مقدمه
نهضت مردم ایران به رهبری روحانیت در واقعه تنباکو از درخشانترین صفحات تاریخ سیاسی معاصر ایران به شمار میرود و بیشتر مشروطه نویسان به دو جهت آن را مبداء و پیش درآمد انقلاب مشروطیت شمردهاند:
اولی اینکه مردم تا آن زمان مرعوب دولت بودند و خود را در مقابل اقتدارات دولت استبدادی و شاه زبون و ناتوان تصور می کردند ولی به واسطة کامیابی در انقلاب انحصار تنباکو جرأت و جسارت پیدا کرده و فهمیدند در مقابل ارادة شاه و دولت می توان پایداری کرد و با یک قیام عمومی ممکن است منافع خود را حفظ کنند و شاه را که صاحب اختیار کل و حاکم بر تقدیرات ملت است، مجبور به تسلیم نمایند و این فکر و اندیشه، تخمی از کامیابی در دلها کاشت و در مقابل تسلیم و رضا در پیشگاه زور و قلدوری ، روح مقاومت و پایداری به وجود آورد. و دوم اینکه چون این نهضت عمومی بنا بر احکام علمای روحانی در سر تا سر ایران بر پا شد و با کامیابی آنها خاتمه یافت اقتدار زیادی نصیب آنان گردید و شاه و درباریان که شکست خورده از این مبارزه بیرون آمدند بیش از پیش مرعوب نفوذ و قدرت روحانیت شدند و طبعاً نهضت مشروطیت هم که به دستیاری عدهای از علما بزرگ و مرجع تقلید بر پا گشت قدرتیکه در نتیجة انقلاب انحصار دخانیات نصیب روحانیون شده بود و اقتداریکه پس از آن واقعه بدست آورده بودند کمک شایانی در پیشرفت نهضت مشروطه و برقراری حکومت ملی نمود.
در واقع جنبش تنباکو مهمترین حرکت اجتماعی مردم پیش از نهضت مشروطیت بود، هر چند به ظاهر به اعتراض اجتماعی بر یک امتیاز اقتصادی میماند اما در واقع تجربهای سیاسی برای نزدیک شدن و هماهنگی بین اقشار مختلف جامعه از جمله تجار و بخشی از روحانیون در مقابله با نفوذ اقتصادی و سیاسی قدرت های بیگانه در کشور بود از سوی دیگر آن را واکنشی در مقابل ضعف حاکمیت سیاسی و به گونهای تحمیل نظر عمومی به دولت نیز میتوان محسوب داشت. این نوع مخالفت علنی و جدی با نظام استبدادی قاجاری تا بدین وسعت و گستردگی تا وقوع تحریم تنباکو سابقه نداشت.
این نهضت سرآغاز مبارزة جدی و تقابل دو نهاد روحانیت و سلطنت به شمار می رود و با قیام روحانیت در مقابل امتیاز تالبوت ضربه سختی بر مشروعیت سلطنت وارد آمد و مقام شاهی که تا آن زمان نوعی حقانیت معنوی نزد مردم داشت و از شاه به عنوان ظل الله یاد میشد در مقابل با نهاد روحانیت به آسانی وجاهیت خود را از دست داد و این جنبش که در پی واگذاری امتیاز انحصار خرید و فروش توتون و تنباکو در داخل و خارج از ایران به وجود آمد نتایج مطلوبی به بار آورد که در این مقاله به طور مختصر به آن می پردازیم.
واگذاری امتیاز:
امتیاز تنباکو، یکی از امتیازاتی بود که در اواخر قرن نوزدهم میلادی (اوایل قرن چهاردهم هجری) به یک کشور بیگانه (انگلیس) اعطا شد. مقدمات واگذاری این امتیاز در اثنای سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در سال 1889 م/ 1306 هـ. در لندن انجام شد، نمایندگان کمپانی انگلیسی به ایران آمد.
دولت انگلیس از همان آغاز ورود شاه به لندن، ماژورتالبوت صاحبت اصلی امتیاز را مأمور پذیرایی از هیأت ایرانی کرد، همو در جریان این پذیرایی اطلاعات خود را دربارة محصول تنباکوی ایران تکمیل نموده و به بحث و گفتگو در روند کارها پرداخت. [1]
[1] - اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، رونامة خاطرات ، به کوشش ایرج افشار، جر 9، ص 653.
1- مقدمه
2- واگذاری امتیاز
3- مفاد امتیاز
4- مخالفین با قرارداد تالبوت
5- کارگزاران کمپانی در شهرهای مختلف:
فارس
تبریز
اصفهان
مشهد
تهران
6- آیت الله میرزای شیرازی و حکم تحریم
7- واکنش دولت در برابر حکم تحریم
8- آثار و نتایج نهضت تنباکو:
- افزایش قدرت علما
- بالا رفتن اعتماد به نفس مردم (بیداری ایرانیان و زمینهای برای
انقلاب مشروطه)
- عقب نشینی استعمار
- پیامد سوء اقتصادی
- بی اعتباری امین السلطان و مرگ ناصرالدین شاه
9- جمع بندی
پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی
200 صفحه
چکیده
زنان ایرانی در طول قرن های متمادی فراز و نشیب های زیادی را به لحاظ وضعیت اجتماعی تحمل کردهاند، اما اطلاعات مربوط به آنها در اجمال و ابهام باقی مانده است. در دوره معاصر تحتتاثیر مطالعات اجتماعی، بخش هایی از زندگی اجتماعی زنان مورد توجه و تحقیق قرار گرفته؛ اما هنوز یکی از موضوعات کمتر پژوهیده شده مربوط به زنان، کنشگری آنها در عرصه عمومی و در قالب جنبشهای اجتماعی است. چیستی و چگونگی برآمدن جنبش زنان در ایران معاصر، مسئله اصلی این پژوهش است. اینکه چرا و چگونه جنبش زنان ایران توانست پس از یک دوره فطرت 10 ساله در دهه 1360، مجدداً از اواسط دهه 1370 راه خود را برای بروز و ظهور در عرصه عمومی بگشاید؟ در این میان، شناخت مختصات عینی و معانی ذهنی کنشگران این جنبش، مسیر اصلی برای فهم مسیر حرکت جنبش زنان ایران در نظر گرفته شده است.
بدین ترتیب، هدف اصلی این پژوهش عبارت است از توصیف مختصات عینی و معانی ذهنی کنشگران جنبش زنان ایران. بدین منظور، پیشینه نظری در حوزه جنبشهای اجتماعی در ارتباط با موضوع پژوهش مرور گردید و چارچوبی مفهومی با رویکردی ترکیبی بر اساس نظریههای بسیج منابع و جنبشهای اجتماعی جدید تدوین گردید. در ادامه، بر پایه مقولات و مفاهیم برآمده از این چارچوب، سوالات کلی این پژوهش در سه سطح تدوین شد: 1. چیستی جنبش زنان: مختصات عینی بیرونی جنبش زنان چگونه است؟ 2. جریان شناسی جنبش زنان: مختصات عینی درونی جنبش زنان چگونه است؟ و 3. شناخت شناسی جنبش زنان: بررسی معانی ذهنی کنشگران در سه محور الف) هویت، ب) تحلیل وضعیت موجود، و ج) چگونگی تغییر وضعیت موجود.
مبنای کلی روش انجام این پژوهش، «کیفی – میدانی» است. بدین معنی که با در نظر داشتن رویکردی کیفی به بررسی و استنتاج دادهها پرداخته شده است، و همچنین این دادهها با رویکردی میدانی از درون عرصه فعالیت کنشگران جنبش زنان گردآوری شده است. البته، از دادههای کمی (آماری و تاریخی) نیز در بسترشناسی جنبش زنان استفاده می شود. در گردآوری اطلاعات و دادههای این پژوهش، ابتدا تحقیقات تجربی و اسناد تاریخی درباره جنبش زنان ایران مرور شد؛ سپس مصاحبههایی عمیق با کنشگران جنبش زنان به منظور جریانشناسی جنبش و فهم معانی ذهنی کنشگران آن انجام شد؛ و در انتها مقالات و مکتوبات آنها برای تکمیل دادهها گردآوری گردید. در نهایت، دادهها و یافتههای پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت.
یافتههای به دست آمده در پنج قسمت 1. تاریخچه جنبش زنان، 2. وقایع نگاری جنبش زنان، 3. جریانشناسی جنبش زنان، 4. گفتمانها و چارچوبهای تفسیری، و 5. چالشهای جنبش زنان تدوین شد. به طوری که، معانی ذهنی کنشگران جنبش زنان در قالب مقولههایی همچون «تحلیل وضعیت زنان»، «تحلیل وضعیت اجتماعی-سیاسی موجود»، «اهداف، استراتژیها و برنامههای عمل»، و چالشهای مرتبط به مسئله «مذهب»، «قدرت سیاسی»، «شیوههای عمل»، و «تهدیدها و فرصتهای پیش رو» بررسی گردید. در جمعبندی نتایج این پژوهش، می توان گفت که جنبش زنان در ایران، شبکهای از سازمانها و کنشگران در زمینه مسائل و مشکلات زنان است که با طرح مطالبات و خواستههای مشخصی، با ابزاری مدنی و مسالمتآمیز در فضای جامعهمدنی دست به کنش اعتراضی جمعی میزنند. آنها همچنین ادبیات و گفتمانی را ترویج میکنند که از یک سو توضیح دهنده و مشروعیتبخش مطالبات و اعتراضاتشان است، و از سوی دیگر هویت مدافعان حقوق برابر زن و مرد را تعریف میکند.
فایل بصورت ورد (قابل ویرایش) و در 64صفحه می باشد.
- بحث محوری، بررسی نقش جنبشهای دانشجویی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران است. این جنبش یک پیشینه تاریخی دارد که با تاسیس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشیدی) شروع میشود و تا امروز ادامه مییابد. البته در مقاطعی با افت و خیزها و فراز و نشیبهایی روبهروست. اگر موافق باشید گفتگو را از همین نقطه آغاز کنیم.
- تصور من این است که جنبش دانشجویی ایران را باید در قالب و چارچوب تئوریک نگاه کنیم؛ آن وقت این سوال مطرح است که دانشجو از چه رده سنی است؟ و در چه موقعیت اجتماعی قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سنی نگاه کنیم و هستیشناسی جوان را مورد بررسی قرار بدهیم، این سوال مطرح میشود که «جوان چه نیازهایی دارد؟» با این تعریف میبینیم که دوران جوانی دوران انرژیزایی است اما در مقابل این انرژیزایی، جوان دچار یک مجموعه پرسشهای جدید میشود. یعنی با تحولاتی که در وجود بیولوژیک او مطرح است، از درونش یک دسته فشارها و محرکهای جدید پدید میآید که این محرکها برای او پرسش ایجاد میکنند. اما وقتی میگوییم دانشجو، مسئله دیگری را هم اضافه کردهایم؛ یعنی علاوه بر اینکه او فشارها و محرکهای درونی او مطرح است، محرکهای بیرونی هم وجود دارد. یعنی دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعیت اعتقادی معرفی نمیکند، بلکه خود را در چارچوب شغل هم مطرح میسازد؛ یعنی به یک انتخاب جدید میرسد.
- ... یعنی وقتی از محیط خانوادگی دور میشود به عنوان یک «طبقه»ی جدید، یک هویت نوپیدا میکند؟
- دقیقاً همینطور است. او میخواهد یک هویت جدید پیدا کند. او یک دسته زمینههای هویتی پیشینی اولیه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادی، که کشفی است. وقتی که کودکی در یک خانواده به دنیا میآید، قومیت و اعتقادات خانواده بر روی او تاثیر میگذارد. اما این جوان وقتی وارد دانشگاه میشود رشته تحصیلی انتخاب میکند. انتخاب این رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد و این انتخاب دیگر یک بحث «کشفی» نیست بلکه بحثی است «تاسیسی». او در اینکه «قومیتش» چیست، از اعتقاد خانواده که به او القا شده تاثیر میپذیرد. اما این وضعیت جدید «القا» نشده، بلکه «انتخاب» شده است، یعنی او به جای رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب کرده است.
معمولاً در دوران دبیرستان نیز چنین وضعیتی به وجود میآید، اما حقیقت این است که در آن زمان جوان به آن رشد نرسیده که بپرسد: «چرا این رشته؟» محرکهای محیطی به انتخاب منجر میشود؛ مثلاً رفتن به رشتههای ریاضی، ادبیات یا طبیعی بدون یک محاسبه عقلایی سنجیده. اما وضعیت در دانشگاه بسیار متفاوت، ملموس و روشن است. یک دانشآموز وقتی «ریاضی» میخواند نمیداند که نتیجه این رشته قطعاً به «مهندسی» میانجامد یا نه و اگر میانجامد به چه گرایشی از مهندسی؟ یا اگر «تجربی» میخواند، آیا حتماً به پزشکی ختم میشود؟ اما وقتی او به دانشکده میآید این شغل برایش «انضمامی» شده است. دانشجوی علوم سیاسی یا دانشجوی عمران یا دانشجوی پزشکی دارای چارچوب شغلی تقریباً مشخصی است.
- ... چرا شغل؟
- به دلیل آنکه دانشگاه اصولاً برای رفع نیازهای «پسینی» به وجود آمده است. حالا ممکن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولی وقتی به دانشگاه میروید «رشته»، تخصصی است، این تخصص در مواردی به نیاز معنوی نپرداخته است. مثلاً مهندسی عمران را در نظر بگیرید، این وضع دقیقتر است.
اما هنوز در علوم سیاسی این تاثیرات خیلی روشن نیست. در رشتههای سیاسی به دو نکته میاندیشید: یکی آزادی فردی، دیگری استقلال ملی. یعنی مفهوم رشته سیاسی یک مفهوم امنیتی است: راههای ارتقای قدرت ملی برای تامین منافع ملی. ولی در جامعه ما این نکته هنوز جا نیفتاده است. رشتههای علوم انسانی بسیار مظلوم واقع شدهاند. اما وقتی یک نفر رشته مهندسی مکانیک را انتخاب میکند، هدف او مشخص است. یا اگر رشتههای پزشکی را انتخاب میکند در حقیقت برای تامین شغل است. بنابراین هویتهای پیشینی با این هویتهای پسینی در مقابل هم قرار میگیرند.
- ... و این یک تعارض است؟
- تعارض نه، تباین است! چون هویت پیشینی انسان جزو «وجود فلسفی» اوست. آیا این وجود فلسفی پیشینی که بدیهی است (یعنی انسان خود را در آن کشف می کند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من این است که چنین نیست.
دو گروه این امر را در تعارض میبینند. سنتیها که نگرش متافیزیکی دارند و با تاکید بر هویت پیشینی، پسینی را رها میکنند؛ یعنی میگویند که دنیا چه اعتباری دارد، بنابراین برای آنها «ملی» هم چیز بدی است، «تخصص» هم چیز بدی است و به هیچ یک هم توجه نمیکنند. گروه دیگر کسانی هستند که همه نکتههای پیشینی را نقد میکنند و بر پسینی تاکید میکنند و با پسینی به تعارض پیشینی میروند. اما در دنیای امروزی به موازات اینکه مسائل پسینی مثل اقتصاد، صنعت و شغل پیشرفت کرده، خودآگاهی فرهنگی هم زیاد شده است. قبلاً تصور میشد که در کنار این پیشرفتهای تمدنی (صنعت، اقتصاد و ...) که راحتی و آسایش میانجامد. به همین لحاظ است که این عزیزان گاه دچار اشتباه میشوند و تمدن و فرهنگ را یکی میگیرند. پس گروه سنتی، تمدن و فرهنگ را یکی میگیرد و تمدن را مقهور فرهنگ میداند، یعنی لایه فرهنگی را تقویت میکند، در نتیجه تاکیدش بر روی هویتهای پیشینی است. در مقابل، گروه دیگر تاکیدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشی از تمدن میداند.
حث محوری، بررسی نقش جنبشهای دانشجویی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران است. این جنبش یک پیشینه تاریخی دارد که با تاسیس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشیدی) شروع میشود و تا امروز ادامه مییابد. البته در مقاطعی با افت و خیزها و فراز و نشیبهایی روبهروست. اگر موافق باشید گفتگو را از همین نقطه آغاز کنیم.
- تصور من این است که جنبش دانشجویی ایران را باید در قالب و چارچوب تئوریک نگاه کنیم؛ آن وقت این سوال مطرح است که دانشجو از چه رده سنی است؟ و در چه موقعیت اجتماعی قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سنی نگاه کنیم و هستیشناسی جوان را مورد بررسی قرار بدهیم، این سوال مطرح میشود که «جوان چه نیازهایی دارد؟» با این تعریف میبینیم که دوران جوانی دوران انرژیزایی است اما در مقابل این انرژیزایی، جوان دچار یک مجموعه پرسشهای جدید میشود. یعنی با تحولاتی که در وجود بیولوژیک او مطرح است، از درونش یک دسته فشارها و محرکهای جدید پدید میآید که این محرکها برای او پرسش ایجاد میکنند. اما وقتی میگوییم دانشجو، مسئله دیگری را هم اضافه کردهایم؛ یعنی علاوه بر اینکه او فشارها و محرکهای درونی او مطرح است، محرکهای بیرونی هم وجود دارد. یعنی دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعیت اعتقادی معرفی نمیکند، بلکه خود را در چارچوب شغل هم مطرح میسازد؛ یعنی به یک انتخاب جدید میرسد.
- ... یعنی وقتی از محیط خانوادگی دور میشود به عنوان یک «طبقه»ی جدید، یک هویت نوپیدا میکند؟
- دقیقاً همینطور است. او میخواهد یک هویت جدید پیدا کند. او یک دسته زمینههای هویتی پیشینی اولیه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادی، که کشفی است. وقتی که کودکی در یک خانواده به دنیا میآید، قومیت و اعتقادات خانواده بر روی او تاثیر میگذارد. اما این جوان وقتی وارد دانشگاه میشود رشته تحصیلی انتخاب میکند. انتخاب این رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد و این انتخاب دیگر یک بحث «کشفی» نیست بلکه بحثی است «تاسیسی». او در اینکه «قومیتش» چیست، از اعتقاد خانواده که به او القا شده تاثیر میپذیرد. اما این وضعیت جدید «القا» نشده، بلکه «انتخاب» شده است، یعنی او به جای رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب کرده است.
معمولاً در دوران دبیرستان نیز چنین وضعیتی به وجود میآید، اما حقیقت این است که در آن زمان جوان به آن رشد نرسیده که بپرسد: «چرا این رشته؟» محرکهای محیطی به انتخاب منجر میشود؛ مثلاً رفتن به رشتههای ریاضی، ادبیات یا طبیعی بدون یک محاسبه عقلایی سنجیده. اما وضعیت در دانشگاه بسیار متفاوت، ملموس و روشن است. یک دانشآموز وقتی «ریاضی» میخواند نمیداند که نتیجه این رشته قطعاً به «مهندسی» میانجامد یا نه و اگر میانجامد به چه گرایشی از مهندسی؟ یا اگر «تجربی» میخواند، آیا حتماً به پزشکی ختم میشود؟ اما وقتی او به دانشکده میآید این شغل برایش «انضمامی» شده است. دانشجوی علوم سیاسی یا دانشجوی عمران یا دانشجوی پزشکی دارای چارچوب شغلی تقریباً مشخصی است.
- ... چرا شغل؟
- به دلیل آنکه دانشگاه اصولاً برای رفع نیازهای «پسینی» به وجود آمده است. حالا ممکن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولی وقتی به دانشگاه میروید «رشته»، تخصصی است، این تخصص در مواردی به نیاز معنوی نپرداخته است. مثلاً مهندسی عمران را در نظر بگیرید، این وضع دقیقتر است.
اما هنوز در علوم سیاسی این تاثیرات خیلی روشن نیست. در رشتههای سیاسی به دو نکته میاندیشید: یکی آزادی فردی، دیگری استقلال ملی. یعنی مفهوم رشته سیاسی یک مفهوم امنیتی است: راههای ارتقای قدرت ملی برای تامین منافع ملی. ولی در جامعه ما این نکته هنوز جا نیفتاده است. رشتههای علوم انسانی بسیار مظلوم واقع شدهاند. اما وقتی یک نفر رشته مهندسی مکانیک را انتخاب میکند، هدف او مشخص است. یا اگر رشتههای پزشکی را انتخاب میکند در حقیقت برای تامین شغل است. بنابراین هویتهای پیشینی با این هویتهای پسینی در مقابل هم قرار میگیرند.
- ... و این یک تعارض است؟
- تعارض نه، تباین است! چون هویت پیشینی انسان جزو «وجود فلسفی» اوست. آیا این وجود فلسفی پیشینی که بدیهی است (یعنی انسان خود را در آن کشف می کند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من این است که چنین نیست.
دو گروه این امر را در تعارض میبینند. سنتیها که نگرش متافیزیکی دارند و با تاکید بر هویت پیشینی، پسینی را رها میکنند؛ یعنی میگویند که دنیا چه اعتباری دارد، بنابراین برای آنها «ملی» هم چیز بدی است، «تخصص» هم چیز بدی است و به هیچ یک هم توجه نمیکنند. گروه دیگر کسانی هستند که همه نکتههای پیشینی را نقد میکنند و بر پسینی تاکید میکنند و با پسینی به تعارض پیشینی میروند. اما در دنیای امروزی به موازات اینکه مسائل پسینی مثل اقتصاد، صنعت و شغل پیشرفت کرده، خودآگاهی فرهنگی هم زیاد شده است. قبلاً تصور میشد که در کنار این پیشرفتهای تمدنی (صنعت، اقتصاد و ...) که راحتی و آسایش میانجامد. به همین لحاظ است که این عزیزان گاه دچار اشتباه میشوند و تمدن و فرهنگ را یکی میگیرند. پس گروه سنتی، تمدن و فرهنگ را یکی میگیرد و تمدن را مقهور فرهنگ میداند، یعنی لایه فرهنگی را تقویت میکند، در نتیجه تاکیدش بر روی هویتهای پیشینی است. در مقابل، گروه دیگر تاکیدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشی از تمدن میداند.
شامل 65 صفحه فایل word
فایل بصورت ورد (قابل ویرایش) و در140 صفحه می باشد.
فهرست مطالب
مقدمه................................ 1
طرح مسئله پژوهش...................... 2
سؤال و فرضیه اصلی.................... 3
مفاهیم وتعاریف....................... 3
روش پژوهش و تحقیق.................... 5
سابقه پژوهش و بررسی ادبیات موجود..... 5
سازماندهی پژوهش...................... 9
فصل اول (چارچوب مفهومی)
جنبش های اجتماعی، اصول و کارکردها.... 14
طبقه بندی جنبشهای اجتماعی............ 18
چارچوب مفهومی........................ 20
پی نوشت های فصل اول.................. 31
فصل دوم
سیر و تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران. 34
1- جنبش دانشجویی قبل از انقلاب اسلامیایران 34
جنبش دانشجویی قبل از تأسیس دانشگاه تهران 34
جنبش دانشجویی پس از تأسیس دانشگاه تهران تا پیروزی انقلاب اسلامی:......................... 37
الف ) دوره تأسیس دانشگاه تهران تا سقوط رضا شاه 38
ب) دوره سالهای 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 41
پ) دوره پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا 1340 46
ت) دوره سالهای آغازین دهه 1340 تا اوایل دهه 1350 49
ث) دوره سالهای 1350 تا پیروزی انقلاب اسلامی 51
2- جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامیتا سال 1376 53
الف ) جنبش دانشجویی در مقطع 59-1357 . 54
ب) جنبش دانشجویی در مقطع 62-1359 (انقلاب فرهنگی) 64
پ ) جنبش دانشجویی در مقطع 68-1362.... 67
ت ) جنبش دانشجویی در مقطع 76-1368.... 72
اتحادیه انجمن های اسلامیدانشجویان سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت)................................ 79
جامعه اسلامیدانشجویان................. 83
انجمن های اسلامیدانشجویی.............. 85
بسیج دانشجویی........................ 86
جریانها و نیروهای سیاسی سالهای 76-1357 88
روشنفکران............................ 88
روحانیون............................. 90
جناحها و نیروهای سیاسی پس از انقلاب اسلامیتا1376 : 91
جناح چپ سنتی......................... 93
جناح راست سنتی....................... 94
جناح راست مدرن....................... 95
جناح راست سنتی افراطی (رسا).......... 95
جناح چپ مدرن......................... 96
جناح روشنفکر تلفیقی.................. 97
پی نوشت های فصل دوم.................. 99
فصل سوم
نسبت و ارتباط نیروهای سیاسی با جنبش دانشجویی در سالهای 76-1357
2- احزاب و نیروهای سیاسی سالهای 62-1359 و ارتباط آنها با جنبش دانشجویی.................................... 117
3- احزاب و نیروهای سیاسی سالهای 68-1362 و ارتباط آنها با جنبش دانشجویی.................................... 120
4- احزاب و نیروهای سیاسی سالهای 76-1368 و ارتباط آنها با جنبش دانشجویی.................................... 123
پی نوشت های فصل سوم.................. 126
نتیجه گیری........................... 128
کتابنامه............................. 132
منابع فارسی.......................... 133
الف ) کتابها......................... 133
ب ) مقاله ها ........................ 137
پ ) کتابچه ها، جزوات و بولتن های تشکلهای دانشجویی..................................... 138
ت) روزنامه ها و نشریات............... 138
منابع انگلیسی........................ 139