ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻏﺎﺭ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺸﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﺭﺩﻩ ﻭ ﻳﺎﻓﺖ ﮔﺸﺘﻪ، ﻏﺎﺭ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﺘﻤﻴﺮﺍ ﺩﺭ 30 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻱ ﻏﺮﺏ ﺳﺎﻧﺘﺎﻧﺪﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺍﺳﭙﺎﻧﻴﺎ ﻻﺳﻜﻮ ﺩﺭ ﺩﺭﻩ ﻭﺭﺯ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺩﻭﺭﺩﻭﻧﻲ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﻳﻦ ﻏﺎﺭ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻏﺎﺭ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻭ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﮔﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺸﺘﻢ ﻕ ﻡ، ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﮔﺎﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺩﻩ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻱ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺮﺳﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺴﺘﻄﻴﻞ ﺷﻜﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﺪﻭﺭ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﻛﺎﻫﮕﻞ ﻭ ﺳﻘﻒ ﺗﻴﺮﭘﻮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺧﺸﺖ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻗﺎﻟﺐ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 10 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻱ ﻏﺮﺏ ﺷﻬﺮ ﻫﺮﺳﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﻫﺮﺳﻴﻦ – ﻛﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ، ﺗﭙﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ " ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ " ﻭﺍﻗﻊ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻔﺎﺭﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1965 ﻡ. ( 1344 ﻩ.ﺵ. ) ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ 1967 ﻡ. ( 1346 ﻩ.ﺵ. ) 1969 ﻡ. ( 1348 ﻩ.ﺵ. ) ﻭ 1974 ﻡ. ( 1353 ﻩ.ﺵ. ) ﻧﻴﺰ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻔﺮﻳﺎﺕ ﭘﻨﺞ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ. ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻔﺎﻝ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﻮ ﺳﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ، ﺍﺯ ﺗﺤﺘﺎﻧﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺗﭙﻪ" ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ " ﻳﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻗﺪﻣﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻔﺎﻝ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺧﻤﻴﺮﻱ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﺗﻴﺮﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﺍﺭﺍﺗﻲ ﻛﻢ ﭘﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻗﺪﻣﺖ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎ ﺭﻭﺵ ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻦ 14، ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 8450 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﻴﻼﺩ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﻗﺪﻳﻤﺘﺮﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺭﺍ، ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﻣﺪﻭﺭﻱ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﻔﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮ، ﺷﺎﻣﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﺗﺎﻗﻬﺎﻱ ﻣﺴﺘﻄﻴﻠﻲ ﺷﻜﻞ ﻭ ﻓﺎﻗﺪ ﭘﻲ ﺳﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺳﻄﺢ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻭ ﻛﻒ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻛﺎﻫﮕﻞ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ، " ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ "ﺗﭙﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺩﺍﻳﻢ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻏﺮﺏ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺍﺯ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻃﻼﻉ ﺭﺳﺎﻧﻲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﮔﺮﺩﺷﮕﺮﻱ ﻛﺸﻮﺭ ﺗﭙﻪ ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ ﻳﺎ ﭼﻴﺎﺧﺰﻳﻨﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺟﺎﺩﻩ ﻛﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﻗﻴﺴﻮﻧﺪ ، ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻳﻦ ﺗﭙﻪ ﻣﺨﺮﻭﻃﻲ ﺣﺪﻭﺩ 6 ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﺎﻱ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﺿﺨﺎﻣﺖ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 8 ﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً 2ﻣﺘﺮ ﺁﻥ ﺯﻳﺮ ﺳﻄﺢ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1965 ﻣﻴﻼﺩﻱ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺍﺳﻤﻴﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﮔﻤﺎﻧﻪ ﺯﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﺩﻳﮕﺮ ﻃﻲ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ 1967 ، 1969 ، 1971 ﻭ 1974 ﻣﻴﻼﺩﻱ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺣﻔﺎﺭﻱ ﺁﻥ ﻧﻤﻮﺩ . ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ ، 5 ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭﻱ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﺗﭙﻪ ﺗﺎ ﺧﺎﻙ ﺑﻜﺮ ﺑﺎ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻃﺒﻘﻪ A ﺟﺪﻳﺪﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﻃﺒﻘﻪ E ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭﻱ ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﻃﺒﻘﻪ A ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﺗﭙﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ 5/1ﻣﺘﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩﻱ ﮔﻮﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﻣﺘﺎﺧﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺁﻥ ﺑﻘﺎﻳﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺍﺟﺎﻕ ﻫﺎﻱ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﻮﺳﻨﮕﻲ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺸﺖ ﻫﺎﻱ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﻧﮓ ﭼﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻃﺒﻘﻪB ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺣﺪﻭﺩ 2 ﻣﺘﺮﻱ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩ 3 ﻣﺘﺮﻱ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ . ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﻣﺴﻜﻮﻧﻲ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻴﻨﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﻃﺒﻘﻪ C ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺣﺪﻭﺩ 30/3 ﻣﺘﺮﻱ ﺷﺮﻭﻉ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ 90/4 ﻣﺘﺮﻱ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ . ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭﻱ ﻧﻴﺰ ﭼﻴﻨﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ . ﻃﺒﻘﻪ D ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺣﺪﻭﺩ 5 ﻣﺘﺮﻱ ﺷﺮﻭﻉ ﻭ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ 6 ﻣﺘﺮﻱ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ . ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ ﺍﺯ ﭼﻴﻨﻪ ﻭ ﺧﺸﺖ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . ﻃﺒﻘﻪ E ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺣﺪﻭﺩ 6 ﻣﺘﺮﻱ ﺷﺮﻭﻉ ﻭ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ 7 ﻣﺘﺮﻱ ﻳﻌﻨﻲ ﺧﺎﻙ ﺑﻜﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ . ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ 30 ﺣﻔﺮﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ 50 ﺳﺎﻧﺘﻲ ﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻙ ﺑﻜﺮ ﻛﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﻫﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺑﻪ ﻗﻄﺮ ﺑﻴﻦ 70 ﺳﺎﻧﺖ ﺗﺎ 1 ﻣﺘﺮ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻳﺎﻱ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭﻱ D ، ﺣﺪﻭﺩ 144 ﻣﺘﺮﻣﺮﺑﻊ ﺍﺯ ﺑﺎﻓﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻛﺎﻭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
شامل 11 صفحه فایل word
فایل بصورت ورد (قابل ویرایش) و در 21 صفحه می باشد.
امروزه بخشی از مطالعات باستانشناسی دارای رویکرد بازسازی بسترهای زمین محیطی (Geoenvirnnuntal) سایت های باستانشناختی در ابعاد محلی یا منطقه ای است. مطالعه سیستمهای استقراری بر مطالعه مدارک باستانشناختی متصل و گسترده در پهندشت استوار است نه بر سایت های منفرد متفضل، این نوع مطالعه اساس پهندشت بستانشناسی را تشکلی می دهد و از ابتدا به یک رویکرد مطالعاتی زمین ـ باستانشناسی منطقه ای (Rigional geoarchaeological approach) نیاز دارد (Rossignol (and Wandsnider 1992, Ebert 1992. بسیاری از مناطق از نظر ژئومورفولوژی در دوره کواترنری پویا بوده اند امروزه فقط بخشهای پراکنده و نسبتاً کوچکی از سطح زمینهای مربوط به آن دوره در کنار سطوح مدرن دیده می شوند (Sttafaord and (Hajic 1662. جاییکه آثار و مدارک فراوانی از بقایای باستانشناختی در سطح زمین پراکنده شده اند قسمت عمده تر آن مدارک باستانشناسی پهندشت مذکور محسوب شده و در این حال لزوماً سیر تحول یک پهندشت و وضعیت و موقعیت قراگریری ابزارها و رابطة آن با فعالیتهای رسوب گذاری منطقه باید مورد مطالعه قرار گیرد (Schiffir (1987, Stafford and Hajic 1992. بنابراین مطالعه مدارک باستانشناختی در گستره یک پهندشت در حال تغییر، احتیاج به مطالعات زمین باستانشناختی در وسعت منطقه ای و استراتژیهای کاوشهای باستانشناختی دارد.
بین آنالیز ژئومورفولوژیکی یک پهندشت و استراتژیهای استقراری و معیشتی جوامع باستانشناختی و تغییرات مداوم ساختار یک پهندشت روابط معناداری وجود دارد. یک نوع از روابط از طریق پهندشت اکولوژی حاصل می شود که عمده تأکید آن بر ناهمگنی فضایی زمانی و محیطی یک پهندشت در اندازه های مختلف دارد. شناخت بهتر ساختار فضایی مدارک باستانشناختی در گستره یک پهندشت فقط در سایه درک مفهومی پهندشت اکولوژی است که یک تلقی ساختاری از پهندشت دارد.
جمع آوری مدارک باستانشناختی از مناطق پهندشتی در ارتباط با بافت های استقراری و معیشتی بدلیل ضرایب متغیر مدفون شدگی و همچنین ضرایب متغیر حفظ شدگی آثار در سطح و زیر سطح زمین و تأثیر تبعیض انسانی (bias) در شناخت و جمع آوری مدارک همیشه اشکالاتی را به همراه داشته است. هر چند که اخیراً پیشرفت تهیه
نقشه های سه بعدی از مدارک مدفون شده تا حدودی این اشکالات را رفع نموده است با این وجود این باستانشناسان که در روی پهندشت ها کار می کنند با موانع دیگری نیز برخورد دارند که عبارتند از حجم رسوب گذاری ها در مناطق مختلف، انتخاب تکنیک نمونه برداری صحیح، و انتخاب تکنیک صحیح کاوش در جاهاییکه آثار در اعماق بیشتری قرار دارند: (Johnson and Logan 1990). امروزه برای باستانشناسان و انسانشناسان شکی وجود ندارد که جستجوی انسان برای غذا و استراتژیهای استقراری آنها در زمین مربوط به بخشی از عملکرد اکولوژیکی یک پهندشت می باشد که در گسترش انرژی و مواد غذایی در بعد زمان و مکان در همه پهندشت قابل درک است (Butzer 1982). بنابراین شناخت ساختار زمین شناختی و بسترهای محیطی یک پهندشت ما را در درک بهتر انتخاب استراتژیهای گوناگون توسط انسانهای گذشته در اکوسیستم های متغیر یاری می کند. به عنوان مثال زندگی گروههای کوچ رو و
جمع آوری کننده غذا و شکارگران بیشتر از کشاورزان در معرض تغییرات کوتاه مدت محیطی بوده است. در عین حال این که گروههای غیرمتحرک نیز باید خود را با پهندشت غیرهمگن همساز می کردند. بنابر تعریف پهندشت ها پدیده های چند بعدی هستند و پهندشت اکولوژی با ساختار، عملکرد و با تجمعهای فضایی اکوسیستم مربوط می شود. منظور از ساختار در اینجا توزیع فضایی انرژی، مواد و انواع است که به اندازه، شکل، تعداد، نوع و ساختمان کلی اکوسیستم ها بستگی دارد. عملکرد، رابطه متقابل
داده های فضایی فوق و تغییر نیز به دگرگونی ساختار و عملکرد داده های فوق در طول زمان برمی گردد (Turner 1989: 173).
پهندشت اکولوژی در مدل سازی ناهمگن محیطی بسیار موفق بوده است و تئوریهای آندر تفسیر رفتارهای حیوانات بزرگ علفخوار هنوز از ثبات کاملی برخوردار است بطوریکه تئوریهای سنتی در تفسیر آن دچار اشکال هستند (Johnson et al. 1992).
154 تصویر از هنر ایران قبل از اسلام و بین النهرین ( میان رودان ) شامل نقوش برجسته و مجسمه. با کیفیت مطلوب برای چاپ
اصولاً هدف از علم باستان شناسی شناسائی تمدنهای باستانی و کهن از طریق کاوشهای علم ی در محوطه های استقراری می باشد. مشخص کردن نوع معماری و مصالح مورد استفاده در ساخت بناء نوع تدفین موجود در محل، نوع اقتصاد معیشتی، مذهب و آداب و رسوم و بسیاری موارد دیگر در نتیجه کاوشهای باستان شناسی آشکار می گردد.اما شناخت دوره ای که این استقرار در آن دوره صورت گرفته از راههای گوناگونی چون بررسی و آزمایش با استفاده از روش کربن 14 ( surveypottery ) بررسی سفال بررسی مصالح و فرم بناها صورت می پذیرد.بررسی علمی سفالها یکی از راههای مهم شناخت دورة استقراری در هر محوطة باستانی به شمار می رود. علاوه بر این با توجه به اهمیت سفال درباستان شناسی که به عنوان الفبای باستان شناسی نیز معرفی شده است لازم دیدم مطالبی را فهرست وار از ابتدای استفاده بهتر از سفال و مراحل تکاملی آن در اختیار خوانندگان و دانشجویان عزیز قرار دهم.
مواد تشکیل دهندة سفال:
مواد تشکیل دهندة سفال شامل خاک و آب و مادة چسباننده یا شاموت ( shamoot ) می باشد. بشر به تجربه دریافت در صورت ترکیب مواد اولیه مذکور می تواند اشکال و ظروف متنوعی را بسازد که از لحاظ عملکرد به مانند اشیاء و ظروف سنگی بوده و گل را به هر شکلی که می خواست فرم می داد
مواد تشکیل دهندة سفال:
پیدایش چرخ سفالگری:
شناخت دوره استقراری:
مطالعه سیر تاریخی سفال:
کلام آخر:
پی نوشت:
آقای دکتر ملک شهمیرزادی در این زمینه می نویسند:
پیش درآمد:
شامل 12 صفحه فایل word