احتمالاً بارها اصطلاح« پرخاشگری» را شنیده ایم، اما هنگامی که می خواهیم آن را دقیقاً تحلیل یا تعریف کنیم، کار بسیار مشکل و این اصطلاح مبهم و کلی به نظر می رسد. نگاهی کوتاه به جهان اطراف به ما نشان خواهد داد که طبق گفته یکی از علمای اجتماعی معاصر:« عصر ما عصر پرخاشگری است».
بخش عمده ی اخبار تلوزیون شرح و نمایش خشونت هایی است که در نقاط مختلف جهان از سوی انسانها به یکدیگر اعمال می شود.
کشتارهای دسته جمعی، قتل های انفرادی، تجاوز، تبعیض، محروم کردن از حقوق اولیه، همه و همه گویای چهره ی خشن و زشت انسان نسبت به هم نوعان خود است و جای تعجب نیست که عالم اجتماعی دیگری گفته است:
« ما رفتارهای خشن انسان ها را نسبت به یکدیگر، حیوانی می خوانیم، ولی بررسی خشونت های انسان نسبت به انسان نشان می دهد که به کار بردن صفت حیوانی در مورد اینگونه رفتارها در واقع توهین به حیوانات است». در حقیقت هم، هیچ حیوانی نسبت به هم نوع خود تا این اندازه خشن نیست. ( کریمی، 1385)
مشاهده جهان اطراف گویای این است که این مشکل رفتاری در بین همه ی انواع مختلف جانداران، جوامع، طبقات اقتصادی- اجتماعی، مراحل مختلف سنی و جزء آن دیده می شود، ولی آنچه مهم است شدت و نوع علائم این اختلال رفتاری در بین انواع مختلف است.مسائل مرتبط با خشم مانند رفتارهای مقابله ای، خصومت، پرخاشگری از علل اصلی مراجعه نوجوانان و کودکان به مراکز مشاوره و روان درمانی است. ( ملکی، 1385)
بر اساس توافق بسیاری از صاحب نظران، خشم یکی از هیجان های اصلی بشر است که بعد از ترس بیشترین مطالعات را به خود اختصاص داده است. در مورد خشم تعاریف متعددی از سوی فلاسفه و روان شناسان ارائه شده است، ولی در تمام آنها می توان دو نکته مشترک را مشاهده کرد:
1- عامل اصلی بروز خشم، تهدیدها و ناکامی ها و موانعی است که سر راه افراد قرار می گیرد.2- هدف خشم اغلب دفاع، جنگ و تخریب است.( ملکی، 1385).
ارائه ی تعریف دقیق از پرخاشگری نیز دشوار و در زبان معمول این اصطلاح به طرق مختلف به کار رفته است. اگرچه ساختار خشم مشترکاتی با پرخاشگری و خصومت دارد اما این اصطلاحات با هم مترادف نیستند.
دلوکیو و الیوری[1]( 2005) عنوان می کنند خصومت به نگرش پرخاشگرانه ای اطلاق می شود که فرد را به سوی رفتارهای پرخاشگرانه هدایت می کند.
در حالی که پرخاشگری به رفتار قابل مشاهده به قصد آسیب رسانی اطلاق می شود. در حقیقت خشم یک هیجان، خصومت، یک نگرش و پرخاشگری یک رفتار است. بطور خلاصه می توان گفت خصومت به عناصر شناختی یا بازخوردها نسبت داده می شود و ممکن است مبنای افزایش خشم و پرخاشگری در افراد باشد.
خشم به حالتی عاطفی یا هیجانی اطلاق می شود که از تهییج ملایم تا خشم وحشیانه یا عصبانیت گسترده است و اغلب هنگامی متجلی می گردد که راه نیل به اهداف یا برآوردن نیازهاینیازهای افراد، سد می شود.
سرانجام پرخاشگری به منزله وارد آوردن آسیب آشکار یا رفتارهای تنبیهی مستقیم به سایر افراد یا اشیاء تعریف می شود.
کنترل خشم به پذیرش و انجام رفتار و کردار مناسب و موافق محیط و تغییرات محیطی اشاره دارد و مفهوم متضاد آن پرخاشگری است. یعنی، نشان دادن واکنش نامناسب به محرک های محیط و موقعیت ها، به نحوی که برای فرد یا دیگران و یا هر دو زیان بخش باشد و فرد نتواند انتظارات خود و دیگران را برآورده سازد.
پرخاشگری ممکن است در بافت ها و موقعیت های مختلف بروز کند و متوجه درون یا بیرون فرد باشد. به همین دلیل معمولاً صفت سازگاری همراه با موصوف خود بکار می رود و در ادبیات مکتوب و محاوره ای از مفهوم سازگاری شغلی، زناشویی، تحصیلی، اجتماعی، هیجانی و جز آن استفاده می شود.خشم مهار نشده اغلب به پرخاشگری و ناسازگاری منجر می شود.
( نویدی، 1385)
به عنوان مثال عارفی و رضویه( 1382)، با بررسی 243 دانش آموز دختر و پسر دوره ی ابتدایی شیراز، گزارش کردند. پرخاشگری با سازگاری عاطفی- اجتماعی رابطه ی منفی دارد.
پژوهشگران دیگری مانند هاولی[2]( 2007)؛ صادقی( 1380)؛ رافظی( 1383)؛ ملکی ( 1385) به نتایج یکسانی در رابطه با ارائه ی مداخلات کنترل خشم در کاهش پرخاشگری دست یافتند.
همچنین می توان با استفاده از خودآرام سازی و خودگویی های مثبت، خویشتنداری، احساس خودکارآمدی و مهارت های اجتماعی را افزایش داد.
یافته های پژوهشی حاکی از آنند که آموزش جرأت ورزی به عنوان یک مهارت اجتماعی موثر به افراد کمک می کند تا افراد مهارت های مقابله ای مناسب را کسب نموده و به کار بندند.( محمدی، 1385)
هدف و انگیزه انجام پژوهش حاضر آن است که با مرور و جمع بندی مبانی نظری و ارائه ی یافته های پژوهشی درباره ی چگونگی تأثیر دینداری بر کنترل خشم دست یابیم.
بیان مسأله:
پرخاشگری، به عنوان یک مشکل شدید و رو به افزایش در میان نوجوانان شناخته شده است. در حال حاضر، پرخاشگری یک مسأله ی اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به حساب می آید.( نیکولسون[3]، 2003)
پرخاشگری یکی از نشانه های اختلال سلوک، به صورت الگوی تکراری و مداوم رفتاری است که در آن حقوق اساسی دیگران، مقررات یا هنجارهای اجتماعی و اخلاقی عمده ی متناسب با سن، زیر پا گذاشته می شود.( انجمن روان پزشکی آمریکا، 1994)
این گروه از افراد ظاهراً مترصد مشاهده ی علایم خصمانه در محیط اجتماعی خود هستند که ترغیب کننده ی آنها به نشان دادن واکنش عملکردی و غیر کلامی است. آنها معمولاً اعتقاد دارند که پرخاشگری اعتماد به نفس آنها را بالا برده، تصویری مثبت از آنها فراهم می سازد و باعث رنج قربانیان آنها نمی شود.( اسلابی[4] و همکاران، 1988)
غیر از مشکلات شخصی همراه با این رفتارهای پرخاشگرانه، انعکاس معنی دار آن در ارتباط با قربانیان پرخاشگری نیز، بسیار مهم است.
در مورد آسیب شناسی این رفتارها، تحقیقات متعددی صورت گرفته که همگی در برگیرنده ی عوامل چند وجهی زیست شناختی، اجتماعی و روان شناختی است.
جریانی که از حدود سال های 1970 به عنوان انقلاب شناختی[5] به وجود آمد، بسیاری از اختلال ها را مورد بررسی قرار داده و راهکارهای شناختی مناسب را برای درمان آنها معرفی نموده است.
پرخاشگری و کنترل خشم نیز جزو رفتارهای آسیب زایی است که نهضت شناختی بسیار به آن پرداخته است. در مورد کنترل پرخاشگری، رویکردهای درمانی متنوعی پیشنهاد شده و مورد استفاده قرار گرفته است.لذا به جهت اهمیت موضوع سعی کردم دراین تحقیق به رابطه بین دینداری وکنترل خشم بپردازم. در مجموع با در نظر گرفتن ماهیت مشکلات و مسائلی که دربرگیرنده ی خشم و کنترل نکردن خشم بوجود می آید. بررسی عوامل زمینه ای مهار و کنترل خشم امری مهم است.
هدف عمده ی این پژوهش، بررسی میزان تأثیردینداری بر کنترل خشم نوجوانان است در این پژوهش بر آن بودیم تا به این سوال پاسخ دهیم که: آیا میزان دینداری بر افزایش یا کاهش کنترل خشم موثر است؟
احتمالاً بارها اصطلاح« پرخاشگری» را شنیده ایم، اما هنگامی که می خواهیم آن را دقیقاً تحلیل یا تعریف کنیم، کار بسیار مشکل و این اصطلاح مبهم و کلی به نظر می رسد. نگاهی کوتاه به جهان اطراف به ما نشان خواهد داد که طبق گفته یکی از علمای اجتماعی معاصر:« عصر ما عصر پرخاشگری است».
بخش عمده ی اخبار تلوزیون شرح و نمایش خشونت هایی است که در نقاط مختلف جهان از سوی انسانها به یکدیگر اعمال می شود.
کشتارهای دسته جمعی، قتل های انفرادی، تجاوز، تبعیض، محروم کردن از حقوق اولیه، همه و همه گویای چهره ی خشن و زشت انسان نسبت به هم نوعان خود است و جای تعجب نیست که عالم اجتماعی دیگری گفته است:
« ما رفتارهای خشن انسان ها را نسبت به یکدیگر، حیوانی می خوانیم، ولی بررسی خشونت های انسان نسبت به انسان نشان می دهد که به کار بردن صفت حیوانی در مورد اینگونه رفتارها در واقع توهین به حیوانات است». در حقیقت هم، هیچ حیوانی نسبت به هم نوع خود تا این اندازه خشن نیست. ( کریمی، 1385)
مشاهده جهان اطراف گویای این است که این مشکل رفتاری در بین همه ی انواع مختلف جانداران، جوامع، طبقات اقتصادی- اجتماعی، مراحل مختلف سنی و جزء آن دیده می شود، ولی آنچه مهم است شدت و نوع علائم این اختلال رفتاری در بین انواع مختلف است.مسائل مرتبط با خشم مانند رفتارهای مقابله ای، خصومت، پرخاشگری از علل اصلی مراجعه نوجوانان و کودکان به مراکز مشاوره و روان درمانی است. ( ملکی، 1385)
بر اساس توافق بسیاری از صاحب نظران، خشم یکی از هیجان های اصلی بشر است که بعد از ترس بیشترین مطالعات را به خود اختصاص داده است. در مورد خشم تعاریف متعددی از سوی فلاسفه و روان شناسان ارائه شده است، ولی در تمام آنها می توان دو نکته مشترک را مشاهده کرد:
1- عامل اصلی بروز خشم، تهدیدها و ناکامی ها و موانعی است که سر راه افراد قرار می گیرد.2- هدف خشم اغلب دفاع، جنگ و تخریب است.( ملکی، 1385).
ارائه ی تعریف دقیق از پرخاشگری نیز دشوار و در زبان معمول این اصطلاح به طرق مختلف به کار رفته است. اگرچه ساختار خشم مشترکاتی با پرخاشگری و خصومت دارد اما این اصطلاحات با هم مترادف نیستند.
دلوکیو و الیوری[1]( 2005) عنوان می کنند خصومت به نگرش پرخاشگرانه ای اطلاق می شود که فرد را به سوی رفتارهای پرخاشگرانه هدایت می کند.
در حالی که پرخاشگری به رفتار قابل مشاهده به قصد آسیب رسانی اطلاق می شود. در حقیقت خشم یک هیجان، خصومت، یک نگرش و پرخاشگری یک رفتار است. بطور خلاصه می توان گفت خصومت به عناصر شناختی یا بازخوردها نسبت داده می شود و ممکن است مبنای افزایش خشم و پرخاشگری در افراد باشد.
خشم به حالتی عاطفی یا هیجانی اطلاق می شود که از تهییج ملایم تا خشم وحشیانه یا عصبانیت گسترده است و اغلب هنگامی متجلی می گردد که راه نیل به اهداف یا برآوردن نیازهاینیازهای افراد، سد می شود.
سرانجام پرخاشگری به منزله وارد آوردن آسیب آشکار یا رفتارهای تنبیهی مستقیم به سایر افراد یا اشیاء تعریف می شود.
کنترل خشم به پذیرش و انجام رفتار و کردار مناسب و موافق محیط و تغییرات محیطی اشاره دارد و مفهوم متضاد آن پرخاشگری است. یعنی، نشان دادن واکنش نامناسب به محرک های محیط و موقعیت ها، به نحوی که برای فرد یا دیگران و یا هر دو زیان بخش باشد و فرد نتواند انتظارات خود و دیگران را برآورده سازد.
پرخاشگری ممکن است در بافت ها و موقعیت های مختلف بروز کند و متوجه درون یا بیرون فرد باشد. به همین دلیل معمولاً صفت سازگاری همراه با موصوف خود بکار می رود و در ادبیات مکتوب و محاوره ای از مفهوم سازگاری شغلی، زناشویی، تحصیلی، اجتماعی، هیجانی و جز آن استفاده می شود.خشم مهار نشده اغلب به پرخاشگری و ناسازگاری منجر می شود.
( نویدی، 1385)
به عنوان مثال عارفی و رضویه( 1382)، با بررسی 243 دانش آموز دختر و پسر دوره ی ابتدایی شیراز، گزارش کردند. پرخاشگری با سازگاری عاطفی- اجتماعی رابطه ی منفی دارد.
پژوهشگران دیگری مانند هاولی[2]( 2007)؛ صادقی( 1380)؛ رافظی( 1383)؛ ملکی ( 1385) به نتایج یکسانی در رابطه با ارائه ی مداخلات کنترل خشم در کاهش پرخاشگری دست یافتند.
همچنین می توان با استفاده از خودآرام سازی و خودگویی های مثبت، خویشتنداری، احساس خودکارآمدی و مهارت های اجتماعی را افزایش داد.
یافته های پژوهشی حاکی از آنند که آموزش جرأت ورزی به عنوان یک مهارت اجتماعی موثر به افراد کمک می کند تا افراد مهارت های مقابله ای مناسب را کسب نموده و به کار بندند.( محمدی، 1385)
هدف و انگیزه انجام پژوهش حاضر آن است که با مرور و جمع بندی مبانی نظری و ارائه ی یافته های پژوهشی درباره ی چگونگی تأثیر دینداری بر کنترل خشم دست یابیم.
بیان مسأله:
پرخاشگری، به عنوان یک مشکل شدید و رو به افزایش در میان نوجوانان شناخته شده است. در حال حاضر، پرخاشگری یک مسأله ی اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به حساب می آید.( نیکولسون[3]، 2003)
پرخاشگری یکی از نشانه های اختلال سلوک، به صورت الگوی تکراری و مداوم رفتاری است که در آن حقوق اساسی دیگران، مقررات یا هنجارهای اجتماعی و اخلاقی عمده ی متناسب با سن، زیر پا گذاشته می شود.( انجمن روان پزشکی آمریکا، 1994)
این گروه از افراد ظاهراً مترصد مشاهده ی علایم خصمانه در محیط اجتماعی خود هستند که ترغیب کننده ی آنها به نشان دادن واکنش عملکردی و غیر کلامی است. آنها معمولاً اعتقاد دارند که پرخاشگری اعتماد به نفس آنها را بالا برده، تصویری مثبت از آنها فراهم می سازد و باعث رنج قربانیان آنها نمی شود.( اسلابی[4] و همکاران، 1988)
غیر از مشکلات شخصی همراه با این رفتارهای پرخاشگرانه، انعکاس معنی دار آن در ارتباط با قربانیان پرخاشگری نیز، بسیار مهم است.
در مورد آسیب شناسی این رفتارها، تحقیقات متعددی صورت گرفته که همگی در برگیرنده ی عوامل چند وجهی زیست شناختی، اجتماعی و روان شناختی است.
جریانی که از حدود سال های 1970 به عنوان انقلاب شناختی[5] به وجود آمد، بسیاری از اختلال ها را مورد بررسی قرار داده و راهکارهای شناختی مناسب را برای درمان آنها معرفی نموده است.
پرخاشگری و کنترل خشم نیز جزو رفتارهای آسیب زایی است که نهضت شناختی بسیار به آن پرداخته است. در مورد کنترل پرخاشگری، رویکردهای درمانی متنوعی پیشنهاد شده و مورد استفاده قرار گرفته است.لذا به جهت اهمیت موضوع سعی کردم دراین تحقیق به رابطه بین دینداری وکنترل خشم بپردازم. در مجموع با در نظر گرفتن ماهیت مشکلات و مسائلی که دربرگیرنده ی خشم و کنترل نکردن خشم بوجود می آید. بررسی عوامل زمینه ای مهار و کنترل خشم امری مهم است.
هدف عمده ی این پژوهش، بررسی میزان تأثیردینداری بر کنترل خشم نوجوانان است در این پژوهش بر آن بودیم تا به این سوال پاسخ دهیم که: آیا میزان دینداری بر افزایش یا کاهش کنترل خشم موثر است؟
اهمیت و ضرورت پژوهش:
بطور کلی اهمیت این موضوع به جامعه به عنوان محیطی اجتماعی و امن برای عموم مردم و به خانواده به عنوان یک کانون عاطفی بر می گردد.
کانونی که شخص خود را رسماً متعلق به آن می داند و تنها در سایه امنیت و آرامش آن، می توان آرامش داشت. از آنجایی که زندگی جمعی انسان ها با یکدیگر آنهم با روحیات و فرهنگ های متفاوت امری بسیار ظریف و گاه دشوار است، وجود تعاملات سالم و سازنده متقابل می تواند نقش موثری در تداوم و بقا ارتباط مؤثر داشته باشد که یکی از جنبه های مؤثر این ارتباطات سالم کنترل خشم و پرهیز از پرخاشگری ناسالم و ناسازگار در سطح تعاملات اجتماعی و خانوادگی است.
لذا مشخص کردن عواملی که در این رفتار دخیل بوده، چه بسا سهم بیشتر یا خنثی داشته باشند می تواند به ما در شناخت مؤلفه های موثر در ارتباط سالم کمک کرده، از بروز بسیاری بیماری های جسمی و اختلالات روحی و روانی جلوگیری به عمل آورد.
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید می شود . روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون نقش آن در زندگی فردی و گروهی و اجتماعی آشکارتر می گردد، بطوریکه در سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی تحت عنوان سال جهانی بهداشت روانی اعلام گردید.
سازمان مذکور در این سال شعار« غفلت بس است مراقبت کنیم» را جهت آشکار ساختن اهمیت موضوع مطرح نمود.
با توجه به اینکه اهداف بهداشت روانی پیشگیری می باشد و در پیشگیری اولیه، جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند. بنابراین تمام اوقات در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی می باشد. از آنجایی که حجم زیادی از جمعیت ایران و چه بسا جهان را افراد جوان تشکیل می دهند، پرداختن به رفتارها و مشکلات این قشر از اهمیت عمده ای برخوردار است. بر اساس تحقیقات 20% افرادی که در جامعه فاقد سلامت روانی اند، گروه یا طبقه خاصی را در بر نمی گیرند بلکه شامل تمامی افراد جامعه اند که دانش آموزان جوان نیز از آن جمله اند.
( شمسی 1382)
بنابراین اهمیت موضوع از این لحاظ است که واکنش خشم به علت ساختار شناختی ناکامی و تحریف شده تعیین می شود و در نتیجه شناخت عوامل مؤثر بر آن و در نتیجه تغییر و اصلاح رفتار و شناخت فرد در موقعیت های خشم بر انگیز به تغییر و اصلاح رفتار منجر خواهد شد. بنابر مسائل فوق این تحقیق و نتایج حاصله از آن می تواند به روشن شدن بخشی از عوامل سلامت روانی افراد کمک کند. که از این جمله مقوله دینداری و ابعاد آن است.
اهداف پژوهش:
هر تحقیق دارای اهدافی می باشد که محقق باید به وضوح و دقیقاً هدف یا اهدافی را بیان نماید که در تحقیق به دنبال دستیابی به آنها است. در واقع اهداف تحقیق راهنمای محقق است که او را از ابهام و سر در گمی خارج می کند و مشخص می کند که به دنبال چه می گردد و چرا؟ ( ساروخانی، 1375)
لذا این تحقیق به دنبال دستیابی به اهدافی می باشد. هدف کلی این پژوهش شناخت رابطه بین دینداری و کنترل خشم دانش آموزان متوسطه است.
تعداد صفحات:91
فرمت فایل : Word
بررسی رابطه دینداری و میزان طلاق بین زنان شهر تهران
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:145
پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی رشته روان شناسی عمومی
فهرست مطالب :
چکیده.................................................. 1
فصل اول:........................................................................... 2
مقدمه.................................................................. 3
بیان مسئله............................................................. 5
اهمیت و ضرورت پژوهش.................................................. 7
متغیرها و تعاریف عملیاتی آنها.................................................. 10
فصل دوم:........................................................... 12
دین و تعاریف آن.............................................................. 13
دو معنی برای دین در تاریخ ادیان........................................... 14
مشکلات مربوط به ارائه تعریف جامع از دین........................... 17
خاستگاه و نقش دین...................................... 17
تاریخچه دینداری....................................................... 22
ضرورت دینداری و خدا پرستی............................... 24
ارزش زندگی دینی................................................................. 24
آثار دین در زندگی.......................................................... 25
فواید دینداری در حیطه روان شناختی......................................... 26
نقش روانی دین............................................................... 29
دین و جامعه........................................................................ 32
نقش اجتماعی دین.............................................................. 33
علل رویگردانی از دین................................................................. 35
روشهای اندازه گیری دینداری...................................................... 36
حوزههای مطالعه روابط روان شناسی و دین..................................... 39
دیدگاههای نظری در مورد دین............................................. 43
طلاق و تعریف آن........................................................... 62
تاریخچه طلاق در جوامع قدیم...................................... 64
طلاق در ادیان.................................................................. 71
طلاق در کشورهای مختلف................................................. 75
نظر اسلام پیرامون طلاق.................................................. 79
مشکلات ناشی از طلاق........................................................... 84
علل و عوامل طلاق...................................................................... 86
دیدگاههای نظری پیرامون طلاق........................................... 95
تحقیقات پیشین در زمینه دینداری و طلاق...................................... 100
فصل سوم:...................................................................... 113
طرح پژوهشی............................................................. 114
جامعه آماری............................................................. 115
روش تحقیق........................................................ 115
ابزار پژوهش.......................................... 116
روش جمع آوری اطلاعات.................................. 116
فصل چهارم:...................................................... 120
تجزیه و تحلیل دادههای آماری................................................. 121
توصیف دادهها..................................................... 122
تحلیل دادهها................................................... 129
فصل پنجم:............................................................... 131
خلاصه نتایج پژوهش............................................... 132
محدودیتهای پژوهش........................................... 133
پیشنهادات............................................................... 134
منابع.................................................................... 135
پیوست................................................................ 140
چکیده :
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی رابطه دینداری با طلاق بین زنان شهر تهران» با هدف بررسی تأثیر برخی عوامل بر طلاق صورت گرفت.
طرح پژوهش در این تحقیق توصیفی نمیباشد. جامعه آماری متشکل از 60 زن شهر تهران میباشد و به روش تصادفی، با در نظر گرفتن تمایل آزمودنیها برای شرکت در آزمون انتخاب گردیدهاند.
ابزار پژوهش شامل پرسشنامه معبد میباشد.
جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس چند راهه (Anova) استفاده شد، تحلیل نتایج نشان داد:
بین عمل به باورهای دینی و میزان طلاق بین زنان متاهل و مطلقه رابطه معنا داری وجود دارد.
کلید واژه:
جهت گیری دینی: Religious orientation
طلاق: Pivorce
مقدمه
نقش دین در رابطه با بهداشت و شفا از قرون بسیار دور شناخته شده است. در طول هزاران سال دین و پزشکی در مداوا و کاهش رنجهای انسان شریک یکدیگر بودهاند (ساچمن و ماتیوز، 1998) متخصصان بهداشت روانی نیاز دارند که از اثرات مثبت دین آگاه شوند. تئوریهای آسیب شناختی و روان درمانی سکولار هستند و به دین به عنوان عاملی برای سلامت نپرداختهاند. در حقیقت در سالهای ابتدایی دین را به عنوان یک عامل ضدبهداشتی معرفی کردند. در حالیکه فقط دین بیرونی است که با جنبههای ناسالم زندگی ارتباط دارد ولی دین درونی شده و اعتقادات قلبی و واقعی به طور مؤثر و مثبتی بر بهداشت روان اثر میگذارد (نیکویی، 1383)
طلاق را از مهمترین پدیدههای حیات انسانی تلقی میکنند. این پدیده دارای اضلاعی به تعداد تمامی جوانب و اضلاع جامعه انسانی است. نخست یک پدیده روانی است زیرا بر تعادل نهتنها انسانها- بلکه فرزندان، بستگان، دوستانو نزدیکان آنان اثر میگذارد. درثانی پدیدهای است اقتصادی «چه» به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی میانجامد و ایجاد تعادل روانی انسانها، موجبات بروز اثراتی سهمگین در حیات اقتصادی آنان نیز فراهم میسازد. گذشته از این، طلاق پدیدهایست مؤثر بر تمامی جوانب جمیعت در یک جامعه، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر مینهد. چون تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشد، از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت اثر دارد، چون موجب میشود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده تحویلجامعه گردند، که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعهاند. (ساروخانی، 1372).
طلاق همان گونه که یک پدیده اجتماعی است و در راه شناخت آن به علل و عوامل اجتماعی باید پرداخت یک پدیده روانشناختی یا بهتر (روانشناختی- جامعه شناختی) نیزهست. باید از طریق آموزش، حساسسازی انسانها، آگاه سازی آنان و در نهایت ایجاد همدلی چنان کرد که حتی نام طلاق، زشت باشد انسان را ناخوش آید و دل را آزار دهد.
حراست از میثاق مقدس زوجیت، هدفی پاک و بزرگ است، چه برای سعادت انسانها، چه برای جامعه، در کشاکش گردونه زندگی، آنانی باقی میمانند که رشتههای پیوند خانوادگی آنان مستحکمتر است. در سختیهای زندگی تنها خانواده پیام آور جاودان محبت و حمایت است و آنان که به دیگر نهادها دل خوش کنند، با شکست روبرو میشوند (ساروخانی، 1374).
بیان مسئله
در بین تمام نهادها، سازمانها و مؤسسات اجتماعی خانواده نقش و اهمیتی خاص دارد، تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیدهاند، همه مصلحین و اندیشمندان بر خانواده و اهمیت حیاتی آن بر جامعه، تاکید ورزیدهاند. بدرستی هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند چنانچه از خانوادههای سالم برخوردار نباشد، باز بی هیچ شبهه هیچ یک از آسیبهای اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد (ساروخانی، 1370) با توجه به اهمیتی که جوامع امروزی برای تداوم و بقاء خانواده و سلامت بهداشت روانی افراد جامعه قائل است بررسی مشکلات و عواملی که منجر به زوال خانواده و سرانجام ریشه دار شدن این مشکلات که منجر به جدایی میگردد ضروری بنظر میرسد.
تحقیقات انجام شده در خصوص خانواده تا سال 1970 حول محور طلاق و اثرات روانی و اجتماعی آن بر روی اعضای خانواده بوده است و در این میان نقش دین به عنوان یک عامل مهم قابل توجه است. تا سالهای اخیر معمولاً نقش دین در بررسیهای مربوط به خانواده و رضایتمندی زناشویی نادیده گرفته شده است. (غباری بناب، 1380) (به نقل از نیکویی). گلین[1] و پوز (1988) هم چنان اسپروسگی[2] و هاگستون[3] (1978) نشان دادهاند افرادی که برای مدّت طولانی با هم زندگی میکنند دین را به عنوان مهمترین عامل رضایت مندی در زندگیتلقی میکنند. جریگان[4] وناک بعد ازبررسی تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که دین مهمترین عامل ثابت و پایداری در ازدواج است .
کیم و دیگران (2004) به این نتیجه رسیدند دین با هیجانات مثبت مثل خوش خلقی، مهربانی، اعتماد به نفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد.
شرکات (2004) بعد از بررسی تحقیقات خود به این نتیجه رسید که اختلاف دینی در خانوادهها موجب بروز مشکلات برای ازدواج میشود که منجر به کاهش رضایت مندی و افزایش تعارضات زناشویی و طلاق میشود. (همان منبع).
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت باورها و نهادهای دینی بر انسان و زندگی فردی و اجتماعی او کاملا آشکار است. این به شکلهای مختلف در هر فرهنگ شناخت شدهای وجود دارد معمولاً نقش اصلی واغلب محوری را در زندگی افراد آنبازی میکند. بسیاری از مردم دنیا امروزه خود رادیندار میدانند وانگیزههای دینی، در شکل گیری حرکتهای اجتماعی و سیاسی معاصر مشهود است. (آرین، 1378).
اخیرا پژوهشهای متعددی در مورد اثر دین بر سلامت روان انجام شده است، نتایج تحقیقات نشان دهنده اثر مثبت بر سازگاری و بهداشت روانی و اثر کاهنده دین بر علائم بیماری بوده است (گری و همکاران، 1990) آلن برگین (1992) یکی دیگر از محققین است که طی پژوهشهای ده ساله (1991- 1980) با عنوان کردن نقش ارزشها در رواندرمانی وارتباط آنبا بهداشتروانی شخصاًبه ضرورتبکارگیری موضوعات ارزشی و دینی در آموزشهای بالینی و آموزش بیماران مشخصاً تاکید میکند. او در سال 1980 چنین ادعا کرد که به عنوان یک روان شناس نمیخواهد از مذاهب متعارف و سازمان یافته بعنوان فرآیند کلی حمایت کند ولی از تئوریهایی که بخشی از زندگی دینی هستند و دارای بیشترین منابع بهداشتی میباشند حمایت مینماید. او همچنین میگوید: اعتقاد دینی که مبنیبر علوم روان شناختی هستند دارای تأثیراتی بر ساختار اجتماعی میباشند. (برمر، آبریگو، شوسترم، 1993) خانواده اساساً کانون کمک، تسکین، التیام و شفا بخشی است، کانونی است که باید فشارهای روانی وارد شده بر اعضاء خود را تخفیفدهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند، اگر خانواده محیط سالم وسازندهای برای اعضاء خود باشد و نیازهای جسمانی و روانی آنها را برآورده کند کمتر ممکن است به نهادهای درمانی خارج از خانواده احتیاج پیدا کند. (ثنایی، 1375)
معمولاً خانواده سالم افراد سالم را تحویل اجتماعی میدهد و خانواده ناسالم موجب بروز مسائل فراوانی در سطح جامعه خواهد شد و اگر سعی در بهبود و پیشرفت خانواده نشود، مشکلات اجتماعی روز به روز بیشتر خواهد شد. (ستیر، 1373)
نگاهی به آمار فزاینده طلاق در جوامع مختلف و بویژه در کشور ما در سالها اخیر لزوم توجه بیش از حد به عوامل زمینه ساز طلاق و نحوه مقابله مؤثر با پدیده شوم طلاق را آشکارتر میسازد.
طلاق، آفتی اجتماعی است و هیچ جامعهای نمیتواند نسبت به آن بی توجه بماند: هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند. اگر از خانوادههایی استوار برخوردار نباشد. هرگز هدف این نیست که قوانین در حذف طلاق وضع شود، طلاق هست همانگونه که جامعه هست و ارتباطات انسانی هست. هرگز نمیتوان تصور کرد که تمامی ارتباطات انسانیبرجا میماند وهرگز هیچارتباطی آسیب نبیند، اما جامعه باید در اندیشه کاستن از تعداد طلاق باشد. بیان زیبای پیامبر اکرم (ص) را به یاد آوریم: «ابغض الاشیاء عندی الطلاق» «بدترین امور برای من طلاق است.»
اگر جامعهای به سوی افزایش طلاق رود، بی هیچ شبهه، در آستانه بحران قرار دارد. بدین سان به درستی میتوان گفت: میزان طلاق، نشانه دقیق سلامت یا بیماری جامعه است. (ساروخانی، 1374).
فرضیه پژوهش
در این پژوهش فرض بر این است که بین دینداری و میزان طلاق زنان رابطه وجود دارد.
متغیر مستقل
متغیری است که توسط پژوهشگر دستکاری یا انتخاب میشود تا تایید و رابطه آن با متغیر دیگری اندازه گیری شود. (دلاور، 1376)
در پژوهش حاضر متغیر مستقل دینداری میباشد.
متغیر وابسته
متغیری که مشاهده یا اندازه گیری میشود تا تأثیر متغیر مستقل بر آن معلوم گردد. (دلاور، 1376)
در پژوهش حاضر میزان طلاق متغیر وابسته میباشد.
متغیر کنترل
گاهی اوقات در یک پژوهش آزمایشی متغیرهایی دریافت میشود که تأثیر برخی از آنها در تعیین رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته باید خنثی یا ثابت نگه داشته شوند. این متغیرها که تأثیر آنها باید خنثی یا حذف شود متغیر کنترل نامیده میشود. (دلاور، 1376)
در این پژوهش متغیر کنترل عبارتند از:
سن: کلیه آزمودنیها در مقطع سنی 20 الی 35 سال قرار دارند.
تحصیلات: کلیه آزمودنیها دارای تحصیلات سیکل تا فوق لیسانس میباشند.
تعریف عملیاتی دینداری
میزان شدت یا ضعف ارتباط معنوی انسان با قدرت ماوراء الطبیعه (در عمل) که در این پژوهش از طریق پرسشنامه معبد گلزاری سنجیده شده است.
تعریف عملیاتی طلاق
تعریف عملیاتی طلاق در این پژوهش به این صورت می باشد: کسانی که طلاق گرفته اند نمره 1 و کسانی که طلاق نگرفته اند نمره 0 می گیرند.
دین و تعاریف آن
دینعقاید و دستورهای عملی و اخلاقی است که پیغمبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند. (طباطبایی، 1370)
دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است. (طباطبایی، 1370) اگر ما دیندار باشیم و از دستورهای خدا و پیغمبر اطاعت کنیم در این دنیای گذرا خوشبخت و در زندگی جاوید و بی پایان جهان دیگر هم سعادتمند خواهیم بود. (طباطبایی، 1370)
«اِنَّ الَّذینَ آمَنوا والَّذینَ هادُّوالصَائِبیِنَ وَ النَصَاَری مَن آمَنَ بِالله و الیومِ الاخِرِ و عَمِلَ صَالحاً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِهِم.» (سوره بقره، آیه 62)
از میان کسانی که مسلمان یا یهودی یا نصرانی نامیده میشوند، آنان که براستی به خدا و روز حیات ایمان آوردهاند و عمل شایسته دارند پیش خدا دارای پاداش نیک خواهند بود.
تعریف واژه دین در فرهنگ آکسفورد یک دید کلی میدهد و بیشتر تعریف دقیقی از دینخود کامه است در فرهنگ یاد شده دین عبارت است از شناسایی یک قدرت نامرئی برتر که برسرنوشت انسان تسلط داشته و واجب الاحترام و اطاعت میباشد. (جمالی، 1381 به نقل از فروم).
سید قطب میگوید: دین به معنای راه است راهی که به سوی سعادت و هدف نهایی انسان که همان رسیدن به سعادت است. (جمالی، 1381 به نقل از طباطبایی)
ویلیام جیمز در کتاب دین و روان، دین را عبارت از نظم نامرئی موجود در جهان میداند که وظیفهی انسان هماهنگی با این نظم است. او در بررسیهای خود چیزی مشترک رادر ادیانمختلف یافت که آن رهایی از ناراحتی و دست یابی به آرامش بود.
به نظر یونگ دین به میزان قابل ملاحظهای جنبهی روان شناختی دارد. یونگ دین را با توجه ریشهی لاتینی آن عبارت از تفکر از روی وجدان میداند (جمالی، 1381)
کلمه دین در زبان عربی اشاره دارد به علاقه و ارتباط میان دو طرف که یکی از دو طرف، طرف مقابل را بزرگ میدارد و طرف دیگر در برابر طرف مقابل خاضع است. اگر طرف اول به کلمه «دین» وصف گردد: «دین» عبارت از خضوع و انقیاد میباشد و اگر طرف دوم به کلمه دین وصف شود، دین به مفهوم فرمان و سلطه و حکم و الزام خواهد بود و چنانچه رشته ارتباط، یعنی وجه جامع میان هر دو طرف بوسیله کلمه دین در نظر باشد، دین عبارت است از قانونی که این علاقه و ارتباط را سازمان میدهد و یا عبارت از مظهر و نموداری است که بیانگر علاقه و ارتباط باشد. (محمد دراز، 1376)
واژهدین درلغت به معناهای گوناگوناز جمله: اجزاء اطاعت، قهرو غلبه، انقیاد، خضوع، پیروی و مانند آنها آمده است. در قرآن کریم نیز آیاتی وجود دارد که از آنها معنای جزا، شریعت، قانون و طاعت و بندگی استنباط میشود. (علیزاده، 1371)
دو معنی برای دین در تاریخ ادیان
کلمه دین که در تاریخ ادیان به کار میرود فقط دارای دو معنا است:
این معنی بیش از معنای نخست در مفهوم دین دارای کاربرد میباشد. (محمد دراز، 1376).
در هر صورت در مورد دین دامنهای از تعاریف متفاوت داریم:
مرحوم علامه طباطبایی دین را اینگونه تعریف میکند: دین مجموعه از معارف مربوط به حقیقت انسان و جهان و مقدرات متناسب با آن است که در سیر زندگی مورد عمل قرار میگیرد. در این مجموعه بایدهای فقهی و اخلاقی قرار دارد که انسان متدین و تسلیم در برابر آنها، که این تسلیم زاییدهی اعتقاد پاک و شناخت حقیقت انسان و جهان است، الزامها و بایدهای یاد شده را در میان خود و افعال اختیاریش واسطه قرار میدهد تا با این وسیله به کمال شایسته خود راه یابد (طباطبایی، تفسیر المیزان).
هیوم دین را عبارت از آن جنبه تجربیات، افکار، احساسات و فعالیتهای فرد میداند که بوسیله آن تلاش دارد در ارتباط با آنچه که خود مقدس و الهی میشمارد یعنی قدرت بسیار متعالی و با ارزشی که جهان را کنترل کند. (ابراهیمی، 1386)
استاد مطهریدر غالب ایماندینی، دینرا پیوندی دوستانه میان انسان و جهان میداند که در واقع نوعی هماهنگی میان انسان و آرمانهای کلی جهان است. (مطهری، 1366).
حضرت آیت الله جوادی آملی لغت دین را انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم، و جزا دانسته، معنای اصطلاحی آن را مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی میداند که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد (جوادی آملی، 1369)
دوناهو معتقد بود که تحقیقات بعدی در این زمینه باید به بررسی ساخت شناختی و پیامدهای باور دینی بپردازد. (کرک پاتریک و هود،[4] 1990)
آلپورت 1950 به جای اینکه یک تعریف جامع از فرد دیندار و غیر دیندار ارائه کند معتقد است که ما باید خود آگاهی دینی را به آنهایی که توانایی و قدرت درک آن را دارند نسبت بدهیم که تنها شامل افرادی میشود که دین را تجربه میکنند. او معتقد است که ریشههای مذهب آنقدر متعدد است و اثر آن در زندگی افراد آنقدر متفاوت است و اشکال تفسیر منطقی آن آنقدر بی نهایت است که رسیدن به یک تعریف واحد را غیر ممکن میسازد. گاه دین را دین فردی تعریف میکند و گاهی دین را یک نهاد اجتماعی. (جمالی، 1381، به نقل از آلپورت)
بدون شک امروزه تعداد بیشتری از این نوع تعاریف را میتوان بدان اضافه نمود در واقعهر تعریفی که از دین ارائه شود به نظر میرسد که فقط برای نویسنده آن راضی کننده است و به عبارت دیگر نمیتوان تعریفی از دین ارائه کرد که همگان را راضی نماید:
مشکلات مربوط به ارائه تعریف جامع از دین
در باب تعریف دین دو دسته مشکل عمده وجود دارد:
مشکل اول:
در این تعاریف، حب و بغضهای افراد نسبت به دین به طور اعم و یا یک دین خاص به طور اخص، موجب شده است که بعضی از این تعاریف کاملا دوستانه و برخی کاملا خصمانه باشد.
مشکل دوم:
هویت دین به گونهای است که میتوان سه قسم تعریف از آن داشت:
خاستگاه و نقش دین
در سالهای اخیر، توجه به «روان شناسی دین»[5] و «روانشناسی دینی»[6] در غرب از طریق انجام پژوهشهای تجربی، نشر مقالهها و کتابها و تاسیس انجمنها، برگزاری نشستهای علمی و عضویت در مجامع تخصصی آن چنان زیاد شده است که تازه آشنایان این وادی در حیرت و شگفتی فرو رفتهاند!
کافیست یادآور شویم که اعضاء «انجمن آمریکایی مشاوران مسیحی»[7] دیگر از انجمنهای تخصصی (مانندانجمن مطالعات روانشناختی،[8] جامعه بررسی علمی دین،[9] انجمن پژوهشهای دینی،[10] جامعه مسیحی پزشکان و دندان پزشکان[11] و.....) دست کم سه برابر شدهاند و تقاضا برای شرکت در کنفرانسها و کارگاههای آموزشی روان شناسی دین، رشد چشمگیری داشته است. (گلزاری، 1380 به نقل از ورتنیگتون،[12] کرورسو،[13] مک کولو[14] و سان ویچ).
علاقه شدید روان شناسی معاصر به پژوهش و کار عملی دربارهی دین از این رو شگفت انگیز است که در گذشتهای نه چندان دور، از بین همهی دانشمندان علوم، چه علوم پایه و چه علوم انسانی و اجتماعی، این روانشناسان بودهاند که برخوردهای منفی و قهرآمیز با دین داشتهاند و به صراحت از پرداختن به کار در این زمینه اعلان برائت کردهاند!
برای روشن کردن موضوع، به اختصار سیر برخورد روان شناسی و دین را از نظر میگذرانیم: پیروان همهی ادیان، به ویژه مسلمانان عقیده دارند که علّت برپایی و ماندگاری دین، این است که هم جزو خواستههای فطری و عاطفی بشر است (قرآن کریم، روم، 30/ نهج البلاغه خطبه اول) و هم بعضی نیازهای اساسی انسان را به صورت منحصر به فرد تأمین میکند. (گلزاری، 1380 به نقل از مطهری)
دینحوادث عادی زندگی را، از تولد و زناشویی و مرگ، تا حد شعائر دینی بالا میبرد و این امور معمولی را به وقایع مقدسی بدل میسازد و آن را از راه احساس، عمیق کرده به صورت هنر درمیآورد. این نمایش غم انگیز و نحیف زندگی را به سفر مقدس شاعرانهای که به سویی شریف است بدل کرده است، زندگی بدون دین ملال انگیز وپست مانند جسدی بی روح است (دورانت، 1992) ویل دورانت از قول «موفونیگ» میگوید: دین، حفظ ارزشهاست بدون ضمانت دینی اخلاق فقط حسابگری است.
ویل دورانت در لذات فلسفه مینویسد: «دین را یک قرن زیر فشار بگذار و بعد فشار را کم کن و ببین که چگونه دوباره در طی سال سر بر میزند!»
و تصریح میکند: دین از میان نمیرود ما باید به دنبال چیزی برویم که از ما بزرگتر است تا بتوانیم او را پرستش کنیم. مردم جستجوی خود را بر روی تفسیر و تعبیر بهتر و استوارتری از این عالم دنبال خواهند کرد که این تأویل و تفسیر را با احساس و عاطفه و حیات نشاط بخشد که همان دین است. (نیکویی، 1383)
میسیاک (به نقل از الستون و همکاران، 1376) در مورد ارزش دین اظهار میدارد:
اینجا پرسشهای جدیدی پیش میآید که اگر دین پدیدهای فطری است و این همه آثار مفید وسازنده دارد، چرا متفکران بزرگی در غرب علیه دین قیام میکنند و گاه با لحنی آرام ومستدل وگاه با کلامی گزنده و تند، پایهها و مایههای آن را به مسخره میگیرند و منکر میشوند؟
فیلسوفهای روشنگر قرنهجدهم ودر عصر روشنگری، از جمله ولتر، دین را ساخته و پرداخته روحانیون زیرک، برای حفظ اقتدار بر تودههای بیسواد و نادان، به مدد دستکاری و هراسها و خرافات آنان میدانستند. (خرمشاهی، 1372)
«آگوست کنت» فیلسوف فرانسوی که پدر جامعه شناسی نام گرفته است، دین را مربوط بهمرحله کودکی اجتماع میداند و فریدریش نیچه، در پایان قرن نوزدهم اعلام داشت که «خدا مرده است!»
زندگی در دنیای بدون خدا، به معنای آن است که ارزشهای خودمان را، خود خلق کنیم و بر آنچه (نیچه) تنهایی وجود مینامید عادت نماییم. (گلزاری، 1380 به نقل از گیدنز).
در روانشناسی، فروید اظهار کرد: دین فریب یا پنداری است که تسلیبخشی فریبندهاش در مرحله کمال کنونی سیر و سلوک بشری فراموش شده است و اعمال و عقاید دینی علائم فرضی روان پریشانهای است که از تثبیتهای روانی لاینحل کودکانه نشات میگیرد. (خرمشاهی، 1372) «واستون» دین را یک اسطوره، «مزلو» آن را به عنوان یک نکته منفی تاریخ بشر، «الیس» مصداقی از تفکر غیر منطقی و «آلبی» آن را دارای ماهیتی تبعیض آمیز و پدرسالارانه که دشمن پیشرفت بشر است معرفی کردند. (قربانی، 1377)
در جامعه شناسی «کارل مارکس» دین را نشان دهندهی از خود بیگانگی انسان و افیون تودهها دانست و «دورکهایم» بیان کرد که با توسعه جوامع امروز دین، نفوذ دین رو به زوال میگذارد، تفکر علمی بیش از پیش جایگزین تبیین دینی میشود و اعمال تشریفاتی و شعائر تنها بخش کوچکی از زندگی افراد را اشغال میکند و «ماکس وبر» بر مطالعه وسیعی درباره ادیان سراسر جهان پرداخت و با آن که به ظاهر نظرات مثبت درباره دین دانست، بر تأثیر مختل کننده و اغلب انقلابی آرمانهای دینی بر نظامهای اجتماعی مستقر تاکید کرد. (ابراهیمی، 1386)
تاریخچه دینداری
امروز ما در وضعیت بحرانی بی سابقهای به سر میبریم. مردم اعصار دیگر به یقین همانقدر دچارقحطی گسترده، آشفتگیاجتماعی و جنگ ویرانگر بودهاند که ما هستیم. لیکن تنها در روزگار ماست که بقای آدمی و نیز جانداران دیگر جدا در معرض تهدید قرار گرفته است.
بحران در جهان بیرون با بحران دیگری در جهان درون همراه شده است ویرانگری عظیم و خانمان سوز جنگ جهانی اول چنان میراثی از سرخوردگی و بی اعتمادی به خود برای نشان قرن 20 بر جای نهاد که در تاریخ بی سابقه است. آمریکاییها شاهد موجیاز افسردگی معنوی و شکاکیت مذهبی بودهاند که بسی گسترده و ویرانگر بود. در نیمه قرن بیستم این امر بدیهی شمرده میشد که دنیای نوین در میانهی (عصری از اضطراب) در روزگار آشفتگی معیارها و اندیشه ها و در ناامنی دردناک به سر میبرد. (ام، وولف، 1386).
در فاصلهی میان این دو پیمایش ملی ملاحظهی دیگری هم نمودار شد. برای نخستین بار در ظرف مدّت ی بالغ بر 200 سال اغلب کلیساهای اصلی پروتستان در آمریکا اعضاء خود را رفته رفته از دست دادند.
و...
تعداد صفحات : 71
فرمت فایل :Word
ارتقای سلامتی افراد جامعه یکی از مهم ترین مسائل اساسی هر کشوری محسوب می شود که شامل چهار بعد جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی می باشد. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی علمی است که با آن انسان ها قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران را خواهند داشت و قادر به تغییر و اصلاح محیط فردی، اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و متناسب می شوند.
هدف بهداشت روانی، پیشگیری، درمان و بازتوانی بیماران است. طب دنیای امروز و فردا
طب پیشگیری و برنامه ریزی برای بهتر زیستن است. در عین حال، آرامش درونی تمنای دایمی انسان و حلقة مفقود جوامع امروزی است. در جوامعی که از مذهب و اخلاق فاصله گرفته اند، هر چه این جدایی بیشتر است بیماری های روانی نیز به همان اندازه افزایش یافته است. بنابراین در پیشگیری اولیه باید به مسائل تأثیرگذار بر شخصیت برای کاهش تظاهرات هیجانی و عاطفی و عوامل استرس زا توجه شود. (برخوردار، نجفی، 1380)
اختلالات رفتاری به مجموعة اعمالی اطلاق می شود که خلاف قانون، عرف، سنت ها و هنجارهای جامعه است و در اعضای این طبقه خودنمایی می کند. اختلالات رفتاری اصطلاحی در روان شناختی است که جامعه شناسان آن را بزهکاری می نامند. جامعه شناسان و روان شناسان از ابعاد گوناگون به اختلالات رفتاری پرداخته اند تا به علل، زمینه ها و شیوه های مقابله پیشگیری و درمان آن دست یابند. علل و زمینه هایی همانند استعداد ژنتیکی و ارثی، خانواده های آشفته و نابسامان، والدین متخلف و ضداجتماعی، ارتباط با همسالان بزهکار، زندگی در محله های پر جمعیت و جرم خیز، فقدان اعتقادات مذهبی، از جمله عواملی هستند که در شکل دهی به این گونه رفتارها از جمله پرخاشگری مؤثر دانسته شده اند.
با توجه به صنعتی شدن جوامع و افزایش محرکهای استرسزا شاهد افزایش روزافزون رفتارهای نابهنجار از جمله پرخاشگری هستیم. پرخاشگری از عواملی است که آثار مخربی در روابط اجتماعی به جا میگذارد. با توجه به این مسائل درمییابیم که آداب مذهبی میتواند نقش مؤثری در جلوگیری از ابتلا به مشکلات روانی فرد از جمله پرخاشگری داشته باشد. با ذکر این مقدّمه و نگاهی به مطالعات پیشین، درمییابیم که این مطالعات بیشتر در زمینه همه ادیان بوده و به موضوع خاص پرخاشگری نیز در این حیطه توجه شده است. توجه به این نکته مهم است که برای یافتن راه حلی در جهت تعالی یک جامعه، باید فرهنگ و مردم آن جامعه را شناخت و با توجه به آن از علایق، گرایشها و فرهنگ آن ملت در جهت نیل به این هدف سود جست. آنچه مسلم است در جامعه ما شرکت در مراسم مذهبی از جایگاه ویژهای برخوردار است و از دین همواره به عنوان مقوله ای مستحکم در جهت خداشناسی و همچنین فراهم آوردن یک نقطه تلاقی یاد شده است. با توجه به این که دانشجویان در تمامی کشورها و از جمله کشور ما، قشر عظیم و تا حدود زیادی فهیم جامعه را در بر می گیرد، توجه به همه مسائل آنان از جمله، مسائل ایمانی و عقیدتی، روانی و اجتماعی آنان می تواند تضمینی برای ساختن آینده بهتر آنان باشد. بدین خاطر محقق را بر آن داشت تا در زمینه تأثیرات قوی دینداری بر روی اختلالات رفتاری نکات مثبتی را ارائه کند تا شاید راه گشای خیلی از مسائل و مشکلات خانواده ها و جامعه کنونی ما قرار گیرد.
1-2- بیان مسأله
رفتار دینی انسانها حاکی از آن است که بشر در طول تاریخ نیازمند به دین بوده و حریم خاص و مشخصی را برای انجام فرایض خود اختصاص داده است. اسلام دین صلح و آرامش است و در آیین و قالب آیات الهی، روایات و احادیث، پیروان این دین به حسن خلق، آرامش و صلح جویی دعوت شدهاند. جامعه جهانی با بزرگترین تهدید، یعنی پرخاشگری از نوع سادة لفظی تا انواع فیزیکی آن و در نهایت، ترور روبهروست ( سلمان علوی و همکاران، 1385: 12 ) تحقیق حاضر در واقع جواب به سوالات زیر را تا حدودی مشخص می نماید و به دنبال بررسی راه کارهایی برای آن می باشد. سوالات عبارتند از: آیا شرکت در مراسم مذهبی و بالا بردن اعتقادات مذهبی، میتواند ارتباطی با کاهش پرخاشگری داشته باشد؟ از آنرو که به دلیل این که معمولا در دانشگاه ها، بیشتر بر درس و زمینه فعالیتی تأکید شده و به امور خاصی هم چون دین و یا مسائل روانی دانشجویان کمتر توجه شده است و از آن جائی که روح و محتوای فرهنگ دینی ما بر پایة ارتباط، صمیمیت، تعاون، همدردی و عاطفه استوار است، به گونهای که در همه جا انسانها به آرامش و دوری از پرخاشگری توصیه شدهاند. جلوههای این فرهنگ بالنده نیز در دستورالعملهای اخلاق اسلامی دیده میشود و همواره از دین به عنوان تکیه گاه آگاهی انسان یاد شده است، می توان چنین استنباط نمود که در عصر کنونی که اطلاعات و ارتباطات دیجیتالی و الکترونیکی به شدت بر روحیه و عادات بشر سایه افکنده است و روحیه پرخاشگری را افزایش داده است، چه مسائل و مواردی می تواند به حل این موضوع کمک نماید و دین به عنوان یک نماد اساسی در این راه در کشورما و بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی پیروان ادیان دیگر قرار گرفته است.حال این سوالات نیز مطرح می شود که چگونه می توان دین را به عنوان یک مسکن در راه کاهش اختلالات روانی و به خصوص پرخاشگری به کار گرفت؟ آیا بدون تعریف دقیقی از دین می توان از آن به عنوان عامل اثر گذار در این راه استفاده نمود؟ علم به اهمیت این موضوع، محقق را بر آن داشت که به مقایسه میزان پرخاشگری دانشجویان دانشگاه پیام نور شهرستان بپردازد و ارتباط دین داری با کاهش پرخاشگری را بررسی نماید.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه با وجود پیشرفتهای علمی چشمگیر که در زمینه های روانپزشکی و روان درمانی بوجود آمده است ملاحظه می گردد که بعضی از صاحبنظران برجسته نیاز به نقش ، اهمیت و ضرورت دین نیز در بهداشت روانی و رواندرمانی تاکید فراوان داشته اند و عقیده دارند که اعتقادات مذهبی و توکل به خدا موجب تسکین و بهبودی سریعتر آلام و مشکلات روانی می شود. در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم: "هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم... " «اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند...». اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان، آرامش روحی و روانی وجود ندارد.
شاید هیچ موردی در جهان به اندازه دین و دین داری نتوانسته عامل انسجام و یکپارچگی بین افراد،گروه ها و حتی جوامع گردد. دین دارای نقش آرامش بخش در بین مسائل متعدد جامعه جهانی است و حتی در صورت ارائه صورتی درست از آن، در بین جوامعی هم که چندان اعتقادی به آن ندارند،می توان نقش دین را دید. فردی که در زمان خشم، خود را به مکانی ساکت می برد و نیاز خود را در سکوت می بیند، جز با استعانت از یک سری امور، قادر نخواهد بود بر خشم خود علبه نماید. همه موارد گفته شده یکی از صدها موردی است که نظر محقق را به این امر جلب می کند که هر قدر انسان ها دلداده و شیفته دین باشند، کمتر دچار اختلالات رفتاری می شوند و بیشتر می توانند بر مسائل و مشکلات خود فائق آیند.
1-4- سوال های تحقیق
1- آیا بین رفتارهای پرخاشگرانه و باورهای مذهبی رابطة معنادار وجود دارد؟
2- آیا بین رفتارهای پرخاشگرانه و کاهش اعتقادات مذهبی رابطه وجود دارد؟
3- آیا از لحاظ بروز رفتارهای پرخاشگرانه بین افراد رابطه معنادار وجود دارد؟
4- آیا بین میزان باورهای مذهبی و رفتارهای پرخاشگرانه رابطه معنادار وجود دارد؟
5- آیا بین رفتارهای پرخاشگرانه و نوع آموزش دینی رابطه معنادار وجود دارد؟
1-5- فرضیه های تحقیق
1- به نظر می رسد، بین کاهش پرخاشگری و باورهای مذهبی رابطه معناداری برقرار می باشد.
2- به نظر می رسد، بین کاهش پرخاشگری و اعتقادات قوی رابطه معناداری برقرار می باشد.
3- به نظر می رسد، بین پرخاشگری و انجام کارهای خلاف رابطه معناداری برقرار می باشد.
4- به نظر می رسد بین کاهش پرخاشگری و انجام مراسم مذهبی رابطه معناداری برقرار می باشد.
5- به نظر می رسد بین رفتارهای پرخاشگرانه و جنس رابطه معناداری وجود دارد.
6- به نظر می رسد بین دینداری و رفتارهای پرخاشگرانه رابطه معناداری وجود دارد.
1-6- تعریف نظری
پرخاشگری: پرخاشگری نوعی سازوکار روانی است که از طریق آن فرد به طور ناخودآگاه فشارهای ناشی از محرومیت ها و ناکامی های خود را به صورت واکنش های حمله، تجاوز، رفتارهای کینه توزانه و پرخاشگرانه نشان می دهد. (خدایاری فرد، 1373)
کاپلان و همکاران ( 2002 ) می گویند، پرخاشگری رفتاری است که با هدف صدمه زدن یا آسیب رسانیدن به یک موجود زنده بروز می کند و این موجود قاعدتاً از چنین رفتاری اجتناب می ورزد
فروید معتقد بود که نیروی پرخاشگری باید به گونه ای تخلیه شود و گرنه انباشته خواهد
شد و سبب بیماری می گردد. اگر نیروی پرخاشگرانه کم کم از بین نرود، نوعی انفجار به وقوع می پیوندد. طبق نظر فروید، جامعه وسیله ای برای مهارکردن این غریزه و کمک به انسان در والایش آن ، یعنی انسان را یاری می دهد تا نیروی مخرب این غریزه را به رفتاری پسندیده یا حتی مفید تبدیل کند (شکرکن، 1364)
دین ( مذهب ): در دائره المعارف جامعه شناسی دین بلکول (Blackwell, 2000) نیز تعریف دین چنین آمده است؛ دین "باور به هستی های روحی و یا موجودات مجرد روحانی" است. برخی دیگر دین را "استمداد از ارواح برای انجام اعمال عبادی و فلّاح" یا رستگاری می دانند. این تعریف بیشتر مردم شناختی بوده و برگرفته از نظریه های فریزر است. در تعریفی دیگر از دین؛ "دین مجموعه ای از باورها و اعمال مبتنی بر باور به فوق طبیعت تعریف شده است. افراد متدین به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشد از بیماری روانی مصون تر هستند. از جمله آثار ایمان دینی آرامش خاطر است . ایمان دینی به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است، نسبت هیجان که طرف دیگر معامله است، نسبت به هیجان که طرف دیگر معامله است، اعتماد و اطمینان می بخشد . دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان از میان می برد و بجای آن به او آرامش خاطر می دهد.(مطهری، 1368)
این مقاله علمی-پژوهشی در 16 صفحه گردآوری شده است که می تواند منبعی علمی برای دانشجویان حوزه ی علوم اجتماعی و الهیات باشد.