و ذکر نکردن, از طرف مولاى حکیم در مقام بیان ,دلالت بر حرام نبودن مى کند. و به طور اجمال, از این آیه رایحه حلال بودن بیشترى استشمام مى شود و خصوصاً به ملاحظه (الیوم احل لکم) که با کلمه (الیوم) شروع شده است و به صورت امتنان مى خواهد چیزى را حلال کند که پیش از این حلال نبوده است, چون مى فرماید
تعداد صفحه :30