خود ارزیابی درس دریا قای به همراه کلامات جدید
خود ارزیابی درس دریا قای به همراه کلامات جدید
مقاله با عنوان حسابداری تکنولوژی جدید در سیستم های پرداخت قراردادی بیمارستان ها در فرمت ورد در 35 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
حسابداری تکنولوژی جدید در سیستم های پرداخت قراردادی بیمارستان ها
با توجه به تکنولوژی جدید پرداخت در یک سطح ادراکی، سئوالات زیر را باید مورد توجه قرار داد:
تعریف تکنولوژی جدید
اصول طراحی سیستم پرداخت و عملکرد در تکنولوژی جدید
سیستم طبقه بندی
واحد پرداخت
برنامه نویسی و بروزآوری وزن نسبی
بروزآوری های پرداخت
ساختار سیستم پرداخت بیماران سرپائی
پاسخ دهی به هزینه های تکنولوژی
مسائل کدگذاری و طبقه بندی
پیشنهادِ 3A
گروه های طبقه بندی پرداخت گردشی
هزینه های متحمل
پیشنهاد شمارة 3B
پیشنهاد 3C
نحوة برخورد در رابطه با تکنولوژی های جدید در سیستم پرداختی در مورد بیمارانی که بستری می شوند.
ساختار سیستم پرداختی در مورد بیمارانی که داخل بیمارستان معالجه می شوند.
این سیستم پرداختی از سه جزء تشکیل شده است.
پاسخگویی به هزینه های تکنولوژی
روش های قبلی (روش هایی که در گذشته مورد استفاده قرار می گرفتند.)
هزینه های بهسازی مزایا و عملکرد تولیدی در سال 2000
توصیه های ما
پیشنهاد 3D
پیشنهاد 3E
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:44
کشف دنیاهای جدید:
یکی از نقش های حسابداری و حسابرسی اجتماعی و محیطی.
گلن لیمان
دانشگاه جنوب استرالیا، مؤسسه تحقیقات اجتماعی هاوک، نورث تریس، ادلاید 5000، استرالیا.
چکیده:
این مقاله با دیدی انتقادی حسابداری اجتماعی و محیطی مدرن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. در ابتدا، راجع به این موضوع بحث می کنیم که مدل های حسابداری اجتماعی و محیطی نوین بر پایه چهارچوب های لیبرال و فرایند گرایی که برای پیشنهادات و طرح های اصلاحی محدودیت هایی قایلند توسعه یافته اند. پس از آن بر موارد تمرکز حسابداری اجتماعی و محیطی بر شرکت ها خواهیم پرداخت که در این مورد حسابداری اجتماعی و محیطی به عنوان موجودیتی که به سیستم های حسابداری هویت می بخشد و سعی در رفع اشتباهات متداول در این زمینه دارد، عمل خواهد کرد. برای توسعه در ایجاد دیدگاهی جدید نسبت به نقش های اجتماعی و محیطی حسابداری، این مسئله به نظر رسید که آیا افکار کمونیستی نوین می توانند فرایندهای دموکراتیک را تقویت کنند. هدف از این بررسی ترغیب مناظرات و مباحثی است که در حوزة نقش شرکت ها و اثرات آن ها بر طبیعت در بر می گیرند. ما در این زمینه بحث می کنیم که موراد نهفته در تئوری کمونیستی نوعی مدل دموکراتیک می باشند که از طریق آن می توان به طور انتقادی مسیر و هدف حسابداری را به عنوان مؤسسه ای در حوزه عمومی مورد نقد و بررسی قرار داد.
مقدمه:
"حسابداری محیطی" و "حسابرسی محیطی" طی 5 سال گذشته حوزه رو به رشدی برای تحقیقات محققان حسابداری بوده است.1 این مقاله بر پایه همین توسعه ها و پیشرفت های اخیر در حسابداری محیطی انجام شده است تا به سه هدف متعامل زیر نایل شود:
- نشان بدهد که حسابداری محیطی همانطور در حال حاضر نیز به همین گونه است و به عنوان روح حسابداری در شرکت ها به کار می رود تا بتواند بر اشتباهات متداول این بخش اثر گذار باشد.
- ساختارهای لیبرال را که حسابداری محیطی بر پایه آن بنا شده است را مورد بررسی و آزمون قرار دهد و مباحثی را که در اجتماعات گوناگون در این مورد در می گیرد، توضیح دهد.
- مشخص کند که آیا تفکرات کمونیستی مدرن 2 می توانند فرایند های دموکراتیک را که مباحث و مناظرات مربوط به نقش شرکت ها و آثار آن ها بر محیط را ترغیب می کنند، تقویت کند.
در این مقاله، کمونیست به عنوان یک حرکت سیاسی که تلاش های مدل های مدرن لیبرال را که برای پشتیبانی و توسعه چهار چوب های مسئولیت پذیری و قابلیت حسابرسی شدن به کار می روند، مورد چالش قرار می دهد، مد نظر قرار گرفته است.3 کمونیست ها اعتقاد دارند که حوزه تعریف "خوبی" همیشه برای تعریف آنچه که صحیح است کافی نیست، زیرا ملاک استقلال و آزادی در دیدگاه لیبرال می تواند برخی موارد "معنا دار" را مد نظر قرار ندهد.
واژه "معنا دار" به برداشت " تیلور" از بشریت به عنوان حیوانات خودآگاه بر می گردد. تیلور با طرح واژه "خودآگاهی" بحث می کند که هیچ تعریف و توضیح کاملی درباره این که بشر چگونه می تواند برای خویشتن خود احترام قایل باشد، در صورتی که درک کامل از خود نداشته باشد، وجود ندارد (تیلور، 1983، ص 144) درک افراد به عنوان موجوداتی خودآگاهی، از "خوبی" تحت تأثیر "پیش فرض های قوی" ذهنی افراد قرار می گیرد (تیلور 1989) پیش فرض هایی که وابستگی های فرهنگی، اجتماعی و محیطی افراد نشئات می گیرند و فرد هویت خود را به شدت در گرو آن ها می داند.
در اینجا ما بحث می کنیم که چهارچوب های مسئولیت پذیری سخت گیرانه لیبرال پا دادن اطلاعات اضافی به صاحبان سرمایه بدون این که دقیقاً تأثیرات شرکت را بر محیط مورد نقد و بررسی قرار دهند، وضعیت موجود را به وجود آورده اند. رابطه بین چهارچوب های مسئولیت پذیری سخت گیرانه لیبرال و تئوری سرمایه داری منجر به ایجاد یک دید ابزاری نسبت به نقش حسابداری شده اند. در ادبیات مفصل حسابداری اجتماعی و محیطی مدرن نوعی مباحثه دموکراتیک لیبرال و فراینی سخت گیرانه وجود دارد که به شرکت ها نقشی چون مؤسسات عامل تغییرات اجتماعی می دهد (برای مطالعه بیشتر به مؤسسه کانادایی حسابداری رسمی و دارای حق امتیاز، 1992، و بنگاه تحقیقاتی حسابداری استرالیا 1997 مراجعه کنید). 4
علاوه بر این، موانع لیبرال دموکرات بر پایه قراردادهای اجتماعی بین شهروندان ساختاربندی شده اند، که بر این اساس تفکر همکاری آزادانه افراد آن، شناخته می شود. در این مورد بحث می کنیم که ادراک کمونیستی از مسئولیت پذیری، یک قرارداد اجتماعی غیر ضروری است که براساس اصول لیبرال بنا شده است و ارتباط نزدیکی نیز با مفهوم ابزاری استدلال عملی یا کاربردی دارد. تصحیح کمونیستی این مسئله به نظر ضروری می رسد، زیرا نظریات جدید متخصصان حسابداری، مسئولیت پذیری محیطی را به عنوان اجرای فرایندی که مسایل محیطی را با شناخت و تعیین دارایی ها و تعهدات محیطی تا حد امکان، استاندارد کرده است، تعریف کرده اند. تا زمانی که این مشکلات توسط تئوری های جدید حسابداری محیطی تصحیح نشده اند. متخصصان حسابداری به راحتی می توانند حسابداری محیطی را براساس مفاهیم ابزاری آن به عنوان راهی برای قانونی جلوه دادن فعالیت هایشان تعریف کنند. کمونیست ها در مورد گرایش به کاهش دلایل عملی در مقایسه با استدلال های ابزاری که نوعی از استدلال هستند که توسط اقتصاددانان برای رسیدن به بهترین نتیجه با استفاده از کمترین هزینه استفاده می شوند، و دلیل اصلی مشکلات مدل های مسئولیت پذیری لیبرال هستند، نگران هستند. (تیلور 1995، a و b و c)
در این مقاله بحث می کنیم که چهارچوب های حسابداری اجتماعی و محیطی مدرن تمایل به تبعیت از ضوابط ابزاری دارند، بنابراین در حال محدود کردن حوزه خود در استدلال عملی هستند که روش ها و ابزارهایی را که ما توسط آن ها زیر سلطه حکومت قرار می گیریم، تحت نظر قرار می گیریم و کنترل می شوند، را مورد بررسی قرار می دهد. گری، اُوِن و آدامز (1996) مفهومی از مسئولیت پذیر را بر پایه اصول لیبرال راولسیان، توسعه دادند، که در آن، افراد مانند آنچه که در تئوری، هابز آمده است، به شدت تحت تأثیر مفروضات خودخواهانی و فردگرا قرار نمی گیرند (برای مطالعه بیشتر به لیمان، 1995، هاوک 1995 مراجعه کنید) در مطالعات و تحقیقات اصلاح گران مسئولیت پذیری لیبرال، باعث می شود که شرکت ها می توانند متحول شده و مسئولیت پذیر شوند (گری و همکاران، 1995). گری (1989)؛ گری، کاوهی و لورس (1995) توضیح می دهند که حس لیبرالیسم به عنوان وسیله ای برای در برگرفتن انواع علایق گوناگون در جامعه، و تمام آن هایی که نشان دهنده دیدگاه های گوناگون نسبت به فعالیت های شرکت هستند، عمل می کند. با این نتیجه گیری، پروژه گری – اُوِن نشان دهنده دموکراسی مشارکتی است که با بازنگری در تحقیقات راولز (1971 و 1993) و مک فرسون (1979) به دست آمده است. در تأیید دیدگاه های دموکراتیک و لیبرال کلاسیک، عنوان می شود که جوامع مدنی و دولتی می توانند با مشارکت های و ایجاد یک درک مثبت از آزادی که در آن شرکت ها نیز می توانند به گونه ای مسئولیت پذیر شوند که براساس علایق عمومی فعالیت کنند، با یکدیگر همکاری کنند. یک بخش از نقش دولت ایجاد قوانین و ساختارهای فرایندی خواهد بود که به وسیله آن نیازهای صاحبان سرمایه در جوامع دموکراتیک و پلورالیست برآورده شوند. برای ایجاد شناخت رسمی و حقوقی، حقوق صاحبان سرمایه در کسب اطلاعات اجتماعی و محیطی، تئوری نئوپلورالیسم گری – اُوِن دیدگاه لیبرال کلاسیک جامعه مدنی – دولتی را مدون و اصلاح می کند. بدین ترتیب می تواند به نیازهای صاحبان سرمایه پاسخگو باشد. البته با این که نظریات پیشنهادی گری – اُوِن جالب توجه هستند، اما آن ها نوع ادراک از رابطه بین جامعه مدنی و دولتی را که از ضروریات جوامع جمهوری خواه هستند، مشخص نمی کنند. همچنین اهمیت زیادی به نقش مؤسسات شهری به عنوان ابزارهایی جهت غلبه به مشکلات و مدل هال کنترلی و هدایت قوانین دولتی داده نشده است.
عنوان انگلیسی مقاله: The implications of the new capital adequacy rules for portfolio management of credit assets
عنوان فارسی مقاله: مفاهیم قواعد جدید کفایت سرمایه برای مدیریت پورتفولیوی دارائیهای اعتباری.
دسته: مدیریت - اقتصاد
فرمت فایل ترجمه شده: WORD (قابل ویرایش)
جهت دانلود رایگان نسخه انگلیسی این مقاله اینجا کلیک نمایید
ترجمه ی سلیس و روان مقاله آماده ی خرید می باشد.
تعداد صفحات انگلیسی: ۱۸
تعداد صفحات فارسی: ۱۹
چکیده ترجمه:
درطی چند سال گذشته یک بحث گسترده بین افراد متخصص و دانشگاهیان راجع به اینکه آیا یک روش مدیریت پورتفولیو میتواند با بانکها در مدیریت بهتر ریسک سرمایه کمک کند و اینکه چگونه روش مدیریت پورتفولیو برای سهام داران ارزش ایجاد میکند، وجود داشته است. در این مقاله، نویسندگان میگویند که چهار محرک وجود دارد که بانکها را ملزم میکنند هنگام مدیریت دارائیهای اعتباری از حالت معاملاتی به یک روش که بیشتر شبیه به مدیریت پورتفولیو است، حرکت کنند. این چهار محرک عبارتند از: تغییرات ساختاری در بازارهای اعتباری، ناکارآمدی انتقال ریسک به بازارهای وامدهی، افزایش سطح بدهی در ایالات متحده و تغییرات پیشنهاد شده برای کفایت سرمایه. نویسندگان در ادامه هیچ تغییر همزمانی در قواعد مربوط به کفایت سرمایه مشاهده نکردند. به عنوان اولین قدم آنها به سمت همگرایی بین ریسک سرمایه و ترتیب سرمایه برای ریسک سرمایه حرکت کردهاند. این تغییرات مستلزم آن است که بانکها به تلاشهای خود برای ایجاد اولین کلاس از مهارتها و توانمندیهای مدیریت پورتفولیو شتاب دهند، به کسب بهترین روش مدیریت پورتفولیوی اعتباری از طریق فرصتهای جذاب برای ایجاد ارزش سهامداران و قادر شدن بانکها در رقابت موفقیت آمیز، پاداش داده میشود.
Over the past several years, there has been an extensive discussion among practitioners and academics about whether and how a portfolio management approach could help banks to better manage risk capital and create shareholder value. In this article, the authors argue that there are four key drivers which require banks to move from a transactional to a more portfolio management like approach when managing credit assets. These are: structural changes in the credit markets, inefficiencies of risk transfer in lending markets, ballooning debt levels in the US, and the proposed changes for capital adequacy. The authors see the latter not as a one-time change in capital adequacy rules, but more as a first step towards full convergence between risk capital and regulatory capital for credit risk. These changes require banks to accelerate their efforts to build first class portfolio management skills and capabilities. Achieving best practice credit portfolio management is rewarded with attractive opportunities for shareholder value creation and enables bank to successfully compete going forward
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:16
چکیده:
«بسمه تعالی»
تاریخ: ۱۷/۳/۸۴
شماره: الف- ۲/۱۰۰۱
فرمانده محترم مرکز مبارزه با مواد مخدر ناجا
با نهایت احترام به عرض می رساند، اینجانب پیرو ارسال نامه ی قبلی به موضوعیت- پژوهشی درباره شیوه ای جدید برای مبارزه با مواد مخدر به شماره، الف-۱/۱۰۰۱ در مورخه ۱۳/۲/۸۴- و پیگیریهای انجام گرفته، کلیات و جزئیات این طرح را (در برگ) بیان می نمایم. امید است که این تحقیق منشاء تحولات پر خیری برای جامعه باشد.
قبلاً ذکر شده بود که باید سرچشمه های تولید مواد مخدر را در آن سوی مرزها بخشکانیم و این امر با تمرکز بخش اعظم قوای ما بر روی مبارزه با تولید این ماده در افغانستان میسر می شود. در واقع بایستی شیوه جدید مبارزه با مواد مخدر، همانا نابود کردن گیاه خشخاش در سطح منطقه کشت آن باشد. آن هم مبتنی بر روش ها و رفتارهای کاملاً علمی که مستلزم توجه و اعتماد تصمیم گیران به آگاهی و دانش متخصصین امر می باشد.
در این زمان که علم و دانش، سرفصل توسعه هر جامعه ای است، غفلت و نادیده گرفتن این مسئله، برای هر مجموعه ای، جز عقب ماندگی و در نهایت پشیمانی سودی نخواهد داشت.
در تحقیق صورت گرفته که جزئیات آن را به تفصیل ارائه خواهیم کرد، مشخصه مهم این است که برای به اجرا درآوردن روشهای زیر باید دارای یک نگاه و بینش علمی بود و سپس با کمک نهادهای دخیل در امر مبارزه با مواد مخدر، از جمله این مرکز و یاری مراکز تحقیقاتی که عمدتاً در حوزه های تخصصی علوم زیستی فعالیت می کنند، این پروژه را عملیاتی نمود.
محوریت علمی روش ها این موضوع است؛ خشخاش به عنوان یک گیاه، در بحث زیست شناسی، دارای یک سری فرصتها و تهدیدات برای بقاء و زندگی است که در ارائه راهکارها سعی بر این شده با شناسایی این مشخصات، آنها را بررسی و در جهت به چالش کشیدن فرصتهای زیستی این گیاه و تبدیل آنها به تهدیدات و در انتها نابودی آن بکوشیم.
۱- روش جایگزین کردن: در این روش از گیاهان مناسب، برای جایگزینی با خشخاش استفاده می گردد. در این روش سعی می گردد گیاهی را جایگزین کنیم، متناسب با جغرافیا و تنوع آب و هوایی آن مناطق، که دارای مؤلفه هایی برتر نیز باشد نظیر؛ هزینه و زحمت کمتر در فرآیند داشت، کاشت و برداشت، سود افزونتر، نگهداری و پرورش آسان، مقاوم در برابر عوامل محیطی، طبیعی و آفتها، قابل کشت در مناطق کم آب، قابل کشت و دسترسی در مناطق فاقد راههای ارتباطی و بسترهای حمل و نقل و در نهایت برآوردن رضایت مندی زارعان برای اجرا و کشاورزان دو راهکار پیشنهاد می گردد؛
الف- جایگزینی مستقیم: که با جستجو در طبیعت، گیاه یا گیاهانی را متناسب با مؤلفه های فوق می یابیم.
ب- جایگزینی همراه با تغییرات زیستی: در این راهکار با توسل به فن آوری زیستی (بیوتکنولوژی) و مهندسی ژنتیک (که علم شناسایی، انتقال و جابجایی ماده ژنتیکی موجود زنده است)، تغییرات مورد نظر را در گیاه جایگزین به وجود می آوریم تا قابلیتهایی را که مدنظر ماست، به دست آورد. دستاورد این عمل، محصول ژنتیک یا تراریخته نام دارد.
قابل ذکر است، پیدا کردن گیاه یا گیاهان جایگزین که تناسب خوبی با موقعیت جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی منطقه دارد از آن جهت بسیار ارزشمند و قابل تأمل است، که بسیاری از مردم مناطق گوناگون افغانستان، خود نیز از کشت خشخاش ناراضیند و تنها به خاطر اجبار، فقر و شرایط اقتصادی خاص آن جامعه، دست به این عمل می زنند. که اگر بتوانیم جایگزین مناسبی برای خشخاش بیابیم، نه تنها مخالفت و مقاومت مردم را نخواهیم داشت، بلکه آنان با رضایت خود به اجرای سریع و فراگیر این طرح نیز کمک می کنند.
۲- روش خرید محصول جایگزین: یکی از دلایل عمده کشت خشخاش در افغانستان به اذعان خود کشاورزان، نبود بازار فروش برای محصولاتی نظیر گندم، برنج و غلات آنان است. در عین حالی که کشت این گیاهان در سابق رونق خوبی داشته اما با ورود محصول مشابه و ارزان خارجی (به ویژه آمریکایی)، عملاً کشت آنها نیز متوقف شد و زارعان برای گذران امور خود از روی اجبار به کشت خشخاش روی آورده اند. همچنین دولت افغانستان به دلیل ناتوانی و فساد در درون ساختار خود و نیز نیروهای بیگانه موجود در منطقه، رغبتی برای رشد بازار محصولات کشت جایگزین ندارند.
اما در این روش –با یک نظر اقتصادی- دولت ایران به عنوان خریدار، محصول کشت جایگزین را، به صورت مستقیم و با شرایط حمایتی و تضمینی از کشاورزان خریداری می نماید.
در این حالت مسیر طولانی فروش محصول کشاورزان و عرضه آن به بازار، کاملاً کوتاه می گردد و کشاورز بدون نگرانی از فروش محصول خود، به خوبی می داند که خرید محصولش توسط دولت ایران تضمین شده و بدون کمترین دردسر به حق الزحمه خود می رسد. که این خود عامل تشویق کشاورزان و اشتیاق مضاعف آنان برای این نوع کشت می شود. در اینجا به غیر از ایران، می توان بخشهای خصوصی ایرانی و خارجی کشورهای دیگر را هم به خرید تضمینی از کشاورزان افغانی ترغیب نمود که نتیجه این کار، رقابت کشورها با یکدیگر بر سر خرید مستقیم از زارعان خواهد بود و سود این عمل باعث رونق بخشیدن به کشت جایگزین و ایجاد یک جریان منفی برای کشت خشخاش می گردد.
در این روش تجاری که می توان آن را (برد-برد) نامید، برخلاف گذشته هم افغانستان و هم ایران سود خواهند برد.
مطلب دیگر آنکه در روش خرید تضمینی محصول، مسئله بسیار مهم پایبند بودن خریدار به تعهدات خود از جمله خوش قولی در زمان پرداخت وجه به کشاورز است و نباید تجربه تلخ بدقولی به کشاورزان ایرانی از سوی دولت ما، در آن سوی مرزها نیز تکرار شود که به وجود آمدن حس بی اعتمادی نزد مردم، تمام زحمات اجرای برنامه ها را بر باد خواهد داد.
و نکته دیگر توجه ویژه به رقبای احتمالی محصول مورد نظر ما در سطح منطقه و بازارهای جهانی در زمان حال و اینده است، همچنین گیاه مورد نظر نباید به شیوه ای انتخاب گردد که در صورت کشت در داخل افغانستان، تهدیدی برای کشاورزان و صنعت خودمان باشد.
قابل ذکر است قبل از توجه به روش خرید محصول جایگزین، ابتدا باید در روش شماره یک این تحقیق (جایگزین کردن) دقیق شد و آن را بررسی نمود. همچنین باید به مسائل اقتصادی طرح توجه ویژه گردد. از جمله اینکه، پس از خرید محصول کشاورزان، به بهترین نحو از آن استفاده ببریم تا زمینه موفقیت پروژه تضمین گردد، که برای این مورد به چند روش می توان عمل کرد:
الف- خرید محصول و سپس تغذیه بازار داخلی افغانستان
ب- خرید محصول و به مصرف رساندن در بازار داخلی ایران
ج- خرید و آن و صدور به کشورهای ثالث
د- خرید محصول، فرآوری آن در یک فرایند صنعتی و سپس مصرف یا صدور آن، که این روش دارای مزیت های ویژه از جمله ارزش افزوده بالا و کمک به صنعت و اقتصاد داخلی کشورمان است. به عنوان مثال می توان در جهت گسترش کشت یک نوع گل لهستانی (که توضیحات آن در ادامه ذکر می شود) تلاش نمود و پس از خریداری آن و تبدیل به نوعی عطر، در جهت صادرات آن اقدام کرد.
ی- احداث مجتمع های فراوری در افغانستان برای کمک به صنعت و امر اشتغال در آنجا مواردی از محصول گیاهان جایگزین که قابل خرید است:
الف- محصولات تولید شده با روش شماره یک و بند (ب) آن
ب- گندم و برنج، که پتانسل بالایی برای کشت، همانند سالیان گذشته دارند. اما فعلاً به دلیل وجود محصول مشابه خارجی که ارزان تر است، کشت نمی شوند.
ج- جو، که وزارت جهاد کشاورزی در زمینه گسترش کاشت آن در مزارع تلاش هایی را انجام داده است.
د- زعفران، که خود شخص حامد کرزای، برای کشت آن تبلیغ می کند.
ن- نوعی گل لهستانی، که برای تولید عطر از آن استفاده می شود و گویا یک شرکت فرانسوی خریدار آن می باشد. کاشت آن به صورت آزمایشی صورت گرفته که نتایج خوبی را در پی داشته است. محل احتمالی کشت آن، در منطقه جنوب و شرق افغانستان و جلال آباد است.
و- قارچ های خوراکی، که در یک مکان سربسته نیز قابل کشت است و درآمد زایی خوبی دارد.
ی- دیگر گیاهان متناسب با اهداف ما ….
۳- روش حمله با آفات: در این روش با شناسایی دشمنان طبیعی گیاه، آنها را به صورت هدفدار به کار می گیریم تا زمینه نابودی گیاه را فراهم آوریم.
در ابتدا با شناخت نقاط ضعف قسمتهای ساختاری گیاه، نظیر ریشه، ساقه، غنچه و گل و … آفات آنها را شناسایی کرده و از میان انواع جانداران نظیر جوندگان، خزنده ها، پرندگان، حشرات، کرمها، علفهای هرز، قارچها (کپک)، میکروارگانیسم ها و بیماریها هوامل تهدیدکنندگی زندگی گیاه را می یابیم. که این مرحله اول است و در صورت عدم کسب نتیجه لازم، باز با اتکاء به فن آوری زیستی و مهندسی ژنتیک، این گیاه را با ذائقه آفت منطبق کرده و یا با روش های دقیق تر، حتی می توان برای آن آفتی را به وجود آورد. در روشهای بکارگیری آفت، می توان از شیوه ترکیبی نیز سود برد و از چند آفت گوناگون برای هدف خود استفاده نمود.
نکته: در این روش به عنوان مثال می توان از یک حشره به عنوان عامل نابودکننده استفاده کرد یا از حشره ای دیگر (مانند زنبور) برای انتقال عامل نابود کننده به گیاه استفاده نمود.
قابل ذکر است، در اینجا باید به نحوه قرارگیری خشخاش و آفات آن، در چرخه و هرم زیستی موجود در طبیعت، توجه ویژه ای شود. همچنین آفات یاد شده باید دارای یک سری مشخصه هایی باشند نظیر:
– قابلیت پراکنده و فراگیر شدن خودجوش به صورت یک اپیدمی و در عین حال قابل هدایت از طرف ما.
– مقاوم در برابر سموم، آفت کشها، مواد شیمیایی، عوامل طبیعی، شرایط جوی، محیطی، جغرافیایی منطقه و به طور کلی هر عامل تهدید کننده، که حتی می توان بااتخاذ شیوه هایی، این عوامل را برای اثربخشی بیشتر، کم اثر یا بی اثر نمود.
۴- روش مبارزه بیوشیمیایی: در این روش با شناخت دقیق و انتخاب مناسب مواد شیمیایی، به مبارزه علیه گیاه خشخاش می پردازیم. شیوه های آن استفاده از مواد بیولوژیک، سموم مهلک رایج یا ساخت مواد شیمیایی اثربخش است. که می توان این نتایج را به دلخواه انتخاب و برآورده کرد:
الف- از بین بردن کامل گیاه
ب- معیوب ساختن گیاه
ج- عدم حصول دهی آن
د- حساس کردن گیاه به شرایط اقلیمی، جوی و نوسانات دما و …
و- ایجاد جاذبه و جلب آفات و جانوران برای از بین بردن کل مزرعه
در اینجا باید به نکته ای توجه کرد؛ آلوده کردن زیستگاه گیاه باید به صورتی باشد که مواد، اثربخشی طولانی مدتی را در محل داشته باشند و گذشت زمان، تغییرات جوی، آبیاری، به هم زدن سطح زمین و دیگر پیشامدها باعث کاهش مقدار یا از بین رفتن تأثیر آن نشود تا در فصول دیگر کشت هم سد راه محصول دهی گیاه خشخاش باشد و این چرخه دائماً تکرار گردد.
در عین حال نباید تجربه تلخ یکی از NGO های خارجی، در زمینه سمپاشی مناطقی از ولایت ننگرها و کنرها، که موجب از بین رفتن هر نوع گیاه، آلوده ساختن منابع آب و تهدید سلامت انسان ها شد را تکرار کرد، که نارضایتی مردم، والیان، فرماندهان و مخالفت دولت، نتیجه این عمل ناشیانه بود.