بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:121
فهرست مطالب :
فصل اول 4
مقدمه 5
بیان مسئله : 9
ضرورت و اهمیت تحقیق : 10
فصل دوم پیشینه تحقیق 13
پیشینه تحقیق 14
تعریف خلاقیت 17
مفهوم خلاقیت 20
نظریه های مربوط به خلاقیت: 23
خلاقیت معمولی و خارق العاده: 27
چه چیزی خلاقیت نیست؟ 28
تفکر خلاق: 31
فرآیند خلاق: 32
عوامل موثر در خلاقیت: 35
عواملی که مانع خلاقیت می شود: 42
روشهای پرورش خلاقیت: 44
ویژگی های کودکان خلاق: 50
اشکال مختلف تخیل و جلوه های خلاقیت در کودکان: 56
شیوه های ارتباط والدین با فرزندان: 58
الگوی شفیر: 61
1- والدین مقتدر (همتای ربع اول در الگوی شیفر): 62
2- والدین سهل گیر (همتای ربع دوم در الگوی شیفر): 62
3- والدین مستبد (همتای ربع سوم در الگوی شیفر): 63
4- والدین مسامحه کار بی اعتنا (همتای ربع چهارم در الگوی شیفر): 64
موقعیت و تأثیر خانواده بر رفتار فرزندان: 65
چگونه رفتارهای ولدین می تواند خلاقیت را برانگیزد: 66
نیل به دستاورد – نه نمره 69
والدین فعال و مستقل: 70
قدردانی از خلاقیت: 70
تصور ذهنی از آینده: 71
شوخ طبعی: 72
اصول تورنس 72
شیوه های فرزندپروری: 74
فصل سوم 81
مقدمه: 82
نمونه آماری: 82
روش آماری: 83
ابزار تحقیق: 84
ابزار تحقیق: 84
پرسشنامه شیوه های فرزند پروری: 84
پایایی و اعتبار آزمون: 85
آزمون سنجش خلاقیت: 87
فصل چهارم:تجزیه و تحلیل داده ها 89
مقدمه: 90
جدول شماره 1: میانگین خلاقیت کودکان با توجه به سبک فرزندپروری والدین 91
جدول شماره 2: جدول همبستگی مربوط به فرضیه شماره یک 91
جدول شماره 5 : میانگین خلاقیت کودکان با توجه به سبک فرزند پروری 95
جدول شماره 6: جدول همبستگی مربوط به هزینه شماره 3 95
جدول شماره 7: توزیع فراوانی سبک فرزند پروری والدین 101
جدول شماره 8 : توزیع فراوانی سبک فرزند پروری والدین 101
جدول شماره 9 : توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 102
جدول شماره 10 : توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 102
جدول شماره 11 : توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 102
جدول شماره 12 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 103
جدول شماره 13: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 103
جدول شماره 14 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزند پروری والدین 104
جدول شماره 15 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 104
جدول شماره 16 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزند پروری والدین 105
جدول شماره 17 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 105
جدول شماره 18 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 106
جدول شماره 19 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 106
جدول شماره 20: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 107
جدول شماره 21: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 107
جدول شماره 22 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 107
جدول شماره 23 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 108
جدول شماره 24 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین. 108
جدول شماره 25 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 109
جدول شماره 26 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 109
جدول شماره 27: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 110
جدول شماره 28 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 110
جدول شماره 29: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 111
جدول شماره 30 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 111
جدول شماره 31: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 111
جدول شماره 32 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 112
جدول شماره 33 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 112
جدول شماره 34 : جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 113
جدول شماره 35: جدول توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 113
جدول شماره 36 : توزیع فراوانی سبکهای فرزندپروری والدین 114
جدول شماره 37 : توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 114
جدول شماره 38 : توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 115
جدول شماره 39 : توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 116
جدول شماره 40 : جدول توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 116
جدول شماره 41 : جدول توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 117
جدول شماره 42 : توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 117
جدول شماره 43 : توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 118
جدول شماره 44 : توزیع فراوانی خلاقیت کودکان 119
تعاریف نظری واژه ها: 120
نگرشهای فرزندپروری: 121
چکیده :
با توجه به برخورد جوامع بشری با مسائل ناهمگون بی شمار فزاینده وابستگی متقابل بین کشورها، تحلیل رفتن منابع طبیعی، سرعت فزاینده تغییرات و مسائل عدیدهای از این قبیل نیاز به یافتن تصویری هر چه جامعتر و دقیقتر از آینده برای هر جامعه از ضروریات است. (کفایت، 1372).
تورنس (1959) استدلال میکند که تصاویر آگاه و ناخودآگاه از آینده، نیروی محرک مهمی در پس دستاوردهای آیندهاند. تصاویر مثبت آینده، نیروی پر توان مغناطیسی هستند که ما را به تحرک واداشتهاند و به ما انرژی لازم را برای حرکت به پیش به سوی امکانات، راهحلها و دستاوردهای خلاقی و جدیدی میدهند از طرفی برای آنکه بتوانیم قدرت تصور خود را افزایش دهیم و تصاویر مثبتی از آینده خلق کنیم باید خلاقیت خود را پرورش دهیم. چه نیاز به به خلاقیت اجتناب ناپذیر است، بنابراین در این دنیای پیچیده کنونی که در هر رقابتهای بسیار فشرده جوامع مبتکر و مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی و منابع قدرت هستیم. افراد تیز هوش خلاق و صاحبان اندیشههای نو و جدید همانند گرانبهاترین سرمایهها از جایگاه بسیار بالا و ارزشمندی برخوردار هستند.
هر چه قدر جهانی که در آن زندگی میکنیم پیچیدهتر میشود نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده محسوس و روشنتر میگردد. در همین رابطه نونیامی معتقد است:
«شانسی برای بدست آوردن خلاقیت بالقوه میتواند موضوع مرگ و زندگی هر جامعهای باشد» (گاستون، 1985).
به همین دلیل امروزه جامعه، بیش از هر زمان دیگر به افراد خلاق و هوشمند نیاز دارد در شرایط کنونی، مسائل خلاقیت از تمرین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی است.
در مورد خلاقیت و شناخت کودکان خلاق باید خاطر نشان سازیم قبل از اینکه که آتی بتواند خلاق شود باید شرایط یا محیط مناسب فراهم شود. خصوصیات افراد خلاق و غیر خلاق مباحثی چند را در رابطه با محیط خانوادگی با خلاقیت را به بار آورده به طوری که هم اکنون عقیده بر این است که محیط خانوادگی انسان خلاق چیزی سوال محیط خانوادگی آدم غیر خلاق میباشد. این تفاوت مخصوصا در آنچه که مربوط به روابط والدین و فرزندان میباشد جنبه مشخصتری دارد. برای این مثال نمونهای را که توسط شینر (1970) در این رابطه انجام گرفته است را میآوریم، وی درباره ده دختر تیزهوش و خلاق مطالعه نموده است و به این نتیجه رسیده است که خانوادههایشان در حدود آنها کنند سختگیری میکنند. این دختران خواندن را زود آموخته بودند و سرگرمیهای بسیار خلاقانهای داشتند (شعر و نقاشی) و خود را دارای قدرت تخیل بسیاری میدانستند.
بین کشورها و گروههای اجتماعی مختلف، به تفاوتهای چشمگیری در زمینه روابط والدین و فرزندان یا به عبارت دیگر شیوههای فرزند پروری برخوردیم که در دهههای نخست میلادی (سه دهه نخست) حاضر، روشهای فرزند پروری تا حدود زیادی زیر نفوذ مکتب رفتارگرایی بود. جای تردید است که پدران و مادران زیادی این شیوه خشک را به کار بسته باشند. اما به هر حال دیدگاه متخصصان آن زمان چنین وده است. (اتکنیسون، 1983).
به نظر میرسد در حال حاضر شاهدند در جهت عکس هستیم و چنین مینماید که امروز، والدین احساس میکنند که ساده گیری پاسخگویی مشکل آنها نیست. به هر حال روابط والدین و کودک یکی از بحثهای مهم روانشناسی است. البته باید توجه داشت که رفتار والدین ابعاد مختلف دارد و فقط شامل تغییرات یکنواخت نمیشود.
به طوری که ممکن است والدین هم فرزند خودشان را دوست بدارند و هم اینکه آنها را طرد نمایند، یا اینکه در حین درست داشتن آنها در انضباط نیز سخت گیری کنند، پاسخ طفل نیز صرفاً به یک جنبه از رفتار والدین با شخصیت آنها ارتباط پیدا نمیکند. بلکه ما حصل ترکیب عوامل مختلف میباشد. هر چند پیش بینی ویژگیهای شخصیتی بعدی بر مبنایی روشهای خاص فرزند پروری بسیار دشوار است اما شواهدی در دست است که بر اساس آن میتوان گفت بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیتها ایفا میکند، با اینکه عوامل ژنی، پیدایش استعداد خلاقیت را هر افراد ممکن میسازد معذلک بروز و رشد این استعدادها تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارد. به طوری که میتوان گفت: خلاقیت به عنوان یک استعداد حاصل تعامل پیچیده وراثت و محیط است. (افروز، 1371)
در این پژوهش برآنیم تا مشخص کنیم که آیا شیوههای فرزند پروری با روشهای که والدین در تربیت فرزندانشان به کار میبرند چه تأثیری بر خلاقیت آنان دارد؟
بیان مسئله :
نقش الگوهای فرزندپروری و تأثیرات آنان به میزان خلاقیت کودکان، چه در روند تکاملی انسان و چه در توسعه ترقیات آینده جهان، امری شایسته التفات بوده و در هر عصری که این نقش در غبار کم اتفاقی مسئولان رنگ باخته و یا به بوته فراموشی سپرده شده است، جهان به گرفتار آمده است، و اهمیت آن است که الگوهای فرزند پروری و خلاقیت یکی از مشکلات و گرفتاریهای جوامع بشری میباشد چرا که این امر با سیاست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیوندهای ناگسسته وارد که با تاسف در خانواده و آموزش و پرورش امروز ما نیز سرچشمه بسیار نارساییها به شمار میرود.
از طرفی مسئله خلاقیت مسئلهای است که در همه کشورها اعم از پیشرفته صنعتی و یا در حال رشد مطرح و در همه زمانها به نحو خاص خود بروز کرده است، لذا تحقیق درباره عوامل و راههای شکوفایی آن همواره مورد نیاز جوامع بوده است. از طرفی تنوع ضرر و زیانهایی که از این راه یعنی نادیده گرفتن افراد خلاق جامع به عمر انسانها و یا به منابع مادی آنان میرسد آنچنان رقم شایان توجهی را در برمیگیرد.
باید تکاملهای آموزشی کارایی خود را بیشتر در راه افزایش استعدادها و تواناییهای کودکان به کار برند. شناخت و آگاهی نسبت به الگوهای فرزند پروری و میزان خلاقیت میتواند و به والدین و کودکان و همچنین مسئولان آموزش و پرورش و محققان و نظریه پردازان اجتماعی و فرهنگی کمک کند تا در برخورد با کودکان آگاهانه عمل کنند و مسائل و مشکلات آنها را در نظر داشته باشند.
در این راستا، برآنیم تا علل متفاوت شکوفایی خلاقیت و همچنین عللی که مانع از رشد خلاقیت کودکان میشود را بررسی کرده و به اثبات برسانیم و با روشهای متفاوت والدین، سلطة گری، آسان گیری و وابستگی شدید، مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهیم. تا کار کرد هر یک از روشهای مورد نظر به میزان خلاقیت کودکان نشان داده و مناسب بودن و مزایا و معایب هر کدام از آنها را با روشی علمی به اثبات برسانیم.
ضرورت و اهمیت تحقیق :
بدون شک اهمیت و نقش نهاد خانواده به عنوان اولین جایگاه اجتماعی و مهمترین عامل تعیین کننده رفتار کودکی بر کسی پوشیده نیست. لذا لازم است والدین به عنوان مهمترین اعضای این نهاد که در تماس دائم با هستند و دینای او را میسازند. از روشهای تربیتی کودک اطلاع کافی داشته باشند، یکی از مشکلات عمده که معمولا والدین با آن روبرو هستند، عدم اطلاع کافی از چگونگی کاربرد شیوههای تربیتی مناسب در مورد فرزندانشان است، والدین معمولاً از نتایج برخوردهای خود با کودکان بازخوردی دریافت نمیکنند، پدر و مادر نمیداند در هر سنی از فرزندانشان چه انتظاراتی باید داشته باشند، معمولاً والدین از روشهای به ارث رسیده از نیاکان خود برای تربیت فرزندان استفاده میکنند و کمتر به فکر اصلاح آن روشها هستند. لذا اگر والدین بدانند که روشهایی که آنها برای تربیت فرزند خود به کار برند چه اثرات منفی میتواند داشته باشند. در به کارگیری آن روشها دقت کافی منظور خواهد داشت، از طرف دیگر همانطور که بارها گفته شده است اهمیت نیاز به ذهنهای خلاق و آفریننده در جامعه کنونی، پرورش کودکان خلاق به عنوان منابع انسانی فردا بر هیچ کس پوشیده نیست تورنس (1979)
با گفته خود مبنی بر اینکه هیچ یک از ما دقیقا نمیدانیم در آینده چه چیزی در انتظار ماست» با وضعیت مبهمی به آینده اشاره میکند اما (1990) در کتاب خود تحت عنوان جابهجایی در قدرت آیندهای روشن برای ملتها پیش بینی میکند (خوارزمی، 1372) و همچنین یکی از معضلات کل جامعهای که در جهان سوم زندگی میکند. پدیده استعماری فرار مترها میباشد که تاریخ شواهد بسیاری از آن به یاد دارد. افرادی مبتکر و خلاق که به خاطر بضاعت مالی و کسب موفقیتهای بهتری برای زندگی از کشورها باید خود مهاجرت کنند و در کشورهایی که منتظر فرصتهایی برای در اختیار گرفتن این نابغههای مبتکر و سازنده هستند ساکن میشوند و متأسفانه جامعه علمی از وجود آنان بی بهره مانند. یکی دیگر از اهداف این تحقیق نشان دادن تأثیرات منفی برخوردهای ناآگاهانه والدین و بر بیان در اخر تربیت و پرورش فرزندان و دانش آموزان و خصوصا کودکان نوجوانان سرآمد است. نتایج و بررسیهایی که در این زمینه به عمل آمده است نشان دهنده اوضاع بسیارو رقمت بار این کودکان است که گرفتاری بهری اطرافیان خود هستند.
اهداف تحقیق عبارتند از :
پیشینه تحقیق
تا قبل از سالهای دهة پنجاه تعداد اندکی از افراد توانستند راه را برای تحقیقات تجربی و ایجاد برنامههایی جهت پرورش استعدادهای خلاق هموار سازند. مثلاً گالتون نبوغ را از نظر ارثی مورد بررسی قرار داد، والاس مدلی طرح کرد و ضمن آن گامهایی را که در جریان فرایند خلاق طی می شود، تشریح کرد. در اواخر دهه 1930 کاترین پاتریک مدل والاس را مورد تجربی قرار داد. راسمن بعد از مطالعه در زندگی تعداد زیادی از مخترعین آمریکایی مدل مشابهی را به وجود آورد. و هاروی لمن بیوگرافی افراد خلاق را در حوزههای متعدد مورد مطالعه قرار داد تا بر اساس آن ارتباطی را که بین جنبه کیفی و کمی در بازدهی یک رفتار خلاق وجود دارد، در خلال سالهای بزرگسالی مشخص کند. یکی از مشهورترین مرکز که در آن زمان یعنی سال (1950) در رابطه با این موضوع تشکیل شد مرکزی بود که در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به وجود آمد و در همین جا بود که گلیفورد و همکارانش مصمم بودند تا فرضیه خود را راجع به اینکه مهمترین عامل در هوش، قابلیت تفکر خلاق است ثابت کنند. روشی که در پروژه تحقیقاتی استعدادها به کار رفت این بود که به طور کلی تفاوتهایی را که در نحوه عملکرد افراد تحصیل کرده وجود داشت. مطالعه کنند با این فرض که کنشهای ضروری در افراد خلاق هر چه باشند، این خصوصیات به اندازههای متفاوت در برخی از استعدادهای خلاق بسیار موفق بود. در تحقیقات بعدی که در این زمینه انجام شد تستهای مذکور نقش عمدهای بر عهده داشت، قابلیتهای که این افراد توانستند کشف کنند عبارت بودند از، حساسیت، سیالی – ذهن (کلامی، تصوری، تداعی، توصیفی) و مهارت انعطاف ذهنی که شامل دو نوع خلق الساعه و انضباطی است. در دانشگاه مینه سوتا شخصی به نام پل ترنس روی کودکان خلاق و نیز معلمانی که خلاقیت فکری را تعلیم میداند، تحقیقاتی انجام داد. علاوه بر ارتباطی که بین کارهای خلاق و سن کودکان و نوجوانان پیدا کرد توانست رابطه مهمی میان خلاقیت و محیطی که در خلاقیت تأثیر میگذارد پیدا کرد.
از تحقیقات و کشفیات جدیدی که در رابطه با مسئله نیمکرههای مغز به دست آمده است، میتوان مفاهیم مهمی در زمینه برنامههای آموزشی خلاق استنباط نمود، در مدارس عموماً رسم بر این است که کارها را برای کودکانی که نیمکره چپ مغزشان فعال است تنظیم میکنند. یعنی فرایندی که در آموزش دنبال می شود شبیه جریانی است که در یادگیری زبان و سایر ارتباطات صورت میگیرد. در حالی که تحقیقات نشان داده است که در برخی از مردم نیمکره راست مغز فعال است، یعنی آنها اطلاعات را از راههای شهودی و اشراق بهتر فرا میگیرند. این کشفیات علاقه زیادی از افراد را به فلسفه مشرق زمین که از دو دهه قبل به وجود آمده است به خوبی توجه میکند. طبق تحقیقات انجام شده، نشان داده میشود که کودکان خلاق از خانوادههایی هستند که وجه مشخصه آنها فقدان سلطه گری و ساختارهای والدین است، جایی که واگرایی فرد مجاز و مخاطره قابل قبول است. (واتسون 1960- گتزلس و جکسون 1962)
تعریف خلاقیت
پژوهشگران با توجه به برداشتهای متفاوت از خلاقیت تعاریف گوناگونی ارائه نمودهاند. وجود همین اختلافات مبین این موضوع است که کنشهای مغزی بسیار پیچیده و ترکیبی از فعالیتهای شگفت انگیز ذهن است.
خلاقیت در لغت نامه روان شناسی پیرون چنین تعریف شده است، خلاقیت عبارت است از «کنشهای اختراعی تخیل آفریننده که در آثار گتزل و ماکسن چیزی متفاوت از هوش معمولی است» «جاویدی 1373 ص 13» آرتور گستلر میگوید در مجموعههای ناهمسان وقتی دو اندیشه به همدیگر برخورد میکنند. از تصادم آنها به صورت هماهنگ و یگانه اثری هنری یا علمی به وجود میآید. (هاشمی 1358 ص5) به نظر گانیه آفرینندگی عبارت است از نوعی حل مسئله که در آن عقاید و اندیشهها زمینههای مختلف را با یکدیگر مربوط ساخت، به عبارت دیگر از ترکیب چندین قاعده پیچیدهتر و جدیدتر را ابلاغ نمود. به نظر راسل، تفکر آفریننده شباهت زیادی به حل مسئله دارد. وی میگوید «هر وقت کودک یا بزرگسال تجربیات پراکنده خود را ترکیب یا انگارههای تازه را ارائه میدهد، میگویند که تفکر آفریننده صورت گرفته است این فرایند در حل مسئله هم صورت میگیرد. از نظر هربرت فوکس فرایند خلاق، به هر نوع فرایند تفکری گفته میشود که مسأله را به طریق مفید و بدیع حل میکند (رضائیان، 1369 ص 206)
آفرینندگی در طبقه بندی هدفهای تربیتی بلوم و دیگران تحت عنوان ترکیب آمده است. در بحث پیرامون این طبقه بندی نیز گفته شده است که «ترکیب به دست آمده الزاماً نباید از نقطه نظر بشریت به طور کلی تازگی داشته باشد». جنبه آفرینندگی خواهد داشت در واقع اصالت اثر مهمترین مدرک خلاقیت آن است. نیز در توصیف سطح ترکیب آمده است «در ترکیب یعنی پهلوی هم گذاشتن عناصر و اجزاء برای ایجاد یک کلی یکپارچه و تولید طرح یا ساختی که قبلاً بدین شکل وجود نداشته است.
ترکیب همان فعالیت ذهنی است که به آفرینندگی و خلاقیت معروف است. (سیف، 1368 ص 103). به عقیده گیفورد تا وقتی انسان به مشکلی برخورد نکند و زندگی او از روی عادت و پا بر مبنای دور زدن مشکلات سیر میشود، خلاقیتی در کار نخواهد بود.
ولی همین که به مشکل برخورد کرد و خواست آن را حل کند آن فرایند فکر و اعمالی که متعارف آن برای حل مشکل ایجاد میشود خلاقیت نام دارد. خلاقیت مستلزم بهره گیری از نوع خاصی از جریان فکری است یا چیزی که گلیفورد آن را تفکر واگرا نامیده است. تفکر واگرا، تفکری است متفاوت از جریانهای فکری موجود، به عبارت دیگر فرد خلاق تمایل دارد مسائل مختلف را به طرق متفاوت حل کند، ولو اینکه ظاهراً یک راه حل بیشتر برای آن مسئله وجود نداشته باشد. (افروز، 1371 ص 99، 98) آرتور (1968) واژه خلاقیت را چنین طرح میکند که «اصطلاحی است که در ادبیات فنی اساساً به همان معنای رایج استفاده میشود یعنی به فرایندی ذهنی اشاره دارد که نتیجه آن راه حلهای مفید و جدید، ایدهها، مفهوم سازی و شکلهای هنری تئوریها با محصولاتی است که منحصر به فرد، بی نظیر و نو ظهور هستند. (مهدی زاده و رضوانی 1365). استعداد آفرینش اشکال جدید در زمینه هنر یا مکانیک یا حل مسئله از راه و روشهای جدید. (منصور دادستان 1365) خلاقیت فرایندی است که نتیجه آن اثر شخصیتی است و توسط گروه اجتماعی در یک برهه زمانی به عنوان چیزی مفید و ارضا کننده پذیرفته میشود. (بودو 1358)
خلاقیت امری است فردی که طی آن شخص با استفاده از تفکر واگرا، فکری نو و تولیدی تازه ارائه میدهد. (افروز 1372) به نظر آزوبل آفرینندگی عبارت است از استعدادهای بی همتا در یک زمینه به خصوص، بنابراین تعریف، افراد آفریننده افرادی غیر متعارف هستند و این افراد از اشخاص باهوش خیلی کمیاب ترند (هاشمی 1358) و خلاقیت را می توان به گونه ای ساده در به وجود آوردن چیزی تازه تعریف کرد، از آنجا که انسانها قادر نیستند چیزی را از هیچ درست کنند، عمل آفرینش بیشتری همیشه مستلزم تغییر شکل دادن مواد معین است. خواه این مواد فیزیک باشد، خواه ذهنی «چیز تازه» ترکیبی است که از طریق بازسازی یا تولید مجدد چیزی کهنه ساخته می شوند. خلاقیت سبب می شود افراد قادر باشند خود را با تغییرات در آینده هماهنگ و وفق دهند، شرایط با تغییر زندگی هر لحظه انسان را در برابر مسئله ای قرار می دهد که داشتن آفرینندگی، نوآوری قدرت حل مسئله می تواند او را در سازگاری با محیط یاری دهد.
مفهوم خلاقیت
هر چیزی که کودک انجام می دهد و یا می گوید می تواند خلاق باشد. در صورتی که دو مبنا را در معرض چشم داشته باشد. اول آنکه باید اساساً با کارهایی که کودک قبلاً انجام داده و تمام چیزهایی که قبلاً دیده یا شنیده است متفاوت باشند. دوم آنکه فقط نباید متفاوت باشد بلکه باید صحیح بوده در جهت رسیدن به یک هدف مفید باشد و به طریقی برای کودک جذاب و معنی دار باشد، اغلب روانشناسان که در زمینه خلاقیت مطالعه می کنند این دو مبنا را حساسیت و تازگی عنوان می کنند.
معیار تازگی کاملاً ساده است رفتار کودک نمی تواند فقط تقلید یا گزارش چیزی که قبلاً دیده است باشد. یعنی در محدوده رفتار کودک باید تا حد زیادی تازه باشد. به منظور قضاوت درباره تازگی کار کودک باید اطلاعاتی در مورد آگاهی و تجربه گذشته کودک داشته باشیم.
معیار مناسب پر دردسرتر است، این واژه به منظور رو کردن رفتارهایی که صرفاً عیب هستند مورد استفاده قرار می گیرد، اما این مفهوم بی ثبات است اگر درباره ریاضیات یا علوم یا گرامر صحبت کنیم در آن صورت آن چیزی مناسب است که درست باشد، اما در مورد هنر موسیقی، داستان سرایی و نمایش فانتزی چگونه است و در آن صورت چگونه می توانیم درباره مناسب صحبت کنیم و در نهایت باید از دید بیننده به آن بنگریم.
اگر رفتار تازه و عجیب کودک به طریقی خوشایند یا ارتباط گرا یا معنا گرا باشد، لااقل بر مبنای برآوردها از نظر کودک چنین است اما به طریقی غلط باشد، رد می کند مانند آنکه کلمه پیش پا افتاده با کلمه بزرگسالان اشتباه گرفته شود.
اما آیا کودک زمانی خلاق است که کاملاً آگاهانه با قائل شدن آزادی بیشتری برای خود از آنچه در شرایط موجود دارد قوانین را به انعطاف و به سود خود تغییر می کند یا هنگامی که کودکی در واقع قانون را می شکند؟
اگر بخواهیم در معنی لغت دقیق شویم مفهوم خلاقیت به عنوان «رفتار تازه و مناسب» دارای ارزشی ثابت و بری از هر گونه قضاوتی است. در صورتی که کلمه «مناسب» را به چیزی اطلاق کنیم که از نظر فنی درست، وقتی درست و مفید باشد رفتارهای مخرب، غیرقانونی غیراخلاقی می تواند به اندازه رفتارهای سازنده و مثبت مستتر است. اما از خلاق تلقی کردن رفتارهایی که حتی زشت و ضد اجتماعی اند در صورتی که در رسیدن به یک هدف دارای تازگی و مناسب باشند. خیلی چیزها می توان آموخت.
فرایند تفکر خلاق – فرایند دست یافتن به چیزی خلاق – صرفنظر از نتایج آن در اصل یکی است. هنگامی که مردم با موفقیت به راههای جدید برای انجام کارهای جدید، راه حلهای جدید برای ساختن چیزی جدید دست می یابند، بدان معنی است که آنها به طریق مشابهی فکر و عمل می کنند. صرفنظر از اینکه آیا راه علاج سرطان را کشف کرده و یا گاز اعصاب اختراع کرده باشند. آنچه مهم جلوه می کند این است که ما به کودکان خود نه تنها مهارتهای لازم برای خلاق بودن را می آموزیم بلکه آموزشهایی را که برای استفاده از آن خلاقیت در جهت مثبت نیاز دارند یاد می دهیم. (ترزا آمبلی)
نظریه های مربوط به خلاقیت:
دیدگاه ها در مورد خلاقیت متفاوت است، از نظریه های موجود به ذکر چند مورد از مهمترین نظریه های مربوط به خلاقیت اکتفا می کنیم:
1- خلاقیت به عنوان الهام خدایی: یکی از قدیمی ترین مفاهیم خلاقیت معتقد است که فرد خلاق از الهامی خدایی برخوردار است. (هالفمن 1963). این تعریف از طرف افلاطون بیان شده است که هنرمند در لحظه خلاقیت به دلیل اینکه «کنترل خود نیست» عامل نیروی برتری می شود.
و...
بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر 19-13 سال شهر تهران بر خلاقیت آنها
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:145
فهرست مطالب :
فصل اول
بیان مسئله................................... 6
هدف تحقیق.................................... 8
اهمیت و ضرورت تحقیق.......................... 10
فرضیههای تحقیق............................... 11
جامعه آماری.................................. 12
نمونه آماری.................................. 12
ابزار پژوهش.................................. 12
تعریف اصطلاحات................................ 13
معلولیت...................................... 13
معلولیت جسمی- حرکتی.......................... 13
خلاقیت (تفکر خلاق)............................. 14
خودپذیری..................................... 14
خودپنداری.................................... 16
رواننژندی (روان رنجوری)...................... 16
خودشکوفایی................................... 17
توانبخشی..................................... 17
فصل دوم
بررسی تاریخی................................. 21
تعریف خلاقیت.................................. 21
عوامل موثر بر خلاقیت.......................... 27
رابطه خلاقیت و ویژگیهای شخصیتی................ 27
دیدگاه روانکاوی از خلاقیت..................... 29
دیدگاه گیلفورد درباره خلاقیت.................. 30
دیدگاه تورنس درباره خلاقیت.................... 31
خلاصهای از تاریخچه نظریههای خود............... 32
مازلو و نظریه خود............................ 33
چگونگی شکلگیری خود........................... 34
خودپنداری.................................... 35
رشد خودپنداری در نوجوانی..................... 36
خودواقعی و خود آرمانی........................ 37
خودشکوفایی و خلاقیت........................... 38
نقش تصویر ذهنی بدن در خودپنداری نوجوان....... 40
مروری بر دنیای معلولین....................... 41
معلول چیست؟.................................. 43
علل معلولیتها................................ 45
انواع معلولیت................................ 45
جنبههای روانی معلولیت جسمی- حرکتی............ 46
معلولیت جسمی- حرکتی و خودپنداری.............. 47
مشکلات ناشی از معلولیت و نقایص بدنی........... 48
تأثیر والدین بر شخصیت افراد معلول جسمی- حرکتی 49
توان بخشی معلولین جسمی- حرکتی................ 50
فصل سوم
جامعه آماری.................................. 53
گروه مقایسه.................................. 53
روش نمونهگیری................................ 54
روش تحقیق.................................... 54
ابزار تحقیق.................................. 55
1- آزمون خلاقیت تورنس......................... 55
نمرهگذاری پرسشنامه........................... 55
آزمون خودپذیری............................... 56
نمرهگذاری آزمون خودپذیری..................... 56
روش آماری.................................... 57
نحوه اجرای آزمون............................. 57
فصل چهارم
نقد و اعتبار فرضیهها......................... 60
فرضیه شماره 1................................ 60
فرضیه شماره 2................................ 65
فرضیه شماره 3................................ 70
فصل پنجم
خلاصه فصول قبل................................ 76
تفسیر و نتیجهگیری............................ 78
پیشنهادات.................................... 81
محدودیتها.................................... 83
ضمائم........................................ 84
منابع مورد مطالعه............................ 85
فهرست جداول :
جدول 1-4: مقایسه میانگین خلاقیت نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی و نوجوانان دختر غیرمعلول....................... 60
جدول 2-4: دادههای مربوط به خلاقیت نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی و خلاقیت نوجوانان دخترغیرمعلول................ 62
جدول 2-4: دادههای مربوط به خلاقیت نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی و خلاقیت نوجوانان دختر غیرمعلول............... 63
جدول 3-4: مقایسه میانگین خصوصیتهای منفی شخصیتی بین نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی و غیر معلول................ 65
جدول 4-4: دادههای مربوط به خصوصیتهای منفی شخصیتی بین نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی و نوجوانان دختر غیرمعلول 67
ادامه جدول 4-4: دادههای مربوط به خصوصیتهای منفی شخصیتی بین نوجوانان دختر معلول جسمی- حرکتی و نوجوانان دختر غیرمعلول+ 68
جدول 5-4: مقایسه همبستگی پایین بودن خلاقیت نوجوان معلول با خود پذیری کمتر آنها.............................. 70
جدول 6-4: دادههای مربوط به همبستگی پایین بودن خلاقیت نوجوانان معلول با خودپذیری کمتر آنها.................. 72
ادامه جدول 6-4: دادههای مربوط به همبستگی پایین بودن خلاقیت نوجوانان معلول با خودپذیری کمتر آنها......... 73
چکیده :
تحقیق حاضر بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی نوجوانان دختر بر خلاقیت آنها را مورد مطالعه قرار میدهد. هدف از این تحقیق نیز بررسی چگونگی تفکر خلاق در افراد معلول جسمی- حرکتی و نیز یافتن همبستگی اجتماعی صفات شخصیت و نیروی خلاق در این افراد است.
در این تحقیق بعد از تعاریف متعدد از خلاقیت، مراحل و عوامل مؤثر بر خلاقیت به رابطهی خلاقیت و ویژگی های شخصیتی اشاره شده است. همچنین با مطالعة مفهوم خودپنداری و نقش تصویر ذهنی بدن در خودپنداری نوجوانان این مسأله روشن میشود که به طور کلی تصویر ذهنی بدن به عنوان آگاهی کامل شخص از بدن خودش و امکانات آن برای حرکت و جنبش میباشد و محققان بر اهمیت نهایی تصویر ذهنی بدن بر سازگاری روانی و هیجانی تأکید کرده اند. اثر معلولیت فرد بر روی رفتارش بیشتر غیرمستقیم است تا مستقیم. همچنین سطح آرزوی فرد نهایتاً به خودپنداری او بستگی دارد. چگونگی واکنش افراد نسبت به یک فرد معلول مهمتر از معلولیت واقعی اوست. خودپنداری افراد بیشتر از ناتوانی آنها در رفتارشان تأثیر دارد.
از سوی دیگر مرور تحقیقاتی که درباره جنبه های روانی معلولیت جسمی- حرکتی به عمل آمده آشکار می سازد که در اکثر افراد معلول ادراک «خود» و «خودپنداری» و ارزیابی از خود تحت تأثیر معلولیت جسمانی قرار میگیرد.
جامعة تحقیق ما معلولان جسمی- حرکتی مراکز توانبخشی در مقطع نوجوانی است که 50 نفر بودند و برای مقایسه نیز 50 نفر از دانش آموزان دوره راهنمایی و دبیرستان شهر تهران انتخاب شدند. در این تحقیق آزمون مورد استفاده قرار گرفت. 1- آزمون خلاقیت تورنس که شامل 60 سؤال بود و 2- آزمون خودپذیری که شامل 30 سؤال بود.
مقایسه و تجزیه و تحلیل نمرات دو گروه نشان داد که گروه معلولان جسمی- حرکتی به طور معنی داری از گروه مقایسه پایین تر بودند همچنین نمرات خودپذیری گروه معلولان نیز پایین تر از گروه مقایسه بود. محاسبه همبستگی بین خلاقیت و خودپذیری نیز رابطه مثبت را بین خلاقیت و خودپذیری را نشان میدهد.
مقدمه :
تردیدی نیست که مهمترین نقشی که والدین میتوانند در تربیت کودکان خود ایفا کنند، پرورش توانایی خلاقیت آنهاست. زیرا خلاقیت به نحوی بلامنازع عامل کلیه پیشرفتهای بشری است و امکان بروز خلاقیت افراد وقتی مهارتها وانگیزه خلاقیت در کودکی پرورش یابد، بسیار بیشتر است. شاید از آن مهمتر این واقعیت است که، چنان که بسیاری از روانشناسان تأکید دارند، خلاقیت و صلاح روح و روان همراه و همگاماند. بدین ترتیب شاید به جرأت بتوان گفت خلاقیت کلید طلایی خوشبختی است.
خلاقیت حوزه افراد «تیزهوش» و «با استعداد» نیست. اگرچه آنها استعداد بالقوه بیشتری دارند که در راههای خلاق به کار برند. خلاقیت میتواند و باید جزئی از زندگی همه افراد، از جمله افراد تیزهوش، و با استعداد باشد. لیکن مهمترین عامل در خلاقیت، انگیزه برای انجام کارهای خلاق است. استعداد، ویژگیهای شخصیتی، و مهارت به والدین و مربیان نشان میدهد که کودک چه کاری را میتواند انجام دهد ولی انگیزه نشان میدهد که چه کاری انجام خواهد شد. چنانکه خواهیم دید انطباق انگیزهها با استعداد و مهارتهای کودک است که در خلاقیت کارساز میباشد.
برای کودک خود نوعی تصویر ذهنی از آنچه میخواهد شود به دست آورید. تصویری از بزرگسالی کودک که با ویژگیهای سازگار باشد. تصویی که او با شور و شوق درونی آن را به مرحله عمل درآورد آنچه باید تأکید گردد، آن است که تحمیل علائق پدر و مادر بر کودک به هیچ شکل منجر به نیل دستاوردهای اخلاق نخواهد گردید.
به منظور راهنمایی والدین و مربیان در شناسایی خلاقیت کودکان درهر زمینه به تفصیل سه جزء متشکله خلاقیت را که بعارت از مهارت در زمینه مربوط، مهارتهای تفکر و رفتار و عملکرد خلاق و انگیزه درونی است.
افراد در خلاقترین شرایط خود قرار خواهند داشت اگر در درجه اول به علت علاقه، لذت، رضایت حاصله و چالش کار مبادرت به انجام کاری میکنند و نه از طریق فشار خارجی یعنی انگیزه برونی این اصل را اصل انگیزه درونی خلاقیت مینامند.
خلاقیت واقعی بدون قدری شور و هیجان غیرممکن است.
(مترجمین: دکتر حسن قاسمزاده، پروین عظیمی)
پیشرفت بشریت با خلاقیت پیوندی محکم دارد. باید بتوان به چیزهای نو دست پیدا کرد و روشهای اندیشههایی را جستجو کرد که آدمی را در موقعیتهای اضطراری یاری دهد و راههای تازهای را برای شناختن و بارورتر کردن آفرینش پیش پای او بگذارد. خلاقیت در همه زمینههای فعالیت انسانی لازم است از دانش و کارهای مهندسی گرفته تا ادبیات. آنها که امروز در مدارس درس می خوانند به عنوان کارگر، نظامی، مهندس، دانشمند، طبیب و … زندگی مستقل خود را آغاز میکنند.
این کودکان و نوجوانان امروز نه تنها باید دستآوردهای گذشته و دانش و فرهنگ فعلی جامعه را حفظ کنند بلکه باید استعداد این را نیز داشته باشند که آنها را به پیش ببرد و
تکامل بخشد.
در عصر ما در سطح ملی و بینالمللی چه از نظر معلم و چه از نظر دانشآموز همهجا با اندیشههای واحدی برخورد میکنیم که همان اقتضای زمان ما یعنی تخیل، اختراع، ابتکار و خلاقیت است. مطمئناً همیشه افراد خلاق وجود داشتهاند، اما قرن بیستم هم از جهت لزوم آمادگی و هم از جهت حفظ وفاداری به انسان در مقابل دنیای ماشینی چنین ایجاب میکند که تمام قوای خلاقیت سازندهای را که بالقوه در افراد بشر وجود دارد به کار گرفته شود.
بیشک یکی از زیباترین ویژگیهای انسان قدرت آفرینندگی و خلاقیت است به واسطه همین ویژگی است که انسان میتواند اهداف آرمانگرایانه خود را پدید آورد و تواناییهای خود را شکوفا سازد، آنچه پیش از آن در مورد خلاقیت تصور میشد، براساس نگرش نبوغآمیز بنا شده بود و طبق این نگرش، خلاقیت به افراد تعلق داشت، افرادی که نبوغ استثنایی برخوردار بودند و توانایی ذهنی آنان فراتر از مردم عادی به شمار میرفت.
بنابراین خلاقیت موهبتی آسمانی پنداشته میشد که صرفاً در اختیار تعداد معدودی از افراد قرار گرفته است و همین افراد خاص که دارای خلاقیت هستند در شرایط مختلف آن را از خود بروز دهند وهمین افراد هستند که به اختراعات و اکتشافات نائل میشوند. با فراگیر شدن منطقگرایی اکثر باورهای انتزاعی و همینطور امور ما بعدالطبیعه دستخوش دگرگونیهای عدیدهای شد.
مقولهی خلاقیت و سایر قابلیتهای فکری نیز در همین راستا مورد بررسی دقیق دانشمندان قرار گرفت و با بررسی طیف وسیعی از نمونههای مختلف نتایج بسیار جالبی بدست آمد که با آنچه تاکنون پنداشته میشد تفاوت عمدهای دارد.
در مورد آموزش تا خلاقیت بخش مهمی از دورههای (تفکر خلاقانه) است که این تفکر در نتیجه فرآیندهای استثنایی تفکر بروز میکند که تا حدودی با تفکر عادی که ما در فعالیتهای روزانه خود به کار میبریم متفاوت است.
احیاء علاقه به روانشناسی خلاقیت قبل از هر چیز دلایل عمیق اجتماعی دارد. بررسیها نشان میدهد که فرهنگ امروزی استقلال با رفتار از لحاظ اجتماعی و اگر کمتر تحمل میکند و خطرات اجتماعی و فرهنگی همرنگی افراطی در قلمروهای رفتار آشکار ذهنی از طریق نظریههای اجتماعی مورد تأیید قرار گرفته است. پاداشهایی که برای همرنگی وجود دارد و نبودن نسبی پاداش برای تفکر و عمل مستقل یک مانع اجتماعی برای فرد و یک بازدارنده برای «ابراز وجود» است. به همین دلیل روانشناسان و معلمان جامعه ضمن اشاره به خطرات همرنگی افراطی و رفتارهای قالبی در رکوردی که در نتیجه آن جامعه را از پیشرفت بازمیدارد، به اهمیت نوآوری و تفکر خلاق برای جامعه را مورد تأکید قرار دادهاند (بودو، آلن، ترجمه خانزاده 1358)
افراد معلول جسمی- حرکتی دارای ویژگیهای شخصیتی معینی هستند که میتوانیم تأثیر آن را بر فعالیتهای روانی آنها از جمله تفکر خلاق این افراد، مورد بررسی قرار دهیم. معلوم شده است که معلولیت غالباً در خودپنداری افراد اثرات خاصی بر جای میگذارد. مثلاً وقتی میگوییم خانواده، والدین، دوستان و افراد دیگر در نظر و ادراکی که فرد از خود دارد موثر است (وابستگی به دیگران، دلسوزی و ترحم نابهجای افراد و نظرهای آن بر خودپنداری افراد تأثیر دارد و در افراد معلول امکان بوجود آمدن این شرایط بیشتر است.)
بیان مسئله:
هرچند روانشناسان در تمام دوران علمی شدن روانشناسی در آثار خود اشارههایی به خلاقیت داشتهاند ولی از اواسط دهه 1950 تغییری جدی در نگرش روانشناسان نسبت به خلاقیت دیده شده و از موضوعی فرعی و گاه حاشیهای به اصلی مهم در روانشناسی تبدیل شد.
با اشاره به همین تغییر است که گالوین تایلور[1] یکی از محققان مسایل خلاقیت این مسأله را مورد تحقیق قرار دارد. در 6 تا 7 دهه قبل از 1950 فقط تعداد بسیار محدودی مقاله پژوهشی در مورد خلاقیت در ادبیات علمی ظاهر شد، وی از سال 1955 از علاقه و فعالیت فزایندای راههای پژوهشی بسیاری را گشوده است از آن زمان افزایش فوقالعاده زیادی در شور و حرارت نسبت به مسایل خلاقیت ظاهر گشته است. (دکتر تیمور آقای نیشانی، 1377).
مشخص شده است که برای استفاده و پرورش و ظهور این نیروهای خلاق، افراد باید در خلاق بودن هیچ محدودیت اجتماعی نداشته باشند. باید آزاد باشند و برای اندیشهها و نوآوریهای بکر و مهم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی پاداش گیرند. اندیشههای یگانه و مسایل ابتکاری و شیوههای جدید حل آنها محصول یک جامعه نوآور است و پیشرفت مداوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی تا حد زیادی به خلاقیت اعضای جامعه بستگی دارد. ولی متأسفانه این جنبه در جامعه ما کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و در دبستانها خلاقیت هر روز کمتر از پش مبنای تعلیم و تربیت افراد قرار میگیرد. (آلن بودو، ترجمه خانزاده، 1358).
علم جدید روانشناسی خلاقیت نیز مانند سایر پدیدههای روانی بر کثرت عوامل و حقایقی که به طریقی بر خلاقیت موثر تأکید دارد. یعنی یک سری عوامل بیرونی و درونی بر تفکر خلاق تأثیر میگذارند که مهمترین آنها عبارتند از: عوامل انگیزشی، شخصیتی، روانی و اجتماعی، بررسی های انجام گرفته و روش ساخته است که این عوامل با نتایج مثبت و منفی بستگی دارد.
در این تحقیق سعی میشود تا نحوه تفکر خلاق گروه خاصی از جامعه یعنی معلولان جسمی- حرکتی مورد بررسی قرار گیرند. مطالعاتی درباره تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی افراد با یادگیری و تفکر آنها انجام شده است. به نظر میرسد معلولیت جسمی- حرکتی بر خلاقیت و قوه ابتکار افراد نیز تأثیر گذارد. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در این گروه نسبت به افراد غیرمعلول شاهد افت تواناییهای خلاق باشیم. افراد معلول جسمی حرکتی از نظر شخصیتی وضعیت ویژهای را دارا هستند. اغلب آنها احترام به خود پایینی دارند، اعتماد به نفس و اطمینان به خود کمتری را دارا میباشند و به طور کلی برداشت غیرواقعی از «خود» دارند. تحقیقاتی در مورد خودپنداری غیرواقعی آنها انجام شده است که اکثر آنها نشان دادهاند این افراد در مورد خودشان ارزیابی بیش از حد یا کمتر از حد واقعی دارند (البته در اغلب موارد) به همین دلیل سطح اضطراب آنها بیش از حد معمول است و اغلب آنها احساس درونی بیارزش بودن و ناایمنی را دارا میباشند.
با توجه به اهمیتی که در حال حاضر به رویکرد خلاق در آموزش و پرورش میدهد مشخص کردن عوامل موثر بر خلاقیت از جمله خصوصیات معین شخصیتی نقش توجه به «خود» افراد و خودسازی دانشآموزان در مدارس را برجستهتر میسازد. در ضمن توجه به عوامل شخصیتی در آموزش و پرورش وتوانبخشی افراد معلول طرح و اجرای برنامههای کار توانی آنها را آسانتر میسازد.
هدف تحقیق:
با اهمیتی که رویکرد خلاقیت در آموزش و پرورش پیدا کرده است، تحقیقات زیادی در مورد زمینههای عینی ایجاد شرایط مطلوب برای خلاقیت انجام گرفته است. ولی با اینکه مشخص ساختن عوامل موثر بر تفکر خلاق از اهمیت زیادی برخوردار است، ولی موضوع خلاقیت و شرایط پرروش آن فوقالعاده پیچیده است. ولی در جامعه انسانی افراد نشانداری هستند که ویژگیهای خاص را دارا هستند و وجود این خصیصهها کنترل متغیرها را آسانتر میسازد.
مدتهاست که در مورد تأثیر معلولیت جسمی- حرکتی بر فعالیتهای روانی (مانند یادگیری، حافظه، سازگاری اجتماعی و …) پژوهش صورت میگیرد و اهمیت این تحقیقات بر آموزش این گروه روشن گشته، تحقیق در مورد تأثیر معلولیت جسمی بر خلاقیت علاوه بر اینکه جنبهای مهم از تفکر خلاق را روشن میسازد، تعیین علت افت یا تغییر فعالیتهای روانی معلول نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. سپس یک هدف مهم و اساسی این تحقیق مشخص ساختن عوامل مؤثر بر تفکر خلاق است.
از قرار معلوم در افراد معلوم جسمی- حرکتی علاوه بر مسأله قابلیت و توانایی فردی، نگرشهای خانواده و همسالان و نیز انتظارات اجتماعی و احساسهای درونی خود فرد نیز متغیرهای مهمی هستند. چگونگی تأثیر این متغیرها بر نیروی تفکر خلاقیت نوجوانان معلول وتعیین رابطه آنها با ساختار شخصیت از اهمیت خاصی برخوردار است.
و...
بررسی تأثیر موسیقی در کاهش اضطراب و دلهره
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:67
فهرست مطالب :
فصل اول : کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مساله
سوال مسئله
اهداف تحقیق
اهمیت و ضرورت تحقیق
فرضیه تحقیق
متغیرهای تحقیق
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم
فصل دوم : پیشینه و ادبیات تحقیق
اضطراب
یادگیری اضطراب
1- محبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) به مقدار مساوی
2- محبت ( پاداش ) بدون تنبیه
3- خشم ( تنبیه ) بدون پاداش
4- محبت ( پاداش ) کم – خشم ( تنبیه ) زیاد
5- محبت ( پاداش ) زیاد – خشم ( تنبیه ) کم
اضطراب سرکوب کننده است
اضطراب
دستگاه روانی
رشد روان جنسی
نابهنجاریها و اختلالات روانی
اختلالات اضطرابی
اضطراب تعمیم یافته
اضطراب رعبی
فوبی
هانز[1] کوچولو ( مورد مشهودی از فوبی )
وسواس فکری و عملی
علل اختلالات اضطرابی
3- دیدگاه رفتار گرایی
4- دیدگاه شناختی
5-دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی
نظریه نئوفرویدیها درباره اضطراب
آدلر و روان شناسی فردی
کارل یونگ و روان شناسی تحلیلی
اریک فرام
هینز کاهوت
فصل سوم : روش تحقیق
جامعه مورد مطالعه
حجم نمونه
روش نمونه گیری
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر
روش آماری مربوط به فرضیه ها
روش تحقیق :
فصل چهارم : یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها
مقدمه
نمودار ترسیم کاهش اضطراب در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر به خصوص رشته مدیریت صنعتی در سال 85-83
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری
منابع
ضمایم
پرسش نامه
چکیده :
مهمترین عاملی که بر اساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود اضطراب است که جهت کنترل این عارضه باید موارد و یا گزینه هایی را در زندگی وارد کنیم که در مکتب تحلیل روانی نقش برجسته ای دارد به نظر فروید اضطراب به عنوان یک تکانه من است یعنسی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم و التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشکل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود و اضطراب هم علت محسوب می شود و هم معلول یعنی علت بیماری از ناراحتیهای روانی اضطراب است ، همچنین هر گاه شخص با یک مسله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب که موجب به هم خوردن تعادل روانی وی گردد احساس اضطراب می کند فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم کرده است الف : اضطراب واقعی و هنگامی که تجربه می شود و اضطراب نوروتیک زمانی بروز می کند که تکانه های نهاد موجب تهدید فرد در برابر قطع کنترلهای من و ظهور رفتارهایی که منجر به تنبیه وی خواهد گردید می شوند و اضطراب اخلاقی وقتی ظاهر می شود که فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد که انجام بدهد به همین دلیل احساس گناه می کند ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است که نهاد قسمتی از شخصیت است که زیست شناسی فطری را شامل می شود و تابعه اصل لذت جویی است . نهاد همواره به دنبال کسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداکثر لذت برسد که توجه به ظاهر زندگی و تمایل به موسیقی و زیباییهای زندگی می تواند جزء همین اصل لذت جویی باشد که خود این مساله باعث کاهش اضطراب در افراد می شود در حالی که من تابع اصل واقعیت است و کوششهای آن در جهت رسیدن به لذت توجه به واقعیت است به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذت هاست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جست و جو می کند وقتی که شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراک می کند درباره ان فکر می کند و نسبت به آن عمل می کند به عبارت دیگر من هر فرد داننده ، کوشنده ، تصمیم گیرنده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . که اساس عملکردهای من پیش فرضهای است که فرد درباره خود و دنیای خود می سازد ( حسین آزاد – انتشارات بعثت ) .
بیان مساله
ممکن است اضطراب را نوعی درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت ه اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد و این خودبستگی به درجه شخصیت افراد که متوجه فرد است اضطراب متعادل یا نرمال آن است که به شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفیداست زیرا شخص را وادار می سازد که با موفقیت ، خطرات را از خود دفع کند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست که مقداری اضطراب نداشته باشد که توجه به تفریحها و علائق آدمی باشد موسیقی و نقاشی گاهی اوقات می تواند تاثیر مثبت جهت کاهش عوامل روانی و مشکلات روحی در افراد باشد که در تحقیق حاضر به نوع علاقه به موسیقی پاپ و تاثیر آن در کاهش اضطراب به همین موضوع پرداخته و اگر با این عملکرد ها بتوان مقدار اضطراب را کاهش داده و فرد را به سلامت روانی سوق دهیم ( سید سعید محمدی – 1382 )
سوال مسئله
آیا موسیقی پاپ می تواند تاثیر مثبتی در کاهش اضطراب داشته باشد .
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر این است که آیا تمایل به موسیقی و نواختن آن می تواند از اضطراب و دلهره کاهش بدهد یا مخصوصاً اگر موسیقی ، موسیقی پاپ باشد و نوع نواختن وسایل موسیقی مانندگیتار و ... در اضطراب نقش موثری دارد یا نه .
اهمیت و ضرورت تحقیق
اضطراب بهایی است که بشر کنونی برای تمدن می پردازد به نظر میرسد که در این عصر به اصطلاح تمدن ، مشکلات انسان را همواره رو به تزایر بوده است که جنگها زندگی شخصی و خانوادگی بشر را در مخاطره انداخته او را در اندوه و ناآرامی اجتماعی رها کرده است امروزه موقعیتهای شغلی و فقر و تنگدستی برای میلیونها تن از افراد بشر نمایان است و به همین دلیل و جهت کاهش اضطراب باید راهکارهایی را به کاربرد تا بتوان دلهره و لرزش و اضطراب را کم و کمتر کنیم که موسیقی و نواختن آن می تواند عامل موثری در کاهش اضطراب به حساب نیاید و گاهی اوقات همین نواختن باعث بالا رفتن اضطراب در افراد می شود که تمام این موارد می تواند به افراد و خصوصیات اخلاقی و شخصیتی آنها مرتبط باشد .
فرضیه تحقیق
موسیقی پاپ در کاهش اضطراب تاثیر مثبت دارد .
متغیرهای تحقیق
موسیقی پاپ متغیر مستقل
کاهش اضطراب و اضطراب متغیر وابسته
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم
اضطراب در مفهوم به معنای یک درد روانی است که فرد زمانی تجربه می کند که با خطرات یا تهدیدهای بیرونی مواجه باشد اضطراب عبارتند از تنش های بدنی و روحی در برابر موقعیتهای مختلف و لرزش دست وپا و تپش بالای ضربان قلب و تعرق زیاد و بالاخره عبارتند از غره ای است که آزمودنی از آزمون اضطراب بدست آورده است .
موسیقی پاپ عبارت است از نواختن یا گوش دادن به موسیقی که از نوع مدرن و کلاسیک است و نواختن آن با وسایلی مثل گیتار – گیتار باس و ارگ و ساکسیفون – و .... دیگر صورت می گیرد .
اضطراب
به نظر رولومی [1]اضطراب عبارت است از « ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصولی زندگی شخص ایجاد می شود» . ممکن است اضطراب را نوعی دردداخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت که اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد و این خود بستگی دارد به درجه ترس و مقدار خطری که متوجه فرد است .
اضطراب متعادل یا نرمال آن است که شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفید است زیرا شخص را وادار می سازد که با موفقیت خطرات را از خود دفع می کند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست که مقداری اضطراب نداشته باشد .
اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضروری است ولی مقدار زیاد آن نیز باعث اختلال در رفتار می شود و اغلب اوقات شخص را به نشان دادن رفتار نوروتیک یا پسیوتیک وادار می سازد . رولومی معتقد است که اضطراب شدید عبارت است از آن چنان عکس العملی که :
1- متناسب با مقدار خطر نیست .
2- توام با تعارض و سرکوبی و سایر مشخصات غیر عادی است .
3- با علایم مرضی و مکانیزمهای دفاعی توام است .
باید توجه داشت که این مشخصات با یکدیگر ارتباط دارد بدین معنی که عکس العمل متناسب با خطر واقعی نیست زیرا نوعی از تعارض در شخص وجود دارد شخص نوروتیک بدرستی نمی داند چرا دچار اضطراب است و به همین دلیل عکس العمل های او مربوط است به حالت اضطراب و ارتباطی با دلیل اصلی آن ندارد .
رفتارهایی که از شخص نوروماتیک بروز می کند به منظور کم کردن درجه اضطراب است و هر رفتاری که به فوریت از میزان اضطراب بکاهد تکرار می شود . این نوع سازگاری نه تنا دلیل اضطراب را از بین نمی برد بلکه باعث ازدیاد آن خواهد شد .
یادگیری اضطراب
به منظور اثبات اینکه اضطراب آموختنی است آزمایشهای متعددی بر روی حیوانات و انسان شده است در یکی از آزمایشهای اولیه در این مورد ماور[2] با موشهای سفید آزمایشهای به عمل آورد . وی موشها را در جعبه آزمایش که شکل دایره داشت و به صورت میدان ساخته شده بود ، قرار داد .
او برای اینکه از بیرون درون جعبه دیده شود اطراف آن را به وسیله پلاستیک هایی پوشاند . کف اطاق به نحوی سیم کشی شده بود که امکان وارد کردن ضربه الکتریکی به پای حیوان وجود داشت . موشها را به سه گروه تقسیم کرد : افراد گروه اول را به صورت انفرادی در قسمت اول جعبه قرار دادو سپس زنگی برای مدت پنج ثانیه به صدا درآمد و اگر در آخر پنج ثانیه حیوان هنوز در جای خود نشسته بود ضربه الکتریکی به او وارد می شد .
اگر موش به قسمت دیگر جعبه می رفت ، از آزار ضربه الکتریکی مصون می ماند و یا اگر زنگ به صدا درمی آمد موش فوراً به سمت دیگر می رفت و هیچ ضربه الکتریکی به او وارد نمی شد . برای این گروه هر 60 ثانیه یکبار به طور منظم صدای زنگ توام با ضربه الکتریکی داده شد . روش آزمایش برای گروه دوم نیز مانند گروه اول بود با این تفاوت که صدای زنگ توام با ضربه الکتریکی در سه موقع بدون نظم معینی ایجادمی شد . فاصله زمانی میان دفعات شوک و صدا به ترتیب 15 دقیقه و 60دقیقه و 105 دقیقه بود . روش آزمایش برای گروه سوم شامل توام بودن شوک و صدا هر 60 دقیقه بود ولی در این فاصله ضربه الکتریکی بدون اخطار قبلی و بدون توام بودن با صدای زنگ وارد می آمد . این ضربه الکتریکی در 10 دقیقه و 30 دقیقه و 45 دقیقه عرضه می شد .
مقدار یادگیری حیوانات گروه اول حداکثربود گروه دوم کمتر از گروه اول و گروه سوم کمتر از گروه دوم آموختند .
درباره این مطلب ماور می گوید :
به طور کلی می توان گفت که کمی یادگیری در گروه های 2 و 3 نتیجه اضطراب و ترسی بود که در آنها تولید شده بود و مجال آموختن به آنان نمی داد . در گروه 2 حیوانات را به وسیله قرار دادن شوک دایم درباره وارد شدن ضربه الکتریکی مضطرب ساختند .
در گروه 3 این عامل تردید وجود داشت ولی انگیزه آزار دهنده آنچنان به سرعت بر حیوان وارد می شد که حیوان به طور مداوم انتظار آزار کشیدن را داشت در هر دو صورت عکس العمل شرطی حیوان نسبت به صدای زنگ نسبتاً بی اجرا بود و از شدت اضطراب نمی کاست در حالی که برای گروه اول بعد از هر عکس العمل حیوان ، مدت زمان نسبتاً طولانی استراحت وجود داشت و این به عنوان پاداش تلقی می شد . بنابراین از شدت اضطراب کم می کرد . در آزمایش بالا موقعیتی که بیشتر باعث کم شدن اضطراب حیوان می شد در یادگیری موثر واقع گردید زیرا عکس العمل حیوان به واسطه تقلیل اضطراب تقویت شد .
اگربخواهیم این اصل را به رفتار بشر تطبیق دهیم به این نتیجه می رسیم که اگر کودکی را برای عملی تنبیه کنیم و در زمان دیگر او را برای همان عمل تشویق نماییم و یا اگر کودک را به طور دایم در معرض تنبیه قرار دهیم نه تنها از یادگیری او جلوگیری کرده ایم بلکه اضطراب او را نیز شدیدتر ساخته ایم .
این موضوع اساس رفتارهای نوروتیک و پسیکوتیک است زیرا اهداف این نوع رفتارها نیز کاستن شدت اضطراب است .
اگر چه امکان دارد شخص بزرگسالی که دذر دوران کودکی سالم و متعادل بوده است به حالات عصبی گرفتار شود ولی به طور کلی اکثر افراد توروتیک و پسیکوتیک کسانی هستند که در طفولیت زندگی ناآرام و مختلی داشته اند . به عبارت دیگر همه کودکان مضطرب در بزرگسالی نوروتیک نمی شوند ولی اغلب بزرگسالان نوروتیک در کودکی مضطرب و مشوش بوده اند . کودک از بدو تولد رابطه نزدیکی با اعضای خانواده و به ویژه پدر و مادر دارد و از طریق آنهاست که اساس شخصیت او بنا می شود .
روابط میان طفل و اولیای او متعدد و اثرات آن در رفتار کودک مختلف است بعضی از این روابط نتایج مفید و تعدادی از آن نتایج سوء دارد .این روابط را می توان به پنج طریق زیر طبقه بندی کرد:
1- محبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) به مقدار مساوی
در فصل مربوط به احتیاجات گفته شد که کودک احتیاج شدیدی به احساس ایمنی دارد . اگر او احساس ایمنی نکند مضطرب می شود و رفتاری را که برای تقلیل شدت اضطراب انتخاب می کند رفتاری ناسالم و نا متعادل خواهد بود . در صورتی که کودک تنبیه و پاداش را به یک نسبت از اولیا دریافت دارد، به احتمال قوی رابطه او با آنان مبهم می شود و در نتیجه کودک به نوعی گیجی مبتلا خواهد شد . این موقعیت به ویژه هنگامی که گیج کننده و آزار دهنده می شود که تنبیه یا تشویق ساعتها و یا روزها بعد از انجام عمل صورت گیرد . خلاصه اینکه ابهام و بی نظمی در تنبیه اثرات سویی در رفتار کودک دارد . در اثر این گونه رفتار کودک مضطرب می شود و این اضطراب معمولاً تبدیل به احساس گناه می گردد .
2- محبت ( پاداش ) بدون تنبیه
اگر در رابطه میان کودک و اولیاء هیچ گونه تنبیهی وجود نداشته باشد کودک احساس محرومیت نمی کند و بنابراین آماده مقابله با مشکلات زندگی نخواهد شد . این محافظت زیاداز کودک باعث می شود که به او فرصت تشخیص میان خوشی و ناخوشی داده نشود . البته در چند ماه اول زندگی هر چه اولیتء به کودک توجه کنند زیاد نخواهد بود ولی بعد از آن اگر توجه شدید ادامه یابد کودک می آموزد که از دیگران توقع بیجا و بی اندازه داشته باشد . این گوننه رفتار اولیا نسبت به کودک ایجاد اضطراب را موقتاً به تعویق می اندازد ولی بعدها که این فردخودخواه و لوس با مسائل زندگی روبرو می شود احساس می کند که لیاقت کافی برای حل آنان ندارد در این موقع اضطراب او آغاز می گردد .
3- خشم ( تنبیه ) بدون پاداش
رابطه مملو از خشم درست قطب مخالف رابطه توام با محبت است . زمانی که تنبیه اصل رابطه میان کودک و اولیاست و اصلا محبت و مهربانی وجود ندارد مسلماً اضطراب شدید مزمن در کودک پدید می آید و احساس می کند که والدینش او را طرد کرده اند و عکس العمل او نیز ممکن است طرد کردن آنها باشد . این طرد کردن اولیا ممکن است تعمیم پیدا کند و به صورت طرد کردن اجتماع درآید در این صورت کودک به همه کس و همه چیز بدبین می شود و گمان می کند که منشا تمام ناکامیها ی او محیط است و خود او هیچ نقشی در این مورد ندارد این یکی از اصول اساسی رفتارهای جنایت آمیز و یا اعمال ضد اجتماعی است .
4- محبت ( پاداش ) کم – خشم ( تنبیه ) زیاد
صورت دیگری که گاه بر رابطه کودک با اولیاء مسلط می شود شامل مقدار کمی محبت و مقدار زیادی خشم و تنبیه و عصبانیت است . این نوع رابطه در تولید اضطراب در دوران اولیه زندگی بسیار موثراست . در این مورد اولیاء کودک هم منبع محبت هستند و هم سر چشمه ترس و وحشت بنابراین اگر کودک رفتار بدی کند و تنبیه شود احساس تقصیر و گناه می کند و به شدت خود را مورد ملامت قرار می دهد و سعی می کند عملی انجام دهد تا آن مقدار کمی از مهربانی را که از اولیای خوددریافت می داشته است زیادتر کند .
این وضعیت در به وجود آوردن حالات عصبی بسیار موثر است چنانکه ماور می گوید : به نظر من افراد بشر گرفتار حالات عصبی می شوند البته نه به این دلیل که قادر به انجام عمل مورد نظر خود نیستند بلکه بیشتر به واسطه نادم بودن از عملی که انجام داده اند .
5- محبت ( پاداش ) زیاد – خشم ( تنبیه ) کم
رابطه آمیخته با محبت در درجه اول و خشم در درجه دوم می تواند بهترین نوع رابطه مسلط میان کودک و اولیاء باشد . مقدار زیادی محبت سبب احساس ایمنی و اعتماد به نفس لازم در کودک می شود ، و در ضمن مقدار کمی خشم و تنبیه باعث ایجاد حس تشخیص و مسئولیت در او خواهد شد . این طرز تربیت ، احتیاجات اصلی کودک و به ویژه احتیاج به امنیت و محبت و پیشرفت را ارضا می کند و در مقابل مبتلا کردن او به اضطراب و تشویق احساس اعتماد به نفس را در او به وجود می آورد .
و...
بررسی تأثیر نگرشهای صمیمانه والدین بر تأیید و عزت نفس فرزندان مقطع سوم دبیرستان شهرستان رشت
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:75
فهرست مطالب :
فصل اول
مقدمه 6
بیان مسئله 8
اهداف تحقیق 9
فصل دوم
انگیزه هاى فیزیولوژیائی در سطح تحقق نفس 14
تفاوت عز نفس با خود پنداره 21
ریشه ها و ابعاد عزت نفس 22
عزت نفس بالا و پایین 26
شیوه پرورش 28
بدرفتاری جسمانی یا جنسی 29
ظاهر جسمانی 30
تغییرات در خود پنداره 33
تغییرات در عزت نفس 35
راههایی بسوی هویت 37
عواملی که بر رشد هویت تأثیر می گذارند 40
فصل سوم
جامعه تحقیق 44
روش نمونه گیرى 45
اعتبار و روانی ابزار تحقیق 46
روش آمارى 47
فصل چهارم
جداول پرسشنامه 50
یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها 51
یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها 55
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیرى 58
پیشنهادات 60
پرسشنامه عزت نفس 61
مقیاس تأیید خویشتن راتوس 65
منابع 71
چکیده :
شخصیت و اخلاق کودک تنها در ارتباط با والدین رنگ نمی گیرد بلکه افراد دیگری هم وجود دارند که در برخی موارد نه تنها تاثیر فوق العاده ای در کودک می گذارند بلکه بسیار از یافته های والدین را در طریق تربیت نابود و زحمات و تلاشی آنها را خنثی می سازند بدین نظر ضروری است که نقش آنها و میزان اهمیت شان را در تربیت شناخت و تاثیر مثبت یا منفی که آنان در ساختن یا ویران کردن بتای اخلاقی و دیگر ابعاد وجود و شخصیت کودک دارند بدانیم بتدریج که طفل رشد می کند و پرورش می یابد با کسان و بستگان ووالدین نزدیک خویش و دستی با آنها و فرزندانشان در سنین بالاتر با دوستان و همسالان کوچه و محله خویش و همینطور بعد ما با افراد دیگر همه می تواند در تایید خویشتن تاثیر بسزایی داشته باشد به حقیقت باید اعتراف کرد که افراد محیط زندگی کودک یعنی همان ها که بر شمرده شدند در زندگی او نقش مثبت یا منفی می تواند داشته باشد کودک با فطرت پاک و با اندک مسامحه ای می توان گفت بی رنگ و بی تفاوت به دنیامی آید این خانواده است که او صالح و با اعتقاد ببار می آورد و حتی روابط دوستانه و سنجیده شده والدین هم می تواند موثر باشد ما اهمیت نقش وراثت و صفاتی را که از اجداد به کودک منتقل می شود را نادیده نمی گیریم ولی قائلیم که تربیت مخصوصا در خانواده این خصایص و صفات را تحت الشعاع قرار می دهد و حتی در برخی موارد اثرآن را خنشی می کند کودک مانند دفتری است که چیزی روی آن نوشته نشده و این خانواده است که در آن دفتر جملات افتخار آمیز یا ذلت آفرین می نویسد و چیزهای نا خوانا را خوانا می کند خانواده شخصیت کودک را رنگ می دهد حال بارفتار مناسب خود که آن را در درک از خویشتن به حد خود شکوفایی می رساند و اعتقاد را در آن بالا می برد و خواء با رفتار نا مناسب خود باعث یک کودک بدون عزت نفس و اعتماد به نفس بالا می شود براساس روش تربیتی والدین است که طفل در آینده آرام و متعادل می شود و یابی قرار آزاد بار می آید با چاکر ، غلام و بالاخره خوش فکر و خوش مرام ، عقیده کودک عقیده والدین است زیرا فکر و اندیشه اش هنوز آنچنان رشد و کمال نیافته که شخصا به تحلیل مسائل بپردازد در حقایق ماوراء ماده را کشف واز منابع استخراج نماید روی این نظر در سخنی از پیامبر آمده که هر مولودی بر منبای اساس فطرت به دنیا می آید واین والدین او هستند که او را یهودی ، نصرانی و.... بار می آورند ( علی قائمی امیری – 1382)
بیان مسئله :
خانواده نخستین محلی است که در آن طفل خاطره ای مطبوع یا نا مطبوع پیدا می کند احساسات و عواطف قوی یا ضعیف بدست می آورد محلی ایده آل برای تمرین مهر و عاطفه وانس و الفت و صمیمانه بودن و مهرورزی است که محبت های صادقانه مادر ، بوسه های پرمهر و بی ریای پدر ، دستگیرهای بدون چشمداشت و خالصانه والدین در آغوش گرفتن ، نوازش کردن ها و دلسوزی ها و غم خوری ها برای او همه و همه زمینه هائی جهت عاطفی بار آوردن کودک است خانواده از سوی دیگر وسیله ایی است برای انتقال آداب و اخلاق رسوم و سنت صحیح یا غلط است کودک در خانه اخلاق . اعتماد به نفس ، پاکدلی و مقررات را می آموزد واین همه مسائل از طریق والدین صورت می گیرد که می تواند تاثیر مثبت برروی درک از خود داشته باشد یا نه و بدین سان نقش خانواده در این جنبه ها نیز دارای اهمیت فوق العاده است و والدین هستند که به کودکان محبت فکری و عملی می دهند پس براین اساس زندگی خانوادگی و رابطه والدین باید مقدمه حیات اجتماعی باشد ( ستوده 0 هدایت الله – 1383 )
سوال مسئله :
1- آیا بین نگرشهای صمیمانه والدین و عزت نفس رابطه معنی داری وجود دارد ؟
2- آیا بین نگرشهای صمیمانه والدین و تایید خویشتن رابطه معنی داری وجود دارد ؟
اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر بررسی رفتار والدین و نگرش آنها نسبت به رفتار صمیمانه والدین و اینکه آیا نوع رفتار و عزت نفس ودرک از خویشتن می تواند نقش بسزایی داشته باشد یا نه و اینکه هر چقدر رابطه والدین و فرزندان سنجیده و برنامه ریزی شده باشد کودک به اعتماد به نفس بالا دست می یابد.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
خانواده باید از یک سو مرکز تندرستی . بهداشت جسمی . عقلی واز سوی دیگر مرکز پرورش ، پرورش تن ، رشد روان واز سوی سوم محلی برای آماده کردن فرد جهت زنگی اجتماعی باشد نتیجه دیگری که از این بحث عاید می شود این است خانواده اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح ، احیا ء و شکوفائی استعداد هاست هر گونه تحول و تغییر اجتماعی باید از آغاز شود وهر اقدام اصلاحی نخست باید خانواده راشامل گردد و حتی که در خانواده های کودکی به دنیامی آید چهر ه زندگی عوض می شود و هدف زندگی از پدر و مادر بسوی سومی جهت می گیرد والدین نه تنها برای خود بلکه برای کودک هم که شده باید الگوی مهر و صفا باشند سعادت و آسایش خود را برای سعادت و آسایش دیگری مخصوصا کودک خویش بخواهد
( شعاری نژاد . حسین 1380 )
فرضیه تحقیق :
1- بین نگرش صمیمانه والدین و عزت نفس رابطه معنی داری وجود دارد
2- بین نگرش صمیمانه والدین و تایید از خویشتن رابطه معنی داری وجود دارد .
تعاریف واژه و مفاهیم :
عزت نفس . عبارت است اعتماد و اعتقادی که فرد نسبت به خوددارد وادراک و برداشتی که توام با نیاز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل آن واین حس باعث سلامت و تعادل روانی بالا و حتی تکامل وجودی در او می شود و بالاخره عبارتند از نمره ای است که از آزمون عزت نفس بدست آورده است . تایید خویشتن . عبارتند از احساس ارزش ، درجه تصویب ، تایید و پذیرش وارزشمندی است که شخص نسبت به خویشتن احساس می کند این احساس ممکن است به فرد نزدیک بوده واحساس ارزش فرد را بیشتر و متعادل تر می کند و مهمترین تصویر خود و ارزش درک خویشتن از دادن که دیگران نسبت به فرد و بویژه کودک است و بالخره نمره ای است که آزمودنی از آزمون درک از خویشتن را جرز بدست آورده است
رفتار صمیمانه : عبارت است رفتار و کردار سنجیده و مهربان در عین حال برنامه ریزى شده والدین محبت تربیت و شکوفایی فرزندان
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم :
عزت نفسی . نمره ای که در آن آزمون عزت نفس بدست می آید.
تایید خویشتن : نمره ای که از آزمون تایید خویشتن بر می آید .
رابطه صمیمانه : عبارت از نمره ای است که آزمودنی از آزمون رابطه صمیمانه والدین بدست می آورد.
انگیزه های فیزیولوژیائی در سطح تحقق نفس
انگیزه های روانی در سطح بقای نفس
1- انگیزه نظم ، فهم ، پیش بینی
2- انگیزه کفایت . شایستگی وامنیت
3- انگیزه محبت و ووابستگی
4- انگیزه تعلق ، پذیرش ، تایید
5- انگیزه عزت نفس ، ارزش داشتن و هویت
6- انگیزه ارزش ، معنی ، هدف و امید
تفاوت عزت نفس با خود پنداره
ریشه ها و ابعاد عزت نفس
تایید خود
عزت نفس دارای دو جنبه وابسته به یکدیگر به شرح زیر است
عزت نفس بالا و پایین
چه چیز ی باعث ضعف عزت نفس می شود
شیوه برورش
بدرفتاری جسمانی یا جنسی
ظاهر جسمانی
جنس
رویداد های جاری زندگی
عزت نفس والدین
تغییرات در خود پنداره
تغییرات در عزت نفس
راههایى بسوی هویت
وضعیت هویت و سلامت روانی
عواملی که بررشد هویت تاثیر می گذارند
انگیزه های فیزیولوژیائی در سطح تحقق نفس :
انگیزه های فیریولوژیائی در سطح کمال وخود شکو فائی را می توان در رشد بدنی رفتارهای جنسی و زناشویی ، تشکیل خانواده و بچه دار شدن دانست که کوششی است برای تداوم و حفظ نوع و گونه . انسان جاودانگی خویش را از طریق داشتن فرزند جستجو می نماید زیرا پس از مرگش وجود فرزند ، بویژه فرزند پسر می تواند نام وی را زنده نگاه دارد به همین دلیل است که کسانی که فاقد فرزند از نظر رسیدن به کمال در سطح فیریولوژیائی احساس کمبود و نارسائی می نمایند بسیاری از افراد برای جاودان ماندن نام خویش از طریق ساختن بناهای خیریه مانند مسجد ، بیمارستان ، مدرسه واز این قبیل اقدام می کنند عده ای دیگر از طریق بر جای گذاشتن آثار علمی ، ادبی ، هنری و مانند آن برای رسیدن به این هدف می کوشند .
انگیزه های روانی در سطح بقای نفس
انگیزه ه های روانی مربوط به بقای نفس عبارت است از 1- نظم ، فهم و پیش بینی 2- کفایت ، شایستگی و امنیت 3- محبت ووابستگی 4- عزت نفس ، ارزش داشتن و همسان سازی 5- تعلق ، پذیرش و تایید 6- امید ، ارزش و هدف
انگیزه نظم ، فهم ، پیش بینی
انسان فطر تا کنجکاو است او برای فهمیدن و رسیدن به تصویری معنی دار از دنیای خویش همواره در تلاش است اگر فرد نتواند نظم و ترتیب را در محیط خویش بیاید قادر نیست که پاسخهای مناسب و هوشمندانه ای نسبت به آنها داشته باشد آداب و رسوم و قوانین اجتماعی تا حدودی انعکا سهائی از انگیزه نظم و فهم و پیش بینی هستند کوشش بشر برای نظم ، فهم و پیش بینی در کنجکاوی وی درباره خویش و جستجوی دانش درباره دنیای اطرافش آشکار می شود برای این مقصود همواره تجارت جدید براساس پیش فرضهای موجود و قدیمی مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفته غربال می شوند چنان که فستینگر 1 در 1962 نشان داده است وقتی اطلاعات جدید با اطلاعات و پیش فرضهای قبلی و موجود مغایر باشند شخص نا هماهنگی شناختی تجربه می کند و تا زمانی که اختلافات را تا حدی باهم وقف ندهد یا خود را متقاعد نسازد که این اختلافات وجود ندارند ناراحت باقی خواهد ماند .
و...
مقاله با عنوان تأثیر گزارش حسابرسی بر بازده سهام در فرمت ورد در 33 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
تأثیر گزارش حسابرسی بر بازده سهام
نقش حرفه حسابرسی در جامعه
اغلب تحلیلگران مدلهای نقش حسابرسی را در موارد زیر تقسیم بندی می کنند
مدل شبه قضایی
مدل مسئولیت اجتماعی
نظریه مباشرت و نظارت
هدف حسابرسی و انواع اظهار نظر حسابرسی
انواع اظهار نظر حسابرسی شامل چهار گانه زیر می باشد
تاثیر اظهار نظرحسابرس بر فعالیت شرکتها
اطلاعات حسابداری و قیمت سهام
ارتباط بین سود و ارزش سهم در شرایط اطمینان و بازار کامل
ارتباط بین سود و ارزش سهام در شرایط عدم اطمینان و بازار ناقص
تاثیر اظهار نظر حسابرسان بر قیمت سهام
مواردی از تحقیقات انجام شده در رابطه با گزارشهای حسابرسی
قیمت و بازده سهام
بررسی های آماری
تحلیل یافته ها
آزمون فرضیه
قضاوت و تصمیم گیری
: ضریب چوپروف : P
نتیجه بررسی
چکیده
یادداشتها
منابع و مأخذ تحقیق