دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
مقدمه
هرکس دانش آموزش و آن را بکار برد و برای خدا به دیگران یاد دهد، در حکومت آسمانها به بزرگی یاد میشود و گویند: برای خدا دانش فراگرافت، و برای خدا به آن عمل کرد و برای خدا به دیگران آموخت.
(امام صادق(ع) ـ اصول کافی)
دنیای آینده پیام خوشبختی و رفاه برای مردمی دارد که خوب و سریع یاد میگیرند.
هدف تدریس، بادآوری اسفنج جذب سخنان معلم نیست، بلکه تداوم یادگیری پس از ترک کلاس است. واژه تدریس معادل عمل کردن و واژه یادگیری معادل واژه یاد گرفتن است. باید تدریس منجر به یادگیری شود. مدیران آموزش و معلمان عزیز ما عنوز هم ایثارگرانند. از خود مایه میگذارند تا امید جامعه به آموزش و پرورش مطلوب را زنده نگهدارند. توجه و حمایت همه جانبه از کسانی که این راه خطیر را برگزیدهاند، پرصوابترین راه زیستن است. اعتلای کیفیت اثربخش خدمات در ایران و معلمان برای بهبود یادگیری شاگردان در گرو حرفهای شدن آنان است.
منتقدان بسیاری معتقدند که آموزش خوب است که بتواند به شاگردان کمک کند تا مطالب کتابها را به صورت مفهومی بیاموزند، ولی به نظر ما آموزش خوب است که فرد را در یادگیری مفهومی مستقل سازد و حصول با اهداف آن از جمله رشد جسمی، ذهنی، هنری، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، معنوی، روحی، پرورش استعدادها، قابلیت فردی، شغلی، تحصیلی، حرفهای و ... دانشآموزان و دانشجویان را تسهیل کند.
به نظر شما وقتی نوجوان 12 سالهای با استفاده از آزمایشگاه زبان، لغات و مفاهیم جدیدی را در یک زبان بیگانه فرا میگیرد و از پیشرفت خود راضی به نظر میرسد، چه حادثهای رخ داده است؟
یا اینکه وقتی دانشجوی تاریخ با استفاده از بیشتر تاریخی خود به تحلیل روند سیاسی ـ اجتماعی جامعه میپردازد، و یا دانشجوی رشته فنی مهارتهای لازم را در کار کردن با موتورها و دستگاههای فنی پیچیده کسب میکند و به این مهارت خود میبالد، چه تحولی صورت گرفته است.
هر یک از مثالهای فوق، بیانگر نوعی از انواع یادگیری در مدرسه است. اما آیا یادگیری شما در مدرسه رخ میدهد؟ خیر. یادگیریدر همه جا اتفاق میافتد: منزل، کارخانه، کوچه، خیابان و ..... در واقع یادگیری شامل تمام مهارتها، گرایشها، دانشها و معلوماتی است که انسان در طول زندگی خود کسب میکند. اگرچه همه روانشناسان تربیتی و متخصصان تعلیم و تربیت مفترفند که یادگیری شما در مدرسه رخ نمیدهد، اما معمولاً به بررسی آن نوع از یادگیری که در مدرسه رخ میدهد، بیشتر علاقه نشان میدهند.
برای یادگیری تعاریف متعددی ارائه شده است. اکثر مردم و بسیاری از معلمان یادگیری را عبارت از کسب اطلاعات، معلومات یا مهارتهای خاص میدانند.
عدهای از مربیان آن را انتقال مفاهیم علمی از فردی به فرد دیگر تصور میکنند. در چنین برداشتی از یادگیری، ذهن شاگرد به منزله انبار یامخزنی خالص تصور میشود که باید بوسیله معلم پر شود. در فرآیند این نوع یادگیری، معلم نقش اساسی دارد. او علاوه بر آنکه مفاهیم علمی را به شاگرد انتقال میدهد، تعلیم را نیز برعهده دارد. اما در این میان، شاگرد چندان فعالیتی از خود بروز نمیدهد و بیشتر حمایتپذیرندگی و انفعالی دارد و تنها وظیفهاش گوش دادن به سخنان معلم و به خاطر سپردن مطالب درسی است. در این نوع یادگیری، هرچه شاگرد مطالب علمی و ادبی را بیشتر با خاطر بسپارد، پیشرفت بیشتری نصیب او میشود، اما یادگیری از طریق حفظ و تکرار موجب یادگیری معنادار ندارد و اغلب مطالب علمی برای شاگرد، نامفهوم میماند، زیرا ارتباط و تناسبی با تجارب زندگی واقعی او ندارد. در این نوع فعالیت آموزشی به نیازها و رغبتها و علائق شاگردان اصولاً توجه نمیشود.
بنابراین این شیوه تحصیل چندان تغییری در طرز تفکر عادات و تمایلات و اعمال شاگردان ایجاد نمیکند. عادات ناپسند، طرز تفکر نادرست و غیرمنطقی، قضاوتهای بیپایه، خشم و ترس بیجا، ضعف و تزلزل دائم، کمی رشد اخلاقی و اجتماعی و دارا نبودن روح همکاران حاصل چنین برداشتی از یادگیری و معلول روشهای نادرسی است که با چنین تفکری در مدارس اعمال میشود.
رفتارگرایان، رفتار را تغییر در رفتار قابل مشاهده و اندازهگیری تعریف کردهاند. یادگیری با هر بینشی که تعریف شود، اساس رفتار انسان را تشکیل میدهد و نخستین صفت بارز آن تغییر است. البته یادگیری که به تدریج رخ میدهد و نسبتاً ثابت و پایدار است و بر اثر تجربه حاصل شود. از طریق یادگیری فرد با محیط خود آشنا میشود و در مقابل محیط مقاومت میکند، محیط را تغییر میدهد، برای تامین احتیاجات خود از آن استفاده میکند، گاهی تحت تاثیر آن قرار میگیرد و زمانی خود را با آن سازگار و منطبق میسازد. در واقع یادگیری فرآیندی است که طی آن رفتار موجود زنده بر اثر تجربه تغییر مییابد. بنابراین اگر بخواهیم تعریفی همه جانبه و درخور از یادگیری ارائه دهیم، میتوانیم از تعریف هیلگارد و مارکوئیز استفاده کنیم:
یادگیری عبارت است از فرآیند تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه فرد بر اثر تجربه. در این تعریف با 5 اصطلاح مواجه میشویم، یعنی: فرآیند، تغییر، نسبتاً پایدار، رفتار بالقوه و تجربه.
مفهوم فرآیند
فرآیند بر وقایع و روابط پویا، جاری، مستمر و پیوسته در حال تغییر اطلاق میشود. بنابراین از ویژگی بارز فرآیند، حرکت و پویایی آن است. این امر بر اثر تعامل دائم اجزاء و متغیرهای موجود در آن صورت میگیرد و در واقع یک فرآیند آغاز و پایانی ندارد. پس میتوان گفت که یادگیری یک فرآیند است، چون تمامی مشخصات یک فرآیند را داراست، یعنی بر اثر تعامل دائم فرد با محیط صورت میگیرد و همیشه و در همه جا به طور پیوسته و مستمر صورت میگیرد.
مفهوم تغییر
یادگیری نوعی تغییر است که در فرآیند تجربه اتفاق میافتد، اما نه هر تغییری، بلکه تغییری یادگیری محسوب میشود. اولاً به تدریج حاصل شود و ثانیاً نسبتاً ثابت و پایدار باشد. بنابراین تغییرات ناشی از رشد و بلوغ و تغییرات فیزیولوژیک (مثل تغییر اندازه مردم چشم در تاریکی) و تغییراتی که بر اثر عوامل مکانیکی یا شیمیایی (مانند گرفتگی ماهیچهها بر اثر خستگی و استعمال داروها) بوجود میآید، یادگیری نیست.
مفهوم نسبتاً پایدار
کاربرد مفهوم نسبتاً پایدار به این دلیل است که تغییرات موقت رفتار از نوع انگیزش، انطباق حسی یا خستگی ناشی میشوند. از حیطه یادگیری بیرون هستند، زیرا تغییرات حاصل از یادگیری، تغییرات نسبتاً پایدارند. به عبارت دیگر، یادگیری دربر گیرنده تغییرات نسبتاً دائم است و رفتار موردی، لحظهای و یا متعادلی به هیچ وجه یادگیری نامیده نمیشود.