آشنایی با بهداشت حرفه ای
بهداشت حرفه ای روند پیش بینی، تشخیص، ارزیابی و کنترل مخابرات، تندرستی در محیط کار، با هدف تأمین، حفظ و ارتقای سطح سلامت کلیه کسانی است که کار می کنند و همچنین به منظور حفظ محیط زیست میباشد.
برای رسیدن به این هدف، هرچه نظام ارائه دهنده خدمات بهداشت حرفه ای بیشتر با نیازهای کارکنان همسو و هماهنگ باشد، احتمال توفیق آن بیشتر بوده و در نتیجه جامعه تولید کننده کشور، سالم تر خواهد بود. این نظام نباید فقط به مراجعه کنندگان به درمانگاه به علت ابتلا به بیماریهای شغلی و غیر شغلی یا مصدومین حوادث ناشی از کار توجه کند بلکه باید با حضور مستمر در کارگاه ها، توان شناسایی و حل مشکلات واقعی بهداشتی و ایمنی کارکنان را داشته باشد.
یکی از مهمترین اصول ارائه خدمات بهداشت حرفه ای که باید همواره مورد بازنگری قرار گیرد، بهره مندی از فن آوری مناسب است. این مسئله ابعاد مختلفی از جمله فرهنگ جامعه و مدیریت، تجهیزات و امکانات، نیروی انسانی متخصص، منابع مالی و ... را در بر می گیرد.
در سال های اخیر این علم پیشرفت های سریع و گسترده ای داشته، اما این پیشرفت ها شامل همه کشورها نشده است زیرا استانداردهای کار و پژوهش در زمینه بهداشت حرفه ای در کشورهای مختلف جهان، متفاوت بوده است. علاوه بر آن ارزش کار و کارگر، انسانیت یک اجتماع، ثروت عمومی، وضع اجتماعی کارگران، جایگاه تشکل های کارگری در میزان پیشرفت بهداشت حرفه ای در توسعه صنعتی، شناخته نشده است، لذا این واحد را واحدی تشریفاتی می دانند. این در حالی است که هر ساله مقادیر قابل توجهی از منابع مالی کشور در مرکز بهداشتی – درمانی صرف معالجه بیماری ها یا درمان مصدومین حوادث می شود و به علت بروز حوادث گوناگون، خسارات مالی سنگینی به بار آمده و سرمایه های کشور از بین می روند. در صورتی که با ارائه خدمات بهداشت حرفه ای به طور موثر هم منابع یاد شده از بین نمی روند و هم کارگران سالم، تولید بیشتری خواهند داشت.
اهداف بهداشت حرفه ای:
کمیته مشترک سازمان بهداشت جهانی و سازمان بین المللی کار که در سال 1953 در ژنو تشکیل شد، هدف های بهداشت حرفه ای را چنین بیان نمود:
الف) تأمین، حفظ و ارتقای سطح سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی کارکنان در هر پیشه ای که هستند.
ب) پیش گیری از بیماری ها و حوادث ناشی از کار
ج) انتخاب کارگر یا کارمند برای محیط شغلی که از نظر جسمانی و روانی توانایی انجام آن را دارد و یا به طور اختصار تطبیق کار با انسان و در صورت عدم امکان، تطبیق انسان با کار به منظور حفظ نیروی انسانی و تأمین سلامت و بهداشت کارگران که در توسعه و پیشرفت واحدهای صنعتی نقش بسزایی دارند روز به روز به ضرورت بهداشت حرفه ای و قوانین کار در مورد حفاظت و بهداشت جهت تقلیل حوادث ناشی از کار و بیماری های شغلی و ایجاد حس علاقه مندی در کارفرمایان و صاحبان صنایع بیشتر پی برده می شود.
این ضرورت باعث گردیده که این رشته در ایران به پیشرفت هایی نایل آید. اهم این پیشرفته شامل موارد زیر است:
توصیف کلی
حل مسائل اجتماعی فرایندی است که مردم از طریق آن برای حل مسائلی که در زندگی روزمره تجربه می کنند. کسانیکه خوب و کارآمد مسائل را حل می کنند درمقایسه با کسانی که ضعیف و ناصحیح این کار را انجام یم دهند احتمالاً با مهارت بیشتری عمل می کنند و در هنگام مواه به مشکل یامسائل استرس زا فشارروانی کمتری را تجربه می کنند. اندازه گیری حل مسائل اجتماعی درحوزه بالینی به عنوان ابزاری برای درک بهتر اینکه چگونه فردی به طور نمونه مسائل اضطراب آور را حل می کنند مفید است. همچنین برای محققانی که به ساختارهایی از قبیل مقابله و تطبیق علاقه مند هستند مفید است.
پرسشنامه تجدید نظر شده حل مسأله اجتماعی یک پرسشنامه 52 آینمی خود گزارشی است که به یک مدل پنج بعدی از حل مسأله اجتماعی مرتبط است که این مدل به نوبه خود از یک مطالعه تحلیل عاملی رمیدو ـ الیوارزو دزیریلا 1996 از یک پرسشنامه حل مسائل اجتماعی بدست آمده از تئوری اصلی حاصل شده است(SPSI ، دزیریلاوترو 1990) SPSI – R حل مسائل اجتماعی تجدید نظر شدهدو بعد حل مسسأله سازه ای یا تعدیلی( حل مسأله منطقی و تشخیص مثبت مسأله) و سه بعد عملکرد منفی (تشخیص منفی مسأله، شیوه بی دقتی / شتابزدگی ، و شیوه اجتنابی) را اندازه گیری می کندو از نظر روانسنجی SPSI – R (اعتبار و زوایی بالایی داردو به همین ترتیب SPSI – R به عنوان ابزار مهمی برای تحقیق حل مسأله اجتماعی و ارزشیابی بالینی مطرح است.
چکیده مطالب
در بررسی مسائل بهداشت حرفه ای در کارخانه آبشار هنر ماکو که بیشتر یک کارخانه تولیدی محسوب می شود،نتایج زیر بدست آمد:
3-در خصوص روشنایی محیط کار ، اندازه گیری شدت روشنایی در واحدهای انبار ،توزین وبارگیری(روش غیر منظم) صورت پذیرفته است.
4-درخوص ارزیابی ارتعاش ، اندازه گیری ارتعاش صنعتی ناشی از ماشین آلات به عمل آمده است.
5-در خصوص بررسی عوامل شیمیایی نیز بررسی مواد شیمیایی و تهیه برگه اطلاعات ایمنی مواد(MSDS) دراین شرکت صورت پذیرفته و مواد شیمیایی مربوطه به روشهای گوناگون و براساس اهداف متنوع موجود طبقه بندی گردیده اند. 6- دربررسی مسائل مهندسی فاکتورهای انسانی نیز آنتروپومتری 10 کارگر،طراحی کار ایستاده-نشسته، میزکار معمولی و نیز کامپیوتر انجام شده و تعیین A.L(Action Limit) ، تعیین انواع کارهای سبک،متوسط و سنگین و طراحی ابزار کار صورت پذیرفته است. همچنین دربررسی پوسچرهای کاری از روش OWAS استفاده شده است.
11- در برسی اصول ایمنی در محیط کار که شامل ایمنی عمومی،ماشین آلات،ساختمان،برق،حریق و ایمنی فردی می باشد، نیز به نقش رنگها در صنعت،برنامه آموزش ایمنی،نقش مدیریت ایمنی ، تعیین و معرفی وسایل حفاظت فردی و انبار مواد اولیه وتولیدی صورت پذیرفته است.
12- در مورد بهسازی محیط کار نیز آزمایشات فیزیکو شیمیایی و باکتریولوژیکی از آب آشامیدنی این شرکت به عمل آمده است و روشهای تعیین سختی کل و موقت، کلسیم،قلیائیت،PH و میزان کلر باقیمانده به همراه محاسبات لازم آورده شده است . همچنین در خصوص وضعیت دوشها،حمامها،توالتها و آب سرد کنها پرداخته شده است.
در دنیایی که ما زندگی می کنیم نوجوان دیگر چشم و گوش بسته نیست و نباید باشد پسر جوان خصوصیات اخلاقی و جسمانی خود و جنس مخالف را به خوبی می شناسد و با استفاده از دانسته های خود خط مشیی را انتخاب می کند که به عقیده ی او متضمن رسیدن به خوشبختی است وظیفه والدین است که با دادن اطلاعات کافی در مورد عشق، ازدواج، بیم و هراس را از جنس مخالف از بین ببرند و درخانواده صمیمیت ونزدیکی کامل به وجود آورند بدین ترتیب نوجوان برای زندگی خانوادگی آماده می شوند در زمان مناسب برای ازدواج را تشخیص می دهند. عشقهای کاذب آنها را از مسیر عادی زندگی منحرف نمی سازد و مسئولیت وتعهد بیهوده را از زندگیشان حذف می کند همه اینها می تواند امنیت و اعتماد کافی برای ادامه زندگی به آنها ببخشد و آینده روشنی را نوید دهد.
اگر اولیاء با مربیان همکاری نزدیک داشته باشند به خوبی خواهند توانست علت اشکالاتی را که در راه تحصیل فرزندانشان وجود دارد کشف کنند و در پی چاره جویی برآیند نوجوان همیشه حالتی اسرار آمیز دارد و این ناشی از احساسات اوست خصوصیات اخلاقی نوجوانان تا حدودی مشخص است.
دانش آموزان در بسیاری از موارد بین آنچه در مدرسه می آموزند و زندگی شخصی خود رابطه ای نمی یابند آنها احساس می کنند به برخی آزادیها نیاز دارند کم آموزشگاه آن را در اختیارشان قرار نمی دهد کم کم نوعی خصوصیت نسبت به مربیان پیدا می کنند و این امر به نافرمانی احترام نگذاشتن به مربی منجر می شود در سنین بلوغ بحران به وجود می آید و این بحرانیست منحصراً ناشی از خروج دنیای کودکی و قدم گذاشتن به جهانی دیگر. جوان طالب آزادیست و می خواهد به هر قیمتی شده آن را به دست آورد در حالی که محدودیتهای اجتماعی اجازه زندگی مستقل را به او نمی دهد او باید علیه این محدودیتها اقدام کند و از این رو به عنان گسیختگی متهم می شود به طور خلاصه کسب آزادی واستقلال و جلائی نوجوان از والدین امری لازم و اجتناب ناپذیر است. به دلایل گوناگون خواه آگاهانه و خواه ناخودآگاه پدر و مادر تمایلی به دادن استقلال و خود پیروی به نوجوان ندارند.
بررسی مسائل و مشکلات روانی – اجتماعی نوجوانان تحت سرپرستی بهزیستی در مقایسه با نوجوانان تحت سرپرستی خانواده
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:103
فهرست مطالب :
مقدمه.................................. الف
چکیده تحقیق.............................. د
-شروع موضوع تحقیق..................... 2
-اهمیت و ضرورت تحقیق................. 15
-اهداف تحقیق......................... 41..
-طرح سوال پژوهشی..................... 44
-فرضیه های تحقیق..................... 46
-تعریف اصطلاحات عملی و نظری........... 47
شرح موضوع تحقیق....................... 49
اهمیت و ضرورت تحقیق................... 52
خصوصیات عاطفی در دورة نوجوانی و جوانی. 53
رشد اجتماعی در دورة نوجوانی........... 54
رشد روانی در دورة نوجوانی............. 55
عوامل مؤثر در ایجاد مسائل و مشکلات دورة نوجوانی 56
چگونگی رفتار بانوجوانان و جوانان...... 57
اهداف طرح تحقیق....................... 58
طرح سؤال پژوهشی....................... 59
فرضیه های تحقیق....................... 60
تعریف اصطلاحات و مفاهیم................ 64
نوجوانی............................... 66
بهزیستی............................... 67
خانواده............................... 68
روانی – اجتماعی....................... 69
خودپنداری............................. 70
-ادبیات پژوهش........................ 71
-تاریخچه ای کوتاه از بهزیستی در ایران 72
-مجموع بررسی ها و برداشت های اولیه و کلی 73
ادبیات پژوهش............................ 73
تاریخچه ای کوتاه از بهزیستی در ایران.... 74
مجموع بررسی ها و برداشتهای اولیه و کلی و دستورالعمل اجرایی............ 75
-توصیف نوع و روش تحقیق............... 76
-توصیف جامعه آماری................... 77
-تعداد افراد نمونه و روش نمونه گیری.. 78
-روش آماری........................... 79
توصیف نوع و روش تحقیق................... 80
توصیف جامعه آماری....................... 81..
تعداد افراد نمونه و روش نمونه گیری...... 82
روش جمع آوری اطلاعات..................... 83
روش آماری............................... 84
-مقدمه............................... 85
-تحلیل مجذور نمرات T/student........... 86
-تجزیه و تحلیل آماری داده ها......... 87
مقدمه................................... 87
-اثبات فرضیه ها...................... 87
-نتیجه گیری کلی...................... 88
-محدودیت های تحقیق................... 89
-پیشنهادات........................... 89
-اثبات فرضیه ها...................... 89
-فرضیه............................... 89
-اثبات فرضیه......................... 89
-فرضیه............................... 90
-اثبات فرضیه......................... 90
-فرضیه............................... 90
-اثبات فرضیه......................... 90
-فرضیه............................... 90
-اثبات فرضیه......................... 90
نتیجه گیری کلی.......................... 91
توصیف نوع روش تحقیق..................... 91
جامعه آماری............................. 91
روش آماری............................... 91..
متغیرهای حاضر در این پروژه.............. 91
محدودیتهای تحقیق........................ 93
پیشنهادات............................... 95
ضمائم................................... 97
مقیاس خودپنداری راجرز................... 99
مقیاس عزت نفس رونبرگ................... 101
منابع و مأخذ........................... 103
چکیده :
دوران پرتلاطم نوجوانی و مرحله گذر از این دوران گذرگاهی است برای هر چه زودتر رسیدن به دنیال جذاب جوانی، که از دور های ظریف و حساس زندگی آدمی و شاید هم حساسترین این دوران است. در این دوره نوجوان که به تازگی از دنیای شیرین و شاد پر از امنیت کودکی گذر کرده است ، گام در دنیای پرنشیب و فرازی می گذراد که دیگر به اندازه عالم کودکی طلایی و دریایی نیست.
واقعیتهای زندگی اندک، اندک چهره نشان می دهند و نوجوان اغلب نخستین سختیهای دوران بزرگسالی را تجربه میکند. این دنیا واقعی تر است؛ دنیایی نزدیکتر به دنیای بزرگترها ، پر کشش ، پر ماجرا و سرشار از تجربه های نو و بیشتر و مهمتر از همه دنیایی آکنده از رشد تحول نوجوان در این مرحله از زندگی با شتابی که گاه مهار نشدنی به نظر می آید، دگرگون می شود و رشد می کند. رشدی پر دامنه و گسترده که جسم و جان او را شامل می شود، این رشد و تحولات مثل رشد عضلانی، پدیدار شدن سائقه تولید مثل، ظهور عواطف و عادت به جنس مقابل، گستردگی هوش نظری، شکل گرفتن اندیشه های آرمانی، استقلال طلبی، تحولات عقلی و عاطفی و بالاتر از همه میل به سبک هویت، آن چنان سریع و یکباره اتفاق می افتد که گویی فردی با او دوباره به دنیا آمده است و در برابر جامعه والدین خود اعلام وجود می کند. این تولد دوباره، برای اطرافیانش بیگانه و ناشناخته نیست ، اما شتاب و دامنه گسترده این دگرگونیها و تغییرات به حدی است که نوجوان دیگر «خود» را نمی شناسد و برای کنار آمدن با این تازه وارد بیگانه «خود» و خواسته هایش ندارد و هنوز با خود آشنا نیست.
در این دگرگونی همه جانبه، نوجوان به تنهایی توان و یاری رویارویی و توافق با این همه تفسیر و رشد و تحول را ندارد. اگر شرایط مطلوب اجتماعی یاریش نکند، اگر مادر و پدر به راستی مسائل و مشکلات او را نفهمند، گر جامعه برای آشتی دادن او با تضادهایش و گذر از این رویدادها همراهیش نکند، و اگر وی خود را تنها و بی یاور بیابد و احساس امنیت و همراهی نکند، نوجوان در برابر کوهی از تغییرات و مشکلات دچار اختلالات رفتاری می شود ، استغدادها و توانمندهایش هرز می رود یا دست کم بخش مهمی از آن صرف ناموفق حل مشکلاتش می شوند، نتایج اختلالات رفتاری نوجوانان عیناً به جامعه منتقل می شود و در واقع جامعه را بیمار می کند و این در حالی است که پیشگیری یا معالجه موارد بسیاری از این اختلالات هم دشوار نیست.
...«هر کس در زندگی تصویری از خویشتن «خود» ارائه می دهد . هر چند مطابق با واقع نباشد، در افراد بهنجار این تصویر براساس ارزیابی واقعی از تواناییها و قابلیت ها، اهداف و روابط دیگران است.
این تصویر حس وحدت و یگانگی را در شخصیت آدمی بوجود میآورد و مبنای داوری رفتارهای آدمی می شود. تصویر واقعی از «خود» همواره انعطاف پذیر است و به سوی هدف حرکت می کند.»
چکیده تحقیق
تحقیق حاضر تحقیقی است مقایسه ای – نیمه تجربی که به بررسی مسائل و مشکلات روانی – اجتماعی نوجوانان تحت سرپرستی بهزیستی در مقایسه با نوجوانان تحت سرپرستی خانواده پرداخته است.
برای بررسی موضوع فوق، از پرسش نامه استاندارد که روایی شده و به تأیید استاد راهنما، رسیده است ، به عنوان ابزار اصلی جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.
نتایج این بررسی بر اثر اطلاعاتی به دست آمده که از طریق پرسش نامه مقیاس خود پنداری راجرز و مقیاس عزت نفس روزنبرگ تهیه و بین 40 نفر از نوجوانان پسر که 20 نفر آن نوجوانان عادی به طریق نمونه گیری تصادفی توزیع شد.
حاصله از این پرسش نامه با استخراج جدول نمره و مجذور نمرات و با استفاده از تحلیل مجذور نمرات t/student جهت اثبات فرضیه مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل پرسش نامه های پاسخگویان، تأثیر بررسی مشکلات روانی – اجتماعی نوجوانان بررسی شد و نتیجه گرفته شد که بین میزان خودپنداری و عزت نفس نوجوانان بهزیستی در مقایسه با نوجوانان تحت سرپرستی خانواده تقاوتی وجود ندارد و تنها اختلاف درصد پرخاشگری میان دو گروه است. یعنی پرخاشگری نوجوانان پسر تحت سرپرستی بهزیستی بیشتر از نوجوانان پسر تحت سرپرستی خانواده است.
زمانی که دوران کودکی به پایان می رسد، در واقع دوران آرامش و دورة خفتگی غرایز به پایان خود نزدیک می شود و دو دوران پر فراز و نوجوانی مرحله گذر از این دوران، برای هر چه زودتر رسیدن به دنیای جذاب جوانی، از دوره های ظریف وحساس زندگی آدمی و شاید هم حساسترین این دوران است. در این دوران نوجوان که به تازگی از دنیای شیرین و شاد و پر از امنیت کودکی گذر کرده است، گام در دنیای پر نشیب و فرازی می گذرد که دیگر به اندازه عالم کودکی طلایی و رؤیایی نیست . واقعیتهای زندگی اندک اندک چهره نشان می دهند و نوجوان اغلب نخستین سختیهای دوران بزرگسالی را تجربه می کند، این دنیای واقعی تر است و نوجوان به تدریج با تغییرات بیولوژیکی ، جسمانی که در وضع ظاهر وی پدید می آید، از نظر حالات روانی و تحرک نیز وارد مرحله دیگری از عمر یا بلوغ می شود.
اگر نوجوان به طور طبیعی رشد خود را سپری کرده باشد، در دورة بلوغ رشد سریع جسمی و روانی او آغاز می شود. روشن است همان طور که سرعت رشد در همة دوره های زندگی انسان یکسان نیست، در این دوره نیز متفاوت است. در دورة بلوغ همزمان با دگرگونیهای جسمی حالات تشویش و نگرانی در نوجوانی نمایان می شود و گاهی در برخی از آنان تمام اندیشه و ذهن و پندارشان را به خود مشغول می دارد که با اندک توجهی این تغییرات برای هر ماد، پدر و مربی قابل فهم و درک خواهد بود. بنابراین جا دارد که به چگونگی این دگرگونیهای نوجوانان پی ببریم و ریشه های سازگاری و ناسازگاری وی را با خانواده، مدرسه و اجتماع بشناسیم تا بتوانیم در این دوران حساس زندگی، با آنان برخورد آگاهانه داشته باشیم. ژان ژاک روسو[1] فیلسوف نامدار فرانسوی می گوید: بلوغ یک تولد دوباره است. در این دوره چون در نوجوان از لحاظ جسمی و عاطفی تغییرات بزرگ و زیادی پیدا می شود انتظار دارد که اطرافیان وی در تمام زمینه ها او را درک کنند و در هر مورد با او همدلی و همدردی نشان دهند. همچنین در این دوره نوجنان با دیدن پاره ای از دگرگونیها در خیوش که به نظرش نوعی برتری خوش آیند و دلپذیر می آید، میل دارد آنها را به رخ دیگران بکشد تا مورد ستایش قرار گیرد.[2]
مجموعه این حالات و هجوم افکار و پندارهای قدرتمند گوناگون باعث سرگشتگی نوجوان می شود و در این جاست که می کوشد با تضادهای درونی خود که اینک او را آشفته و بیمناک کرده است دست و پنجه نرم کند تا از سرگشتگی و پریشانی که بدان گرفتار آمده است رهایی یابد. در همین بحرانهای روانی است که هر یک از آنان به ترتیبی واکنشها و رفتارها و کردارهای خاصی از خود نشان می دهند که می توان گفت چگونگی تربیت سالهای نخستین نوجوان و آموخته ها و دیدگاه های فکری، اجتماعی، و مذهبی او را در تندی یا کندی و یا مثبت و منفی بودن حالاتش تأثیر زیادی دارد و حداقل در بازگردانیدن حالت تعادل و حس اعتماد به خود و ایجاد ابزار روحیه سازگاری نوجوان عامل بزرگی شناخته می شود. در این دوره باید با بحرانهای روانی و عاطفی نوجوانان در هر زمینه با آگاهی و شکیبایی برخورد شود و از هر نوع اقدام نسنجیده و رفتار تند با آنان جلوگیری به عمل آید و به ویژه از کوچک شمردن و جدی نگرفتن و ریشخند آنها خودداری شود. در غیر این صورت چه بسا آنان را به سرکشی و نافرمانی بیشتر و بدبینی و بیاعتمادی نسبت به اطرافیان واداشته ایم و یا اینکه آنان را بدون پشتیبان دلسوز و راهنمای آگاه در حساسترین دوره عمرشان با کوهی از مشکلات عاطفی گوناگون یکه و تنها رها کرده ایم. این دوره سرکشی و نافرمانی نوجانان، که در روان شناسی به آن حالت و مرحله از «شیر گرفتن روانی» می گویند، از اهمیت بسیار برخوردار و مرحله سرنوشت سازی است.
ویژگیهای رشد جسمی و دگرگونیهای روانی در دوران بلوغ که با آشکار شدن رشد و شروع تغییرات جسمی در نوجوانان آغاز می شود، سبب آشفتگی ها و دلواپسی ها در آنان می شود . سن بلوغ جنسی دختران دو سال بیشتر از پسران است. در این دوره فعالیتهای غدد تعادل خود را از دست می دهند و استخوانها به آخرین بخش رشد خود نزدیک می شوند. قد بلند می شود و هم آهنگی لازم بین اندامها و عضلات نمایان می شود . قلب به اندازه کافی رشد می کند و به سبب اشتهای زیاد، میل به خورد و خوراک افزون می شود. به همین نوجوان به علت نیاز به کالری بیشتر باید هر روز به قدر کافی از مواد کلسیم دار و پروتئینی استفاده کند. دختران از لحاظ وزن و پسران از حیث قد رشد بیشتری می کند.
اگر چه رشد وزن و قد درختان و پسران بستگی به چگونگی شرایط اقلیمی ، جغرافیایی کشور و محل تولد و نشو و نمای آنان دارد. همه این موارد نکاتی است که نوجوان را متوجه تغییرات ناگهانی در خودش می کند و باعث توجه بیشتر او به خویش می شود. این توجه به خود به هر حال تا مدت زمانی به درازا می کشد که این حالت را در روان شناسی نارسیسیسم یا خود شیفتگی می گویند. این مرحله به هر حال نباید بیشتر از مدت معمول طول بکشد تا که پسندیده و پذیرفتنی نیست و خود نوعی عدم تعادل روانی محسوب می شود.
دختران نوجوان در این دوره بیشتر جلوی آینه قرار می گیرند و از وجود خویش احساس شادی و رضایت می کنند و بعضی از آنان نیز ترتیبی می دهند تا دیگران را متوجه دگرگونیهای خود کنند و به هر حال از نوعی خودنمایی و مورد ستایش قرار گرفتن ارضاء می شوند. این حالت خودشیفتگی در دختران مدت زمان بیشتری دیده می شود و تا پیوند زناشویی آنان به چشم می خورد. به همین جهت نوعروسان حتی اگر دیر هم ازدواج کرده باشند از شوهر خویش انتظار توجه و ستایش دارند و اگر این نیاز آنان برآورده نشود، چه بسا که موجب سستی رشته های پیوند خانوادگی شود و در پاره ای از موارد نیز گسیختگی زندگی مشترک را در بر خواهد داشت.
پسران نوجوان این دوره را بیشتر در خارج از خانه به سر می برند و اکثر اوقات خود را در گوجه و برزن و خیابان با دوستان باب و ناباب می گذرانند و با آنان همگام و چه بسا همدل و همراز می شوند و گاه نیز از مدرسه و درس کناره می گیرند که این خود خطری است جدی تر و بزرگتر که در پیش پای آینده آنان دهان باز می کند. کمترین بی توجهی و سستی مادران و پدران و مربیان می تواند این عزیزان گرانقدر را که سرمایه های واقعی کشورند به گرداب و ژرفنای بدنامی و نیستی رهنمون شود. در این دوره افزون بر تأمین خوراک، پوشاک ، بهداشت و تفریحات سالم ، باید به رشد جسمی نوجوانان پرداخت. پیوسته به روان او که خود مسأله ظریف و باریکتری است دقت سرشاری معمول داشت و برخی از چشم داشتها و نقطه نظرهایش را که معمول و مقدور است برآورده کرد و در موارد غیر عملی و غیر اصولی هم با کمال بردباری و مهربانی با او گفت و شنود پرداخت تا با فهم و درک حال و هوایی نوجوان حساسی و جلب اعتماد هر چه بیشتر او مانع کشانیده شدن او به سوی هر سرابی و یا مکان ناپاکی شد.[3]
نقش خانواده در چگونگی حالات روانی و رفتاری در دوران بلوغ:
هر یک از ما از نخستین روزهای زندگی، دارای خانواده هستیم و در آن کم کم رشد می کنیم و افزون بر زمینه های ارثی که پس از تولد از پدر و مادر خود به همراه داریم هر گونه شناخت و چگونگی برخورد با مسائل ومشکلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه را نخست از خانواده می آموزیم. روشن است که خانواده ها در هر یک از کشورهای جهانی، حتی در شهرهای مختلف یک کشور، نه فقط از جهت دیدگاه های فرهنگی و اجتماعی و باورهای دینی ، بلکه از حیث اقتصادی و سیاسی نیز یکسان نیستند. در یک شهر هم رفتار تمام والدین با کودکانشان یک جور نیست و هر یک از آنها فرزندانشان را برابر با برداشتهای فکری و با روشهای ویژه خود تربیت می کنند. نیازمندیهایشان را برآورده می سازند و خواسته هایشان را تا سالهای دراز و چه بسا تا پایان عمر، الگوی رفتاری و معیار سنجشهای بد و خوب قرار میدهند . تمام روان شناسان و استادان تعلیم و تربیت اعتقاد راسخ دارند که به هر حال ، طرز رفتار و نحوه تربیت و واکنشهای عاطفی خانواده و والدین و اطرافیان ، در چگونگی منش و شخصیت کودک و نوجوان در بزرگی نقش بسزا و تأثیر برجسته ای دارد.
خانه و خانواده کانونی است که کودک را با دنیای ناشناخته بیرون آشنا میکند. در رفت و آمدهای خانوادگی کودک طرز گفت و شنودها و نشست و برخاستها را فرا می گیرد و بایدها و نبایدهای زندگی را که اخلاق نامیده میشود می آموزد و به خاطر می سپرد، به ارزش کار و پشتکار پی می برد و با پرداختن به کارهای گروهی خانوادگی ، میل اجتماعی بودن آدمیان و سودهای حاصله از آن را در می یابد . محبت خانواده را می چشند و از لذت شیرین آن برخوردار می شود و به صحبت کردن با دیگران تشویق می شود. تلاش پدر و دلسوزیهای بدون چشم داشت مادر را درک می کند، و می آموزد که خود با تلاش و دلسوزی بیشتر برای اطرافیان سودبخش شود. مفهوم کلمه فداکاری، گذشت و دوست داشتن را از مادر و پدر یاد می گیرد و با کششهای عاطفی و واکنشهای فردی و گروهی افراد خانواده و بزرگتران خویش خود می گیرد و جایگاه والدین و مقام خانوادگی و اجتماعی سایر بزرگترهای خود را کم و بیش می فهمد. با نگرش و تیزبینی خاص سنی خویش، خصایص پسندیده را از خصوصیات ناپسند برخی از افراد خانواده و اطرافیانش باز می شناسد و از آنان در کل رفتار و واکنشهای خود تقلید و پیروی می کند. تا آن جا که به تدریج محیط و جامعه و به طور کلی دنیای بیرون از خانه و خانواده اش را با دیدی که خانواده در نظرش ترسیم و تجسم و تجسم کرده است نگاه میمیکند، و با تعمیم آن می اندیشد و باور می کند که همه آن طور زندگی میکنند و باید همانطور زندگی کند که خانواده اش زندگی می کنند و به او آن
چنان آموخته اند.[4]
خانواده در هر شرایط می تواند شخصیت کودک را رشد دهد و شکوفا سازد و از لحاظ تحصیل دانش و کسب هنر، به نسبت بهایی که بزرگترهای خانواده به علم و هنر می دهند موجبات پیشرفت و ترقی وی را فراهم کنند. چه همان طور که در پیش اشاره شد، در تمام موارد و کلیه مراحل پدرو مادر و بزرگتهای خانواده نخستین الگوی رفتاری و ملاک اولیه اعتباری کودکان و نوجوانان هستند و هر گونه ابزار تمایل والدین به مطالعه و کسب دانش و یا پرداختن به هنر و ورزش چه بسا ذوق فطری کودکان و نوجوانان را بیدار، شکوفا و بارور می کند همان طور که هر گونه نکوهش و یا بی میلی پدران و مادران می تواند عامل کندی، توقف و یا پس رفتگی آنان را در زمینه استعدادهای سرشتی باشد. اسپیرمن[5] عقیده دارد که هر یک از افراد با ضریب هوش مشخصی نسبت به خانواده (اعم از هوش عمومی و تخصصی) متولد می شود که می تواند هر یک از آنها را شکوفا و پربار سازد، یا آنها را به کندی و حتی به صفر برساند.
نوجوانانی که در خانواده های دقیق ا لحاظ رفتاری و متعادل به سر می برند، بهتر می توانند در برابر فراز و نشیبهای زندگی قرار بگیرند وگرههای خویش را بگشایند و بحرانهای نوجوانی و بلوغ را سپری کنند، زیار تعادل روحی خانواده پایه های اصلی بهداشت روانی فرزندان را پی ریزی و کم کم استوار می کند و چنین فرزندانی به سبب داشتن بهداشت روانی مناسب به درس و یادگیری خود بیشتر توجه دارند.
کوتاه سخن اینکه هر چه خانواده ها و نوجوانشان را بهتر درک کنند و با آنان دوست باشند، آرامش و اعتماد به نفس در فرزندانشان بیشتر می شود و نوجوانان در سایه بهره وری از آرامش و اعتماد به دست آمده و با برخورداری از بهداشت روانی مناسب توانایی خواهند یافت که به سادگی از این مرحله حساس بگذرند و به زندگی پرتلاش خود بپردازند.
پاشیدگی خانواده وفاجعه انحلال آن که با از هم گسسته شدن پیوند زناشویی و پاشیدگی خانوادگی و مرگ و میر والدین، آثاری بسیار زیان بار و عمیق بر ذهن و روان بچه ها باقی می گذارد . روان شناسان کودک با مطالعه همه جانبه و بررسی هایی که به عمل آورده اند به این نتیجه رسیدند که کودکانی که پدر و مادرشان از یکدیگر جدا شده و یا والدین خویش را از دست داده اند معمولاًٌ به عوارض زیر دچار می شوند:
فرزندان بزرگتر غالباً علاوه بر عقب ماندگی تحصیلی و احساس درماندگی و نومیدی و پناه بردن به سرگرمیهای مضر، آمادگی بیشتر برای سقوط در دام مواد مخدر و کشانیده شدن به انجام کارهای ناشایست دارند. حتی مرگ و میر یکی از والدین هم در جای خود می تواند ضربات سهمگین بر روح و روان بچه های بزرگتر وارد و رفتار آنان را دگرگون کند و مانع پیشرفت تحصیلی آنها شود. در این مورد شدت و ضعف ضربات وارده، به شرایط سنی بچه و چگونگی رفتار سایر اعضای خانواده با وی بستگی خواهد داشت. اگر کودک در سالهای اولیه عمرش باشد، به علت عدم شناخت عمق فاجعه، اگر دیگر اعضای خانواده اش او را از جهت مهر و محبت سیراب کنند، کمبودهایی را احساس نخواهد کرد. اما اگر سن او از چهار سالگی به بالا باشد، از دست دادن مادر یا پدر نگرانیها و تشویش هایی را در ذهن کودک ایجاد می کند، که در برخی از کودکان به صورت مکیدن شست تظاهر می کند. مگر اینکه سایر افراد خانواده محبتهای پدر یا مادر از دست رفته اش را به قدر کافی و به اندازه مورد نیاز روح بسیار حساس کودک تأمین کنند که در این صورت کم کم این آثار بدکمرنگ و سرانجام پاک خواهد شد. در بعضی از موارد هم نوجوان با از دست دادن پدر و مادر ناگزیر است که سرپرستی خواهران و برادران خود را به عهده گیرد و وظایف سنگین والدین حقیقی را بپذیرد و بار دشوار خانواده را تحمل و محبتی را که خود بدان نیاز مبرم دارد به سایرین ببخشد و چه بسا آینده اش را فدای دیگر افراد خانواده کند. مجموعه این مسئولیتها سبب میشود که بیشتر چنین نوجوانانی، افرادی خشن اضطرابی و یا اندوهگین بار آیند.
گاهی نیز با از دست رفتن یکی از والدین، دیگری باید با انتخاب شغل ، هزینه خانواده را تأمین کند و بار زندگی را به دوش کشد و این خود باعث می شود که چنین سرپرستی ، با فرصت کمی که دارد نتواند به فرزندانش مهر و محبت کافی بورزد و آنان را به گردش، میهمانی ببرد و یا به خواسته ها و توقعات معمولیشان جامه عمل بپوشاند. این مهر و محبت کم کم باعث در اندیشه های دردآلود و امیدوار و آنان را به رنج و اندوه دچار می کند و ادامه این وضع به تدریج موجب نگرانی و پریشانی شدید و سرانجام پرخاشگری، سرکشی، و نافرمانی آنان می شود.
بعضی مواقع نیز با مرگ مادر یا پدر، خانواده از هم می پاشد و یا با ازدواج مجدد پدر یا مادر بچه ها گرفتار دو نوع زندگی ناخواسته می شوند. یا مجبورند در شرایط سختی با زن پدر و یا نامادری که تا مدتها معمولاًٌ با آنان بیگانه هستند در خانه پناه گیرند و یا به خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ و یا یکی از خویشان نزدیک خانواده خود سپرده شوند، که در هر صورت آغاز این زندگی جدید با فرهنگ و تربیت تازه برای هر دو طرف به ویژه برای کودکان و نوجوانان سخت است و در برخی موارد چنان عرصه را به آنان تنگ خواهد کرد که کودکان را ناخودآگاهی به واکنشهای شدید وادار خواهد کرد و به هر صورت اولین ضربه هولناک به روند طبیعی و سیر معمولی درس و تحصیل آنان وارد خواهد آمد.
و...