قسمتی از محتوای متن Word
تعداد صفحات : 13 صفحه
سیمرغ و زال سام نریمان، امیر زابل و از پهلوانان سر آمد ایران زمین بود ولیکن فرزندی نداشت .
سالها گذشت و خداوند به وی فرزندی داد .
کودکی سفید و سرخ و زیبا رو ولیکن با موهای سفید همچون موهای پیرمردان .
کسی جرات نمی کرد که این خبر را به سام برساند ، تا اینکه دایه کودک که زنی شیردل بود به نزد سام رفت و گفت : این روز بر سام فرخنده باشد که آنچه از خداوند می خواستی به تو عطا کرد .
بیا و فرزندت را ببین که تمامی اندام او زیبا است و هیچ زشتی در او نخواهی دید ، تنها همانند آهو موی سفید دارد .
ای پهلوان بخت تو اینگونه بود و نباید دلرا غمگین کنی .
سام از تختش فرود آمد و بسوی نوزاد رفت .
موهای کودک همانند پیران سفید بود .
کسی تا حالا چنین چیزی ندیده و نشنیده بود .
پوست تنش سرخ و موهایش همچون برف بود .
وقتی فرزند را اینگونه دید از جهان ناامید شد و از سرزنش دیگران ترسید .
روی به آسمان کرد و گفت : ای خدای بزرگ من چه گناهی مرتکب شده ام که بچه ای همچون اهریمن با چشمان سیاه و موهای سفید داده ای .
(توضیحات کامل در داخل فایل)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه
ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید
دانلود سیمرغ و زال شاهنامه