در این تحقیق می خوانیم:
در آفاق پر اشراق عرفان ناب قرآنى، عرفاى عالى مقام بر آنند که حق تعالى به ذات خود و از حیث ذاتش مستغنى از جهان و جهانیان است، و او را با اشیاء که کثرات جهان است، ارتباطى نیست، ارتباطش با عالم و ارتباط عالم با او با اسماء و صفات است.اسم، در عرف عرفا، ذات و حقیقت وجود با تعینى از تعینات و به اعتبار ملاحظه آن با صفتى از صفات است.
اسماى نامتناهى حق تعالى مقتضىاند که هر یک مظهرى داشته باشند، تا اثر آن اسم در آن مظهر به ظهور بپیوندد و همه اسماء در حیطه اسم« اللّه»است که اسم اعظم است و اعظم اسماء در مقام تجلى است که همه اسماء را در بر دارد.نبى ختمى(ص)مظهر اسم اعظم جامع است، اسماء الهى میان اعیان ثابته و حقیقت حق رابطاند، بین حق و اسماء او، حضرت اسم اعظم، واسطه ارتباط است که هر اسم را به مظهر خود پیوسته مىسازد و فیض و کمالات را از اسم« اللّه»بماسواى آن مىرساند، پس اسم اعظم در همهاسماء جلوهگیرى مىکند.چه، هر اسمى از اسماء عبارت است از ذات مسّمى به اعتبار صفتى مانند علیم به اعتبار علم و قدیر به اعتبار قدرت.با این قیاس سایر اسماء، اما الله، ذات مسّمى به اعتبار همه صفات و اسم اعظم است و مظهرش رسول الله است.
مرتبه نبوت و ولایت از شئون اسماى الهى محسوب مىگردد و نبوت و ولایت مطلقه را مظهر اسم اعظم جامع الله داراست که حقیقت محمدیه است.
در این مقال، شعاعى از خورشید حقیقت محمدى انعکاس مىیابد و قلم را به زیبانگارى مىگمارد و این نکته، چهره مىگشاید که حضرت نبى ختمى(ص) کاملترین انبیاست، چه، مظهر نبوت مطلقه است.
همه انبیاى دیگر از مشکات نبوت او فیض نور و فروغ نبوت مىگیرند و پرتو نبوى بر آنان از دریاى نور نبوت خاتم انبیاء فیضان مىکند، بر همه انبیاء و اولیاى کامل، شعاع نبوت و ولایت از خورشید تابان جلیل حقیقت محمدى مىتابد.
مقام ذات خلوت بىنشانى هستى
در هستى خانه و سراى وجود، موجود حقیقى یکى بیش نیست و او وجود حق و هستى مطلق است، اما مراتب بسیار در بر دارد و داراى شئون و مظاهر و درجات است، حقیقت وجود که حقیقت حق است؛در مرتبه غیب ذات و در مقام بىنشانى تعین برانداز و تقیدسوز است و هیچ اعتبار و قید را بدو راه نیست، حتى از قید اطلاق نیز عارى است.
در این مرتبه او را اسمى و رسمى نیست، آرى حضرت هویت، مرتبه لاتعین و ملاحظه ذات بىهیچ قید و اعتبار است، به اعتبار غیب، هویت وجوبى الهىاش بىنشان است و در کمال عز خود استغراق دارد، از نسبت نعت و صفت نیز در این مقامبرى است و جز از او میسر نیست.
اسماء و صفات و نسب و اضافات مضمحل در ذات است، حکم ظهور در بطون و واحدیت در احدیت نهفته است، هر دو در سطوت وحدت رنگ باخته و در او پیوسته است، نام عینیت و غیریت و اسم و رسم و نعت و صفت و ظهور و بطون و کثرت و وحدت و وجوب و امکان منتفى است و نشان ظاهریت و باطنیت و اولیت و آخریت در پرده اختفاست.
تخیلات و اوهام را بر پیرامون جلالت این حضرت گذرى نیست و مرغان ادراکات و افهام، دربال گشایى و پروزا بدان مقام بال و پر شکسته است.الفاظ و لغات در دلالت بدان ذات، آتش به جان دارد و درمانده است و زبان عبارات در بیان آن هویت، شعلهناک و بریده است و وجود بحت محض است، این کمال ذاتى غناى مطلق را در بر دارد، معنى غناى مطلق این است که شئون و احوال و اعتبارات ذات با احکام و لوازمش بطور کلى و جملگى در وحدت ذات مندرجند.
«انّ اللّه لغنى عن العالمین»(العنکبوت/5).
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.