فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:75
فهرست مطالب:
نگاهی اجمالی به زندگی ابن خلدون :
محل تولد و آموزش ابن خلدون :
مشاغل اداری و سیاسی ابن خلدون:
فراغت به جهت تالیف :
ابن خلدون وقوانین اندیشه
محور نظریه¬ی ابن خلدون چیست؟
نظریه¬ی ابن خلدون و منطق:
ابن خلدون و چرخه¬ی اجتماعی:
ابن خلدون و اصل درجه¬بندی:
ابن خلدون و تفسیر تاریخ:
اشتباهات مورخان سنّتی:
ب ـ ابن خلدون ـ به منزله ی مفسر تاریخ:
دوران پیش از ابن خلدون
دوران بعد از ابن خلدون
آ. دیباچه:
ب ـ مقدمه :
ج ـ کتاب اول:
باب اوّل:
باب سوم:
باب چهارم:
باب پنجم :
باب ششم:
شمولیت جهانی در نگاه او به تاریخ:
. علیّت:
4. حرکت یا « دینامیک
محتوای مقدّمه :
مقدّمه شامل این موارد می باشد :
انگیزه ابن خلدون از نگارش مقدّمه :
و در وصف کتاب خویش می نویسد :
اندیشه ی سیاسی ابن خلدون
ابن خلدون:
مبدء اجتماع سیاسی:
دولت سازمان دهنده ی اجتماع:
عناصر نیروی دولت:
ارکان فلسفه ی ابن خلدون:
طبیعت سلطه:
ابن خلدون و منطق ارسطویی
مقدمه:
ابن خلدون و مبدأ عقلانیت
چکیده:
اکنون به بررسی دیدگاه علامه ی مغرب عبدالرحمن بن محمد معروف به ابن خلدون می پردازیم. او در سال 732 هجری در تونس متولد گردید و در سال 808 هجری از دنیا رفت. جدش خالد بن عثمان بود و به رسم متداول احترام در مغرب، با افزودن « واو و نون » به آخر اسم به ابن خلدون مشهور گردید.
در کودکی قرآن را در نزد پدرش که اولین معلم او بود، آموخت. ضمن آنکه در محضر برخی از دانشمندان آن دوران تلمذ نمود که به نام ایشان و مهم ترین کتاب های فرا گرفته در محضرشان اشاره کرده است، اما به سبب هجرت دانشمندان و ادباء از تونس به جهت انتشار وبا در سال 750 هجری به شکلی زود هنگام در هجده سالگی از تحصیل باز ماند. از این رو به کارهای عمومی و سیاست در کنار استمرار بر مطالعه، نگارش و آموزش پرداخت. اولین کار او سمت « کتابت العلامه » یا دیوان رسائل در تونس بود. سپس عهده دار مناصب گوناگونی در مناطق مختلفی شد و در کوران دسیسه هایی قرار گرفت که گاه خود نیز در آنها مشارکت می نمود.
برخی از مورخان بر این باورند که ابن خلدون فرزند زمانه ی خویش است. لذا جایز نیست که ما او را قهرمانی جدا از شرایط زمانه و میراث فکری عصرش در نظر آوریم. بنا بر اعتقاد ایشان، او از کوشش های مورخان پیشین به ویژه زمانی که اندیشه ی تاریخی را از اتکا بر ( صرف ) امر منقول خارج ساخته و به افق هایی از چند فرهنگ در تمدن های بشری پیوند می دهد، بهره برده است. چه آنکه تعلیل عقلی از منابع تاریخی از دوران مسعودی موجود است. [1]
ما مخالف این بیان به شکل عام آن هستیم. با این باور که عبدالرحمن بن خلدون پدیده ای فراتر از دوران خود بوده است. او در چهارچوب عصر خویش خوش درخشید و بسان درخشش خورشیدی پیش از غروب مرحله ای از مراحل تمدن بود. لذا با نظر علامه مالک بن نبی موافقیم که عصر ابن خلدون در سطح او نبوده است. چه اگر این امر محقق می گردید، مقدمه ی ابن خلدون به نقطه ی عطفی در مسیر ایجاد فرهنگ اسلامی مبدل می گشت.
دوران ابن خلدون شاهد سقوط آخرین دولت بزرگ مغربی و اندلسی بود. و آن دولت موحدان بود که به توسط مهدی بن تومرت ( از نظر فکری ) و عبدالمؤمن بن علی ( از نظر سیاسی ) پیش از نیمه ی سده ی ششم هجری تاسیس شده و به سه دولت تقسیم شده بود:
حفصی ها در افریقا ( تونس ) بنو عبدالواد ( بنو زیان ) در الجزایر بنو مرین در مغرب اقصی.
عصر ابن خلدون مانند عصر ابن حزم اندلسی در سده ی پنجم هجری، دوران دسیسه ها و چند دستگی هایی است که او را ناچار به وارد شدن در آن ساخت. و البته این مدعا منجر به انکار تاثیر پذیری ابن خلدون از برخی از مورخان مسلمان پیش از خود که دارای اندیشه های متکاملی در تفسیر تاریخ بودند، نمی شود. در راس ایشان که ابن خلدون ابن حزم اندلسی قرار دارد که ابن خلدون برغم عدم تصریح از او نقل نموده و بر آثارش اعتماد کرده است.
برخی مثال های تاریخی ابن خلدون به جهت بیان « اشتباهات و پندارهای واهی مورخان و بیان علت آن » از دایرة المعارف « الفصل » ابن حزم اقتباس شده است. ضمن آنکه ابن خلدون از نقد ابن حزم بر این اشتباهات و اوهام نیز استفاده کرده است.
مقایسه ی نوشته ی ابن حزم در نقد تورات در کتاب علمی « الفصل فی الملل و الأهواء و النحل » و مقدمه ی ابن خلدون به خوبی نشاندهنده ی میزان اقتباس ابن خلدون، حتی در شواهد و مثال ها، از ابن حزم است. و ما آن را در کتاب خود تحت عنوان « ابن حزم الاندلسی و جهوده فی البحث التاریخی و الحضاری » به طور مبسوط بیان نموده ایم.[2] و چه بسا که ابن خلدون از طرطوشی مؤلف « سراج الملوک » نیز بهره برده است. ضمن آنکه حق این است که ابن خلدون جهشی بزرگ، و نقطه ی عطفی جدید و برجسته در سیر روش شناسی تاریخ می باشد.
نگاهی اجمالی به زندگی ابن خلدون :
نام وی عبدالرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی از خاندانی ریشه دار و قدیمی در اندلس بود. نسب او به خالد ( خلدون ) بن عثمان ـ اولین شخصی از این خاندان که وارد اندلس گردید ـ باز می گردد و ابن حزم نسب این خانواده را به یکی از صحابه بنام « وائل بن حجر » باز گردانده است.
محل تولد و آموزش ابن خلدون :
ابن خلدون در شهر تونس در اوّل ماه رمضان سال 732 هجری قمری متولد گردید. پیش تر، با سیطره ی مسیحی ها بر اندلس، خاندان بنی خلدون همراه با ( خاندان ) حفصی ها از آنجا به تونس مهاجرت نموده بودند. وی قرآن و تجوید را از « الوادی آشی » و « ابن عبدالسلام » و دیگران و قراءات را از « محمد بن سعد بن براده آموخت و در ادامه علوم عربی را از پدر و « ابی عبدالله الحصائری » و فقه را از محمد بن عبدالله الحیانی و محمد بن عبدالسلام فرا گرفت. سپس به آموختن منطق، علوم طبیعی و ریاضیات روی آورد و در سن هجده سالگی به دلیل شیوع وبا و مهاجرت اکثر دانشمندان به مغرب اقصی در تونس از آموزش باز ماند.
مشاغل اداری و سیاسی ابن خلدون:
او پس از بازماندن از تحصیل، زندگی خود را با شغل ناچیز کاتب در دیوان وزیر دولت حفصی پی گرفت. پس از آن به سبب وجود دانشمندان به مغرب اقصی مراجعت نمود و او که در سودای تصاحب منصبی عالی بود، عضو مجلس علمی سلطان ابی عنان و کاتب سلطان و از مقربین درگاه وی گردید. در این دوران وارد فعالیت سیاسی و تحولات شد و چنانکه نظریه ی او در زمینه ی عصبیت ـ که بعدها در مقدّمه نگاشت ـ لازم می داشت، درصدد همراهی با عصبیت نیرومند بر آمد. او آرزوهای بلندی در سر می پرورانید و از نزدیک شاهد دسیسه ها ی پشت پرده کاخ ها ی سلاطین می بود و در آن به جهت تحقق اهدافش شرکت می جست ابن خلدون همچنان میان دولت ها در حرکت و جابه جایی بود تا آنکه به سمت رئیس الوزرایی امیر بجایه ( در سال 766 هجری ) رسید. سمتی که تنها یک سال ادامه یافت و در طی آن به امر حکومت و نیز اشتغالات علمی پرداخت. در آن هنگام با آنکه ابن خلدون دارای مهم ترین سمت سیاسی پس از سلطان بود، امّا طبق روالی که در زمان سکونت خویش در شهرهای بزرگ داشت، به تدریس منظم در جامع بزرگ پایتخت اشتغال ورزید. این نمای متفاوت دیگری از شخصیت ابن خلدون را نشان می دهد. او با علاقه ی بسیار به علم به آموزش آن اشتغال داشت. پس از رها نمودن این منصب، با سکونت در شهر بیسکره، فعالیت های سیاسی خود را تا سال 776 هجری با ارتباط با قبایل عرب ادامه داد. در این زمان متوجه گردید که آرزوهای وی قابل تحقق نبوده و از این رو با ترک فعالیت سیاسی به اشتغالات علمی پرداخت. دولت های هم عصر او آماج تحولات و دسیسه های بی پایانی بود که در آن دول توانمند، دول ناتوان را از میان بر می داشتند. دسیسه هایی که پایانی نداشتند. ابن خلدون پس از واقع شدن در کوران حوادث و دسیسه های سیاسی متمایل و مشتاق به بازگشت به سوی علم گردید. این امر در خاندان او ریشه دار بود. چه آنکه برخی از ایشان از دانشمندان و برخی دیگر از وزرای دوران خود بوده اند.
فراغت به جهت تالیف :
ابن خلدون در زمان عهده داری مناصب اداری و سفارت خود از سوی پادشاهان، با بسیاری از قبایل عرب آشنایی داشت. هنگامی که از فعالیت سیاسی دوری گزید، به یاد آورد که دوستانی در میان بنی عریف در قلعه بنی سلامه دارد. لذا از سلطان تلمسان اجازه خواست تا در آنجا به صورت مهمان زندگی نماید و با قبول این درخواست، وی و خانواده اش به آن مکان دور افتاده منتقل گردیدند. او در آنجا به مدت چهار سال فارغ از تمامی رنج ها و سختی های دوران تکاپوی سیاسی اش زندگی نمود. در همین قلعه بود که نگارش کتاب « العبر » را آغاز کرد. در ابتدا هدف وی نگارش اثری در زمینه دولت های هم عصر خویش در مغرب بود. سپس نگارش مطالبی پیرامون دولت های اسلامی شرق را نیز مد نظر قرار داد. گرایش ابن خلدون به تاریخ بازکاوی گذشته به جهت شناخت حاضر و مطالعه حاضر به جهت شناخت گذشته بود. او با توجه به تجربه پربار سیاسی خویش به این سئوال پرداخت که چرا دولت ها به شکلی سریع به فروپاشی می رسند ؟ چگونه دولت ها شکل می گیرند ؟ و چگونه استمرار آن ممکن می گردد ؟ و از خلال مطالعات تاریخی خود و با پی بردن به اشتباهات مورخانی چون مسعودی و دیگران، به نگارش مقدّمه همت گمارد و به تبیین اشتباهات فوق پرداخت. لکن بدان کاملا نپرداخته بود که به تعبیر خود او بارش کلام وی را به نوشتن درباره ی کیفیات عمران انسانی و شهرنشینی و ایجاد دولت ها و پدیده های واقع در آن که از خلال تاریخ قابل تفسیر می باشند کشانید. چنانکه می نویسد :
« و در زمینه ی آغاز پیدایش شعوب و دولت ها و آنچه در عمران از قبیل دولت و ملت و شهرو بادیه، عزت و ذلت، فراوانی و کمیابـی، علـم و صـناعت و گردآوری ثروت و از دست دادن آن و کیفیات واژگون شدن و پراکندن اقوام و دولت ها و آنچه روی داده و آنچه مورد انتظار است هیچ فروگذار نکردم، بلکه جملگی آنها را به طورکامل آوردم و براهین آنها را آشکار کردم. »
گویی عقل پویا و ذهن سر زنده اش به همراه معلومات بر گرفته از دوران تحصیل و نیز تجربه ی پر ارزش سیاسی اش و شناخت خلقیات مردم ، اندوخته ی او در تحلیل و تفکر در این زمینه ها بود که با آغاز نگارش همچون چشمه ای پر آب افکار خویش را به فوران در آورد. پس از آنکه مقدّمه را در پنج سال نگاشت، دریافت که علمی نوین را به عرصه ی وجود در آورده است.
« گویی این شیوه، علمی مستقل است زیرا برای خود دارای موضوعی است که آن « عمران بشری » و « اجتماع انسانی » است. و دارای مسایلی است که عبارت می باشند از عوارض و کیفیاتی که به ذات عمران بشری یکی پس از دیگری می پیوندند. بدان که سخن راندن در این زمینه امری جدید، شگفت آور و پر سود است که من بر آن مطلع شدم و پژوهش پیرامون آنرا انجام دادم » .
پس از اتمام تالیف کتاب ( مقدّمه و تاریخ وی بنام عبر ) نسخه ای از آن را به سلطان تونس ـ که وی را تکریم و تجلیل نموده و ابن خلدون را به نزد خویش دعوت کرده بود ـ اهدا نمود. ولی او مصمم به دوری از سیاست و مناصب دولتی بود از این رو تونس را به نیت انجام فریضه ی حج و استقرار در مشرق ترک نمود. در سال 784 هجری به اسکندریه و سپس به قاهره رسید. در آن روزگار مصر و سرزمین های شام در سیطره و حکمرانی « ممالیک » قرار داشتند. او در قاهره سکنی گزید و دولت فوق او را ارج نهاد. او در آنجا منصب قضاوت و تدریس را بر عهده گرفت و فرصت خوبی در تنقیح مقدّمه و کتاب العبر بدست آورد. در این دوران جز در همراهی سلطان با لشکریان ـ که به جهت دفاع از دمشق در برابر تیمور لنگ حرکت نمودند، ـ فعالیت دیگری در امور سیاسی ننمود. بقیه ی عمر ابن خلدون در قاهره به تدریس و قضاوت گذشت و هیچگاه به مغرب بازنگشت و سرانجام در سال 808 هجری درگذشت. « ابن حجر » با وجود انتقاد بر او در تملک شخصی اشیایی، در بیان قرار گرفتن وی در منصب قضاء می گوید: « ابن خلدون در منصب قضاء تنها به صیانت شهرت داشت و از « عینتابی » نقل است که « او دینداری فاضل، صاحب اخبار، شگفت انگیز و خوش مجلس بود. » ابن خلدون به موضوعاتی پرداخت که پیش از او کسی بدانها نپرداخته بود. برخی از مورخان پدیده های اجتماعی را چنان که بودند به وصف در می آوردند. کتاب های اخلاق و وعظ نیز به باید ها توجه نموده و شاگردان فلسفه ی یونانی فرو رفته در خیال، به نگارش در باب مدینه ی فاضله مشغول بودند. در چنان وضعی ابن خلدون ظهور نمود و به مطالعه ی پدیده ها به جهت شناخت قوانینی که بر آن حاکم بوده و جریان دارد و شناخت ارتباط میان نتایج و اسباب آن و وضع نظریه هایی در تاریخ پرداخت. او در این زمینه از همه ی کسانی که پس از او در اروپا تا پایان قرن نوزدهم به این موضوعات پرداختند مانند « ویکو » ایتالیایی و « آگوست کنت » فرانسوی پیشتاز بوده است. حال این پرسش مطرح است که آیا این اتفاقی ناگهانی و خارق العاده بوده و یا اندوخته ای از فرهنگ و علوم اسلامی است که پیش از ابن خلدون ( علاوه بر ویژگی های شخصی اش ) آشکار و بازنگری گردیده است ؟
برخی از شرق شناسان و اتباع ایشان تلاش می نمایند که ابن خلدون را از چهارچوب نگرش اسلامی خارج سازند. آنها درصدد اثبات این امر هستند که مقدّمه یک اتفاق ناگهانی و یا تحت تاثیر مطالعات منطقی وفلسفی بوده است. امّا با مطالعه ی عمیق در مقدّمه معلوم می شود که آن تنها می تواند نتیجه ی علوم متعدد و فرهنگ گسترده ای به همراه تفکری عمیق و تجربه ای ثمربخش باشد.