این پرسشنامۀ 14 سوالی که از روی فرم اصلی 32 سوالی که توسط اسپنیر (1976) ارائه شده بود ساخته شده است به صورت طیف 6 تایی از 0 تا 5 نمره گذاری میشود، طوری که پاسخ کاملاً موافق نمره ی 5 و پاسخ کاملاً مخالف نمرۀ صفر می گیرد.این ابزار روش نمره گذاری و تفسیر، روایی و پایایی نیز دارد.
سازگاری و هماهنگ شدن با محیط پیرامون برای هر موجود زنده یک ضرورت حیاتی است و هدف نهایی ازآن داشتن کفایت وتوان زندگی اجتماعی است و باید با توجه به رشد ذهنی و توانایی سازگاری افراد تجارب مختلف رفتار وفعالیت های اجتماعی برای آنها فراهم شود ولی ممکن است این سازگاری بنا به علل گوناگون بوجود نیاید.
سازگاری ابعاد مختلفی دارد که شامل سازگاری جسمانی، عاطفی، روانی ، اجتماعی و اخلاقی است که در رأس همه سازگاری اجتماعی قرار دارد و مهم ترین مشخصه سلامت روان محسوب می شود. روابط خانوادگی مطلوب بستر مناسبی برای رشد اجتماعی و سازگاری محسوب می شودو در سایه ی این روابط،کودکان مهارت ها و تجارب ارزشمند اجتماعی را کسب کنند.
کودکان استثنایی برای شکوفا شدن استعدادهای بالقوه ای خود به آموزش های ویژه ای نیاز دارند وممکن است مشکلاتی درخصوص ویژگیهای شخصیتی واجتماعی از خود نشان دهند. و در این جا سؤال این است که آیا توانایی ذهنی محدود افرادکم توان ذهنی باعث محدودیت تطابق یا سازگاری اجتماعی آنان می شود یا نه ؟
شامل 30 اسلاید powerpoint
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 180 صفحه می باشد.
مقدمه
روان شناسان اجتماعی تمایل دارند بدانند که انسانها چگونه درباره یکدیگر می اندیشند و چگونه بر یکدیگر اثر می گذارند و اثر می پذیرند ، با این حال تنها ایشان نیستند که به این مسائل علاقه نشان می دهند بلکه انسان شناسان ، جامعه شناسان و حتی رمان نویسان و فیلسوفان نیز به مطالعه این گونه مسائل تمایل نشان می دهند اریکسون پس از جستجو و بررسی بسیار درباره جنبه ناخودآگاه انسان و تضادهایی که علل رفتارهای طبیعی و غیر طبیعی او را توجیه می کند که هویت و نوع تفکر به آن را مورد بررسی قرار می دهد و اینکه هویت که حاکی از تحول در امور جنسی و یافتن خود و درک از خویشتن نزد بزرگسالان و تضادهای ناخودآگاه آنان است شکل می گیرد و او اضافه می کند که تمام احساسهای ناخودآگاته که از آنها و نوجوانان نشات می گیرد یکی از ویژگی های انسان دارا بودن نیروی اندیشه است که باعث هویت است انسان به یاری اندیشه توانسته است به خودیابی برسد که این می تواند باعث هویت در جوانان شود که تفکر منطقی و یافتن آن در ذهنیت می تواند راهکاری جدید باشد و اریکسون خواسته است زندگی روزانه نوجوانان را با تمام پریشانی به اضطراب و آشفتگیهایش بازسازی کند و این نوآوری و دگر گونی در روش نگرش به نتایجی به بار آورده که ژرفترین و استوارترین اعتقادهای در واقع رشد هویت است که منجر به رسیدگی عاطفی ، جنسی ، اجتماعی و ... می شود در افراد با شخصیت های نا رسیده « من » ضعیف و شکننده است و بخشی از سازگاری اجتماعی که در دوران کودکی به وقوع می پیوندد بدان سازگاری اجتماعی می گویند و این همان شیوه ای است که کودکان ارزشها ، سوگیریهایی که در آینده با آن مواجه خواهند شد ، یاد می گیرند و همه می دانیم که موقعیتهایی نیز وجود داشته است که در آن اجتماعی شدن دوباره در تنهایی صورت گرفته است و به همین دلیل از این فرایند به طور مصیبت باری استفاده استثماری شده است .
منبع : ( ستوده – 1380 )
بیان مساله
سازگاری اجتماعی و هویت و تفکر منطقی می تواند شاخه ای از علوم انسانی و علمی نسبتاً جوان است که بعد از پیدایی و رشد روان شناسی عمومی و جامعه شناسی به عنوان دانشی نو مطرح شده و این سازگاری اجتماعی از راه رسیده و نو پا می تواند دیواری سخت از روان شناسی و جامعه شناسی باشد که M به مطالعه فرد ( رفتارها و نگرشها ، باورها ، ... ) در محیط اجتماعی می پردازد زیرا افراد به خاطر وابستگیهاشان به جامعه و پیوندهایشان با گروه های مختلف اجتماعی که دارد از آنها متاثر می شود و بر آنها اثر نیز می گذارد از این رو روان شناسی اجتماعی می تواند در جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی مورد استفاده گیرد . روان شناسی اجتماعی ما را به شکل خاصی از آگاهی مجهز می کند تا از تبینهای شخصی درباره رفتار دیگران پرهیز کنیم و نیز چگونه نگریستن به عواملی را که رفتارهایمان را شکل می دهد یاد می دهد و به ما کمک کند تا نیروهای روانی – اجتماعی را که با آنها روبرویم به ویژه آنهایی را که به ما فشار وارد می کنند باز شناسیم ومارا بر می انگیزد تا به یاری جامعه ای بیمناک و هراسناک از افزایش ناسازگاری و نابهنجاری برخیزیم و چگونگی رویارویی با آنها را دریابیم .
منبع ( منصور سال 1380 )
سوال مسئله
هدف تحقیق
هدف از تحقیق بررسی رابطه ی تفکر غیر منطقی و یافتن هویت در سازگاری اجتماعی نوجوانان است و اینک آیا بین تفکرغیرمنطقی و افکار مثبت و یافتن هویت و خودکامگی رابطه وجود دارد و آیا هویت در سازگاری اجتماعی می تواند نقش داشته باشد یا نه اصلاً رابطه بین این متغیرها وجود دارند .
اهمیت وضرورت تحقیق
انسان هیچ گاه تنها و دور از دیگران زندگی نکرده است بلکه زندگی او حاصل روابط و پیوندهایش با دیگران است اگر قرار باشد به شناختی از او دست یابیم باید در این چارچوب وی را بشناسیم به این صورت که نوجوان با توسل به یافتن هویت خود و اتکا به افکار منطقی و باورهای مثبت بتوانند به سازگاری اجتماعی برسد و امید است با پژوهشهایی که انجام می گیرد بتوان به سازگاری اجتماعی و نوع روابط جوانان و نوجوانان با محیط اطرافشان کمک کرد و انجام این پژوهش می تواند در جوامع آموزشی و تحصیلی مخصوصاً در دبیرستان ها نقش بسزایی داشته باشد و امید است بتوان راه حل هایی جهت یافتن هویت های مثبت با توسل به افکار مثبت نوجوانان پیدا کرد و اثرات مثبت افکار منطقی نوجوانان را در آینده شاهد باشیم.
فرضیه های تحقیق
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
فصل اول
مقدمه
2
بیان مساله
4
سوال مساله
5
هدف تحقیق
6
اهمیت و ضرورت تحقیق
7
فرضیه های تحقیق
8
متغیرهای پژوهشی
9
فصل دوم
روان شناسی اجتماعی چیست ؟
12
تعریف عملیاتی روان شناسی اجتماعی
15
عوامل موثر بر شکل گیری رفتار اجتماعی
19
جامعه پذیری ، اجتماعی شدن فرد
22
شیوه های جامعه پذیری
26
باز جامعه پذیری
29
ساز و کارهای جامعه پذیری
34
نظریه های جامعه پذیری
39
نظریه ی نقش پذیری مید
42
نظریه جامعه پذیری فروید
46
نظریه شناختی رشد پیاژه
49
نظریه های شناختی
64
نظریه ناهماهنگی شناختی
71
نظریه ی روانکاوی
78
خطرات هویت نا مناسب
89
خود را در روابط با دیگران کشف کردن
97
هویت و روابط خانوادگی
101
خویشتن پنداری
105
رشد شخصیت
111
منشا اضطراب و رفتار ناسازگار
113
اختلاف دیدگاه الیس با دیگران
126
تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور
127
خویشتن پنداری
129
عزت نفس
132
نظریه روان کاوی
134
بحران بلوغ
136
بحران هویت
139
فصل سوم
جامعه مورد مطالعه
143
حجم نمونه
144
روش نمونه گیری
144
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر
145
پرسش نامه تفکر غیر منطقی
146
روش تحقیق
147
روش آماری مربوط به فرضیه ها
148
فصل چهارم
مقدمه
150
تجزیه داده ها
156
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
164
پیشنهادات
166
محدودیت ها
166
ضمائم
167
پرسش نامه هویت یابی
168
پرسش نامه انحرافات اجتماعی
174
منابع و ماخذ
176
درس سمینار - رابطه ی بین هوش معنوی و سازگاری اجتماعی در زوجین فرهنگی شهر بجستان
تقریباً تمام صاحبنظرانی که دربارة انسان و ماهیت وی سخن گفتهاند، به طور ضمنی نوعی بینش یا فرضیه را دربارة طبیعت انسان پذیرفتهاند. فرضیههای آنها به احتمال قوی، ریشه در تجارب شخصیشان دارد و نوع نگرش آنها را نسبت به زندگی نشان میدهد. روانشناسان، به ویژه نظریهپردازان شخصیت نیز از این قاعده مستثنا نیستند.17
برداشتهای متفاوتی که از طبیعت انسان توسط نظریهپردازان ارائه شدهاند، شرایطی را به وجود میآورند که امکان مقایسة معناداری را بین دیدگاههای آنها فراهم میکند. آن برداشتها بیشباهت به نظریههای شخصی نیستند؛ آنها معیارهایی هستند که به کمک آنها نظریهپردازان، خودشان و دیگران را ادراک میکنند و براساس آن، نظریههای خود را بنا مینهند.18 درست همان گونه که رفتار فرد، تحت تأثیر نظریة شخصی دربارة ماهیت انسان قرار دارد، سیر روانشناسی نیز از برداشتهای روانشناسان دربارة ماهیت انسان اثر میپذیرد.19 بدون تردید، این برداشتهایی که نظریهپردازان از ماهیت انسان دارند، در واقع به یک سلسله سؤالهایی بنیادی دربارة سرشت آدمی مربوط میشود که هنوز هم این سؤالها برای متفکران مطرح است و میتوان ادعا کرد این سؤالها با ویژگیهای اصلی انسان ارتباط دارد. به جدول زیر نگاه کنید!
جدول (1) مفروضههای اساسی مربوط به ماهیت انسان را نشان میدهد.
1. آزادی......................................................................................... جبرگرایی
2. منطقیبودن20...................................................................... غیرمنطقی بودن21
3. کل نگری22............................................................................. جزء نگری23
4. سرشتینگری24...................................................................... محیطینگری25
5. تغییرپذیری26......................................................................... تغییرناپذیری27
6. ذهنیت28........................................................................................ عینیت29
7. درونکنشی30............................................................................ برونکنشی31
8. تکامل32............................................................................................ تعادل
9. شناختپذیری33.................................................................... شناختناپذیری34
همان گونه که در جدول (1) مشاهده میشود، این فرضیهها به صورت دوقطبی و در یک خط ممتد یا پیوستار ارائه شدهاند؛ زیرا بیشتر نظریهپردازان، انسان را به طور نسبی و در نقطهای از این پیوستار میبینند. به ندرت پیش میآید که نظریهپردازی، انسانی را در یکی از این دو قطب و به طور مطلق ببیند. البته باید توجه داشت، همة این موضوعها به طور آشکار به هر نظریهپرداز مربوط نمیشوند، بلکه در هر دیدگاهی کوشش شدهاست، حداقل بعضی از این موضوعها مورد بررسی قرارگیرند. در اینجا به بیان دیدگاه روانشناسان دربارة این مفروضههای اساسی میپردازیم.
جبر و اختیار
مسئله جبر و اختیار سابقهای طولانی دارد. در گذشتههای دور این مسئله بیشتر در میان متکلمان و فلاسفه مطرح بود، اما با پیدایش و گسترش علوم انسانی و پیشرفتهایی که در این زمینه، از جمله علوم رفتاری مانند روانشناسی حاصل شد، مسئلة جبر و اختیار وارد حوزههای علوم تجربی، از جمله نظریههای شخصیت در روانشناسی نیز شد. سؤال اساسی در اینجا این است: آیا انسان، آگاهانه اعمال خود را جهت میدهد و یا اینکه به وسیلة نیروهای دیگری هدایت و کنترل میشود؟ افراد تا چه اندازه آزادند و اختیار دارند که رفتارهای روزانة خود را هدایت کنند؟ آیا ما میتوانیم به طور خود انگیخته، جهت اندیشهها و رفتارهایمان را تعیین کنیم و به طور منطقی از راههای موجود دست به انتخاب بزنیم؟ آیا ما در انتخابْ از نوعی آگاهی هشیار برخورداریم و آزادانه دست به انتخاب میزنیم و مسئول رفتار و سرنوشت خود هستیم یا تحت سلطة تجربههای گذشته، عوامل زیستشناختی، نیروهای ناهشیار یا محرکهای بیرونی، که هیچگونه آگاهی نسبت به آنها نداریم، رفتار میکنیم؟ این مسئله را فیلسوفان و دانشمندان در طی قرون و اعصار، مورد مداقه و بحث قراردادهاند. بنابراین، جای هیچگونه تعجب نیست در روانشناسی نوین، که موضوع آن مطالعة علمی رفتار و فرایندهای روانی است، این مسئله مورد توجه روانشناسان قرار گرفته باشد.
به طور کلی میتوان روانشناسان را در ارتباط با مسئله جبر و اختیار، به سه گروه تقسیم کرد؛ گروه اول کسانی هستند که قائل به مختاربودن و آزادی انسان هستند؛ برای مثال، مزلو35 و راجرز36 ـ از روانشناسان انسانگرا37 ـ معتقدند انسان فقط خصوصیات یک ماشین را ندارد که هدایت و کنترل آن در دست انگیزههای ناخودآگاه خود ـ آن طور که فروید میگفت ـ باشد، بلکه موجودی است که تا حدودی آزادی و اختیار دارد و میتواند خود را بسازد و به زندگی خود معنا ببخشد. مزلو از معتقدان سرسخت ارادة آزاد(اختیار) بود. ازدیدگاه او، هر کسی میتواند به طور آگاهانه، بهترین راه ارضای نیازها و چگونگی شکوفاکردن تواناییهای بالقوة خود را انتخاب کند. این انتخاب با ماست تا خویشتن و یا خود خاصی را خلق کنیم که در حال شکوفاشدن باشد یا ما را از بالاترین سطح رشد انسان بازدارد. مردم برای سطحی از رشد که بدان رسیدهاند، مسئولیت دارند.38
راجزر نیز مانند مزلو، در موضوع ارادة آزاد و جبرگرایی، موضع روشنی دارد. انسانهایی با کارکرد کامل در ایجاد خویشتن خود از ارادة آزاد برخوردارند. هیچ وجهی از شخصیت برای آنان از پیش تعیینشده نیست.39
آدلر40 معتقد است که هر فرد یکتاست و دارای ارادة آزاد و امکان گزینش نیز برای خلق «خویشتن» در او وجود دارد، هر چند جنبههایی از سرشت آدمی ذاتی است. وی میگوید: ما انسان را در زندگی آن گونه میبینیم که گویا هیچ چیز به صورت علّی و جبری وجود ندارد و هر چیزی میتواند به صورت متفاوت از چیزهای دیگر رخ دهد. در روانشناسی از علت و جبرگرایی نمیتوان سخن به میان آورد.41-42
گروه دوم، روانشناسانی هستند که انسان را موجودی کاملاً مجبور و فاقد هر گونه اختیار میدانند. از این میان میتوان به فروید43 و اسکینر44 اشارهکرد. فروید معتقد است هرچیزی که ما انجام میدهیم یا میاندیشیم و حتی در رؤیا میبینیم، از پیش به وسیلة نیروهای گریزناپذیر و نامریی درون ما رقم خورده است. ما دائماً در چنگال غریزههای زندگی و مرگ اسیریم. شخصیت بزرگسالی ما به طور کامل در اثر تعاملهایی شکل میگیرد که پیش از پنجسالگیمان ـ سنی که کنترل محدودی بر زندگی خود داشتهایم ـ روی دادهاند. به دلیل این تجربههای نخستین، که حائلی ابدی بر ما افکندهاند، در هر حرکتمان محکوم به جبر هستیم.45
اسکینر براین باور است که افراد به همان طریق رفتار میکنند که ماشینها عمل میکنند. ما به وسیلة نیروهای محیط بیرونی رفتار میکنیم و نه به وسیلة نیروهای درونی. از زمان فروید تا کنون، ما با هیچ نظریهپردازی که در دیدگاههای خود تا این درجه جبرگرا باشد و حتی کوچکترین گمان آزادی، اراده و خودمختاری در رفتار را نفیکند، روبه رو نشدهایم.46
از نوشتههای بسیار فنی اسکینر تا رمانهایی که درباره یک جامعة آرمانی مبتنی بر اصول شرطیشدن کنشگر نوشته است، همواره بر این مطلب تأکید شده که نباید اجازه داد موضوع آزادی شخص با تجزیه و تحلیل علمی رفتار انسان تداخل کند. در جای دیگر میگوید: انسان مختار تصور و برداشتی است که ما در غیاب یک توجیه علمی رفتار انسان به او نسبت میدهیم. به تدریج که دانش ما از انسان بیشتر میشود، این تصورات و پندارهای بیاساس نیز از بین میرود.47
در حال حاضر، هیچکدام از این دو دیدگاه، واقعیت ثابتشدة علمی ندارد، بلکه در حدّ فرضیه باقی ماندهاند. البته هرکدام از این فرضیهها، در نحوة نظریهپردازی و مدلسازی دربارة طبیعت انسان، به طور اساسی تأثیر میگذارند.
کلیات
مقدمه
پیشینه تحقیق
مقیاس های آزمون
روش های آماری
ابزار پژوهشی
توصیف داده ها
خلاصه بحث
نتیجه گیری
شامل 107 صفحه فایل pdf