لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
نظریهٔ انرژى مازاد (Surplus Energy) یا کارآئى
نظریهٔ انرژى مازاد که به ربرت اسپنسر - H.Spencerنسبت مىدهند قبلاً توسط شاعرى بهنام شیلر - Schillerعنوان گردیده بود و لذا به نظریهٔ اسپنسر و شیلر معروف است. طرفداران این نظریه معتقد هستند که بدن مقدارى انرژى دارد که آن را بهصورت فعالیت هدفدار یعنى کار و فعالیت بدون هدف یعنى بازى مصرف مىکند. اسپنسر اعتقاد داشت حیواناتى که در ردهٔ بالاى سلسلهٔ تکاملى قرار دارند کلیهٔ وقت و انرژى خود را صرف پیدا کردن غذا نمىنمایند بلکه انژرى مازاد خود را در فعالیت دیگرى بهکار مىگیرند. شیلر معتقد است یوان زمانى که احساس کمبود نماید کار مىکند. زمانى که سرشار از انرژى است بازى مىکند و مازاد بر آن، فشارى است براى فعالیت. براساس این نظریه هرگاه انرژى بدن از حدّ متعادل بیشتر شود و ارگانیسم افزایشى مازاد در انرژى خود احساس کند بازى جلوهگرى مىکند ر این نظریه اعتقاد بر این است که نیروى وجودى انسان براى رفع حوائج و تأمین بقاء مصرف مىگردد و مازاد بر آن در راههائى مصرف مىشود که در آن هدفهاى انتفاعى موردنظر نیست. سادهترین و بىآلایشترین این فعالیتها جهت صرف قواى مازاد بازیاست لانگه معتقداست که هنر از بازى مىتراود و بازى فشار نیروى زاید ارگانیسم مىباشد که بر اثر مصروف گشتن آن، سرخوشى و سرمستى ایجاد شده و فرد متلذذ مىگردد.
لوئی معتقداست نظریهٔ انرژى مازاد بهعنوان نوعى شیوهٔ تبیین کلى بازی، دو نقطهٔ ضعف دارد: اولاً نمىتواند میان اشکال مختلف بازى فرق بگذارد، ثانیاً فقدان بازى را در گروههاى معینى از کودکان از قبیل معلولان ذهنى که در مؤسسات ویژه زندگى مىکنند تبیین نمىکند.
نظریه رفع خستگی
براساس نظریهٔ پاتریک - Patrikنظریهٔ رفع خستگى با عنوان تنشزدائى - Relaxation Theoryاخیراً مورد توجه قرار گرفته است. انسان کنونى در فضاى پُر تحولى که قرار گرفته است روزبهروز باید با تغییرت مختلف روبهرو شده و آنها را تحمل نماید و با توجه به اینکه از لحاظ جسمى و روانى ظرفیت محدودى دارد در مقابل تغییرات روزبهروز فزاینده گاهى مقاومت خود را از دست داده و به شیوههاى ارتباطى غیرعادى و ناسالم پناه مىبرد. پیشرفت تمدن، رشد مشاغل: پیچیدگى روز افزون زندگى و انجام کارهائى که به جنبش و حرکت بیشتر نیاز ندارد به همراه هزاران نتیجهٔ ناخواستهٔ تمدن، خستگى و فشار روحى را به ارگانیسم انسانى وارد مىآورد، بهطورىکه در وضعیت کنونى سرگرمىهاى افراد نیز حالت تکرارى بهخود گرفته و خستگى افراد را بیشتر مىکند و بیشتر این وضعیتها به قول اریک فرام - Arich Frommناشى از گسست رابطهٔ طبیعى بین انسان و محیط مىباشد. انسانهاى اولیه چون با طبیعت ارتباط تنگاتنگ و طبیعى داشتهاند لذا فعالیت جسمى و تحرک آنها بیشتر بوده و بنابراین انرژى مازادى در آنها باقى نمىماند ولى امروزه که انسانها از این ارتباط محروم هستند ناگزیر جهت رفع تنش و نیل به آسایش و آرامش به بازى روى مىآورند. آنهائى که به خاطر هیجان، خود را از پل مىاندازند، آنهائى که در آسمان از هواپیما بیرون مىپرند و یا آنهائى که مىخواهند روى آب راه بروند و ... همه در جستجوى وضعیتى هستند تا آنها را از یکنواختى زندگى بیرون بیاورد.
در نظریهٔ رفع خستگى یا نظریهٔ تفریحات (Recreation Theory) برخلاف نظریهٔ انرژى مازاد اعتقاد بر این است که بازى عامل یا طریقهاى است که بدان وسیله انسان انرژى از دست رفتهٔ خود را جبران مىکند این نظریه را به لازاروس - Lazarusنسبت مىدهند، وى نظر خود را در اعتراض به انرژى مازاد اینگونه مطرح مىکند که بازى فرصتى است جهت آرامش و بازگرداندن نیروهاى ذهنى از دست رفته. لازاروس اعتقاد دارد از آنجائى که انجام کار یا فعالیت نیاز زیادى به انرژى دارد ارگانیسم نیز جهت تأمین انرژى از دست رفته به استراحت نیاز پیدا مىکند ولى استراحت صِرف، جهت تأمین انرژى مصرفى کافى نیست و در این میان بازى نقش اساسى در تأمین قواى از دست رفته ایفاء مىنماید.
- مقایسهٔ نظریات انرژى مازاد و رفع خستگى:
مفاهیم مربوط به نظریات انرژى مازاد و رفع خستگى با یکدیگر تناقضى ندارد هر چند که در ظاهر اینچنین استنباط مىشود. هر دو این نظریه تحت شرایط متفاوتى عمل مىنمایند. در هر دو نظریه تأثیر بازى در سلامت جسم ضرورى تشخیص داده شده و فعالیت، حرکت و جنبش عنصر لازم بازى تلقى شده است و در نظریات فوق تلویحاً هدفدار بودن بازى تأیید شده، تفریح، سرگرمى و نشاط نیز جزو کیفیت بازى معرفى شده است.
اشکالات و ایرادات مختلفى به نظریات فوق نسبت مىدهند از جمله اینکه اگر نظریهٔ انرژى مازاد اسپنسر را ملاک بدانیم باید فعالیتهاى مختلفى را که از کودک سر مىزند نیز بازى بدانیم چراکه این فعالیتها نیز انرژى مازاد را از ارگانیسم خارج مىکند و نیز سؤال دیگرى به اینصورت مطرح مىشود که آیا فعالیتهاى انفرادى کودکى که با خود مشغول بوده و تحرک بیشترى ندارد نیز بازى مىباشد؟
و اگر تئورى لازاروس را ملاک بدانیم خواب رفتن کودکان بعد از بازى که اکثراً بهعلت خستگى است چگونه توجیه مىشودبهعبارت دیگر آیا به خواب رفتن کودکان بعد از بازى دلیلى بر کاهش انرژى آنها نیست؟ پس چگونه بازى فرصت جبران انرژى از دست رفته تلقى مىشود
یکى از معایب عمدهٔ این نظریات توجه به بُعد جسمى مىباشد یعنى هر دو نظریه از بُعد جسمى به بازى نگریسته و سایر کارکردهاى آن را کمتر مورد توجه قرار مىدهند. (مثل نقش بازى در اجتماعى کردن کودکان) نوع بازى و کیفیت آن نیز در این نظریات فراموش شده و یا به اندازهٔ کافى به آن پرداخته نشده است.
نظریهٔ پیشتمرینى
نظریات پیشتمرینى در بازى اعتقاد دارند فعالیتهائى را که کودکان در بازى انجام مىدهند در واقع نوعى آمادهسازى آنها براى زندگى آینده است و در بازى فعالیتهائى تمرین مىشود که براى آیندهٔ فرد ضرورى است. نظریات پیشتمرینى این اندیشهٔ در خور توجه را مطرح مىکنند که بازى فرصت مهمى در اختیار فرد قرار مىدهد تا فعالیتها و مهارتهاى لازم را در مراحل بعدى زندگى تمرین نماید و بازى عاملى است که براى رشد نیروهاى خام و آمادهسازى آنها براى استفاده در زندگى بهکار گرفته مىشود
بر اساس این نظریات بازى یک کنش بیولوژیک است و هدف آن آماده ساختن کودک براى زندگى است. صرفنظر از درستى و نادرستى این نظریه به یقین مىتوان گفت که کودک در بازىهاى گوناگون راه و رسم زندگى را یاد مىگیرد
در نظریات پیشتمرینى به چند تعبیر و تفسیر از بازى پرداخته شده است که در زیر به چند مورد آن اشاره مىشود:
نظریهٔ غریزى مکدوگال (Mcdogal)
نظریهٔ انرژى مازاد