به نام خدا.
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز.
این پاورپوینت در مورد امیر کبیر هستش و برخی اقدامات او را در این پاورپوینت توضیح داده ایم.
این پاورپوینت در 30 اسلاید تشکیل شده است.
موضوعات مورد بحث در این پاورپوینت عبارت است از:
1-سفرهای سیاسی
2-سفر به روسیه
3-سفر به ایروان
4-آثار شوم ترکمنچای
5-سیاست داخلی امیر کبیر
6-سیاست خارجی امیر کبیر
و...پرداخته ایم.
ایمیل:Iranprojection@gmail.com
واتس آپ و تلگرام : 09397122605
درسان ،لمس نور دانایی
با تشکر
به نام خدا.
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز.
این پاورپوینت در مورد امیر کبیر هستش و برخی اقدامات او را در این پاورپوینت توضیح داده ایم.
این پاورپوینت در 30 اسلاید تشکیل شده است.
موضوعات مورد بحث در این پاورپوینت عبارت است از:
1-سفرهای سیاسی
2-سفر به روسیه
3-سفر به ایروان
4-آثار شوم ترکمنچای
5-سیاست داخلی امیر کبیر
6-سیاست خارجی امیر کبیر
و...پرداخته ایم.
ایمیل:Iranprojection@gmail.com
واتس آپ و تلگرام : 09397122605
درسان ،لمس نور دانایی
با تشکر
تعداد صفحات :143
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
کلیات
تعریف و تبیین موضوع
ضرورت و اهمیت موضوع
فوائد و اهداف تحقیق
پیشینه تحقیق
سوال های تحقیق
روش تحقیق
ساختار تحقیق
کلید واژه ها
محدودیت و موانع تحقیق
فصل اول
میلاد و کودکی پیامبر
وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر
سال و ماه و روز ولادت پیامبر
اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر
پدر و مادر پیامیر
القاب پیامبر
دوران شیرخوارگی پیامبر
بازگشت به آغوش خانواده
سفر به یثرب و مرگ مادر
مرگ عبدالمطلب و سفر به شام
خاطره ای از دوران کودکی پیامبر
1
3
3
4
4
5
5
6
7
9
10
13
14
15
16
17
20
20
24
26
عنوان
صفحه
فصل دوم
دوران جوانی پیامبر
دوران جوانی و عواطف او در این دوران
جنگ های فجار
پیمان جوانمردان
شبانی پیامبر
سفر دوم پیامبر به شام
28
29
31
33
34
فصل سوم
ازدواج تا بعثت
پیشنهاد ازدواج
کیفیت خواستگاری
حاصل ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه
زید بن حارثه پسرخوانده رسول خدا
تدبیر پیامبر در نصب حجر الاسود
امین قریش،حضرت علی(علیه السلام)را به خانه خود برد
آئین پیامبر قبل از بعثت
36
37
39
40
41
42
44
فصل چهارم
بعثت تا هجرت
بعثت حضرت محمد(ص)
در آستانه بعثت
امین قریش در غار حرا و آغاز وحی
دنباله نزول وحی
انقطاع وحی
نخستین زن و مرد مسلمان
دعوت سری
47
48
49
52
53
55
57
عنوان
صفحه
دعوت خویشاوندان
دعوت عمومی
تطمیع قریش
شروع آزار و اذیت قریش بر پیامبر و دیگر مسلمانان
59
60
63
65
فصل پنجم
هجرت تا وفات
هجرت به حبشه
نقشه هایی بر ضد پیامبر
شعب ابی طالب
وفات ابوطالب
وفات حضرت خدیجه
معراج پیامبر
سفری به طائف
دعوت سران قبائل با اسلام
نخستین پیمان عقبه
دومین بیعت عقبه
مهاجرت به مدینه
حوادث سال اول هجرت
حوادث سال دوم هجرت
حوادث سال سوم هجرت
حوادث سال چهارم هجرت
حوادث سال پنجم هجرت
حوادث سال ششم هجرت
حوادث سال هفتم هجرت
69
72
79
81
82
83
86
89
90
91
94
99
103
112
113
115
119
124
عنوان
صفحه
حوادث سال هشتم هجرت
حوادث سال نهم هجرت
حوادث سال دهم هجرت
رویداد سال یازدهم هجرت
پرواز تا ملکوت
126
133
134
141
143
وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر :
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد[1]
پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه و آله و سلم) بنابر روایات مشهور شیعه نزدیک طلوع فجر روز جمعه هفدهم؛ و بنابر قول مورخین و محدثین اهل سنت در دوازدهم ربیع الاول، سالی که اصحاب فیل به سرکردگی ابرهه به منظور ویران کردن خانه کعبه به شهر مکه حمله نموده و به سنگ های داغ عذاب شدند که مطابق است با 570 یا 571 میلادی، درمکه معظمه در بیت شریف خود از بطن آمنه دختر وهب بن عبدمناف چشم به جهان گشود و جهانی را پر از نور و ایمان کرد.
هنگام تولد آن حضرت حوادثی در آسمان و زمین ، به ویژه در مشرق زمین که مهد تمدن آن روزگار بود اتفاق افتاد که این نشانه حادثه مهمی در آن روزگار به حساب می آمد.[2]
علامه مجلسی در بحار الانوار و قمی در منتهی الامال و اغلب مورخین از جمله صاحب انوار نوشته اند که حضرت آمنه (سلام الله علیها) فرمود: چون هنگام ولادت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک شد ترس بر من عارض گردید، من مرغ سفیدی را دیدم که آمده بال های خود را بر شکم من کشید و در نتیجه ترس از من برطرف شد، پس از آن زن هایی را دیدم که گرد من جمع شدند، آن ها لباس های رنگارنگ داشتند و بوی مشک از آنان متصاعد بود، با من سخن میگفتند یکی از آن ها گفت«من ساره زن ابراهیم، دیگری خود را مریم دختر عمران معرفی کرد، من (آمنه) به آنها تبسم نمودم، آن ها کاسه های بلورین سفید مملوء از شربت های بهشتی در دست داشتند و به من می گفتند: از این شربت ها بنوش، نوشیدم کار وضع حمل آسان و نوری برابر دیدگانم فروزان شد، و فرشتگانی را دیدم که در آسمان و زمین ایستاده بود و بین من و آسمان مملوء از انوار بود، در این موقع شنیدم که هاتفی گفت: بگیرید عزیزترین و محبوب ترین خلق خدا را، در این حال پرچمی از سندس سبز که با یاقوت مزین شده بود، دیدم به بام کعبه نصب کردند و در این وقت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) قدم به این عالم نهاد و رو به خانه کعبه کرد و سجده نمود.»[3]
از صفیه خاتون که قابله حضرت آمنه (سلام الله علیها) بود نقل است که وقتی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد زمین از این شرف بر آسمان برتری جست.
اول: نوری از آن حضرت ظاهر شد که بر نور چراغ غلبه کرد.
دوم: آن که به سجده رفت و خداوند را تسبیح گفت.
سوم: سر از سجده برداشت و گفت: لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ انّی مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله
(صلی الله علیه و آله و سلم).
چهارم: خواستیم که او را بشوئیم هاتفی گفت: که خود را به زحمت نیندازید که ما او را به دست قدرت خود شسته ایم.
پنجم: ختنه کرده و ناف بریده متولد شد.
ششم: در میان دو کتف او مهر نبوت بود. بر آنجا که نوشته بود لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله[4]
از جمله اتفاقات مهم در شب میلاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند از:
1- همه بت ها در سحرگاه آن شب به زمین افتادند وهیچ بتی در آن روز سرپا نبود.
2- ایوان کسری شکافت و چهارده کنگره آن فروریخت.
3- آتشکده بزرگ فارس که هزار سال خاموش نشده بود خاموش شد.
4- دریاچه ساوه خشک و وادی سماوه پر از آب شد.
5- تخت پادشاهان واژگون و شاهان گنگ شدند و در آن روز سخن نمی گفتند.
6- تردد شیطان به آسمان ها ممنوع شد.[5]
فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی (علیه السلام) ، وقتی که مژده میلاد حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به شوهرش ابوطالب داد، ابوطالب درجواب گفت: من هم به تو مژده می دهم که 30 سال دیگر صاحب فرزندی چون او خواهی شد که وصی و وزیر جانشین این مولود مبارک، خواهد بود.[6]
آمنه، مادر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید: «به خدا ! فرزندم که بر زمین قرار گرفت دست های خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست و نوری بر من تابید و در آن نور شنیدم که هاتفی گفت: تو آقای مردم را زادی؛ او را محمد نام بگذار» آن گاه نوزاد را نزد عبدالمطلب (علیه السلام) بردند و آنچه را آمنه (سلام الله علیها) گفته بود به وی گزارش دادند. عبدالمطلب (علیه السلام) با دیدن یتیم عبدالله (علیه السلام) گفت: ستایش خدایی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقاست. آن گاه او را به ارکان کعبه «تعویذ»[7] کرد. هفت روز از ولادت پیامبر گذشت. عبدالمطلب (علیه السلام) به شکرانه این مولود بزرگ، گوسفندی را ذبح کرد و از عموم قریش دعوت به عمل آورد و فرزند عبدالله (علیه السلام) «محمد» نام گذاشت. این نام در بین عرب دارای سابقه زیادی نبود. و هنگامی که عبدالمطلب (علیه السلام) درمقابل سوال اعراب قرار گرفت، جواب دادخواستم در آسمان و زمین ستوده باشد.[8]
سال و ماه و روز ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
عموم سیره نویسان اتفاق دارند که تولد پیامبر گرامی در عام الفیل، در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع در سال 632 میلادی درگذشته است، و سن مبارک او62 یا 63 سال بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570میلادی خواهد بود.
اکثرمحدثان ومورخان بر این قول اتفاق نظر دارندکه تولدپیامبر(صلیاللهعلیه وآله وسلم)، درماه ربیع الاول بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به جهان گشود؛ و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، درروز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[9]
اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
دو قول یاد شده، در مورد روز ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند ازاینکه اهل شیعه معتقدند ولادت آن حضرت در هفدهم ربیع الاول، روز جمعه بوده و اهل تسنن که معتقدند ولادت آن حضرت، در دوازدهم ربیع الاول، روز دوشنبه می باشد حال بررسی می کنیم که کدامیک از این دو قول صحیح تر است.
بسیار جای تأسف است که روز میلاد و وفات رهبر و پیامبر عالی قدر اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم)، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبی ما، به طور دقیق و مشخص و معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیاری از روزهای جشن و سوگواری ما از نظر تاریخ قطعی نباشد. در صورتی که دانشمندان اسلام، نوعاً وقایع و حوادث را که در طی قرون اسلامی رخ داده است؛ با نظم خاصی ضبط کرده اند، ولی معلوم نیست چه عواملی در کار بوده که میلاد و وفات بسیاری از آن ها به طور دقیق ضبط نگردیده است.
اگر شما بخواهید بیوگرافی[10] یکی از دانشمندان شهر را بررسی کنید و فرض کنیم که این دانشمندان پس از خود اولاد و کسان زیادی از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه می دهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص که از خصوصیات زندگانی او طبعاً آگاهند، بروید وشرح حال زندگانی او را از جانب بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما چنین کاری را اجازه نمی دهد.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از میان رفت، و فامیل و فرزندانی از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می گویند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر ارجمند ماست، و ما در خانه او بزرگ و در دامن او پرورش یافته ایم؛ بزرگان خاندان ما در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دورافتادگان و همسایگان را بر قول آن ها ترجیح دهیم؟
بنابراین از میان دوقول مزبور قول امامیه، در خصوصیات زندگی آن حضرت که ما خود از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست به حقیقت نزدیک تر می باشد.[11]
پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم)
عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یکی از فرزندان ده گانه عبدالمطلب می باشد. عبدالله در میان قریش به تقوا و پاکی معروف بود و از نظر وقار و متانت مقامی بس بلند و منزلتی بس عظیم نزد عبدالمطلب داشت. هنوز بیست و چهار بهار از سن او نگذشته بود که پدر دست پسر را گرفت و او را به خانه «وهب بن عبد مناف» برد و از دختر او به نام «آمنه» که به پاکی و عفت معروف بود خواستگاری کرد و در همان مجلس او را به عقد عبدالله در آورد. میوه این ازدواج فرزندی شد که ورق تاریخ بشریت به وسیله او دگرگون گشت و انسانیت در مسیر کمال و معرفت قرار گرفت، و از سیر نبوت به وسیله او پایان یافت .
عبدالله پس از ازدواج با آمنه، همراه کاروانی از مکه عازم شام گشت، این مسافرت در زمانی رخ داد که دوران حاملگی همسرش آغاز شده بود. کاروان پس از چند ماه به مکه بازگشتند، در حالی که عبدالله در میان آنها نبود، پس از گفتگو با شخصیت های بزرگ کاروان، روشن شد که عبدالله موقع بازگشت در یثرب بیمار شد و ناچار به توقف و استراحت گشته است.عبدالمطلب فوراً پسر بزرگ خود، حارث را مامور کرد که به یثرب برود و عبدالله را همرا ه خود بیاورد، وقتی حارث وارد یثرب گشت، مطلع شد که عبدالله با همان بیماری در میان بستگان خود درگذشته است. از عبدلله فقط پنج شتر و چند را س گوسفند و یک کنیز به نام «ام ایمن» باقی ماند که بعدها پرستار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شد.[12]
القاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
اصولا لقب و کنیه روی صفات یا سجایای ذاتی یا بروز ملکات اخلاقی و آثار شخصیت پدید می آید و در اشخاص در همه طبقات یک سلسله القاب و کنیههایی دیده می شود که روی آثار وجودی آنهاست ، مثلا سلطان المتکلمین – عمادالواعظین – ملک المحققین – استاد المجتهدین و نظایر آنانکه پیدایش آنها روی تحقیق علمی یا فنی مانند ملک الکتاب و غیره بوده است و در میان انبیاء نیز این سنت وجود داشته که پرودگار عالم هر نبی و رسول خود را در صفاتی که بیشتر قدرت بروز آن را داشته اند ملقب نموده مانند آدم صفی الله- ابراهیم خلیل الله – موسی کلیم الله –عیسی روح الله - محمد حبیب الله و درباره پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که دارای اثرهای بیشماری از فضلیت و کمال هستند القاب بی حسابی برای آن حضرت نوشته و گفته اند که هر یک معرف صفات جسمی یا روحی و آثار طبیعی و اثرهای معنوی او می باشد که رسول الله – حبیب الله – رحمت للعالمین– خیره الخلق– سیدالمرسلین– امام المتقین– خاتم النبیین- رسول الهادی –قائد عزالمحجلین- خیرالبریه- نبی الرحمه- مفتاح الجنه و غیره می باشد و هزاران لقب که در کتب مختلف نوشته اند که در خطب امیر المومنین، حضرت علی (علیه السلام) و در خطب امام سجاد (علیه السلام) بیان شده است .بنابراین، برای پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) نامهای بسیاری است که در آسمانها به نام احمد، و در زمین به نام محمد (صلی الله علیه و آله واسلم)، محمود و ابوا لقاسم شهرت دارد . طه – یس – خاتم – امین – فاتح – منذر – ماحی و … تا هزار اسم می باشد.
حضرت ابوجعفر، امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله واسلم) هزار نام داشته که مادرش در حین حمل نام او را احمد و در حین تولد او را محمد نامیدند.[13]
دوران شیر خوارگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
نوزاد آمنه (سلام الله علیها) فقط سه روز از مادر شیرخورد و پس از او دو بانوی دیگر به افتخار دایه بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نائل شدند.
1- ثویبه: کنیز ابو لهب که به مدت چهار ماه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را شیر داد. وی قبلا حمزه، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) را شیر داده بود. ثویبه تا آخرین لحظات زندگی مورد احترام و تقدیر پیامبر
(صلی الله علیه و آله وسلم) بود.
2- حلیمه: رسم اشراف عرب بر این بود که فرزندان خود را به دایه ها میسپردند. دایگان معمولا در بیرون از شهرها زندگی می کردند تا کودکان را در هوای صحرا پرورش دهند تا رشد و نمو و استخوان بندی آنها محکم تر شود و ضمنا از بیماری و وبای شهر مکه که خطر آن برای نوزادان بیشتر بود مصون بمانند و زبان عربی را در یک منطقه دست نخورده فرا گیرند. در این قسمت دایگان قبیله بنی سعد مشهور تر بودند.
چهار ماه از تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) گذشته بود که دایگان قبیله بنی سعد به مکه آمدند. آن سال، قحط سالی عجیبی بود. و از این نظر به کمک اشراف بیش از حد نیازمند بودند. علت اینکه حلیمه برای دایه شدن ذکر شد این است که نوزاد قریش پستان هیچ یک از زنان شیر ده را نگرفت، سر انجام هنگامی که حلیمه سعدیه آمد و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) پستان او را گرفت، وجد و سرور خاندان عبد المطلب (علیه السلام) را فرا گرفت. عبدالمطلب (علیه السلام) خطاب به حلیمه پرسید: از کدام قبیله ای؟
گفت:ازبنیسعد، عبدالمطلب(علیه السلام)پرسید: اسمت چیست؟پاسخ شنید:حلیمه.
عبدالمطلب (علیه السلام) از نام و قبیله او بسیار خشنود شد.[14]
عبدالمطلب (علیه السلام) فرمود :
« بَخَّ بَخَّ ، خِصْلَتانِ جَیَّدَ تانِ سَعْدٌ وَ حِلْمٌ مِنْهُما عِزٌّوالدَّ هِر وَعِزُّ الْاٌبَدِ ».[15]
«بهبه، دو خصلت نیکوست سعادت وحلم که در آنهاستعزت دهر و عزت ابدی».
حلیمه چنین نقل می کند:«آنگاه که من پرورش نوزاد آمنه (سلام الله علیها) را متکفل شدم در حضور مادر او خواستم که وی را شیر دهم؛ پستان چپ خود را که دارای شیر بود در دهان او نهادم ولی کودک به پستان راست من بیشتر متمایل بود، اما من از روزی که بچه دار شدم شیری در پستان راست خود ندیده بودم .اصرار نوزاد من را بر آن داشت که پستان بی شیر خود را در دهان او بگذارم،همان دم که کودک شروع به مکیدن کرد ، رگهای خشکیده پر از شیر شد و این امر موجب تعجب همگان گردید.[16]
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به مدت پنج سال در قبیله بنیسعد زندگی کرد و در مدت این پنج سال حلیمه دو بار او را به مکه نزد مادرش برد و در آخرین بار او را به مادرش بازگرداند.
اولین باری که حلیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را نزد مادرش برد، دوران شیر خوارگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود، اما با اصرار فراوان او را از مادرش باز گرفت. علت اینکه حلیمه اصرار می کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) نزد او بماند این بود که اولاً: این کودک باعث خیر و برکت در زندگی حلیمه شده بود ثانیاً: شیوع بیماری وبا در مکه باعث شد که آمنه (سلام اللهعلیها) خواهش حلیمه را بپذیرد.
[1] - شمس الدین محمد، حافظ، دیوان اشعار غزل 161، به کوشش مجید حمیدا، تحقیق و پژوهش اشرف باقری، چاپ مهارت، تهران 1379، ص 144
[2] - محمد علی، ارزیده، خلاصه نهج الفصاحه همراه با شرح زندگانی پیامبر، چاپ نشر، انتشارات موسوی، مرداد 1361 ، ص 19
-[3] سید کاظم، صدرالسادات دزفولی، سخنان و مواعظ و مناقب و تاریخ 14 معصوم (علیه السلام) از دیدگاه قرآن و حدیث، انتشارات کتابخانه صدر، چاپ اول، تهران، زمستان 1381، ص20.
-[4] احمد بن تاج الدین، استراباد، آثار احمدی (زندگی پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیه السلام) ، دفتر نشر میراث مکتوب، انتشارات قبله، تهران، 1374، ص38.
-[5] حشمت الله قنبری همدانی، سیری در تاریخ صدر اسلام،چاپ سپهر، انتشارات امیر کبیر، 1379، تهران ،ص38؛ علی اصغر ظهیری بر کرانه عصمت برای هر معصوم سه مجلس ص10؛ احمد بن یعقوب یعقوبی، ج2، ص5 ؛دکتر گوستا ولوبون فرانسوی، تمدن اسلام و عرب، ص100.
[6] - محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج 2 ، انتشارات گل گشت ، چاپ اول، 1375،تهران، ص347.
[7] - بدنش را به چهار گوشه کعبه مالید.
[8] - حشمت الله قنبری همدانی ، همان، ص38.
[9] - جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج1،ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوازدهم، بهار 1376، ص122 .
[10] - بیوگرافی: ترجمه حال، شرح حال نویسی، شرح احوال، تذکر، شرح سواحل زندگانی کسی.
[11] - همان، ص152.
[12] - همو ، تاریخ اسلام زندگی محمد خاتم ، مو سسه فرهنگی و انتشاراتی امام عصر ( علیه السلام )، چاپخانه مهر،چاپ چهارم ، 1380، قم، ص 33 .
[13] - حسین عماد زاده، مجموعه زندگانی چهارده معصوم ( علیه السلام ) ، نشر طلوع ، چاپ آینده ، بهار 1373، تهران ، ص 62 .
[14] - حشمت الله قنبری همدانی، سیری در تاریخ صدر اسلام، انتشارات امیر کبیر، چاپ خانه سپهر، تهران، 1379 ، ص40 .
[15] - شیخ عباس ، قمی ، منتهی الامال ، ج1 ، انتشارات بوستان توحید، تهران، 1383 ، ص26.
تعداد صفحات :36
از رم تا روم
در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.
در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.
کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ[1]( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.
رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.
امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.
یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)
از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.
مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »
مسیحیت
پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت به مسیحیان بیشتر و بیشتر شد. بسیاری از مسیحیان در این راه جان باختند اما روند گسترش مسیحیت ادامه داشت و آموزه های آن در زندگی فردی و اجتماعی پیروانش پایدارتر می شد تا این که کنستانتین به مسیحیت گروید. از آن پس، این دین در اروپا رسمیت پیدا کرد و روز به روز به پیروانش افزوده شد و حتی در خارج از مرزهای اروپا نیز پیروانی یافت.
فرهنگ و تمدن در روم باستان
فرهنگ و تمدن در روم باستان از عوامل مختلفی تأثیر پذیرفته و در گذر زمان تغییر و تحولاتی داشته است. در اوایل، رمی ها بیشتر تحت تأثیر فرهنگ ساکنان قبلی شبه جزیره ایتالیا بودند. پس از فتح یونان نیز رومی ها به رغم برتری نظامی، به تدریج با میراث تمدنی آنجا آشنا شدند. بدین ترتیب، علم و دانش، آداب و رسوم و بسیاری از جنبه های دیگر فرهنگ یونانی در متصرفات روم گسترده شد. در واقع، بسیاری از جنبه های فرهنگ یونان در روم استمرار یافت و امروزه نیز در زندگی مردم اروپا متجلی است.
با حضور و گسترش مسیحیت، فرهنگ مسیحی که از جهات بسیاری بر فرهنگ موجود جامعه روم برتری داشت در زندگی اجتماعی مردم نفوذ کرد و بر آن تأثیر گذاشت. در ضمن، رومیان علاوه بر این که بر جوامع زیر سلطه ی خود تأثیر می گذاشتند، از فرهنگ و تمدن آنان نیز تأثیر می گرفتند. قلمرو روم شامل سرزمین های وسیعی در اروپا، آسیا و آفریقا می شد. راههای زمینی و دریایی، این قلمرو وسیع را بهم می پیوست و اندیشه های اقوام گوناگون را از قسمتی به قسمت دیگر انتقال می داد. رومی ها حتی در بعضی از زمینهای از تمدن ایران در عصر اشکانی و ساسانی تأثیر پذیرفتند.
دین: در روم معابد فراوانی وجود داشت که مردم برای پرستش به آنجا می رفتند. در این معابد معمولاً غیب گوهایی وجود داشت که مردم به آنها معتقد بودند. مسیحیت، در جامعه رومی تأثیر بسیار عمیقی پدید آورد که از آن جمله می توان به تغییر در اندیشه های آنان اشاره کرد. مسیحیان به خدایان رومی، قداست و پرستش امپراتوران و اموری از این قبیل اعتقاد نداشتند. به همین دلیل، در اوایل با بغض و کینه ی کاهنان و ماموران دولتی روبرو بودند اما با گسترش مسیحیت اندیشه های دینی آنان جای اندیشه های کهن را گرفت. به علاوه، برخی از اندیشه های دینی ایرانیان در بخشهایی از اروپا رسوخ یافت؛ مثلاً، پرستش میترا و نیز اندیشه های مانی از آن جمله است.
راه سازی ، بنیان فعالیت های اقتصادی و اجتماعی:« همه ی راه ها به رم ختم می شود!»
امروزه این جمله معنای خاص خود را دارد. ریشه ی تاریخی این مثل از شبکه ی عظیم راهداری رومیان حکایت می کند. قلمرو روم بسیار وسیع بود و آنان با ساختن راههایی در سراسر امپراتوری، زمینه ی مناسبی را برای ارتباطات مختلف فراهم آورده بودند. از طریق این راهها، کاروانهای تجاری از دورترین نقاط دنیای شناخته شده ی آن عصر به شهرهای آباد به ویژه رم رفت و آمد می کردند. از طریق جاده ی ابریشم، کالاهای چین و ایران مانند ابریشم، پارچه و . . . به روم می رفت که در آنجا مشتاقان فراوان داشت. از طریق این راه ها، انسانها در سراسر قلمرو روم رفت و آمد می کردند و علاوه بر کالاهای تجاری اندیشه ها و آداب و رسوم ملل مختلف را به تدریج به جاهای دیگر می بردند.
زندگی اجتماعی: در اوایل تشکیل حکومت روم، جامعه رومی از سه گروه اصلی رمی های اصیل، مردمان غیر رمی و بردگان تشکیل شده بود. حق مالکیت زمین و شرکت در انتخابات مخصوص گروه اوّل بود و مقامات بالای کشوری نیز از میان آنها انتخاب می شدند اما این وضع با گذشت زمان تغییر کرد و گروه دوم از طریق اعتراضات و اقدامات فراوانی به تدریج توانستند از امتیازات گروه نهضت برخوردار شوند. بردگان در روم، وضعی اسف بار داشتند از این رو، گاهی شورش می کردند. در جامعه ی رومی، گروههای مختلف مردم به شغلهای گوناگون اشتغال داشتند. طبقات ثروتمند، بسیاری از اوقات خود را در تئاترها، و مسابقات ورزشی می گذراندند. خانه های آنان بسیار بزرگ بود و شامل قسمتهای لازم مانند اتاق خواب، حمام، آشپزخانه، محل سکونت بردگان و . . می شد.
هنر و معماری: از روم باستان آثار فراوانی چون ظرف ها، سکه ها، سلاحها، بناها، گچبری ها و مجسمه ها بر جای مانده که پژوهشگران با مطالعه آنها توانستند به نکات بسیاری درباره تمدن روم پی ببرند. به ویژه، رومی ها در ساختن پل، مجسمه و انواع ساختمان پیشرفت نمودند. بناهای رومی شامل معبدها، کاخ ها، پادگانها و گردشگاه هاست که نمونه های از آنها در کشورهای امروزی موجود است.
معماری عامیانه و جایگاه آن در تاریخ معماری ایران
کشور بزرگ ایران دارای گنجینه هایی غنی از معماری عامیانه می باشد که بخش بزرگی از آن تا به حال ناشناخته مانده است. هر چند که از حدود دهه 60 میلادی شناخت معماری عامیانه به عنوان بخشی از فرهنگ معماری معاصر به شکلی منظم آغاز شده و تاکنون مورد توجه گرفته است، اما این مباحث آنگونه که باید در ایران مطرح نشده است
یکی از ویژگی های عامیانه، ناشناخته بودن و گمنام بودن آن است، تا جایی که آنرا در برابر معماری یادمانی قرار میدهد. بانگاهی به منابع نگاشته شده درباره معماری گذشته کشور های مختلف خواهیم دید که معماری نوع دوم یا یادمانی بیشتر مورد توجه تاریخ نگاران معماری بوده است، هر چند که در کشورهای غربی در سالهای اخیر درباره معماری عامیانه مشکل تاریخ گذاری بناها بوده در کنار مشکلات دیگر تغییرات و کمبود مدارک و اسناد.
در این مقاله سعی بر این است که تا به جایگاه معماری عامیانه ایران در تاریخ معماری ایران، بر اساس منابع موجود اشاره شود و به برخی سئوالات اساسی در دو زمینه ابزار و روش که باعث می شود معماری عامیانه نتواند جایگاه مناسب خود را در تاریخ معماری ایران بیابد، پرداخته شود
برای اینکه بتوانیم تصویر روشن از جایگاه معماری عامیانه در تاریخ معماری ایران داشته باشیم در آغاز مقاله مروری بر تاریخچه بحث معماری عامیانه و تعاریف مختلف آن داریم. سپس به تاریخ معماری پرداخته و رابطه این دو با هم مقایسه می کنیم. پس از آن به مشکلات و موانع موجود خواهیم پرداخت.
حدود قرن است که معماری به عنوان بخشی از مباحث نظری و جزئی از تحقیقات تجربی معماری مطرح می باشد. پیش از این در سده نوزدهم نیز معماری عامیانه که کمی جلوتر به تعاریف مختلف آن خواهیم پرداخت، از طرف اشخاصی چون وی.لکحخ لئ.گ . سیدنی نه تحت عنوان نوع معماری بلکه به عنوان بخشی از یک دایره المعارف معماری و کتابی درباره تاریخ تکامل مسکن در انگلستان مورد بحث قرار گرفته بود
این دو نویسنده در کتابهای خود معماری غیر یادمانی مانند خانه های ساده با نقشه چهار گوش و مدور و یا گونه های مختلف خانه در نقاط مختلف به خصوص کوهستانی فرانسه و مناطق مختلف انگلستان را به بحث گذاشته اند. به هر حال تا پس از جنگ جهانی دوم نمی توان گفت که معماری عامیانه جایگاه ویژه ای در مباحث معماری داشته است.
با مروری به نوشته های مختلف درباره معماری عامیانه متوجه می شویم که نویسندگان مختلف واژه های گوناگونی برای این نوع معماری به کار گرفته اند. معماری بومی، مردمی، ناشناخته و عامیانه برخی از این واژه های می باشند. واژه معماری بومی یکی از واژه ه ایی است که در فارس به عنوان معادل انگلیسی آن به کار گرفته می شود.
هر چند که این واژه برگردان مناسبی می باشد، اما با مقایسه با تعاریف ارائه شده از «معماری بومی» گویای آن نمی باشد. معماری بومی یا سرزمینی می تواند به هر نوع معماری که به یک مکان خاص تعلق داشته باشد، گفته شود. این می تواند معماری ساختمانهای ساده روستایی شهری تا ساختمانهای بزرگ و حتی بناهای یادمانی را در بر می گیرد. این موضوع بخصوص در ایران که چه بناهای کوچک و چه بناهای بزرگ جوابگوی نیازهای محلی و هماهنگ با محیط اطراف بوده، کاملاً صادق است. برای نمونه می توان از معماری مساجد و امازداه آن نیز هر چند که دارای حیاط مرکزی می باشند، اما فضایی تالار مانند نیمه باز در بخش رو به قبله آن پیوند بسیار زیبایی با محیط اطراف دارد.
اما تعاریف ارائه شده برای این نوع معماری با واژه معماری بومی سازگار نیست. راپاپورت یکی از پیش کسوتان این بحث در دنیا، معماری بومی تعریفی مشخص تر ارائه می دهد. او معماری بومی را معماری می داند که در برابر معماری رسمی شاخص شناخته شده و یادمانی قرار می گیرد.
تعداد صفحات: 64