برای دانلود کل فرم به لینک زیر مراجعه کنید.
به محض واریز مبلغ، کل فایل این فرم به راحتی و به سرعت در اختیار شما قرار می گیرد و همزمان لینک آن نیز به ایمیل شما ارسال می شود.
در صورت دریافت خطا از سوی سیستم بانکی، لطفا چند دقیقه بعد دوباره اقدام کنید.
مقدمه
سلامت شرطی ضروری برای ایفای نقشهای اجتماعی است و انسانها در صورتی میتوانند فعالیت کامل داشته باشند که هم خود را سالم احساس کنند و هم جامعه آنها را سالم بداند، دو جنبهای که همیشه ممکن است بر هم منطبق نباشند.
عوامل اجتماعی نقش مهمی در ایجاد، حفظ و یا از میان رفتن سلامت انسان دارد. شرایط و موقعیتهای اجتماعی نه تنها امکان ایجاد بیماری یا معلولیت را افزایش میدهد بلکه میتواند افق خاصی را از نظر پیشگیری از بیماری و نیز حفظ سلامت ترسیم نماید. مهمترین خطرات مطرح برای سلامت و رفاه و آسایش فرد، معمولاً از یک شیوه زندگی ناسالم و رفتار خطرافرین ایجاد میشود و این واقعیتی است که در مورد برخی از بیماریها مانند قلب، ایدز و سرطان مطرح است. از سوی دیگر شیوه زندگی سالم و اجتناب از رفتارهای پرخطر توانایی فرد را برای سلامتی که شرطی ضروری برای ایفای نقشهای اجتماعی است و انسانها در صورتی میتوانند فعالیت کامل داشته باشند که خود را سالم احساس کنند و هم جامعه آنها را سالم بداند، دو جنبهای که همیشه ممکن است بر هم منطبق نباشند. عوامل اجتماعی نقش مهمی در ایجاد، حفظ و یا از میان رفتن سلامت انسان دارد. شرایط و موقعیتهای اجتماعی نه تنها امکان ایجاد بیماری یا معلولیت را افزایش میدهد بلکه زندگی طولانیتر و سالمتر ارتقاء میبخشد.
عوامل اجتماعی همچنین اثر قابل توجهی در رویهای که جامعهها منابع خود را برای مقابله با خطرات بهداشتی و عرضه مراقبتهای پزشکی به مردم سازماندهی میکنند دارد. افراد و اجتماعات همواره به شیوهای متناسب و عرضه مراقبتهای پزشکی به مردم سازماندهی میکنند دارد. افراد و اجتماعات همواره به شیوهای متناسب با فرهنگ، هنجارها و ارزشهای خود به مسائل بهداشتی درمانی پاسخ میدهند. خدمات بهداشتی درمانی اقداماتی ناشی از فلسفه سیاسی هستند و به این جهت ارزشهای اجتماعی سیاسی بر انتخابهای صورت گرفته، مؤسسات تأسیس شده و سرمایهگذاریهای انجام شده تأثیر دارد. بنابراین سلامت تنها یک امر زیستشناختی نیست.
ریشه های نگرش اجتماعی به سلامت
نقش قطعی فاکتورهای اجتماعی و محیطی که بر سلامت مردم مؤثر هستند از زمانهای بسیار قدیم شناسایی شده بود. فعالیتهای بهداشتی قرن 19 و بیشتر اقدامات زیربنایی بهداشت عمومی نوین، همگی نشاندهنده آگاهی از وجود ارتباط بین موقعیت اجتماعی، شرایط زندگی و پیامدهای سلامتی مردم است. ردولف ویرشو[1] این سؤال را مظرح میسازد که: «آیا همواره ردپای بیماریهای توده مردم را در اجتماع نمیتوانیم ببینیم؟» تحقیقات اپیدمیولوزیک ثابت کرده که عوامل زیست محیطی و اجتماعی در بهبود سلامت بسیاری از جمعیتها در کشورهای صنعتی در آغاز قرن 19 اهمیت داشته است. تجزیه و تحلیل مک کوئن[2] مشخص کرد که اغلب موارد کاهشهای اساسی و جدیدی که در مرگ و میر ناشی از بیماریهای عفونی مثل سل رخ داده، قبل از توسعه درمانهای طبی مؤثر در این زمینه به وقوع پیوسته است که در واقع میتوان گفت این قبیل کاهشهای مرگ و میر ریشه در تغییرات حاصله در سبد غذایی و شرایط زندگی داشته است.
برای دانلود کل فرم به لینک زیر مراجعه کنید.
به محض واریز مبلغ، کل فایل این فرم به راحتی و به سرعت در اختیار شما قرار می گیرد و همزمان لینک آن نیز به ایمیل شما ارسال می شود.
در صورت دریافت خطا از سوی سیستم بانکی، لطفا چند دقیقه بعد دوباره اقدام کنید.
در این تحقیق می خوانیم:
هر انسانى در زندگى فردى و اجتماعى خود مطلوب و هدفى دارد که براى تحقق بخشیدن به آن تلاش و کوشش مىکند. زمانى انسان در راه رسیدن به هدف و مطلوب تلاش مىکند که از سویى از نیروى تحرّک بخش و انگیزاننده به سوى آن چه که مطلوب اوست برخوردار باشد و از سویى از نیروى بازدارنده و نگاه دارنده از آن چه که مانع رسیدن او به مطلوب یا موجب کندى پیشرفت او مىگردد بهرهمند باشد، و به عبارت دیگر: انسان در تلاشهاى فردى و اجتماعى خود به انگیزه احتیاج دارد تا در او تحرّک ایجاد کند و او را وادار سازد به سوى مطلوب و هدف حرکت کند و به نیروى بازدارندهاى نیازمند است تا موانع رسیدن به مطلوب را کنار زند. از این رو انسان هایى که در زندگى هدف آنها تأمین نیازهاى مادى است انگیزاننده او جلب منفعت و بازدارنده او دفع ضرر است یعنى هرچه که سبب جلب منفعت بیشتر او گردد و سود بیشترى را متوجه او کند از آن استقبال مىکند و هرچه که موجب ضرر شود از آن گریزان است.
انسان با ایمانى که در جهت لقاء الهى و رستگارى و نجات خود در تلاش است نیازمند به دو نیروى توان بخش و حرکت آفرین و نگاهدارنده است. آن چه که در انسان تحرّک ایجاد مىکند یاد خدا و صفات جلال و جمال او و نعمتهاى بى پایانش است و آن چه که بازدارنده از موانعى چون خود بینىها و تجاوزها است همانا یاد خداست.
از این رو قرآن کریم فرموده است: «یا ایها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکرة و اصیلاً؛(1) اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید و او را به پاکى یاد کنید.»
انسانى که به یاد خدا باشد هم وظائف خود را براى رسیدن به لقاء اللّه به درستى انجام مىدهد و هم از معصیت و نافرمانى اجتناب مىکند. زیرا یاد خدا یعنى توجه به سرچشمه قدرت روحى و معنوى و عامل سعادت و کمال.
از آن جایى که عوامل غفلت در زندگىهاى مادى بسیار فراوان و تیرهاى وسوسه شیطان از هر سو حیات واقعى انسان را نشانه مىگیرد، براى مبارزه با آن جز یاد خدا و با تمام وجود به یاد خدا بودن مؤثر نخواهد بود.
شایان توجه است که قرآن فرمود:زیاد و پیوسته به یاد خدا باشید و این به این معناست که یاد خدا باید بر همه اعمال انسان پرتو افکن بوده و بر آن نور و روشنایى بیفکند و در همه صحنههاى زندگى انگیزه مناسب الهى با یاد خدا براى عبادت و اطاعت بوجود خواهد آمد.
و به عبارت دیگر: هنگامى که یاد خدا برده مىشود یک دنیا عظمت، قدرت، علم و حکمت در قلب انسان متجلى مىگردد. زیرا خداى سبحان داراى اسماء حسنى و صفات علیا و صاحب تمام کمالات و منزّه از هرگونه عیب و نقص است، توجه مداوم به چنین حقیقتى که داراى چنان اوصافى است روح انسان را به نیکىها و پاکىها سوق مىدهد و از بدىها و زشتىها پیراسته مىدارد و در واقع اوصاف جمال الهى در آدمى تجلّى مىکند و آدمى که اوصاف جمال الهى در او تجلّى کرد از گناه و فساد و آلودگى اجتناب مىنماید.
در حقیقت یاد او، یاد مراقبت او، یاد حساب و جزاى او، یاددادگاه عدل او و بهشت و جهنم و دوزخ او است و این یاد است که جان را صفا و دل را نور و حیات مىبخشد.
راز کثرت یاد خدا
این که قرآن در آیه مورد بحث از مؤمنان خواسته تا زیاد به یاد خدا بوده و در همه حالات و شؤون او را یاد کنند براى آن است که:
اولاً: شیطان در حال غفلت به انسان حمله مىکند و اگر کسى به یاد خدا متذکر باشد به دام شیطان نمىافتد.
ثانیاً: یاد خدا سنت حسنهاى براى تقویت روح فرشتگى در انسان ذاکر است. زیرا ملائکه دائماً به یاد خدا هستند و هرگز خسته و افسرده نمىشوند: «یسبّحون اللیل و النهار لایفترون؛(2) تمام شبانه روز تسبیح خدا میگویند و سست نمىشوند.» پس انسانى که مىخواهد فرشته خو شود پیوسته به یاد خداست.
در کثرت یاد شده کمیت و کیفیت هر دو باید لحاظ شود زیرا خداى سبحان از ذکر بدون اخلاص و حضور قلب به عنوان ذکر قلیل و اندک یاد مىکند: «ولایذکرون اللّه الّا قلیلا؛(3) منافقان کم به یاد خدا هستند.» زیرا ذکر آنها بدون روح و زبانى است و در واقع ذکر کثیر یعنى ذکر با روح و با خلوص است که حافظ انسان است.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «انّ اللّه سبحانه وتعالى جعل الذکر جلاءً للقلوب، تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقادبه بعد المعانده؛(4) خداى سبحان یاد خود را مایه جلاى قلبها قرار داده که بر اثر آن گوش، پس از سنگینى (بر اثر غفلت) شنوا شود و چشم پس از کم سویى بینا گردد و از لجاجت و عناد به اطاعت و انقیاد باز گردد و رام شود.
هنگامى که انسان نام خدا را به عظمت مىبرد و اوصاف جمال و جلالش رااز علم و قدرت و سمع و بصر و مقام رحمانیّت و رحیمیت و مراقبت او را نسبت به بندگان بر مىشمارد و پردههاى غفلت از مقابل چشم او کنار مىرود و حق را به خوبى مىبیند. غوغاى هوا و هوسها فرو مىنشیند و نداى داعیان حق را شنیده و در برابر فرمان خداى متعال به انقیاد کامل دست مىیابد.
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید:
برای فردی که خود را بیمار حس یا فرض میکند، فهمیدن ماهیت حال او و دادن معنایی به آن برای او کافی نیست: باید در پی مداوا باشد. ملاقات با پزشک و طلب درمان لحظه بسیار حساسی در زندگی بیمار است. برای پزشکان نیز، رابطه با بیماران مسئله مهمی را پیش پای آنان میگذارد و میتوان تضور کرد که خود بیش از پیش به این موضوع توجه دارند. این توجه ممکن است کاملاً به خود جامه عمل بپوشد به این معنی که اگر پزشک بخواهد بیمار به دستورهایش عمل کند باید به دیدگاههای او توجه نماید. از طرف دیگر پزشکان میدانند که دلیل اصلی نارضایتی مراجعین به بخشهای مختلف پزشکی که در بررسیهای متعددی به آن اشاره شده است. «ارتباط» ناقص بین بیماران و مداواگران است.
با وجود این، برای بعضیها، توجه به این مسئله مقوله دیگری است. در سال 1927، یک پزشک امریکایی به نام دکتر فرانسیس پی بادی[1] اظهار میداشت که تعداد زیادی از بیماران از آلامی رنج میبرند که نمیتوان دلایل عضوی برای آنها پیدا کرد. تنها حس رابطه پزشک معالج با بیمار، توجه دقیق به حرفهای او، میتواند ماهیت اغتشاشات هیجانی را که موجب ناراحتی او شدهاند، مشخص بدارد. چندین دهه بعد، روانکاو انگلیسی میکائل بالینت[2] این موضوع را تایید میکند و بعدها نظریه اینگونه تاثیر درمانی را بر پایه آنچه «دارو- پزشک» مینامد، انتشار میدهد. این نظریه به ما میگوید شنیدن حرفهای بیمار و توجه به آن میتواند مانند دارو شفابخش باشد.
با وجود این، به عقیده جامعه شناسان، رابطه بین پزشک و بیمار نمییابد منحصراً به روانشناسی ختم شود. ملاقات این دو شخصیت تنها ملاقات دو نفر نیست. این برخورد، بیماران و اطرافیان آنها را که به گروههای اجتماعی مختلف تعلق دارند، در برابر اعضای «حرفهای» قرار میدهد که پایگاه بسیار ویژهای در جامعه دارد. روباط آنها روابط گروههای مختلف با تخصصها، جهت گیریها، حیثیتها و توانمندیهای مختلف است. پس این روابط در چارچوب روابط ساختاری جامعه کلی قابل بررسی است. از آنجا که این روابط ارزشهای اجتماعی مهمی مانند سلامتی و دانش را همزمان مطرح میکنند. در عرض دهههای اخیر از طرف جامعه شناسان مورد توجه بسیار قرار گرفته و موجب نظریه پردازیهایی شدهاند که به الگوهای بسیار متناقضی انجامیده است.