لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
به عرصه ی روانشناسی سلامت خوش آمدید!
اهداف این کتاب آگاهی بخشی نسبت به بسیاری از حوزه هایی است که روانشناسی سلامت را تشکیل می دهند.شما ممکن است دانشجو باشید یا پرستار یا صاحب یک حرفه دیگر در حوزه سلامت وبهداشت ویا فقط صرفا در جستجوی یافتن چیزهایی بیشتر درباره سلامت خودتان باشید ویا نقشی را که روانشناسی می تواند در فهم حلات سلامت ووضعیت آن بازی کند ،جسنجو کنید.امیدوارم که این مطلب برای شما جالب بوده ومتناسب با نیازهاتان باشد.
تعریف روانشناسی سلامتی:
در تلاش برای تعریف روانشناسی سلامت،ابتدا باید سعی شودکه سلامت به مثابه یک مفهوم تعریف شود.مشهورترین تعریف سلامت در نظام نامه سازمان بهداشت جهانی به شرح زیر است:
سلامت حالت کامل آسایش وکامیابی زیستی ،روانی اجتماعی است وصرف فقدان بیماری یا معلولیت (ناتوانی)سلامت نیست.
ابعاد مثبت ومنفی این تعریف بوسیله دوانی وهمکاران(1996)مورد ملاحظه قرار گرفته است.در قسمت اول تعریف،آنها اعتقاد دارند که سلامت به مثابه یک مفهوم مثبت نگریسته می شود(کیفیت مثبت:آسایش،بهزیستی)در قسمت دوم تعریف سلامت در بعد منفی به مثابه فقدان بیماری یا معلولیت نگریسته می شود(اشاره ضمنی به ابعاد منفی دارد.)با در نظر گرفتن هر دو بعد ،تعریف این مطلب را می رساند که هم سلامت حقیقی هم شامل پیشگیری از نابهنجاری وبیماری (مثل نا خوشی ،زخم وبیماری)ونیز ارتقای سلامت است که این امر (ارتقای سلامت مثبت )خیلی مورد غفلت قرار گرفته است.
بنیارد(1996)تعریف سلامت برمبنای حالت کامل صحت وآسایش زیستی ،روانی واجتماعی را مورد انتقاد قرار داده واظهار می کند که رسیدن به آن حالت در عمل خیلی مشکل است.از سوی دیگر این تعریف از عوامل گسترده اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی که ممکن است در این حالت سهیم باشند،غفلت کرده است.این تعریف نیز مستلزم این است که افرادی که کامل نیستند (لزوما)سالم نیز نیستند.
چشم انداز تاریخی بر سلامت وبیماری:
از قرن هفدهم تا اوایل قرن بیستم بیشتر مردم جامعه غربی ناخوشی وبیماری را امری می دانستند که فقط برای برخی از افراد اتفاق می افتد وبرای پیشگیری از ابتلای به آن ومحافظت افراد در مقابل بیماری امکانات کمی وجود داشت.هنگامی که آنها بیمارمی شدند ،به سادگی می پذیرفتند تا به منظور درمان خود در جستجوی مراقبت های پزشکی باشند.متاسفانه ،همیشه دارو به آنها نمی تونست به آنها کمک کند.در حقیقت،در طول این دوره بیماریهای عفونی حاد (با شروعی ناگهانی)مثل آنفولانزا،التهاب ریه(سینه پهلو)وسل از جمله عواملی بودند که منجر به مرگ می شدند.
اگر همه این بیماریها با هم اتفاق می افتادند طول دوره بیماری نسبتا کوتاه می شد.شخصی یا می مرد یا در طول حدو یک هفته خوب می شد.مردم برای مقابله با این بیملری ها کمتر احساس مسئولیت می کردند.زیرا آنها عقیده داشتند که اجتناب از این بیماریها غیر ممکن است.برخی از مردم عقیده داشتند که بیماری آنها کار نیروهای شیطانی ویا در اثر دخالت خدایان است.
امروزه،علل اساسی بیماری وناخوشی متفاوتند.بیماریهایی هستند مزمن (شروع تدریجی،دوره طولانی) که ناخوشیهای زندگی،(عمری) نامیده می شوند.مثل بیماری قلب ،سرطان و دیابت ها.
این بیماریها سهم اصلی را در ناتوانی و معلولیت و مرگ و میر دارد و درمان نمی شوند.(برعکس بیماریهای عفونی سنتی )ولی باز هم باید بوسیله بیمار و پزشک آنها را کنترل کرد.
این تغییر برجسته و مشخص در علل (و پیامدهای)بیماری، ناخوشی و مرگ و میر نه تنها در فهم فزاینده ما از درمان پزشکی انعکاس می یابد، بلکه شیوه های درمانی جدیدی را نیز طلب می کند.
دیدگاه رایج این است که با گسترش سریع تکنولوژی پزشکی و ملاحظات درمانی بیماریهای عفونی مثل سل،سرخک و آبله مرغان در نتیجه آگاهی نسبت به دارو و درمانی و واکسیناسیون کاهش چشم گیری داشته است.
به همین ترتیب ، کاربرد آنتی بیوتیکها باعث شد که کاهش چشم گیری در وقعوع شیوع سینه پهلو و سرماخوردگی بوجود آید.بنابراین بنظر می رسد بین یک عامل بیماریزای ویژه و بیماری جسمی رابطه آشکاری وجود دارد.این دیدگاه توسط مدل بیوشیمیایی عنوان شده که بر پزشکی و سلامتی روان (تا این اواخر) مسلط بوده است.
مدل زیستی روانی اجتماعی:
در طول ربع قرن بیستم ، پزشکان ،روان شناسان و جامعه شناسان پزشکی،سودمندی مدل زیستی پزشکی را در تبین سلامت و بیماری مورد سؤال جدی قرار داده اند.مدل زیستی روانی اجتماعی بر مبنای یک رویکرد سیستمی قرار دارند.در یک
عرصه ی روانشناسی