ارتباط میان تن و روان از زمان های دور یعنی از 10000 سال پیش از میلاد مورد توجه بوده است. یکی از عواملی که بر سلامت روانی تأثیر می گذارد، بستری شدن در بیمارستان می باشد که به علت تغییر در الگوی معمول زندگی واکنش های گوناگونی را به دنبال دارد. گاهی بستری شدن، می تواند سبب افزایش
واکنش های روانی فرد شود. افسردگی و اضطراب از شایع ترین اختلال های روانی هستند که افراد و جوامع را در سرتاسر جهان تحت تأثیر قرار می دهند. بررسی های گوناگون درباره میزان شیوع افسردگی و اضطراب برآورده های متفاوتی را از میزان شیوع این اختلال ها ارائه نموده است. برخی از بررسی ها میزان شیوع افسردگی را در طول عمر افراد حدود 25-10درصد گزارش کرده اند( کاپلان، سادوک،1994).
گروه دیگری میزان شیوع افسردگی را در مردان 16-6/2درصد و در زنان 24-7/6درصد گزارش نموده اند ( بروکینگ، ریتر و توماس، 1992). هم چنین میزان شیوع اضطراب و افسردگی در سطح جامعه به ترتیب18-14درصد و میزان شیوع اضطراب و افسردگی در مراجعین مراکز اورژانس 9-7 درصدگزارش شده است( سارتوریوس،1993).
میزان شیوع نقطه ای افسردگی در ایران،7/53-87/11درصد می باشد. زنان با شیوع 5/30درصد بیش از مردان با شیوع 2/19درصد دچار اختلال های اضطرابی می شوند( کاپلان، سادوک،1994).
در ایران نیز مطالعاتی در زمینه شیوع افسردگی در نوجوانان انجام شده است. نتایج به دست آمده از (شجاعی زاده و رضا فیانیانی، 1380) که با استفاده از مقیاس افسردگی زونگ بر روی 24 دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی شهر کازرون به عمل آمد، نشان داد که 8/28 درصد از این دانش آموزان دارای افسردگی خفیف، 6/9 در صد دارای افسردگی متوسط،3/3 درصد دارای افسردگی شدید و 3/1 درصد دارای افسردگی عمیق بودند. اگر چه تخمین حاصل از این داده ها دامنة وسیعی را در بر می گیرد، اما به هر حال افسردگی در کودکان و نوجوانان یک معضل بهداشت روانی مهم است که در حال گسترش و شیوع است. این در حالی است که تلاش های صورت گرفته با درمان این مشکل متناسب نبوده است.(علاقه بندراد و فرهی،1380).
عوامل بی شماری با شروع، مدت و عود افسردگی زودرس، در ارتباط هستند. از جملة این عوامل، می توان از شاخص های جمعیت شناختی مانند سن، جنس و وضعیت اقتصادی- اجتماعی نام برد(دانش منفرد،1380). به نظر می رسد تفاوت های مربوط به جنس در میزان شیوع افسردگی مؤثر باشند.
دختران در نوجوانی از استعداد بیشتر برای ابتلا به اختلالات خلقی و افسرده گون برخوردارند. بررسی های اخیر نشان می دهد که احتمال ابتلا زنان به افسردگی دو برابر مردان است. هم چنین میزان وقوع افسردگی در دختران در مقایسه با پسران تقریباً دو به یک است. ممکن است این تفاوت ناشی از عوامل چندگانة زیستی، روانی، اجتماعی و شناختی باشد.
شرایط سخت اقتصادی نیز تأثیر خود را از طریق خلق و رفتار تحریک پذیر و افسرده در والدین، و در نتیجه ایجاد استرس در فرزندان اعمال می کند. در چنین شرایطی تعاملات منفی والد- فرزند به با احساس افسردگی، انزوا و تنهایی بیشتر فرزندان همراه می شود (لیمپرس،کلارک،1997). شرایط محیطی آزارنده و مزمن در زندگی مانند فقر می تواند بر احساس افراد در خصوص خود، دنیا و آینده شان تأثیر بگذارد(جوربر،فلاین،2001).
صرع یکی از شایع ترین بیماری های نورولوژیک مزمن و یکی از مشکلات مهم سلامت، در کشورهای در حال توسعه می باشد، که شیوع آن به 7/5 درصد می رسد و میزان بروز آن در اولین دهه زندگی در بیشترین حد خود می باشد(بیشوپ و بج،2006). تحقیق های به عمل آمده نشان داده است که افراد مبتلا به صرع برای ابتلا به مشکل های رفتاری و عاطفی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و اضطراب اجتماعی و هم چنین اختلالات توجهی و یادگیری در معرض خطر بالایی قرار دارند.
طبیعت غیر قابل پیش بینی و سیر مزمن صرع می تواند عملکرد جسمی- اجتماعی و روانی بیمار را تحت تأثیر قرار دهد.ازس طرف دیگر نگرش و عقاید افراد مبتلا به صرع در مورد بیماری شان بر قدرت سازگاری و کیفیت زندگی آن ها مؤثر است. نگرش های اجتماعی، انگ ها و تبعیض های ایجاد شده در مورد بیماران مصروع که اغلب ریشه در اطلاعات نا کافی و نادرست از بیماری صرع دارد می تواند از خود بیماری مخرب تر باشد(شفیق و تنویر،1387).
بیماران مصروع عنوان می کنند، انگ و پاسخ های پیش قضاوت شده از سوی دیگران در مورد بیماری شان یکی از چالش های آن ها است. به خوبی مشخص گردیده که آگاهی داشتن از بیماری، عملی حیاتی در قابلیت مدارای موفقیت آمیز با بیماری صرع می باشد.
نتایج برخی از پژوهش ها نشان می دهد که شیوع علائم افسردگی و اضطراب درافراد مصروع بالا می باشد. با این حال نشان داده شده است که هر چه میزان آگاهی بیماران از ماهیت بیماری بیشتر باشد آن ها از سلامت بهتری برخوردارند.
- Brooking
- Ritter
3Thomas
- Sartorious
- Lempers&Clark.Lempers
- Gorber&Flyn
- Bishop,M & Boag,E.M
مبانی نظری وپیشینه تحقیق افسردگی(فصل دوم مقاله)