لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 134
مقدمه
«لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ والمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و باآنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.»
مطابق این آیه کریمه، در اسلام تحقق عدالت از اهداف مهم و اجتناب ناپذیر حکومت نبوى و به طور اساسى بعثت پیامبر(ص) است. ضرورت پرداختن به این مسئله از آن جهت است که بدون شک امروز نه تنها جامعه ما که جهان بشریت دست به گریبان پدیده زشتى به نام بىعدالتى و تبعیض است به طورى که حتى جوامع توسعه یافته نیز با وجود درآمدهاى فراوان از بىعدالتى در توزیع آنها رنج مىبرند. براى مثال، در آمریکا در سال 1973 سهم یک پنجم خانوادههاى پایین جدول درآمدى، 5/5 درصد کل درآمد و سهم یک پنجم بالاى جدول، 1/41 درصد کل درآمد بود و در سال 1991 سهم یک پنجم نخست به 5/4 و یک پنجم دوم به 2/44 رسید و این روند با مختصر تغییراتى ادامه دارد؛ یعنى هرچه، زمان پیش مىرود توزیع درآمدها نامتوازنتر مىشود.
یا طبق آمار دیگرى گرچه بین سالهاى 1973-1994 میزان سرانه تولید ناخالص ملى آمریکا به صورت واقعى بیش از یک سوم افزایش یافته لکن متوسط دستمزدهاى ناخالص براى همه شاغلینى که در پستهاى مدیریت نبودند، یعنى براى سه چهارم نیروى کار، 19 درصد کاهش یافته است. و طبق آمار منتشره، بین 10-15 درصد جمعیت آمریکا (در حدود 37 میلیون نفر) زیر خط فقر قرار دارند و کشورهاى دیگر نیز بعید به نظر مىرسد که بهتر از این باشند. این در حالى است که به اعتقاد نظریه پردازان توسعه، عامل عمده این شکاف طبقاتى، فقر و بىعدالتى ناشى از ظالمانه بودن مناسبات و روابط فیمابین عوامل اقتصادى به ویژه کار و سرمایه است. براى مثال، اقتصاددانانى چون مایکل تودارو دیوید کلمن، فورد نیکسون و نواب حیدر نقوى، توزیع ناعادلانه ثروتهایى مانند زمین، سرمایه مالى، ابزار تولید و وجود آزادىهاى نابرابر را عامل اصلى ناعادلانه شدن درآمدها مىدانند و این درحالى است که نظام اجتماعى اسلام، در عین حال که از تمام ظرفیتهاى وجودى انسانها و طبیعت براى رشد و شکوفایى مظاهر مادى استفاده مىکند، با نهادینه کردن باورهاى الهى و ارزشهاى انسانى و با اتخاذ روشها و قوانین خاص، زمینههاى شکاف طبقاتى و بهرهکشى از انسان را از بین برده، و در عین حال رفاه عمومى را گسترش مىدهد چیستى عدالت
اسلام از یک سوبه همه افراد جامعه حق مىدهد که از امکانات اجتماعى استفاده کنند و از سوى دیگر، به دنبال متوازن کردن امکانات و فرصتها براى همه است و به وجود آمدن فاصله طبقاتى و تبعیضات اجتماعى را نتیجه عدم تحقق عدالت و ممنوع مىداند. رضایت عمومى نیز از دیدگاه اسلام زمانى حاصل مىشود که امکانات موجود هر آنچه که هست میان همگان به طور مساوى تقسیم گردد. به عبارتى ممکن است براى همگان غنا حاصل نیاید اما استغنا حالتى است که به احساس درونى انسانها مربوط مىشود. چنانکه امام صادق(ع) در این باره مىفرماید: «اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود همه احساس بى نیازى مىکنند.»
اما اینکه عدالت چیست و معیار آن کدام است مطلبى است که براى پاسخ به آن به سخن، حکیم بوعلى سینا مراجعه مىکنیم که مىگوید: «انسان داراى زندگى اجتماعى است و از وضع قوانینى که بتواند زندگى اجتماعى و بلکه فردىاش را بر اساس عدالت سامان دهد و او را به سعادت شایسته خود برساند، ناتوان است. پس بر خداوند لازم است که به مقتضاى حکمتش انسان را در این زمینه هدایت کند.» از این رو عدالت امرى نسبى نبوده و متعین است و براى شناخت معیار آن باید به وحى مراجعه کرد.
نکته دیگر این که در مکتب اسلام عدالت، توزیع مساوى فقر نبوده نظام عدالت محور اسلام از مبناى سامان جامعه که بى نیازى و استکمال مادى نیز هست غفلت ننموده و به طور کلى نزد شرایع و حاملان آنها منفورترین پدیدهها فقر است، تا جایى که پیامبر اکرم(ص) در موارد زیادى فقر و تنگدستى را همسان کفر دانسته و از آن دو به خداوند پناه مىبرد. و در روایتى فقر مادى را با فقر فرهنگى پیوند داده بیان مىدارد: «اگر رحمت و شفقت پروردگار شامل فقراى امتم نبود چیزى نمانده بود که فقر موجب کفر شود.»
و در دعاى دیگرى فرمودند: «اللهم بارک لنا فى الخبز و لا تفرق بیننا و بینه، فلو لا الخبز ما صلّینا و لا صمنا و لا ادّینا فرائض ربّنا؛ یعنى خداوندا، نان را براى ما بابرکت قرار ده، و میان ما و نان جدایى مینداز که اگر نان نباشد نه مىتوانیم نماز گزاریم نه روزه بداریم و نه دیگر واجبات الهى را انجام دهیم.»
عدالت چیست