پاورپوینتی زیبا و جذاب به همراه تصاویر با کیفیت و قابل ویرایش
در این تحقیق می خواینم:
حج، با شکوه ترین، معنوی ترین و اثر بخش ترین عبادات است و از منظر عرفانی می توان اسرار و حکمت های گهر باری برای آن در نظر گرفت. در این چشم انداز قدسی، «حج» تبلور و تجلّی فضایل و مکارم اخلاقیِ بهترین معبر و گذرگاه به سوی معبود ازلی و نیکوترین منزل تزکیه و تهذیب نفس است. عارفان، سیر و سلوک عرفانیِ خود را در حج به کمال می رسانند و عابدان، عرشی ترین عبادت ها و طاعت ها را در آن انجام می دهند. سالکان الی اللّه به فیض لقای الهی نائل می آیند و عالمان، بر معرفت و حکمت قدسیِ خود می افزایند... حج به راستی دیار معرفت و دلدادگی، کوی محبّت و شیدایی، وادی سیر و سلوک و تقرّب، سرای عبودیت و فروتنی و رستاخیز دل ها و جانهای مشتاق است.
این عبادت بی بدیل و ناب، فلسفه ای به گستره اقیانوس ها، مفهومی به عظمت کوه ها، ثمره ای به پهنای آسمان ها، حکمتی به حلاوت گل ها و معنویتی به اوج کهکشان ها دارد و چه نیکو است که این همه زیبایی و حلاوت را در دانشگاه عارفان فرزانه و عالمان وارسته به نظاره بنشینیم و غوّاص اقیانوس حکمت و دانش گهربار آنان باشیم.
حج، دارای اسرار و حکمت های شگرف و فلسفه و اهداف والایی است که با دانستن آنها، حج گزار می تواند حجّی عارفانه، عاشقانه و حکیمانه به جای آورد و با راز و رمز قدسی آن، بیشتر و بهتر آشنا شود.
از دیدگاه عارف کامل آیت اللّه ملکی تبریزی است که:
«حج و سایر عبادات، باید آنگونه انجام شود که خدا می خواهد و تنها زمانی به این امر رسیده و از نتیجه عبادت برخوردار می شویم که هدف از آن عبادت را بدانیم. اگر کسی حج را همانگونه که در روایات آمده، انجام دهد و به تک تک اعمال و نیت های آن عمل کند، می توان گفت: آنگونه حج را به جا آورده است که خداوند می خواهد».(1)
حج، اسرار و ابعاد مختلف عرفانی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... دارد که در این مقال، تنها به گوشه ای از حکمت های عرفانی آن اشاره می شود:
یک ـ شناخت خدا
«توحید» و «شناخت خدا»، مهم ترین و بایسته ترین و ظیفه انسان ها است و هیچ تکلیف و امری، به بایستگی و اهمیت آن نیست. توحید، اساس و رکن تمامی اعتقادات و اعمال است و انسان در همه مواقع، به خصوص در حج، باید بر معرفت و شناخت خود نسبت به آفریدگار فزونی بخشد و یقین و ایمان خود را به یگانگی، قدرت، علم، سلطنت، تقدّس و ربوبیت او مستحکم سازد.
به راستی حکمت و فلسفه اصلیِ «حج»، توحید و معرفة اللّه است؛ یعنی حج گزاران باید در حج شناخت و علم خود را درباره صفات و اسمای الهی زیاد کنند، با دقت و اندیشه در اعمال و ارکان حج، هر چه بیشتر با آیات و نشانه های او آشنا شوند.
امام سجّاد علیه السلام در سفارش های خود به شبلی، به این امر توجّه ویژه ای داشته، می فرماید: «هل عرفت بموقفک بعرفة، معرفة اللّه سبحانه...»(2) «آیا هنگام توقف در عرفات، معرفت خدا را یافتی...؟».
صاحبِ المراقبات در باره این حکمت حج می نویسد:
«خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیکی و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است و به جهت اینکه انسان در اوایل کار، به دلیل فرو رفتن در تاریکی های عالَم طبیعت و اسارت در کره خاکی و میان آب و گِل، عالم های عالی دسترسی ندارد. خداوند، عالمِ او را با ایجاد مکانی آباد کرده و آن را خانه خود نامید و آن را زیارتگاه زائران و طالبان حضرتش قرار داد تا بر گِرد آن چرخیده، زیارتش کنند و به مقتضای حال خود، با پروردگارشان مأنوس شده و با این امور، آماده عالم های قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. برای این زیارت نیز عبادت هایی مقرر فرموده (حج) که تمامی آنها، باعث پرواز از عالم خاکی به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت دیگر، این عبادت ها انسان را آماده زیارت کعبه حقیقی می کند که در باره آن، در روایت آمده است: زمین و آسمانم گنجایش مرا ندارد، بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد. این عبادات باعث شناخت نفس می شود که شناخت پروردگار را در بر دارد.»(3)
رو به هر قبله که کردم صنما سوی تو بود وآنچه محراب به معماری ابروی تو بود
نقش هر چهره غبار عالیه خط تو داشت پشت هر پرده نهان، آیینه روی تو بود
چشم دل روزنه خلوت جان، زان دادند که از این روزنه راهی به سر کوی تو بود...
عارف الهی مرحوم حاج سید هاشم حداد، در خاطرات و حالات خود از حج فرمودند:
«رمی جمره عقبه، بالأخص خیلی برای من جالب بود؛ چون در جمره اولی و جمره وسطی انسان رو به قبله می ایستد و رمی می کند؛ یعنی با توجّه و استقبال کعبه، انسان شیطان را می زند و می راند. اما در جمره عقبه که باید انسان پشت به قبله کند و رمی نماید، این چه معنا دارد؟ معنی آن، عین توحید است؛ یعنی آن کعبه ای را که من تا به حال با این نفس خود، بدان توجّه می نمودم، آن را اکنون پشت سر گذاره و با توجّه به اصل توحید ـ که دارای جهت و سمتی نیست و با نفسی که از آن نفس بیرون آمده و توجّه بدان سو ندارد ـ می خواهم شیطان را رمی کنم...».(4)
امام خمینی، این عارف کبیر، حکمت اصلی حج را توحید و تنزیه می داند که با عمل دقیق به دستورات عبادیِ حج حاصل می شود:
«در مراتب معنوی حج، که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک می نماید؛ حاصل نخواهد شد، مگر آنکه دستورات عبادی حج، به طور شایسته و مو به مو عمل شود... لبّیک های شما جواب دعوت حقّ تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید.»(5)
دو ـ انس و تقرّب (لقای الهی)
حج، موقعیتی شکوهمند و فرصتی کم نظیر برای انس و دلدادگی به محبوب حقیقی و تقرّب و نزدیکی به ساحت قدسی او است. وارستن از غیر و رسیدن به دوست و لقای فرحناک او، حکمت حکیمانه حج است و رستگار و سعادتمند کسی است که غیر را بگذارد و بگذرد و به یار بپیوندد.
اعمال و مناسک نورانی حج، بر صفای درون و نورانیت دل می افزاید و پرده های حجاب دل را به کناری می نهد و او را آماده معرفت و لقای الهی می سازد. قلوب عاشقان و عارفان، در حج آمادگی بیشتری برای معرفت، محبّت و وصال الهی پیدا می کند و آنان را به معبود ازلی نزدیک تر می سازد.
آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار از دست رفت صبرم، ای ناقه پای بردار
در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد ای دیده اشک می ریز، ای سینه باش افکار..
پیشوای هشتم در باره این فلسفه قدسیِ حج می فرمایند:
«انّ علّة الحجّ الوفادة الی اللّه تعالی... و التقرّب فی العبادة الی اللّه عزّوجل».(6)
«علّت حج، ورود به (میهمانی) خدای متعال است...(و در آن) نزدیک شدن به خداوند بلند مرتبه است.»
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
در این درس نمره بیشتری بگیرید!
در بخشی از این تحقیق می خوانیم:
آیندهی بشریت از آن اسلام؛
«مکتب اسلام، یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی _ معنوی است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام برای تهذیب انسان آمده است، ... همهی مکتبهای توحیدی برای انسانسازی آمدهاند. ما مکلفیم انسان بسازیم ... شما خانمها ... مکلفید انسان بسازید ... مقصد اسلام و همهی انبیا این است که آدمها را تربیت کنند، صورتهای آدم را آدم معنوی و واقعی کنند ... اگر انسان تربیت شد، همهی مسایل حل است ... انسان آگاه مهذب، همهی ابعاد سعادت را برای کشور تأمین میکند.»(1)
«سرنوشت حتمی، عبارت است از این که تمدن اسلامی یک بار دیگر بر مجموعهی عظیمی از دنیا پرتو خود را بگستراند، ... تمدن بر اساس یک فکر جدید، یک حرف جدید، یک نگاه جدید به مسایل بشر و مسایل انسانیت و علاج دردهای انسانیت است.
... با وضعی که امروز من در کشورمان مشاهده میکنم، با ریشههای عمیقی که تفکر اسلامی در کشور ما دارد، با حرکت بسیار وسیع و گستردهای که از اول انقلاب در راه تعمیق این اندیشه آغاز شده است و امروز به جاهای خوب هم رسیده است، به نظرم میرسد که این آینده برای نظام اسلامی، یک آیندهی قطعی و اجتناب ناپذیر است.»(2)
دیباچه
در شمارههای گذشته، به تاریخچهی پیدایش جوامع، وجود انبیا به عنوان پدیدآورندگان تمدن حقیقی، نقش روحیهی استخدام و منفعت طلبی انسان در سیر تمدنها، همچنین نقد و بررسی اهداف مادی و پایههای اجتماعی غرب و تصویر کنونی این جامعهی برخاسته از ویژگی منفعتجوی بشر اروپایی پرداخته شد، و بیان گشت که اگر چه این نگاه زمینی غربیها به عالم، موجبات توسعه و مدرنیته شدن مغرب زمین و دیگر ملل تابع را فراهم آورده است؛ اما فرجام چنین برداشتی صرفاً مادی، همانها را به سوی انحطاط و فروپاشی تنزل داده است.
همچنانکه شهید بزرگوار آیةالله مطهری در این زمینه مینویسد:
«در حدود چهار قرن پیش، یعنی در قرن شانزدهم، تحولی در علم و منطق پیدا شد ... بیکن نظر جدیدی ابراز کرد و گفت: ... آن علمی خوب است که انسان را بر طبیعت مسلط کند، آن علمی خوب است که به انسان توانایی بدهد. این بود که علم جنبهی آسمانی خودش را به جنبهی زمینی و مادی داد. ... برای اینکه انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی کند و ... رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم کند... علم برای قدرت و در خدمت قدرت، دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر ... تدریجاً بشر به جایی رسید که همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت. الآن چرخ دنیا بر این اساس میگردد که علم به طور کلی در خدمت قدرتهاست... راهی که بیکن طی کرد، خواه ناخواه به آنچه ماکیاول گفته است، منتهی میشود.»(3)
از همین رو؛ دانشمندان و اندیشمندان متفکر امروز چنین تمدن مادهپرستی از آیندهی بشریت و پیشرفت و توسعهی علم و صنعت در نگرانی و حیرتند و علیرغم تسلّط روزافزون خود بر طبیعت هیچ نقطهی روشنی را در افق فردای خویش نمیتوانند ترسیم کنند:
«در کتابچهای با عنوان « آیا در واپسین روزها زندگی میکنیم؟» که آمباسا دور کالج کالیفرنیا آن را در سال 1982 منتشر کرده است، این پرسش مطرح شده که چگونه میتوان یقین داشت که این نسل، متعلق به واپسین دورهی تاریخ است؟ در پاسخ به این پرسش میخوانیم که اوضاع جهان هر چه بیشتر به سوی بیقراری و بیعدالتی و عدم ثبات و ناهنجاری میرود، بیاعتمادی نسبت به پیشبینیهای بدبینانه دربارهی پایان جهان، کمتر میشود... [و] این بار، بسیاری از اندیشمندانِ با اعتبار و سیاستمداران کهنهکارند که در این باره هشدار میدهند و وقوع خطری را پیشبینی میکنند که بسیار نزدیک است و در صورت بیتفاوت ماندن انسانها در برابر آن و عدم چارهاندیشی، ... آن را بدیهی و حتمی میدانند، تنی چند از رهبران جهان کنونی، صریحاً گفتهاند که اگر ما نتوانیم دشواریها و مسایل کنونی جهان از قبیل جنگ، افزایش جمعیت و آلایش محیط زیست را چاره کنیم، شمارش معکوس پایانیابی واپسین روزهای زندگی آدمی بر این کرهی خاکی آغاز خواهد شد.»(4)
سیمون دو بووار نیز از علم و تکنولوژی جدید چنین شکوه میکند:
«چه سوسیالیست و چه کاپیتالیست؛ انسان در همهی کشورها توسط تکنیک، خرد و شکسته شده است، در کارش هویت اصلی را از دست داده است، به زنجیر کشیده شده و خرف و احمق گردیده است، همهی گرفتاری و بدبختی و مصیبت، از این ناشی میشود که نیازهای انسان، پیوسته رو به افزایش نهاده و آدمی باید همواره برای برآوردن این نیازهای روزافزون، تلاش کند و هیچگاه هم بینیاز نشود ... تا زمانی که برای آدمی نیازهای روزافزون پدید میآید، گرفتاری و دشواریهای او نیز روزافزون است. این سقوط از کی آغاز شده است؟ از روزی که علم را بر حکمت برتری دادند و سودمندی را بر زیبایی برتر شمردند. اینها همه با رنسانس، فردگرایی و با کاپیتالیسم و با علم زدگی پدید آمد. اینک که به اینجا رسیدهایم چه باید کرد؟ باید کوشید که در خویشتن خویش و در پیرامون خویش حکمت و احساس زیبایی را پدید آوریم تنها یک انقلاب اخلاقی و نه اجتماعی و سیاسی و نه تکنولوژیک؛ میتواند انسان را به حقیقت از دست رفتهاش باز گرداند.»(5)
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
پاورپوینتی زیبا و جذاب به همراه تصاویر دیدنی و قابل ویرایش