مشخصات این فایل
عنوان: معنای هنر با روشهای گوناگون و از نظر نظامهای فکری و جهانبینیهای مختلف
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 30
این مقاله درمورد معنای هنر با روشهای گوناگون و از نظر نظامهای فکری و جهانبینیهای مختلف می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله معنای هنر با روشهای گوناگون و از نظر نظامهای فکری و جهانبینیهای مختلف می خوانید :
در دوران مبارزات ضد اشغالگران ژاپنی در چین بیش از جنگ دوم جهانی و در ابتدای جنگ، رهبران چینی هنر را به سمت مضمونهای ملی و ضد ژاپنی سوق دادند. هنگامی که نوبت مبارزه با استعمار آمریکا فرا رسید مائو رهبر انقلاب بزرگ چین به طور صریح و آشکار هنر را به سمت مبارزات ضد آمریکایی جهت داد. به طوری که پیداست و تاریخ نیز نشان داد اولاً این برای یک دوره معین معتبر بود و دوم اینکه تمامی وجوه گسترده هنر نمیتوانست در این رویکرد خلاصه شود. مائو رویکردی دستوری (هنجارآفرین) ارائه داد برای اینکه تمام جامعه بر علیه آمریکاییان « تجاوزگر» و جانشین اشغالگران ژاپنی بسیج شود. اما دیدیم همانگونه که مرحله اول مبارزات ضد ژاپنی موقتی، نسبی، مقطعی، و جزئی یا بخشی بود، مرحله بعدی نیز یک دوران معینی داشت. پس باید به جنبة نسبی این رویکردها و رهنمودها توجه شود و اساساً نباید اینها را تعریف ـ چه رسد به یک تعریف جامع ـ از هنر تلقی کرد.
نمونهای از این هدفسازیها و رویکردهای هنجارآفرین در جامعه خودمان که اتفاقاً از نمونه چینی آن جامعتر و پویاتر و ماندگارتر است، راهبرد رهبر فقید انقلاب خودمان است. در این رویکرد، هنر «بیان درد و رنج اقشار و طبقات محروم و در خدمت مبارزه با مرفهین بی درد» (نقل به مفهوم) توصیف و تلقی شده است. این راهبرد در عین حال که ظاهراً دارای یک مضمون مرامی (ضد طبقاتی) است، یک هدف قویاً توسعهگرا محسوب میشود. زیرا توسعه اجتماعی همانطور که پیش از این آمد، بدون تعمیم امکانات و بدون حذف امتیازات بهره کشانة طبقاتی مقدور نیست.
در این رهنمود، رهبر جامعه به طور داهیانهای متوجه اهمیت سرنوشتساز هنر در جلب توجه و هدایت مردم در امور اجتماعی بوده و خواسته است هنر را در مهم ترین اهداف مرامی به خدمت بگیرد. نکته جالب دیگر به نظر من در این رهنمود این است که رهبری نخواسته مسأله مبارزه طبقاتی را همچون امور دیگر رأساً و از طریق قدرت سیاسی یا دولتی حل و فصل نماید، بلکه به خاطر اهمیت وافر قضیه و جنبة اجتماعی قوی آن خواسته است از طریق پایههای هرم جامعه یعن مردم پیگیری شود؛ به همین جهت متوجه مهمترین اهرم قدرت معنوی و مردمی یعنی هنر شده است.
از این نمونهها در تاریخ ملتها به وفور یافت میشود. اما نکته مهمتر این است که هنر در عین حال با توسعه و تحولات و انقلابات اجتماعی، علمی، فنی و صنعتی، یک رابطة خودبهخودی متقابل دارد. به عنوان یک نمونه، پیدایش ماشین بخار و انقلاب صنعتی و به دنبال آن تبدیل تولید کوچک به تولید انبوه علاوه بر تأثیر روی هنرهای کاربردی موجود، انواع هنرهای کاربردی دیگری نیز آفرید (نظیر گرافیک) و همچنین روی هنرهای محض به خصوص نقاشی تأثیر مهمی گذاشت. هتر آبستره در این زمان پیدا شد و خدمت زیادی به تولید صنعتی و تولید انبوه کرد. این امر تأثیرات پی در پی (بازتاب آفرین) خود را روی سلایق و اذهان عموم به جا گذاشت و از این طریق نیز باعث دگرگونی مضاعف هنرهای کاربردی شد.
یک مضمون مرامی (ضد طبقاتی) است، یک هدف قویاً توسعهگرا نیز محسوب میشود. زیرا توسعه اجتماعی همانطور که پیش از این آمد، بدون تعمیم امکانات و بدون حذف امتیازات بهره کشانة طبقاتی مقدور نیست. در این رهنمود، رهبر جامعه به طور داهیانهای متوجه اهمیت سرنوشتساز هنر در جلب توجه و هدایت مردم در امور اجتماعی بوده و خواسته است هنر را در مهمترین اهداف مرامی به خدمت بگیرد. نکته جالب دیگر به نظر من در این رهنمود این است که رهبری نخواسته مسأله مبارزه طبقاتی را همچون امور دیگر به نظر من در این رهنمود این است که رهبری نخواسته مسأله مبارزه طبقاتی را همچون امور دیگر رأساً و از طریق قدرت سیاسی یا دولتی حل و فصل نماید، بلکه به خاطر اهمیت وافر قضیه و جنبة اجتماعی قوی آن خواسته است از طریق پایههای هرم جامعه یعنی مردم پیگیری شود؛ به همین جهت متوجه مهمترین اهرم قدرت معنوی و مردمی یعنی هنر شده است.
از این نمونهها در تاریخ ملتها به وفور یافت میشود. اما نکته مهمتر این است که هنر در عین حال با توسعه و تحولات و انقلابات اجتماعی، علمی، فنی و صنعتی، یک رابطة خودبهخودی متقابل دارد. به عنوان یک نمونه، پیدایش ماشین بخار و انقلاب صنعتی و به دنبال آن تبدیل تولید کوچک به تولید انبوه علاوه بر تأثیر روی هنرهای کاربردی موجود، انواع هنرهای کاربردی دیگری نیز آفرید (نظیر گرافیک) و همچنین روی هنرهای محض به خصوص نقاشی تأثیر مهمی گذاشت. هنر آبستره در این زمان پیدا شد و خدمت زیادی به تولید صنعتی و تولید انبوه کرد. این امر تأثیرات پیدرپی (بازتاب آفرین) خود را روی سلایق و اذهان عمومی به جا گذاشت و از این طریق نیز باعث دگرگونی مضاعف هنرهای کاربردی شد.
با آنچه که در مورد نقش فرهنگی و آموزشی هنر گفته شد دیگر نقش آن در توسعه جامعه مدنی آشکار است. انتقال مفاهیم و احساسات سازندگی، همزیستی و خوشبختی جمعی، آشکار نمودن عدم امکان تحقق جزائر خوشبختی در میان دریائی از بدبختی، آموزش روحیه مشارکت و همکاری و کار جمعی، همسازی و همیاری و در یک کلام تقویت احساس و خرد جامعه باورانه و تقویت رفتارها و هنجارهای جامعه پذیرانه (عقلانیت آئینی) و همچنین گسترش، تعمیق و شکوفایی عقلانیت معنایی، از خیرات و برکات اشاعه و ترویج هنر برای تأسیس و تقویت جامعه مدنی است. به ویژه در جامعه ما که به نظر میآید فردگرائی و فقدان روحیه جمعی و مشارکت اجتماعی علتالعمل بسیاری از نقاط کور ایجاد شده در راه پیشرفت و توسعه مادی و معنوی است، هنر میتواند نقشی بیش از نهادهای اقتصادی، علمی، فنی، حقوقی و ... بازی کند. چرا که تا احساسات و عواطف آدمیان دگرگون نشود تحولی عمیق در جامعه رخ نخواهد داد. احساسات در شخصیت آدمی مبنای دگرگونی و عقاید رویه آن است. به طوری که وقتی هم که تغییراتی در طرز فکر و اعتقادات آدمیان به وجود آید تا وقتی تبدیل به نوعی احساس (به عنوان بدیل آن فکر و عقیده) از خود و از پیرامون خود نشود، شخصیت فرد و جامعه به طور عمیق و بازگشتناپذیر متحول نخواهد شد. تحولات و انقلابات اجتماعی هنگامی رخ میدهد که احساس و نگاه (نگرش) آدمیان نسبت به اشیاء و پدیدهها دگرگون شود. به همین ترتیب تا هنگامی که فرآیندهای تجربی و عقیدتی تبدیل به احساس و عاطفه نشود سلوک و منش آدمیان عمیقاً دگرگون نمیشود. احساس و عاطفه مقولهای روحی و مقدم بر دیگر آدمی است. احساس و عاطفه نسبت به چه چیزهایی قابل دگرگونی است. نسبت به دیگری، نسبت به همکار، نسبت به فرزند، نسبت به فرادست نسبت به فرودست، نسبت به خویشتن، نسبت به کسی که با انسان موافق نیست یا مخالف است، نسبت به گروه، نسبت به خانواده، نسبت به رفیق، نسبت به دشمن، نسبت به جامعه، و خلاصه احساس نسبت به هر شیی یا هر پدیدهای که فرد با آن روبرو میشود و برخورد میکند، میتواند بسیار متفاوت باشد. هنر و ادبیات سراسر مشحون از برخورد حسی و عاطفی انسان با اشیاء و پدیدههاست؛ به خصوص شعر در سنت ادبی خودمان.
به طوری که ملاحظه میکنید این نظریه نزدیک به دیدگاه عرفانی است که به موجب آن پاکی و صفای درونی منشاء شناخت صحیح است و برای پاکی و صفای درونی سیر و سلوک و عمل پلایشگر لازم است. بد نیست پایان سخن را به این آیه شریفه در مناسبت با موضوع دگرگونی اجتماعی مزین کنیم که چه خوب متضمن مقصود است، که « ان الله لایغییروا ما بقوم حتی یغییروا ما بانفسهم» (رعد11)؛ هنر یکی از ابزارهای مهم ایجاد تحول در نفس آدمیان است، بیش از علم و دانش.
دانلود مقاله معنای هنر با روشهای گوناگون و از نظر نظامهای فکری و جهانبینیهای مختلف