88 صفحه
سرنوشت انسان از دوران کودکی با محیط و فضای اطراف ما عجین گشته است .عقیده بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت بر این است که شخصیت هر انسان در 6 سال اول زندگی او شکل می گیرد بنابراین توجه به نیازهای کودکان در این مقطع سنی و ایجاد زمینه ای برای بروز رشد نیازهای انها از یک سو و اشتغال مادران و نیاز به فضاهایی جهت جهت مراقبت و نگهداری کودکان از سوی دیگر و ضرورت ایجاد فضاهایی در جهت فراهم اوردن شرایط مطلوب برای رشد جسمی ذهنی و عاطفی و اجتماعی کودکان و شکوفایی استعداد ها و علایق انها ونیز فضایی برای اماده یازی کودک برای ورود به دبستان را مشخص می نماید.
بر اساس نظریات روانشناسان فضای کودکستان باید قادر باید نیروهای ذهنی و احساسی و خلاقه کودک را تحت تاثیرقرار داده و از این طریق هم در اموزش او شرکت کنند و هم محیطی با طراوت برای وی بوجود اورد.
مقاله ای که پیش رو دارید ترجمه ای است از فصل اول کتابی به نام «مقدمه ای بر جنسیت و زیبایی شناسی » نوشتة «کارولین کورس میر » که در واقع فلسفة زیبایی شناسی را از دیدگاه فمینیستی بررسی می کند.
کارولین کورس میر استاد فلسفه در دانشگاه بوفالو که یکی از دانشکده های دانشگاه ایالتی نیویورک است می باشد. از دیگر کتاب هایی که به قلم این خانم می باشد می توانیم از کتابی به نام معنادادن به ذوق:
طعام و فلسفه (1999) نام ببریم.
زبانی که او در کتاب هایش به کار می برد، زبانی روان و صمیمی و درک شدنی است که استفاده از کتاب را برای همگان مقدور می سازد، در مورد کتاب جنسیت و زیبایی شناسی نیز وضع به همین منوال است و این کتاب برای دانشجویان فلسفه، مطالعات جنسیتی، پژوهش های تصویری و مطالعه هنر به طور نظری ، و به طور کلی برای هر کسی که به موضوعات مربوط به جنسیت و رابطة آن با نظریه های هنر علاقه دارد، مناسب می باشد.
«کورس میر» در این کتاب در این کتاب به موضوعاتی ؟؟ می پردازد.
• چرا شاهد زنان هنرمند اندکی در گذشته هستیم؟
• هنر،لذت، و زیبایی
• نقش جنسیت در مورد ذوق و طعام
• هنر چیست و هنرمند کیست؟
• انزجار ، تعالی ، و ارزش های زیبایی شناسانه
• بدنه و ساختمان ذهنیت
اولین چاپ این کتاب در سال 2004 صورت گرفته است و تا به حال به فارسی ترجمه نشده است. همانطور که پیشتر گفتیم این مقاله تنها ترجمه ای است از فصل اول این کتاب با عنوان: هنرمندان و هنر؛ که ارائه مختصری است از تاریخچه مفاهیم مربوط به هنر.
در این فصل نظریه های هنری و مفاهیم مربوط به آنها و حوزه های کارکرد و اعتبار آنها از دوران باستان ] افلاطون و ارسطو[ گرفته تا دوران مدرن مورد بحث قرار می گیرد.
عناوین فصول دیگر کتاب از این قرار می باشد.
• لذت زیبایی شناسانه
• مبتدیان و حرفه ای ها
• جنسیت عمیق: ذوق و طعام
• چه چیزی هنر است ؟ (هنر چیست ؟)
• لذت دشوار:تعالی و انزجار
در اینجا لازم است که ذکر کنم، تمام مطالب داخل کروشه از مترجم می باشد و فقط برای کمک به درک متن به آن اضافه شده اند.
هنرمندان و هنر
مختصری از تاریخ مفاهیم
هنر چیست؟ هنرمند کیست؟ این ها مفاهیمی هستند که هر کدام در نسبت با دیگری تعریف می شوند: اینکه آیا شخصی را یک هنرمند می دانیم یا خیر، تا حدودی بسته به آن چیزی است که او تولید می کند، و اینکه آیا محصولی، یک اثر هنری است یا خیر،بستگی به این دارد که چه کسی آن را تولید کرده است.
بگذارید با در نظر گرفتن مفهوم خالق شروع کنیم: ما به کسی واژه هنرمند را اطلاق می کنیم که دست به خلاقیت هنری بزند، خواه این هنر شعر باشد و نقاشی و یا که موسیقی ، معماری ، مجسمه سازی یا رقص باشد، که البته با ارائه چنین فهرستی از انواع مختلف هنر، در واقع در مورد مواد بحث آشکارا دست به پیش داوری زده ام، چرا که جواب ما ] در مورد اینکه هنر چیست و هنرمند کیست[ متفاوت می بود اگر من شخص قالی باف یا سازندة آثار منبت کاری شده و یا آشپزها را هم اضافه کرده بودیم؛ یا شخصی که ریسندگی، بافندگی و یا سفالگری می کند،یا آنکه شیشه گر است یا اثاثیه تولید می کند و یا به صحافی کتاب می پردازد. همانطور که طی این فصل خواهیم دید، اطلاق واژه هنرمند به افراد مشخص، بسته به تغییر مقولاتی که به عنوان آثار هنری شناخته می شدند، در طول تاریخ دستخوش تغییراتی بوده است.
تعریف معاصری که در مورد یک هنرمند وجود دارد از ایده هایی چون خودبیانگری ، تخیل و خلاقیت جداشدنی نیست، ] ایده هایی[ که هر کدام نشانة نوع خاصی از آزادی هستند که به هنرمند نسبت داده می شود.
امروزه اغلب هنرمند را زادة یک روح آزاد، و ] دارای شخصیتی[ خودرأی که خود را محدود به قواعد اجتماعی و یا قوانین بی روح جامعه نمی کند، می دانند. در بهترین حالت این آزادی ] آزادگی[ ممکن است که مشخصه ای برای نبوغ باشد، هر چند اصالت نبوغ اغلب دچار بدفهمی می شود مگر گذشت زمان حکم صحیح را عرضه کند. بنابراین چنین نگرشی نسبت به هنرمندان، اغلب آنها را به مثابة افرادی که از نظر عاطفی، منزوی و تنها هستند، تصویر می کند.
در این فصل از اصل بنیادین و چارچوب مفهومی ای پرسش می کنیم که به چنین تصور همگانی ای از هنرمند شکل داده، تا بتوانیم تعیین کنیم که چرا زنان اندکی در فهرست نوابغ هنری شناخته شده به چشم می خورند.
در واقع، خصوصاً در دوره های مشخصی از تاریخ، حتی تصور زنان به عنوان هنرمندانی کاملاً مستقل که فقط به خاطر خلاقیت صرف دست به خلق آثار هنری می زنند، امری دشوار محسوب می شده است.
دلیل این امر چیست و این موضوع چه چیزی را در مورد نقش تمایزات جنسی در مفاهیم مربوط به خلاقیت نشان می دهد؟
مورخان تحقیقات قابل توجهی در باب این نوع محروم سازی ها کرده اند، ] محروم سازی هایی[ که در دوره های مشخصی از تاریخ، زنان را از ورود به رشته های مختلفی مانند نقاشی، مجسمه سازی یا تألیف موسیقیایی منع کرده و پیشرفت و اشتهار آنها را در زمینه هایی چون ادبیات مختل کرده اند. هر چند تمرکز ما اکنون مشخصاً در مورد عدم وجود امکان تحصیل یا دیگر موانع و نواهی اجتماعی نیست؛ این ها مواردی فرعی هستند که با گذشت زمان و پیش آمدن موقعیت های متفاوت تغییر کرده اند.
در اینجا بیشتر متوجه ماهیت پایه ای مفاهیمی هستیم که فلسفه هنر و قواعد زیبایی شناسی را شکل می دهند، چارچوب های نظری که اعمال اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار می دهند. در اینجا ما همچنین، تفاوت های جنسی و مفاهیم دشواری مانند «تأنیت » و «تذکیر » را درخواهیم یافت.
مقدمه
تقلید (میمسیس)
: توهم و واقعیت
بحث از موزها در باب خلاقیت
هنروری
: افراد و گروهها
خلاصه
شامل 64 صفحه فایل word
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات26
با رحلت پیامبر اسلام که پیامبر خاتم نیز بودهاند مسلماً برای هدایت و زعامت مسلمین میباید افرادی باشند که عهدهدار این مسئولیت بوده به کسانی که به نیابت پیامبر رهبریت عمومی دینی و دنیایی مسلمین را از سلالة پیامیر بر عهده دارند، امام میگویند.
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است.
در اصل بحث نیاز به امام و معنی امامت اختلافی نیست. ولی در چگونگی تعیین امام و خصوصیات آن بین فرقههای مختلف اختلاف نظرهایی وجود دارد و آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی باز داشت ترس از پیامدهای ناگوار آن یعنی انحراف و فساد تدریجی در روش حکومت اسلامی بود از این رو شیعه معتقد است امامت امری انتصابی است و پیامبر مأمور است از طرف خدا امام را به مردم معرفی نماید، در واقع امام را خدا معین میفرماید به همانگونه که خدا پیامبر را بر میگزیند ولی اهل سنت امامت را انتخاب میپندارند و خدا و پیامبر را در این امر دخیل نمیدانند که این دیدگاه از نظر شیعه مردود است. در واقع شیعه امامت را همان نبوت منهای وحی میداند و امامت را دارای ابعاد گستردهای شامل مدیریت سیاسی جامعه و عهدهداری مسئولیت هدایت و رهبری معنوی جامعه در جهت رشد و ارتقای انسانی میداند و همانگونه که در سفینه البحار این حدیث رضوی نقل شده است «ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین ان الامامه اس الاسلام النمامی و فرعه اسامی» امامت سررشته دین و نظام مسلمانان است. امامت اساس و تنها بالنده اسلام و شاخه بلند آن است» شیعه بدین مسأله ایمان و اعتقاد راسخ دارد.
در سورة بقره آیه ۱۲۴ خدواند کریم میفرمایند:
«به یادآر هنگامیکه پروردگار را ابراهیم، او را مورد آزمایش قرار داد و پس از تکمیل امتحان فرمود که ترا برای مردم امام قرار دادم» که در این آیه خداوند امامت را والاتر از نبوت قرار داده چرا که ابراهیم در ابتدا پیامبر بود و پس از انجام آزمایشات سخت و گذر از آنها به درجة امامت نیز رسیده و در این جایگاه است که لزوم باک و معصوم و خاص بودن امام مطرح و مشخص میشود چرا که غیر از این نمیتواند باشد.
از مهمترین اشارات و دلایل ارجحیت امامت انتصابی در نزد شیعه و از مدارک مستحکم آورده شده حدیث ثقلین است که از جانب رسول خدا نقل گشته است.
«اِنی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلین: کتابَ الله و عترَتی»
که خود بر اهمیت مسألة امامت و حساسیت آن بر اساس در ردیف قرآن قرار گرفتن آن میافزاید.
در پیرامون اهمیت مسأله امامت شهید آیت الله دستغیب در مباحث پیرامون تعیین و کتابی به همین نام تعیین به امامت و ولایت را از پایههای تعیین الهی که دومین پایة ایمان است میداند و میفرمایند: یکی از شعب تعیین که تحصیل آن بر هر مسلمانی واجب است یقین به امامت و وجوب تبعیت و محبت دوازده نور طیبه و دودمان طاهره اول آنان علی ابن ابیطالب و آخرشان حجه ابن الحسن (ع) واجب است بطوری تعیین شود که هرگز متزلزل نشود.»
دلایل عقلی انتصابی بودن امامت
همانطور که خداوند پیامبر انتخاب میکند میتواند امام را نیز تعیین و معرفی نماید. انجام این کار لطف و عنایت الهی است و لطف، واجب علی الله است.
خواجه نصیر در کشف المراد میفرماید:
امام لطف است پس نصب آن بر خداوند واجب است تا بدین وسیله غرض او حاصل شود.
غرض خداوند کمال و رشد معنوی انسانها است و وجود امام عامل اساسی این رشد و کمال است.
امامت در قرآن
در مسأله امامت و اهمیت آن در قرآن پیش از این مسأله مطرح شد که خود از با اهمیتترین دلایل است.
قرآن در آیة دیگری امامت را امری حقیقی و مستمر در نسل ابراهیم معرفی کرده: «وَجَعَلَها کَلَمه باقیة فی عَقبِهِ» (زخرف/ ۲۸)
البته گفته میشود که چرا اصل مسأله امامت در قرآن ذکر نشده است که در جواب میتوان گفت که اولاً: همه مسائل اسلامی در قرآن ذکر نشده است و جزئیات مربوط به آن را مثلاً در مورد نماز پیامبر کامل فرمودهاند.
ثانیاً: اگر مستقیماً جزئیات جزئیات امامت در قرآن بیان میشد، احتمال تعریف لفظی وجود داشت.
آیة ولایت:
ولی و سرپرست شما تنها خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورند همان کسانی که در حال رکوع زکات دادند.
مائده آیة ۵۵
آیة تطهیر:
همانا خداوند اراده فرموده است که هر نوع آلودگی را از شما اهل البیت دور کند و شما را پاک گرداند چه پاک کردنی.
احزاب آیة ۳۳
که به همین تعداد بسنده کرده و به دلایل دیگر و ادله دیگری میپردازیم.
امامت از دیدگاه روایات:
همانطور که خداوند متعال در قرآن و خصوصاً آیه سورة نساء میفرماید که از رسول خدا اطاعت کنید که کلام و امر و نهی رسول هیچ چیز جزء کلام و خواست خدا نیست پس در نتیجه اگر ثابت شود که پیامبر در خصوص امامت مطلبی فرموده باشند تخلف از آن حرام و خلاف است. و بعید است که پیامبر در مورد مسأله چون امامت ساکت بماند و اظهار نظر نفرماید.
۱- حدیث ثقلین
بدرستیکه من دو گوهر گرانبها در میان شما نهادم تا زمانی که به آن دو تمسک جوئید هرگز از من گرماه نخواهید شد. . . . .
۲- حدیث سفینه
همانا جزء این نیست که اهل بیت من در میان شما بمنزله کشتی نوح هستند کسی که بر او سوار شد نجات یافت و هر کسی دوری نمود، هلاک گردید.
۳- حدیث یوم الانذار
بدرستی که این (علی) برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شماست.
۴- حدیث امامت و خلافت علی (ع)
پیامبر گرامی به علی (ع) گفتند:
من شهر علم هستم و علی دروازة آن است.
مدیریت اسلامی 03 ( ضرورت و مشروعیت رهبرى از دیدگاه امام على(ع))
سیداحمد خاتمى
"رهبرى" جایگاه برجسته اى در کلام امام على(ع) دارد و ابعاد مختلف این مسأله، در کلمات دُرَربار ایشان، تبیین شده است.
ضرورت رهبرى
اساسِ بحث از جایگاه رهبرى، ضرورت رهبرى براى جامعه است. بداهت این مسأله، آنچنان است که تشکیک در آن، تشکیک در امر بدیهى است.
عقل و شرع، اتّفاق دارند که هرج و مرج، محکوم است و سامان جامعه، تنها در سایه حکومت و رهبرى است.
مرحوم آیت الله نائینى، عدم رضاى شارع به اختلال نظام را، دلیل ثبوت نیابت فقها در عصر غیبت مى داند. او گفته است:
از جمله قطعیات مذهب ما طائفه امامیه، این است که در این عصر غیبت، على مغیبه السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضاى شارع مقدس به اهمال آن، حتى در این زمینه معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهاى عصر غیبت را در آن، قدر متیقن و ثابت دانستیم، حتى با عدم ثبوت نیابت عامّه در جمیع مناصب، و چون عدم رضاى شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام، بلکه اهمیت وظایفِ راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه، از اوضح قطعیّات است، لهذا ثبوت نیابت فقها و نوّاب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره، از قطعیات مذهب خواهد بود.
در این کلام، این فقیه بزرگ، با ارتکازى دانستن عدم رضاى شارع به اختلال نظام ـ که همان هرج و مرج است ـ ولایت فقیه را در عصر غیبت ثابت مى داند.
در عصر امام على(ع) خوارج نهروان، با برداشت نادرست از توحید، در صدد نفى حاکمیت امام على(ع) برآمدند، آنان، به استناد اینکه ولایت و حاکمیت، اختصاص به خدا دارد (لا حکم إلاّ لله) گفتند، امام، حقِّ حاکمیت ندارد.
حضرت، در برابر این انحراف گفت:
کلمةُ حقٍّ یراد بها باطلٌ! نعم إنَّهُ لا حکم إلاّ لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمْرَةَ و إنَّهُ لابُدَّ للناس من أمیرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ یعمل فی إمرتِهِ المؤمن و یستمتع فیها الکافرُ و یُبَلَّغُ اللهُ فیها الأجل و یُجْمَعُ به الفَى ءُ و یقاتَل به العدُّو و تأمَنُ به السبلُ و یُؤْخَذُ بها للضعیفِ من القویّ، حتّى یستریح بّرٌ و یُستَراحُ من فاجرٍ.
این سخنِ حقّى است که از آن، اراده باطل شده است! آرى، حکم جز از آنِ خدا نیست، ولى این گروه مى گویند:
«اِمارت و حکومت، ویژه خداوند است و بس»،
و حال آنکه مردم، نیازمند امیر و حاکمى هستند، خواه نیکوکار یا بدکار، تا مؤمن، در سایه حکومت او به کار خویش پردازد و کافر، از زندگى خود بهره گیرد تا زمان هر یک به سر آید، و حقِّ بیت المالِ مسلمانان به دست او گرد آورده شود و به کمک او، با دشمنان مبارزه شده و جاده ها امن گردد و حقِّ ضعیف را از قوى بستاند، تا نیکوکار بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند.
تعداد صفحات: 46
پایان نامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی
248 صفحه
چکیده
این پژوهش به دنبال آن است تا به بررسی تطبیقی کارکردهای اجتماعی دین از دیدگاه دورکیم و علامه طباطبایی بپردازد تا بدین وسیله وجوه اشتراک و افتراق دیدگاههای آنان رادر این زمینه نشان دهد.
دورکیم و علامه طباطبایی با وجود اینکه دارای مبانی نظری متفاوتی هستند، اما هر دو برضرورت همیشگی دین و قوانین دینی در جامعه اذعان دارند.به اعتقاد دورکیم دین بر حسب نوع جوامع خصوصیات متفاوت پیدامیکند. ایشان برای دین دو بعد عقیدتی و مناسکی مطرح می کند اما عنصر اصلی دین را بعد مناسکی آن می داند. آنچه که در تبیین کارکردی دورکیم از دین اهمیت دارد کارکردهای اجتماعی مناسک دینی است که عبارتند از :انضباط بخشی، وحدت بخشی، خوشبختی بخشی ، حیات بخشی و تقویت قوا . بر این اساس دورکیم کارکردهای دین را در بعد اجتماعی آن خلاصه می کند.
اما علامه طباطبایی بر این باور است که دین در سه بعد عقیدتی ،اخلاقی و عملی دارای کارکردهای فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی است . از جمله کار کردهای اجتماعی دین از نظر ایشان می توان به اصلاح جامعه، تنظیم زندگی اجتماعی، شکوفایی فرهنگ و تمدن و...اشاره کرد. به اعتقاد علامه (ره) تنها راهی که اجتماع انسانی را از تشتت و تفرقه نجات میدهد، دین است ؛ چرا که دین برای رفع و حل اختلاف جوامع بشری و ایجاد وحدت و همبستگی اجتماعی آمده است.
بنابر این میتوان گفت که علامه و دورکیم با وجود پیش فرض های متفاوت در بحث دین،بر نقش محوری دین در جامعه تأکید دارند و کارکردهای اجتماعی مشابهی را برای دین مطرح کرده اند. اما تبیین علامه(ره)از کارکردهای دین ناظر به همه ابعاد وجود انسان است که برخلاف دورکیم اولاً با تقلیل گرایی همراه نیست. ثانیاً کارکردهای دین را در راستای سعادت و کمال انسان میداند و ثالثاً کارکردهای اجتماعی دین را نه تنها در ساختار جامعه بلکه در محتوای جامعه هم مطرح میکند.