در سوگندنامه خاقانی، زمانی پر جوش و خروش و زمانمی رفتاری بس آرام و خونسردانه دارد.
هرچند پشت این سکوت، تلاطم و طوفان نوح نهفته است که با خواندن آنها موجی از آگاهی و بیداری از احوال شاعر در احساسمان بر انگیخته میشود و دستخوش طوفان میشویم.
7-1. غرلی به مطلع
از تو دل آتشین دهانم زان نام تو بر زبان نرانم
(دیوان خاقانی-ص403)
جزء سرودههایی است که خاقانی در زندان سروده است و به زیبایی غم و اندوه خود را بیان میدارد و اشاره به غم سوزان درونش دارد.
شاعر در این ابیات فریاد خواه است و در پی تظلم خواهی است:
فریاد کز آتش دل من فریاد بسوخت در دهانم
و در این غزل خاقانی، خود را در پستی و نابودی از شدت غم میبیند و شکوه دارد که:
بالای سرم ایستاد روزم در پستی غم فتاد جانم
احساس غم و اندوه عشق و محبت و خنده و گریه از ویژگیهای بشری است که در میان اقوام شدت و ضعف دارد که این تفاوتهای زائیده شرایط خانوادگی و عوامل سیاسی اقتصادی است.
حساسیت و عشق اقوام ترک به بدی و زیباییها به طرز ویژهای نمایان است و این ویژگی روحی آذربایجانی، به تمام وضوح در اشعار خاقانی جلوهگر است. همانگونه که در این غزل نمود یافته است.
خاقانی از مصائب زندان رنجیده خاطر است و با شکایت از همه چیز به ترسیم اوضاع روحی میپردازد و ناامید از یاری نزدیکان خود است که انتظار مهر از آنها نمیتواند داشته باشد و بیان میدارد که:
"از دست کس آب چون ستانم"
شامل فایل ورد و پاورپوینت