پایان نامه کارشناسی ارشد ادبیات
114 صفحه
چکیده:
فرشتگان و ملائکه مقرب، جزو مسائل و باورهایی است که در ادیان مختلف به آنها پرداخته شده است. اعتقاد به وجود این موجودات مانند بسیاری از مسائل اسرائیلی دیگر که از گذرگاههای مختلف وارد دین اسلام شدهاند، در این دین آسمانی نفوذ پیدا کرده و به تبع آن وارد متون عرفانی و ادبی زبان فارسی شده است. و سالیان درازی است که دست مایهی مضمون آفرینی برای شاعران فارسی زبان قرار گرفته و از آن مضامین بکر و بدیعی خلق کردهاند. در ضمن باید یادآور شویم که طرز تلقی شعرای مورد بحث از فرشتگان و ملائکه مقرّب تفاوت چندانی با هم ندارند، یعنی هر کدام مضامین یکسانی را در اشعار خود بکار بردهاند اما مولانا تصاویر هنریتری از این ملائکه مقرّب در اشعار خویش به نمایش گذاشته است. بسامد کاربرد این ملائکه در اشعار شعرای مورد بحث متفاوت است. جبرئیل بیشترین کاربرد و تصویر را از آن خود کرده است و بعد از آن عزرائیل قرار دارد و اسرافیل در مرتبه سوم و کاربرد میکائیل نسبت به بقیه فرشتگان خیلی کمتر است. در ضمن باید متذکر شد که تصویر این فرشتگان را با توجه به آیات و حدیث قرآنی مولانا و عطار در متون مقدس هم بررسی کردهایم.
کلید واژه ها : جبرائیل ، عزرائیل، اسرافیل، میکائیل، مولانا، عطار
مقاله با عنوان تعالی سازمانی ، از دیدگاه مولانا در فرمت ورد در 10 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
تعالی سازمانی یا (EUROPEAN FOUNDATION OF QUALITY)EFQM
عدم قطعیت در مدیریت
گذری بر حیات و افکار مولانا
تعالی سازمانی
EFQMاز دیدگاه مولانا
نتیجه گرایی
مشتری گرایی
نتیجه
مقاله با عنوان تعالی سازمانی از دیدگاه مولانا در فرمت ورد در 10 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
* تعالی سازمانی یا (EUROPEAN FOUNDATION OF QUALITY)EFQM
* عدم قطعیت در مدیریت
* گذری بر حیات و افکار مولانا
* تعالی سازمانی
EFQM* از دیدگاه مولانا
* نتیجه گرایی
* مشتری گرایی
* نتیجه
مقاله با عنوان تعالی سازمانی از دیدگاه مولانا در فرمت ورد و شامل مطالب زیر می باشد:
* تعالی سازمانی یا EUROPEAN FOUNDATION OF QUALITY - EFQM
* عدم قطعیت در مدیریت
* گذری بر حیات و افکار مولانا
* تعالی سازمانی
EFQM* از دیدگاه مولانا
* نتیجه گرایی
* مشتری گرایی
* نتیجه
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:23
فهرست مطالب:
مقدمه 1
ولادت 2
مولانا و شعر 6
مولانا و شب 11
مولانا و موسیقی و سماع 16
وصیت مولانا 20
منابع 22
مقدمه
تأثیر نفس گرم و نفوذ کلام پرشور مولانا جلالالدین محمد مولوی عارف بیبدیل سده هفتم هجری، چنان ژرف و گسترده است که هنوز، با گذشت قرنها از حیات جسمانی این شیخ شوریده، حیات روحانیاش آرامبخش ذهن و قلب و روح سالکان و عارفانی است که جویای حق و حقیقتاند و میخواهند به کشف بایستهها و شایستههای طریقت راه یابند؛ تا آنجا که حتی مولوی شناسی نزد انسان سده بیست و یکم به شاخهای مهم در شرق شناسی تبدیل شده است.
محقق حاضر به هدف آشنایی با جنبههای مختلف شخصیت مولانا و آثار، سلوک، کرامات و نحوه زندگانی او تدوین شده و در آن، از رابطه او با سایر عرفای هم عصرش نیز سخن رفته است.
ولادت
ولادت مولانا جلالالدین محمد طبق نوشتههای تاریخی در ششم ربیعاول سنه 604ق، در شهر بلخ، واقع در افغانستان امروزی بوده است و این تاریخ را تقریباً همه تذکرهنویسان و کسانی که شرح احوال مولانا را نوشتهاند به اتفاق پذیرفته و آثارشان را ثبت کردهاند.
با این که همه تاریخ نویسان و احوال نگاران مولانا به تاریخ مذکور توجه کردهاند و حوادث و آمد و شدها و رویکردهای او را بر مبنای همین تاریخ برنگاشتهاند، اما گویا با توجه به آثار و اقوال خود مولانا میتوان به تاریخی پیش از این، که شاید به واقع هم نزدیکتر باشد، اشاره کرد و براساس این تاریخ جدید، که از قول آثار خود مولانا به آن اشارت خواهیم کرد، درست باشد، بدیهی است که همه نوشتههای پیشینان در احوال مولانا را دچار اشکال خواهد کرد؛ و البته اگر این تاریخ درست باشد، چه اشکالی است که به تاریخ گذشته اشکال وارد کند؟!
برای مولانا جلالالدین و این که وی به سال 604ق، متولد شده است، دو ماده تاریخی نیز به حساب جمل ترتیب دادهاند ه یکی: «مولوی مهتاب دین» و دیگری «مولوی پیر مکرم» است که با عدد 604 برابری میکند. این مقوله نیز از این بابت ذکر شد تا توجه خواننده را بیشتر به تاریخ مذکور جلب نماید و چنان چه تاریخ دیگری از بابت تولد او قید شد بتواند به تحلیل بهتر آن را پیدا کند.
وفات مولانا نیز طبق همه گزارشهای تاریخی و صوفیانه روز یکشنبه به پنجم ماه جمادیالآخر سال 672ق، اتفاق افتاده است و با این حساب سن مولانا به هنگام عروج 68 بوده است.
چنان که گفتیم ذکر چند مورد در آثار مولانا تاریخ 604 را مردد میکند، یکی داستان «حصر سمرقند» است که مولانا خاطرهای به این شرح از آن دوران بیان میکند:
در سمرقند بودیم و خوارزمشاه سمرقند را در حصار گرفته بود و لشکر کشیده، جنگ میکرد و در آن محله دختری بود عظیم صاحب جمال چنان که در آن شهر او را نظیر نبود: خر لحظه میشنیدیم که میگفت خداوندا کی روا داری که مرا به دست ظالمان دهی و میدانم که هرگز روا نداری و برتو اعتماد دارم. چون شهر را غارت کردند و همه خلق را اسیر میبردند و کنیزان آن زن را اسیر میبردند و او را همچ المی نرسید؛ و با غایت صاحب جمالی کس او را نظر نمیکرد تا بدانی که هر که خود را به حق سپرد از آفتها ایمن گشت و به سلامت ماند و حاجت هیچ کس در حضرت او ضایع نشد. با توجه به اینکه واقعه لشکرکشی خوارزمشاه را حدود سال 4-602ق ذکر کردهاند، چنان چه مولانا متولد آن سال، یعنی 604، باشد، این سؤال پیش میآید که او چگونه میتوانسته شاهد آن حوادث باشد و حال آنکه هنوز حداقل یک سال به ولادت آن مانده است. برای فهم این حادثه و این کلمات آن دختر زیبا و فهم زیبایی را حاصل کرده باشد باید حداقل او را در حول و حوش پانزدهسالگی تلقی کنیم و اگر او را در این سال یعنی 4-602 پانزده ساله بدانیم حداقل بدانیم 19-20 سال از آن چه گفتهاند بزرگتر باشد.